حضور زن صعود یا سقوط
شاید،زنان را بتوان اولین قربانیان مدرنیسم به حساب آورد. چرا که همراه با انقلاب صنعتی وظهور کارگاه ها وکارخانه های بزرگ تولیدی ،گرایش ونیاز شدیدی به نیروی کار ارزان و کم توقع پیداشد.بهترین گزینه پیش روی کارخانه داران برای این امر، زنان بودند که نسبت به مردان بسیار کم توقع تر بی سروصداتر مطیع تر ومنظمتر بوده واحیانا برای سوء استفاده های جنسی نیز مناسب بودند.بدین ترتیت زنان وحتی کودکان بینوا در سخت ترین شرایط کاری و با حقوق بسیار کم واندک، به استثمار و بهره کشی فئودال های صنعتی در آمدندتا دوره ای ننگین رابرای اروپا به تصویر کشند.
تاریخ قرون 18 و19 ،بازگو کننده خاطرات بسیار تلخی از این دوره است که مطالعه آن، زنگار درد را بر سینه آدمی به یادگار می گذارد.ارزش ومنزلت زنان در این دوره، شاید با ارزش زن در قبایل وحشی آمریکایی یا اعراب عصر جاهلیت قابل مقایسه باشد .هرنوع ظلم وستمی بر زنان روا داشته شد، تا تاریخ جامه سیاه بر تن کند ووجدان های بشری در عزایش به سوگ بنشینند. وسعت این بی عدالتی ها به حدی بود، که سبب ترکانده شدن دمل چرکین قرن ها ظلم وستم برزنان گردیدوباپیش زمینه های لیبرالی موجوددرفضای فکری جامعه،به تشکیل نهضتی به نام ((فیمینیسم)) انجامید.
این نهضت تحت لوای حقوق بشر تشکیل شده وبه تدریج فعالیت خود را آغاز کرد.ولی متاسفانه نفوذ وسیطره طرز فکر غلط، اعورانه وافراطی در این نهضت،یعنی تشابه حقوق زن ومرد ونفی همه تفاوت های میان این دو جنس سبب گردید که جریان در آمدن از چاله وافتادن در چاه، مصداق پیدا کند.
زن غربی در ضاهراز چنگال ذلت ،خواری وله شدگی در زیر چنگال صنعت نجات یافت اما از سویی دیگر در منجلابی گرفتار آمد که فرارسیدن دوره ای ننگین تر از قبل را نوید می داد.نفی همه تفاوت های بین زن ومرد که تغییرات زیادی را در ساختارهای اجتماعی غرب به دنبال داشت، حضور بی حدومرز وهمه جانبه زنان را در همه عرصه های اجتماعی موجه می نمود.زنان به تدریج در شغل ها، موقعیت ها، منصب ها، ومدارجی قرار گرفتند، که نه تنها آنها را از حالت زنانه خارج می کرد بلکه ایشان را به موجوداتی بی هویت تبدیل می نمود.آرام آرام زن بودن وروحیات زنانه از دامان زن غربی رخت بربست و وی ،به موجودی اسیر در قدرت شهوانی مردان تبدیل شد.موجودی که در ضاهر، آزاد از قیدو بندهای زنانه وزورگویی های مردانه بود ،ودر باطن، به موجودی منزوی، بی احساس وبیمار روحی تبدیل شده بود که در آن، نه خبری از خلقیات معصوم زنانه بود ونه عطوفت مادری ونه آرامش روانی .تا جایی که یکی از فعالان این نهضت در سخنانش اعتراف کرده است که(( امروز زنان به بیماری دچار شده اند که هیچ اسمی بر آن نمی توان گذاشت.))
رشد روز افزون آمار فساد، تجاوز، طلاق وخودکشی گویای بر این مطلب است که حذف، ودر نظر نگرفتن تفاوت هایی که باالذات بین زن ومرد وجود دارد، منجر به سقوط در باتلاقی خواهد شد که غرب در حال حاضر مشغول جان کندن در آن است.
متاسفانه این رویه همچون دیگر محصولاتِ فکریِ فاسد غرب، به تمام دنیا سرایت کرد.اخیراً در کشور های اسلامی و حتی در ایران نیز شاهد نفوذ وسیطره این نهضت فکری نابودگر بوده وهستیم.مشاهده ومقایسه وضعیت زنان کشور، قبل و بعد از سال 1376، که اوج گیری فعالیت این جنبش در ایران بود، به خوبی نمایانگر گرفتار شدن زنان وکل جامعه در دام فمنیسم است وکشور عواقب سوء آن را به انتظار نشسته است.تغییر وضعیت حجاب، نحوه پوشیدن لباس، تغییر الگوهای رفتاری وارزش ها در میان زنان، واز همه مهمتر حضور بی حدوحصروغیر معقولانه ونامقیدزنان درعرصه های اجتماعی مارا به سمت وسوئی می کشد، که اگر دیر بجنبیم به زودی باید خود را در منجلابی که هم اکنون جامعه غربی در آن گرفتار آمده، ببنیم.
