پیش گفتار
از جمله نشانه هاى چشمگیر الهى در جهان هستى، رنگ است. رنگ ها با تجلى و ظهور در پیکر موجودات جاندار و بى جان جلوه و جمال خاصى به طبیعت بخشیده، ادامه چرخه حیات و شکوه زندگى را مرهون خود ساخته اند. بى مبالغه باید اذعان کرد که بدون رنگ و جهان رنگ ها، سردى و افسردگى و بى نشاطى در همه جا رخ مى نمود. در سایه تأثیر متنوع رنگ هاست که ره آوردهاى متناوب روانى در انسان و سایر موجودات تظاهر پیدا مى کند و روح جنبش و تکاپو دمیده مى شود و از این رهگذر، یکسویى و یکنواختى از فضاى زندگى مادى رخت بر مى بندد و دلپذیر مى گردد.
خداوند حکیم در آیاتى چند از قرآن مجید به رنگ هاى مختلف موجودات و آثار زیست شناختى آن ها اشاره فرموده و آن را از نشانه هاى بارز تدبیر خویش دانسته است. شهید دکتر پاک نژاد در این زمینه مى نویسد:
«در قرآن نسبت به رنگ در آیه اى به اثر فیزیولوژیک آن اشاره شده در آیه]اى [دیگر به اثر پسیکولوژیک آن ... حتى ... به خواص غذایى و شفابخشى رنگ ها ]نیز [توجه شده که تازه در علم جدید مى خواهد براى آن جایى بازگردد و نامى از آن به میان آید.»[1]
بدون شک تمامى رنگ ها وجودشان براى ادامه حیات لازم و ضرورى است و هر کدام نیز اثر خاصى دارند و نقش ویژه اى را ایفا مى کنند[2] به گونه اى که تصور طبیعت منهاى آن ها مشکل و یا غیرممکن است. بدون گزافه باید اذعان کرد و پذیرفت که روان آدمى به اندازه اى که در برابر رنگ ها قرار مى گیرد و با آن ها مواجه است، با چیز دیگرى ارتباط ندارد[3] و از این رو چیز دیگرى به این اندازه او را متأثر نمى سازد و به اسارت در نمى آورد.[4] جرانت آلن گوید: قوه اى بزرگ تر یا بیشتر و گوناگون تر از احساس رنگ ها در زندگى ما اثر ندارد.[5] اثرات روانى رنگ ها تا حدى است که مى توانند محیط را شاد یا حزن آور، سبک یا سنگین، گرم یا سرد جلوه دهند و در انسان احساس خوشحالى یا غم، قوت یا ضعف، اضطراب یا سکون و جز آن ایجاد کنند.[6]
تا آن جا که تاریخ به یاد دارد، همیشه انسان به رنگ و آثار آن توجه داشته و از فرایندهایش در گذران زندگى، خاصه در پوشش ها و خوراکى ها بهره گرفته است. دیگر موجودات نیز هر یک به فراخور وسعت و گستره وجودى خود، متأثر از رنگ ها و آثار آن ها هستند و در ادامه حیات خویش بدان وابسته اند.
به دلیل نقش ضرورى و اهمیت غیرقابل انکارى که رنگ ها در چرخه حیات، به ویژه حیات انسانى ایفا مى کنند، خداوند رحمان در آیاتى چند از این عنصر حیاتى یاد کرده و به برخى از آثار آن اشاره فرموده است.
ما در این پژوهش، علاوه بر آیات از روایات و آراء فقها و گفته هاى روان شناسان و متخصصان علوم تجربى نیز در مورد پوشش هاى رنگى سود جسته ایم. پیش از ورود به اصل بحث به جاست درباره مفهوم رنگ و تفاوت آن با نور مطالبى تقدیم کنیم.
مفهوم رنگ
رنگ کیفیتى است که از ظاهر چیزى دیده مى شود مانند سفیدى، سرخى، سبزى.[7]
زبیدى گفته است: رنگ کیفیتى است که از قرمزى و زردى و جز آن به وسیله چشم درک مى شود.[8]
ابن منظور در این باره گوید: رنگ هیأتى است چون سیاهى و قرمزى. رنگ هر شى چیزى است که باعث تمایز آن از شىءِ دیگر مى شود.[9]
طریحى نیز رنگ را چون ابن منظور تعریف کرده است.[10]
بنابراین باید گفت که رنگ از مفاهیم بسیار واضح و معروف در میان عرف و فرهنگ هاى عمومى است به گونه اى که برخى از اهل لغت نیازى به تعریف آن ندیده اند.[11] نکته مهم، تفاوت آن با نور است که در قسمت بعد به آن مى پردازیم.
