مقدمه
بیشتر افراد حتی دوستداران تمدن وفرهنگ باستانی ایرانی براین باورند که تاریخ تمدن وهنر ایران از 2500 سال پیش یعنی از زمان طلوع دولت هخامنشی آغاز شده است و پس از این دوران ساکنان فلات قاره ایران فاقد تمدن وفرهنگ اصیلی بوده اند . در صوریتکه بنیان تمدن وهنر هخامنشی بر پایه ی فرهنگی استوار بوده است که از چندین هزاره پیشتر در فلات قاره ایران وجود داشته است .
درست است که چهره های بسیاری از هنرمندان به خصوص فلز کاران را غبار فراموشی فراگرفته است اما شاهکارهای به جا مانده گواهانی پر معنی از اندیشمندی وسخت کوشی آنان در آفرینش هنر های ارزنده ایرانی است .
در ادوار تاریخ ایران ، هر زمان که فلز کاران این مرزو بوم از آسایش مادی وآرامش معنوی بر خودار بوده اند ، آثار پر شکوه وارزشمند بسیاری از خود به یادگار گذاره اند که در عرصه ی هنر در سطح شاهکار های جهانی قرار داشته است وامروزه زیب مرزهای بزرگ جهان یا در تصرف مجموعه داران هنر است .
غرض از این تحقیق گقتگو در باره تاریخ هنر ایران در عصر خاندان صفوی است .
صفویان و برخورد با تشیع و ملی گرایی در هنر
با روی کار آمدن دودمان صفوی باب تازه ای در مکتب هنر ایرانی گشوده شد و ایران پس از چند قرن که تحت حکومتهای ملوک الطوایفی می زیست ،صاحب حکومت ملی ومرکزی شد . اگر چه هر یک از امیران نواحی مختلف کشورهنرمندان را مورد تشویق وحمایت خود قرار می دادند ،ولی عصر طلایی هنر ابران مقارن حکومت همین دودمان بوده است .
سه نفراز سلاطین این سلسله مانند شاه اسماعیل ، شاه طهماسب و شاه عباس که خود از هنرخط نقاشی بهره مکفی داشتند در 1پیشرفت هنر سعی وافی کردند و هنرمندان را در هر رشته مورد تشویق وحمایت خویش قرار دادند .
در فلز کاری عصر صفوی که بر پایه ی سنت های قدیم ومهارت فلز کاری این دوره استقرار یافته است چیره دستی ونبوغ این عصر به چشم می خورد .
طراحان ونقاشان این زمان با ابداع شیوه های جدید موازین تازه ای رادر سبکهای خود ایجاد کرده اند ودر موارد بسیاری شکل وترکیب اشیاء قدیم را که ظاهری زمخت وخشن و بزرگ داشت ، به کناری نهادند .
در این زمان زیبایی وظرافت جایگزین شدت وخشونت قدیم شد مثلا شمعدانهای پر حجم وبزرگ سلجوقی که بر روی بدنه ای طبل مانند قرار گرفته بود، همچنین طشت های بزرگ ، دیواره ی بلند و تنگ های سنگین و حجیم در این زمان منسوخ شد وجای خود را به شمعدانهای خوشقواره وزیبا وظروف ظریف کوچک یا پارچه ای کوتاه با اشکالی موزون داد.
تعدادی از این گونه ظروف و اشیاء باسبک تازه به ویژه دواتهای تازه ساخت از مفرغ وبرنج ریختگی با در پوش گنبدی شکل ودارای کتیبه هایی از نقره ویا طلاکوبی شده به خط خوش نسخ و نستعلیق طرفداران بسیاری در داخل وخارج از کشور پیدا کرده است .
از سمت باختر تا ونیز و از سمت شرق تا هندوستان طا لبین بسیار داشت و فلز کاران این نواحی را تحت تاثیر خود قرار داده است .
اصولا هنردوستانی که به طرح های ایرانی آشنایی دارند،در هر جا نقوش ایرانی را مشاهده کنند نفوذ وتاثیرات سبک ایرانی را در میان سایر هنرها به آسانی تشخیص می دهند .
فلز کاران این دوره با الهام از دو اصل تشییع و ملی گرایی که در آن زمان در کلیه شئون اجتماع راه یافته و در حال گسترش و توسعه بود ، کار می کردند و هنرمندان هم این اصول را در کارهای خود منظور می داشتند . مثلا نقره کوبی و حکاکی ظروف ، پایه های شمعدان و یا بخوردان ها نوشتار اشعار فارسی با با خطوط خوش نستعلیق جایگزین کتیبه های عربی شد ، به جز آیات قرآنی و اسامی دوازده امام و 14 معصوم که به علت نفوذ تشیع در این دوره به شدت باب شد و کتابت آنها بیشتر با خطوط نسخ و ثلث بود، سایر نوشتار های این زمان بر روی آثار فلزی به خط نستعلیق زیبا توسط خوشنویسان و توام با نقش گل و برگ یا ترکیبات متنوع خطوط اسلیمی و هندسی صورت می گرفت .
