دانلود تحقیق سوره همزه

Word 49 KB 11243 14
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • َسوره همزه ََمقدمه این سوره در مکه نازل شده و داراى 9 آیه است تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 306 محتوى و فضیلت سوره همزه این سوره که از سوره هاى مکى است از کسانى سخن مى گوید که تمام هم خود را متوجه جمع مال کرده ، و تمام ارزشهاى وجودى انسان را در آن خلاصه مى کنند، سپس نسبت به کسانى که دستشان از آن خالى است به دیده حقارت مى نگرند و آنها را به باد استهزا مى گیرند.

    این ثروت اندوزان مستکبر، و خودخواهان حیله گر چنان از باده کبر و غرور مست مى شوند که از تحقیر دیگران و عیب جوئى و استهزا و غیبت آنها لذت مى برند و با آن تفریح مى کنند.

    و در پایان سوره از سرنوشت دردناک آنها سخن مى گوید که چگونه به صورت حقارت آمیزى در دوزخ پرتاب مى شوند، و آتش سوزان جهنم قبل از هر چیز بر قلب آنها مسلط مى گردد، و روح و جان آنها را که کانون این همه کبر و غرور و این همه شرارت بود به آتش مى کشد، آتشى سوزان و مستمر و طولانى .

    در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : من قراء سوره الهمزه اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد من استهزاء بمحمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و اصحابه : هر کس این سوره را تلاوت کند به عدد هر یک از کسانى که محمد و یارانش را استهزاء کردند ده حسنه به او داده مى شود.

    و در حدیثى از امام صادق مى خوانیم : هر کس آن را در نماز فریضه اى بخواند فقر از او دور مى شود، روزى به او رو مى آورد، و مرگهاى زشت و بد از او دفع مى گردد.

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 307 ََآیه 1 - 9 آیه و ترجمه بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَیْلٌ لِّکلِّ هُمَزَه ٍ لُّمَزَه ٍ(1) الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ(2) یحْسب أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ(3)َکلا لَیُنبَذَنَّ فى الحُْطمَه ِ(4) وَ مَا أَدْرَاک مَا الحُْطمَه ُ(5) نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَه ُ(6) الَّتى تَطلِعُ عَلى الاَفْئِدَه ِ(7) إِنهَا عَلَیهِم مُّؤْصدَه ٌ(8) فى عَمَدٍ مُّمَدَّدَه ِ(9) تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 308 ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان 1 - واى بر هر عیب جوى مسخره کننده اى !

    2 - همان کس که مال را جمع آورى و شماره کرده (بى آنکه حساب مشروع و نامشروع کند).

    3 - گمان مى کند که اموالش سبب جاودانگى او است !

    4 - چنین نیست که او مى پندارد، به زودى در حطمه (آتشى خردکننده ) پرتاب مى شود.

    5 - و تو چه مى دانى حطمه چیست ؟

    6 - آتش برافروخته الهى است .

    7 - آتشى که از دلها سرمى زند!

    8 - این آتش بر آنها به صورت دربسته است .

    9 - در ستونهاى کشیده و طولانى !

    شاءن نزول : جمعى از مفسران چنین گفته اند که آیات این سوره درباره ((ولید بن مغیره )) نازل شده است که در پشت سر پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) غیبت مى کرد، و در پیش رو طعن و استهزاء مى نمود.

    بعضى دیگر آن را درباره افراد دیگرى از سران شرک و دشمنان کینه توز و سرشناس اسلام مانند ((اخنس بن شریق )) و ((امیه بن خلف )) و ((عاص بن وائل )) دانسته اند.

    ولى چنانچه این شاءن نزولها را بپذیریم باز عمومیت مفهوم آیات شکسته نمى شود، بلکه شامل تمام کسانى است که داراى این صفاتند.

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 309 تفسیر : واى بر عیبجویان و غیبت کنندگان !

    این سوره با تهدیدى کوبنده آغاز مى شود مى فرماید: واى بر هر عیب جوى مسخره کننده اى !

    (ویل لکل همزه لمزه ) آنها که با نیش زبان و حرکات ، دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش ‍ رو، دیگران را استهزاء کرده ، یا عیب جوئى و غیبت مى کنند، یا آنها را هدف تیرهاى طعن و تهم قرار مى دهند.

