آوندها از سلولهای دوکی شکل کامبیوم تشکیل می شوند و از آنها کوچکتر هستید .
طول آوند به طور متوسط کمتر از 1 میلی متر می باشند .
قطر آوندها بین 10 تا 200 میکرون هستش که در صورت بیشتر بودن از 200 میکرون با چشم غیر مسلح دیده میشن .
آوندها 7-23 % حجم چوب را تشکیل می دهند .
آوندها انتهای بازی داشته و به صورت سر به سر به هم متصل هستند و در محل اتصال آوندها به هم دریچه آوندی وجود دارد که به سه نوع تقسیم می شود : انواع دریچه آوندی : ساده ( در گونه های بلوط – اکالیپتوس-راش ) نردبانی ( در گونه های شمشاد – انجیلی – شاه بلوط – توسکا – فندق – عنبرسائل – لاله درختی ) مشبک عناصر آوندها به طرق مختلفی قرار می گیرند و شکلهایی رو درست می کنند که میشه تقسیم بندی زیر رو براشون کرد : مماسی شعاعی ( در ممرز) مواج-( در ملج و آزاد ) شعله آتش – ( در بلوط و جل ) اریب(مورب )- ( در توت ) سینوسی شکل علاوه بر این تقسیم بندی تقسیم بندی دیگری نیز وجود دارد که حفرات آوندی در مقطع عرضی است : منفرد شعاعی خوشه ای ** حفرات آوندها هیچ گاه به صورت مماسی به هم نمی چسبند .
منافذ آوندی نیز به صورت زیر تقسیم بندی می شوند : نردبانی متقابل نردبانی( در برش مماسی دیده می شوند ) متناوب **بر روی دیواره آوندها هم منافذی وجود دارد که از نوع هاله دار و بدون سپر ( توروس) می باشند .
از نظر شکل خود آوندها هم تقسیم بندی زیر رو داریم : مواج – گردو تخم مرغی – بلوط منقاری شکل – بارانک خمیده – سرخ ولیک بر روی دیواره ثانویه عناصر آوندها ضخامت مارپیچی از جنس خود دیواره وجود دارد که در گونه های زیر دیده می شود : ممرز – نمدار – ملج – اوجا – لیلکی – توت – توس – آزاد – جل – گلابی – زیتون – ازگیل – شیردار یکی از سوالات آسان و حتمی کنکور تقسیم بندی چوبها از نظر حفرات آوندی آنها در برش عرضی هستش که همون طور که میدونید به 3 دسته تقسیم میشن : 1- بخش روزنه ای : که آوندهای موجود در چوب بهاره بسیار قطور بوده و با چشم غیر مسلح دیده می شوند و تحول از چوب بهاره به تابستانه از نظر تغییر در اندازه قطر حفرات آوندی ناگهانی است .
2- نیمه بخش روزنه ای : حفرات آوندی در چوب بهاره نسبت به چوب تابستانه مشخص بوده ولی تحول تدریجی است .
3- پراکنده آوند : تفاوتی بین حفرات آوندی بهاره و تابستانه دیده نمی شود .
از جمله گونه هایی که بخش روزنه ای هستند و معروف هم هستند گونه های زیر هستند : بلوط – لیلکی – آزاد – ون ( زبان گنجشک) – اقاقیا – ملج – اوجا – داغداغان گونه های معروف پراکنده آوند : خرمندی – راش – گردو – لرگ هر چی به غیر از اینها بود میشه نیمه بخش روزنه ای!
به همین راحتی !
نکته دیگه در مورد آوندها تیل هستش .
تیل اصلا چیه ؟
همون طور که میدونید روی دیواره آوندها منافذی وجود داره همونهایی که هاله دار بودند و بدون توروس .
اگه در اطراف اونها پارانشیم وجود داشته باشه این اتفاق میفته که پارانشیم از طریق منافذ دیواره آوند وارد آوند میشه و مسیر آوند رو مسدود میکنه .
