ایستگاه اول: همان طور که بر روی نقشه زمینشناسی مشخص است از بزرگراه کرج قزوین به طرف طالقان حرکت میکنیم. حوضه آبخیززیان بعد از روستای زیاران در کنار آب زیاران که از آن برای آبیاری دشت قزوین و کرج استفاده میشود. بر روی نقشه توپوگرافی با مقیاس 50000/1 دیده میشود ( به این معنا هر یک سانتیمتر روی نقشه برابر با 50000 سانتیمتر بر روی زمین است.)
گسل طالقان شرقی غربی است و این پدید باعث شده که یک سری از سازندهای قدیمی مربوط به ژوراسیک را مثل سازند شمشک در کنار سازند کرج قرار داده است.
حوضههای بین کوهستانی: در این حوضهها که البته بیشتر در خارج از ناحیه و شمال گسل طالقان و بخصوص دره طالقان دره طالقان گسترش دارند و محدود به گسل های دیگر نیز هستند، رسوبات قرمز نئوژن مشاهده میشوند. نظر به اینکه سنگ شناسی اسامی این سازند از مازن، مازنهای رسی، سنگ جوش، سنگ رس، گچ، نمک و … بوده و مقاومت هر کدام از سنگهای فوق در مقابل فرسایش متفاوت است، لذا زمین ریختشناسی این سازند نیز در قسمتهای مختلف آن با هم فرق دارد. با توجه به میزان بارندگی زیاد در ناحیه، جریانهای آب قادر به حمل مواد شده و درنتیجه شیب دامنهها هم زیاد و عاری از پوشش گیاهی میباشد که در این حالت آب بتدریج بستر خود را حفر نموده و آبراهههای نسبتاً تنگ و باریک شاخهای شکل بوجود آورده به طوریکه فاصله درهها خیلی کم و بوسیله بالهای نوک تیز از یکدیگر جدا میگردند و در نهایت ریختشناسی خاصی بنام هزار دره ایجاد شده است. به دلیل وجود رس وجذب آب، بروز پدیده لغزش در آن به فراوانی صورت گرفته است. در نقاطی که ماسه سنگ و سنگ جوش نئوژن وجود دارد، توجه به اینکه در بعضی نقاط بخصوص شمال ناحیه رودخانههایی از جمله رودخانه طالقان از میان این سازند میگذرد لذا در محل تلاقی سیلابهای کوهستانی و رودخانه، مخروط افکنههایی ایجاد شده است. وجود پیچان رود از دیگر خصوصیات زمین ریختشناسی در این سازند است که بدلیل متفاوت بودن جنس سنگها، طبقات سخت مقاومت کرده ولی طبقات نرم در معرض تخریب و فرسایش قرار گرفتهاند که در این پدیده باعث انحراف مسیر جریان آب شده و به تدریج پیچان رود به وجود آمده است. البته پیچان رود در مناطق کم ارتفاع و پست تر اتفاق میافتد و این پیچان بودن رودخانه در ارتفاع زیاد در طالقان را نمیتوان یک پیچان رود در نظر گرفت و به خاطر عبور از کنار مخروط افکنهها یک چنین شکلی گرفته است و بهتر است آن را یک پیچان رود دروغی نامیده شود.
نواحی کوهستانی : در این نواحی سنگهای آتشفشانی پالئوژن و سنگهای آتشفشانی- رسوبی سازند کرج و نیز سازندهای دوران اول ودوم به طور چشمگیری بیرون زدگی دارند. در سازند کرج به طور کلی از نظر ترکیب شیمیایی بیشتر توف اسیدی و گدازههای قلیایی مشاهده میشوند. با توجه به این که گدازه ها قلیایی در مقابل فرسایش مقاومتر از توف اسیدی است لذا مقاوت آن در برابر فرسایش بیشتر بوده و ارتفاع زیادتری از خود نشان می دهد در سنگهای آتشفشانی پالئوژن آبراهههای زیادی نیز دیده میشوند که بیشتر آنها از نوع V شکل غیرقرینه و آبراهههای کنترل شده توسط عوامل زمین ساختی و زمینشناسی هستند.
در این واحدها پرتگاه و بریدگیهای زیادی مشاهده میشوند که بر اثر عوامل شدید زمین ساختی و اختلاف جنس سنگها بوجود آمدهاند. در سازند کرج لایههای سنگهای سخت رسی بسیار لغزنده بوده و به صورت سطح لغزشی برای توده سنگهای آتشفشانی در آمده که در نتیجه قطعاتی از این سنگها در نقاطی که شیب دامنهها زیاد است، به صورت فروریزش در شیب دامنه حرکت می کنند. رسوبات دوران اول از قبیل ماسه سنگهای زاگون و لالون و درلومتیها و آهکهای میلا و آهکهای روته و سازندهای دوران دوم به خصوص دولومیتها و آهکهای دولومیتی و آهکهای میلا و آهکهای روته وسازندهای دوران دوم به خصوص دولومیتها و آهکهای دولومیتی تریاس و آهکهای لارو تیز کوه ایجاد برجستگی های مرتفع و صخرهها و خط رأسها را مینمایند. رسوبات رسی، ماسه سنگی و پالمه سنگی سازند ششمک بیشتر به صورت فرورفتگی ها و مناطق پست مشاهده میشوند و به علت ذخیره رطوبت اغلب به وسیله پوشش گیاهی به رنگ سبز زیتونی درمیآیند، در واقع رسهای ماسهدار سازند شمشک نقش سفرههای ابدار را ایفا میکند.
نواحی کوهپایهای : این واحد که دارای ارتفاع کمتر و شیب ملایمتری است بلافاصله بعد از ناحیه کوهستانی قرار دارد. در ناحیه مطالعاتی این واحد بیشتر از سنگریزه با سیمان سست در رسوبات آبرفتی تشکیل شده است. در این واحد مخروط افکنههای کوهپایه ای بادبزنی شکل متعددی نیز مشاهده میشوند. در حقیقت این واحد به صورت یک (Bahada) است که در بخش فوقانی و نزدیک به کوهستان واحد بریدگیها و فرسایش شدیدتر نسبت به بخش تحتانی خود است. آبراههها به صورت کانالهای ممتد و موازی هستند که به هنگام بارندگی از آب پرشده و مواد ریز و درشت را با خود حمل نموده و به طرف دشت سرازیر مینماید.
نواحی دشت : آخرین و پستترین واحد زمین ریختشناسی در جنوب منطقه است که شامل بخش شرقی دشت قزوین است و بیشتر از رسوبات آبرفتی جوان و رسوبات دشت سیلابی پوشیده شده است. در این واحد کانالهای متعدد زیرزمینی مشاهده میشوند که جهت استخراج آب حفر شدهاند.
دستگاه GPS: این دستگاه مانند یک کامپیوتر کوچک است که با ماهوارهها تماس دارند و دارای تعداد صفحه است که میتواند طول و عرض جغرافیایی منطقه و ارتفاع منطقه را نشان می دهد. و برای دقیق بودن این اعداد باید صبر کرد، تا دستگاه حداقل با سه ماهواره ارتباط برقرار کند که در این نقطه دارای طول شرقی "37 '50 º54 و عرض شمالی "0 '0 º33 است و ارتفاع 1384 متر که کاملاً دقیق نیست زیرا دستگاه فقط با یک ماهواره ارتباط برقرار کرده است.
