شان نزول ایات 41 , 42 , 75, 76, 77 , 89, 97, 98, 114, 115, 120, 121 , 142 , 158, 178, 187 , 189, 190 , 204, 205 , 206, 207 , 212, 214, 217 , 221, 232 , 238, 239, 256 , 267, 272 , 273, 278 سوره بقره را بخوانید.
آیات 41 و 42 سوره بقره 41.
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ.
42.
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
41.
و بدانچه نازل کردهام که مؤید همان چیزی است که با شماست ایمان آرید؛ و نخستین منکر آن نباشید، و آیات مرا به بهایی ناچیز نفروشید، و تنها از من پروا کنید.
و حق را به باطل درنیامیزید، و حقیقت را با آنکه خود میدانید کتمان نکنید.
در شأن نزول این آیات آمده که: «حی بن اخطب و کعب اشرف» و سایر علماء یهود از جانب یهودیان دارای مقرری بودند و از آن ارتزاق مینمودند و نمیخواستند منافع آنها به خاطر نبوت پیامبر از بین برود؛ به همین جهت آیاتی را که در تورات بود و از پیامبر در آن ذکری شده بود تغییر و «ثمن قلیل» که در این آیه شریفه ذکرشده همان مقرری احبار است.
آیات 75 تا 77 سوره بقره 75.
أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.
76.
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.
77.
أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ.
75.
آیا طمع دارید که [اینان] به شما ایمان بیاورند؟
با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را میشنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف میکردند، و خودشان هم میدانستند.
و [همین یهودیان] چون با کسانی که ایمان آوردهاند برخورد کنند، میگویند: «ما ایمان آوردهایم.» و وقتی با همدیگر خلوت میکنند، میگویند: «چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، برای آنان حکایت میکنید تا آنان به [استناد] آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟
آیا فکر نمیکنید؟» 77.
آیا نمیدانند که خداوند آنچه را پوشیده میدارند، و آنچه را آشکار میکنند، میداند؟
این آیات در مورد یهودیانی است که وقتی اشخاص مثل سلمان، ابوذر و مقداد را ملاقات مینمودند میگفتند: ما هم مانند شما ایمان آوردیم، چون اوصاف پیامبر شما را خداوند در تورات برای ما بیان فرموده است و وقتی با یکدیگر خلوت مینمودند بزرگترهاشان به آنها میگفتند این چه کاری بود کردید و چه اظهاری بود به مسلمان نمودید؛ شما نباید اوصاف پیامبرشان را که در تورات آمده به آنها خبر میدادید تا در پیشگاه خداوند با شما محاجّه نکنند و نگویند شما اوصاف و علایم او را دانستید و مشاهده و تطبیق نمودید، پس چرا ایمان نیاوردید و اطاعت نکردید.
آیه 89 سوره بقره 89.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَه ُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ.
89.
و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند.
پس لعنت خدا بر کافران باد.
در شأن نزول این آیه نقل شده که یهودیان در کتب خود دیده بودند که مکان هجرت حضرت محمد (ص) مابین دو کوه «عیر و احد» است که در دو طرف مدینه قرار دارد به همین خاطر از سرزمین خویش بیرون آمدند و به جستجوی سرزمین مهاجرت پیامبر پرداختند و به کوهی به نام «حداد» رسیدند و گمان کردند که این همان کوه احد است، به همین دلیل در آنجا پراکنده شدند و مسکن گزیدند؛ ولی بعد متوجه شدند، مدینه سرزمینی است که میان دو کوه احد و عیر قرار دارد پس به برادران خود و سایر یهود نوشتند که ما دارالهجره را یافتیم شما هم به سوی ما کوچ کنید و خودشان هم به مدینه نقل مکان نمودند و ماندند تا آنکه یکی از پادشاهان یمن به نام تُبع به قصد تسخیر مدینه حرکت کرد و آنجا را محاصره نمود و اینها با او سازش کردند و سبب اقامت خودشان را به او گفتند و او دو طایفه اوس و خزرج را مأمور به اقامت در مدینه نمود برای آنکه وقتی پیامبرآمد او را یاری کنند.
