صبر درآئین برگزیده اسلام و کیش انسان ساز شیعه، جایگاهی بس والا و بالا دارد .
دژی بسیار محکم است که اهل ایمان و یقین را امان از آفات زمان و مکان است شماره زیادی از آیات شریفه قرآن عظیم با واژه صبر و مشتقات آن ختم می گردند و صفت صابری در نزد پروردگار صبار و شکور پیوسته ستوده شده است.
آن گونه که یگانه مهربان ، همواره بندگان مؤمن خویش را به صبر دعوت نموده و صالحان را از صابران می داند.
در سور مبارکه بقره آیه شریفه (249) چنین می خوانیم : « کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین » چه بسا گروه اندکی که بر گروه بسیار غلبه یافتند، به اذن پروردگار و خدواند با صبر پیشگان است.
صبر در لغت به معنای شکیبایی و بردباری ، بویژه در برابر گرفتاریها و ناگواریهاست و در اصطلاح عرفا عبارتست از : ترک شکایت از سختی بلاء نزد خدا .
برخی از عارفان را عقیده بر اینست که حقیقت صبر حبس نفس است از جزع ، در موقع فرود آمدن بلاها و مصیبتهای عظیم .1 البته صبر از دشوارترین منزلها در راه محبت الهی است و ناخوشآیند ترین آنها در ره توحید حضرت متعال.
و برای سالکی که هنوز خود را با سختی های ریاضیت توانمند نساخته گاه صورت وحشتناکی بخود می گیرد.
درجات صبر اولین درجه صبر: از منظر نظر خواجه انصاری صبر بر ارتکاب گناه و معاصی ، نخستین درجه از درجات صبر است.
او بیان می دارد که سالک پیوسته وعیدهای خداوند متعال را در ارتباط با ارتکاب گناه در نظر می دارد و این بدان سبب است که ایمانش باقی بماند .
درجه دوم صبر : صبر بر طاعت است و اینکه سالک، پیوسته بر عبادت و بزرگی حضرت حق محافظت و پایدار ی کند و اخلاص در طاعت را کاملاً رعایت نماید .
صبر بر طاعت مستلزم صبر بر معصیت است از این رو بالاتر و برتر از آن به شمار میرود.
چنانکه خدای متعال می فرماید: « ان الصلوه تنها عن الفحشا و المنکر : نماز انسان را از زشتی و گناه باز می دارد.1 درجه سوم صبر : بر بلا و معاصی و شدائد زندگی است به این گونه که سالک جزای نیکویی را که خداوند در قرآن برای صابران وعده داده است ، ملاحظه کند و همواره آن را مورد توجه قرار دهد و در انتظار گشایش از جانب پروردگار باشد .2 چرا که: ان مع العسر یسرا.
3 و از آن تعابیر، به صحت این قول می رسیم که صبر یعنی انتظار کشیدن برای فرج و گشایش از ناحیه حق تعالی در سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 200 آمده است .
« یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوالله لعلکم تفلحون » و به نوعی ناظر بر همین درجات سه گانه صبر است .
اصبرو یعنی در بلا شکیبا باشید و صابرو یعنی در برابر ارتکاب گناه صبر کنید و رابطوا هم به معنای صبوری بر طاعت است .
درباره درجات صبر سخنان ازرشمند بسیاری نقل گردیده که برای نمونه می توان به روایتی در کتاب وزین اصول کافی باب کفر و ایمان اشاره نمود.
رسول خدا (ص) فرموده اند : « صبر سه گونه است ، صبر نزد مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از معصیت .
کسی که صبر کند بر مصیبت تا آنکه برگرداند مصیبت و شدت آن را به نیکویی ، در عوض آن خداوند برای او سیصد درجه مابین هر درجه تا درجه مثل مابین آسمان و زمین ، منظور فرماید و کسی که صبر نماید بر اطاعت ، بنویسد خدا از برای او ششصد درجه ، میانه هر درجه تا درجه چون میانه قعر زمین تا عرش و کسی که صبر کند بر معصیت ، بنویسد خدواند برای او نهصد درجه ؛ میانه هر درجه تا درجه دیگر همانند فاصله منتهای زمین تا منتهای عرش» در واقعه جان سوز کربلا، زیباترین جلوه های صبر را در نهایت کمال آن شاهد هستیم .
مظاهر مصفایی از صبر و پایداری در راه عقیده و تحمل مشکلات مبارزه در طریق حق که سبب ماندگاری آن حماسه و پیروزی ابدی آن واقعه گردیده است .