این اتفاق که میفته بهش تیل میگن .
پس تیل در گونه هایی دیده میشه که : 1- منافذ روی آوندهاشون درشت باشه!
2- پارانشیم آوندی داشته باشند .
3- خشکسالی و این مسائل هم میتونه در ایجاد تیل نقش داشته باشه .
در گونه های زیر تیل دیده میشه : بلوط سفید – اقاقیا – بلند مازو – آزاد – گردو – راش – ملج نکته :!!!
بلوط قرمز تیل نداره!!
تیل معایب زیر روداره : 1- چوب خشکنی رو سخت میکنه 2- اشباع چوب رو سخت می کنه 3- استفاده در خمیر کاغذ رو مشکل می کنه مزیتشم : استفاده در درهای بطری بلندترین عناصر آوندی رو گونه های زیر به ترتیب دارند : توسکا > گردو > چنار > ممرز بلندمازو هم بلندترین طول آوند رو داره .
( آخه میدونین که آوند از عناصر آوندی درست شده ) گونه هایی که کوتاه ترین آوندها را دارند : ون – لیلکی ** هر چه تعداد آوند ها در واحد سطح بیشتر باشه دانسیته چوب کمتره !
** هر چه قطر آوندها بیشتر باشه تعداد آوندها در واحد سطح کمتره !
گونه ها با آوندهای ریز اینان : شمشاد – انجیلی – نمدار با آوندهای درشت هم میشه : اکالیپتوس و همه بخش روزنه ای ها .
** تنها در گونه های بخش روزنه ای شیار آوندی وجود دارد .
با تبدیل چوب بهاره و تابستانه : ( در گونه های بخش روزنه ای این طور است در پراکنده آوندها تفاوتی ندارد ) طول آوند زیاد می شوند .
حفرات آوندی حاوی بلور هم : زیتون – انگور پلاژ هم مجموع آوندها و پارانشیمهای چوب تابستانه در مقطع عرضی هستش که در درختهای خانواده اولماسه دیده میشه ( ملج , اوجا , داغداغان , نارون ) این تمام مطالبی هستش که به جرات میتونم بگم دیگه مطلب دیگه ای در مورد آوندها پیدا نمیکنید در کتاب اطلس !
البته من اگه باز چیزی دیدم مینویسم ولی فکر نمیکنمJ الان شاید بگید ما چه جوری اسم این هم گونه رو حفظ کنیم .
یه روش قدیمی که همتونم بلدید اینه که اول اسمهای هر درخت رو نوشته و با حرفهای اولشون یه کلمه بسازید .
مثلا من خودم برای بخش روزنه ای ها کلمه : بلا وام رو ساختم .
بعد خانواده ها رو یاد بگیرید مثلا خانواده اولماسه شامل ( ملج , اوجا , داغداغان , نارون ) هستش اگه بخش روزنه ای مثلا اوجا و ملج هستند صد در صدر داغداغان و نارون هم هستند اینجوری میتونید بهتر بفهیمد یا مثلا تو گونه های پراکنده آوند ما لرگ و گردو داریم که هر دوشون از دسته ژوگلانداسه هستند .
ساقه شکل کلی ساقه به صورت مخروط است که در ناحیه یقه قطر بیشتری داشته و در انتها باریک است.
بعضی از گیاهان مانند نخلها ساقه استوانهای دارند.
ساقه در نهاندانگان تنوع فراوان داشته و به صورت ریزوم ، پیاز ، ایستاده ، خزنده ، غدهای ، شناور ، گوشتی و حتی برگ مانند هستند.
طول ارتفاع و عمر ساقه در نهاندانگان بسیار متفاوت است و از چند روز تا چندین سال و از قطر چند میلیمتر تا چندین متر فرق میکند.
عمر ساقه تا شش هزار سال نیز دیده شده ، طول آن در عدهای از درختها تا 100 متر هم رسیده است.