آن دو قبیله پس از چند سال زیاد شدند و معترض اموال یهود شدند.
یهودیان به آنها میگفتند وقتی پیامبر مبعوث شود شما را از دیار خود بیرون میکنیم و اموالمان را پس خواهیم گرفت؛ ولی وقتی پیامبر مبعوث شد اوس و خزرج که به نام انصار معروف شدند به پیامبر ایمان آوردند و یهود کافر شدند.
به این دلیل که آنها از نسل حضرت اسحاق بودند و پیامبر از نسل حضرت اسماعیل و آنها حسد بردند و تسلیم وسوسه شیطان شدند.
و علماءِ آنها هم برای حفظ مقامات خودشان انکار اوصاف پیامبر را در تورات نمودند.
آیات 97 و 98 سوره بقره 97.
قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ.
98.
مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ.
97.
بگو: «کسی که دشمن جبرئیل است [در واقع دشمن خداست] چرا که او، به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل کرده است، در حالی که مؤید [کتابهای آسمانی] پیش از آن، و هدایت و بشارتی برای مؤمنان است.» 98.
هر که دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئیل و میکائیل است [بداند که] خدا یقینا دشمن کافران است.
زمانی که پیامبر وارد مدینه شد «عبداللهبن صوریا» که یکی از علمای یهود بود خدمت آن حضرت رسید و سؤالات چندی نمود و میخواست نشانههایی را که دلیل بر نبوت پیامبر بود جستجو نمود.
یکی از سؤالات او این بود که ای محمد خواب تو چگونه است؟
پیامبر فرمود: چشمم خواب است و دلم بیدار گفت: راست گفتی و پس از سؤالات متعدد دیگر گفت: یک سؤال باقی مانده اگر به آن جواب درست بدهی به تو ایمان میاوریم.
بگو نام آن فرشتهای که بر تو نازل می شود چیست؟
پیامبر فرمود: جبرئیل.
ابن صوریا گفت: جبرئیل دشمن ماست چون دستورهای مشکل در مورد قتل و جنگ میآورد اما میکاییل همیشه واسطه سرور و راحت است اگر او برای تو وحی میآورد ما به تو ایمان میآوردیم.
پیامبر (ص) فرمود: وای بر تو، جبرئیل و میکائیل دو ملک مأمور به امر پروردگار هستند.
اگر امری را خداوند مقرر فرموده باشد تقصیر جبرئیل چیست؟
هرکس با جبرئیل دشمن باشد با میکائیل هم دشمن است.
آیه 104 سوره بقره 104.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ.
104.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، نگویید: «راعنا»، و بگویید: «انظرنا»، و [این توصیه را] بشنوید؛ و [گر نه] کافران را عذابی دردناک است.
در اوایل اسلام هنوز بعضی از مسلمانان انس به احکام و معارف اسلامی نگرفته بودند و زمانی که پیامبر آیات الهی را برای آنها بیان میکرد از ایشان میخواستند که آهستهتر سخن بگوید و گاهی عرض میکردند «راعنا» که یعنی حال ما را رعایت فرما.
یهود در این زمان فرصتی به دست آورده و این کلمه را وسیله جسارت قرار دادند، چون این کلمه در لغت آنها دشنام بود؛ مانند اینکه بگویند؛ بشنو که هرگز نشنوی.
و این کلمه را تکرار میکردند و میخندیدند و میگفتند: اگر تا به حال محمد را در خفا دشنام میدادیم بعد از این علناً ناسزا میگوییم و بعضی کلمه راعینا میگفتند که به معنی چوپان ما است و پیامبر را مورد خطاب قرار میدادند تا اینکه سعدبن معاذ انصاری متوجه غرض آنها شد و تهدید به قتلشان نمود.
پس این آیه نازل شد که خطاب به اهل ایمان است که به جای لفظ راعنا، بگویند: «انظرنا»، یعنی لطف به سوی ما فرما تا یهود نتوانند وسیله استهزا و اهانت به پیامبر را فراهم نمایند.
آیه 108 سوره بقره 108.
أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ.
108.
آیا میخواهید از پیامبر خود همان را بخواهید که قبلا از موسی خواسته شد؟
و هر کس کفر را با ایمان عوض کند، مسلما از راه درست گمراه شده است.