    ((همزه )) و ((لمزه )) هر دو صیغه مبالغه است اولى از ماده ((همز)) در اصل به معنى شکستن است و از آنجا که افراد عیب جو و غیبت کننده شخصیت دیگران را درهم مى شکنند به آنها همزه اطلاق شده .

    و ((لمزه )) از ماده ((لمز)) (بر وزن رمز) در اصل به معنى غیبت کردن و عیب جوئى نمودن است .

    در اینکه آیا این دو واژه به یک معنى است ، و اشاره به غیبت کنندگان و عیب جویان مى کند؟

    یا در میان این دو فرقى است ؟

    مفسران احتمالات زیادى داده اند، بعضى آنها را به یک معنى گرفته اند، و بنابراین ذکر این دو با هم براى تاءکید است .

    ولى بعضى گفته اند ((همزه )) به معنى غیبت کننده و ((لمزه )) به معنى عیب جو است .

    بعضى دیگر ((همزه )) را به معنى کسانى که با اشارت دست و سر عیب جوئى تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 310 مى کنند و لمزه را به معنى کسانى که با زبان این کار را انجام مى دهند دانسته اند.

    بعضى اولى را اشاره به عیب جوئى روبرو، و دومى را به عیب جوئى پشت سر مى دانند.

    بعضى اولى را به معنى عیب جوئى آشکار، و دومى را عیب جوئى پنهان و با اشاره چشم و ابرو شمرده اند.

    و گاه گفته شده هر دو به معنى کسى است که مردم را با القاب زشت و زننده یاد مى کند.

    و بالاخره در سخنى از ابن عباس آمده است که در تفسیر این دو چنین مى گفت : هم المشاؤ ون بالنمیمه ، المفرقون بین الاحبه ، الناعتون للناس ‍ بالعیب : آنها کسانى هستند که سخن چینى مى کنند، و میان دوستان جدائى مى افکنند، و مردم را با عیوب توصیف مى کنند.

    گویا ابن عباس این سخن را از حدیثى که از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است استفاده کرده ، آنجا که فرمود: الا انبئکم بشرارکم ؟

    قالوا: بلى یا رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قال : المشاؤ ون بالنمیمه ، المفرقون بین الاحبه ، الباغون للبرآء المعایب : آیا شما را از شریرترین افراد خبر دهم ؟

    گفتند: آرى اى رسول خدا!

    فرمود: آنها که بسیار سخن چینى مى کنند، در میان دوستان جدائى مى افکنند، و براى افراد پاک و بى گناه در جستجوى عیوبند.

    ولى از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده مى شود که این دو واژه به یک معنى است ، و مفهوم وسیعى دارد که هر گونه عیب جوئى و غیبت و طعن و استهزاء به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینى و بدگوئى را شامل مى شود.

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 311 به هر حال تعبیر به ((ویل )) تهدید شدیدى است نسبت به این گروه ، و اصولا آیات قرآن موضع گیرى سختى در برابر اینگونه افراد نموده ، و تعبیراتى دارد که درباره هیچ گناهى مانند آن دیده نمى شود، مثلا بعد از آنکه منافقان کوردل را به خاطر سخریه مؤ منان به عذاب الیم تهدید مى کند، مى فرماید: استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفر الله لهم : چه براى آنها استغفار کنى و چه نکنى ، حتى اگر هفتاد بار براى آنها استغفار کنى خداوند آنها را هرگز نمى بخشد (توبه 80).

    شبیه همین معنى در باره منافقانى که پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را استهزا مى کردند در سوره منافقون آیه 5 آمده است .

    اصولا آبرو و حیثیت اشخاص از نظر اسلام بسیار محترم است ، و هر کارى که موجب تحقیر مردم گردد گناه بزرگى است ، در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : اذل الناس من اهان الناس : ذلیل ترین مردم کسى است که به مردم توهین کند!.

    شرح بیشترى در این زمینه ذیل آیه 11 و 12 سوره حجرات (جلد 22 صفحه 177 تا 195) آورده ایم .

    سپس به سرچشمه این عمل زشت (عیب جوئى و استهزاء) که غالبا از کبر و غرور ناشى از ثروت مایه مى گیرد) پرداخته ، مى افزاید: همان کسى که مال را جمع آورى و شماره کرده بى آنکه حساب مشروع و نامشروع آنرا کند (الذى جمع مالا و عدده ).

