دانلود مقاله سکولاریزم

Word 51 KB 11664 27
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • طرح وبیان مساله: براى پرداختن درست به موضوع مورد بحث، ابتدا لازم است تعاریفى که واژه «سکولاریسم» در سیر تاریخى، به خود گرفته روشن شود و در مرتبه بعد، بیان شود که سیر تاریخى تکوین و توسعه اندیشه سکولاریستى در ایران از بدو تولد تا امروز عمدتاً با کدام تلقّى از مفهوم و تعریف این واژه رقم خورده است.

    قطعاً رسیدن به معنایى دقیق و خالى از اشکال در تعاریف امروز بسیار مشکل است، از این رو، مى توان بعضى از تعریف هایى که معنایى نسبتاً جامع دارند و مى توانند تمام معانى و محتواى واژه سکولاریسم را منتقل کنند، اخذ کرد.

    سپس با توجه به آن معناى جامع، قضاوت و داورى خود را نسبت به اوج و افول جریان و سیر تاریخى آن بیان نمود.

    اهمیت و ضروت تحقیق: در این جا لازم است واژه سکولاریسم از لحاظ اصطلاحى تعریف و تفاوت آن نیز با سکولاریزاسیون بیان شود.

    عموماً واژه سکولاریسم به عنوان یک مفهوم «توصیه اى» (Normative)، که در آن بایدها و نبایدهاى خاصى مورد تأکید مى باشد، به کار گرفته مى شود.

    سکولاریسم به صورت یک ایدئولوژى به گرایش ها و بینش انسان جهت دنیوى مى دهد و این گرایش دنیوى در صدد توسعه و گسترش به شکل دستورى به همه مقولات زندگى و امور دنیوى انسان مى باشد.

    در همین رابطه ویلسون (Wilson) مى نویسد: «دنیوى گروى یا قول به اصالت دنیا یک ایدئولوژى است; قایلان و مبلّغان این ایدئولوژى آگاهانه همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماوراى طبیعى و وسایط و کارکردهاى مختص به آن را طرد و تخطئه مى کنند و از اصول غیر دینى و ضدّ دینى به عنوان مبناى اخلاق شخصى و سازمان اجتماعى حمایت مى کنند.»4 مى توان سکولاریسم را این گونه تعریف کرد: «سکولاریسم عبارت است از گرایشى که طرفدار و مروّج حذف یا بى اعتنایى و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت هاى مختلف حیات انسانى از قبیل: سیاست، حکومت، علم، عقلانیت، اخلاق و...

    است.

    سکولاریسم در این معناى مشخص، عمدتاً یکى از مؤلّفه هاى مدرنیته غربى محسوب مى شود.» آنچه از تعاریف مذکور برمى آید این است که سکولاریسم به صورت یک گرایش عمدى و دستورى، سیاست و تدبیرى است که از سوى نهادها یا اشخاص، براى مخالفت با هر موضوع و مقوله اى که هویت و حقیقت آن در نسبت با دین تمام مى شود، پى گیرى شود.

    به همین روى، دنیوى کردن و موضوعیت دادن استقلالى به امور این جهانى با قطع نظر از نسبت آن با ماوراءِ طبیعت، همچون دستورالعملى است که در همه زمینه ها و مقولات، اعم از حوزه هاى نظرى و عملى، مورد توجه قرار مى گیرد.

    سوالات: 1-سکولاریزم چیست؟

    2-علل انحراف فکری انان چه بود؟

    3-دیدگاه سکولاریزم نسبت به جوامع مسلمان چگونه است؟

    4-نقش مسلمانان نسبت به سکولاریزم و مسون ماندن از انها چیست؟

    اهداف تحقیق: روشن کردن علل پیدایش سکولاریزم و نقش انان در جوامع بشری و اشکار سازی این فرقه نسبت به رفتار های انان در مقابل بشریت و اینکه چرا سکولاریزم بوجود آمد.

    مقدمه: از آنجا که در روزگار کنونی با مفهوم سکولاریسم و جامعه سکولار بسیار سر وکار داریم و این مفهوم به عنوان یکی از ادعاهای جدایی دین از سیاست ،اقتصاد و مسائل اجتماعی مطرح است و از طرف دیگر این پدیده در گستره وسیعی از جهان کنونی به عنوان تفکر ومکتب غالب به چشم می خورد و جهان آنطور اداره می شود که این تفکر به وسیله اصحاب علم و فلسفه مطرح شده است و در مباحث سیاسی نیز بیشتر مجادلات و مناقشات به طرفداری از این تفکر و یا مخالفت با این تفکر است بر آن شدیم تا به بررسی سکولاریسم ومبانی آن بپردازیم.باید توجه داشت که این مفهوم مربوط به روزگار مدرنیته یا دوران معاصر و تاریخ معاصر نیست بلکه این مفهوم قبل از میلاد از زمانی که فلسفه شکل می گیرد به عنوان یک مناقشه وجود داشته است و تا کنون نیز ادامه دارد.لذا در این تحقیق به بیان مفهوم لغوی و اصطلاحی سکولاریسم ، زمینه های تاریخی شکل گیری سکولاریسم،زمینه های فکری شکل گیری سکولاریسم،وبنیادهای فکری سکولاریسم خواهیم پرداخت.

    مفهوم لغوى سکولاریسم : معادل لاتین این واژه secularis بوده که از واژه seculum به معناى «دنیا» یا «گیتى» در برابر «مینو» اخذ شده است.

    seculum به معناى عصر، دوره و زمان است.

    فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعىدرباره این واژه، معانى متعددى ذکر کرده است; از جمله به موارد ذیل مى توان اشاره کرد: ناسوتى، بشرى، بى حرمت، زمینى (غیر معنوى) دنیوى، غیر مذهبى، این دنیایى، عرفى، این جهانى و گیتیانه (در برابر معنوى یا اخروى.) یکى از نویسندگان معاصر غرب نیز در توضیح معناى لغوى این واژه، آن را مشتق از واژه لاتین saeculum دانسته است و معناى آن را «گروهى از مردم» مى داند.