نقل شده که «وهببن زید و رافعبن حرمله» خدمت پیامبر آمدند و گفتند: از طرف خدا برای ما نامهای بیاور تا آن را بخوانیم و ایمان بیاوریم و یا برای ما رودهایی جاری فرما تا از تو اطاعت کنیم.
بعضی گفتهاند گروهی از پیامبر خواستند خدا را به آنها بنمایاند تا ایمان آورند.
همان تقاضایی که بنیاسرائیل از موسی داشتند و گروهی از آن حضرت تقاضا کردند برای آنها بتی قرار دهد تا آن را پرستش کنند.
پس این آیه نازل شد و به آنان پاسخ گفت.
آیه 113 سوره بقره 113.
وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ.
کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَه ِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ.
113.
و یهودیان گفتند: «ترسایان بر حق نیستند.» و ترسایان گفتند: «یهودیان بر حق نیستند» با آنکه آنان کتاب [آسمانی] را میخوانند.
افراد نادان نیز [سخنی] همانند گفته ایشان گفتند.
پس خداوند، روز رستاخیز در آنچه با هم اختلاف میکردند، میان آنان داوری خواهد کرد.
در شأن نزول این آیه آمده که قومی از یهود و جماعتی از نصاری نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای محمد بین ما حکم کن.
آن حضرت فرمود: شرح حال خودتان را بیان کنید.
جماعت یهود گفتند: ما ایمان به خداوند یگانه حکیم داریم و اولیاء او هستیم و نصاری بهرهای از دین حق ندارند سپس نبوت عیسی و کتاب او انجیل را انکار کردند و مسیحیان نیز همین مقوله را نسبت به یهود عرضه داشتند و پیامبر فرمود: همه شما دو فرقه به خطا و باطل رفتهاید و فسق و تجاوز از دین حق نمودهاید؛ پس آنان عرضه داشتند چگونه ما کافر و فاسقیم با آنکه خداوند در دست ماست و آن را تلاوت مینماییم.
پیامبر فرمود: شما با تورات و انجیل مخالفت کردید و بر طبق آن عمل ننمودید.
سپس این آیات نازل شد و آنها را به خاطر گفتار باطلشان سرزنش نمود.
آیه 114 سوره بقره 114.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظِیمٌ.
114.
و کیست بیدادگرتر از آن کس که نگذارد در مساجد خدا، نام وی برده شود، و در ویرانی آنها بکوشد؟
آنان حق ندارند جز ترسان- لرزان در آن [مسجد] ها درآیند.
در این دنیا ایشان را خواری، و در آخرت عذابی بزرگ است.
در روایتی آمده که این آیه درباره قریش است که پیامبر را از دخول در مسجدالحرام بعد از ورود آن حضرت به مکه معظمه منع کردند.
و بعضی گفتهاند آیه درباره مسیحیانی است که با یهودیان جنگیدند و تورات را آتش زدند و بیت المقدس را خراب کردند و مردارها را در آن ریختند.
و بعضی گفتهاند منظور آیه مکانهایی است که مسلمانان در مکه برای انجام نماز داشتند ولی بعد از مهاجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه مشرکان آنها را نابود کردند.
آیه 115 سوره بقره 115.
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ.
115.
و مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی [به] خداست.
آری، خدا گشایشگر داناست.
روایات گوناگونی در شأن نزول این آیه آورده اند.
بعضی میگویند منظور این آیه نمازهای نافله است که در سفر به هر سمت خوانده شود درست است.
بعضی میگویند این آیه در مورد تغییر قبله است.
زمانی که قبله مسلمانان از بیتالمقدس به سوی کعبه تغییر یافت یهودیان به مسلمانان ایراد گرفتند که مگر میشود قبله را تغییر داد.
و بعضی گفتهاند آیه دو مورد گروهی از مسلمانان است که پیامبر آنها را به مأموریتی فرستاد.
وقتی شب شد و تاریکی همه جا را گرفت آنها نتوانستند قبله را تشخیص دهند و هر کدام به سویی نماز خواندند و وقتی روز شد متوجه شدند به غیر از جانب قبله نماز خواندهاند و در این مورد از پیامبر سؤال کردند.
