بحث از دین و تربیت همیشه مورد توجه اندیشمندان تربیتی بوده و بشر همواره به دنبال آرمان خواهی و کمال طلبی خود در شیوه های تربیتی به دین و ارزش های الهی علاقه وافری نشان می داده است.
هر چند پس از رنسانس و گسترش علم گرایی و غرور ناشی از آن و طرح «تقابل علم و دین» و جا افتادن این تفکر به لحاظ ضعف های موجود در دین مسیحیت و مبلغان و عالمان آن و به حاشیه رانده شدن دین تربیت دینی نیز مورد غفلت قرار گرفت.
اما پس از مواجهه ی انسان با تبعات این غفلت زدگی و گرفتاری او با تبعات جامعه صنعتی و زندگی مادی و بروز مشکلات متعدد فردی و اجتماعی ضرورت نگاهی دوباره به تربیت دینی احساس شد؛ که در این میان نظرات مختلفی به چشم می خورد.
1.
عدّه ای با طرح عدم دخالت دین در تربیت انسان و ناکارآمدی آموزه های دینی که ناشی از نگاه منفی به دین و عدم شناخت دقیق از مکتب تربیتی آن است.
این بحث را همچنان رویکردی به مباحث قدیمی و مربوط به زمان نابالغی علم، تلقی می کنند.
آنان تربیت را تنها بر مدار عقل و شناخت انسان از خودش استوار می سازند، و قائل اند که تنها علم، قابلیت شناسایی دقیق از آدمی را دارد؛ در این دیدگاه رابطه ای میان دین و تربیت وجود ندارد.
2.
با ابطال نظریه علم گرایی مطلق، گرایشی به مباحث دینی و معنوی بروز کرد، اما در این رهیافت نیز بسیاری از ندیشمندان غربی رویکرد انسان را به دین غیر وحیانی و انسان محور کافی دانسته و راه های تربیتی برگرفته از آن را نیز برای هدایت انسان در مسیر پر پیچ و خم زندگی کافی می دانند.
در این نگاه، ملاک انسان، و نیازهای او و رفع آنها است.
و در موارد نیاز به دین رجوع می کند و با خرد خود از آن بهره می جوید، اما هرگز خود را در اختیار دین قرار نمی دهد و نمی گذارد دین با راه های تربیتی خود برای او تصمیم گیری کند.
3.
با توجه به ناکارآمدی دین (انسان محور) در همه ی شؤون و عرصه های زندگی و همه جانبه نیازهای مادی و معنوی او، ضرورت رویکرد به (دین وحیانی) احساس می شود.
در این نگاه به دین، که دارای رویکردی زندگی مدار نیز می باشد، دین در زوایای مختلف زندگی، نقش آفرینی می کند و در متن زندگی حضور جدی و پررنگی دارد و پاسخگوی همه ی نیازهای اوست.
در این نگاه به دین بحث از «دین و روش های تربیتی» ضرورت می یابد زیرا: بر این باوریم که خالق یکتا که به وجود آورنده و «ربّ» اوست بهتر از هر کسی انسان را می شناسد و بر نقاط ضعف و قوت او آگاه است و کامل ترین راه را دانسته و بهترین مقصد نهایی را برای او رقم زده است.
پیامبران و امامان علیهم السّلام نیز که انسان کامل و تربیت یافته همین مکتب بوده و بهترین مربیان هستند، آمده اند تا تربیت و هدایت انسان را عهده دار شده و راه درست را به او آموزش دهند، تا انسان پروردگار متعال را مالک و رب خویش قرار دهد و طرح تدبیر او را در زندگی به کار بندد و سرانجام به سعادت حقیقی رهنمون شده و به کمال واصل گردند.
بر این اساس در معارف اسلامی و سیره و سنت برجای مانده از پیشوایان دینی بهترین مبانی و روش های تربیتی یافت می شود.
پس روشن است که همه ی اجزای یک نظام تربیتی حرکت او به سوی مقصد، چگونگی و شیوه های روش های آن به گونه ای ناظر به انسان است، لذا در تبیین تربیت دینی باید ملاحظه کرد که اسلام چه تعریفی از انسان ارائه می دهد و او را دارای چه استعدادی می داند و برای او چه اهدافی را معین می نماید.
با تبیین موارد فوق و شناخت صحیح از رابطه انسان با خالق و رب خود بیشتر به رابطه (دین و تربیت) پی می بریم.
با توجه به مبانی موجود در متن دین و ارزش های بیان شده در آن و ویژگی های مبتنی بر ارزش ها باید به بررسی روش ها پرداخت، روش هایی که مبتنی بر ارزش های ارائه شده و فراخور استعداد و توانمندی آدمی و مطابق با واقعیت های موجود است نه مبتنی بر نظریه پردازیهای آرمانی و تجربی که جای بسی آزمون و خطا دارد.