حضور هر چه بیشتر زنان در جامعه ،فی الظاهر و به تعبیر بعضی روزنامه های وابسته به معنای توسعه، تجددوپیشرفت فرهنگی و اجتماعی است.به گوشه هایی از این اظهارات توجه کنید :((توسعه یافتگی در یک کشور، منوط به ایجاد فرصت های اجتماعی برابر، برای تمامی اقشار جامعه است. بر همین اساس دولت های جوامع توسعه یافته کوشیده اند باوضع قوانین، تخصیص امکانات واصلاح نگرش های حاکم، زمینه مشارکت فعال عمومِ آحادِمردم را در پیشبرد اهداف اجتماعی، فراهم آورند.یکی از مهم ترین مشخصه های این تلاش ها نیز، حضور زنان در عرصه تصمیم گیری های اجتماعی است.امروزه حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه، بادرک اهمیت حضورزنان در جامعه تلاش می کننداز خلال حمایت های قانونی از این قشر،وآموزش آنان در سطوح مختلف تحصیلی وحرفه ای، از ثمرات چشمگیر حضور این بخش از جامعه در پیمودن مسیر توسعه، بهره مندشوند.))
با این عقیده، کشوری که درصد بیشتری از مدیران، کارمندان، کارگران، دانش پژوهان، دانشجویان ودانشگاهیان، شخصیت های سیاسی وفرهنگی، ودر کل پست های حقوقی آن را زنان تشکیل دهند، امروزی تر، پیشرفته تر وتوسعه یافته تر است.اما آیا فی الواقع می توان حضور لجام گسیخته وبی قید وشرط زن در فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وسیاسی را فاکتوری برای توسعه یافتگی در کشور های اسلامی، از جمله ایران به حساب آورد؟
جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک کشور اسلامی وقرآنی، رویه بالا را با سرعتی قابل توجه دنبال کرده است وحضور زنان در عرصه های مختلف جامعه روز به روز در حال افزایش است.پست های مهم مملکتی، نهاد های حکومتی، اداری، اقتصادی وآموزشیِ کشور به تدریج شاهد حضور بیش از پیش زنان هستند.
دانشگاه نیز به عنوان اصلی ترین کانالِ تولید نیروی متخصص مورد نیاز جامعه ،از این هجمه همه جانبه در امان نبوده وآماج حملات فمنیستی قرار گرفته است.پذیرش دانشجو بدون لحاظ جنسیت ،در بیش از 90 درصد رشته های دانشگاهی این مطلب را می رساند که ما خواسته یا نا خواسته، اسیر نگرش لیبرالی به اجتماع وبه خصوص زنان گشته ایم.شرکت بی قید وشرط زنان در دوره های آموزشیِ آموزشِ عالی، نه تنها به سود کشور تمام نخواهد شد، بلکه زیان های جبران ناپذیری را ازلحاظ اقتصادی، اجتماعی، وروانی به کل جامعه وارد کرده وخواهد کرد. ادله ای که در زیر ارائه می شوند تنها بخشی از مشکلاتی است، که بر اثر حضور نامقید زنان در دانشگاه گریبانگیر جامعه خواهد شد.
1-بعضی رشته های دانشگاهی به خصوص رشته های فنی ومهندسی مانند مهندسی معدن، نفت، مکانیک، کشاورزی، منابع طبیعی و...با روحیات لطیف وظریف زن، سازگاری ندارد.این ناسازگاری به ماهیت دروس نظری این رشته ها وخصوصیات ویژه دروس عملی آنها برمی گردد. واحدهایی همچون کارگاه جوشکاری، زراعت، باغبانی، اردوهای علمی به مناطق کوهستانی و...خواه ناخواه، روحیات زنانه یک زن را تحت تاثیر قرار داده وبه ازبین رفتن آن می انجامد.
از سوی دیگر محیط کاری در آینده شغلی این رشته ها، معمولا محیطی خشن ،پرمشقت ،جدی وبه دور از احساسات است که با خصائص ولطایف روحی ویژه یک زن در تناقض قرار گرفته، بیماری های ناشناخته وکلافه کننده ای را برای او به ارمغان می آورد.حتی اگروی به ادامه حضور در این شغل تن در دهد، هرگز نخواهد توانست مانند یک مرد به وظایف کاری خود عمل کند وچه بسا کار را با مشکلات زیادی مواجه کند.این مسأله به حدی جدی است که بعضی از زنان غربی که در پست های مملکتی به فعالیت مشغولند، از هورمون های مردانه استفاده می کنند تابتوانند در محیط کاری خو مفیدتر واقع شوند.
2-بسیاری از زنان پس از فارغ التحصیل شدن در رشته های خود، به دلایل مختلف از ورود به بازار کار امتناع می ورزند.از جمله این دلایل میتوان به شرایط سخت کاری، نیاز به حضور زن در خانواده، مخالفت شوهر و... نام برد.البته همین مخالفت شوهر با کارِ بیرون از منزلِ زن، یکی از دلایل وعوامل مهم طلاق در کشور می باشد، که خود از مهمترین مضرات شرکت زن در فعالیت هاو مشاغل اجتماعی است.