پس این آیه نازل شد که مشرق و مغرب زمین متعلق به خداوند است و نماز آنان در این حالت درست بوده است.
آیات 120 و 121 سوره بقره 120.
وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ.
121.
الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.
120.
و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمیشوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی.
بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است.» و چنانچه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از هوسهای آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت.
کسانی که کتاب [آسمانی] به آنان دادهایم، [و] آن را چنانکه باید میخوانند، ایشانند که بدان ایمان دارند.
و[لی] کسانی که بدان کفر ورزند، همانانند که زیانکارانند.
در مورد آیه اول چنین روایت شده که مسیحیان و یهودیان از پیامبر انتظار داشتند که در قبله با آنها موافق باشد ولی وقتی قبله مسلمانان از بیت المقدس به سوی مکه تغییر کرد آنها ناامید شدند و پیامبر همیشه سعی داشت آنها را راضی نگه دارد بلکه اسلام را قبول کنند؛ ولی این آیه به پیامبر میگوید که مدارای با آنها تا حدی است که موجب طمع آنها در دین تو نشود و آنها هیچوقت از تو راضی نخواهند شد مگر اینکه دین آنها را بدون چون و چرا بپذیری.
در مورد آیه دوم هم روایات مختلف است.
گروهی میگویند آیه در شأن افرادی است که با جعفربن ابیطالب از حبشه آمدند که چهل نفر بودند و «بحیرا» راهب معروف نیز با آنان بود.
و بعضی معتقدند آیه در مورد عبداللهبن سلام و سعیدبن عمرو و دیگر یهودیانی است که واقعاً اسلام را پذیرفتند و به راستی ایمان آوردند.
آیه 142 سوره بقره 142.
سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.
142.
به زودی مردم کم خرد خواهند گفت: «چه چیز آنان را از قبلهای که بر آن بودند رویگردان کرد؟» بگو: «مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر که را خواهد به راه راست هدایت میکند.» زمانی که پیامبر در مکه معظمه بود امر خداوند بر آن تعلق داشت که آن حضرت به جانب بیتالمقدس نماز بخواند و ایشان سیزده سال به این قسم نماز میگزاردند و وقتی وارد مدینه شدند تا هفده ماه به جانب بیتالمقدس نماز میخواندند تا آنکه جمعی از متمردین یهود گفتند: والله محمد نمیداند چطور نماز بخواند.
رو به قبله ما نماز میگزارد و به طریقه ما عبادت میکند.
این خبر چون به گوش پیامبر رسید ناراحت شدند و قبله آنها را اکراه داشتند و متمایل به کعبه گردیدند تا آنکه جبرئیل نازل شد و آن حضرت به او فرمود: دوست داشتم که خداوند قبله مرا از بیتالمقدس به کعبه تحویل نماید چون از شماتت یهود ناراحت هستم.
جبرئیل عرض کرد: از خداوند مسئلتنما که قبله را به جانب مکه تغییر دهد خداوند خواهش تو را رد نمینماید و آن حضرت دعا نمود و جبرئیل صعود کرد و بلافاصله هبوط نمود و آیات تحویل قبله را ابلاغ کرد.
بعد از آن یهود اعتراض دیگری کردند و گفتند: ما چگونه اطمینان به گفتار و کردار چنین کسی داشته باشیم که چهارده سال به طرفی نماز بخواند بعد معلوم شود بر باطل نماز خوانده.
شاید چهارده سال دیگر هم به جانب کعبه نماز بگزارد بعد بگوید این هم باطل بوده.
پیامبر در جواب فرمود: آن باطل نبوده و این هم باطل نیست بلکه هر دو حق است و هر دو طبق حکمت و مصلحت تام و تمام بوده.
آیه 158 سوره بقره 158.
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ.
158.
در حقیقت، «صفا» و «مروه» از شعایر خداست [که یادآور اوست]؛ پس هر که خانه [خدا] را حج کند، یا عمره گزارد، بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد.
و هر که افزون بر فریضه، کار نیکی کند، خدا حق شناس و داناست.