    او مى گوید: در پى تحولات کلیسا، این واژه از معناى لغوى به معناى اصطلاحى منحصر شده است و به عالم مادى در قبال عالم معنوى اشاره دارد.

    این نویسنده همچنین معتقد است که واژه سکولاریسم در کشورهایى با مذهب پروتستان مصطلح است، اما در کشورهایى با مذهب کاتولیک از آن به واژه لاییک (laicit) تعبیر مى شود.

    این واژه در قانون اساسى کشور ترکیه نیز به کار برده شده و مشتق از دو کلمه یونانى «laos» به معناى مردم و «laikos» به معناى عامه مردم است، به گونه اى که جدا از پادشاهان لحاظ شده اند.

    درزبان عربى،ازاین واژه باکلمه«العلمانیه »تعبیر شده است.

    چگونگى ورود واژه «علمانیه » به زبان عربى به طور دقیق مشخص نیست.

    برخى از نویسندگان معاصر عرب تصورمى کنند که این واژه «عِلم» گرفته شده است.

    به همین دلیل، بدان (عِلمانیه به کسر عین) گفته اند.

    غریز العظمه ، یکى دیگر از نویسندگان عرب، درباره اشتقاق این واژه، ابتدا اظهار مى دارد که در آن ابهام وجود دارد، اما در نهایت، «عِلمانیه » را، که از واژه «عِلم» اخذ شده است صحیح تر مى داند و معتقد است مناقشاتى که در غیر این اشتقاق صورت گیرد صحیح نیست.

    برخى دیگر از نویسندگان عرب زبان ضمن اینکه معتقدند «عِلمانیه » (به کسر عین) در بین نویسندگان عرب مشهور است، خود قائل به نادرست بودن آن هستند و تلفظ صحیح را به فتح عین و مشتق از «عالَم» مى دانند العیسمى، جانشین میشل غفلق در حزب بعث، نیز آن را مشتق از «عالَم» مى داند.(محمد جواد نوروزی،مبانی فکری سکولاریسم،فصلنامه معرفت شماره 22).

    معنای سکولاریسم: ملکم همیلتون در جامعه شناسی دین به نقل از شاینر 6 معنا یا کاربرد برای اصطلاح سکولاریسم نقل کرده است که به اختصار به قرار زیر است: 1)نخستین معنا مربوط به زوال دین است بدین ترتیب که نهادها و اموزه ها و نهادهای مذهبی پیشین حیثیت و اعتبارشان را از دست می دهند و در نتیجه راه برای جامعه بدون دین باز میشود.2)معنای دوم به سازگاری هرچه بیشتر با این جهان مربوط است به این معنا که در این جهان توجه ادمها از عوامل فراطبیعی منفک شده و به ضرورتهای زندگی دنیوی و مسائل آن جلب می شود.3)سومین کاربرد به معنای جدایی دین و جامعه است در این کاربرد دین به قلمرو خاص خودش عقب می نشیند و منحصر به زندگی خصوصی می شود.و خصلتی یکسره درونی پیدا می کند و تسلطش را بر هر یک از جنبه های زندگی اجتماعی خارج از قلمرو دین از دست میدهد.4)دنیا گرایی در کاربرد چهارم به معنای جایگزینی صورتهای مذهبی به جای باورداشتها و نهادهای مذهبی است.در این معنا دانش،رفتار نهادهایی که زمانی مبتنی بر قدرت خداییی تصور می شوند به پدیده های آفریده ی انسان و تحت مسئولیت او تبدیل می شوند و در اینجا با دین انسانی شده روبرو می شویم.5)دنیا گرایی در کاربرد پنجم بمعنای سلب تقدس از جهان است.جهان خصلت مقدسش را از دست می دهد و انسان و طبیعت موضوع تبیین عقلانی میشوند...در این جهان نیروهای فراطبیعی هیچ نقشی ندارند.6)سرانجام دنیا گرایی به معنای حرکت از جامعه ی دنیوی است.به این ترتیب که جامعه هرگونه پایبندی اش را به ارزشها و عملکردهای سنتی را رها میکند و ضمن پذیرش دگرگونی ، همه ی تصمیها و کنشهایش را بر یک مبنای عقلانی و فایده گرایانه انجام میدهد.(حمیدرضا شریعت مداری،سکولاریسم در جهان عرب،تهران مرکز تحقیقات و مطالعات ادیان ،1382 ص28-29.).

    1)نخستین معنا مربوط به زوال دین است بدین ترتیب که نهادها و اموزه ها و نهادهای مذهبی پیشین حیثیت و اعتبارشان را از دست می دهند و در نتیجه راه برای جامعه بدون دین باز میشود.2)معنای دوم به سازگاری هرچه بیشتر با این جهان مربوط است به این معنا که در این جهان توجه ادمها از عوامل فراطبیعی منفک شده و به ضرورتهای زندگی دنیوی و مسائل آن جلب می شود.3)سومین کاربرد به معنای جدایی دین و جامعه است در این کاربرد دین به قلمرو خاص خودش عقب می نشیند و منحصر به زندگی خصوصی می شود.و خصلتی یکسره درونی پیدا می کند و تسلطش را بر هر یک از جنبه های زندگی اجتماعی خارج از قلمرو دین از دست میدهد.4)دنیا گرایی در کاربرد چهارم به معنای جایگزینی صورتهای مذهبی به جای باورداشتها و نهادهای مذهبی است.در این معنا دانش،رفتار نهادهایی که زمانی مبتنی بر قدرت خداییی تصور می شوند به پدیده های آفریده ی انسان و تحت مسئولیت او تبدیل می شوند و در اینجا با دین انسانی شده روبرو می شویم.5)دنیا گرایی در کاربرد پنجم بمعنای سلب تقدس از جهان است.جهان خصلت مقدسش را از دست می دهد و انسان و طبیعت موضوع تبیین عقلانی میشوند...در این جهان نیروهای فراطبیعی هیچ نقشی ندارند.6)سرانجام دنیا گرایی به معنای حرکت از جامعه ی دنیوی است.به این ترتیب که جامعه هرگونه پایبندی اش را به ارزشها و عملکردهای سنتی را رها میکند و ضمن پذیرش دگرگونی ، همه ی تصمیها و کنشهایش را بر یک مبنای عقلانی و فایده گرایانه انجام میدهد.(حمیدرضا شریعت مداری،سکولاریسم در جهان عرب،تهران مرکز تحقیقات و مطالعات ادیان ،1382 ص28-29.).