در عدهای از گیاهان خزنده نواحی حاره طول ساقه از 300 متر تجاوز میکند.
رشد قطری در ساقه گیاهان دو لپهای نامحدود ، ولی در گیاهان تک لپه محدود و یا رشد قطری ندارد.
محل اتصال برگ روی ساقه معمولا همراه با کمی برجستگی به نام گره است و در محل اتصال برگ و ساقه معمولا مریستم مولد جوانه وجود دارد.
فاصله بین دو گره را اصطلاحا میان گره میگویند.
ساقه اصلی یا تنه گیاه از رشد جوانه راس (ژمول) که بین لپههای گیاهک دانه وجود دارد ناشی میشود.
از رشد جوانههای جانبی ساقه اصلی ، ساقههای فرعی یا ساقه گل دهنده (گل آذین) که کاملا مشابه به ساقه اصلی هستند ظاهر میشوند.
تنوع ساقه در نهاندانگان ساقه نیز مانند ریشه نسبت به محیط زیست وظیفه و کاری را که به عهده دارند، تغییر شکل داده ، انواع متفاوت دارند.
بدیهی است که این تغییر شکل ارتباطی به وضع انشعابات ساقه یا شکلی که بر اثر این انشعابات پیدا میکنند ندارد.
ساقه به جز در گیاهان علفی که به علت کیفیت تورژسانس سلولها حالت ایستاده دارند، در گیاهان چوبی وجود بافت استحکامی یا مقاوم عامل اصلی ایستادگی ساقه بشمار میرود.
بافت استحکامی که در ساقهها باعث حالتها و انواع مختلف ساقه میشود مانند ساقههای پیچنده ، پیچان ، بالا روندهها که با رفتن آنها بر اثر پیچیدن به دور محل یا به کمک پیچکها که از تغییر شکل ساقه و یا برگ بوجود میآیند صورت گرفته یا به کمک ریشههای نابجا و مکنده و خارها و عوامل دیگر است که به تکیه گاه چسبیده ، بالا میروند شکل کلی ساقههای بالا رونده تقریبا مشابه هم و تقریبا هم نواری شکل ، شیاردار و غالبا با پیچ و غالبهای مخصوصی هستند و جهت پیچش ساقههای پیچان در گونههای مختلف معمولا ثابت است.
ساقههای پیچان در ساختار داخلی نیز با ساقههای عادی اختلاف داشته ، گاهی دارای چند استوانه آوندی بوده ، حتی در منطقه پوشش نیز غالبا دارای دستههای آوندی هستند.
ساقههای خزنده که روی زمین میخزند، گاهی عامل تکثیر غیر جنسی به شمار آمده از محل گرهها ، یا بندهای آنها ریشههای نابجا خارج شده ، در خاک فرو میروند.
چنانچه قسمتی از این نوع ساقهها را که ریشه نابجا دارند از آن جدا کرده جدا بکارند، قسمت مزبور به زندگی خود ادامه داده ، رشد کرده ، پایه جدیدی از گیاه را بوجود میآورد (روشی که در تکثیر توت فرنگی بکار میرود)، به ساقههای خزنده دارای ریشه نابجا و دارای قدرت تکثیر رویشی ، استولون میگویند.
تغییرات ساقههای فرعی ساقههای فرعی نسبت به محیط و کار ، ممکن است دچار تغییرات شدید شده ، به پیچک یا خار تبدیل شوند.
خارهایی که نسبت به نیاز گیاه از تغییر شکل ساقه بوجود میآیند ممکن است ساده ، منشعب و یا فاقد برگ باشند.
کلادود یا برگ نما یکی از تغییرات عمیق ساقههای فرعی ، تبدیل شدن آنها به فیلوکلاد یا کلادود است.
کلادود یا برگ نماها نشانههای کوتاهی هستند که تقارن محوری خود را کم و بیش از دست داده ، کم و بیش پهن شده و شباهتی به برگ معمولی را پیدا کردهاند.