مفهوم نور
مفهوم نور نیز چون رنگ از نظر عرفى بسیار بدیهى و بى نیاز از توضیح است. شیخ سهروردى در این باره نوشته است:
«ان النور لا یحتاج الى تعریف ... لا شىء اظهر من النور فلا شىء اغنى منه من التعریف.»[12]
«نور به تعریف احتیاج ندارد; زیرا هیچ چیزى ظاهرتر از نور نیست. از این رو هیچ پدیده اى در تعریف بى نیازتر از نور نیست.»
ملاصدرا در این مورد مى نویسد:
«النور غنى عن التعریف کتعریف المحسوسات.»[13]
«نور چون دیگر امور حسى، مستغنى از تعریف است.»
علامه طباطبایى نوشته است:
«مفهوم نور، واضح است. نور، چیزى است که به وسیله آن اجسام سبک تر و متراکم، قابل رؤیت مى شوند.»[14]
نور از نظر علم فیزیک
برخى از پژوهشگران در تعریف نور از دیدگاه علم فیزیک گفته اند:
«نور، تابش مریى الکترومغناطیسى است که در خلاء با سرعت 298000 کیلومتر در ثانیه انتشار پیدا مى کند.»[15]
«نرمان. مان» درباره مفهوم فیزیکى نور و منشأ نور سفید گوید:
«درباره نور، چنین تصور مى شود که از ترکیب امواج الکترو مانیتیک و امواج انرژى نورانى که از یک منبع مثل خورشید سرچشمه مى گیرد، تشکیل مى شود. نور سفید از ترکیب همه امواج نورى تشکیل مى شود.»[16]
دهخدا در همین زمینه به نقل از برخى محققان، نور سفید را مجموعه هفت رنگ، دانسته و نوشته است:
«در رنگ هاى اصلى که به وسیله منشور ظاهر مى گردد، هفت رنگ است: قرمز، نارنجى، زرد، سبز، آبى، نیلى، بنفش.
نیوتن دانشمند معروف قرن هیجدهم، نخستین بار حدس زد که باید نور سفید، مجموعه این رنگ ها باشد و این امر را به وسیله گردش صفحه معروف خودش آزمود و ثابت کرد مجموعه این رنگ ها با هم، اثر نور سفید بر چشم مى گذارند.»[17]
البته تعبیر دهخدا خالى از تسامح نیست، و صحیح همان گونه که مان و دیگران گفته اند این است که گفته شود نور سفید، مجموعه هفت نور و یا به تعبیر دقیق تر، مجموعه همه امواج نورى است.[18]
تفاوت میان رنگ و نور
در این که میان نور و رنگ تفاوتى هست یا نه، پاسخ هاى گوناگونى از سوى فلاسفه و دانشمندان داده شده است.
صدرالمتألمین در این باره گوید:
«برخى بر این باورند که رنگ، حقیقتى ندارد و کلیه رنگ ها خیالى اند و سفیدى به نور و سیاهى به ظلمت باز مى گردد و دیگر رنگ ها از تفاوتى که در ترکیب اجسام شفاف با هوا وجود دارد، تخیل مى شوند. ولى پژوهشگران گویند که رنگ ها کیفیاتى حقیقى هستند.»[19]
وى در پاسخ به این سؤال که آیا نور کیفیتى زاید بر رنگ است یا این که همان ظهور رنگ در عالم خارج است، گوید: ما در تعلیقات خود بر کتاب «ضوابط الاشراقیین» بر این نظریه پافشارى کرده ایم که نور حسى از آن جهت که محسوس است، عبارت است از گونه اى وجود جوهرى مشاهَدِ حاضر نزد نفس در غیر این عالم. و اما آنچه در مقابل نور در خارج وجود دارد، وجودش اضافه بر وجود رنگ نیست.[20] به بیانى دیگر، ملا صدرا نور و رنگ را چون ماهیت و وجود مى داند که بالذات یکى هستند و به اعتبار متغایر.[21]
ملاصدرا در توضیح مطلب فوق گوید: زیرا مفهوم نور به وجود خاصى که عارض برخى از اجسام مى شود، باز مى گردد و ظلمت یعنى عدم آن وجود خاص; و سایه یعنى عدم فى الجمله آن وجود خاص. رنگ، ترکیبى است با صورت هاى مختلف میان حامل این وجود نورى و حامل عدم آن.
وى در ادامه با اشاره به ضعف سخن کسانى که رنگ ها را زاید بر مراتب ترکیب نورها مى دانند، نتیجه گرفته که هم صحیح است بپذیریم نور، ظهور رنگ است و هم صحیح است بگوییم نور، رنگ نیست. زیرا از آن جهت که نور است، مختلف نیست و ترکیب با عدم یا ظلمت در آن راه ندارد، به خلاف رنگ ها که مختلف اند.[22]
نتیجه اى که به طور خلاصه از سخن این حکیم و عارف گرانقدر مى توان گرفت این است که نور و رنگ دو مفهوم متغایرند ولى مصداقاً یکى هستند. بنابراین تفکیک دقیقى از آن ها در جهان خارج نمى توان ارائه کرد. فیزیک دان ها و دانشمندان علوم تجربى نیز تفکیک روشنى از آن ها به دست نداده اند و به ناچار در تعریف هر یک از آن ها از دیگرى استمداد جسته اند و به اصطلاح دچار دور شده و در تعیین مصادیق نور و رنگ هم به اشتباه رفته و در مواردى بر هر دو عنوان رنگ را اطلاق کرده اند. به نظر مى رسد که تسامح صورت گرفته به طور آگاهانه یا ناخود آگاه به سبب همان مطلبى است که ملاصدرا گفته که نور و رنگ در هر شىء بالذات یکى است ولى به اعتبار، متفاوت.
شهید پاک نژاد ضمن بحث از رنگ سفید گفته است:[23]
«قرآن هم اولین اشعه هاى ارسالى از طرف خورشید را به رنگ سفید معرفى فرموده: (کلوا واشربوا حتى یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود).»[24]
وى در ادامه مطلب، طى نتیجه اى که از کاربرد رنگ هاى سفید در قرآن گرفته، گوید:
«به طورى که ملاحظه فرمودید، بسط دانه رنگ سفید از ظاهر جماد هست تا رخساره بهشتیان ... .»[25]
برخى از محققان در توضیح رنگ هاى اصلى و منشأ نور سفید گفته اند:
«رنگ هاى اصلى ... هفت رنگ است ... نیوتن ... نخستین بار حدس زد که باید نور سفید مجموعه این رنگ ها باشد ... و ثابت کرد مجموعه این رنگ ها با هم، اثر نور سفید بر چشم مى گذارند.»[26]
برخى دیگر در این باره گفته اند:
«آن که ما رنگ مى نامیم، به طول موج بستگى دارد. چنان که طول موج رنگ قرمز بیش از سایر رنگ هاست و بنفش داراى کوتاه ترین طول موج مى باشد و طول موج رنگ هاى دیگر، میان این دو مقدار است.»[27]
همان گونه که ملاحظه مى شود منشأ رنگ کوتاهى و بلندى موج نور عنوان شده، تقریباً عکس آنچه از نیوتن درباره منشأ نور سفید نقل کردیم.
بنابراین متوجه مى شویم که دانشمندان علوم تجربى نتوانسته اند تمایز دقیق و آشکارى میان نور و رنگ بیان کنند و با نوعى تسامح از آن گذشته اند. اما کسانى چون ملاصدرا تفاوت میان آن دو را بیان کرده اند.
رنگ در قرآن مجید
در قرآن مجید از رنگ هاى زرد، سبز، سفید، قرمز و سیاه[28] به صراحت یاد شده است و از رنگ هاى دیگر به اجمال.
در این نوشتار ابتدا به گفت وگو درباره رنگ هایى که به اجمال از آن ها یاد شده، مى پردازیم و سپس به رنگ هاى زرد و سبز و قرمز و سیاه معطوف مى شویم.
جداى از رنگ هاى طبیعى و حسى، از رنگ دیگرى نیز در قرآن کریم سخن به میان آمده و آن، رنگ الهى است. در سوره بقره در این باره مى خوانیم:
(من احسن من الله صبغه )[29]
«چه رنگى از رنگ خدایى بهتر؟»
این آیه در دنباله آیاتى است که خداوند تعالى از مردم خواسته به او و دستورات وحیانى او که بر رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و دیگر پیامبران نازل کرده، ایمان بیاورند و از تفرقه بپرهیزند.