در این تحقیق به بررسی و پژوهش درمورد ادبیات شفاهی شهراشکذر می پردازیم ابتدا دراین مقدمه به تعاریفی از ادبیات شفاهی وتعدادی ازموضوعات مورد بررسی آن می پردازیم .معادل ادبیات شفاهی درانگلیسی است که درزبان فارسی به فرهنگ عامه ، فرهنگ مردم ، دانش عوام ، فرهنگ توده و ...... ترجمه شده است اولین بار توسط ویلیام جان تانر انگلیسی عنوان شد از نظر وی این واژه ناظر بر پژوهش هایی بود که باید درزمینه عادات ، آداب و رسوم و مشاهدات وخرافات و ترانه ها که ازادوار قدیم باقی مانده صورت می گرفت .
ادبیات عامه یا ادبیات توده یا فرهنگ عوام یا در مقابل ادبیات رسمی است که مخلوق ذهن مردم باسواد وتحصیل کرده است ومجموعه ای است از ترانه ها ، قصه های عامیانه ، نمایش نامه ها ، ضرب المثل ها ، سحرو جادو وعامیانه که در میان مردم ابتدایی و بی سواد اوج دارد.
بنابراین ادبیات شفاهی ، ادبیاتی است که به دفترنیامده است ودرسینه و یاد و حافظه هرقوم وملتی وجود دارد . به گمان اززمانی که بشرخود را دربرابر طبیعت یافت وخود را چیزی جزآن اما درآن دید ، ادبیات شفاهی پیدایی یافت ، ادبیات شفاهی اززمانی که انسان به گپ درآمد وزبان رابطه او با جهان بیرونی و درونی اش شد، ازمغزبه مغز و ازسینه به سینه به امروزرسیده است زیبایی ادبیات شفاهی درناپیدایی سرایندگان و گویندگان آن است و ادبیات شفاهی را بدون تردید باید مادر ادبیات کتبی و زایندۀ آن دانست .
موضوعات و مقوله هایی که مورد پژوهش ادبیات شفاهی ( ) است:
دسته اول : شامل اساطیر- حکایات اسطوره ای – افسانه ها- قصه پهلوانی – حکایات واقعی – داستانهای امثال و لطیفه است.
دسته دوم : شامل آوازها- ترانه ها – تصنیف ها – دوبیتی ها – تک بیتی ها – نوحه ها و اشعارسوگواری ولالایی ها.
دسته سوم : شامل امثال وچیستان – لغزها – زبان زدها –زبان زرگری وتشبیهات عامیانه
دسته چهارم : شامل آداب ورسوم مذهبی که درمیان مردم رواج دارد بدون آنکه درمذهب اسمی نشانی ازآن باشد مثل سفره ها- جشن های مذهبی و سوگواری ها.
حال درمورد بعضی ازموضوعاتی که درادبیات شفاهی بررسی می شود تعاریفی ارائه می شود :
قصه ها: قصه ها یکی ازدستاوردهای ماندگارادبیات شفاهی هستند.در واقع قصه،روایت خیالی ودرعین حال برگرفته ازواقعیت های اجتماعی مردمانی است که عمدتاً درزیریوغ حکام و زورمندان اسیرمانده و آمال وآرزوهای خود را درقالب روایت های تخیلی به نام قصه از نسلی به نسل دیگرمنتقل کرده است. بیشترقصه ها و افسانه ها از روزگار طلایی گذشته و رویدادهای شیرینی که اتفاق افتاده است ، سخن می گویند . این موضوع در بسیاری ادبیات ملت ها دیده می شود هرملتی قصه هایی دارد که معرف و بازگشت به دوره های خوش وراحت زمان کودکی می باشد این داستان به شیوه ای مؤثرتاریخ زندگی بشرراتعیین می کندوحاوی اساسی ترین و بزرگترین مفاهیم روانی است که به گونه کنایه و سمبل بیان شده است .
ترانه ها: ترانه هااحساسات تجسم یافته روستاییان ساده دل وکوه نشینان پاک نهادی را می نمایانند که آدمی را در برابراین همه صفا وپاکی تحت تأثیر قرارمی دهد ومردم شناسی ترانه ها را می توان ازدو نگاه فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی بررسی و پژوهش کرد.
ضرب المثلها:مثل بخشی ازادبیات شفاهی است که برخی آن را کهن ترین اثرادبی می دانند که ازفکرانسان تراویده است آنها براین باورند که انسان پیش ازآنکه خط بنویسد مثل را اختراع کرده و درمحاورات خود به کار برده است مثل جمله کوتاهی است که از تجربه دراز تولد می یابد خاستگاه مثل ها به کلی مجهول و پدید آورندگان آنها نامعلومندونمی توان زمان و مکان پیدایی آنها را مشخص کرد .
