دانلود مقاله روانشناسی شخصیت

Word 68 KB 11538 70
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • چکیده: تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کرده‌اند.

    هیلگارد (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه‌های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می‌کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می‌شوند» تعریف می‌کنند.

    شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره می‌گذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود می‌زند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد.

    شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می‌توان این خصلتها را شامل اندیشه ، احساسات ، ادراک شخص از خود ، وجهه نظرها ، طرز فکر و بسیاری عادات دانست.

    اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می‌شود.

    شخصیت یک «مفهوم انتزاعی» است، یعنی آن چیزی مثل انرژی در فیزیک است که قابل مشاهده نیست، بلکه آن از طریق ترکیب رفتار (Behavior) ، افکار (Thoughts) ، انگیزش (Motivation) ، هیجان (Emotion) و … استنباط می‌شود.

    شخصیت باعث تفاوت (Difference) کل افراد (انسانها) از همدیگر می‌شود.

    اما این تفاوتها فقط در بعضی «ویژگیها و خصوصیات» است.

    به عبارت دیگر افراد در خیلی از ویژگیهای شخصیتی به همدیگر شباهت دارند بنابراین شخصیت را می‌توان از این جهت که «چگونه مردم با هم متفاوت هستند؟» و از جهت این که «در چه چیزی به همدیگر شباهت دارند؟» مورد مطالعه قرار داد.

    از طرف دیگر «شخصیت» یک موضوع پیچیده است ولی از زمانهای قدیم برای شناخت آن کوششهای فراوانی شده است که برخی از آنها «غیرعملی» ، بعضی دیگر «خرافاتی» و تعداد کمی «علمی و معتبر» هستند.

    این تنوع در دیدگاهها به تفاوت در«تعریف و نگرش از انسان و ماهیت او» مربوط می‌شود.

    هر جامعه برای آنکه بتواند در قالب فرهنگ معینی زندگی کرده ، ارتباط متقابل و موفقیت آمیزی داشته باشد، گونه‌های شخصیتی خاصی را که با فرهنگش هماهنگی داشته باشد، پرورش می‌دهد.

    در حالی که برخی تجربه‌ها بین همه فرهنگها مشترک است، بعید نیست که تجربیات خاص یک فرهنگ در دسترس فرهنگ دیگر نباشد.

    واژه «شخصیت» در زبان روزمره مردم معانی گوناگونی دارد.

    یکی از معانی آن مربوط به هر نوع «صفت اخلاقی یا برجسته» است که سبب تمایز و برتری فردی نسبت به افراد دیگر می‌شود مثلا وقتی گفته نمی‌شود «او با شخصیت است» یعنی «او» فردی با ویژگیهایی است که می‌تواند افراد دیگر را با «کارآیی و جاذبه اجتماعی خود» تحت تأثیر قرار دهد.

    در درسهایی که با عنوان «پرورش شخصیت» تبلیغ و دایر می‌شود، سعی بر این است که به افراد مهارتهای اجتماعی بخصوصی یاد داده ، وضع ظاهر و شیوه سخن گفتن را بهبود بخشند با آنها واکنش مطبوعی در دیگران ایجاد کنند همچنین در برابر این کلمه ، کلمه «بی‌شخصیت» قرار دارد که به معنی داشتن «ویژگیهای منفی» است که البته به هم دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما در جهت منفی.

    در اجتماع گاهی به جای این کلمات از مترادف آنها «شخصیت خوب یا بد» صحبت می‌شود که هر یک ویژگیهایی را می‌رسانند و گاهی از کلمه شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی افراد استفاده می‌شود مثلا وقتی گفته می‌شود«او پرخاشگر است» یعنی ویژگی و خصوصیت غالب «او» پرخاشگری است.

    در کنار این موضوعات گاهی کلمه شخصیت جهت «احترام» به چهره‌های مشهور و صاحب صلاحیت «علمی ، اخلاقی یا سیاسی» بکار می‌رود نظیر «شخصیت سیاسی ، شخصیت مذهبی و شخصیت هنری و …».

    دیدگاه روانشناسی در مورد «شخصیت» چیزی متفاوت از دیدگاههای «مردم و جامعه» است در روانشناسی افراد به گروههای «با شخصیت و بی‌شخصیت» یا«شخصیت خوب و شخصیت بد» تقسیم نمی‌شوند؛ بلکه از نظر این علم همه افراد دارای «شخصیت» هستند که باید به صورت «علمی» مورد مطالعه قرار گیرد این دیدگاه به«شخصیت و انسان» باعث پیدایش نظریه‌های متعددی از جمله : «نظریه روانکاوی کلاسیک (Classical Psychoanaly Theory) ، نظریه روانکاوی نوین (Neopsychoanalytic Theory) ، نظریه انسان گرایی (Humanities Theory) ، نظریه شناختی (Cognitive Theory) ، نظریه یادگیری اجتماعی (Social-learning Theory) و … » در حوزه مطالعه این گرایش از علم روانشناسی شده است.

    فصل اول مقدمه: روان شناسی شخصیت حوزه بسیار گسترده ای است، زیرا شخصیت، خود موضوعی است پیچیده و دارای ابعاد و جنبه های گوناگون، برای شناخت شخصیت انسان از دیر باز کوششهای فراوانی به عمل آمده که برخی آنها غیر علمی، خرافاتی، و معدودی دیگر علمی و معتبر است.

    شخصیت معادل انگلیسی personality وpersonalite فرامنه است و هر دو اقتباس از persono است.

    درک لزوم مطالعه روانشاسی شخصیت چندان دشوار نیست.

    شناخت شخصیت، ویژگیها، چگونگی شکل گیری شخصیت، عوامل موثر در ایجاد شخصیت و مسائلی از این قبیل، ازیک جنبه، ارضا حس کنجکاوی، و مایل به حقیقت جوئی را در انسان دنبال می کند، زیرا این ناخت نوعی خود شناسی است.

    از سوی دیگر این شناخت و اطلاعات به شخص امکان می دهد که در ارتباط متقابل با دیگران موضع گیریهای مناسب و آگاهانه داشته باشد.

    مطالعه شخصیت هم از جنبه های ارضای برحس کنجکاوی و هم از نظر روابط اجتماعی دارای اهیمت است.

    شخصیت در روانشناسی به مجموعه ویژگیهای جسمی و روانی، و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می کند اطلاق می شود.(کریمی،1375) گروهی از صاحب نظران، نظریه نسبت دادن معتقدند، که افراد موفقیتها و شکستهای خود را یا به عوامل خصی نسبت می دهند، یا به عوامل محیطی و از این رو این دو عامل مهم یکی درونی و دیگری را بیرونی شناسائی کرده اند و به نظریه جایگاه مهار شهرت دارد.

    وجولیان راتر (1966) درباره نظام اعتقادی افراد را به جایگاه مهار به دو دسته تقسیم می شوند.

    گروهی که موفقیها و کستهای خود را به شخص خود، نسبت می دهند (دورنی) گروهی که موفقیتها و کستهای خود را به عوامل محیطی نسبت می دهند.(بیرونی) (جمالفر، 1375) و برای سنجش مهار درونی و بیرونی[1]،راتر پرسشنامه گزارش شخصی را عرضه کرده است.

    مقیاس جایگاه مهار درونی و بیرونی، معروف به مقیاس(I-E) شامل 23 شق انتخاب اجباری[2] است.

    آزمورینها بادی از زوجهای شقوق ارائه شده.

    هر زوج را که بهتر از همه اعتقاد آنها درباره ماهیت جهان نشان می دهد.

    برگزینند (راتر،1966) تعیین اینکه کدامیک اززوجهای شقوق، نامیده مهار درونی و بیرونی است، چندان دشوار نیست.

    علاوه بر مقیاس راتر، مقیاسهای دیگری ساخته شده است.

    یکی از مقیاسها، مقیاس نویکی[3]، مقیاس استریکلند[4] برای کودکان است که یک آزمون 40 ماده ای با اعتبار و پایانی بالاست.

    (نویکی، استریکلند،1973،1989) این آزمون در بیش 70 پژوهش به کار رفته و بیش از 12 زبان خارجی ترجمه شده است.

    شکلی از این، مقیاس برای بزرگسالان ساخته شده است.(کریمی، 1375) تمرکز راتر روی متغیرهای درونی از سوی بعضی روانشناسان به عنوان یک نقطه قوت و از سوی دیگر به عنوان یک نقطه صنعت تلقی می شود.

    منتقدان از جمله بعضی کسانی که طرفدار متغییرهای شناختی هستند معتقدند که راتر خیلی تند رفته است.

    به عقیده آنان موضوع او آنچنان از رفتارگرایی سنتی دور افتاده است که نمی توان آنرا ابدا یک روش رفتاری تلقی کرد به علت میزان پذیرش راتر از متغیرهای شناختی، روش شناسی او بیش از حد ذهنی به نظر می آید.

    پژوهشهای راتر، در حدی که موضوع پژوهش اجازه می دهد، دقیق و کنترل شده است و هرگاه که امکان پذیر باشد.

    او از مشاهده عینی رفتار مشاهده استفاده می کند.

    همچنین نظریه او با درجه دقت بالایی تعریف شده اند به طوری که آنها از نظر تجربی بنحوی قابل سنجش است.

    تحقیقات انجام شده روی جنبه های مختلف نظریه او تایید این جنبه ها منجر شده است.

    مقیاس جایگاه درونی و بیرونی (مقیاسI-E) صدها تحقیق به دنبال داشته و کاربرد گسترده ای فراتر از آزمایشگاه در زمینه های بالینیو آموزشی پیدا کرده است.

    به اعتقاد راتر شاید در حوزه سنجش شخصیت است که نظریه یادگیری چشمگیرترین ونظامدارترین کمکها را کرده باشد(راتر1982) آنچه درمورد نظریه راتر می توان گفت: این است که در مورد نفوذ قوی و فزاینده او بر روانشناسی امروز هیچ جای تردید نیست(شولتز1991) طرفداران راتر معتقدند که او مفاهیمی را عرضه کرده است که با اصطلاحاتی روشن و دقیق تعریف شده اند.

    و با روشهای آزمایشی یا همبستگی قابل سنجش هستند.

    راتر کوشیده است تا رابطه کاری بین متغیرهای شناختی و تقویت برقرار کند.

    و به نظریه یادگیری اجتماعی یک محتوای انگیزش قوی داده است.(کریمی 1375) بیان مساله بررسی جایگاه مهار درونی و بیرونی با رشته های تحصیلی و رضایت تحصیلی جایگاه مهار توسط افرادی از جمله راتر مطرح شده و به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم میشود.

    جایگاه مهار توسط افرادی از جمله راتر مطرح شده و به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم می شود.

    جایگاه مهار درونی عبارت است از گروهی که موفقیت و شکستهای خود را به شخص خود (کوشش یا توانایی شخصی) نسبت می دهد.