کلادودها از نظم خاص قرار گرفتن برگها روی ساقه پیروی نکرده ، همان حالت انشعابات ساقه را حفظ میکنند.
ساختار درونی کلادودها ، تقریبا همان ساختار درونی ساقه است و علاوه بر این روی این برگهای کاذب همانند شاخههای جوان ، جوانههای جدید بوجود میآیند.
بهترین نمونه کلادودها را در گیاهان تیره مارچوبه ، بخصوص در کوله خاص و در همیشک که گل فروشها به غلط به آن بامبوس میگویند.
ساقههای فرعی آبدار یا گوشتی ساقه اصلی نیز گاهی گوشتدار ، یا آبدار میشوند.
در حالت اخیر ساقههای فرعی نیز مانند ساقههای اصلی گوشتدار میشوند.
این حالت را به ساقههای گیاهان نواحی شور ، مانند بعضی از نسها تیره اسفناج و همچنین در کاکتوسها و فرفیونهای گوشتدار نواحی حاره میتوان دید.
این دسته از ساقهها غالبا ظاهری بدون برگ داشته ، برگهای آنها غالبا تبدیل به فلسهای کوچک و یا خارمانند میشوند.
ساقههای گیاهان گوشتدار نواحی گرم و خشک و یا شور غالبا شکل بندبندی دارند.
ساقههای غدهای حالت دیگری از تغییر شکل ساقه به شمار میآیند.
ساقه های غده ای حالت دیگری از تغییر شکل ساقه به شمار میآیند.
تشکیل ساقههای غده معمولا از هنگام رویش گیاهک و از تورم ساقچه اصلی که روی لپهها قرار دارد و یا از تورم محور زیر لپهای آغاز میشود.
در هر حال این ساقههای غدهای مانند سیلکلامن و بعضی از آلالهها برخلاف ریشه یا ریزوم غدهای همیشه در سطح خاک قرار میگیرند.
ساقه زیرزمینی یا ریزومها ریزومها در زیر خاک قرار داشته ، دارای جوانه و برگهای فلسی شکلاند.
ساقههای زیرزمینی معمولا به صورت محورهای افقی در زیر خاک قرار گرفته ، کمتر حالت عمودی مانند ریشه را در خاک دارند.
ریزومها نیز مانند استولنها میتوانند عامل تکثیر غیر جنسی گیاه باشد.
زیرا از این اندامهای زیرزمینی نیز علاوه بر ساقههای هوایی ریشههای نابجا (مانند ریزوم زنبق یا مهر سلیمان) ریزومها غالبا مواد غذایی نظیر نشاسته را در خود ذخیره میسازند.
ساقههای زیرزمینی علاوه بر شکل ریزومی ساده ، گاهی اشکال مختلف دیگر داشته ، مانند غده سیب زمینی که بخشی از ریزوم با چندین میان گره است که با ذخیره و تراکم مواد نشاستهای بطور غیر طبیعی قطور میشود در سیب زمینی هر قدر تعداد میان گرهها در تشکیل غده بیشتر و محیط رویش مساعدتر باشد، غده حاصل بزرگتر خواهد بود.
روی غده سیب زمینی معمولا جوانههایی که تعداد آنها معرف میان گرههای تشکیل دهنده غده است وجود داشته ، سطح آن را پوشش چوب پنبهای میپوشاند.
سوخها دسته دیگری از ساقههای زیرزمینیاند که غالبا بسیار کوتاه ، متورم و حاوی مواد غذایی فراوان هستند.
شکل سوخها غالبا کروی بوده ، بالا و پایین آنها فرورفتگی دارد (مانند سوخ زعفران).
سوخها مانند سایر ساقههای زیرزمینی پوشیده از برگهای فلس مانند بوده ، انواع مختلف دارند.