مجموعه این دلایل سبب می شود که درصد بسیار پایینی از زنان تحصیل کرده، به نیروی کاری کشور بپیوندند.این موضوع سبب ضربه شدید اقتصادی به دولت خواهد شد.چراکه بر اساس آمار، در حال حاضر میلیون ها تومان برای هر دانشجو در طی دوران تحصیلات عالی تا مقطع کارشناسی، هزینه می شود.این سوبسید در واقع سرمایه گذاری دولت است بر شخصی که باید بعد از فراغت از تحصیل، چرخ های مملکت را در عرصه های صنعت، مدیریت و...بچرخاند.بدین ترتیب دولت در مورد اکثر زنان دانشجو ،سرمایه گذاری ناموفقی انجام داده است وضربه اقتصادی شدیدی را بر خود وارد آورده است.
نظر سنجی های به عمل آمده بین زنان، در خصوص انگیزه ورود به دانشگاه نشان می دهد، که کمتر از 20درصد آنان برای پیدا کردن شغل در آینده و مابقی به دلایلی همچون علاقه به رشته ای خاص، یافتن فرصت های بهتر برای ازدواج، اثبات لیاقت خود به اطرافیان، رفع بیکاری، دوری از خانواده(برای دانشجویان غیر بومی)و... در کنکور شرکت کرده و به دانشگاه وارد شده اند.همانطور که آمار نشان می دهد احتمال ادامه فعالیت ومفید واقع شدنِ زنان در رشته خود برای جامعه ،کمتر از 20 درصد می باشد واین امر آسیب های فراوانی را به اقتصاد کشور وارد خواهد آورد.
این مسائل در حالی است که شانس ورود به دانشگاه برای دختران بسیار بیشتر از پسران است.چراکه از سوئی پسران، در حین آزمون تحت اظطرابی بسیار شدیدتر از دختران قرار دارند.مسائلی همچون خدمت سربازی،دستیابی به شغل برای آینده و...برای پسران استرس زیادی ایجاد می کند.از سوی دیگر درگیر بودن با کارهای جنبی داخل وخارج از منزل نیز پسران را تحت فشار قرار می هد.همچنین انجام خدمت سربازی وعلاقه کم برای شرکت در کنکور پس از آن، سبب بالا رفتن آمار دختران در پشت کنکور، نسبت به پسران شده است.در سال1382 حدود 61 شرکت کنندگان در کنکور دختر و 39 درصد پسر بوده اند.بدین ترتیب شانس راهیابی دختران به دانشگاه بسیار بیشتر از پسران خواهد بود، که آمار نیز این مطلب را تأیید می کند.
3- در صدی از زنان پس از فراغت از تحصیل جذب بازار کار شده ودرآمدزایی می کنند.اینان معمولاً با قرار گرفتن در یک خانواده مشکلات زیادی را پیش روی همسر، اعضای خانواده وجامعه قرارمی دهند.فرصت کمتر برای همسرداری وخانه داری شوهر راکلافه می کندوحضور کم مادر وعطوفت مادری در خانواده، تربیت فرزندان را با مخاطره مواجه می سازد.علاوه بر این مشکلات با درآمد زایی توأم زن ومرد، درآمد کلی خانواده از حد معمول فراتر می رود.این در حالی است که مرد دیگری در دیگر نقطه جامعه، با وجود تحصیلات عالیه به دلیل نبود کار، از درآمد کافی محروم می شود که در این صورت یا از تشکیل خانواده سربازمی زند ویا با سختی فراوان، خانواده ای را تشکیل می دهد.در مورد اول، بالا رفتن آمار فساد، جرم وجنایت واعتیاد، ودر مورد دوم خانواده هایی با درآمد زیر خط فقر را از نظر بگذرانید.مقایسه این موضوع با قوانین مملکت که بر اساس نص صریح قرآن، اداره مالی خانواده را بر عهده مرد نهاده است، به خوبی لزوم تغییر نگرش در نرم افزار های اجتماعی وتولید نرم افزار همه جانبه اسلامی را به اثبات می رساند.
از طرفی بر اساس اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران((ازآنجاکه خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین ومقررات وبرنامه ریزی های مربوط به آن باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده وپاسداری ازقداست آن واستواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق واخلاق اسلامی باشد.))
با توجه به اصل فوق واستدلالات وشواهدی که در بالا به آن اشاره شد، حضور زن به عنوان شاغل باعث سست شدن روابط خانوادگی وچه بسا عدم توانایی تشکیل خانواده برای عده ای دیگر خواهد شد، که این موضوع علاوه بر مغایرت با قانون اساسی کشور زیان های مادی ومعنوی جبران ناپذیری رابه کشور وارد خواهد آورد.رشد بیکاری مردان، افزایش اعتیاد، بالا رفتن آمار فسادوفحشاو...چنان که ذکر شد، به طور مستقیم یا غیر مستقیم با این موضوع در ارتباطند .