مجموعه منابع اسلامی و کتب اخلاقی سرشار از مباحث تربیتی بوده و از شیوه ها و روش های متعددی در تربیت و پرورش انسان سخن به میان آورده است، که امروزه نیازمند روزآمد کردن و تحقیق جدیدی است تا خانواده ها و مربیان امور تربیتی و فرهنگی جامعه در این زمان که عصر ارتباطات و تهاجم فرهنگی است آنها را به کار بسته و در تربیت نوجوانان و جوانان از آنها بهره جویند و بتوانند با به کارگیری روش های درست، دین را در نهاد نسل فردا جای داده و شاهد سلامت و سعادت او باشند.
در این میان پرسش هایی متعددی در اتخاذ روش های تربیت دینی و نحوه به کار بستن آنها موجود است، همانند: الف) روش تربیتی اسلام در تربیت دینی کودکان و جوانان چیست، و بر چه اساسی استوار است؟
ب) آیا روش های علمی موجود با روش های تربیت دینی مطابقت دارد، و جایگاه اعمال روش های قهر و تنبیه در نظام تربیتی اسلام چگونه است؟
ج) محدوده ی آزادی فردی و اجتماعی جوانان به ویژه در مسائل دینی چه اندازه است، و با اتخاذ چه روش هایی می توان جوانان را به باورهای درست دینی و اخلاقی رساند؟
پرسش های بسیاری از این قبیل که می توان با تکیه بر آیات و روایات و سیره تربیتی معصومین علیهم السّلام و سایر آموزه های دینی به پاسخ آنها پرداخت و روش درست را شناسایی کرد.
منبع اصلی : کانون اندیشه قم منبع: http://maroofyaran.net/gozaresh/87/02/tarbiat11.aspx روش های تربیت در نهج البلاغه روش تربیت فرزند تربیت فرزند از بنیادیترین مسائل تربیتی شمرده میشود، و سنگ زیرین تربیتهای بعدی است، به همین جهت در دین مقدّس اسلام، سخنان معصومین، مخصوصاً امیرمؤمنان سخت بر این امر تکیه و تأکید شده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم؛(1) فرزندان خود را گرامی دارید، و آنها را نیکو تربیت کنید.» و علی(ع) فرمود: «حقّ الولد علی الوالدان یحسّن اسمه و یحسّن ادبه و یعلّمه القرآن؛(2) حق فرزند بر پدر این است که اسم نیکو برای او انتخاب کند، و نیکو تربیتیش نماید، و قرآن را به او بیاموزد.» و حضرت امام سجّاد (ع) نیز در مقام تربیت فرزند و مسئولیّت سنگین الهی آن از پیشگاه خدا استعانت میجوید و عرضه میدارد: «و اعنی علی تربیتهم و تأدیبهم و برّهم؛(3)(بارالها!) مرا در تربیت و تأدیب و نیکی فرزندانم یاری نما.» معلوم میشود مسئله به حدّی سنگین است که حضرت سجاد(ع) که امام معصوم است با آن عظمتش طلب استمداد از خداوند مینماید.
منتهی نکته در خور دقت این است که در اسلام برنامه تربیت فرزند از دوران قبل از ازدواج شروع میشود، یعنی از زمان انتخاب همسر هم مرد و هم زن باید برنامه ریزی داشته باشند که پدر و مادر خوب و تربیت صحیح یافته انتخاب نمایند.
انتخاب همسر صلاحیّت متقابل مرد و زن و یا همان پدر و مادر آینده سخت بر فرزند اثر دارد، زیرا اخلاق و اوصاف والدین طبق قانون «وراثت» به فرزندان منتقل میگردد.
گرچه علم ژنتیک در غرب علم نو ظهوری است امّا قانون وراثت به صورت کلّی چهارده قرن است که در اسلام مطرح شده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «در خانواده صالح ازدواج کنید زیرا اخلاق (و خصوصیات) روحی به ارث میرسد.)(4) در جای دیگر فرمود: «تخیّروا لنطفکم، فانّ النّساء یلدن اشباه اخوانهن و اخواتهنّ؛(5) (همسر مناسبی) برای نطفه هایتان انتخاب کنید، زیرا زنان همانند برادران و خواهران خود فرزند به دنیا میآورند.» و در روایت دیگری میخوانیم: «انظر فی ایّ شیءٍ تضع ولدک فان الزق اساسٌ؛(6) ببین نطفه خود را در چه محلی مستقر میکنی، زیرا اخلاق اجداد و پدران، به فرزندان به ارث میرسد.» به همین جهت است که علی(ع) بعد از وفات فاطمه(س) میخواست همسر اختیار کند به عقیل برادرش که اطلاعات وسیعی از نسب قبائل عرب و تاریخ گذشته آن روز داشت سفارش فرمود که از اقوام اصیل و شجاع عرب همسری برای من انتخاب کن که زاده شجاعان و وارث دلاوری و شهامت باشد؛ زیرا میخواهم از این ازدواج فرزند شجاع و دلیری به دنیا بیاید، عقیل پس از بررسی و جستجو «ام البنین کلابیّه» را پیشنهاد کرد، چرا که که در جامعه (آن روز) شجاع و دلیرتر از اجداد و پدران او نبود(7) این نشان میدهد که پدری چون امیرمؤمنان که معصوم است و شخصیت دوم عالم هستی است، برای تربیت فرزندان سالم نیاز به همسری دارد که از خانواده پاک و عفیف و اصیل و شجاع باشد.