اصولا هنر ایرانی بر تزئینات مبتنی است و ایرانیان هنرهای مختلف را در آثار بدیع خود به یکدیگر پیوند می دادند بدین گونه هر هنر مکمل و متممی برای هنر دیگر بود .
در حقیقت موضوع نگارگری و شاعری و مرصع کاری بر روی آثار هنری صفری امر واحدی به شمار می رفت .
چون دین اسلام به کار بردن فلزات و سنگهای قیمتی را برای زینت آلات تحریم نمود ، لذا استعمال ننمودن طلا ، نقره و جواهر بسیاری از صنعتگران را تحت فشار قرار داد و برای نجات از این تنگنا برای ساختن فرمهای ناب مجبور به ریخته گری فلزات غیر قیمتی مانند برنز گردیدند . شاهکار ملی این نوع صنعت را می توان به ایران و نواحی خراسان و ترکمنستان غربی ملاحظه کرد . زیرا این نواحی از زمان ساسانیان دارای فعالیتهای گسترده هنری بوده و توانایی آن را داشتند که این مزیت را تا قرن دهم میلادی حفظ کنند . ولی پس از آن به تدریج مصر و بین النهرین در این موارد پیشی گرفته و توانسته اند تا شاهکار هایی با ویژگی های شخصی خود بوجود آورند .
چند نمونه اثر هنری منحصر به فرد از زمان عباسیان که در موزه های شوروی باقیمانده ظروف آب و بخور سوز می باشد .
در دوران های گذشته ، صنعتگران ( فلزکاران ) دقت خود را بیشتر برای ساختن کاسه ، بشقاب ، فنجان ، آبخوری با طلا کوبی ، کنده کاری و یا تزئینات و ریخته گری بکار می بردند . در دوره صفوی اسلحه گرم مخصوصا مورد توجه قرار گرفت . این صنعت به سرعت قوت گرفت تاجایی که آثار هنری این صنعتگران از حد مرزها نیز فراتر رفت .
خنجر ، شمشیر ، قطعات رزمی مانند کلاه خود و زره و ... چنان با طلا و نقره و یا طرح های کنده کاری تزئین شده اند که بیننده را بی اختیار به تحسین وا می دارد و این به ویژه از این لحاظ حائز اهمیت است که بدانیم اواخر دوره صفویه صلح آمیز و بدون هیچ گونه جنگ و خونریزی بوده است و بایستی قبول کرد که این اسلحه ها تنها برای کلکسیون های هنری دوران صلح ساخته شده است .
فلز کاری
در قلمرو فعالیت فکری ، به دلایلی که چندان بر اعتبار فضلای ایران یا غرب نخواهد افزود ، تمامی ادبیات عهد صفویه از جمله شعر، تاریخ نگاری و فراورده ی فلسفی غنی و مهم اصفهان ، تا دوران اخیر به بوته ی فراموشی سپرده شده بود .
هنرها ، صناعات و معماری صفویه اقبال بهتری داشتند ، اما حتی دراینجا هم غفلت بزرگی در زمینه ی فلزکاری روی داده است و این به رغم این واقعیت بوده که نوآوری های مهمی در فلزکاری صفویه وجود داشته است.
فلزکاری صفویه دنباله ی میراث عصر تیموری به ویژه خراسانی است . در زمان شاه عباس اول دو مکتب مشخص فلزکاری در ایران وجود داشت ، یکی در خراسان و دیگری در آذربایجان . می توان هم تمایلات صفویانه و هم تمایلات شیعی را در کارهای دوره ی صفویه پیدا کرد . در این رابطه امکان دارد که فلزکاران نیز هم چون هنرمندان و دیگر صنعتگران ماهر در رشته های مختلف کتاب سازی از خراسان به غرب به سمت پایتخت صفویه در تبریز کوچ کرده باشند.
نوآوری های صفویه در فلزکاری مشتمل بود بر نوعی شمدان بلند هشت گوشه با پایه ی گرد ، نوع جدیدی مشربه که از چینیان اقتباس شده بود و تقریباً محو کامل نوشته های عربی و جانشین شدن اشعار فارسی . طرح های در هم اسلیمی و گلدار بیشتر از نقش اندام مورد پسند زمان بودند ، شاید به این دلیل که زمینه ی ملایم تری برای نوشته ها فراهم می کردند. به نوشته ها سطحی بیش از هر زمان دیگر تخصص می یافت و علاوه بر طریقه ی قراردادی نقش کردن آنها بر نوارهایی گرداگرد ظرف ، به صورت کتیبه های مضرس برجسته هم نقش می شدند . چند قطعه که به سفارش علاقه مندان ارمنی این هنر ساخته شده ، خطوطی از اشعار عرفانی فارسی را با نوشته های ارمنی در کنار هم دارد .