    آنقدر به مال و ثروت علاقه دارد که پیوسته آنها را مى شمرد، و از برق درهم و دینار، و پولهاى دیگر، لذت مى برد و شادى مى کند.

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 312 هر درهم و دینارى براى او بتى است ، نه تنها شخصیت خویش که تمام شخصیتها را در آن خلاصه مى بیند، و طبیعى است که چنین انسان گمراه و ابلهى مؤ منان فقیر را پیوسته به باد سخریه بگیرد.

    ((عدده )) در اصل از ماده ((عد)) به معنى شمارش است ، بعضى نیز احتمال داده اند که از ((عده )) (بر وزن غده ) به معنى آماده کردن این اموال و ذخیره نمودن براى مشکلات و روز مبادا است .

    بعضى نیز آن را به امساک و نگهدارى تفسیر نموده اند.

    ولى معنى اول از همه ظاهرتر است .

    به هر حال آیه ناظر به ثروت اندوزانى است که مال را نه به عنوان یک وسیله بلکه به عنوان یک هدف مى نگرند، و در جمع آورى آن هیچ قید و شرطى قائل نیستند، از حلال و حرام و تجاوز بر حقوق دیگران ، از طریق شرافتمندانه و یا طرق پست و رذیلانه آن را جمع آورى مى کنند، و آنرا تنها نشانه عظمت و شخصیت مى دانند.

    آنها مال را براى رفع نیازهاى زندگى نمى خواهند، و به همین دلیل هر قدر بر اموالشان افزوده شود حرصشان بیشتر مى گردد، و گرنه مال در حدود معقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نیست ، بلکه در قرآن مجید گاهى از آن به عنوان ((فضل الله )) تعبیر شده ، آنجا که مى فرماید: و ابتغوا من فضل الله (جمعه - 10) و در جاى دیگر از آن تعبیر به خیر مى کند: کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیه : بر شما مقرر شده که وقتى مرگ یکى از شما فرا رسد اگر خیرى از خود به یادگار گذارده وصیت کند.

    چنین مالى مسلما نه مایه طغیان است ، نه وسیله تفاخر، نه بهانه استهزاى دیگران ، اما مالى که معبود است و هدف نهائى است ، و صاحبان آن را همچون ((قارون )) دعوت به طغیان مى کند ننگ است و ذلت ، و مصیبت است و نکبت ، هر درهم و دینارى براى او بتى است ، نه تنها شخصیت خویش که تمام شخصیتها را در آن خلاصه مى بیند، و طبیعى است که چنین انسان گمراه و ابلهى مؤ منان فقیر را پیوسته به باد سخریه بگیرد.

    چنین مالى مسلما نه مایه طغیان است ، نه وسیله تفاخر، نه بهانه استهزاى دیگران ، اما مالى که معبود است و هدف نهائى است ، و صاحبان آن را همچون ((قارون )) دعوت به طغیان مى کند ننگ است و ذلت ، و مصیبت است و نکبت ، تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 313 و مایه دورى از خدا و خلود در آتش دوزخ است .

    و غالبا جمع آورى کمیت زیادى از این مال جز با آلودگیهاى فراوان ممکن نمى شود.

    لذا در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) مى خوانیم : که فرمود: لا یجتمع المال الا بخمس خصال : بخل شدید، و امل طویل ، و حرص غالب ، و قطیعه رحم ، و ایثار الدنیا على الاخره : مال جز با پنج خصلت در یک جا جمع نمى شود: بخل شدید، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب ، قطع رحم ، و مقدم داشتن دنیا بر آخرت .

    زیرا کسانى که سخاوتمندند و گرفتار آرزوهاى دور و دراز نیستند مراقب حلال و حرامند، به ارحام خود کمک مى کنند، و غالبا اموال نزد آنها جمع نمى شود، هر چند درآمدشان زیاد باشد.

    در آیه بعد مى افزاید: این انسان زراندوز و مال پرست گمان مى کند اموالش سبب جاودانگى او است (یحسب ان ماله اخلده ).

    جالب اینکه ((اخلد)) در اینجا به صورت فعل ماضى آمده ، یعنى او گمان مى کند اموالش او را به صورت یک موجود جاودانه در آورده است ، نه مرگ مى تواند به سراغ او آید، نه بیماریها و حوادث جهان مشکلى براى او ایجاد مى کند، چرا که مشکل گشا در نظرش تنها مال و ثروت است و این مشکل گشا تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 314 را در دست دارد.