صبر بانوی پیام آور کربلا ، صبری مثال زدنی است .
او پرورش یافته علی (ع ) است که می فرمود «الصبر یهون الفجیعه » صبر و شکیبایی فاجعه سخت را آسان می کند.4 و صبر بیکران حسین بن علی (ع) که در خطبه های پیش از حرکت به سوی عراق و در سخنان شریفش هنگام اقامت در سرزمین نینوا تا ظهر خون فشان عاشورا همگی ، حاکی از صبری پایان ناپذیر است .
« نصبر علی بلائه و یوفینا اجرالصابرین »: برآزمون اوصبر می کنیم او نیز پاداش صابران را به ما عطا خواهد کرد.5 در جای دیگر امام (ع) خطاب به همراهان و هم سفران خویش چنین می فرماید : « ایها الناس ، فمن کان منکم یصبر علی حد السیف وطعن الاسنه فلیقم معنا» ای مردم !
هر کدام شما که بر تیزی شمشیر و ضربت نیزه ها صبر و تحمل دارید با ما بمانید.
در خطاب به زنان مکرمه حرم خویش می فرماید : اگر من کشته شدم ، صوت نخراشید و گریبان چاک نکنید بلکه صبور باشید .
آخرین کلمات نور دیده زهرای اطهر (س) در گودی قتلگاه چنین است : « صبراً علی قضائک » الهی بر قضای تو صبر می کنم .
اما زینب (س) این والاپیامدار نهضت سرخ حسینی ؛ از اوان کودکی در وقایع شهادت مادر و ضربت خوردن پدر و از دست رفتن حسن بن علی (ع) به زهر، بسیار صابری کرده است، اما صبر او در واقعه طف و تحمل مصائب و مشکلات بانوان و دختران و کودکان بی پناه حسین (ع) شگفت ترین راز هستی زینب (س) است.
او بر شهادت فرزندان خویش مویه نمی کند و چنان هم دلی و همراهی با برادر معزز خویش دارد که مثال زدنی است .
او اگر چه بر سر و صورت می زند و امحمداه ، وا علیاه ، وا اماه !
میگوید اماعجز و لابه نمی کند هر ابتلائی را به جان می خرد ، تا مواریث حسین بن علی (ع) را تا آنجاکه قضای الهی اجازه می دهد به سلامت به مدینه برساند.
او صبور است و جز او چه کسی می تواند شرط وفا و صبوری را به انجام رساند.
تشنه تر از همه حرم و دردمندتر از همگان ،که او حسین (ع) یادگار عزیز مادر و در یک کلام جان خویش را از دست می دهد، اما در جستجوی صابرانه اطفال حرم و در پناه دادن ایشان و استماع ناله های دردمندانه شان لحظه ای کوتاهی نمیکند.
امان از دل زینب!
که خون شددل زینب .
کسی باید تسلای دل داغدیده و سر و جان زخم دیده او باشد اما او پناه اهل حرم است و محافظ جان یادگار امام حسین (ع) ؛ پس از برادر .
علی بن حسین (ع) سخت بیمار است آنگونه که توان ایستادن ندارد و این قامت قیامت زینب است که ستون امن تکیه فرزند برادر می شود و پاسبان جان مبارک سید سجاد می گردد.
او یک جا نوحه می خواند و در جمع بانوان عقده از دل می گشاید و جای دیگر چنان محتشم خطبه می خواند که گویی اقیانوس صبر او را موجا موجی نیست .
و سلام بر بانویی که دشمن خونی را که از زیر معجرش بر زمین راه گرفته بود دید ؛ اما تضرع زینب (س) را ندید و چون مشاهده هتک حرمت حرم رسول خدا(ص) را می دید و سر بریده برادر عزیزش را که آنگونه بر نی ، مورد بی حرمتی واقع می شد، سر به ستون محمل زد و خطاب به سر برادر گفت : یا اخی !
این صبری و مهجتی قد اذیبت بمصائب علی الجلیل جلیل.1 زینب (س) در مجلس ابن زیاد ملعون چنان با شجاعت و متانت و در کمال صبوری و هوشمندی سخن می گفت، که آن ملعون رو به جانب حاضران گردانید و گفت : « هذه شجاعه و لقد کان ابوها سجاعاً شاعراً » این زن فصیح است ، عجب فصیح و بلیغ سخن می گوید ، پدر او علی (ع ) نیز فصیح و بلیغ بود و نیکو انشاء اشعار می کرد .