    به نظر می رسد اساس و پایه ی سکولاریسم بر تفکیکهای اساسی استوار است،تفکیک میان طبیعت و ماورای طبیعت،دنیا و آخرت،غیب و شهود ،عقل و وحی،علم و اعتقاد وتفکیک نهائهای دینی از نهادهای دنیوی و نیز تفکیک شرع و عرف.(محمد برقعی ، سکولاریسم از نظر تا عمل ،تهران ،انتشارات قطره،1388،ص11).

    گرچه از سکولاریسم تعاریف متفاوتی صورت گرفته است و این لغت در تاریخ غرب به پدیده های مختلفی اطلاق گردیده است اما وجه مشترکی بین همه ی این تعریفها و مصداقهای نسبتا گوناگون وجود دارد .

    وجه مشترک این پدیده ها عبارت است از توسل هرچه کمتر به توضیح و تبیینهای ماوراء طبیعی ،توسل هرچه کمتر به منابهی که برای تامین اهداف ماورای طبیعی به کار می آید و حمایت هرچه کمتر از اعمال و فعالیتهایی که رابطه ی با قوای ماورای طبیعی و یا اتکای به نیروها را تشویق و تبلیغ می کنند،فرایندی که طی آن وجدان دینی،فعالیتهای دینی اهمیت و اعتباراجتماعی خود را از دست میدهند(میرچا الیاده،فرهنگ ودین ،ترجمه بهاءالدین خرمشاهی،تهران،طرح نو1374،ص127).

    و این بدان معناست که دین در عملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده میشود و کارکردهای اساسی در عملکرد جامعه با خارج شدن از زیر نفوذ و نظارت عواملی که اختصاصا به امر ماوای طبیعی عنایت دارند عقلانی میگردد.(همان،ص129).

    سکولاریسم در حقیقت دو کار کرده است :یکی اینکه اندیشه ها را سکولار کرده است و دوم اینکه انگیزه ها را سکولار کرده است ،آدمی چون معجونی است مولف و مرکب از این دو عنصر لذا وقتی ایندو تغییر کردند آدمی هم تغییر کرد ،آدمی که تغییر کرد –جان که تغییر کرد-جهان هم تغییر میکند انسان که تغییر کرد تاریخ انسان هم تغییر خواهد کرد.

    (عبدالکریم،سروش،سنت وسکولاریسم،تهران،صراط،1381،ص71).

    زمینه های تاریخی سکو لاریسم در غرب: الف)زمینه یونانی در نزد فلاسفه یونانی : زمینه یونانی سکولاریسم در نزد فلاسفه یونانی به معنای نیروی حیاتی ، زندگی ، مدت زمان ، نسل و سپس جاودانگی است در این واژه از دنیای کنونی در تمایز با دنیای آتی سخن به میان می آید .

    در یونان باستان نخستین بار در پنج قرن قبل از میلاد مسیح دو نظریه متضاد مطرح می شود .تضاد میان دنیای اسطوره و دنیای عقلانی ،تضاد میان خدایان جاودان وانسانهای فانی که در واقع تضاد میان منطق دین و منطق دولت یا تضاد میان منطق خصوصی و خانوادگی و منطق کشور و شرایط عمومی است.

    ب)زمینه مسیحی و آغازین سکولاریسم: دراین مفهوم سکولاریزاسیون با دو قلمرو قدسی و روحانی از یک سو و غیر قدسی و نفسانی از سوی دیگر مترادف می شود در این مفهوم ،سکولار ترجمان SAECULUM)) قرار می گیرد .

    در صورتی که قدسیت و قدسی ترجمه SAECULUM)) است.

    در انجیل کلمه سکولار به کار رفته است .

    وپیروان خود را از به دام افتادن آن بر حذر نموده است.

    مفهوم سکولار به معنای مکان و محل فعالیت های دنیوی است .

    و پیروان مسیح همواره مسیحیان را به سوی آخرت دعوت می کنند.

    ج) زمینه آگوستینی (شهر خدا و شهر انسان ): آگوستین در چهار قرن پس از میلاد بافرو پاشی رم ،دو نوع شهر را از هم متمایزمی کند :"شهر خدا و شهر انسان" تاریخ را نیز به دو تاریخ دنیوی و مقدس تقسیم میکند .همه ی چیزها ی زمینی و مالکیت ها و قدرتها نمادین شهر انسان میداند که فرجامش نیز زمینی است.

    اما در مقابل شهر خدا یا شهر مقدس وجود دارد که در همین جهان خاکی است و انسانهاتا زمانی که قلمرو موعود خود را تصرف کنند و با فرمانروای خود یا پادشاه سده ها SAECULUMS SIECLS) ) در آن حکم رانی می کنند البته شهر خدا در این دنیا در پیکر کلیسا وجود دارد اما هیچ گاه در این دنیا محقق نمی شود .و هرگز محقق نخواهد شددر نظریه ی آگوستین سکولار (دنیا) و (دنیای مقدس) شهر هر دو در پیکره کلیسا محقق میشود.