در زمان جاهلیت مشرکان و بتپرستان، مراسم حج از قبیل: قربانی، طواف و سعی میان صفا و مروه را با آمیزهای از خرافات و اعمال شرک آمیز انجام میدادند.
اسلام طریقه درست این اعمال را برای آنها بیان کرد.
از جمله اعمالی که در مراسم حج انجام میشد سعی میان صفا و مروه بود که نام دو کوه است و بتپرستان دو بت به نام اساف و نائله بر بالای آن دو نصب کرده بودند و در هر بار رفت و برگشت آن دو بت را به عنوان تبریک دست میکشیدند.
مسلمانان از این موضوع ناراحت بودند و فکر میکردند سعی میان صفا و مروه درست نیست.
پس این آیه نازل شد و به آنان اظهار داشت که صفا و مروه از نشانههای خداوند است و مسلمانان نباید آن را ترک کنند.
آیه 178 سوره بقره 178.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ.
178.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، درباره کشتگان، بر شما [حق] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن.
و هر کس که از جانب برادر [دینی] اش [یعنی ولی مقتول]، چیزی [از حق قصاص] به او گذشت شود، [باید از گذشت ولی مقتول] به طور پسندیده پیروی کند، و با [رعایت] احسان، [خونبها را] به او بپردازد.
این [حکم] تخفیف و رحمتی از پروردگار شماست؛ پس هر کس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وی را عذابی دردناک است.
نقل شده که مابین این دو قبیله از عرب خونریزی روی داده بود و یکی از آن دو قبیله بر دیگری تفوق داشتند و قسم یاد نمودند که در مقابل بنده، آزاد و در مقابل زن، مرد و در مقابل یک مرد، دو مرد را بکشند.
این واقعه را به عرض پیامبر رساندند پس این آیه نازل شد و آن حضرت امر الهی را اعلام فرمود.
و حکم اسلام حد وسط میان دو حکم بود که در آن زمان رایج بود یعنی بعضی فقط قصاص را لازم میدانستند و دیه را قبول نداشتند و بعضی دیه را لازم میدانستند و قصاص انجام نمیدادند ولی اسلام هر دو امر را جایز شمرده است.
آیه 187 سوره بقره 187.
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ.
187.
در شبهای روزه، همخوابگی با زنانتان بر شما حلال گردیده است.
آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید.
خدا میدانست که شما با خودتان ناراستی میکردید، پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت.
پس، اکنون [در شبهای ماه رمضان میتوانید] با آنان همخوابگی کنید، و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته طلب کنید.
و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید.
و در حالی که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید.
این است حدود احکام الهی!
پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید.
این گونه، خداوند آیات خود را برای مردم بیان میکند، باشد که پروا پیشه کنند.
این آیه درباره «خواتبن جبیر انصاری» نازل شده که در واقعه خندق با پیامبر بود و روزه داشت.
چون شب شد به منزل آمد.
پیش از نزول این آیه حکم این بود که اگر کسی قبل از افطار به خواب میرفت باید روزه را تا روز دیگر ادامه دهد.
از قضا آن شب طعام در منزل او حاضر نبود.
اهل بیت او گفتند: اندکی صبر نما تا غذا حاضر شود و او به خواب رفت و از شدت خستگی برای سحر هم بیدار نشد.
او هم با گرسنگی شب را به روز آورد و دوباره در حفر خندق شرکت کرد تا بیحال شد اتفاقاً پیامبر (ص) از آنجا میگذشت او را دید و آن حال را مشاهده کرد پس این آیه نازل شد و احکام درست را برای آنان بیان نمود.
آیه 189 سوره بقره 189.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.
189.
درباره [حکمت] هلالها[ی ماه] از تو میپرسند، بگو: «آنها [شاخص] گاه شماری برای مردم و [موسم] حجّاند.» و نیکی آن نیست که از پشت خانه ها درآیید، بلکه نیکی آن است که کسی تقوا پیشه کند، و به خانهها از در [ورودی] آنها درآیید، و از خدا بترسید، باشد که رستگار گردید.