مانند سوخ پیازها که مواد غذایی در برگهای فلس مانند آنها ذخیره شده یا سوخ سیر که مواد غذایی در تنها پوشش جوانههای زیرزمینی آن اندوخته میگردد.
جوانههای جانبی واقع در کنار فلسهای زیرزمینی سوخ میتوانند در شرایط مناسب رشد کرده ، ساقههای هوایی را بوجود آورند (در پیاز معمولی جوانههای جانبی کمتر رویش مییابند.).
محور های برگی محور هوایی اکثر گیاهان تک لپهای از نظر وضع و مسیر آوند ها نوعی ساقه برگی به شمار میآید.
زیرا تمام دستجات آوند این نوع ساقهها ، ناشی از کامبیوم خارج آوندی است که در حاشیه بخش پوستی ساقه قرار دارد.
آوندهای حاصل از کامبیوم مزبور پس از طی چند میان گره متوجه بخش داخلی محور ساقه شده ، پس با یک انحراف سریع گریز از مرکز ، از آن خارج و وارد برگ میگردند به عبارت دیگر ساقه هوایی گیاهان تک لپهای ناشی از اجتماع دستجات آوندی برگها هستند.
محور هوایی اکثر گیاهان تک لپهای از نظر وضع و مسیر آوندها نوعی ساقه برگی به شمار میآید.
محورهای ساقهای در گیاهان دو لپهای ، آوندهایی که از محور (ساقه) وارد برگ میشوند خود انشعاباتی از دستجات آوندی ساقهاند.
در برش عرضی ساقه دو لپهایها بطور کلی دو بخش پوست و استوانه آوندی که در آن دستجات آوندی روی یک حلقه قرار دارند دیده میشود و در مقایسه با مقطع ساقه گیاهان تک لپهای که در آن آوندهای بیشماری روی حلقههای متعدد هم مرکز قرار دارند متفاوت است.
بنابراین با یک نظر ساده میتوان هر حلقه آوندی را در ساقه تک لپهایها به یک برگ ارتباط داد.
در عدهای از گیاهان تک لپهای حتی محور برگی نیز به صورت اشاره شده وجود ندارد و آنچه به ظاهر ساقه هوایی به نظر میآید نیام پیوسته برگهاست که لفاف مانند روی هم قرار دارند و مانند ساقه موز در مقایسه برش عرضی ساقه دو لپهایها و محور هوایی تک لپهایها گاهی حالات حد واسط نیز دیده میشود مانند ساقه اختری از تک لپهایها که در مقطع عرضی ساختاری شبیه برخی از دو لپهایها مانند شقایق دارند.
بافتشناسی بافتشناسی بررسی میکروسکوپی تشکیل، ساختار و کارکرد بافتهاست.
دانشهای زیستی مرتبط با بافتشناسی از این قرارند: یاختهشناسی یعنی بررسی یاختهها، این دانش یک سطح پایینتر از بافتشناسی قرار دارد.
کالبدشناسی: بررسی اندامها ریختشناسی: بررسی کلیه سازوارهها (ارگانیسمها) گونههای بافت بافتهای بَخشینهای (مریستمی): ۱-مریستمهای انتهایی ۲-مریستمهای آوندی ۳-لایه زاینده (کامبیوم) چوب پنبه ۴-بخشینه (مریستم) میان-بافتی بافتهای غیر مریستمی: بافتهای ساده ۱-پارانشیم ۲-کلانشیم ۳-اسکلرانشیم ۴-بافتهای ترشحی ۵-روپوست بافتهای مرکب: ۶-بافت چوب ۷-بافت آبکش بافتهای مریستمی بافت بَخشینه (مریستم Meristem): شامل یاختههای جنینی است که میتواند به سلولهای بالغ تبدیل شود و تخصص پیدا نماید.
که به این پدیده زیستی، اصطلاحا تمایز (differentiation) گویند.
مریستمها یا بافتهای مریستمی بافتهایی هستند که یاختههای آنها بطور فعال تقسیم میشوند.