    چه پندار غلط و خیال خامى ؟

    اموالى که آنقدر در اختیار قارون بود که کلید گنجهایش را چندین مرد زورمند به زحمت برمى داشت ، ولى به هنگام حمله عذاب الهى نتوانستند مرگ او را ساعتى به تاءخیر اندازند، و خداوند او و گنجهایش را در یک لحظه با یک زمین لرزه مختصر در زمین فرو برد: فخسفنا به و بداره الارض (قصص - 81).

    اموالى که نمونه کاملش در دست فراعنه مصر بود، ولى به مصداق کم ترکوا من جنات و عیون و زروع و مقام کریم و نعمه کانوا فیها فاکهین : چه بسیار باغها و چشمه ها از خود به جاى گذاشتند و زراعتها و قصرهاى جالب و گرانقیمت و نعمتهاى فراوان دیگر که در آن متنعم بودند (دخان - 25 تا 27) ولى همه اینها به آسانى در عرض ساعتى به دیگران رسید: کذلک و اورثناها قوما آخرین (دخان - 28).

    و لذا در قیامت که پرده ها کنار مى رود آنها به اشتباه بزرگشان پى مى برند و فریادشان بلند مى شود: ما اغنى عنى مالیه هلک عنى سلطانیه : مال و ثروتم هرگز مرا بى نیاز نکرد، قدرت من نیز از دست رفت (حاقه - 28 و 29).

    اصولا انسان از فنا و نیستى متنفر است ، و طرفدار خلود و جاودانگى است ، و همین علاقه درونى به ما در مباحث معاد کمک مى کند که بدانیم انسان براى جاودانگى آفریده شده است ، و الا غریزه عشق به جاودانگى در او نبود.

    ولى این انسان مغرور و خودخواه و دنیاپرست گاه جاودانگى خود را در امورى مى بیند که درست مایه فنا و نیستى او است ، فى المثل مال و مقام را که غالبا دشمنان بقاى او هستند وسیله جاودانگى مى شمرد.

    از این بیان روشن شد که پندار جاودانگى به وسیله مال دلیلى براى جمع مال ، و جمع مال نیز عاملى براى استهزاء و سخریه دیگران در نظر این کوردلان تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 315 محسوب مى شود.

    قرآن در پاسخ این گروه مى فرماید: چنان نیست که او مى پندارد (کلا).

    بلکه به زودى با کمال ذلت و حقارت در آتشى خرد کننده پرتاب مى شود!

    (لینبذن فى الحطمه ).

    بعد ((حطمه )) را چنین تفسیر مى کند: و تو چه مى دانى حطمه چیست ؟!

    (و ما ادراک ما الحطمه ).

    آتش برافروخته الهى است (نار الله الموقده ).

    آتشى که از دلها سرمى زند و نخستین جرقه هایش در قلوب ظاهر مى شود!

    (التى تطلع على الافئده ).

    ((لینبذن )) از ماده ((نبذ)) (بر وزن سبز) به گفته راغب در ((مفردات )) در اصل به معنى دور انداختن چیزى به خاطر حقارت و بى ارزشى آن است .

    یعنى خداوند، این مغروران خودخواه خود برتربین را در آن روز به صورت موجوداتى ذلیل و بى ارزش در آتش دوزخ پرتاب مى کند، تا نتیجه کبر و غرور خود را ببینند.

    ((حطمه )) صیغه مبالغه از ماده حطم به معنى درهم شکستن چیزى است ، و این نشان مى دهد که آتش سوزان دوزخ به شدت اعضاى آنها را درهم مى شکند، ولى از بعضى از روایات استفاده مى شود که ((حطمه )) نام تمام جهنم تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 316 نیست بلکه نام بخش فوق العاده سوزانى از آن است .

    فهم این معنى که آتش به جاى سوزاندن ، اعضا را درهم بشکند شاید در گذشته مشکل بود، ولى امروز که مساءله شدت تاءثیر امواج انفجار بر همه ما واضح شده که چگونه ممکن است امواج ناشى از یک انفجار مهیب نه تنها انسانها بلکه میله هاى محکم آهن و ستونهاى عظیم ساختمانها را درهم بشکند مطلب عجیبى نیست .

    تعبیر به ((نارالله )) (آتش الهى ) دلیل بر عظمت آن است و تعبیر به ((موقده )) دلیل بر فروزان بودن همیشگى آن است .