و زینب (س) با کمال جرأت فرمود : ای پسر زیاد ؛ مرا با آن همه داغ و درد که در سینه دارم مجال سجع و قافیه نیست .
و برما جز صبر و شکیبایی نیست .
صبر کلید هر دری است .براستی که بهترین اخلاق مردان، حلم و بردباری است.
2.اگر با شکیبایی زندگی کنید، بردباری می آموزید.
3.شکیبایی تلاش مثبت و قلبی برای درک باورها، کنش ها و عادات دیگری است، بدون این که به سهیم شدن و پذیرفتن آنها نیازی باشد.
4.
شکیبایی چاره آن کس است که دستش از چاره های دیگر کوتاه باشد.
5.
باید با صبر و شکیبایی عیب هایی را که نه می توانیم در خود و نه در دیگران تغییر دهیم، تحمل کنیم.
6.
کلید همه چیز شکیبایی است ، جوجه را از تخم می گیرند ، ولی تخم را خرد نمی کنند.
7.
کسی که صبر کند، رنج و محنت او سبک می شود.
8.
از دست دادن ثروت مهم نیست، صبر را نباید از دست داد.
9.
بردباری کلید شادمانی است و شتاب کلید اندوه.
10.
تحمل و بردباری بالاترین جرئت و جسارت است.
11.
موفقیت هایی که نصیب بشر شده عموماً در سایه تحمل و بردباری بوده است.
12.
بر شّری که پرهیز از آن ممکن نیست با تحمل و بردباری می توان پیروز شد.
13.
بردباری در زمان خشم و خوشرویی هنگام عُسرت ( سختی ) مشکل ترین کارهاست.
درس تحمل و بردباری روزی یکی از بستگان امام سجاد(ع) در حضور جمعی.
بر سر موضوعی به امام سجاد(ع) سخنان نامناسب گفت.
امام سجاد(ع) سکوت کرد، سپس آن شخص رفت، امام سجاد(ع) به حاضران فرمود: «آنچه را این مرد گفت شنیدید و من دوست دارم که همراه من بیائید و نزد او برویم، تا جواب او را بدهم و شما بشنوید.» حاضران موافقت کردند.
امام سجاد(ع) با آنها رهسپار شدند، در راه مکرر می فرمود «والکاظمین الغیظ (از صفات پرهیزکاران فروبردن خشم است» (آل عمران- ۱۳۴) حاضران فهمیدند که آن حضرت، پاسخ درشت به وی نخواهد داد، همچنان با آن حضرت حرکت کردند تا به منزل آن مرد بدگو رسیدند، او را صدا زدند، او از خانه خارج گردید، امام سجاد(ع) به او فرمود: «ای برادر!
اگر آنچه را به من نسبت دادی در من هست، از درگاه خدا، طلب آمرزش می کنم، و اگر در من نسیت، از خدا می خواهم که تو را ببخشد».
آن مرد سخت تحت تأثیر بزرگواری امام قرارگرفت، و به پیش آمد و بین دو چشم امام را بوسید و عرض کرد: «بلکه من سخنی به تو گفتم که در تو نبود، و من سزاوار به آن سخن هستم.) به این ترتیب امام سجاد(ع) درس بردباری و تحمل دیگران، و حفظ رابطه خویشاوندی و کنترل خشم را به ما آموخت.
حلم و بردباری دانشمندان برای گسترش علم خود و طالبین دانش برای رسیدن به کمال علمی هر دو نیازمند حلم و بردباری هستند.
هرگاه دانشمندی پرخاشگر و اسیر خوی تند خود باشد، کسی از او بهره ای نخواهد برد همچنین جویندگان علم با تندخویی از علم و دانش استادان خود بی بهره می مانند.
امام صادق (ع) در این مورد می فرمایند: بر تو باد به حلم و بردباری که رکن و پایه دانش است.
امام باقر(ع) نیز ضمن گفتار گهرباری پیرامون این موضوع می فرمایند: هیچ ارزشی نیست برای کسی که در مسجدالحرام امام جماعت شود، مگر آن که دارای سه ویژگی باشد: ۱) ورع و پارسایی که او را از گناه باز دارد.
۲) حلم و بردباری که او را بر غضب و خشم خویش چیره گرداند.
۳) خوش رفتاری با افرادی که با او مصاحبت و معاشرت دارند.منابع : سایت اطلاع رسانی گوگل www.google.com سایت اطلاع رسانی آفتاب www.aftab.ir