یاختههای تازهای که ساخته میشوند معمولاً کوچک بوده و ساختمانهای قوطی مانند و شش ضلعی تشکیل میدهند.
هر کدام دارای هسته نسبتاً بزرگ در وسط بوده و کریچههای (واکوئلهای) ریز دارند و یا فاقد کریچه هستند.
بتدریج که بالغ میشوند بر حسب نقش نهایی خود شکلها و اندازههای متفاوتی ایجاد میکنند.
مریستمهای انتهایی: مریستمهای انتهایی (نوک) در راس و یا نزدیک به راس ساقه و ریشه قرار گرفتهاند و با تولید یاختهی جدید رشد طولی میکنند.
سه مریستم اولیه و همچنین برگهای جنینی و جوانه (پیش برگ) از هر کدام از مریستمهای نوک ایجاد میشوند.
این سه مریستم عبارتاند از: پیش-پوست (پروتودرم)، مریستم زمینهای و پروکامبیوم.
بافتهایی که از آنها ایجاد میشود, بافتهای اولیه نامیده میشوند.
کامبیوم آوندی: کامبیوم آوندی به صورت استوانهای نازک و گاه منشعب در طول ساقه یا ریشه بجز در نوک آنها امتداد دارد.
کامبیوم در گیاهان چند ساله و تعدادی از گیاهان علفی یک ساله حضور دارد و مسئول بافتهایی است که افزایش قطر گیاه را بر عهده دارند.سلولهای منفرد و پایدار کامبیوم آوندی سلولهای بنیادی نامیده میشوند.
کامبیوم چوب پنبه (لایه زاینده پوست): کامبیوم چوب پنبه مانند کامبیوم آوندی به صورت استوانه باریکی است که در طول ساقه یا ریشه گیاهان چوبی امتداد پیدا میکند.
مکان آن بیرون کامبیوم آوندی است, بطوری که در برش عرضی کامبیوم آوندی به شکل لولهای است که قطر آن کمتر از کامبیوم چوب پنبه بوده و درون آن قرار دارد.
عمل کامبیوم چوب پنبه تولید پوست خارجی گیاهان چوبی است.
بافتهایی که از تمایز کامبیوم آوندی و کامبیوم چوب پنبه تولید می شوند بافتهای ثانویه نام دارند.
و پس از آن که بافتهای نخستین بالغ شوند, بوجود میآیند.
مریستم میان بافتی: گیاهان علفی هیچ کدام از کامبیومهای آوندی و چوب پنبه را ندارندولی دارای مریستم انتهایی و مریستم دیگری بنام مریستم میان بافتی میان یقهای میباشند که در مجاور محل گرهها و در فواصلی در طول ساقه قرار میگیرد.
مریستم میان بافتی همانند مریستم انتهایی باعث افزایش طول ساقه میشوند.
بافتهای غیر مریستمی بافتهای غیر مریستمی از یاختههایی تشکیل میشوند که خود از مریستمها تولید شده اند.آنها بر حسب نقش وعمل خود دارای اشکال و اندازههای گوناگونی هستند.
برخی از این بافتها شامل یک گونه یاخته میباشند در حالی که بعضی دیگر ممکن است از ۲ یا چند نوع یاخته تشکیل شده باشند.
بافتهای ساده پارانشیم: سلولهای پارانشیمی فراوانترین گونه یاختهها هستند و تقریباً در بیشتر بخشهای گیاهان عالی مشاهده میشوند.
شکل یاختههای پارانشیمی کم و بیش کروی است ولی به مرور که تعداد آنها زیاد شده و تحت فشار قرار میگیرند دیوارههای نازک آنها تحت این شرایط شکلهای گوناگونی را ایجاد مینمایند.
این یاختهها دارای کریچههای درشت هستند و ممکن است دارای دانههای نشاسته، چربی، تانن، بلورها و مواد تراوشی (ترشحی) دیگری باشند.
در میان یاختههای پارانشیمی معمولاً فضاهایی وجود دارد که در گیاهان آبزی این فضاهای بین یاختهای گسترش بیشتری پیدا کرده بطوریکه حالت شبکهای را به خود میگیرند.
این نوع بافتهای پارانشیمی که دارای فضاهای هوایی زیادی هستند، آرانشیم (Aerenchyma) نام دارند، در حالی که بافتهای پارانشیمی که محتوی تعداد زیادی سبزدیسه (کلروپلاست) هستند، کلرانشیم نامیده میشوند.
یاختههای پارانشیم فاقد سبزدیسه، نقش ذخیره مواد را بر عهده دارند.
کلانشیم:مانند یاختههای پارانشیم دارای درون-یاخته (پروتوپلاسم) زنده بوده و میتوانند برای مدت زیادی زنده بمانند.
این یاخته ها، به واسطه دیواره ضخیم خود از یاختههای پارانشیمی قابل تشخیص هستند.
یاختههای کلانشیم غالبا زیر روپوست قرار میگیرند.
آنها معمولاً درازند و دیواره آنها علاوه بر این که محکم است قابل ارتجاع نیز میباشند و باعث استقامت اندامهای در حال رشد و همچنین اندامهای بالغ مانند برگ و اجزای گل میشوند.
اسکلرانشیم: دارای یاختههایی با دیواره ضخیم میباشد که معمولاً با لیگنین آغشته شده اند.
یاختههای بالغ اسکرانشیم مرده بوده و تنها نقش آنها نگهداری و استقامت گیاه میباشد.
یاختههای اسکلرانشیم بر دو نوعند: اسکلریدها و فیبرها.
اسکلریدها ممکن است به صورت تصادفی در هر بافتی پراکنده باشند.
به عنوان مثال، بافت کمی سخت و خشن گلابی حاوی گروههایی از اسکلرید میباشد که به آنها یاختههای سنگی نیز گفته میشود.
اسکلریدها تقریباً ابعادی یک اندازه دارند و گاهی در مکانهای خاصی ظاهر میشوند(مثل حاشیه برگهای کاملیا) به جای آنکه در بافتها پخش باشند.
فیبرها ممکن است در رابطه با بافتهای گوناگون اندامهای ریشه، ساقه، برگ و میوه یافت شوند.
طول آنها به مراتب بیشتر از پهنای آنهاست و دارای مجرای درونی نسبتاً کوچکی بنام لومن میباشند که در وسط سلول قرار دارد.
بافتهای ترشحی: موادی را که در پروتوپلاسم سلول تولید شده به بیرون آزاد میکنند.ترکیبات ترشحی غالبا مواد زایدی هستند که برای گیاه کاربردی ندارند، ولی بعضی از این مواد هورمون ها هستند که برای فعالیتهای گیاه، حیاتی میباشند.
یاختهها یا بافتهای تراوشی (ترشحی) در جاهای گوناگون گیاه قرار دارند.، متداولترین بافتهای تراوشی عبارتاند از شهد گلها، مواد روغنی در مرکبات، نعناع و بسیاری از برگهای دیگر، مواد موسیلاژی که در پرزهای غدهای گیاهان حشره خوار تولید میشود، لاتکس و شیرابه که در اعضای چندین خانواده نظیر فرفیون یافت میشود.
روپوست: یاختههایهای بیرونیترین لایه اندامهای جوان گیاه اپیدرم یا روپوست نامیده میشود؛ و چون با محیط بیرون ارتباط مستقیم دارد، بنابراین ممکن است بر حسب تغییرات محیطی دارای یاختههای گوناگونی باشند.
روپوست معمولاً سلولهای کلفتی دارد و مواد چربی بنام کوتین ترشح می کند.
کوتین لایه حفاظتی بنام کوتیکول ایجاد مینماید.
ضخامت کوتیکول و مهمتر از آن مومی که بر سطح کوتیکول بهوسیله روپوست ترشح میشود میزان خروج آب را از طریق تبخیر از گیاه مشخص مینماید.
کوتیکول همچنین مقاومت شگرفی نسبت به نفوذ باکتریها و دیگر موجودات بیماریزا دارد.
در ریشه، یاختههای روپوست زوایدی بنام تارهای کشنده (کرکهای ریشه) ایجاد میکنند که در فاصله کمی از نوک ریشه قرار میگیرند.
تارهای کشنده سطح جذب را به اندازه قابل ملاحظهای افزایش میدهند.
روپوست برگها دارای منافذی بنام روزنه (Stomata) میباشند که در دو سوی آنها دو یاخته بنام یاختههای نگهبان (Guard Cell) قرار میگیرد.
یاختههای نگهبان از نظر شکل با دیگر یاختههای روپوست تفاوت داشته و همچنین بواسطه داشتن کلروپلاست با یاختههای روپوستی متفاوت هستند.
بافتهای مرکب برخلاف بافتهای ساده بیش از یک نوع یاخته تشکیل شده اند.
دو نوع از بافتهای مرکب یعنی بافتهای چوب و آبکش عهده دار نقش انتقال آب، یونها و مواد غذایی به صورت محلول در سرتاسر گیاه میباشند.
بعضی از این بافتها بهوسیله مریستم انتهایی تولید شده، لیکن بیشتر این بافتها در گیاهان چوبی بهوسیله کامبیوم آوندی ایجاد شده که غالبا به آنها بافتهای هادی اطلاق میشود.
چوب (Xylem): یکی از اجزای مهم سامانه هدایت کننده در گیاهان است و آب و مواد محلول را به تمام اندامها منتقل میکند.
چوب شامل ترکیبی از یاختههای پارانشیمی، فیبرها، آوندهای چوبی تراکئید و یاختههای پرتویی میباشد.
آوندها لولههای بلندی هستند که از یاختههای انفرادی بنام عناصر آوندی ساخته میشوند.
این یاختهها در دو انتها باز بوده و گاه ایجاد انتهای غربالی میکنند.
تراکئیدها ی بالغ شبیه عناصر آوندی مرده هستند و در دو انتها دوکی شکل می باشند ولی مانند آوندها باز نیستند.
تراکئیدها بر هم منطبق نبوده و دیواره آنها با سلولهای تراکئید دیگر، تشکیل روزنه میدهند و اجازه تبادل آب به سلولهای مجاور را میدهند.
آبکش(Ploem): یاختههای زنده آبکش، مواد غذایی مثل قندها را از طریق پلاسمادسماتا (plasmodesmata) به دیگر یاختهها و اندامهای گیاه منتقل مینمایند.
بافت آبکش از عناصر آوند آبکش و یاختههای همراه تشکیل شده است.
آبکش از سلولهای مادر لایه کامبیوم که یاختههای چوبی را نیز تولید میکنند بوجود میآید.
آبکش مانند چوب دارای الیاف و سلولهای پارانشیمی و یاختههای پرتوی میباشد.
عناصر آوند آبکش شبیه عناصر چوبی از هر دو انتها بر هم منطبق بوده و لولههای آبکش را بوجود میآورند.
ولی بر خلاف عناصر چوبی دیواره انتهایی کاملن باز نبوده ولی در عوض پر از منفذهای کوچکی هستند که از درون آنها میان-یاخته (سیتوپلاسم) از یاختهای به یاخته دیگر منتقل میشود.
این مناطق منفذدار آوند آبکش، صفحات آبکش نامیده می شوند.
عناصر آبکش هنگام بلوغ بدون هسته میباشند، ولی علیرغم این واقعیت میان یاخته آنها برای انتقل مواد غذایی به صورت محلول در سراسر گیاه بسیار فعال است.
ظاهراً یاختههای همراه ارتباط خیلی نزدیکی با لولههای آبکش دارند و باعث انتقال غذا میشوند.