    عجیب اینکه این آتش بر خلاف تمام آتشهاى دنیا که نخست پوست را مى سوزاند و سپس به داخل نفوذ مى کند، اول بر دلها شراره مى زند، و درون را مى سوزاند، نخست قلب را، و بعد مغز و استخوان را، و سپس به خارج سرایت مى کند.

    این چه آتشى است که اولین جرقه هایش بر دل آدمى ظاهر مى شود؟

    این چه آتشى است که درون را قبل از برون مى سوزاند؟

    همه چیز قیامت عجیب است و با این جهان تفاوت بسیار دارد، حتى درگیرى آتش ‍ سوزانش !.

    چرا چنین نباشد؟

    در حالى که قلبهاى آنها کانون کفر و کبر و غرور بود و مرکز حب دنیا و ثروت و مال .

    چرا آتش قهر و غضب الهى قبل از هر چیز بر قلوب آنها مسلط نشود در حالى که آنها دل مؤ منان را در این دنیا با سخریه ها و عیب جوئى و غیبت و تحقیر سوزاندند، عدالت الهى ایجاب مى کند که آنها کیفرى همانند اعمالشان را ببینند.

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 317 در آخرین آیات این سوره مى فرماید: این آتش سوزان بر آنها به صورت دربسته است !

    (انها علیهم مؤ صده ).

    ((مؤ صده )) از ماده ((ایصاد)) به معنى بستن در و محکم کردن آن است ، و لذا به اطاقکهائى که در درون کوه ها.

    براى جمع اموال بوجود مى آورند ((وصید)) مى گفتند.

    در حقیقت همانگونه که آنها اموال خود را در گاوصندوقها و مخازن در بسته نگاه مى داشتند خداوند هم آنها را در عذاب در بسته دوزخ که راه خلاص و نجاتى از آن نیست زندانى مى کند!.

    و سرانجام مى گوید: ((آنها در ستونهاى کشیده و طولانى قرار خواهند داشت )) (فى عمد ممدده ) ((عمد)) جمع ((عمود)) به معنى ستون یا هر شى ء طولانى مانند قطعات چوب و آهن است ، و ((ممدده )) به معنى کشیده و طویل است .

    جمعى از مفسران این تعبیر را اشاره به میخهاى عظیم آهنین دانسته اند که درهاى جهنم محکم با آنها بسته مى شود، به گونهاى که راه خروج مطلقا از آن وجود ندارد، و بنابر این تاءکیدى است بر آیه قبل که مى گوید درهاى جهنم را بر آنها مى بندند و از هر طرف محصورند.

    بعضى نیز آن را اشاره به نوعى از وسائل عذاب و مجازات دانسته اند، شبیه چیزى که در میان ما به ((کند و زنجیر)) معروف است ، و آن قطعه چوب یا آهن سنگینى است که دو فرورفتگى در آن به اندازه مچ پاها وجود دارد، پا را در آن مى نهادند، و با میل هاى روى آن را گرفته و قفل مى کردند، به طورى که شخص قدرت بر حرکت نداشت ، و این جزاى شکنجه هاى آنها نسبت به مردم بى گناه در این دنیا است .

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 318 بعضى نیز تفسیر سومى به کمک اکتشافات اخیر براى آن ذکر کرده اند، و آن این که شعله هاى سوزان جهنم به صورت ستونهاى کشیده و طولانى بر آنها مسلط مى شود آنها مى گویند در اکتشافات اخیر ثابت شده که اشعه مخصوص ایکس (رونتگن ) بر خلاف اشعه هاى دیگر که به صورت مخروطى پخش مى شود به صورت استوانه اى درست همچون ستون منتشر مى گردد، و عجیب اینکه این اشعه در تمام وجود انسان نفوذ مى کند، و حتى بر قلب مسلط مى شود، و به همین دلیل براى عکسبردارى از اعضاى داخلى از آن استفاده مى کنند، معلوم مى شود اشعه اى از آتش سوزان جهنم برمى خیزد که بى شباهت به اشعه فوق نیست .

    ولى از میان این تفاسیر مناسب تر همان تفسیر اول است (البته بنا بر بعضى از این تفاسیر جمله فى ((عمد ممدده )) بیان حالت دوزخ و در بعضى دیگر بیان حال دوزخیان است 1 - کبر و غرور، سرچشمه گناهان بزرگ است .

