مقدمه
حتماً برای شما پیش آمده که افسوس خورده باشید چرا از فلان موضوع سر در نمی آورید. یادگیری بعضی از موضوع ها سال ها به درازا می انجامد، اما آشنایی با موضوع ها و سردرآوردن از مطالب آن ها کاری است شدنی و آسان. اگر در مورد موسیقی کلاسیک هم چنین احساسی داشته اید، می توانید به منابی مثل این پاان نامه مراجعه کنید.
شاید هم تصور می کنید که با موسیقی کلاسیک آشنایی کافی دارید؛ بسیار خوب می توانید دانسته های خود را با مطالب این پایان نامه مقایسه کنید.
در هر حال، اگرموسیقی کلاسیک را دوست دارید اگر عاشق موسیقی کلاسیک هستید اما به علت آشنایی اندک تان از آن سر در نمی آورید، این پایان نامه برای شماست. اگر از موسیقی کلاسیک اصلاً خوش تان نمی آید باز هم این پایان نامه برای شماست. مطالب ثقیل و کسالت باری را که احتمالاً در بعضی از کتاب ها خوانده اید فراموش کنید. در پایان نامه حاضر اطلاعات مفید و عملی رابه زبان ساده کسب خواهید کرد. بگذارید عده ای از بالای برج عاج سخنرانی کنند، ما توی بالکن یا کنار دستگاه پخش موسیقی می نشینیم و گوش جان میسپاریم به آثاری که سال های سال لذت و رضایت عمیقی به ما می بخشند. ما می خواهیم شما در این لذت با ما سهیم شوید و بعضی از رموز موسیقی را به بیان خیلی ساده دریابید . همچنین شمه ای از ماجراها و نکته های جالب تاریخ موسیقی را برای شما تعریف می کنیم. خلاصه پایان نامه من به شما کمک می کند تا
کلاف ظاهراً غامض موسیقی کلاسیک را باز کنید.
وقتی به اثری گوش می کنید تشخیص دهید که سنفونی است یا کنسرتو یا سونات.
دوره های مختلف موسیقی را بشناسید و فرق آنها را بدانید.
اگر به کنسرتی می روید احساس راحتی کنید.
مجموعه موسیقی کلاسیک مناسبی برای خودتان جمع کنید.
از همه مهم تر، این پایان نامه به شما کمک می ند که موسیقی کلاسیک را بفهمید و از آن لذت ببرید و اگر هم جایی صحبت موسیقی کلاسیک پیش آمد گلیم خود را از آب بیرون بکشید.
پریسا وکیلی
فصل اول
اگر چیزی از موسیقی کلاسیک نمی دانید، از این جا شروع کنید.
دراین فصل
* موسیقی کلاسیک چیست؟
* آشنایی با موسیقی کلاسیک موجب افزایش لذت می شود.
* عناصر موسیقی کلاسیک
* تفاوت موسیقی کلاسیک با سایر انواع موسیقی
* سازمان و تشکیلات موسیقی کلاسیک
همه ما می دانیم موسیقی چیست، سوتی است که موقع کار کردن می زنید، آوازی است که زیر دوش حمام می خوانید، ... چه طور باید تعریفش کرد؟ به تعریف ساده، موسیقی مجموعه اصوات سازمان یافته ای برای ایجاد زیبایی فرم و بیان احساس است. موسیقی کلاسیک نیز مانند هر نوع موسیقی دیگری است، با این تفاوت که در آن اصوات به طرز متفاوتی سازمان یافته اند و معمولاً ساختارشان فرم مشخص تری دارد. اما آهنگ سازان «کلاسیک» خیلی وقتها از آوازهای عامیانه، ریتم رقص های بومی و قومی، نغمه های مردم پسند و امثال این ها استفاده می کنند، و به همین دلیل لازم نیست درگیر تعریف های آکادمیک بشوید. به قول معروف، لم بدهید و لذت ببرید.
موسیقی کلاسیک را قبلاً موسیقی «مو بلندها» می خواندند، شاید به این دلیل که لیست، پاگانینی و سایر هنرمندان چیره دست آن قدر مشغول از خود بی خود کردن شنوندگان بودند که به خودشان زحمت نمی دادند به آرایشگاه بروند. وضع به همین منوال بود تا آن که بیتل ها و گروه های مختلف راک وارد صحنه شدند و با موهای بلند خود انحصار را از دست موسیقی کلاسیک خارج کردند.
موسیقی کلاسیک چیست؟ ببینیم.