و در طرف مردان هم سفارش شده است، که به غیر متدین، شرابخوار، بینماز دختر ندهید، چرا که بر نسل و فرزندان خویش اثر میگذارد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هرگاه کسی نزد شما به خواستگاری آمد که دین و امانت داری او را میپسندید، پس (دخترتان را به او) تزویج دهید، وگرنه فتنه و فساد بزرگی ایجاد میشود.»(8) و امام حسن مجتبی(ع) به مردی که درباره ازدواج دخترش با او مشورت نمود، فرمود: «زوّجها من رجلٍ تقیٍّ، فانه ان احبّها اکرمها و ان ابغضها لم یظلمها؛(9) به مرد باتقوای او را تزویج کن پس اگر او را دوست بدارد گرامی میدارد و اگر از او نفرت پیدا کرد در حق او ستم روا نمیدارد( زیرا تقوای او چنین اجازه نمیدهد) لذا هم مرد باید دارای تقوا و دامن پاک باشد و هم زن عفیفه و پاکدامن.
به این جهت اسلام از کار خلاف عفّت سخت نهی نموده، چرا که آینده نسلها را فاسد و جامعه را به فساد میکشاند.
به این تحقیق توجّه کنید: «در سال 1720 م در سواحل آمریکا مردی در خانواده فاسد و بیبندو بار (و از پدر و مادر بی عفّت و فاسد) متولد (شد) و تمام عمر خود را به رذالت و میخوارگی سپری کرد و از راه دزدی زندگی خود را تأمین مینمود، از این مرد پنج دختر باقی ماندند که همه همانند پدر به دور از تربیتی سالم (و بی عفت) و خانوادهای عاری از محبّت بودند، در نسل پنجم افراد این خانواده به 1200 نفر رسیدند که طبق آمار گرفته شده، افراد أناث( و زن) این خاندان همگی اهل فحشاء بوده 240 تن از آنان به سفلیس مبتلا شدند، و 130 نفر از مردها دزدهایی جنایت پیشه و ماهر گردیدند، از این خانواده هفت نفر آدمکش حرفهای و سیصد نفر دیگر همگی دارای مشاغل ممنوعه بودند، به جامعه تحویل داده شد و در طی مدّت هفتاد سال 000/700/1 دلار زیان مالی توسط این خانواده به دولت آمریکا وارد شده بود.»(10) اینجاست که عمق دستورات اسلام درک میشود که این همه درباره پاکی و تدیّن و حفظ نسل سفارش نموده است.
و در قرآن کریم از زبان نوح میخوانیم: «ای خدا!
کافران را از بین ببر و اگر آنها بمانند، همانند خود را به دنیا میآورند و بندگانت را گمراه میکنند زیرا آنان جز فرزند فاجر و کافر به دنیا نمیآورند.»(11) «در سال 1720 م در سواحل آمریکا مردی در خانواده فاسد و بیبندو بار (و از پدر و مادر بی عفّت و فاسد) متولد (شد) و تمام عمر خود را به رذالت و میخوارگی سپری کرد و از راه دزدی زندگی خود را تأمین مینمود، از این مرد پنج دختر باقی ماندند که همه همانند پدر به دور از تربیتی سالم (و بی عفت) و خانوادهای عاری از محبّت بودند، در نسل پنجم افراد این خانواده به 1200 نفر رسیدند که طبق آمار گرفته شده، افراد أناث( و زن) این خاندان همگی اهل فحشاء بوده 240 تن از آنان به سفلیس مبتلا شدند، و 130 نفر از مردها دزدهایی جنایت پیشه و ماهر گردیدند، از این خانواده هفت نفر آدمکش حرفهای و سیصد نفر دیگر همگی دارای مشاغل ممنوعه بودند، به جامعه تحویل داده شد و در طی مدّت هفتاد سال 000/700/1 دلار زیان مالی توسط این خانواده به دولت آمریکا وارد شده بود.»(10) اینجاست که عمق دستورات اسلام درک میشود که این همه درباره پاکی و تدیّن و حفظ نسل سفارش نموده است.