لالایی : یکی ازشایع ترین ودرعین حال دیرپاترین بخش ترانه های کودکان درفرهنگ عامه لالایی است .هدف اصلی وظاهری لالایی ها ، خواب کردن کودک است اما هدف های دیگری نیز دارد :
بیان آرمانها و آرزوهای مادر برای فرزند است .
ستایش کودک و تشبیه او به و همه موجودات خوب و زیبا.
بیان دردها ورنجهای مادراست.
«ادبیات شفاهی مجموعه ای ازاطلاعات احساسی وادراکی انسانهاست که درطول تاریخ پدید آمده وبه صورت قالبهای مختلفی جلوه گر شده است.
این احساس واطلاعات به وسیله گفتار سینه به سینه منتقل می گردد ومهمترین عامل وتنها محل آن هم زبان می باشند وبه صورت داستانها – مثلها- چیستانها -دوبیتی ها و ترانه ها واشعارعامیانه جلوه گرشده است .ادبیات شفاهی را می توان اندوخته ذهنی مدرسه نرفته ها دانست وزبان مصلحت ها وحکمت ها وچکیده حقایق واقعیتهای زندگی گذشته که درزمان حال نیز مصداق پیدا می کند.»
(آقا محمدی (1374) ص11)
«تقسیم بندی ادبیات به دو گروه شفاهی ومکتوب امروزه نیز به قوت خود باقی است زیرا ازیک سوسنت های ادبی نوین مانند رمانها وداستانها وفیلمهای سینمایی به وجود می آیند و از سوی دیگر داستانهای کهن که به وسیله نقالان در جوامع کوچک نقل می شوند هنوزبه حیات خود ادامه می دهند.»
(محمد طیب عثمان (1371) ص12)
«ادبیات شفاهی وکلاً هنرعوام برای کم کردن بار فشارزندگی وبه وسیله مردم عادی پدید می آیداین ادبیات داری تاریخی بسیارکهن بوده ووارث آفرینشی در خورتحسین وارزشمنداست که اززمانهای بسیاردورهمراه با کاروفعالیت انسانهای ابتدایی شروع شده و بار شد و پیشرفت آنها ارزش و اعتبار کسب کرده است .»
ترانه ها
ترانه خوانی ، آوازخوانی وخوانندگی را درقدیم تشکیل می دهد که هنوزهم در بین عده ای ازسالمندان رواج دارد.
دربین زنان ومردان ابیاتی رواج دارد که سراینده آنها مشخص نیست وگاهی نیزآنان به صورت بدیهه ابیاتی را می خوانند . زنان در مجلس شبانه چرخ ریسی که به کارنخ ریسی می پرداختند شعروترانه هایی را می خواندند . بسیاری از این ترانه ها شرح احوالات وزندگی مردم است . گاهی این ترانه ها جنبه مذهبی داشتند که درآنها ازائمه معصومین نام برده شده و به آنها توسل می جستند . گاهی در آنها برای خود و خانواده شان دعا می کردند .ترانه های عاشقانه دربین این ابیات به وفور یافت می شود ، شرح فراق و هجران نیز دراین ترانه ها دیده می شود .
مردان نیزدرطی کار روزانه روی زمین و بخصوص وقتی برای جمع آوری هیزم به کوه می رفتند شب هنگام به وقت استراحت بدور آتش یا درراه رفت وبرگشت ترانه هایی را با آهنگ دلنشین می خواندند .