    خود برتربینى بلاى عظیمى است که خمیر مایه بسیارى از معاصى محسوب مى شود، غفلت از خدا، کفران نعمتها، غرق شدن در عیاشى و هوسبازى ، تحقیر دیگران ، و استهزاى مؤ منان ، همه از آثار شوم این صفت رذیله است ، افراد کم ظرفیت همین که به نوائى مى رسند، چنان گرفتار کبر و غرور مى شوند که مطلقا ارزشى براى دیگران قائل نیستند، و همان سبب جدائى آنها از جامعه ، و جدائى جامعه از آنها مى شود.

    در عالمى از پندار فرو مى روند، خود را تافته اى جدا بافته مى پندارند تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 319 و حتى از مقربان خدا مى شمارند، و همین سبب مى شود که عرض و آبرو و حتى جان دیگران در نظر آنها، بى ارزش و بى مقدار باشد، به همز و لمز مشغول مى شوند، و با عیب جوئى و مذمت دیگران ، به گمان خود بر عظمت خویش مى افزایند!

    جالب اینکه در بعضى از روایات اینگونه افراد به عقرب تشبیه شده اند، که کارشان نیش زدن است ، (و اگر نیش ‍ عقرب نه از ره کین است ، نیش آنها از راه کینه توزیهاست ).

    در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: من در شب معراج گروهى از دوزخیان را دیدم که گوشت از پهلویشان جدا مى کردند و به آنها مى خوراندند!، از جبرئیل پرسیدم اینها کیانند؟!

    گفت : هؤ لاء الهمازون من امتک ، اللمازون !: اینها عیب جویان و استهزاء کنندگان از امت تواند همانگونه که در بالا اشاره کردیم ، بحث مشروحى در این زمینه ذیل آیات سوره حجرات داشته ایم .

    2 - حرص بر جمع مال درباره مال و ثروت ، نظرات متفاوتى در جهت افراط و تفریط وجود دارد، بعضى چنان اهمیتى براى آن قائلند که حلال تمام مشکلاتش ‍ مى دانند، تا آنجا که طرفداران این عقیده در اشعار خود داد سخن در این زمینه داده اند، از جمله شاعر عرب : مى گوید: فصاحه سحبان و خط ابن مقله و حکمه لقمان و زهد بن ادهم اذا اجتمعت فى المرء و المرء مفلس فلیس له قدر به مقدار درهم !

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 320 : فصاحت سحبان (فصیح معروف عرب ) و خط ابن مقله (خطاط معروف ) و حکمت لقمان و زهد ابراهیم بن ادهم اگر در انسانى جمع شود و مفلس و بى پول باشد قدر و مقامى حتى به مقدار یک درهم نخواهد داشت !

    و لذا جاى تعجب نیست که این گروه دائما به جمع اموال پردازند و آنى راحت ننشینند و هیچ قید و شرطى براى آن قائل نباشند و حلال و حرام در نظرشان یکسان باشد.

    در نقطه مقابل این گروه جمعیتى هستند که براى مال و ثروت ، کمترین ارزشى قائل نیستند، فقر را مى ستایند و براى آن ارج قائلند، حتى مال را مزاحم تقوى و قرب خدا مى دانند!

    ولى در برابر این دو عقیده که در طرف افراط و تفریط قرار دارد آنچه از قرآن مجید و روایات اسلامى استفاده مى شود، این است که مال خوب است اما به چند شرط: نخست اینکه : وسیله باشد و نه هدف .

    دیگر اینکه انسان را اسیر خود نسازد، بلکه انسان امیر بر آن باشد.

    سوم اینکه از طرق مشروع به دست آید و در راه رضاى خدا مصرف گردد.

    علاقه به چنین مالى نه تنها دنیاپرستى نیست بلکه دلیلى بر علاقه به آخرت است ، و لذا در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : هنگامى که حضرت ذهب و فضه (طلا و نقره ) را لعن و نفرین فرمود: یکى از یاران تعجب کرد و در این سؤ ال نمود امام (علیه السلام ) فرمود: لیس حیث تذهب الیه انما الذهب الذى ذهب بالدین و الفضه التى افاضت الکفر: منظور از ذهب چیزى است که دین را از بین برد و منظور از فضه چیزى است که سرچشمه کفر و بى ایمانى مى شود.