    و جایگاه مهار بیرونی عبارت است از گروهی که موفقیتا و شکستهای خود را به عوامل محیطی بیرون از خود (بخت و اقبال و سطح دشواری) نسبت می دهند.

    و این دو جایگاه مهار نام دارد.(جمالفر 1375) فردی که دارای جایگاه مهار درونی است، معتقد است که کنترل کافی برای زندگی خود دارد و مطابق همین باور رفتار می کند.

    تحقیق نشان داده است که آنان در تکلیف خود عملکرد بهتری دارند، کمتر تحت نفوذ دیگران قرار می گیرند.

    برای مهارتها و پیشرفتهای شخصی خود ارزش والاتری قایلند و نسبت به قرینه های محیطی که می توانند برای هویت رفتار خود از آنها استفاده کنند، هشیار ترند.افراد دارای جایگاه بیرونی نیز دارای ویژگیهایی هستند، آنها معتقدند رفتارها یا مهارتهایشان در تقدیسهایی که دریافت می کنند اثری ندارد.

    در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایده ای نمی بینند.

    آنان به جایگاه مهار زندگی خود، در زمان حال وآینده، باور چندانی ندارد.

    در ضمن باید اضافه نمود که افراد دارای جایگاه درونی برای قبول مسئولیت اعمال خود آمادگی بیشتر نسبت به افراد دارای جایگاه مهار بیرونی دارند.

    تحقیقات مقدماتی حایک از آن است که افراد دارای جایگاه مهار درونی از بهداشت روانی بهتری برخوردارند.(فیروز[5]1976) (کریمی، 1375) راتر نیز مانند اسکینر و بندورا[6] اعتقاد دارد که بیشتر رفتارها آموختنی است.

    اما تا این نظر اسکینر، که رفتار صرفا به وسیله عوامل بیرونی شکل داده میشود.

    مخالف است.

    راتر برای تبیین رفتار، به بیرون و درون ارگانیزم، یا هر دو توجه دارد: یعنی هم به تقویتهای بیرونی و هم به فرآیندهای شناختی درونی.

    به نظ راتر از آنجا که هر یک از ما در یک زمینه روانشناختی به صورتی یگانه واکنش نشان میدهیم، یک تقویت یکسان ممکن است.

    برای آن فرد ارزش یکسانی نداشته باشد، به بعبارتی، تجربه های درونی ما در تعیین اثرات تجربه های بیرونی دارای اهمیت فراوانی هستند.

    ارزیابیها از نظریه راتر، عمدتا مثبت بوده و از تجربی بودن روش او، و روش عینی بودن مفاهیم ارائه شده او، تمجید شده است.

    اما گروهی از روانشناسان، کاربرد روشهای ذهنی چون و فنون فرافکن، و دور شدن زیاد و افراطی او از دیدگاه رفتاری، جز نقاط صنعت نظریه راتر قلمداد کرده اند.(کریمی،1375) اهمیت و ضرورت تحقیق: اجرای اینگونه تحقیقات که در حیطه تحقیقات بسیاری جا می گیرد از اهمیت فزاینده ای برخوردار است زیرا که پیگیری واضحتری از سازه های روان شناختی را ارائه می دهد و میتوان به شناسائی روابط بین متغیرها، طبقه بندی متغیرها، طبقه بندی روابط کمیت گرایی و در نهایت کسب اهمیت حیاتی برخوردار است.

    در جامعه افراد با تیمهای شخصیتی متفاوت به چشم می خورند برای شناسایی این تیمها در مراحل زمانی و مکانی، تحقیقاتی به عمل آمده است.

    و در این پژوهش به بررسی تیمهای شخصیتی با جایگاه مهار(درونی و بیرونی) پرداخته شده تا پیشرفت تحصیلی و شغلی که بهترین شاخه های طبقه اجتماعی افراد جامعه است پی برده شود.

    در فرایند رضایت تحصیلی باید بتوان از اقدامات مشاوره ای بهره مند شد تا از این طریق میزان رضایت تحصیلی را افزایش داده و اقدامت موثر و سودمندی را برای افزایش بازده تحصیلی را نجام داد.

    از آنجائیکه پیچیده گیهای فراوانی در محیط تحصیل به وجود آمده است باید اطلاعات ضروری جهت تحصیلات ارائه گردد و از طریق نارضایتی از تحصیل و محیط تحصیل کاهش یابد تا از این طریق، به جنبه های کاربردی و فرآیند مشاوره دست یافته ولی این وضعیت زمانی امکان پذیر است که شناخت کاملی از ماهیت بنیادی رضایت تحصیلی داشته باشیم و تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی را در آن مورد بررسی قرار داده و بتوان آن را مورد مطالعه قرار داد.

    و از آنجا که بسیاری از دانشجویان پس از فارق التحصیل شدن، شغل در زمینه رشته تحصیلی خود ندارند یا به اشتغال در زمینه خود نمی پردازند و به عبارتی به رشته تحصیلی علاقه ندارند و از جمله این عاملها سبب از بین رفتن وقت و سرمایه می شود.

    پژوهش در این باب یاموضوع، جایگاه مهار درونی و بیرونی افراد را مشخص و رابطه آنها را در زمینه رضایت تحصیلی و شغلی را تعیین می کند.

    و همین امر رشته و تحصیل معین افراد را انتخاب و برای رشته و تحصیل معین هم انتخاب می شوند تا در کار خود موفق تر باشند.

    اهداف تحقیق: شناخت جایگاه مهار درونی و بیرونی بررسی رابطه جایگاه مهار بیرونی و درونی با رضایت تحصیلی هدف آموزشی، برای شناسایی تاثیرات علاقه به تحصیل با رضایت تحصیلی.

    هدف پیشگیری با کسب اطلاعاتی بنیادی برای ارتباط دادن بین جایگاه مهار افراد و رضایت تحصیلی.

    بررسی دائم بین تیمهای شخصیتی و رشته تحصیلی.

    رابطه جایگاه مهار درونی و بیرونی با رشته تحصیلی رابطه جایگاه مهار درونی و بیرونی با رضایت تحصیلی ارائه نتایج به روانشناسان فرضیات: بین میزان جایگاه مهار درونی با رشته تحصیلی دانشجویان رابطه معنی دار وجود دارد.

    بین میزان جایگاه مهار بیرونی با رشته تحصیلی دانشجویان رابطه معنی دار وجود دارد.

    بین میزان جایگاه مهار بیرونی و درونی دانشجویان دختر و پسر رشته روانشناسی تفاوت معنی دار وجود دارد.

    بین میزان جایگاه مهار بیرونی و درونی دانشجویان دختر و پسر رشته برق تفاوت معنی داری وجود دارد.

    بین میزان جایگاه مهار بیرونی و درونی دانشجویان دختر و پسر رشته برق و روانشناسی تفاوت معنی داری وجود دارد.

    بین جایگاه مهار درونی و رضایت تحصیلی رابطه معنی دار وجود دارد.

    بین جایگاه مهار بیرونی و رضایت تحصیلی رابطه معنی داری وجود دارد.

    تعریف اصطلاحات: جایگاه مهار: توان اعمال قدرت، هدایت، یا بازداری اعمال و رفتار دیگران یا خود تعریف کرده اند.(کریمی 1375) جایگاه مهار درونی: افرادی که موفقیت یا عدم موفقیت را به توانایی ها و تلاشهای خود نسبت می دهند.

    و فردی که به دامنه وسیعی از وظایف و موقعیتها نزدیک می شود بدین علت که وی این ذهنیت را دارد که به طرق مختلف روی نتایج اثر بگذارد.

    جایگاه مهار بیرونی: افرادی که موفقیت یا عدم موفقیت خود را به تقدیر یا شانس یا عوامل خارجی نیست می دهند و فردی که وظایف و مسئولیتهایی برخورد می کند که نتایج در اختیاردستهایی است که هیچگونه کنترلی روی آنها ندارند.(جمالفر، 1375) راهنمای شغلی: هر شغلی به تعدادی از استعدادهای عمومی و اختصاصی نیاز دارد و هر اندازه این شغل تخصصی تر باشد به همان اندازه استعدادهای اختصاصی افزایش می یابد لااقل استعدادها محدودتر می گردند.

    شناخت صحیح نیازهای هر فرد مخصوصا نیازهای روانشناختی، شناسایی شاغل، تهیه فهرست ویژگیها و ظرفیتهای کارگران آینده به منظور تطبیق با شغل نما، کمک به افراد در انتخاب شغلی که با استعدادهای او سازگاری بیشتری دارد طرح هر نوع راهنمای شغلی را تشکیل می دهد.

    راهنمای تحصیلی: قدمت آزمون تحصیلی نسبت به آزمونهای روانی به راحتی قابل اثبات است.

    و برای پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان کنکورهای متعددی وجود دارد که دائما در حال تکمیل است.

    کتاب مقیاس« جرج فیشر» که دارای نمونه هایی از انواع سوالات برای اکثر رشته های تحصیلی می باشد.(گنجی 1368) فصل دوم پیشینه، تحقیق مقدمه: واژه شخصیت در زبان روزه مره معانی گوناگون دارد.

    مثلا در مورد کسی که گفته می شود« بسیار با شخصیت است» غالبا درجه کارآیی و جاذبه مورد نظر است.

    در مواردی که به« پرورش شخصیت اشاره می شود، سعی بر این است که به شخص برخی مهارتهای اجتماعی را فرادهند و وضع ظاهر و شیوه سخن گفتن او را بهبود بخشند تا وی واکنش مطبوعی در دیگران برانگیزد، و گاه کلمه شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی بکار میرود.

    منظور« فلان شخص» شخصیت پرخاشگر دارد.

    ولی روانشاسان در بحث از شخصیت، بیش از هر چیز به تفاوتهای فردی توجه دارند.

    یعنی ویژگیهای که یک فرد را از افراد دیگر متمایز می کند.

    تعریفی که در مورد شخصیت شده،« الگوهای نامعینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می کند.» در این تعریف به اصطلاح معین به همسانی رفتاراشاره می شود.

    بدین معنی که مردم در شرایط گوناگون به این گرایش دارند که به طرز نسبتا معینی تفکر کنند یا دست به عمل بزنند، و رفتار نتیجه تعامل ویژگیهای شخصیتی با شرائط مادی و اجتماعی محیط است.

    شخصیت اجتماعی هر فرد اشاره ای به آن قسمت از شخص که دیگران می بینند و می شنوند.

    همان تصویری که شخص از خودش به دنیا عرضه میکند، و با این تفاسیر، شخصیت دارای جنبه خصوصی و ناآشکار می باشد.

    جنبه خصوصی شامل تخیلات، تفکرات و تجاربی است که شخص نمی خواهد دیگران را در آنها سهیم کند( اتکسیون- اتکنسیون- هلیگار- همکاران 1983-1375) دیدگاههایی درباره شخصیت شخصیت از نظر فروید دارای سه وجه است: نهاد، که نماینده تمایلات و غرایز حیوانی و کور بوده و تابع اصل لذت است.

    خود یا من، که نماینده واقعیتها بوده و تابع اصل واقعیت است.

    فراخود یا فرامن: که نماینده سانسورهای اجتماعی و وجدان شخص است و هدف آن جلوگیری از ارضای تمایلات انسانی است.(کریمی، 1375) شخصیت از نظر فروم: فروم با فروید در زمینه شخصیت هم عقیده است که شخصیت هر فرد در پنج سال اول زندگی شکل می گیرد ولی او معتقد نیست که شخصیت کودک تا سن 5 سالگی به شکل یاستوار ثابت است.

    بلکه به اعتقاد فروم، رویدادهای بعدی زندگی می تواند در تحت تاثیر قرار دادن شخصیت به همان اندازه ای رویدادهای پنج سال اول زندگی مهم باشد( کریمی، 1375) شخصیت از نظر یونگر: یونگ شخصیت را پیوسته در حرکت و تغییر و تحول می داند و نیرویی که سبب این حرکت و پویایی است، مانند فروید« لی بیدو» می خواند.

    ولی برخلاف فروید، در این نیروی، برای غرایز جنسی اهمیت قائل نیست، این نیرو از سوز و ساز بدون به وجود می آید که دارای دو جبنه های بدنی و روانی است.

    جنبه بدنی: صرف فعالیتهای بدنی و حرکت و افعال جنبه روانی: احساس و ادراک فرد می باشد و تفکر را مسیر می سازد.( سیاسی، 1363) شخصیت از نظر ماری: ماری معتقد است که تاریخ شخصیت« شخصیت است» و اعتقاد او از این بیان این است ک برای شناخت شخصیت باید آدمی را از هنگام زادن تا هنگام حال مورد بررسی قرار داد.

    به عبارتی نمیتوان بدون اطلاع از زندگی گذشته کسی پی به شخصیت او برد.(سیاسی، 1363) نگرش فرانکن به شخصیت: نگرش فرانکل به شخصیت: نگرش فرانکل به سلامت روان تاکید عمده را براراده معطوف به معنا می نهد، در واقع، این چهارچوب است که هر چیز دیگر در آن شکل می گیرد.

    اراده معطوف به معنا و معنای زندگی- به نیاز مداوم انسان به جستجو، نه برای زیستن بلکه برای معنایی که برای ما منظور می بخشد، ارتباط می یابد.

    جستجوی معنا لازمه اس مسئولیت است.( خوشدل،1369) نگرش مزلو به شخصیت: هدف اصلی مزلو دانتس این است که انسان برای رشد کامل انسانی و شکوفایی تا چه اندازه توانائی دارد.

    به اعتقاد او برای بررسی سلامت روان، فقط باید انسان غایت سالم را مورد مطالعه قرار دهد.( خوشدل، 1369) چشم اندازی به رشد شخصیت: رشد شخصیت یک (معلولیت ذاتی) است.

    تعریف رشد عبارت است از: فرایند پیشرفت که باعث تغییر خصوصیات می شود.

    برای مطالعه این فرآیند پیشرفت فرد باید تغییراتی که رخ می دهد مشاهده کند.

    رشد شخصیت فرایندی است که در تمام دوران زندگی فرد وجود دارد.

    برای مطالعه بررسی آن فرد باید، تغییراتی را که از آغاز تولد تا مرگ انفاق می افتد بررسی کند، که امری غیر ممکن است.

    در نتیجه هیچ کس تا به حال مطالعه طولی در مورد رشد شخصیت انجام نداده است و غیر محتمل است که کسی هم بتواند آن را انجام دهد.

    اطلاعات جمع آوری شده در مورد رشد شخصیت، مربوط به جمع آوری تک تک مطالعات انجام گرفته توسط پژوهشگران مختلف بر روی افراد متفاوت در فازهای گوناگون شخصیت زندگیشان است.

    با این حال، هیچ کدام از این روشها نمی تواند تصویر کاملا روشن و رضایت بخشی از چگونگی رشد شخصیت ارائه دهد.(جمالفر، 1375) دیدگاهایی درباره رشد شخصیت: در نظر فروید خود برای حفظ و بقای رشد شخصیت، به ابزارها و وسایلی مجهز است که به آن مکانیزمهای دفاعی گویند.

    این مکانیزمها شیوه های ناخودآگاه و غیرارادی( به جزمورد واپس زنی) برای کاهش اضطراب و در واقع نوعی خودفریبی، و به نسخ واقعیتها می پردازند.(کریمی، 1375) رشد شخصیت از نظر یونگر: مهمترین عواملی که به اعتقاد یونگو سبب رشد و شکفتگی شخصیت می شود، یعنی آدمی را به سوی کمال می برد و در واقع خود را می سازد.

    عبارتند از: 1-میراث نیاکان 2- هدف های زندگی 3- نیروی روانی 4- نشانه های رمزی 5- اصل دو قطبی و تضاد (سیاسی، 1363) رشد شخصیت از نظر ماری: در رشد شخصیت از نظر ماری، عقده های مربوط به تجارب مراحل کودکی، و پس از این تاثیر مراحل فرهنگی و اجتماعی و اهمیت ناخود آگاه می باشد.( سیاسی، 1363) عوامل موثر بر رشد شخصیت: آغاز زندگی یک انسان مدتها قبل از تولد اوست بدین معنی که عوامل موثر بر الگوهای شخصیتی هر فرد به وسیله عوامل ژنیتکی و محیط فیزیکی و شیمیایی درون رحم مادر تعیین شده و تجهیزات زیست شناختی را که او هنگام تولد با خود دارد.

    سبب میشود، بخش مهم دیگر در ویژگیهای محیطی نهفته است.

    خانواده، طبقه اجتماعی، فرهنگ جامعه، تعیین کننده زمینه های ارتباط متقابل هستند که شکل دهی و رشد شخصیت فرد را تحت تاثیر خود دارند.( کریمی، 1375) فرایندهای اصلی در رشد شخصیت: سالهای پیش دبستانی دوره ای مهم و اساسی در رشد شخصیت و روابط متقابل اجتماعی و در تحول کارکردها، و توانایهای حرکتی، زبانی و شناختی است.

    و این عمل به عنوان« پیوند جویی» جلوه گر می شود.

    این پیوند جویی شکل خود را جزئی از گروه دانستن همکاری کردن با گروه، سهمی از مسئولیتها را به عهده گرفتن، خودنمایی می کند.

    همچنین بخش قابل توجهی از تحقیقات در این دوره تحت عنوان وابستگی به دیگران انجام شده است.

    منظور از وابستگی، اهمیت گروه در ایجاد احساس امنیت خاطر و پشت گرمی به کودک است، یعنی، کودک از اینکه جزء و عضو یاز گروه است احساس توانای، دلگرمی و اعتماد به نفس می کند.

    در این دوره عوامل مختلفی در رشد شخصیت کودک نقش دارند عبارتند از: 1-ساختار خانواده 2- تربیت تولد 3- تفاوتهای جنسی 4- عدم حضور پدر و شاغل بودن مادر 5- آثار اولیه گروه همسالان( کریمی، 1375) نظریه های نسخ شناسی شخصیت صاحب نظران حوزه شخصیت، قدیمی ترین سنخ شناسی را به بقراط و جالینوس حکمای قدیم یونان می دانستند.

    بقراط بدن انسان را بر حسب چهار نوع خلط تصور می کند: خون، بلغم، صفرا و سودا.

    وی معتقد است میان جسم آدمی و جهان خارج ارتباطاتی برقرار است.

    و جالینوس براساس نظرات بقراط بر این عقیده است که مردم بر مبنای غلبه هر یک از این اخلاط در بدن از نظر صفات و ویژگیهای جسمی و روانی از یکدیگر متمایز می شوند.

    گروهی دیگر از صاحب نظران شخصیت، مبنای کار خود را ارتباط ویژگیهای جسمی یا خصوصیات شخصیتی قرار داده اند که ریشه در کارهای بقراط یا جالینوس حکمای قدیم یونان دارد.

    معروفترین این نظریه متعلق به کرچمر آلمانی و دیگری مربوط به شلدون آمریکایی است.

    کرچمر با استفاده از فنون انسان منجی جسمانی انسانها را به سه سنخ فربه تنان، لاغرتنان، وسنخ پهلوانی تقسیم می کند.

    براساس نظریه کرچمر هر یک از این سه نسخ جسمی به یک نسخ روانی مربوط می شود.

    شلدون کوشید تا با همکاری استیونسبه تحقیقات خود جنبه علمی تر و عینی تر بدهد.

    افراد را در سه نسخ اکتو مورف، رمزومورف و آندو مورف عینی تر بدهد.

    افراد را در سه نسخ اکتو مورف، رمزومورف و آندو مورف تقسیم بندی نمود.

    و این نظریه از انتقاد مصون نماند و مهمترین انتقاد اینکه اگر یک نسخ جسمی به عللی چون بیماری یا تغذیه تغییری از نظر جسمی پیدا کند تکلیف خصوصیات شخصیتی آن نسخ چه می شود.

    این انتقادی است که کرچمر و شلدون نیز جواب روشنی به آن نداده اند.( کریمی، 1375) نظریه های تحلیلی عاملی شخصیت: با پیشرفت روشهای آماری قرن بیستم و بویژه روش تحلیل عوامل، گریش عده ای از محققان متوجه این روشها برای تجزیه و تحلیل ساختار شخصیت است.

    این عده که در حقیقت دنباله رو کارهای گالتن و اسپیرمن بودند.

    برای شناخت شخصیت معتقد به تجزیه و خرد کردن به اجزای کوچکتر است تا بتوان این اجزا کوچک را آسانتر مورد مطالعه قرار داد.

    نظریه کاتل از آنجا که کاتل شخصیت را چیزی پیش بینی رفتار شخص را در اوضاع و احوال معین به ما می دهد تعریف می کند.

    بنابراین، به نظر او شخصیت باید هدفش پیش بینی رفتار آدمی در شرایط و اوضاع و احوال معین باشد.

    به عقیده کاتل تعریف دقیق خصیت مستلزم آنست که محقق قبلا مفاهیمی را که در مطالعه رفتار مقصد کارگیری آنها را دارد به روشنی مشخص سازد.

    به تفکر کاتل مفاهیم سازنده شخصیت عبارتند از: ویژگی یا صفت که به صفات منشی، صفات تحریکی یا صفات توایشی تقسیم می شود.

    و تقسیم بندی دیگر، صفت عام، خاص، روساختی، پایه ای می باشد.

    آیزنگ در بحث شخصیت دو مسئله کلی را مطرح می کند یکی از این مسائل جنبه توصیف شخصیت است و به علل و موجبات رفتاری کاری ندارد.

    دیگری بررسی عوامل علی و سببی است که در آن وی کوش دارد تا علتهای زیر بنای شخصیت و اختلافهای بین شخصیت را تحلیل کند.

    از نظر توصیفی آسیزنگ افراد را حول محور مزاجهای چهار گانه جالینوسی و برون گرایی و درون گرایی یونگو از لحاظ درجه، پایدار و ناپایدار بودن قرار میدهد.

    توان تحریک- بازدارندگی* آثار محیط= دورن گرایی و برون گرایی( کریمی، 1375) نظریه انسان گرایی در شخصیت: این دسته از نظریه ها در واقع در عرصه مخالفت با دو دیدگاه، ورانکاوانه و رفتار گرایانه شکل می گیرند.

    مخالفت آنان بر این پایه استوار بود که در روان کاری توجه کاوی توجه اصلی خود را به جنبه های بیمارگونه و روان رنجورانه متمرکز کرده است.

    و نیروهای ناخودآگاه و توانهای بالقوه را با دیدی منفی و بدبینانه می نگرد.

    مخالفت آنان بر رفتار گرایی نیز متوجه همین اصل است که رفتارگرایان با انکار نیروهای هشیار و ناهشیار در انسان و متمرکز صرف بر مشاهده رفتارهای عینی، و ماشینی انگاشتن انسان در واقع نیروهای بالقوه و تواناییهای مهمی را که بر وجود دارد.

    نادیده انگاشته اند.

    همچنین در دیدگاه رفتارگرایان، انسان با حیوانات برابر دانسته شده، و همین امر نیز خود اکار توانائیها و ویژگیهای مهمی است که در انسان وجود دارد.

    رویکرد بشر و دوستانه در مورد شخصیت تاکید خود را بر نظرگاههای خوش بینانه از طبیعت انسان قرار داده و به فضایل، اراده آزاد و شکوفایی تواناییهای بالقوه مردمان اهمیت زیادی می دهد.

    انسانه در این مکتب به صورت موجوداتی خلاق تصویر می شوند که تمایل و سعی در شکوفایی خود و رشد و توسعه خود دارند.

    مزلو که خود کی از عرضه کنندگان این مکتب است معتقد است« که روانشناسی باید خلاق ترین و سالمترین افراد را برای نشان دادن بالاترین تواناییهای بالقوه انسانی برگزیند و مورد مطالعه قرار دهد.( کریمی، 1375) نظریه های شناختی شخصیت: یک گروه از نظریه های شخصیت که به شیوه های شماخت مردم از محیط و از خودشان تاکید می ورزند نظریه های شناختی شخصیت نام دارد.

    این نظریه عقلانی ترین نظریه های مربوط به شخصیت هستند.

    یکی از روان شناسان به نام جورج کلی، به عنوان نمونه ای از نظریه ها به گفتگو پرداخته است.

    نظریه جورج کلی به عنوان یک نمونه که به نظریه سازی های شخصی معروف است مورد بحث قرار گرفته است.

    محور بحث او این است که انسان از یک سوی موجود است عقلانی و دارای شناخت و از سوی دیگر موجودی است که برای تعبیر و تفسیر رویدادهای زندگی خود از سازهایی که خود می سازد استفاده می کند.

    طبعا چون شیوه های شناخت افراد با هم متفاوت است تعبیر و تفسیرهای گوناگونی هم از زندگی و جهان اطراف خود دارند.

    به طور کلی دیدگاه جورج کلی از ماهیت آدمی بسیار خوش بینانه است.

    بر مبنای همین خوش بینی، یکی یک سیستم ارزیابی شخصیت به وجود آمد که به آن آزمون فهرست سازه نقش(REP) گفته میشود.

    این آزمون از نظر کاربردی ساده ولی ازنظر تعبیر و تفسیر پیچیده است.

    زیرا برای نمره گذاری آن روش عینی وجو د ندارد و همین امر از دقت آن می کاهد.( کریمی، 1375) ماهیت شخصیت: چندین خصیصه متناقض در برداشت ما از شخصیت وجود دارد که یکی از آنها این اندیشه است که هیچ دو نفری دقیقا شخصیت یکسانی ندارند.

    به عبارتی افراد منحصر به فرد هستند.

    ولی در عین حال، اشخاص را به عنوان کسانی که از برخی جهات شخصیت دارای وجوه مشترکی هستند در نظر می گیرند.

    دیگر تناقض آشکار این است که شخصیت یک فرد هم می تواند ثابت و هم انعطاف پذیر باشد، سومین تناقض یا ناهمخوانی، درین عبارت پردازی است که شخصیت توسط هر دو عامل وارثت و تاثیرات محیطی شکل می گیرد.

    می توان چنین نتیجه گرفت که شخصیت هر فرد منحصر به فرد و در عین حال دارای خصوصیات مشترکی می باشد و نیز این خصوصیات در طی زمان می تواند هم ثابت و هم دستخوش تغییر باشد و نیز این که وراثت و محیط هر دو شکل گیری شخصی نقش دارند.( رضوانی،1375) سنجش شخصیت: فرایند اندازه گیری شخصیت نامیده می شود.

    سنجش شخصیت فرایند اندازه گیری آن چیزی است که افراد به آنشباهت دارند.

    هنگامی که در روان شناسی شخصیت فردی را مرود سنجش قرار میدهند.

    آنها را در اصل از فرد می خواهند که نمونه ای از رفتاری را که باید ملاحظه و تفسیر کنند، ارائه دهد.( رضوانی،1375) مسائل اساسی در سنجش شخصیت پایلیی پایانی یعنی قابلیت تولید مجدد یک مقیاس، یا دیدن تقریبا یک چیز هنگامی که دوباره به آن نگاه کنید، این موضوع در سنجش شخصیت از ارزش بالای برخوردار است.