نقشه دیگری که باید همراه داشته باشیم نقشه زونهای زمین شناسی ایران است. ایران از نظر زمین شناسی یکنواخت نیست بلکه تکه تکه است. و به هر تکه یک زون گفته میشود. زون البرز از شرق به غرب در قست شمال ایران کشیده می شود. زون زمینشناسی البرز جنوبی این است که البرز را از خط رأس آن که تونل کندوان باشد به دو قسمت شمالی که به طرف شمال میافتد و جنوبی که به طرف فلات مرکزی ایران میافتد تقسیم میکند از طرف دیگر البرز را از شرق به غرب به سه تکه تقسیم میکند: البرز شرقی- مرکزی و غربی با تقسیمبندی که گفته شد ما در البرز غربی قرار میگیریم و از نظر تقسیمات قبلی نیز در البرز جنوبی هستیم. گسل طالقان به صورت شرقی غربی است. و بسیار طولانی می باشد که شرقیترین آن را از منشاء فشم از جاده هراز به سمت غرب و نزدیک قزوین تمام می شود. ماسه سنگ و شیل ژوراسیک را و لکانیکها و آتشفشانی دونین آورده و در مقابل سازند کرج که مربوط به ائوسن قرار داده است. در یک زمان قابل توجهی از ژوراسیک (6 میلیون سال) تا کرج که (30-20 میلیون سا) هستند پس با توجه به این فاصله زمانی می توان نتیجه گرفت که یک گسل اینها را در کنار هم قرار داده است. ما در سازند کرج وکلانیکی هستیم که می توانیم آن را آندزیت در نظر بگیریم که بادامکی و حفرهای هستند. یک پدیده که میتوانیم در سازند کرج ببینیم این است که یک سنگ نفوذی آمده و در داخل این سازند نفوذ کرده است که به آن مونزونیت گفته می شود.
اهمیت مونزونیت : اگر دنباله مونزونیت را د رجاده کرج- چالوس بگریم این مونزونیت در منطقه سد کرج ظاهر میشود و چون یک سنگ نسبتاً مستحکمی است سد کرج را بر روی آن بنا کردهاند.
اگر خود سازند کرج را در نظر بگیریم به علت آذر آوری بودن و درز و شکافهای زیادی که دارد فرار آب از آن زیاد بوده اند بنابراین نمی توانستیم سد کرج را بر روی آن بنا کنیم.
آندزیت : شکل های شش ضلعی که در این سنگ دیده میشوند فلوسپاتواید یا شبه فلوسپات آنالیسم است.
شبه فلدسپات : یعنی سیلیس ماگما آنقدر کافی نبوده است که فلادسپاتها ساخته شدند و به جای آن شبه فلدسپات ساخته شدهاند. اگر آنالیسم را با کات سدیم دار مقایسه کنیم دقیقاً همان ترکیب است. ولی اگر 4Si قرار است در فلدسپاتها باشد 2Si در آن قرار میگیرد.
«موقعیت زمینشناسی و ساختاری ناحیه زیان و خور » :
ارتفاعات واقع در محدوده خور- زیاران (نواحی شمالی و شرق آبیک) جزو رشته کوههای طالقان محسوب می شوند. رشته کوههای طالقان نیز همانند سایر رشته کوههای البرز دارای روندی تقریباً شرقی- غربی بوده و بخشی از سلسله جبال عظیم آلپ – هیمالیا محسوب می شوند که ریخت شناسی آن در طی حرکات کوهزائی آلپی پایانی شکل گرفته است.
البرز جزو قلمرو مرکزی محسوب میشود که این تقسیمبندی با توجه به ارتباط البرز با رشته جبال آلپی آسیای مرکزی گرفته است که دارای پوسته قارهای و پی سنگ متبلور سخت شده در پرکامبرین فرض شده است. در این تقسیمبندی همچنین البرز بعنوان یک قطعه حاشیهای از شمال خشکی بزرگ گندوانا در نظر گرفته شده است که در طول پالئوزئیک تا تریاس میاین همانند زاگرس و ایران مرکزی خشکی واحدی را تشکیل میدادهاند.
در پرکامبرین پسین و پالئوزئیک البرز به طور کلی دارای رخسارههای قارهای کم عمق و کناره خشکی بوده و از خشکی اورازیاد در شمال بوسیله دریای پالئوتیتس جدا بوده است، در دوران دوم با تشکیل نئوتیتس یا «اقیانوس آلپی زاگرس مرتفع» که پیدایش آن تقریباً همزمان با بسته شدن پالئوتیتس بوده است از خشکی گندوانا جدا گردیده و در نتیجه به بخش جنوبی ابر قاره بزرگ اورازیا در شمال متصل میشود که در کرتاسه فوقانی با بسته شدن دریای نئوتیتس مجدداً به خشکی گندوانا ملحق میشوند.
یکی از اختصاصات مهم البرز در دوران پالئوزوئیک بروز پدیده گسلش قطعهای در اثر حرکات کششی است که باعث ایجاد بالا آمدگی ها و فرورفتگیهای متعددی در پوسته قارهای شده است. به طوریکه در البرز شرقی و شمال و شرق ایران مرکزی توالی کاملی از رسوبات سیلورین و دونین بثبوت رسیده است در حالیکه در البرز مرکزی و غربی نبود رسوبگذاری در طول سیلورین و دونین زیرین تا میانی کاملاً مشهود است به عبارت دیگر فرورفتگی های ایجاد شده در پالئوزوئیک البرز بوسیله بالا آمدگی ها محصور گردیدهاند واین بالاآمدگیها فاقد بخشی از رسوبات پالئوزئیک میباشند، مسلماً آنچه که باعث ایجاد این بالاآمدگیها و فرورفتگیهای متعدد در البرز شده است ناشی از حرکات کششی مهمی بوده است که علاوه بر موارد ذکر شده باعث بروز شکاف در پوسته قارهای و خروج گدازههای قلیایی شده است.
اگر چه حرکات مهم خشکی زائی و کششی در پالئوزوئیک البرز شناخته شده است لیکن هیچگونه دگرشیبی زاویهای که موید حرکات کوهزایی و چینخوردگی میانی ادامه داشته است، به نظر میرسد از پالئوزوئیک تا اواخر کرتاسه شکاف عمیقی با روند شرقی- غربی در جنوب قطعه خزر و دریای شمالی البرز وجود داشته است که باعث ضخیمتر شدن رسوبات پالئوزئیک و مزوئیک در این حوضه عمیق، نسبت به رسوبات دوران اول و دوم دریای جنوبی البرز شده است.
بنابراین ، فرورفتگی های عمیق تا کرتاسه وجود داشتهاند که فعالیت آتشفشانی کرتاسه دریای شمالی البرز از مصادیق بارز آن است برای مثال میتوان به وجود سنگهای آتشفشانی کرتاسه در غرب جاده چالوس و شمال کلاردشت، شرق کجور، خشکه چال و... اشاره نمود.
شکل (1) جایگاه زمین ساختی فلات ایران در بخش مرکزی کمربند چینخورده آلپ- همیالیا
موقعیت البرز با نقطه چین نمایش داده شده است.
1- مناطق برخوردی ورقهای قارهای( a: آلپین، b: تریاس و هرسنین، c: کالدونین)
2- منطقه در حال فرورانش 3- گسلههای راستا لغز و یا انتقالی 4- نواحی شکافی 5- گسلههای اصلی 6- محور چینها 7- حاشیه کمربندهای چینخورده- رانده شده آلپی جوان و نواحی عمیق بزرگ ناودیسهای نئوژن و دوره چهارم
دامنه شمالی البرز اختلافات اساسی و مهمی با دامنه جنوبی دارد و به طور کلی فاقد رسوبات آتشفشانی- رسوبی و توفهای آندزیتی و سنگهای آتشفشانی سازند کرج است و این پدیده بیانگر این واقعیت است که در ابتدای ترشیری دامنه شمالی البرز از آب خارج بوده است و دلیل آنرا نیز وقوع رخداد کوهزائی لارامید میدانند، این حرکات همچنین باعث چینخوردگی شدید و ایجاد دگرشیبی آشکار در قاعده رسوبات ترشیری شده است. حرکات زمینساختی مهم بعدی نیز در اوایل یا اواسط الیگوسن و اواخر پلیوسن، به وقع پیوسته است که این حرکت علاوه بر ایجاد فعالیتهای آذرین خروجی و نفوذی، موجب گسل خوردگیها و رواندگیهای ملایم که در شمال البرز به طرف شمال و در جنوب البرز به سمت جنوب است شده است. تعدادی فعالیت آتشفشانی نیز متناوباً بعد از ائوسن تا عهد حاضر شناخته شده است.