معاذبن جبل از پیامبر پرسید: هلال ماه چیست و چرا کمکم به صورت بدر و باز به صورت هلال در میآید؟
به این خاطر این آیه نازل شد و اعلام کرد حالات گوناگون ماه چه فوایدی دارد.
آیه 190 سوره بقره 190.
وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ.
190.
و در راه خدا، با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید، ولی از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد؛ این آیه در مورد صلح حدیبیه نازل شد.
پیامبر با 1400 نفر از یاران خود عازم عمره شدند.
وقتی به سرزمین حدیبیه رسیدند مشرکان مانع ورود آنها به مکه شدند و پس از گفتگوهای زیاد با پیامبر به توافق رسیدند که سال بعد پیامبر برای انجام مناسک عمره به مکه بیایند و قول دادند که آنها مکه را سه روز برای پیامبر خالی کنند.
سال بعد مسلمانان از این ترسان بودند که آنها به قول خود وفا نکنند و جنگی به وقوع پیوندد و پیامبر هم از مقاتله در ماه حرام ناراحت بودند که این آیه نازل شد و خداوند امر نمود که اگر دشمن جنگ را شروع کرد مسلمانان هم با آنان به مقابله برخیزند.
آیات 204 تا 206 سوره بقره 204.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام.
205.
وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ.
206.
وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ.
204.
و از میان مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجّب وامیدارد، و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد، و حال آنکه او سختترین دشمنان است.
و چون برگردد [یا ریاستی یابد] کوشش میکند که در زمین فساد نماید و کِشت و نسل را نابود سازد، و خداوند تباهکاری را دوست ندارد.
و چون به او گفته شود: «از خدا پروا کن» نخوت، وی را به گناه کشاند.
پس جهنم برای او بس است، و چه بد بستری است.
این آیات در مورد شخص منافقی به نام «اخنسبن شریق» نازل شده است.
وی ظاهراََ ایمان آورده بود و تظاهر به دوستی پیامبر میکرد و پیامبر هم او را مورد لطف و مرحمت خویش قرار میداد.
ولی زمانی که بین او و طایفهای از مسلمانان اختلاف در گرفت چهارپایانشان را کشت و مزارعشان را آتش زد و بدین وسیله کینه و نفاق درونی خود را بروز داد.
آیات 207 سوره بقره 207.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.
207.
و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.
این آیه در لیلهالمبیت نازل شد یعنی همان شبی که علی(ع) در بستر پیامبر خوابید و زمانی که مشرکان برای کشتن پیامبر به خانه او حمله کردند.
علی (ع) را در بستر پیامبر یافتند و این چنین او حاضر شده بود جان خود را فدای پیامبر اسلام سازد.
آیه 212 سوره بقره 212.
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ.
212.
زندگی دنیا در چشم کافران آراسته شده است، و مؤمنان را ریشخند میکنند و [حال آنکه] کسانی که تقواپیشه بودهاند، در روز رستاخیز، از آنان برترند و خدا به هر که بخواهد، بیشمار روزی میدهد.
اشراف و بزرگان قریش مؤمنان واقعی و یاران راستین پیامبر را که از نظر مادی تنگدست بودند مسخره میکردند و میگفتند اگر ادعای پیامبر درست بود و او واقعاَ از طرف خدا بود ثروتمندان و اشراف از او پیروی میکردند و آیه فوق در پاسخ آنان نازل شد.
آیه 214 سوره بقره 214.
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ.
214.
آیا پنداشتید که داخل بهشت میشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سر] پیشینیان شما آمد، بر [سر] شما نیامده است؟
آنان دچار سختی و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند، تا جایی که پیامبر [خدا] و کسانی که با وی ایمان آورده بودند گفتند: «پیروزی خدا کی خواهد بود؟» هش دار، که پیروزی خدا نزدیک است.
در جنگ احزاب وقتی مسلمانان در محاصره کفار قرار گرفتند دچار ترس و وحشت شدیدی شدند در این هنگام این آیه نازل شد و آنان را دعوت به بردباری و استقامت نموده و به آنها وعده یاری و پیروزی داد.
آیه 217 سوره بقره 217.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.
217.
از تو درباره ماهی که کارزار در آن حرام است میپرسند.
بگو: «کارزار در آن، گناهی بزرگ و باز داشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [= حج]، و بیرون راندن اهل آن از آنجا، نزد خدا [گناهی] بزرگتر، و فتنه [= شرک] از کشتار بزرگتر است.» و آنان پیوسته با شما میجنگند تا- اگر بتوانند- شما را از دینتان برگردانند.
و کسانی از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه میشود، و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
پیامبر به یکی از یارانش به نام «عبداللهبن جحش» نامهای داد و هشت نفر دیگر از مسلمانان را با وی همراه نمود و به آنان امر کرد پس از آنکه دو روز راه پیمودند نامه را باز کنند و به دستورات آن عمل نمایند.
آنها طبق گفته پیامبر پس از گذشت دو روز نامه را باز کردند و در آن چنین نوشته بود: پس از باز کردن نامه تا نخله که سرزمینی است بین طائف و مکه پیش بروید و اوضاع قریش را به ما گزارش کنید.
عبداللهبن جحش به همراهانش گفت: هر کس آماده شهادت است با من بیاید.
همه با او حرکت کردند.
زمانی که به نخله رسیدند به کاروانی از قریش که عمروبن حضرمی با آنان بود برخورد کردند و چون آخرین روز ماه رجب بود مسلمانان در مورد حمله به آنان با هم به مشورت پرداختند و بالاخره به آنان حمله کردند و عمروبن حضرمی را کشتند و قافله را نزد پیامبر آوردند.
پیامبر از این عمل آنان ناراحت شد و دیگر مسلمانان هم آنان را مورد نکوهش قرار دادند و کفار هم زبان به تمسخر گشودند که محمد(ص) جنگ و خونریزی را در ماهای حرام، حلال شمرده.
بعد از این واقعه این آیات نازل شد و خداوند از عمل آنان بدین وسیله تقدیر کرد.
آیه 221 سوره بقره 221.
وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّهِ وَ الْمَغْفِرَهِ بِإِذْنِهِ وَ یُبَیِّنُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ.
221.
و با زنان مشرک ازدواج مکنید، تا ایمان بیاورند.
قطعاً کنیز با ایمان بهتر از زن مشرک است، هر چند [زیبایی] او شما را به شگفت آورد.
و به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند.
قطعاً برده با ایمان بهتر از مرد آزاد مشرک است، هر چند شما را به شگفت آورد.
آنان [شما را] به سوی آتش فرا میخوانند، و خدا به فرمان خود، [شما را] به سوی بهشت و آمرزش میخواند، و آیات خود را برای مردم روشن میگرداند، باشد که متذکر شوند.
پیامبر یکی از یارانش به نام «مرثد» را برای انجام مأموریتی به مکه فرستاد.
او وقتی وارد مکه شد با زن زیبایی به نام عناق که در زمان جاهلیت او را میشناخت روبرو شد.
عناق او را به خود دعوت کرد ولی مرثد تسلیم خواسته او نشد.
آن از او خواست که با وی ازدواج کند ولی مرثد کفت که باید از پیامبر اجازه بگیرد.
او وقتی به مدینه بازگشت جریان را به عرض پیامبر رساند در این زمان بود که این آیه نازل میشود و اظهار میدارد که زنان مشرک و بتپرست لایق همسری مردان مسلمان نیستند.
آیه 232 سوره بقره 232.
وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکُمْ أَزْکى لَکُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
232.
و چون زنان را طلاق گفتید، و عدّه خود را به پایان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران [سابق] خود، چنانچه بخوبی با یکدیگر تراضی نمایند، جلوگیری مکنید.
هر کس از شما به خدا و روز بازپسین ایمان دارد، به این [دستورها] پند داده میشود.
[مراعات] این امر برای شما پربرکتتر و پاکیزهتر است، و خدا میداند و شما نمیدانید.
یکی از یاران پیامبر از ازدواج مجدد خواهرش با شوهرش که قبلاَ از وی جدا شده بود ممانعت میکرد در این زمان این آیه نازل شد و او را از مخالفت با این ازدواج منع کرد.
و نیز گفتهاند این آیه در مورد جابربن عبدالله است که با ازدواج دختر عمویش با همسر اولش مخالفت میکرد.