وقتی از موسیقی کلاسیک خوشم می آید
چه نیازی دارم که دربارهاش چیزی بدانم؟
بله، وقتی از یک تابلوی نقاشی خوشتان می آید نیازی ندارید که نقاشی بلد باشید، یا وقتی از یک شوکولات خوشتان می آید لازم نیست طرز تهیه آن را بدانید، برای دوست داشتن موسیقی کلاسیک نیز به تحصیل موسیقی احتیاج ندارید. اما هر چه بیشتر بدانید لذت عمیقتری می برید.
از قرن نهم میلادی، که بعضی از راهبان متوجه شدند صدا در حالت هارمونیک بهتر است، موسیقی مدام بغرنج تر شده است. با بغرنجی، ظرافت نیز افزایش می یابد. اگر با بافت و فرم در موسیقی آشنا شوید، لذت بیشتری از موسیقی خواهید برد.
فرق اوبوا با ساکسوفون چیست؟ فرق سنفونی با سونات چیست؟ می دانید که فرق دارند. اما می توانید جلوتر بروید و مثلاً ترمین را بشناسید که تنها سازی است که بدون لمس کردنش از آن صدا در می آورید، یا ببینید پوئم سنفونیک چیست که در آن موسیقی و ادبیات به هم میرسند. موسیقی کلاسیک یک زبان است. بدون دانستن دستور زبان و املای لغت های دشوار هم می توان کار خود را پیش برد، اما اگر این زبان را بهتر بشناسید ارتباط شما آسان تر و لذتتان بیشتر خواهد شد.
اگر بیشتر بدانید، بیشتر خوشتان می آید.
خیلی ها می گویند که زبان فرانسوی زبان قشنگی است. اگر به حرف زدن یا آواز خواندن یک فرانسوی گوش کنید از سیلان شاعرانه اصوات، تغییرات ملایم لحن و قدرت بیان صوت شگفت زده می شوید. اما دریافت شما از زبان فرانسوی به همین اصوات منحصر می ماند. اگر زبان فرانسوی بلد نباشید نمی فهمید که چه چیزی گفته یا خوانده شده است و درک و دریافت شما جداً محدود می ماند.
در موسیقی نیز این طور است. حتی اگر اسم بتهوون را نشنیده باشید، از اصوات شگفت انگیز سنفونی ششم او - «پاستورال» از خود بی خبر می شوید، اما اگر بدانید که این موسیقی دارد یک روز را در روستا با آواز پرندگان و رعد و برق تابستانی توصیف می کند، آن وقت همین موسیقی ابعاد کاملاً تازه ای برای شما پیدا می کند. مدت ها پیش از مرد لامانچا، ریشارد اشتراوس ماجراهای دون کیشوت را به صورت ارکستری توصیف کرد، اما اگر ندانید که ویولا نماینده سانچو پانساست، یا نبرد شوالیه با آسیای بادی با ویولنسل و ماشین باد (دستگاهی که صدای باد را ایجاد می کند) توصیف می شود، در این صورت نصف لذت این موسیقی را از دست خواهید داد. خلاصه این که اگر به عناصر موسیقی کلاسیک با دقت بیشتری نگاه کنید شریک شدن در رویدادها و احساس های مورد نظر آهنگ ساز آسان تر خواهد بود.
آشنایی با موسیقی کلاسیک ساده است
یاد گرفتن مطالب ضروری در مورد موسیقی کلاسیک آن قدر وقت و استعداد و زحمت لازم ندارد که مثلاً برای نواختن ساز لازم است. هدف ما نیز در کتاب حاضر این نیست که از شما متخصص موسیقی بسازیم، بلکه قصد ما این است که کمک کنیم تا شما شنونده بهتری شوید و لذت بیشتری ببرید. در ابتدا خوب است نگاهی بیندازیم به بعضی عناصر اساسی در موسیقی کلاسیک.
ریتم همان نبض یا ضربان قلب در موسیقی است و آن را پیش می راند. هر فعالیتی که در نظر بگیرید، از نفس کشیدن گرفته تا راه رفتن، دارای ریتم است و در موسیقی نیز ضربان و تپش معمولاً ویژگی و نوع موسیقی را معلوم می کند. مثلاً آوازهای گرگوریوسی جریانی آرام دارند، کنسرتوهای سبک باروک دارای فراز و فرودهای دقیق و منظم هستند، و بعضی موسیقیها نیز ضرب متوقف دارند.
ملودی توالی نت هایی است با زیر و بم های مختلف که به هم چسبیده اند تا چیز رضایت بخشی بسازند. وقتی از سالن سینما بیرون می آیید و موسیقی فیلم را با سوت می زنید، دارید یک ملودی را با سوت می زنید. وقتی آوازی از شوبرت تارهای قلب تان را می لرزاند، یا بی اختیار تمِ اصلی کنسرتوی شماره دوی راخمانینوف را زمزمه می کنید، معنی اش این است که این آهنگ سازان توانسته اند ملودی هایی بسازند که در یادها می مانند.
هارمونی عبارت است از صدا دادن همزمان دو یا چند نت. هارمونی سبب غنای صدای ملودی می شود، بر الگوهای متغیر ریتمیک تأکید می کند، و به موسیقی کلاسیک غنا و رزونانس مخصوص آن را می بخشد. ارون کاپلند گفته است: «هارمونی یکی از اصلی ترین دریافت های ذهن بشر است.»
رنگ، طنین یا لحن هر خواننده یا ساز سبب عمق و تنوع موسیقی می شود. مانند تفاوت یک فیلم سیاه و سفید با یک کارتون تکنی کالر است. مانند سُسی است که سرآشپز به غذا اضافه می کند، خطوط سیالی است که استاد معماری به آسمان خراش وارد می کند. مجموعه حلقه ریشارد واگنر را بدون سازهای برنجی تصور کنید، یا تصور کنید که «فور اِلیزه»ی بتهوون را به جای پیانو با ترومپت بنوازند، آن وقت متوجه می شوید که رنگ چه تأثیری بر دریافت ما دارد. صدای تلفیقی سازهای مختلف ارکستر را «رنگ ارکستری» می نامند. گاهی سازهای بادی چوبی غلبه دارند، گاهی سازهای زهی، آهنگ ساز است که این رنگ های مجزا را مخلوط و سازگار می کند تا صدای مورد نظرش ایجاد شود.
ترکیب همه این اجزا و عناصر، اساس موسیقی کلاسیک است. آهنگ ساز باید این ترکیبها را انجام دهد، خواننده یا نوازنده باید آن ها را اجرا کند، و در هر مقوله و دسته ای واریاسیونهای بی پایانی وجود دارد که منتظرند تا شنونده حریضی آن ها را ببلعد. ما کارمان خیلی ساده تر است، صرفاً میوه تلاش آن ها را می چینیم.
موسیقی کلاسیک چیست؟
آن را یک نوع معماری در نظر بگیرید. موسیقی کلاسیک مطابق بعضی قراردادهای خط و فرم سازمان یافته است. در این تقسیم بندی کلی، چند تقسیم بندی فرعی نیز وجود دارد که هر کدام سبک خاص خود را دارد. مثلاً ساختمان های هم سبک را می توان با هم مقایسه کرد. در موسیقی می توانیم هایدن و موتسارت راکنار هم بگذاریم، و می دانیم که سبک باخ با استراوینسکی متفاوت است.
وقتی بشنوید تشخیص می دهید
حتی کارآزموده ترین موسیقی دانان گاهی نمی توانند هایدن را از موتسارت یا کورلّی را از ویوالدی باز بشناسند، اما با شنیدن چند نت به احتمال زیاد می توانید تشخیص دهید که این موسیقی کلاسیک است یا موسیقی نوع دیگر. هر نوع موسیقی ویژگی های قابل تشخیص دارد، مانند رنگ ارکستری در موسیقی کلاسیک. اگر پیچ رادیو را بچرخانید به انواع موسیقی در ایستگاههای مختلف برخورد خواهید کرد، اما موسیقی کلاسیک را حتماً تشخیص خواهید داد.
درباریان با فرهنگ
زمانی از یک آوازخوان پرسیدند موسیقی مردمی چیست و او جواب داد که کل موسیقی موسیقی مردمی است، اسب ها که آواز نمی خوانند! مارک توئین هم گفته بود: موسیقی عامیانه آن نوع موسیقی است که هیچ گاه کسی آن را نساخته است. در قرون وسطی، موقعی که ترانهها و آوازهایی ساخته می شد که امروز هم برای ما عزیز است، یک نوع موسیقی نیز داشت در درون دیوارهای قلعه ها شکل می گرفت. شاهان و ملکه های اروپا طالب بیان های موسیقایی عالی تری بودند و به همین دلیل استادان عود، ماندولین و هارپسیکود را به دربار خود میآوردند تا برای آن ها بنوازند.
مدتی نگذشت که دربارهایی که سرشان به تن شان می ارزید صاحب آهنگ سازانی شدند که برای مراسم ازدواج، سوگواری، ضیافت های خصوصی و انواع رسم و آیین ها آهنگ میساختند. بعضی از این فرمانروایان خودشان موسیقی دانان قابلی بودند – فردریک کبیر فلوت می نواخت و لویی نهم در باله های درباری می رقصید – و بخش مهمی از آنچه امروزه موسیقی کلاسیک خوانده می شود محصول کار این اشراف اهل فرهنگ است.