شرح صدر
نخستین اصل از اصول اخلاقی مدیریت ، شرح صدر است .
تفسیر شرح صدر :
شرح صدر مرکب است از دو کلمه (( شرح )) و ((صدر )) ابتدا هر یک از این دو کلمه را معنا می کنیم . کلمه ((شرح)) در لغت به معنای بسط و گسترش و باز کردن است . راغب در کتاب مفردات القرآن در تفسیر کلمه ((شرح)) می نویسد: أصلَ الشّرحَ بسطَ اللّحم و نحوُه . ریشه لغت ((شرح)) باز کردن گوشت ومانند آن است . وقتی که کسی یک مسأله علمی پیچیده را برای دیگران بسته ونا مفهوم است باز می کند می گویند مسأله را شرح کرد . عمل شکافتن مسائل علمی و باز کردن پیچیدگیهای آن ، باطن آن مسائل را قابلیت رویت عقلی می دهد و لذا به این عمل نیز شرح و تشریح گفته می شود. اما کلمه ((صدر)) : صدر دو معنا دارد : یکی حقیقی و دیگری مجازی . معنای حقیقی صدر، قفسه سینه و معنای مجازی آن عبارت است از جایگاه ادراکات و شناختهای انسان یا محلی که مرکز ادراکات عقلی و قبلی انسان در آنجا قرار دارد.
وقتی که ما صدر را در مرکز ادراکات به کار می بریم مرتکب دو مجاز شده ایم: یکی اینکه مجازاً (( صدر )) را در (( قلب )) به کار برده ایم و مجازاً در روح استعمال نموده ایم . به عبارتی هر چه ظرفیت فکری و روحی انسان بیشتر باشد دارای شرح صدر بیشتر و هر چه ظرفیت انسان کمتر باشد دچار ضیق صدر بیشتر است .
مدیر شایسته نیازمند صفات و ویژگی هایی است که عمده آن ویژگی ها یا تمام آنها از شرح صدر مایه می گیرند.
بصیرت ، بینش سیاسی ، حسن خلق ، رفق و مدارا ، قاطعیت ، انتقاد پذیری ، تغافل ، امید و استقامت از ویژگی های یک مدیر شایسته است و همه این صفات از آثار شرح صدر هستند .
1. بصیرت : در انواع مدیریت ها ، به ویژه در مدیریت جامعه ، مدیر علاوه بر دانش مدیریت نیازمند به روشن بینی و بصیرت و بینش است تا او را قادر سازد در هر موقعیت نقش مقتضی را ایفا نماید. ممکن است کسی دانش مدیریت را دارا باشد ولی بینش مدیریت نداشته باشد بتواند کتابی در زمینه مدیریت بنویسد و در دانشگاه مدیریت تدریس کند ولی در مقام عمل به دلیل فقدان بینش مدیریت مدیر خوبی نباشد.
بینش مدیریت چیست ؟
بینش مدیریت احساس ویژه ای است که شکوفایی آن انسان را به انجام کار از طریق دیگران قادر می سازد و او را دارای هنر مدیریت می نماید.
2. بینش سیاسی : یکی دیگر از آثار شرح صدر که در رابطه با مدیریت قابل توجه است عبارت است از ((بینش سیاسی )) . شرح صدر انسان را سیاستمدار می کند ، شرح صدر اسلامی به انسان بینش سیاسی اسلامی می دهد، برای تبیین این اثر دو مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد . الف) رابطه سیاست و مدیریت . ب) رابطه سیاست و شرح صدر.