ظاهراً برنج اغلب قلع اندود می شد تا به نظر نقره آید،گرچه روی کارهای بسیار تجملی ... پوشش طلا داده می شد و روی آن گوهر نشانده می شد .
در مورد نوشته های روی ظروف فلزی صفوی ، بالطبع موضوعات عرفانی از شعرای بزرگ کلاسیک چون حافظ و سعدی بر جام های شراب و دیگر ظروف اشربه ، بیشتر طرف توجه بود. انتخاب اشعار عرفانی برای مشعل دان ها و نظایر آن هم طبیعی بود زیرا استعاره ی گردش پروانه به دور شمع برای رسیدن به وحدت به آن بهای فنا شدن در شعله ی آن از مدت ها قبل به صورت بخشی از تمثیلات قالبی و تکراری اشعار عرفانی در آمده بود .
انقلابی که در فلزکاری صفویه اتفاق افتاده بود ، عبارت بود از به کار گیری نوشته هایی با ماهیت شیعی!
با ظهور قدرت صفویه ، نوشته هایی با محتوای مبارزه جویانانه ی شیعی بر روی کارهای فلزی پیدا شد که برای آن سابقه ای نمی بینیم . این ها بر سه مقوله بودند : مناجات به درگاه خدا برای فرستادن رحمت بر اسمای دوازده امام در بیشتر موارد چهارده معصوم (ع)، ادعیه در ذکر علی (ع) در موارد کمتر، اشعاری در ستایش علی (ع) که گاه لحنی شدیداً افراطی داشت. بعضی از این اشعار تا حد خطرناکی به یگانگی علی (ع) و خدا نزدیک می شوند و نه تنها بر ظرف های ساخته شده در دوره ی انقلابی برقراری دولت صفوی ، بلکه حتی روی جامی متعلق به دوره ی سلطنت شاه عباس اول نیز به چشم می خورند.
البته در عهد صفویه رشته ی عمده ای از فلزکاری تهیه ی سلاح و زره بود. متأسفانه هیچ مطالعه ی دقیقی درباره ی سلاح ها و زره های عهد صفوی انجام نگرفته است ، اما می دانیم که هر دو در سطح بالایی بوده اند .
عالی ترین فولاد برای ساخت شمشیر از هند وارد می شد و شمشیرسازان صفوی در هنر قلمزنی مهارت ویژه ای داشتند.
در قرن یازدهم هجری ، بهترین تیغه ها در قم ساخته می شد اما تا قرن دوازدهم هجری تیغه های ساخت خراسان این افتخار را ازآن خود کردند . مثل اسدالله اصفهانی که شمشیرهای متعددی برای شاه عباس اول ساخت .
در این دوره غلاف و قبضه ی شمشیرها و دشنه ها تزیین بسیار می یافت ؛ بعضی را لعاب مینا می دادند و برخی دیگر را (به ویژه سلاح های تشریفاتی و سلاح هایی که برای هدیه اختصاص می یافت) مرصع می کردند.
در قرن دهم نوع جدیدی زره به نام چهارآینه ظاهر شد . این زره شامل چهار ورقه ی آهنی بود که با لولا یا تسمه هایی با گل میخ های جدا شدنی به هم متصل می شد ؛ دو ورقه سینه و پشت را می پوشاندند و دو قطعه ی دیگر در طرفین قرار می گرفتند و
جای دست در آنها بریده شده بود.
چنان زرهی را معمولاً روی زرهی زنجیربافت می پوشیدند. دیگر اجزای یک دست زره ی کامل عبارت بودند از یک جفت بازو بند ، یک سپرگر فولادی و یک خود .
خودهای صفوی معمولاً نوک مخروطی داشتند . خود و بازو بند شاه عباس اول در موزه ی بریتانیا است ؛ خود با اشعاری از بوستان سعدی زینت یافته است . سطح خارجی خود از فولاد زره آبدیده است که در چهار سوی آن کتیبه هایی است با طرح ترنج در قالب های صیقل خورده که هریک حاوی نوشته هایی است به زر.
رأس کلاه خود معمولاً با بدنه ی خارجی آن از یک تکه ساخته می شود و در رأس آن یک میله ی نوک تیز چهارپر پیچ می شد بر لبه ی پایینی کلاه خود تور آهنی وصل می شد که گاه تا روی شانه می رسید . دو شیار پردان از ویژگیهای خودهای صفوی است .