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 321 در حدیث دیگرى از امام امیر مؤ منان (علیه السلام ) مى خوانیم : السکر اربع سکرات سکر الشراب ، و سکر المال ، و سکر النوم ، و سکر الملک : مستى چهار - گونه است ، مستى شراب ، مستى مال ، مستى خواب و مستى قدرت !.

    در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است که مردى خدمتش آمد و عرض کرد پدر و مادرم به فدایت باد، مرا موعظه اى کن ، فرمود: ان کان الحسنات حقا فالجمع لما ذا؟

    و ان کان الخلف من الله عز و جل حقا فالبخل لما ذا؟!: اگر حسنات حق است و به آن ایمان داریم ، جمع مال براى چیست ؟

    (چرا در راه خدا انفاق نکنیم ) و اگر پاداش و جبران الهى حق است ، بخل براى چیست ؟.

    بسیارى هستند تا پایان عمر به جمع آورى مال مشغولند، و سرانجام براى دیگران وامى گذارند، حسابش را آنها باید بدهند و بهره اش نصیب دیگران است لذا در حدیثى مى خوانیم از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) سؤ ال کردند، من اعظم الناس حسره ؟: چه کسى حسرتش از همه بیشتر است ؟!

    فرمود: من راءى ماله فى میزان غیره ، و ادخله الله به النار و ادخل وارثه به الجنه !: کسى که اموال خود را در ترازوى سنجش اعمال دیگران ببیند، خداوند او را به خاطر اموالش وارد دوزخ کند، و وارث او را به خاطر آن وارد بهشت سازد!.

    و در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) در تفسیر آیه ((کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم : ((اینگونه خداوند اعمال آنها را مایه حسرتشان قرار مى دهد)) فرمود: هو الرجل یدع المال لا ینفقه فى طاعه الله بخلا ثم یموت تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 322 فیدعه لمن یعمل به فى طاعه الله او فى معصیته : ((این درباره کسى است که مالى را وامى گذارد و به خاطر بخل ، در راه طاعت الهى انفاق نمى کند، سپس مى میرد و آن را براى کسى مى نهد که در طاعت الهى یا در معصیتش مصرف مى کند)).

    سپس امام (علیه السلام ) افزود اگر در طریق اطاعت خدا صرف کند آن را در میزان عمل دیگرى مى بیند و حسرت مى خورد، چرا که مال مال او بوده ، و اگر در معصیت الهى صرف کند سبب تقویت او شده تا گناه کند (و باز عقوبت و حسرتش متوجه او است ).

    آرى موضع گیرى انسانها در برابر اموال مختلف است گاه از آن بت خطرناکى مى سازند و گاه وسیله سعادت بزرگى .

    این سخن را با حدیث پر معنائى از ابن عباس پایان مى دهیم ، او مى گوید: ان اول درهم و دینار ضربا فى الارض نظر الیهما ابلیس فلما عاینهما اخذهما فوضعهما على عینیه ، ثم ضمهما الى صدره ، ثم صرخ صرخه ، ثم ضمهما الى صدره ، ثم قال : انتما قره عینى !

    و ثمره فؤ ادى ما ابالى من بنى آدم اذا احبوکما ان لا یعبدوا وثنا!

    حسبى من بنى آدم ان یحبوکما: هنگامى که نخستین سکه درهم و دینار در جهان زده شد ابلیس نگاهى به آنها افکند وقتى آنها را تماشا کرد آن دو را گرفت و بر چشمانش ‍ گذاشت ، سپس برداشت و به سینه اش چسباند!

    بعد فریاد عاشقانه اى کشید!

    دگر بار به سینه اش چسباند، سپس گفت : شما (خطاب به درهم و دینار) نور چشمان منید و میوه دل من !

    اگر انسانها شما را دوست دارند براى من مهم نیست که بت پرستى نکنند.

    همین که شما را دوست دارند براى من کافى است (چرا که شما برترین بت هستید).

    تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 323 خداوندا!

    ما را از مستى مال و مقام و دنیا و شهوات حفظ کن .

    پروردگارا !

    ما را از سلطه شیطان و بندگى درهم و دینار رهائى بخش .

    بارالها!

    آتش دوزخ سخت شکننده است و رهائى از آن جز به لطف تو ممکن نیست ما را مشمول لطفت فرما.