    د)زمینه کلیسایی (کشیش ها و لائیک ها): سکولاردر این زمان وجهی است که اختلاف میان دو نوع زندگی را نشان میدهد یکی زندگی دنیوی اکثریت عظیم مومنان و دیگری زندگی اقلیت و خواست پارسایان و کشیشان و اصحاب کلیسا ،گروه اول شامل مسیحیانی میشود که از مومنان و کشیشانی تشکیل شده که سکولار هستند و به امور دنیوی می پردازند و گروه دوم روحانیتی است که از فعالیت های دنیوی دور می ماند و به نیایش در راه دین و خدا می پردازد .

    ر)زمینه ماکیاولی (اندیشه سیاسی): در حوزه اندیشه سیاسی اندیشه های سکولار با خود مختاری دولت –شهرهای ایتالیا انجام می پذیرفت ماکیاولی با توجه به حوادث سیاسی دوران خود و ابعاد جغرافیایی و اجتماعی و نظامی بدون ارجاع به دین به ابداع و اختراع یک اندیشه سیاسی می پرداخت او میگوید سیاست مستقل از اخلاق و دین است .برای رسیدن به هدف، سیاست می تواند از تمام وسایل و امکانات بهره جوید .به بیان دیگر هدف وسیله را توجیه میکند نظریه ماکیاول کاملأ سکولارسیمی است.

    ز)زمینه جان لاک : جان لاک چون فیلسوف اصلی لیبرالیسم سیاسی است در اولین تعریف از سکولاریزاسیون حدود و اختیارات کلیسا و دولت را تعیین میکندو حقوق و اختیارات آنها را از یکدیگر متمایز میکند او میگوید قلمرو دولت شامل امور مربوط به مالکیت و زندگی در بعد دنیوی و مادی و قلمرو کلیسا در امور معنوی درونی و دینی است دولت نباید در امور مربوط به اعتقادات دینی افراد دخالت کند.

    جان لاک در رساله ای مسیحی کردن اجباری را در هر کجا محکوم می کند .

    ژ)زمینه پرو تستاتیزم : دراین زمان مارتین لوتر در سده ی شانزدهم یک رفورم دینی را در اروپا آغاز میکند چون کلیسا صاحب اموال و املاک فراوانی بود، هم از اقتدار سیاسی و هم از اقتدار اقتصادی برخوردار بود روحانیت آلمان نیز ثروتمند ترین روحانیت زمان به شمار میرفت و بسیاری کلیسا را به دلیل دخالت زیاد در امور دنیوی تقبیح میکردند بسیاری از اسقف ها و کشیش های آلمانی به پرو تستان گرایش پیدا میکنند و از کلیسای کاتولیک جدا میشوند به همین دلیل در این دوره دو نوع سکولاریزاسیون به وجود می آید یکی سکولاریزاسیون کاتولیک به معنای اقتدار کلیسا در امور دنیایی و دیگری سکولاریزاسیون پروتستانی به معنای جدایی از کلیسا و تبدیل املاک کلیسا به مالکیت خصوصی که همین عامل زمینه جنگ های سیاسی دینی بین کاتولیک ها و پروتستانها را تعیین میکند .

    س) زمینه و ستپالی (وست فالی): اصطلاح سکولاریزاسیون در زبان فرانسه برای نخستین بار در سال 1553 در قضیه ی حقوقی انتقال اموال کلیسا به کار برده شد.چون پس از صلح وست فالی( (west phaly در سال 1648 که پایان جنگ های سی ساله ی اروپا بود ،بخشی از املاک کلیسا به مقامات سکولار و یا بخش خصوصی انتقال داده شد و با توزیع و تقسیم اموال و املاک کلیسا به سوی مردم و بخش خصوصی تاریخ جدیدی در اروپا به وجود آمد.

    ش)زمینه ی انقلاب فرانسه : در دوران انقلاب فرانسه سکولاریزاسیون عملی میشود و در جهت تقسیم عادلانه ثروت ،مبارزه با کلیسا که صاحب دسترنج مردم زحمت کش شده است کشانده میشود .در این زمان اقدام سکولاریزاسیونی یک اقدام سیاسی ،اقتصادی،اجتماعی در جهت تغییر روابط اجتماعی کهنه و گذار به مناسبات جدید سرمایه داری است این اقدام در انقلاب فرانسه فراتر از یک کنش نمادین اجتماعی است و نشانگر یک پروژه اجتماعی برای تغییر بنیادین جامعه کهن بر مبنای ایده های حقوق بشر و شهروندی است و سکولاریسم به معنای رهایی از همه سلطه های دینی و کلیسایی زمانهای قبل می شود .

    ص) زمینه هگلی : هگل از واژه سکولار استفاده نمی کند بلکه از واژه(verweltichuny) استفاده می کند که به معنای دنیایی شدن است .

    تز اصلی او این است که مسیحیت رسمی در کالبد کلیسا قدرت دنیایی و ایجاد دنیا بوده است نه قدرت معنوی.

    و ) زمینه مارکسی : مارکس در سال 1842 در سالنامه های فرانسوی و آلمانی مطرح می شود و بر فلسفه هگل انتقاد وارد می کند .

    مارکس بر ایده آلیسم هگل انتقاد می کند و بر ماتریالیسم تاریخی تاکید می کند .

    مارکس در عصر مدرن سیاست و دولت نیز نقد می کند وآنرا موجب از خود بیگانگی می داند .

    در رابطه با دین و مذهب او معتقد به از خود بیگانگی انسان است .

    هدف اساسی مارکس بررسی و مطالعه میان شرایط اقتصادی ( زیربنا ) و نظام هنجاری ( روبنا ) می باشد و این را یک رابطه دیالکتیکی می داند به آن معنا که شرایط اقتصادی تعیین کننده افکار ، عقاید و شعور اجتماعی است بر خلاف هگل که فکر و ایده را مقدم می داند مارکس معتقد است اساس هر جامعه را شیوه تولیدی آن تشکیل می دهد و روابط تولیدی ، ساخت اقتصادی هر جامعه را شکل می دهد و حقوق و اخلاق و هنر و مذهب رو بنا هستند .