ترانه ها
عزیزم گل به جایت گل به جایت طلا و نقره گیرم سر تا پایت
طلا و نقره ام قربی نداره سرو جانم فدای خاک پایت
درخانه گل نارم گذر کرد شلنگ بردرزدوقلیان طلب کرد
اشاره کرد که قلیان زود بیارید لبش خندید وعالم راخبرکرد
سرکوی بلند نارنج دونه پسرعموسوارمادیونه
بدورمادیون مخمل کشیده طناب ابریشم دورش کشیده
طناب ابریشم ریشه به ریشه ستاره آسمون نقش زمینه
عزیزم غم مخورازمال دنیا که دولت سایه صبح و پسینه
ازکوچه درآمدی گل تازۀ من خیاط برید ترا به اندازۀ من
توکوچیک ومن کوچیک وهردو بچه سال توخوشه مروارید ومن شاخه نبات
من وتوگندم یک خوشه بودیم من و تو عاشق همدیگه بودیم
من وتوعهدوپیمون هشته بودیم من و تو عاشق یکدیگه بودیم
درخت سرو بودم تا به ریشه تراشیدن مرا با ضرب تیشه
تراشیدن مرا قلیان بسازند که آتش بر سرم سوزد همیشه
درکوچه درآمدی و سیبم دادی همرنگ خودت سرخ و سفیدم دادی
سیبی که توداده ای هنوزش دارم صد نقره گرفتم و عزیزش دارم
لالایی ها
الالالا گلی زیره بچم آروم نمی گیره
الالالا گل زیره بچم خوابش نمی گیره
الالالا گل زیره بچم خوابه دلم خش نیست
الالالا گل گشنیز بچم ننگه دلم خش نیست
الالالا گل گشنیز بچم خسته دلم خش نیست
الالالا گل گشنیز باباش رفته دلم خش نیست
الالالا گل پسته بچش خوابه خودش خسته
الالالا گلم خوبه خوابش میاده خواب میره باباش میاد
الالالا گل آلو درخت سیب و زردآلو
الالالای لالایی بابات رفته به آبیاری سر بیلش طلاکاری
الالالا که گل مونی تو آب زیر پل مونی
الالالا گلم باشی همیشه در رم باشی نمیری مونسم باشی
الالالای لالایی برولولی صحرایی چه برجون بچم خواهی
برولولوجهنم شو فدای سر بچم شو
الالالا برو لولو پس دیوار تا که بچم نشه بیدار
الالالا گل خشخاش باباش رفته خدا همراش
الالالا گل زیره باباش رفته زمین گیره ماماش از غصه میمیره
زن بابا خوشت باشه نصیب دخترت باشه
لالالالا لالالالا بچم رفته رو به ملا چی چی خونده کلوم الله کلوم الله
کلوم الله توپیرش کن زیارت ها نصیبش کن
الالالا گل پونه گدا اومد در خونه
نونش دادم بدش اومد خودش رفت و سگش اومد
الالالای سر بسته زن بابا که نون بسته
یکی سوروک طلب کردم درم کرده درم بسته
من رفتم به قبرستون گریه کردم زمین خیسون
دوتاترگم مرا بردند به هندستون بزرگم کرد به هفت نازی جهیزم کردبه هفت صندوق
الالالا لالالالا دوتا اولاد طلب کردم
منم سلطان به اوساهه حبیب الله توگهواره
الا دایه بیا دایه بجنبان بند گهواره
بیاور طشت و آفتابه بشورم روی شاهزاده که شاهزاده خدا داده
لالایی
لالایی ها آواز هایی هستند که قسمتی از آفرینش های ادبی وهنری زنان محسوب می شود واغلب مادران،برای خواب کردن کودکان خود می خواندند. این ترانه ها که ساخته مردم عادی است و سرایندۀ ثابت و مشخصی ندارد،با واژه هایی ساده و آهنگی خاص بیان کنندۀ دردها و آرزوهای مادران در حق فرزندانشان است .گاهی اوقات دل نگرانی های خود را از قبیل ازدواج مجدد شوهر،دوری نزدیکان و بیماری را با فرزند خود درمیان می گذارند.اشعاربسیاری ازلالای ها ،فاقد وزن و قافیه ورعایت قواعد شعری است زیرا هدف انتقال احساسات به بیانی ساده است نه طرح اندیشه های عمیق و ارائه یک اثرادبی . از سوی دیگر تقدم وتأخرابیات وتکرار آن در لالایی ها تناسب با شرایط روحی مادر و نیازهای کودک است . بنابراین شروع ،پایان وتعداد ابیات هر لالایی به نیاز کودک و نظر مادر بستگی دارد .
لالایی ها باتمام ویژگی های ادبی و هنری که دارند به عنوان یک رسانه فرهنگی ازیک سو عامل ایجاد ارتباط عاطفی بین مادروفرزند و ازسوی دیگر وسیله ای جهت ایجاد انتقال ارزشها وهنجارهای اجتماعی به کودک است . ضمن اینکه اولین گام آشنایی کودک با اعتبارات موزون نیز به حساب می آید .
معمولاً دربخش اول لالایی مادربا کودک دردل می کند و مشکل خود را مطرح می کند . در بخش دوم آینده ای خوب وسرشار ازسلامتی و موفقیت برای کودکش آرزو می کند ، اگر تا این مرحله کودک به خواب رفت با نوازش اورا به محل خواب می برد ، اما اگر به دلایلی کودک نخوابید در بخش سوم لالایی ، مادر زبان به شکوه و شکایت بازکرده و اورا خواب می کند .
شایان گفتن است دراین بخش جهت جلوگیری ازتکرار، ابیاتی از لالایی ها به صورت به هم پیوسته ارائه می شود، تا قدمی هرچند کوتاه وناقص درجهت انتقال این فرهنگ به نسل فعلی و نسل های آینده برداشته باشیم .