سیاست و مدیریت : سیاست از لوازم اجتناب ناپذیر مدیریت است و تنها کسی می تواند از عهده اداره گروه، سازمان و حکومت برآید که بینش سیاسی داشته باشد و هر چه تشکیلات اداری گسترده تر و مشکلات آن بیشتر باشد نیاز آن به تدبیر و سیاست و مدیر سیاستمدار افزون تر است. قوی ترین تعبیر در تبیین رابطه سیاست و مدیریت و رهبری جامعه این جمله امیرالمومنین علیه السلام است که می فرمایند: ألمُلکُ بیاسه .(حکومت عین سیاست است )
سیاست و شرح صدر : شرح صدر به معنای گسترش ظرفیت فکری و روحی است و گسترش اندیشه و روان موجب می شود که بینش مدیریت در انسان تقویت شود. بنابراین، با در نظر گرفتن اینکه سیاست چیزی جز روان شناسی فرد وجامعه برای اجرای نقش مدیریت نیست، نقش شرح صدر در تقویت بینش و بنیه سیاسی مدیریت جامعه مشخص می شود. شرح صدر اسلامی یعنی گسترش ظرفیت انسان برای پذیرش حق، بینش سیاسی اسلامی آدمی را تقویت می کند و مدیریت را در مسیر حق و عدل قرار می دهد.
3. حسن خلق : حسن خلق یکی دیگر از ویژگی هایی است که برای مدیریت بسیار لازم و ضروری است. مدیریت عبارت است از انجام کارها از طریق دیگران و علم مدیریت علمی است که انسان را به انجام کارها از طریق دیگران هدایت می کند. و عمل به این علم هنر مدیریت نامیده می شود و اخلاق مدیریت خصلتهایی است که عمل به این علم را میسر می سازد . در میان این خصلتها حسن خلق از اهمیت ویژه ای برخوردار است . حسن خلق نیز یکی از آثار شرح صدر است و تنها افراد با ظرفیت می توانند خوش اخلاق باشند.
4. رفق و مدارا : یکی از خصوصیات اخلاقی ضروری و اجتناب ناپذیر برای مدیریت ویژگی رفق و مدارا است. این خصوصیت مدیر را قادر می سازد که در شرایط مختلف ، انعطاف پذیری لازم را داشته باشد و افرادی را که سلیقه های گوناگون و افکار و احساسات متضاد دارند در جهتی که خود می خواهد هدایت کند و به کار گیرد . کلمه رفق به معنای (( نرمش در برخورد با دیگران )) است. مدارا نیز به همین معنا است . در فارسی بیشتر از کلمه مدارا استفاده می شود . روایتی از امام صادق(ع) در مورد رفق و مدارا که فرمودند : مَن کانَ رَفیقاً فی أمرهِ نال ما یریدُ منَ النّاسِ . کسی که سیاست رفق را در امور به کار گیرد هرچه از مردم بخواهد به آن نائل می آید. جمله ای از محدثان شیعه و سنی که نقل کرده اند : إنّ الله رَفیقٌ یحبُّ الرِّفقَ( خداوند رفیق است و رفق را دوست می دارد .) رفیق به معنای کسی است که بسیار اهل رفق و مدارا است و اطلاق رفیق به خداوند متعال از این باب است که او با بندگان خود بسیار مدارا می کند . در دعای جوشن کبیر نیز خداوند با نام (( رفیق )) خوانده می شود: أللهُمَّ إنی أسئلُکَ بإسمِکَ یا شفیقُ یا رَفیقُ
هیچ کس با مردم به اندازه خدا مدارا نمی کند بنابراین، رفق یک سیاست کلی الهی در برخورد با مردم است که به انبیای خود دستور داده از این سیاست تبعیت کنند و دوست می دارد که همه مردم تابع این سیاست باشند.
آنجا که رفق مطلوب نیست : سیاست رفق و مدارا در صورتی به عنوان یک اصل کلی مورد تأیید اسلام است که مورد سوء استفاده قرار نگیرد و در صورتی که رفق مورد سوء استفاده باشد روایات اسلامی بکار گیری سیاست ضد رفق را توصیه می کنند . امام علی (ع) در این رابطه می فرمایند: إذ کانَ الرّفقُ خُرفاً، کانَ الخُرقُ رِفقاً . (در صورتی که نرمش حماقت باشد تندی خاصیت نرمش را دارد . شرح صدر به معنای گسترش ظرفیت فکری و روحی است و تنها کسی قادر به رفق و مدارا است که ظرفیت لازم را برای این امر داشته باشد . انسانهای کم ظرفیت و یا بی ظرفیت به دلیل اینکه در برابر آنچه موافق طبع نمی بینند زود عکس العمل نشان می دهند و بی تدبیر و نابجا تند می شوند قادر به رفق و مدارا نیستند و از این روی نمی توانند مدیر شایسته ای باشند .
5. قاطعیت : قاطعیت یکی از لوازم اجتناب ناپذیر و قطعی مدیریت است. قاطعیت از ریشه قطع ، به معنای برش داشتن است. مدیر شایسته کسی است که در اداره سازمان و افراد تحت مدیریت خود کمتر دچار حیرت و تردید و ضغف در تصمیم گیری می شود بلکه ، با قاطعیت تمام ، موانع پیشرفت کار را از سر راه بر می دارد و گره های گور را می گشاید . عدم قاطعیت آفت مدیریت و قضاوت است. افرادی که در تصمیم گیری برش ندارند نمی توانند قاضی باشند و نه مدیر .
امام علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر ، هنگامی که او را به حکومت مصر منصوب کرد ، توصیه می کند که برای قضاوت افرادی را برگزیند که ویژگی های لازم را دارا باشند. یکی از آن ویژگی ها قاطعیت است . از نظر روایات اسلامی ، هم قاطعیت شرط مدیریت است و هم رفق ، و مدیر شایسته کسی است که هم نرمش داشته باشد و هم برش : در برخورد، نرم و ملایم و پرحوصله ودر تصمیم گیری، قاطع و برّا. جمع میان این دو خصلت ، یعنی جمع نرمی و سختی ، فقط برای مدیر ضروری نیست بلکه هر شخص با ایمانی باید این گونه باشد . افراد کم ظرفیت ، به دلیل اینکه تاب تحمل مشکلات ناشی از قاطغیت را ندارند ، نمی توانند قاطع باشند و به دلیل عکس العمل تند در برابر ناملایمات قادر به رفق و مدارا نیستند و بنابر این ، از جمع این دو ویژگی نیز محروم اند .
6. انتقاد پذیری : یکی دیگر از آثار شرح صدر در رابطه با مدیریت انتقاد پذیری است . از نظر اسلام مدیر باید به همکاران و افراد تحت مدیریت خود اجازه انتقاد بدهد و انتقاداتی را که به شیوه مدیریت و اقدامات او می شود با دقت وانصاف و حوصله ملاحظه و مطالعه کند و اگر دید انتقاد وارد است به اشتباه خود اعتراف و حرکت خود را تصحیح نماید. اگر افرادی که خود بین هستند جای خودبینی خود را به واقع بینی بدهند نه تنها انسان از انتقاد کننده ناراحت نمی شود بلکه انتقاد را هدیه ای از سوی انتقاد کننده تلقی کرده ، بخاطر این لطف از او سپاسگذاری می کند. امام صادق(ع) می فرمایند: هر کس بیشتر خطای تو را نادیده می گیرد و کمتر به کارهای تو انتقاد می کند خطا کارتر است و اگر بخواهی درست عمل کنی باید از چنین افرادی اجتناب نمایی. البته باید توجه داشت که انتقاد پذیری کار ساده ای نیست و هر کس نمی تواند انتقادپذیر باشد ، و همان طور که قرآن کریم تصریح می کند ، حق برای بیشتر مردم خوش آیند نیست (أکثرُهم لِلحَقّ کارهونَ) وبه گفته پیامبرحق سنگین و تلخ است و باطل سبک و شیرین است، بدین جهت کمتر کسی یافت می شود که تسلیم حق باشد. تنها کسانی می توانند انتقاد پذیر باشند که با ریاضت و تهذیب به شرح صدر اسلامی رسیده و برای کشیدن سنگینی و چشیدن تلخی حق آمادگی و ظرفیت لازم را داشته باشند. انتقاد گاهی حق است و گاهی باطل ، و شیوه ای که در انتقاد حق به کار می رود گاهی سازنده است و گاهی ویرانگر، و میان عیبگویی و عیب جویی فاصله بسیار دارد.
7. تغافل : یکی دیگر از خصلت های لازم و ضروری برای مدیر خصلت تغافل است. تغافل از ریشه غفلت است ولی در معنا با غفلت تفاوت دارد. غفلت ضد آگاهی و به معنای غافل بودن و ناآگاه بودن است، ملی تغافل به معنای خود را ناآگاه نشان دادن و تظاهر به غفلت و ناآگاهی است ، مثل جهل و تجاهل که جهل به معنای نادانی ،تجاهل به معنای تظاهر به جهل ونادانی است. از دیدگاه امام علی (ع) که می فرمایند: هنگامی انسان به تقوا می رسد و در زمره متقین قرار می گیرد که با روشنایی یاد خدا تاریکی غفلت را به کلی در کانون جان از بین ببرد و در هر حال هشیار وبیدار باشد. غفلت یکی از خصلت های منفی در امر مدیریت است. اما تغافل ، یعنی تظاهر به غفلت در برخورد های اجتماعی، در بسیاری از موارد نه تنها عیب نیست بلکه هنر نیز هست، بویژه در مدیریت که امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.
نقش تغافل در مدیریت : با عنایت به اینکه تغافل محصول شناخت رویدادها و قدرت اراده است می تواند دو نقش اساسی در مدیریت ایفا کند :
1. جرأت برخورد با مشکلات : لازمه مدیریت برخورد با مشکلات است و چون به نسبت گستردگی مدیریت مشکلات آن نیز بیشتر و گسترده تر است، خصلت تغافل موجب می شود که مدیر مشکلات کار را ناچیز ببیند و به خود جرأت وجسارت برخورد با مشکلات و ادامه کار در سختیها را بدهد. امام علی (ع) می فرمایند : إنّ ألعاقلُ نِصفُهُ إحتِمالٌ وَ نِصفُهُ تَغافُلٌ ( همان قدر که انسان نیازمند به صبر و مقاومت است ، به همان میزان نیاز به تغافل دارد. عنصر تغافل اگر بجا و به موقع بکار گرفته شود همانند عنصر مقاومت می تواند مشکل گشا باشد. بر این اساس ، مدیر با تدبیر عنصر تغافل را مانند صبر و تحمل مورد استفاده قرار می دهد.
2. سالم سازی فضای برخورد ها : تغافل از درگیری های بی مورد ، وقت کش و اعصاب خورد کن پیشگیری می کند و با سالم سازی فضای برخوردها به مدیر فرصت می دهد که به کارهای اساسی بپردازد. امام صادق(ع) می فرمایند: صَلاحٌ حَال التّعایش وَ التّعاشُر مِلأمکیالٍ ثلُثاهُ فِطنه وَ ثلثهُ تَغافلٌ.(فضای معیشت و معاشرت در صورتی سالم و صالح می شود که مانند پیمانه ای با دو سوم زیرکی و یک سوم تغافل پر گردد.)
مدیر نه می تواند با همه نقاط ضعف همکاران خود برخورد کند و نه می تواند همه ضعف های آنان را نادیده بگیرد : اگر بخواهد به قول معروف متّه به خشخاش بگذارد و با همه ضعف های ریز و درشت افراد تحت مدیریت خود برخورد کند ، از آنجا که بی عیب خدا است ، بی همکار می ماند. واگر همه خلاف ها و ضعف های آنان را نادیده بگیرد مدیریت ممکن نیست.