کافران را از بین ببر و اگر آنها بمانند، همانند خود را به دنیا میآورند و بندگانت را گمراه میکنند زیرا آنان جز فرزند فاجر و کافر به دنیا نمیآورند.»(11) عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود و پزشکان امراض روحی و روانی نیز ثابت کردهاند که 66% کودکان مبتلا به امراض روحی، بیماری را از مادران خود به ارث بردهاند.(12) ایّام بارداری گام دوم تربیت فرزند مربوط به ایام عمل زناشویی و ایام بارداری میشود، در آغاز ازدواج، اسلام دستوراتی از دعا و ذکر و نماز و طهارت و امثال آن دارد که سخت برآینده فرزند اثر میگذارد.
پزشکان میگویند: اگر هنگام تولید نطفه پدر مسموم باشد، تمام سلولهای بدن او مسموم بوده و در نتیجه علیل خواهد بود، و از این نطفه مسموم و علیل، جنین ناقص و علیل به وجود میآید، این مسمومیت ممکن است در اثر غذای فاسدی، چون خوردن مشروب، کشیدن تریاک، کشیدن چرس و بنگ و غیره باشد، پس در هنگام مسمومیت، مخصوصاً مستی، بایستی از تولید مثل خودداری کرد.(13) در اسلام هم سفارش شده که از لقمه حرام پرهیز شود، و همین طور از مجامعت بعد از احتلام بدون غسل، مجامعت در ایام حیض و عادت ماهانه، حرف زدن در حال مجامعت، تصور و فکر شیطانی داشتن و...نهی شده است.(14) و همین طور بر کنترل اوصاف و اخلاق و رفتار مادر در ایام بارداری سخت سفارش و توصیه شده است، چرا که آینده تربیت صحیح یا ناصحیح فزرند از همین دوران ورق میخورد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الشقی شقیٌ فی بطن امّه و السعید من سعد فی بطن امّه؛(15) انسان بد و شقی در شکم مادر، بد و شقی میگردد و انسان صالح و سعید در شکم مادر رستگار و صالح میگردند.» یعنی با توجه به رفتار آینده جنین و با توجه به اخلاق و رفتار پدر و مادر که به او منتقل میشود از همان دوران جنین بودن و قرار داشتن در «رحم مادر» آینده او مشخص میگردد.
و حتی تغذیه مادر بر تربیت روحی و اخلاقی او مؤثر است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «به زنان باردار، بِه بخورانید زیرا این میوه مایه زیبایی کودک و حسن خوی او خواهد بود.»(16) و در روایت دیگر میخوانیم: «اطعموا نساءکم الحوایل اللبان فانّه یزید فی عقل الصّبی؛(17) به همسران باردار خود کندر بدهید، زیرا کندر در افزایش خرد بچّه مؤثر است» از زبان مادر سید محمد حسین طباطبائی حافظ کلّ قرآن، دکتر هفت ساله (که اکنون بیش از سیزده سال دارد) نقل شده است که راز آن همه استعداد و نورانیّت او این بوده که من در دورانی که به او باردار بودم از گفتن و شنیدن غیبت پرهیز میکردم و مرتب قرآن میخواندم.
این که در حدیث آمده: «الجنّه تحت اقدام الامّهات؛(18)بهشت زیر پای مادران است.» معانی برای این حدیث بیان شده از جمله میتوان گفت: شاید مراد این باشد که بهشت رفتن فرزند بستگی به اوصاف و خصوصیات و پاکی و تربیت مادر دارد، یعنی این مادر است که فرزند را بهشتی میکند، همان تعبیری که در عرف میگویند این عمل زیر سر فلانی است، یعنی بهشت رفتن هم زیر سر تربیت مادر است.
دوران کودکی دوران کودکی آغاز دوران تربیت مستقیم والدین است نسبت به فرزند، چرا که در دورههای قبلی اوصاف و اخلاق اصالت و پاکی و یا اوصاف مقابل آنها عهده دار تربیت بودند، و مستقیماً والدین دخالت نداشتند امّا در دوران کودکی تربیت مستقیم و مسئولیت اصلی و جدید آنها شروع میشود، در این دوره، مخصوصاً تا دوران سه سالگی مربّی اصلی مادر است، هر چند برخی دستورات مستحبی مثل نام گذاری نیکو، عقیقه، خواندن اذان و اقامه در گوش راست و چپ متوجه پدر است،(19) اما سرسلسله جنبان تربیت فزرند مادر است چرا که او با شیر دادن مخصوصاً اگر با طهارت باشد، و عطوفت و مهربانی، و تلقین برخی کلمات، از همه مهمتر با رفتارهای عبادی و اخلاقی خویش شاکله درونی و اخلاقی او را مهندسی میکند، به این جهت مادر توجّه کند که خیلی از مطالب را میتواند به فرزندش در این دوران تلقین نماید، شاهد این ادّعا اشعاری است که فاطمه زهرا(س) به هنگام بازی دادن حسنش میخواند، و به این طریق به تربیت روحی و پرورش جسمی او میپرداخت.
«اشبه اباک یا حسن و اخلع عن الحقّ الرّسن» «حسن جان!