    بدین ترتیب می توان از زمان مارکس فرآیند سکولاریزاسیون را زمان نقد مدرنیته سرمایه داری و گذر از آن دانست و به معنای خاص کلمه دوره سکولاریسم واقعی دانست .

    ی ) زمینه و بری : ماکس وبر سکولاریزاسیون مسیحیت را در شکل پروتستانیزم تعبیر می کند در سال 1906 در مقاله ای به نام "گذر و تبدیل فرقه های پروتستان امریکا به انجمن های لائیک" فرایند سکولار شدن را یکی از شاخصه های مدرنیته می داند و نظریه مشهور وی درباره "جادوزدایی جهان" جنبه ای از سکولاریزاسیون است که در نزد وبر به معنای "رد میانجی گری سحرآمیز و خدازدایی از فرایند های طبیعی و رها کردن افکار اخلاقی برای جهان است" از نظر "وبر" پروتستانیزم با رد مطلق این ایده که رستگاری از طریق آئین عشاء ربانی و کلیسا به دست می اید به سمت سکولار شدن جامعه پیش می رود و سرانجام ایده وبر و دعوت الهی به کار حرفه ای در واقع ترجمه سکولاریزم مسیحیت است .

    تنها وسیله ادامه زندگی مقبول خداوند ، پارسایی و رهبانیت نیست بلکه انجام وظایف درون جهان از جایگاه هر فرد در زندگی خود ناشی می شود و کار حرفه ای (beruf ) یک دعوت الهی است .

    م) زمان پارادایم سکولاریزاسیون: با حرکت ماکس وبر و مارکس در حوزه نقد دین و افول اقتدار دین و نهاد دین در جامعه در قرن بیستم به چند صاحب نظر اصلی در پارادایم سکولاریزاسیون اشاره می کنیم : * هوارد بکر که سکولاریزاسیون را افول معنای دین سامان یافته چون ابزاری برای کنترل تعریف می کند .

    * بریان ویلسون سکولاریزاسیون را فرایندی می داند که در آن اندیشه ، عمل و نهادهای مذهبی اهمیت اجتماعی خود را از دست می دهد .

    * پیتر برگر : سکولاریزاسیون را فرایندی می داند که در آن بخش های کاملی از جامعه و فرهنگ از زیر نفوذ و اقتدار نهاد ها و نمادهای دینی خارج می شوند .

    * کارل دوبل آئر : سه سطح اصلی برای تحلیل از سکولاریزاسیون مطرح می کند : اجتماعی ، سازمانی و خصوصی او معتقد است که سکولاریزاسیون فرایند استقلال و خود مختاری این 3 حوزه از هم است .به طور کلی جامعه سکولاریزه با توجه به توضیحات فوق ، جامعه ای است که در آن جدایی سه حوزه قانون ، دانش و سیاست محقق شده ، در صورتی که دین همیشه گرایش به یک دست کردن این 3 حوزه تحت نفوذ و سلطه خود داشته است .تقریبا حدود سه قرن دانشمندان علوم اجتماعی براین اعتقاد بودند که دین برای افراد مضر است چون تفکر عقلانی آنها را ضایع می کند وبرای جامعه نیز مضر است برای مثال فروید در یکی از کتابهایش به نام «آینده یک پندار»درسال 1927 در تحلیل روان کاوی دین می گویند، دین نوعی پندارونوعی سم شیرین وتلخ است .

    اوستاو(113؛1990)می گوید پروتستانیزم واپس روی به وضیعت بچه ای است که در مقابل جداشدن از مادرش مقاومت می کند .

    مسیح و پیروانش یادآور واپس روی به سوی مادر هستند.

    در مقابل نظریات مبتنی برغیر عقلانی دین، مدافعان پارادایم جدید تحقیقات بسیاری را ذکر نموده اند که ثابت نموده است دین منبع مهمی برای سلامت روان و حتی سلامت جسم است.

    نه تنها دین باسلامت جسم وروان همبستگی دارد بلکه نظریه های اخیر راجع به ابعاد مختلف دین همگی براین عقیده متفق القول هستند که اصل انتخاب عقلانی یکی از اصول مسلم دین است.

    در ارتباط با نظریه انگلس ومارکس که دین را افیون ملت ها می دانند پارادایم جدید اعتقاد دارد که دین علاوه بر اینکه هم چون آرام بخشی برای افراد عمل می کند عامل بسیاری از جنبش های دهقانی واجتماعی است .

    و موجب اعتراضات عمومی بومیان آفریقا وآمریکا شمالی در مقابل متجاوزان اروپای بود وامروزه نیز به عنوان منبع مهمی جهت بسیج عمومی برعلیه ظلم های صورت گرفته در اروپای شرقی می باشد در همین راستا بسیاری از محققان تلاش نمودندکه رابطه بین دین وطبقه اجتماعی پیداکنند اما همه تلاش های آنها شکست خورده ورابطه ای قوی بین این دو متغییرپیدا نکرده اند به بیان دیگر دین در بین همه طبقات اجتماعی وجود دارد.

    با توجه به نظریات جامعه شناسان کلاسیک که معتقد به افول مذهب از نظر تاریخی هستند ومی گویند دین واعتقادات دینی رو به افول است تحقیقات زیادی انجام شده است که نشان می دهد دینداری بسیاری از مناطق جهان رو به گسترش است ومشارکت دینی در حال افزایش است ونمی توان کشوری که دوسوم آن خودرا مذهبی می دانند یک کشور سکولار دانست و نگاهی اجمالی به کل جهان نشان می دهد که رابطه پایداری بین مشارکت مذهبی و مدرنیزاسیون وجود ندارد در حقیقت کاهش های کوتاه مدت وقابل توجهی که در مشارکت مذهبی در جهان مشاهده شده است بسیار کمتر از افزایش های چشمگیری است که رخ داده است.آنچه در اینجا نیاز به تبیین دارد کاهش دینداری نیست بلکه تنوع دینداری است.

    این نظریه که رفتار مذهبی ریشه ای غیر عقلانی دارد ودین باید هرچه سریع تر تسلیم سکولاریزاسیون شود با نتایج بدست آمده که هرچه گروهی لیبرال یا سکولاریزم باشد سریع تر اعضایش رااز دست می دهد امامذهبهایی که نیرومند ترهستند باقی می مانند والهیات سنتی پیشرفت زیادی نموده است خدشه وارد کرده است چرا که بنیادگراهای مذهبی رشد نموده اند در حالیکه لیبرالها وسکولارهاتوفیق چندانی نداشته اند.

    نظریه دیگری که در ارتباط با دین با پارادایم جدید مورد نقد قرار گرفته است نظریه مارکس و وبر درباره دین است.مارکس معتقد است دین چیزی بیش از بازتاب خیالی نیروهای بیرونی شرایط اقتصادی ابزار تولید که زندگی روزمره را کنترل می کند توسط ذهن انسانها نیست و وبر نیز ظهور سرمایه داری را به روحیه پروستاتی نسبت داده است ومنبع این روحیه را در شرایط مادی می داند و به دین نقش علی نمیدهد اگر چه دین را مورد توجه قرار داده است در مقابل این نظریات میتوان به جنگهای صلیبی اشاره کرد که شواهد زیادی موجود است که نشان می دهد صلیبیون واقعا معتقد بودند تنها به دلایل کاملا دینی به جنگ می روند و حتی زمانی که اوربان دوم به گروه صلیبیون اول دستور داد که هرچه غنیمت وثروت به دست آوردند متعلق به خودشان است با این وجود مسیحیان کمی دعوت اورا پذیرفتند.

    برخی ازمارکسیست ها شالوده اساسی جنبش ها و بدعت ها را کشمکش های طبقاتی دانستند.

    به اعتقاد انگلس اکثر جنبش های بدعت گرا متکی به پرولتاریا بوده است به پیروی از انگلس بسیاری از مورخان مارکسیست ماتریالیسم بر مخالفت خود با دین پافشاری می کنند و معتقدند اساسأاستدلال اقتصادی باید جای هر گونه استدلال دگماتیکو دینی را بگیرد پارادایم جدید تضادهای طبقاتی را انکار نمی کند ولی معتقد است اگر این جنبشها در وهله اول تنها به مسائل این دنیا توجه داشتند مسلمأ بعد از رسیدن به هدف دست از عقاید خویش بر می داشتند به علاوه بسیاری از این جنبشها نیرو هایشان را از طبقات مختلف جامعه بسیج می کردند که اعتقادات دینی داشتند و پس از جنبش نیز این اعتقادات دینی را حفظ کردند همچنین شاروت معتقد است بیشتر جنبش هابیش از آن که از عوامل سکولار تاثیر بپذیرند از عوامل دینی تاثیر می پذیرند.

    در سه قرن اخیر محققان وجامعه شناسان مطالعات ادیان بر این باور بودند که انتشار عقاید ادیان جهانی و پلورالیسم دینی منجر به افزایش بی دینی می شود زیرا هر کدام از ادیان به دلیل ادعاهای متناقضشان ادیان دیگر را رد می کنند و معتقدند ایمان امری بسیار شکننده است و تعصب دینی از بین می رود و شک و تردید در دین افزایش میابد .

    ولی پارادایم جدید معتقد است که رقابت دینی موجب سر در گمی و کاهش ایمان نمی شود بلکه انتخابهای قاطعانه دینی در اختیار افراد قرار می دهد ورقابت دینی موجب تقویت دین می شود چون هواداران ادیان مجبور به رقابت هستند که این رقابت موجب تقویت دینی می گردد و افراد بیشتری به دین رو می آورند.

    مارسل گیشه در کتاب جهانی جادو زده در رابطه با سکولاریسم بیان می کند در جهان اجتماعی خدایان به بقای خود ادامه می دهند و خدا نمی میرد اما دخالت در امور سیاسی انسان ها ندارد در واقع موضوع اصلی لائیتسه و سکولاریسم همواره رهایی سیاست و امر عمومی از دین و شریعت بوده است مباحث سکولاریسم از قرن نوزدهم توسط افرادی همچون کانت،هگل ،فوئر باخ، مارکس، نیچه، بلومنبرگ مطرح می شود ولی بر مفاهیم و نظریات سکولاریسم دو انتقاد عمده وارد است.

    نقد اول از طرف کسانی است که نظریات ارتجاعی دارند و بازگشت به حاکمیت دینی را در شرایط کنونی خواستاراند نقد دیگر به مدرنیته از موضع عقب گرا و حفظ مناسبات پیشین نیست بلکه از موضع افشای تضادها و محدودیت های نظام جدید سرمایه داری در جهت گذرآن صورت می گیرد در این نظریه انتقاد به مقدسات جدید چون کالا، سرمایه، دولت، ملت و اقتصاداست که جایگزین مقدسات کهنه و قدیمی گردیده است.

    (سکولاریسم ومبانی نظری آن،سیاوش افشارپور-ابوطالب عزیزی،شیراز،گروه آموزشی علوم اجتماعی،1389).

    زمینه هاى فکرى شکل گیرى سکولاریسم : 1ـ نهضت اصلاح دینى: سکولاریسم مشربى است که تنها مى تواند در اقلیم مسیحیت رشد و نمو کند; زیرا سرچشمه هاى آن در تعالیم مسیحیت به صورت تحریف شده وجود دارد.

    بنابر مندرجات کتب مسیحى، بین دیون مردم به قیصر و دیون مردم به خدا باید تفاوت قایل شد.

    بنابراین، اصل جدایى دین از سیاست، که از اصول زیربنایى سکولاریسم به شمار مى آید، ناشى از موقعیت ویژه غرب و نشأت گرفته از جهان بینى ویژه مسیحیت است و در تاریخ و فرهنگ مشرق زمین، پایه و اساسى ندارد.

    گفته شد که تحولات پس از عصر روشنگرى، واکنشى نسبت به مسائل و رخدادهاى پیش از این عصر و قرون وسطى به شمار مى رود.

    یکى از تحولاتى که از زمینه ها و عوامل عمده اصول و دستاوردهاى اصلى سکولاریسم محسوب مى شود نهضت اصلاح دینى است.

    نهضت اصلاح دینى یا رفرمیسم جریانى است که طى آن به تدریج، از نفوذ مذهب در شؤون گوناگون زندگى جوامع اروپاى غربى کاسته شد.یکى از پیامدهاى مهم نهضت اصلاح دینى، فردگرایى است که از مبانى فکرى سکولاریسم محسوب مى شود.

    در حقیقت، آموزه پروتستانیسم مبنى بر خودکشیشى به لحاظ منطقى، مشوّق خودگرایى است و به آزادى وجدان و حقوق طبیعى رهنمون مى گردد.

    مسلّماً میان جنبش اصلاح دینى و سکولاریسم رابطه وجود دارد.

    این امر را مى توان در تحولاتى که پس از نهضت اصلاح دینى بنیان نهاده شده و تناقض هایى که پروتستانیسم به بار آورده است، جستجو نمود.

    از دستاوردها و پیامدهاى مهم دیگر آن مشخص شدن اخلاق بود; زیرا لوتر و کالون به اخلاقیاتى توصیه مى کردند که مبتنى بر انگیزه هاى درونى بود و افراد باید به نداى وجدان خود گوش مى دادند و به عبارت دیگر، مبتنى بر اصول اخلاقى نبود.از بهترین اصولى که نهضت اصلاح دینى بر آن تأکید مىورزید و از مبانى و اصول اساسى سکولاریسم به شمار مى آمد جدایى دین از سیاست بود.

    کالون، از دیگر رهبران نهضت اصلاح دینى، در سال 1541 م پیش نویس قانونى براى کلیساى ژنو تهیه کرد که بر اساس آن، قلمرو سیطره حکّام غیر مذهبى و کلیسا کاملاً مشخص و تفکیک شده بود.

    کالون معتقد بود که حکومت غیر مذهبى یک حکم الهى است و براى مسیحیان نفع اساسى به دنبال دارد.

    وى بر این نکته اصرار مى کرد که توصیه هاى او مستقیماً برگرفته از کتاب مقدس است.

    لوتر نیز وجود یک قدرت دنیوى نیرومند را، که همه موظف به اطاعت از او باشند، ضرورى مى دانست.

    جدا کردن مبدأ قلمرو دینى از قلمرو دنیوى را مى توان طلیعه یکى از ویژگى هاى سکولاریسم برشمرد که حرکت اصلاح دینى در آن نقشى اساسى داشت.

    تمایز میان جهان دینى و دنیوى منجر به پیدایش فضایى فکرى شد که در سایه آن، مطالعه تجربى و علمى جهان شکل گرفت.

    2ـ تبدیل جامعه بسته به جامعه باز: از جمله عواملى که در شکل گیرى تمدن جدید و بالتبع، فرهنگ جدید نقش دارد، برون نگرى غرب و جذب عناصر مفید و سازنده از فرهنگ و تمدن هاى دیگر است.

    تماس مکرّر اروپایى ها با مسلمانان در جنگ هاى صلیبى و همچنین حکومت اسلامى اندلس، که در اواخر قرن اول هجرى بنیان نهاده شده بود، موجب انتقال فرهنگ اسلام به اروپا گشت.

    آنان تأسیس کتابخانه، ترویج کشاورزى، استخراج معادن و اختراع وسایل جدید از جمله ساعت را از مسلمانان آموختند.

    در سال هاى همزمان با عصر روشنگرى، اکتشافات جغرافیایى اروپاییان را به این نتیجه رهنمون ساخت که تنها به فکر جامعه و اقتصاد بسته خود نباشند و به دنبال کشف مسائل جدید برآیند.

    این امر تحولى در افکار بسته و منجمد اروپایى ها نیز به وجود آورد و طبقه جدیدى، که معتقد به ارزش هاى جدید بود، نضج گرفت.

    عبور از جامعه بسته به جامعه باز براى غربى ها تداعى گر عبور از جامعه مذهبى به سکولار است.

    3ـ پیدایش جامعه صنعتى: همزمان با تحولات مقارن با عصر روشنگرى و پس از آن، متفکرانى در غرب، پا به عرصه وجود نهادند که به صنعت و فن آورى روى آوردند، به گونه اى که علم در قبال عقل نظرى از اهمیت والایى برخوردار گردید.

    در حقیقت، فن گرایى ناشى از اهتمام بیش از حد نسبت به تجربه گرایى و علم بود که یکى از مبانى فکرى سکولاریسم محسوب مى شود.

    ویژگى فن آورى جدید سلطه بر طبیعت بود.

    پیامدش نیز آن بود که روابط تولیدى دچار تغییر و دگرگونى گشت.

    انسان از کشاورزى به صنعت روى آورد و کسانى هم که به حرفه کشاورزى اشتغال داشتند با نفى سنّت هاى حاکم گذشته رابطه تولید را همسو با سایر بخش ها و نظام اقتصادى به پیش بردند.

    به تدریج، طبقه متوسط در جامعه شکل گرفت که بر خلاف طبقات سنّتى پیشین، پیوندهاى طبیعى در محیط برخوردار نبود.

    این طبقه «بورژوا» نامیده شد و در قرن هجدهم از ثروت فراوانى برخوردار بود و به تدریج، خواهان ایفاى نقش در اداره امور جامعه و حکومت گردید.

    بدین لحاظ، انقلاب فرانسه اتفاق افتاد.

    از نگاه مارکس، بورژوازى علت فرهنگ و تفکر عصر جدید است، اما برخى دیگر معتقدند که بورژوازى در عصر جدید و مصادف با پیدایش تفکر عصر جدید به وجود آمده و هر یک از دیگرى متأثر است.

    از دیگر پیامدهاى فن آورى و صنعت، عقل مدارى است; زیرا انسان همواره در حال محاسبه گرى است که نتیجه طبیعى آن، برنامه ریزى و تجزیه و تحلیل مسائل و پیش بینى و در نتیجه، نفى قضا و قدر و دین مدارى است.

    تخصص و متخصصانِ چنین جامعه اى از ارج و مقام برخوردارند و جایگزین متولیّان دینى مى شوند.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

     

    1- محمد جواد نوروزی،مبانی فکری سکولاریسم،فصلنامه معرفت شماره 22

    2- حمیدرضا شریعت مداری،سکولاریسم در جهان عرب،تهران مرکز تحقیقات و مطالعات ادیان ،1382

    3- محمد برقعی ، سکولاریسم از نظر تا عمل ،تهران ،انتشارات قطره،1388،

    4-میرچاالیاده،فرهنگ ودین،ترجمه بهاءالدین خرمشاهی،تهران،طرح نو1374

    5-عبدالکریم سروش،سنت وسکولاریسم،تهران،صراط،1381

    6- سکولاریسم ومبانی نظری آن،سیاوش افشارپور-ابوطالب عزیزی،شیراز،گروه آموزشی علوم اجتماعی،1389.

بيان مسئله: آنچه پيش رو داريد تحقيق کوتاهي پيرامون «سکولاريسم » يا «سکولاريزاسيون » است. در اين نوشتار پس از بيان معناي لغوي و اصطلاحي سکولاريزم، اصول و بنيادهاي اساسي اين تفکر، خواستگاه اوليه و علل و زمينه هاي پيدايش و پيشينه آن در مسيحيت، غرب

سکولاريزم يا نظريه ي جدايي دين از سياست ، حاصل تحولات مذهبي ، علمي و اجتماعي است که پس از رنسانس در جوامع غربي به وقوع پيوست و نوعي خودباوري و خودبسندگي کاذب را به ارمغان آورد؛ اين نظريه در طول يکي دو سده اخير استحکام يافت و امروزه از نگاه طرفدارانش

اشاره در اين نوشتار، ابتدا به تفاوت «فلسفه‏ى دين» و «کلام جديد» اشاره مى‏شود، سپس «تعريف دين از منظر دين پژوهى جديد» صورت مى‏گيرد، پس از آن، تقسيم «دين» به «اديان سنّتى» و «اديان دنيوى»، و تقسيم «اديان سنّتى» به «وحيانى» و «غير وحيانى» مطرح مى‏شود.

سکولاريزم: «مکتب جدايي دين از سياست» سکولاريزم در معني وسيع خود به توسعه اومانيزم اشاره دارد که در آن مردم شروع به نشان دادن علاقه بيشتر به دستاوردهاي دنيوي و امکان ارضاي خاطر در اين جهان کرده اند. سکولاريزم بر تمام ابعاد فرهنگي، سياسي و اجتماعي اثر

پريلکگس مي گويد: آدميکه به کارسياست نمي پردازد شايسته صفت شهروند بي آزار نمي باشد. بلکه بايداو را شهروندي بي خاصيت دانست. زيرابشردر هر لحظه اززمان به نوعي با سياست سرو کار دارد. يکي از مصاديق اين کفته : دين و تفکرات سکولاريسم است. که ناشي ازيک فکر و

چنانکه در مباحث گذشته تطور لغوی و معنایی سکولاریزاسیون و سکولاریزم وهمینطور تغییر و تحولات ناشی از آن ، بیان شد ، در مبحث کنونی نیز سعی بر آن است که به اجمال روند تاریخی بوجود آمدن این مفهوم نیز ، بررسی گردد . مفهوم سکولاریزاسیون که معنای عام و مورد منظور ازآن در رساله فوق ، همانا غیر قدسی شدن و عرفی شدن امور سیاسی و اجتماعی در غرب می باشد ، طی یک روند چند قرنه صورت پذیرفت . ...

آيت الله شهيد دکتر سيد محمد حسيني بهشتي نزد مردمان اين مرز و بوم پيش از آنکه چهره‌اي سياسي باشد مردي است اهل خدمت و حکمت. مجاهدتهايش در طي ساليان متمادي براي به ثمر نشستن نهضت اسلامي و تلاشهاي بي‌وقفه‌اش در جهت تحکيم نظام جمهوري اسلامي در ايران مشه

معنويت‏ و سکولاريسم ترجمه سکولاريزم‏ براى سکولاريزم (secularism) و مشتقات مربوط به آن در زبان فارسى معادل‏هاى فراوانى به کار برده شده است. در ترجمه سکولاريزم: دنياپرستى، اعتقاد به اصالت امور دنيوى، غير دين گرايى، نادينى‏گرى، جدا شدن دين از دنيا، دني

ریشه لغوی سکولاریزم معادل های واژه سکولار معادله ی فارسی 1-3- سکولاریزم 2-3- سکولاریزاسیون 3-3- سکولار تفاوت سکولاریزم و سکولاریزاسیون تطور تاریخی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون . “ریشه لغوی” واژه سکولار “Secular” برگرفته از اصطلاح لاتینی 2)معادل های واژه سکولار ؛ در زبانهای اروپایی ،‌بنا به تحققهای تاریخی متفاوت سکولاریزم ، اصطلاحات مختلفی شکل گرفته است . معروفترین اصطلاحی که ...

دو جهان متفاوت مسيحيت، اسلام و سکولاريسم خاستگاه همه اين حرکت هاي سکولاريستي در جهان اسلام به دو چيز ختم مي شود. يکي تشويق و ترغيب استعمارگران غرب وارثان آنان اما خاستگاه دوم: اين که برخي از مسلماناني که پيشرفت اروپاييان را ديده اند و مرعوب آنان شد

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول