طی سال های قرون وسطی ، تنها موسیقی غیر اروپایی که در تماس با موسیقی مسیحیت قرار گرفت، موسیقی اسلامی بود.
تا صدها سال پس از وفات حضرت محمد (ص) در 632 میلادی ، پیروان عرب او تمامی سواحل مدیترانه ای - از تنگه ی بسفر تا جبل الطارق- (اسپانیا) را مورد هجوم قرار داده و موسیقی مستعربی ( عربی- اسلامی) را از خود بر جای گذاشتند.
مسلمانان هیچ گاه از هنرهای رزمی غفلت نمی کردند؛ اما اعراب، ایرانیان و ترک ها به رشد و پرورش ادبیات و موسیقی نیز ادامه دادند. زمانی که مسیحیان در قرن یازده، اسپانیا را باز پس گرفتند، با مردمی روبرو شدند که اگر از لحاظ فرهنگی برتر از آنان نبودند، با آن ها کوس برابری می زدند. این جنگ قرن ها طول کشید و با فتح گرانادا توسط حاکم مسیحی ، پایان یافت.
در این جا به رابطه ی این دو نوع موسیقی می پردازیم که ریشه های آن ها با موسیقی تمام خاورمیانه مشترک بود. تا زمانی که مسیحیان به تدریج لحن های مربوط به مراسم مذهبی خود را ترویج کردند، ایرانیان ، اعراب و کرد های دوران پیش از اسلام ، صاحب سازهایی از فرهنگ مدیترانه ای غربی بودند که اغلب ، اساس نام هایشان یکی بوده است؛ برای مثال : کناره ( کیتارا یا بربط) همان کیتور عربی و نی که سازی مردمی بوده و همچنان نزد مردم مسلمان به نام ارغول شناخته می شود.
موسیقی غیر مذهبی اصولا نقشی در فرهنگ اسلامی نداشت. هرچند قرآن به هیچ وجه کلامی علیه موسیقی نمی گوید اما پیروان پاکدین، اصلاح طلب و متعصب پیامبر پس از مرگ ایشان، چنین اظهار کردند که حضرت محمد(ص) موسیقی و بخصوص موسیقی سازی را لذتی ممنوع می دانستند. پس به تحریف و تکفیر لوت (برگرفته از بربط ایرانی) ، چنگ (جنک) و فلوت (نای ایرانی یا قشابه ی عربی) پرداختند. آنان ساز های کوبه ای مانند
تبیره ( طبل) و طبل دستی (دف) که در عربی به آن تف می گویند را در جشن ها و مناسبات اجتماعی مرسوم، مجاز می دانستند. البته دعوت به نماز ، تلاوت آهنگین قرآن - که شاید همتای مزمور خوانی یهودیان باشد- خواندن اشعاری در بزرگداشت تولد پیامبر (مولودی)، نمازها، حمدها و تواشیح مقولات دیگری بودند؛ آن ها برای مسلمین موسیقی محسوب نمی شدند و از لحاظ سبک تفاوت چشمگیری داشتند.
تواشیح هجایی، وزن دار و بدون زینت است. مولودی سرشار از تحریر های سلیس و روان است؛ ولی در آن ها هیچ جمله ی موسیقایی یا ملودی اجباری ثابتی در ارتباط با یک متن بخصوص وجود ندارد. به همین شکل، موذن نیز به شیوه ی خود مسلمانان را به نماز می خواند و اغلب اوقات مقام یا دستگاه دلخواه و شناخته شده اش را انتخاب می کند.
در دوران خلفای بنی امیه (661 تا750) -که مغرب و مراکش تحت لوای ایشان فتح شد- خلفا عاشق موسیقی بودند. ایشان نوازندگانی را که غالبا دخترانی از خراسان بودند، به خدمت می گرفتند. این دختران آوازخوان و نوازنده ی دو تار خراسانی بودند. دوتار سازی گردن بلند و دارای دو سیم بود و با انگشت یا زخمه نواخته می شد. این دختران هنرمند، مهارت و نبوغ خود را در زینت پردازی آوازی و سازی به نمایش می گذاشتند ولی به مرور زمان نوازندگان مرد جای آنان را گرفتند.
خلفای عباسی - که در سال 768 میلادی بغداد را پایتخت خود قرار دادند- موسیقی را نیک می دانستند. در این امر هیچ کس به پای هارون الرشید نمی رسید. هم پای موسیقی درباری، فرم کنسرت نیز - که بعد ها نوبه خوانده شد و خاستگاهش آسیای میانه بود – نیز پدید آمد. چینی ها از مدتی پیش با فرم کنسرت آشنایی داشتند. این فرم از آغاز حکومت عباسیان شروع به رشد کرد و هنوز هم مهم ترین فرم موسیقی اسلامی به شمار می رود. (1)
موسیقی ملل مشرق زمین با موسیقی کشور ما بی رابطه نیست ؛ فینیقی ها ، یهودی ها و اهالی فلسطین و سوریه آلات موسیقی دیگری - که با اختلافات جزئی شبیه به سازهای مذکور در فوق است - داشته اند. با توجه به اشاراتی که در کتاب تورات شده می توان فهمید که موسیقی یهود اهمیت داشته و عده ی زیادی سرایندگان و نوازندگان به آن می پرداختند و حتی زبور داود با الحان مخصوصی خوانده می شده است. همچنین اهالی آسیای صغیر مانند ساکنان لیدیه ، فریگیه و درینها از موسیقی یونانی نیز اقتباساتی کرده بودند ؛ هنگامی که این کشورها نیز به تصرف شاهان هخامنشی درآمد، موسیقی شان بر روی موسیقی ما تاثیراتی گذاشت. (2)
موسیقی دوره ی اسلامی
پس از حمله ی اعراب و اضمحلال دولت ساسانی ، موسیقی ایران در کشور های عربی زبان هم متداول شد . عرب ها موسیقی را نیز مانند سایر علوم ، آداب و صنایع از ایران اقتباس کردند. عرب دوره ی پیش از اسلام از موسیقی بهره ای نداشت و تنها شاعر عرب که قبل از اسلام به اشعار خود تغنی کرد اعشی بن قیس بود که از شاعران معروف دوره ی پیش از اسلام است.
این شاعر در مجلس ملوک حیره و ایران آمد و رفت داشت . گفتنی است که وی در دوران انوشیروان راهی مدائن شده و موسیقی ایرانی را فرا گرفته است . آشنایی اندکش با زبان فارسی در حدی بوده که کلمات فارسی و اسامی آلات موسیقی از قبیل نای ، سنج و بربط را در اشعار خود در آورده است. آمده است اولین بار در زمان عبد الله بن زبیر که معماران و بناهای ایرانی مشغول مرمت خانه ی کعبه بودند، در حین عمل آواز می خواندند . بین این کارگران بعضی از موسیقی اطلاع داشتند ، آوازهای ایرانی را فرا گرفته و اشعار عربی را با الحان ایرانی می خواندند. سعید بن مسجع مجذوب موسیقی ایرانی شد؛ وی به همین منظور مسافرتی به ایران کرده و پس از مراجعت نغمات فارسی را که
فرا گرفته بود در مکه رواج داد.
از جمله موسیقیدانان ایرانی یکی نشیط فارسی (متوفی ۸۰ هجری) است که از موالی عبدالله بن جعفر بن ابی طالب بود. دیگر ابن محرز است که دوره ی هشام بن عبدالملک را درک کرده و یونس کاتب که در دیوان مدنیه کاتب بوده است. ابن ندیم در کتاب الفهرست می نویسد که یونس کتاب هایی راجع به موسیقی نوشته و از آن جمله اسم کتاب النغم را به نام وی ذکر می کند که فعلا اثری از آن باقی نیست. ابوالفرج اصفهانی نیز در اغانی از کتاب موسیقی یونس نام می برد و چنین به نظر می رسد که این اول کتابی است که بعد از اسلام راجع به موسیقی، نمونه وسرمشق کتاب اغانی ابوالفرج بوده است.
چون اسلام موسیقی را ممنوع کرد ، این صنعت در صدر اسلام به خصوص در دوره ی خلفای راشدین - که قوانین شرع را با کمال شدت اجرا می کردند - تقریبا متروک شد. ولی پس از آن که خلفای اموی، مسند خلافت را به مقام سلطنت تبدیل کردند و از شدت احکام شرع کاسته شد ، موسیقی نیز وارد مجالس آن ها گردید و موسیقیدانان ایرانی قرب و منزلتی تمام یافتند. آن ها پس از آشنائی به زبان عربی، اشعار عرب را با الحان فارسی خواندند و بیشتر طرف توجه شدند. البته همه خلفای اموی نسبت به موسیقی یک عقیده نداشتند؛ چنان که سلیمان بن عبدالملک با موسیقی مخالف بود . وی اهالی این فن را به دمشق برد و به این وسیله موسیقی ایران از حجاز قدم بیرون نهاد و در دیگر شهر های اسلامی منتشر شد.
در دوره ی پیش از اسلام زندگانی اعراب بسیار ساده و بی تکلف بود ولی پس از ظهور اسلام ، فتح ایران و سایر کشورها ، تشکیل دولت بزرگ اسلامی و آشنایی اعراب با زندگانی پر تجمل پادشاهان قدیم ایران و روم – به خصوص در دوره ی عباسیان که خلافت ایرانی در لباس عربی جلوه کرد - خلفای عباسی خلافت را تبدیل به سلطنت نمودند ؛ برای خود دربانان و خادمان مخصوص برگزیدند ، در حرم خلیفه کنیزان زیباروی از ملل مختلف گرد آمدند و خلفا اوقات فراغت را به عیش و نوش پرداختند. این چنین بود که ثروت هنگفتی از اطراف ممالک اسلامی به مرکز خلافت آمد.
این شیوه ی زندگی خلفا طبعا اوضاع اجتماعی ، ادبی و علمی را متحول و در پیشرفت صنعت موسیقی کمک موثری کرد. از طرف دیگر وزرای خلفای عباسی - که اغلب از خاندان ایرانی بودند، مانند برامکه و بنی سهل - به احیای آداب و عادات ایرانی علاقه ی شدیدی داشتند . قدرت مادی و معنوی ، ثروت و تجمل زندگانی شان نیز برای پرورش اهل هنر مشوق دیگری بود. خلاصه دیری نگذشت که بغداد - مقر خلفای عباسی - مرکز علم و ادب ومحل اجتماع ثروتمندان و اهل عیش و نوش گردید. طبعا غزل سرایی ، غناء و آواز رونقی به سزا یافت . مطربان ، خوانندگان و نوازندگان در اطراف خلیفه و اعیان جمع شدند. به طوری که از کتاب اغانی بر می آید اوضاع خانه های بغداد و کنار جسر و رود دجله هنگام شب به صورتی حیرت انگیز در آمد ، از هر طرف صدای ساز و آواز بلند شد ، تغزل ، رقص ، سرایندگی و نوازندگی انتشار غریبی یافت. (3)
شکی نیست که خلفای عباسی نخست به خوشگذرانی اشتیاق نداشتند ؛ چرا که تازه روی کار آمده ، دشمنان زیادی داشتند و به واسطه ی جنگ های پی در پی فرصت عیش و نوش نمی یافتند. چنانکه عبدالله سفاح اولین خلیفه ی عباسی و برادرش منصور (خلیفه ی دوم) با عیش و نوش مخالف بودند . گویند : "غوغایی شنید ؛ پرسید چه خبر است؟ گفتند یکی از بندگان در میان کنیزان مشغول طنبور زدن است. منصور بر سر آن جمع رفت و همه از ترس او پراکنده شدند. آنگاه منصور طنبور را از دست خادم گرفت و چنان بر سر او کوفت که شکست و خادم را به واسطه ی ارتکاب به این عمل فروخت تا دیگر
روی اورا نبیند. "
مهدی خلیفه ی سوم عباسی هنرهای زیبا از جمله موسیقی را دوست می داشت ، ولی نغمه ی نوازندگان و خوانندگان را از پشت پرده گوش می داد. پسرش ابراهیم عاشق این هنر بود و فن خوانندگی و طرب را در خانه فرا گرفت. وی آوازی خوش داشت و از سرایندگان معروف این دوره بشمار می رفت . اهل صنعت هم چون خلیفه را بی ترغیب ندیدند در تغزل ، وصف می و معشوق و تحریض مردم به خوش گذرانی کوشش کردند.
در این موقع اشعار بشاربن برد) شاعر غزل سرای ایرانی) رونق زیادی یافت ؛ او بدون پروا مردم را به عیش و نوش و باده گساری دعوت می کرد ، تا آن جا که مردم از عفت نوامیس خود به هراس افتادند و مهدی امر کرد که بشار حق غزل سرایی ندارد. اما او همچنان در خفا شعر سرود و شیوه ی خود را ترک نکرد. عاقبت طرفداری بشار از افکار و عقاید ایرانی ، علاقه ی او به طریقه ی شعوبیه ، افراط در فن تغزل ، سوء استفاده از ذوق لطیف شعری خود و بدگویی زیاد از عرب ها که شیوه او و سایر طرفداران شعوبیه بود به ضرر او تمام شد ؛ وی در سال ۱۶۸ هجری به دست مهدی خلیفه ی عباسی کشته شد.
هارون الرشید خلیفه ی عباسی از یک طرف در زهد و تقوی و از طرفی در عیش و نوش و خوشگذرانی و باده نوشی افراط می نمود . پسرانش امین و مامون نسبت به موسیقیدانان ، نوازندگان و خوانندگان محبت زیادی می کردند . مامون غناء را بسیار دوست می داشت ؛ در دوره ی او اهل این هنر قرب و منزلتی به سزا یافتند.
از حکایاتی که راجع به خوانندگان و نوازندگان در کتاب اغانی ذکر شده می توان به این موضوع پی برد که در دوره ی عباسی به خصوص در زمان هارون و مامون - که درخشان ترین زمان خلافت عباسیان است - فن موسیقی بسیار ترقی کرده و جمعیت موسیقیدانان زیاد و اغلب ایرانی بوده اند. از جمله معاریف موسیقی شناسان این دوره دو نفر موسیقیدان مشهورند موسوم به ابراهیم موصلی و پسرش اسحق که حکایات نوازندگی و خوانندگی آن ها به تفصیل در کتاب اغانی مسطور است . اینک به طور خلاصه از آن ها نام می بریم.