    آمین یا رب العالمین ترجمه : شاءن نزول : تفسیر : نکته ها :

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

1-1 عقد 1-1-1 عقد در لغت عقد در لغت به معنای بستن دو چیز است به یکدیگر به نوعی که جدا شدن یکی از دیگری سخت و دشوار باشد . مثل گره زدن ریسمان و نخ به ریسمان و نخ دیگری که از هم منفک نگردند و با یکدیگر تلازم و پیوستگی پیدا کنند . از اینرو علمای علم لغت در تعریف لغوی عقد را مقابل حلّ به معنای گشودن بکار برده اند . در لسان العرب تحت ماده «عقد» آمده است : الَعقدُ نقیضُ الحلِّ و حل و ...

آموزش ساخت ربات (ميکروکنترلر) ميکروکنترلر چيست: ميکروکنترلر رو درواقع مي توان يه کامپيوتر کوچولو در قالب يه چيپ براي کنترل وسايل الکترونيکي (در اينجا ربات) تلقي کرد. تفاوت ميکروکنترلر با ميکروپروسسور در اينه که ميکروکنترلر داراي يک CPU ?مقدار محدود

بسم الله الرحمن الرحيم مقدمه : توسعه تجارت جهاني مواد غذايي به چندين بيليون دلار از نتايج صنعتي شدن مي باشد . صنايع غذايي مواد غذايي سالم و بي خطر را براي مصرف کنندگان فراهم نموده است . صنايع غذايي در حال حاضر شامل فرآيندهايي همچون فرآوري

سنسورها به جاي حواس چند گانه انسان و گاهي فراتر و پيشرفته از آن ، در صنعت ، داراي کاربردهاي فراواني هستند و مي توانند بر اساس انچه حس مي کنند به قسمتهاي مختلف سيستم فرمان داده و يا تصميم سازي کنند . سنسور هاي سنجش ارتفاع مايعات در صنايع گوناگون کارب

مقدمه این سوره در مکه نازل شده و داراى 28 آیه است تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 97 محتواى سوره ((جن )) این سوره ، چنانکه از نامش پیدا است ، عمدتا درباره خلق ناپیدائى به نام ((جن )) سخن مى گوید، سخن از ایمان آنها به پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )، و خضوع در برابر قرآن مجید، و ایمان و اعتقاد آنها به معاد، و وجود گروهى مؤ من و کافر در میان آنان و مسائلى از این قبیل است ، این ...

در اين تحقيق به ميکروپروسسورهاي PXA250 & PXA210 پرداخته مي شود. اين ميکروپروسسورها ميزان سرعت پردازش در برنامه هاي پردازشي قابل حمل، مانند pc pocket ها را افزايش مي دهند. هرکدام از اين پروسسورها در اصل يک سيستم مجتمع با قابليت پردازش بالاست که روي ي

مطالب ارائه شده در اين پروژه به اساس سيستم تاري و پودي و آشنايي با ماشين هاي بافندگي راپيري سولزر پرداخته است. در ابتداي اين تحقيق دانشگاهي در فصل اول به تحليل اساس سيستم تاري و پودي اعم از با ماکو (قديمي) و بدون ماکو پرداختيم اما ساختار اصلي اين پر

تحقيق راجع به کالين مکلورن مقدمه عدد واژه اي است که بيشترين سهم را در علوم و دانش بشري بر عهده دارد و در آن کلمه اسرار بيشماري نهفته است و علم رياضيات که از منطق انکار ناپذيري برخوردار است بر پايه ي همين کلمه به وجود آمده است و تکامل يافته است.

منطق فازي: منطق به کار رفته در بيشتر آيات قرآن ابتدا به چند تعريف زير توجه کنيد. منطق کلاسيک: منطقي ست که در آن گزاره ها فقط ارزش راست يا دروغ دارند که آنرا منطق ? و ? مي نامند. منطق چند مقداره: منطقي که علاوه بر ? و ? چند مقدار ديگر را نيز اخ

مقدمه یک عنصر هال از لایه نازکی ماده هادی با اتصالات خروجی عمود بر مسیر شارش جریان ساخته شده است وقتی این عنصر تحت یک میدان مغناطیسی قرار می گیرد، ولتاژ خروجی متناسب با قدرت میدان مغناطیسی تولید می کند. این ولتاژ بسیار کوچک و در حدود میکرو ولت است. بنابراین استفاده از مدارات بهسازی ضروری است. اگر چه سنسور اثرهال، سنسور میدان مغناطیسی است ولی می تواند به عنوان جزء اصلی در بسیاری ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول