چکیده
مشارکت را میتوان یکی از اهرمهای مهم نیل به توسعه قلمداد نمود مبنی بر اینکه مردم در فعالیتهای مربوط به خویش دخالت داشته باشند. لذا جهت مشارکت هر چه بیشتر مردم در فعالیتهای توسعهای، شناخت عوامل مؤثر بر مشارکت میتواند تاثیر به سزایی به همراه داشته باشد.
زنان به عنوان نیمی از سرمایههای انکار ناپذیر هر مملکت، نقش محوری و اساسی در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی برعهده دارند، لذا توجه به آنها در سیاستگذاریها، برنامهریزها و
تصمیم گیریها در سطوح ملی، منطقه ای و محلی، بخصوص در بخش کشاورزی مهم و ضروری است.
بنابراین برای بهرهوری مناسب از نیروی انسانی فعال و بالقوه زنان روستایی در بخش کشاورزی ابتدا لازم است که عوامل موثر بر مشارکت آنان در این بخش و نقش آنان در تولید محصولات مختلف کشاورزی و سهم آنان در مراحل مختلف تولید محصولات گوناگون و مسایل و مشکلات آنان در هر حیطه کاری به دقت شناسایی نموده، سپس با شناخت کافی و مناسب در صدد رفع موانع، مشکلات و نیازهای آنان برآییم. به همین منظور تحقیق حاضر تحت عنوان شناخت عوامل موثربر مشارکت زنان روستایی دربخش کشاورزی به مطالعه و بررسی عوامل تاثیر گذار برمشارکت این قشر از جامعه در فعالیت های بخش کشاورزی پرداخته است.
واژگان کلیدی: مشارکت، عوامل مؤثر بر مشارکت، زنان روستایی ، مشارکت زنان روستایی.
مقدمه
جامعه روستایی محل تولید و عرضه فعالیتهای کشاورزی و صنایع وابسته به آن میباشد که این موضوع از سوی بسیاری از صاحب نظران به عنوان محور توسعه اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی شناخته شده است و تنها با توسعه همه جانبه و شکوفایی استعدادهای جامعه روستایی است که میتوان انتظار توسعه ملی را داشت. درمیان عوامل تأثیر گذار بر توسعه روستایی، عامل انسانی نه تنها هدف توسعه محسوب میگردد، بلکه یکی از عوامل اساسی توسعه نیزتلقی می شود . مشارکت در برنامههای توسعه محدود به قشر خاصی نبوده و کلیه آحاد جامعه را در برمی گیرد. با توجه به ماهیت و نوع برنامهها، میزان و نحوه مشارکت آنان نیز متفاوت می باشد. امروزه در بسیاری از الگوهای توسعه، مشارکت مردم ضامن موفقیت و پایداری برنامههای توسعه تلقی شده که لازمه این کار حضور کامل و برابر زنان و مردان در فرآیند برنامه ریزیهای اجتماعی و اقتصادی می باشد. در این میان براساس آمار و اطلاعات موجود، زنان نیمی از جمعیت جامعه روستایی را تشکیل می دهند که نقش بسیار مهمی در اقتصاد کشاورزی دنیا بویژه در کشورهای در حال توسعه ایفا می کنند. آرنون (Arnon) سهم زنان در کشاورزی را به شرح زیر معرفی میکند:
مناطق نیمه صحرایی آفریقا 2/42 درصد
شمال آفریقا و خاورمیانه 2/25 درصد
جنوب و جنوب شرقی آسیا 2/40 درصد
آمریکای لاتین 19 درصد
حوزه کارائیب 54 درصد
این آمار نشان میدهد که مشارکت زنان در تولیدات کشاورزی بیشتر از آن چیزی است که در اذهان جای دارد.
لذا، غافل شدن از نقش زنان در کشاورزی و نادیده گرفتن این نقش بیتردید تحقق اهداف توسعه را به مخاطره میاندازد.
تعاریف و مفاهیم مشارکت
مشارکت دارای معانی مختلف برای افراد مختلف و در شرایط مختلفی است. برای بعضی پروژهها، مشارکت به طور ساده به این معنی است که مردم در فعالیتهای پروژه حضور داشته باشند. در بیشتر موارد، بدین مفهوم که با افراد دیگر مشورت شده است. مشارکت در تکامل یافتهترین شکل خود به این معنا است که گروهی از افراد در کنترل تمام و یا قسمتی از فرآیندها دخالت داده شدهاند. اساسا مشارکت بدین معناست که افراد هر پروژه به طریقی فعال طی مراحل مختلف برنامهریزی، اجرا و ارزشیابی در فعالیتهای آن دخالت دارند، این که صرفا پروژه را از دیگران دریافت کنند. (راجرز، 1381)
انواع مشارکت
عمدهترین انواع مشارکت شامل روشهای عرضی یعنی ارتباط مشارکتی افقی و روشهای طولی که بر مبنای رعایت سلسله مراتب اجتماعی یا اداری در فرآیند تکاملی منظم است.
عامل دیگری که بر تقسیم بندی مشارکت نقش دارد، انگیزه مشارکت است. براین مبنا ممکن است مشارکت خود انگیز، دیگر انگیز و یا تحمیلی باشد، که در حالت اول نتیجه مشارکت جذب و در حالت دوم احتیاط و در حالت سوم دفع فرد ازصحنه مشارکت خواهد بود. از سوی دیگر مشارکت برحسب موقعیت فرد یا گروه مشارکت جو ممکن است به مشارکت فردی، گروهی یا اجتماعی تقسیم شود. (ملک محمدی، 1374)
نقش زنان روستایی
حقیقت آن است که در مقیاس جهانی، زنان تولید کننده بیش از نیمی از مواد غذایی، مدیران اقتصاد خانوار و سامان دهندگان امر تغذیه و تربیت کودکان میباشند اما میتوان اذعان داشت که آنان در بسیاری از برنامه ریزیهای توسعه و تحول، نادیده انگاشته شدهاند. در روستاها نیز زنان روستایی نقش بسیار مهم و تعیین کنندهای درروند توسعه روستایی ایفا مینمایند، زنان در واقع، مدیران اقتصاد خانوادههای خود بوده، بسیاری از فعالیتهای مرتبط با آماده سازی، نگهداری و فرآوری مواد غذایی را برعهده داشته و در امور مربوط به نگهداری از دامها، تهیه مواد غذایی، جمع آوری سوخت و مدیریت اقتصاد و خانوار نقش عمده و اساسی ایفا مینمایند. لذا در برنامههای
توسعه ای باید اولویت اصلی را به توسعه منابع انسانی دارد و در این راستا زنان که نیمی از جمعیت روستایی کشور را تشکیل میدهند به نیمی از سهم سرمایهگذاری در توسعه منابع انسانی از سوی دولتها نیاز دارند. (افتخار، 1383)
زنان روستایی، عاملی کارآمد در اقتصاد کشاورزی
در دوران طولانی حیات انسان بر روی کره خاکی، تفکیک جنسیتی و نقش زنان و مردان در شکل گیری عمدهای از مناسبات اجتماعی تعیین کننده بوده است. می توان براین باور بود که این مساله ریشه در لایه های درونی جامعه داشته و دارد، ویل دورانت مینویسد:
«در اجتماعات ابتدایی قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاده است، نه به دست مردان، درآن هنگام که مردان قرنهای متوالی فقط به شکار اشتغال داشتند؛ زنان به تدریج در روستاها زراعت را ترقی دادند؛ هزاران هنر خانگی را ایجاد کردند که هر یک از آنها پایه گذار صنایع بسیار بزرگی شدند». (دورانت، 1365)
همچنین از شواهد اینگونه بر میآید که زنان از همان مراحل اولیه کشاورزی در امرزراعت نقش داشتهاند اما می توان گفت این نقش با توجه به عوامل متعدد ازقبیل: منطقه جغرافیایی نوع کار و نوع فنآوری تفاوتها و شدت و ضعفهایی داشته است.
بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که فعالیتهای تولیدی در روستاها در چارچوب خانوار روستایی و برمبنای تقسیم کار مبتنی بر سن و جنس صورت میگیرد.
میزان اشتغال زنان در بخش کشاورزی، در کشورهای مختلف جهان و بخصوص در کشورهای در حال توسعه به یک میزان نمیباشد. اما در هر حال مشارکت آنان درفعالیتهای مختلف مرتبط با بخش کشاورزی و همچنین تدارک و تولید غذا قابل ملاحظه است. در بسیاری از کشورهای دنیا زنان بین 60 تا 80 درصد نیروی کار کشاورزی را تشکیل دادهاند و از آنجایی که در جوامع جهان سومی بین 75 تا 90 درصد کل جمعیت به کشاورزی وابسته است، این نتیجه حاصل میشود که بخش اعظمی از جمعیت زنان مستقیماً درگیر فعالیتهای کشاورزی هستند.
با این حال زنان، علاوه بر اینکه مسئول تولید همه یا قسمت اعظم غذا برای مصرف خانواده هستند، نقش در خورتوجهی نیز در تولید محصولات تجاری که عموما در اعضاء مردها است دارند (شعبانعلی فمی، 1380).
لذا با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و خانوادگی زنان در هر جامعهای میتوان برای آنان موقعیتی فراهم ساخت تا دوش به دوش مردان در کسب درآمد سهیم و در تصمیمگیریها شریک باشند
(فائو ، 1990) .
وضعیت مشارکت زنان کشاورز در جهان
تحقیقات انجام شده در نقاط مختلف جهان در زمینه نقش زنان در تولیدات کشاورزی، نشان میدهد که زنان درصد بالایی از نیروی کار کشاورزی را تشکیل میدهند و همچنین نقش اساسی در توسعه کشاورزی و روستایی دارند. در کشورهای توسعه یافته، از آنجایی که تولید به صورت تجاری درآمده، زنان در کشاورزی نقش کمتری دارند، در حالی که در کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته، نقش اساسی در تولیدات کشاورزی و فعالیتهای جنبی آن دارند. اما این
نقش ها هیچ وقت به صورت دقیق در آمارهای رسمی آورده نمیشود. در آسیا زنان بیشتر در تولید محصولات عمده مثلا برنج. چای مشارکت دارند (فنی، 1376)
به طور خلاصه میتوان گفت که زنان در نقاط مختلف دنیا با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی نقشهای موثرتری در بخش کشاورزی داشتهاند و دارند. که البته این امر، عوامل متعددی از قبیل، ساختار خانوادگی، نوع محصول، فرهنگ منطقه، نوع بهرهبرداری، مقدار زمین و … دخیل هستند. اما آنچه مشخص است نقش زنان در کشاورزی در جوامع سرمایه داری و در حال توسعه متفاوت است. در جوامع توسعه یافته که کشاورزی تجاری متداول است وتاکید بر صادرات و دگرگونی تولید به روش سنتی است، زنان حتی درسطح مدیریت مزارع نیز ایفای نقش میکنند، لیکن در جوامع در حال توسعه، محدودیتها و تبعیض های فرهنگی مانع از منظور کردن زنان به عنوان نیروی فعال میشود.
وضعیت مشارکت زنان روستایی در تولیدات کشاورزی کشور
جمعیت زنان روستایی کشور طبق آمارگیری سال 1375 – 321 , 421 , 11 نفر می باشد که از این تعداد 2/52 درصد زیر 20 سال و 5/11 درصد بالای 60 سال سن دارند و در واقع بیشتر جمعیت زنان روستایی را نیروی فعال تشکیل میدهند. جمعیت زنان روستائی خانهدار 5 میلیون و 176 هزار نفر می باشد البته قلمداد کردن زنان روستایی خانه دار در جمع جمعیت غیرفعال چندان صحیح نیست زیرا هنگامیکه زن روستایی به عنوان خانهدار معرفی می شود. نباید تصور کرد که کار او فقط در تهیه غذا، نظافت خانه، شستشوی لباس و تربیت فرزندان خلاصه میشود، بلکه زنان روستایی به دلیل وضع مالی خانواده علاوه بر انجام کارهای فوق، فعالیتهای دیگری از قبیل دوشیدن دامها، نگهداری از حیوانات اهلی، تبدیل محصولات کشاورزی و دامی، پرورش طیور، گلیم بافی، خیاطی و غیره را انجام میدهند. جمعیت زنان روستای کشور در گروههای عمده فعالیت 4/13 درصد فعالند و این امر بیانگر نقش ارزشمند زنان روستایی در فعالیت های اقتصادی است. تعداد زنان روستایی در گروه تولیدات کشاورزی شکار و جنگلداری 95 درصد میباشد و در گروه فعالیتهای صنفی به 2/45 درصد می رسد. زنان در تولید برنج 60 درصد و در سبزی و صیفی جات 50 درصد و در سایرزمینهها و محصولات کشاورزی و باغی 30 درصد نقش دارند.
البته با توجه به ویژگیهای مناطق ، نوع محصول، مسائل فرهنگی، تعداد اعضاء خانواده نوع مالکیت، نظام بهره برداری و غیره میزان مشارکت زنان در عرصه فعالیتهای تولیدی متفاوت است (عظیمی، 1383).
موانع و مشکلات زنان روستایی در عرصه تولید محصولات کشاورزی
با اینکه نقش و حضور زنان روستایی در طول تاریخ، در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی جامعه بر کسی پوشیده نبوده و نیست و اکثر صاحب نظران و دست اندرکاران جامعه روستایی بر آن تاکید داشته و دارند. اما همیشه در طول دورانهای مختلف، این نقش و حضور حالتی کم رنگ داشته و در بسیاری از فعالیتها همیشه یکسری موانع و تنگناهایی وجود داشته است. برای پاسخگویی به اینکه ریشه و علل فراز و نشیبها در مشارکت و اشتغال زنان در جامعه حال و گذشته ما چه بوده است و چه عوامل و پارامترهایی در این عدم حضور و مشارکت نقشی عمده و اساسی داشتهاند، دلایل متعددی وجود دارد که ( امیری نژاد ، 1380 ) به برخی از آنها به شرح ذیل اشاره می کند:
مسن بودن نیروی کار و عدم گرایش دختران جوان به اشتغال در بخش کشاورزی؛
وجود باورها و نگرش های سنتی مبتنی بر مردسالاری در رابطه با اشتغال و مشارکت زنان در بخش کشاورزی و اولویت بخشیدن ثانوی به زنان تولید کننده؛
کمبود مروجین زنان؛
فرزند آوری زیاد زنان روستایی؛
محروم بودن از سواد و یا کم سواد در بین زنان و دختران روستایی فعال دربخش کشاورزی؛
نامناسب بودن برنامههای ترویجی برای زنان روستایی و عدم وجود برنامه به خانهداری؛
کمبود برنامههای حمایتی ویژه برای زنان روستایی؛
بروز مشکلات جسمی، ابتلاء به بیماریها به دلیل سختی کار و نبود تغذیه و بهداشت کافی در هنگام کار؛
محدودیت فرصتهای اشتغال در بخش کشاورزی؛
10- سرشماری زنان شاغل در بخش کشاورزی و محاسبه نکردن ارزش واقعی کار آنان در برخی از فعالیتها؛
11- ضعف قدرت مالی زنان روستایی؛
12- کمبود آموزشهای فنی و حرفهای، نبود وسایل کمک آموزشی مناسب و فقدان نیروی کافی به منظور ارائه آموزشهای ترویجی لازم به ویژه با توجه به پراکنش روستاها در سطح کشور.
عوامل مؤثر بر مشارکت زنان روستایی در تولید محصولات کشاورزی
بازنگری مطالعات انجام یافته پیرامون مشارکت زنان روستایی در تولیدات کشاورزی در ایران و در سایر کشورها حاکی از آن است که عوامل متعددی برروی کارکرد مشارکت زنان روستایی اثرگذار میباشد که ذیلا به تعدادی از آنها اشاره میگردد.
همچنین بانک جهانی در سال 1994 از مهمترین عوامل مؤثر بر مشارکت زنان روستایی در بخش کشاورزی را افزایش دسترسی آنان به:
فناوریهای لازم به منظور کاهش حجم سنگین کارها؛
خدمات آموزشی و ترویجی؛
بهبود تهیه آب؛
آبیاری؛
اعتبارات؛
نهادههای کشاورزی.
همچنین از دیگر عوامل متعددی که میتوان در مشارکت زنان در تولیدات بخش کشاورزی اشاره نمود عبارتند از:
عوامل فردی که به فرد مشارکت جو مرتبط میباشد از قبیل: سن، میزان سواد، تعداد فرزند، سن شروع به کار کشاورزی، سرپرستی خانوار (که این مسئولیت بسیار وقت گیر بوده و در فعالیتهای زراعی تاثیر میگذارد).
عوامل فرهنگی – اجتماعی مانند ارتباط با کارشناسان زن، میزان تصمیم گیری در امور و مدیریت خانوار، نگرشها و وجهه نظرات جامعه درباره نقش زنان در کشاورزی، قوانین موجود (عدم پرداخت وامهای اعتباری به زنان، عدم مالکیت زمین به نام زنان و غیره …)
عوامل اقتصادی از قبیل تعداد افراد شاغل در خانوار، وسعت و میزان عوامل تولید و برخورداری زن از مالکیت زمین.
ارائه راهکارهای مناسب که در میزان مشارکت زنان به طور مستقیم و یا غیرمستقیم مؤثر میباشند. همچون بیمه محصول، استفاده از تسهیلات و اعتبارات بانکی، استفاده از آموزشگران زن، تضمین قیمت خرید، بکارگیری تکنولوژی مناسب و ارائه آموزشهای فنی و ترویجی به زنان از جمله مواردی است که سبب تشویق و ایجاد انگیزه زنان به منظور مشارکت بیشتر در بخش کشاورزی میشود. (رادمرد، 1377)
با توجه به مطالب فوق و گزارش طرح مطالعاتی «مشارکت زنان در فرآیندهای رسمی و غیررسمی توسعه روستایی» میتوان اذعان نمود که افزایش درآمد زنان موجب افزایش رفاه در جامعه بویژه بهبود تغذیه و سلامت و بهداشت کودکان خواهد شد و با توجه به این نکته که زنان به خصوص در کشورهای جهان سوم بیشترین تولید کننده مواد غذایی میباشند و همچنین مسئولیتهای خانهداری از علل محدود کننده بازده کاری آنها است لذا افزودن وقت آزاد، مشارکت آنها را در فعالیتهای تولید تقویت می کند. (Know research Information, 2005)
نتیجه گیری