مانند پدرت علی(ع) باش و ریسمان را از گردن حق بردار» «واعبد الهاً ذا المنن ولاتوال ذاالاحن» «خدای احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستی مکن.» و آن گاه که حسین(ع) را بر روی دست نوازش میکرد میفرمود: «انت شبیهٌ بابی لست شبیهاً بعلیٍ» «تو (حسین جان) به پدرم رسول خدا(ص) شباهت داری و به پدرت علی(ع) شبیه نیستی»(20) و همین طور در روایات سخت سفارش شده که عمل زناشوئی در اطاقی که حتی بچه شیرخوار بیدار است انجام نگیرد، و اگرنه اثرات زیانباری بر روحیه او خواهد گذاشت این نشان میدهد که کودکان شیرخوار از حسّ و درکهایی برخوردارند و گفتار و رفتار اطرافیان کاملاً بر آنها تأثیر میگذارد.
نکته دیگر این است که اگر مادر به هر علّتی نمیتواند بچه را شیر دهد، و یا نیست، باید در انتخاب دایه و کسی که به او شیر میدهد سخت دقت شود، امیرمؤمنان در این زمینه چنین سفارش میکند: «انظروا من ترضع اولادکم فانّ الولد یشبّ علیه؛(21) دقت کنید چه کسی فرزندان شما را شیر میدهد، چرا که فرزند بر اساس همان شیر و اوصاف صاحب او رشد میکند.» و در حدیث دیگر فرمود: «ما من لبنٍ یرضع به الصبّی اعظم برکه علیه من لبن امّه؛(22) هیچ شیری با برکتر از شیر مادر برای کودک وجود ندارد.» و در این دوران پدر و مادر به شدّت از تنبیه بدنی طفل پرهیز نمایند، چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اطفال را بخاطر گریه نمودن نزنید، زیرا گریه آنها تا چهارماه شهادت بر یگانگی خداوند است، و در چهار ماه دوّم صلوات بر نبی و آل نبی است، و در چهار ماه سوم دعا برای والدین است.» مسئولیت مشترکی که در این دوره متوجه والدین است جهت سلامت روحی و روانی فرزند اوّلاً، اظهار محبت به فرزندان و بوسیدن آنان است پیامبر اکرم(ص) فرمود: «احبّوا الصبیان و ارحموهم؛(23) کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید.» و امام صادق(ع) فرمود: «خداوند بنده را مورد لطف قرار میدهد، بخاطر شدّت محبتی که به فرزندش دارد.»(24) و درباره بوسیدن و خوشحال نمودن فرزند فرمود: «کسی که فرزندش را به بوسد خداوند به او حسنه میدهد، و کسی که او را خوشحال کند، خداوند در روز قیامت خوشحالش میکند.»(25) و ثانیاً تبعیض قائل نشدن بین آنان است، مثلاً پسران را بهتر از دختران ندانند، امام صادق(ع) فرمود: «پسرها نعمتند و دختران حسنه، خداوند از نعمت میپرسد، ولی در مقابل حسنات پاداش میدهد.»(26) و همین طور بین پسران و یا خود دختران تبعیض قائل نشوند، و اگر هم برخی دارای لیاقتهایی است که نیاز به تشویق و احترام بیشتری دارد، به گونهای باشد که ایجاد حساسیت و حسادت نکند.
رسول اکرم(ص) درباره مسابقه خطّاطی به حسن و حسین(ع) سفارش فرمود: هر کس خط او زیباتر است قدرت او نیز بیشتر است، حسنین(ع) هر کدام خط زیبایی نوشتند، ولی رسول خدا بین آن دو بزرگوار قضاوت نکرد، و آن دو را به مادرشان راهنمائی فرمود، تا نگرانی قضاوت با عاطفه مادری جبران شود.
حضرت زهرا(س) دید که هر دو خط زیباست و هر دو در این مسابقه هنری شرکت نمودهاند، چه باید کرد؟
و من چگونه میان دو کودکم داوری کنم؟
با ژرف نگری و رعایت مسائل دقیق تربیتی، قضاوت نهایی را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود: «ای نور دیدگانم!
من دانههای این گردنبند را با پاره کردن رشته آن بر سر شما میریزم و میان شما دانههای گردنبند را پخش مینمایم هر کدام از شما دانههای بیشتری بگیرد خط او بهتر و قدرت او بیشتر است.»(27) دوران هفت سالگی یا آغاز تعلیم همراه تربیت: تا دوران هفت سالگی نقش اصلی را مادر ایفا میکند هر چند برخی مسئولیتها در تربیتها متوجّه پدر است، ولی از هفت سالگی به بعد مسئولیت اصلی تربیتی پدر شروع میشود، در اینباره تعبیرات مختلفی درباره آغاز مسئولیت پدر آمده است: پیامبر اکرم(ص) فرمود: «فرزند هفت سال آقا و سلطان است (هر چه میگوید باید انجام دهید) هفت سال خادم است(هرچه پدر بگوید بپذیرد) و هفت سال وزیر و مشاور»(28) و امام صادق(ع) فرمود: «فرزندت را رها کن هفت سال بازی کند، و هفت سال ادبش کن، و هفت سال هم همراه و ملازمت باشد، اگر رستگار شد (که خوب) و اگرنه خیری در او نیست»(29) و در روایت دیگری آن حضرت فرمود: «الغلام یلعب سبع سنین و یتعلّم الکتاب سبع سنین و یتعلّم الحلال و الحرام سبع سنین؛(30) فرزند هفت سال بازی میکند(و دوران بازی اوست) و هفت سال قرآن (و امثال آن را)فرا میگیرد، و هفت سال (سوم) باید حلال و حرام را فرا گیرد.» سه روایت بر این نکته اتفاق نظر دارد که هفت سال دوم آغاز دوران مسئولیت اصلی پدر نسبت به تربیت فرزند است که باید چند مسئله را جهت تربیت فرزند سرلوحه خود قرار دهد.
1ـ تعلیم قرآن و دانش امام علی(ع) میفرماید: «مرّوا اولادکم بطلب العلم؛(31) فرزندان را به فراگیری دانش (و قرآن) فرمان دهید.» و در حدیث پیش گفته خواندیم که «و یتعلّم الکتاب سبع سنین؛ در هفت سال دوم، به فرزند خود قرآن تعلیم دهید.» 2ـ تقویت عاطفی، با تلقین محبت محمد(ص) و آل او در کنار فراگیری دانش و تعلیم قرآن، برای تقویت عاطفه انسانی و هدایتی محبت پیامبراکرم(ص) و آل او، به کودکان تلقین و تعلیم شود، این نکته بسیار اهمیت دارد که متأسفانه در کتابهای ابتدائی سالهای اخیر مقداری کم رنگ شده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ادّبوا اولادکم علی ثلاث خصالٍ: حبّ نبیّکم و حبّ اهل بیته و قراءه القرآن؛(32) فرزندان خودتان را بر سه خصلت تربیت کنید، دوست داشتن پیغمبرتان، و دوست داشتن اهل بیت او(ع) و خواندن قرآن».
3ـ تعلیم امور فنی نظامی و دانش روز علاوه بر تعلیم قرآن و دانشهای مرسوم، پدر مسئولیت دارد فرزند را با دانشهای روز، مثلاً امروزه تعلیم رایانه، رانندگی، و...، امور فنی و همین طور تعلیمات نظامی آشنا نماید، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «علّموا اولادکم السّباحه و الرّمایه؛(33) به فرزندانتان شنا و تیراندازی یاد دهید.» 4ـ جدا سازی در دوران هفت سال دوم به فرزندان تعلیم داده شود که بدون اجازه وارد اتاق والدین نشوند، لذا قرآن کریم میفرماید: فرزندان خانوادهها در اوقات استراحت و خواب و خلوت والدین، بدون اجازه، وارد اتاق آنان نشوند، و بدون لباس مناسب آنان را نبینند.»(34) و محل استراحت و رختخواب فرزندان تفکیک شود، رسول اکرم(ص) فرمود: «رختخواب فرزندان خویش را پس از هفت سالگی آنان، از همدیگر جدا کنید!!
و آنان را در یک بستر نخوابانید.»(35) 5 ـ وفا به وعدهها نکته دیگری که والدین مخصوصاً پدر در تربیت فرزندان توجه داشته باشند این است که از دروغ گفتن، تخلف وعده و هرآنچه گناه شمرده میشود و بدآموزی دارد باید پرهیز شود، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «فرزندان خود را دوست بدارید و هرگاه به آنان وعده دادید، به قول خود عمل کنید (تا دروغ و تخلف را از شما فرا نگیرند.»(36) 6ـ تعلیم عبادات در دوران هفت سالگی دوم، مسائل عبادی از جمله نماز و مسائل وضو و طهارت و نجاست را به آنها یاد دهد، علی(ع) در این زمینه میفرماید: «علّموا صبیانکم الصّلاه؛(37) به کودکان خود نماز را تعلیم دهید.» نوجوانی یا حساسترین دوران تربیت آغاز هفت سال سوم و یا شروع نوجوانی از حساسترین و مهمترین و پیچدهترین دوران تربیت فرزند شمرده میشود، چرا که از طرفی آغاز رشد عقلانی انسان است، در کنار شروع بلوغ جسمانی که تحوّلات زیادی را در اندام و همین طور اخلاق و رفتار نوجوان در پی دارد، از طرف دوم با فراگیری علوم ابتدائی و مقداری از راهنمائی وارد فضای جدیدی از دانش و علم شده است و در مدرسه و جامعه بیشتر مطرح شده است و دوستان مناسب و یا نایاب بیشتری را به خود جذب نموده و دیگر از حالت خادم بودن و تابع محض بودن پدر خارج شده است، همه اینها اگر در کنار آغاز غرور نوجوانی و جوانی قرار داده شود ظرافت و حساسیت مسئله چند برابر میشود.
اینجاست که باید گفت علاوه بر استفاده از تجربههای تربیتی، بشر سخت نیازمند است که از رهنمودهای معصومی چون امیرمؤمنان علی(ع) باید بهره گیرد چرا که او علاوه بر دانش الهی و مدنی و شناخت دقیق انسان، از مهربانی و دلسوزی خاصی نسبت به آینده امّت اسلامی و فرزندان آنها برخوردار است، بهمین دلیل علی(ع) تنها پدر حسنین (ع) و زینبین(س) و...نیست بلکه پدر امّت اسلامی بحساب میآید، چنان که فاطمه زهرا(س) فرمود: «ابوا هذه الامّه محمدٌ و علیٌ یقیمان اددهم و ینقذانهم من العذاب الدّائم ان اطاعوهما و یبیحانهم النّعیم الدّائم ان وافقو هما؛(38) محمد(ص) و علی(ع) دو پدر امّت اسلام میباشند.
کجیها را راست و انحرافات را اصلاح مینمایند، اگر مردم ایشان را اطاعت کنند آنها را از عذاب جاویدان نجات میدهند و اگر مردم با ایشان موافق و همراه باشند این دو، نعمتهای پایدار خداوند را ارزانیشان دارند.» لذا در تربیت فرزندان نیز از او باید اطاعت کرد و ره توشههایی گرفت (هرچند هرگز به او در تربیت فرزندان نخواهیم رسید.) نامه به امام حسن علی(ع) نامهای دارد به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) که در واقع باید گفت تعلیمی است برای جامعه اسلامی که چگونه با جوانان خویش رفتار نمایند و در تربیت آنها از چه اهرمهایی استفاده نکنند.
نامه حضرت چنین آغاز میشود: «از پدر فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا به فرزندی آرزومند چیزی که بدست نمیآید...
و تو را دیدم که پاره تن من، بلکه همه جان منی، آن گونه که اگر آسیبی به تو رسید به من رسیده است، و اگر مرگ به سراغ تو آید زندگی مرا گرفته است، پس کار تو را کار خود شمردم، و نامهای بر تو نوشتم، تا تو را در سختیهای زندگی رهنمون باشد، حال من زنده باشم یا نباشم...(39)» آن گاه نکاتی را تذکر میدهد به این شرح: 1ـ پدر قبل از دیگران دل جوانش را فتح کند در این دوران جوان سخت حساس است ممکن است هواهای نفسانی و دزدان دل و عاطفه زودتر از پدر دل او را به دست آورد و او را برای خویش تربیت کند، لذا پدر و یا معلمان و هادیان قبل از همه باید این سنگر مهم را فتح نماید، علی(ع) به همین مطلب بعد از مقدمه و نکاتی اشاره دارد میفرماید: «ای بنی انّی لمّا رایتنی قد بلغت سنّاً و رأیتنی ازداد وهناً، بادرت بوصیتی الیک و اوردت خصالاً منها قبل ان یعجل بی اجلی...؛ پسرم!
هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت، و توانایی رو به کاهش رفت به نوشتن سفارشم برای تو شتاب کردم، و ارزشهای اخلاقی را برای تو برشمردم پیش از آن که اجل فرا رسد...
و پیش از آن که خواهشها و دگرگونیهای دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش و اطاعت مشکل گردد: «و انّما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیءٍ قبلته فبادرتک قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبّک...؛ زیرا قلب (نوجوان) و جوان چونان زمین نکاشته است هرچه در آن پاشیده شود میپذیرد، پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن که دل تو سخت شود، و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد...؛ و رأیت حیث عنانی من امرک ما یعنی الوالد الشّفیق، و اجمعت علیه من ادبک ان یکون ذلک و انت مقبل العمر و مفتبل الدّهر ذونیهٍ سلیمهٍ، و نفسٍ صافیهٍ؛(40) و آن گونه که پدری مهربان نیکیها را برای فرزندش میپسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبیها تربیت کنم، زیرا در آغاز زندگی قرار داری، تازه به روزگار روی آوردهای، نیّتی سالم و روحی با صفا داری.
2ـ بیان احکام حلال و حرام قبلاً اشاره شد از مهمترین وظائف پدر در دوران هفت سالگی دوم تعلیم قرآن بود، و امّا در دوره هفت سال سوم و دوران نوجوان و جوانی فراگیری قرآن با تفسیر آن و احکام حلال و حرام آن است.
امام صادق(ع) فرمود: «به فرزندان خود آموزش مذهبی بدهید، و پیش از آن که منحرفین آنان را به انحراف عقیدتی بکشانند، به داد آنها برسید.»(41) و علی(ع) خطاب به حسنش (ع) فرمود: «و ان ابتدئک بتعلیم کتاب اللّه عزّو جلّ و تأویله، و شرائع الاسلام و احکامه وحلاله و حرامه...؛پس در آغاز تربیت تصمیم گرفتم تا کتاب خدای توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات، به تو بیاموزم، و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم به چیز دیگر نپردازم» در بخش دیگر فرمود: پسرم!
بدان آنچه بیشتر از به کارگیری وصیتم دوست دارم «تقوی اللّه، و الاقتصار علی ما فرضه اللّه ؛ ترس از خدا، و انجام واجبات...است.(42)» 3ـ الگو دهی از امور مهم در تربیت جوانان الگودهی سالم است، در تربیت حرف نفی الگوی ناسالم کافی نیست بلکه الگوهای سالم نیز باید معرفی شوند، علی(ع) در این باره میفرماید: «والاخذبما مضی علیه الاوّلون من آبائک، و الصّالحون من اهل بیتک، فانّهم لم یدعوا ان نظروا...؛ و پیمودن راهی است که پدرانت و صالحان خاندانت پیمودهاند، زیرا آنان آنگونه که تو در امور خویشتن نظر میکنی در امور خویشتن نظر داشتند و همانگونه که تو درباره خویشتن میاندیشی، نسبت به خودشان میاندیشند و تلاش آنان در این بود که آنچه را شناختند انتخاب کنند، و بر آنچه تکلیف ندارند روی گردانند، و اگر نفس تو از پذیرفتن سرباز زند و خواهد چنانکه آنان دانستند بداند، پس تلاش کن تا در خواستهایت از روی درک و آگاهی باشد...
و قبل از پیمودن راه پاکان از خداوند استعانت بجوی...»(43) 4 ـ تحکیم اعتقادات از مسائل مهم دیگری که باید پدر و مربیان در تربیت فرزند به آن توجّه کنند تعلیم و تحکیم اعتقادات است، تقویت اعتقادات هم انسان را رشد و نمو میدهد، و هم سدّی است محکم در مقابل شبهات بیگانگان و نگهدارنده انحرافات و انجام گناه، در این بین اعتقاد به توحید و معاد نقش مهم و تعیین کننده دارد، لذا علی(ع) میفرماید: «فتفهّم یا بنیّ وصیتی، و اعلم انّ مالک الموت هو مالک الحیاه و انّ الخالق هو الممیت و ان المفنی هوالمعید...فاعتصم بالّذی خلقک و رزقک و سوّاک ولیکن له تعبّدک و الیه رغبتک و منه شفقتک؛ پسرم!
در وصیت من درست بیندیش، بدان که در اختیار دارنده مرگ همان است که زندگی در دست او، و پدید آورنده موجودات است، همو میمیراند و نابود کننده همان است که دوباره زنده میکند، سپس به قدرتی پناه بر که تو را آفریده، روزی داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگی تو برای او باشد، و تنها اشتیاق او را داشته باش و تنها از او بترس.» و درباره توحید و یگانگی خداوند فرمود: «یا بنیّ انّه لوکان لربّک شریکٌ لاتتک رسله ولرأیت آثار ملکه و سلطانه و معرفت افعاله وصافته، ولکنّه الهٌ واحدٌ کما وصف نفسه، لایضادّه فی ملکه احدٌ ولایزول ابداً و لم یزل؛(44) پسرم!
اگر خدا شریکی داشت، پیامبران او نیز به سوی تو میآمدند، و آثار قدرتش را میدیدی و کردار و صفاتش را میشناختی، امّا خدا، خدایی است یگانه، همانگونه که خود توصیف کرد، هیچ کس در مملکت داری او نزاعی ندارد، نابود شدنی نیست و همواره بوده است.» دلیل فوق سادهترین و روشنترین دلیل برای اثبات وحدانیّت خداوند است که نوجوان و جوان به سادگی آن را میفهمد.
5 ـ تشویق به عمل و بندگی لازمه خداشناسی و قیامت باوری این است که انسان مطیع خدا و مشتاق بندگی او باشد و این امر باید از نوجوانی و جوانی آغاز شود و انسان بر آن تربیت یابد.
علی(ع) در این باره میفرماید: «فاذا عرفت ذلک فافعل کما ینبغی لمثلک ان یفعله فی صغر خطره و قلّه مقدرته...؛حال که این حقیقت را دریافتی (و خدا و قیامت را شناختی) در عمل بکوش، آن چنان که همانند تو سزاوار است بکوشد که منزلت آن اندک و تواناییاش ضعیف، و ناتوانیاش بسیار، و اطاعت خدا را مشتاق، و از عذابش ترسان، و از خشم او گریزان است زیرا خدا را جز به نیکوکاری فرمان نداده و جز از زشتیها نهی نفرموده است».
6ـ ساده بیان کردن مسائل