    طریق سر راست تر پایانی در طول زمان است اگر شخصیت واقعا ثابت باشد، و دقیقه و روز به روز نوسان نکند، بنابراین مقیاسهای شخصیت بایستی پایای باشد و نمرات افراد بایستی هنگامی که یک هفته بعد، یک ماه بعد، یا چهار ماه بعد مورد سنجش قرار می گیرند، تقریبا ثابت بماند و این نوع پایایی اصطلاحا پایایی بازآزمایی گفته می شود.( رضوانی،1375)

  • فهرست:

    1 روانشانسی رشد / دکتر حسن احدی / نیک چهرمحسنی / چاپ پنجم / 1374

    2- موفقیت نامحدود« 1»

    3-روابط عمومی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها. بررسی نگرش دانشجویان درباره ازدواج.چاپ اول زمستان 78

    4-نقش ما در تربیت، دکتر علی قائمی. ناشر انتشاراتامیری چاپ نهم شهریور 1373

    5-بهشت خانواده . جلد دوم سید جواد مصطفوی چاپ هفتن 1378 انتشارات هاتف مشهد


    منبع:

    ندارد.

مقدمه : بحث و تحقيق را در روان شناسي مي توان هم به صورت تحليلي انجام داد، هم به صورت تأليفي يا ترکيبي. بحث تحليلي که در روان شناسي عمومي و تجربي معمول است به اين صورت است که حالات و فعاليت هاي گوناگون رواني را به اعتبارهايي دسته دسته کرده و آن

مقدمه براي انسان رسيدن به کمال بدون نوعي از عشق ورزيدن امکان پذير نيست. بدين گونه هر کس در آرزوي عشق ورزيدن و مورد عشق واقع شدن است. هر چند عده زيادي هستند که بطور کامل ناکام مي گردند. امروزه عده اي هستند که مي ترسند به نفوذ عشق ديگري سر فرود آ

روانشناسي عشق ورزيدن براي انسان رسيدن به کمال بدون نوعي از عشق ورزيدن امکان پذير نيست. بدين گونه هر کس در آرزوي عشق ورزيدن و مورد عشق واقع شدن است. هر چند عده زيادي هستند که بطور کامل ناکام مي گردند. امروزه عده اي هستند که مي ترسند به نفوذ ع

پيشگفتار شخصيت سالم چيست؟ دارنده‌ي شخصيت سالم چه ويژگي هايي دارد؟ رفتار و تکفر و احساس چنين آدمي چگونه است؟ ايا ما مي توانيم شخصيت هاي سالمي بشويم؟ نه تها روانشناسان، بلکه ميليونها تن ا زمردم پيش از پيش پاسخ اين پرسشنها را مي جويند. مردم بسياري

روانشناسي پرورشي شاخه اي از علم روانشناسي است که هدف آن کمک به پرورشکاران در برخورد درست با مسائل پرورشي است. روانشناسي يکي از شاخه هاي علوم تجربي است که مانند ديگر اعضاي خانواده علوم تجربي يافته هايش را از راه مشاهده کسب مي کند. روانشناسي را به عنو

آلفرد آدلر ( 1937 1870) آدلر معمولا به عنوان نخستين پيشگام گروه روانشناسي اجتماعي در روانکاوي تلقي مي شود، زيرا در 1911 از فرويد جدا شد. او نظريه اي را تدوين کرد که " علايق اجتماعي " در آن نقش عمده اي را ايفا مي کنند ، و او تنها روانشناسي است ک

روانشناسي دين در انقلاب علمي قرن شانزدهم دانشمنداني چون فرانسيس بيکن بين علم و دين تعارض نمي‌ديدند و علاقه‌مند بودند که علم در خدمت الهيات قرار گيرد. در قرن هفدهم نيوتون و بويل تصور مي‌کردند قوانيني که کشف کرده‌اند همچون قانون جاذبه قوانين الهي هس

روانشناسي ورزش مقدمه: روان‎شناسي ورزشي شاخه‎اي از علم ورزش است که در جستجوي فراهم نمودن پاسخ به سؤالات مختلف در زمينه‎هاي رفتار انساني در حيطه ورزش است. از آنجايي که روان‎شناسي به مطالعه رفتار مي‎پردازد، بالطبع موضوع روان‎شناسي ورزشي نيز مطالعه حرک

گزينش هاي ما در عشق از ديدگاه روانشناسي عشق پديده اي است که از دير باز ذهن انسان را به خود مشغول کرده است. دانشمندان حوزه هاي گوناگون به نوعي به تحليل اين پديده در انسان پرداخته اند.مطلبي که در زير آمده است سعي

يکي از مسائل مهم در روانشناسي، بحث شخصيت و نظريه‎هاي مربوط به آن است. به جرأت مي‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسي را انسجام مي‎بخشد، تفسير اين يافته‎ها و مطالعات در قالب يک نظريه منسجمي است که بتواند رفتار انسان را در تمامي ابعاد شخصيتي توجيه

مقدمه یکی از مسائل مهم در روانشناسی، بحث شخصیت و نظریه‎های مربوط به آن است. به جرأت می‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام می‎بخشد، تفسیر این یافته‎ها و مطالعات در قالب یک نظریه منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد شخصیتی توجیه و تبیین نماید. شخصیت از واژه لاتین پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش به صورت خود ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول