مقدمه قبل از اینکه بخواهیم به مساله اصلی ( اضطراب) بپردازیم جالب است بدانیم که اضطراب یکی از شایعترین اختلالات در بین مراجعان به روانپزشکان و روانشناسان بالینی وپزشکان میباشد .
و بنابراین توجه بسیاری از متخصصان را بخود جلب کرده است .
و بدنبال آن راههای موفقیتآمیزی نیز برای درمان این اختلال ابداع شده است .
یکی از این روشهای درمانی، رفتار درمانی شناختی میباشد .
که به معرفی آن در این مقاله میپردازیم .
البته نظریههای درمانی ارائه شده در این زمینه آورده خواهد شد.
وراههای تشخیص آنرا نیز بیان میکنیم.
اضطراب را در واقع همه انسانها تجربه میکنند.
اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند ، و اغلب مبهم است که با یک یا چند تا از احساسهای جسمی همراه میگردد مثل احساس خالی شدن سردل ، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد ، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقراری ومیل برای حرکت نیز ازعلائم شایع است.
اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریبالوقوع میدهد و شخص را برای مقابله آماده میسازد.
ترس، علامت هشدار دهنده مشابه ،از اضطراب با خصوصیات زیر تفکیک میشود: ترس واکنش به تهدیدی معلوم ، خارجی، واز نظر منشاء بدون تعارض است.
اضطراب واکنش در مقابل خطری نامعلوم ، درونی ، مبهم و از نظر منشاء خمراه با تعارض است تاریخچه تقریبا یک قرن پیش ، زیگموند فروید« نوروز اضطراب» را ابداع ودو نوع اضطراب مشخص نمود .
یک نوع اضطراب از لیبیدو مهارشده ناشی میشود .
بهعبارت دیگر ،افزایش فیزیولوژیک در تنش جنسی به افزایش برابر در لیبیدو ،معرف ذهنی آن رویداد فیزیولوژیک، منجر میشور.
از دیدگاه فروید:، مفر طبیعی چنین تنشی برقراری رابطه جنسی است.
معهذا ، سایر اعمال جنسی، نظیر پرهیز وجماع منقطع ، مانع تنش و موجب نوروز واقعی(actual) میگردد.
اختلالات اضطراب شدید مربوط به سد شدن لیبیدو مشتمل است بر نوروزهای نورآستنی ، خود بیماریانگاری،و اضطراب،که همه آنها از دیدگاه فروید واجد اساس زیستشناختی بودند.
نوع دیگر اضطراب ، به بهترین وجه با احساس نگرانی یا ترس که از فکریا میلی سرکوب شده ناشی میشود، مشخص میگردد این نوع اضطراب مسئول پیدایش پسیکو نوروزهااست نوروزهای هیستری، فوبی و وسواس (کاپلان وهمکاران، 1994 ) نظریه نو فرویدی این نظریهها در دهههای 1920 و1940 وعمدتاً در نتیجه اختلاف نظر درباره آنچه تاکید افراطی فروید بر اهمیت تکانههای بیولوژیکی تلقی میشد ، خصو صاً تکانه جنسی و تهدیدی که آن تکانهها بر فرد تحمیل میکنند مطرح شدند.
نو فرویدیها شخصیت آدمی را به میزان زیادی پیامد و نتیجه تاًثیرات اجتماعی میدانند .
آنها براین باورند که «اضطراب اولیه» نه در آغاز تولد بلکه بعدها بروز میکند.
زمانی که کودک نه تنها برای ارضای نیازهای فیزیولوژیکی اساسی بلکه برای حفاظت وحمایت نیز به والدین وابسته است .
اضطراب در نتیجه ناکامی بالقوه یا واقعی چنین نیازهایی ایجاد میشود.
بر طبق نظریه نو فرویدیها وقتی که دفاعهای اولیه که علیه اضطراب اولیه بکار گرفته میشوند منطقی ومعقول باشند به آسانی در موقعیتهای جدیدی مورد تهدید قرار نخواهند گرفت.
اگر چنین دفاعهایی ضعیف باشند یا در نتیجه فشار روانی دراز مدت تضعیف گردند.
آنگاه دفاعهای جدیدی شکل میگیرند که اضطرابهای جدید را دامن میزنند ودر نتیجه رواننژندی تمام عیاری ایجاد میشود.
( پاول و انرایت ، ترجمه رودسری وصبوری مقدم 1380 ) نظریه های رفتاری اضطراب واتسن و دیگر نظریهپردازان رفتارگرا ، اختلالات اضطرابی را نتیجه یادگیری غلط و شرطی شدن میدانند ، یک موقعیت استرسزا که با موقعیتهای استرسزای قبلی شبیه است ممکن است موجب برانگیختن اضطراب در فرد شود توقعات و مدلهای نادرست والدین بعنوان علت اضطراب در دیدگاه یادگیری مورد تاکید واقع شده است.
والدین که انتظارات خارقالعاده ویا بیش ازاندازه از کودکان خود دارند ، موجب ایجاد اضطراب درآنان میشوند.
به همین ترتیب اگر والدین دارای واکنشهای اضطرابی در برابر موقعیتهای ییاهمیت باشند، کودکانشان میآموزند که در برابر مسا ئل جزئی وبیاهمیت واکنشهای اضطرابی شبیه به واکنشهای والدین ازخود ظاهرسازند قصور درآموختن شایستگیهای لازم نیز میتواند علت اضطراب محسوب شود زیرا شخصی که شایستگیهای لازم را آموخته است در سازگاری وحل مسائل زندگی، موقعیتهای کمی را تهدید کننده میبیند، ولی شخص مبتلا به اضطراب بدلیل نبود شایستگیهای لازم، بسیاری از موارد معمولی زندگی را اضطرابزا و تهدید کننده احساس میکند.
( آزاد: 1372 ) نظریه یادگیری شناختی اجتماعی (csl ) این دیدگاه از رفتار گرایی تحول یافت وگسترش آن در نتیجه نارضایتی از چیزی بود که انعطاف ناپذیری وعقاید ساده گرایانه رفتارگرایی محض خوانده میشد.
بندور(1969 ) این نظر را درست میدانست که ترس و اضطراب فراگرفته میشوند ولی برای این یادگیری چهار مکانیسم اجتماعی را بر شمرد: نخست ترس ممکن است ازطریق شرطیسازی کلاسیک دقیقاً به همان شیوهای که توصیف شد، فرا گرفته شود.
دوم : بنا به اظهار بندورا « تجربه نیابتی » (دیدن فردیدیگر که دچار ناخرسندی، تنبیه، یا درد بعنوان پیامد رفتار خود شده است ) میتواند با اهمیت باشد.
این فرآیند «سرمشقگیری» نیز خوانده شده است.
سوم:« آموزش نمادین » به یادگیری از طریق آموزش اشاره دارد، خواندن یا گفتن این که چیزهایی معینی تهدید زا ، دردزا، یا منع شده هستند.
چهارم، بندورا به منطق نمادین که بالقوه در ایجاد اضطراب مهم میباشدنیز اشاره دارد.
شخصی ممکن است استنباط کند که چیزی خطرناک است.
این فرآیند ممکن است منطقی باشد.
برای مثال، کوسهماهیها در دریا شنا میکنند، کوسهماهیها خطرناک هستند، پس دریا خطرناک است.
بنابراین درنظریههای یادگیری شناختی اجتماعی براهمیت ترکیب اصول یادگیری همراه با نقش تفکر واستدلال فردی در ایجاد اختلالات اضطراب تاکید میشود مؤلفه مهم دیگر csl ، مفهوم خودکارآمدی است.
بندورا(1997 ) اظهار داشت که انتظارات کارآمدی شخصی است که تعیین میکند آیا رفتارهای مقابله با مشکل به اجرا در خواهند آمد و به چه میزان شخص به این رفتارها دست خواهد زدو این الگوها مقابلهای بردرک صحیح از موقعیت ، تجربه پیشین واعتماد شخص به توانایی ارائه پاسخ مناسب برای مقابله، مبتنی است.
(پاول وانرایت، رودسری وصبوری مقدم1380 ) نظریههای وجودی نظریههای وجودی اضطراب، مدلهای عالی برای اختلال اضطراب منتشر بوجود آورده است که درآنها محرک قابل شناسایی خاصی برای احساس اضطراب مزمن وجود ندارد.
مفهوم مرکزی نظریه وجودی این است که شخص از پوچی عمیقی در زندگی خود آگاه میگردد ،که ممکن است حتی از پذیرش مرگ غیر قابل اجتناب خود نیز برای او دردناکتر باشد.
اضطراب واکنش شخص به این پوچی وسیع وجود و معنا است .
گفته شده است که پس از کشف سلاحهای هستهای نگرانیهای وجودی افزایش یافته است.
(کاپلان وهمکاران1998 ) نظریههای شناختی اضطراب نظریه پردازان شناختی معتقدند که رویدادها یا حوادث نیستند که اضطراب یا فشار روانی را موجب میشوند بلکه تعبیر این رویدادها ست که ممکن است به این مشکلات بیانجامد.
نظریههای شناختی بطور گستردهای بعنوان رویکردی برای تبیین و درمان افسردگی بوجود آمدند.
اخیراً این رویکردها در مورد اضطراب نیز بکار گرفته شدهاند زیرا در این حوزه نتایج درمانی بدست آمده به اندازه حوزه افسردگی معتبر است.
هر چند نظریههای متفاوتی با تاکیدات کم وبیش متفاوتی ارائه شده است،نظریههای شناختی عموماً اظهار میدارند اضطراب از طریق ارزیابی نادرست یا ناسازگارانه یک موقعیت که به ادراک خطر میانجامد ، ایجاد میشود.
روشهای شناخت درمانی، علاوه بر تحلیل تفصیلی وبازسازی الگوهای غیرمنطقی و ناقص تفکر یا تغییر واصلاح رفتاری را نیز به عنوان بخشی از کل فرایند درمانی بکار میگیرند.
بک (1976 ) اظهار میدارد که اضطراب بیمارگون از بیش از حدخطر آفرین تلقی کردن یک موقعیت همراه با یک یا چند بعد از چهار بعد زیر ناشی میشود: 1- تخمین بیش از حداحتمال روی دادن حادثه ترسناک 2- تخمین بیش از حد شدت حادثه ترسناک 3- بیاعتمادی به توانایی خود در مقابله کردن 4- احتمال کمی دادن به این که فرد دیگری میتواند به او کمک کند.
بک (1985 ) معتقد است که اشتغال ذهنی فرد مضطرب بصورت خطر کردن غیرارادی ومداوم افکار خودکار به شکل تجسم یا خودگوییهای کلامی ظاهر میشود، این افکار درباره آسیب بالقوه جسمی یا روانی است که فرد را تهدید میکند.
چنین افکاری چنان با سرعت رخ میدهند که شخص از وقوع آن آگاه نیست و شخص صرفاً متوجه میشود که اضطراب مفرطی اورا فرا گرفته است .
با وجود این، این افکار یا تصاویر ذهنی تنها به موقعیتهای خارجی مربوط نمیشوند.فرد احتمالاً هر نشانه جسمانی را هم که رخ میدهد، به شیوههای شدید اً اغراقآمیز وفاجعهآفرین سوء تعبیرمیکند .
یک سردرد خفیف یک تومور مغزی میگردد، گرفتگی قفسه سینه، علامتی از حمله، دشواری در تنفس بعنوان مرگ حتمی تعبیر میشود.
چنین تعبیرهایی ، اضطراب را تشدید میکند و بنابراین نشانههارا افزایش میدهد.
بک اظهار میدارد که افکار بر انگیزاننده اضطراب تقریباً با یک یا ترکیبی از چهار نوع خطای عمومی تفکر همراه است: 1- فاجعهآمیزسازی ـ وقتی که فرد مضطرب خطر را پیشروی میبیند نتیجه مورد پیشبینی یک فاجعه است.
2- اغراق آمیزسازی ـ خطاها یا نقصهای جزیی به شکست مطلق یا نقاط ضعف تک مبدل میشوند.
3- تعمیم بیش از حدـ یک تجربه دشوار به قانونی حاکم بر کل وجود شخص مبدل میشود.
4- نادیده گرفتن امور مثبت ـ چشم پوشی از تمامی موفقیتهای گذشته، تکیهگاههای شخصی و تواناییها بک همچنین به این نکته اشاره دارد که در حین لحظات تشویش، توجه ودقت فرد خیلی موشکافانه و انتخابی میشود.
برای مثال، فردی که هوشیاری مفرط نسبت به خود دارد در صف اتوبوس ممکن است توجه نگاه خیره را نشانه عدم تایید تعبیر نماید وبدین طریق اضطراب افزایش می یابد .
بک همچنین تاکید می کندکه افراد مضطرب رویدادهای ناگوار را در تخیل خود دوباره و با چنان وضوحی تجسم مییابند که قادرند به اندازه همان رویداد اصلی اضطراب برانگیزند.
همین امر موجب گسترش بالقوه محرکهای برانگیزنده اضطراب میگردد، بگونهای که رخدادهای فراوانی حادثه تلخ اولیه را برای شخص تداعی میکند.
بک معتقد است که ادراک شخص از میزان آسیبپذیریاش نیز در اختلالات اضطرابی تاًثیری محسوس دارد.
آسیب پذیری این گونه تعریف میشود: برآورد یا پیشبینی خطرات درونی یا بیرونی که یا نمیتوانیم کنترلشان کنیم یا کنترل آنها برای منظور تامین واستمرار امنیت وسلامت ناکافی است.
شخص توانایی یا منابع اتکایی خود را ناچیز تلقی میکند، توجهش قبل ا ز همه به نقاط ضعف خود متمرکز میشود ، این نقاط ضعف را برجسته میکند تا وقتی که بصورت عاملی مهلک در میآیند، آنگاه هر خطا واشتباهی را فاجعهآمیز تعبیر میکند .
این نوع خطاهای فکر آسیبپذیری را افزایش میدهد، اعتماد واطمینان را زایل میسازد واجتناب به دنبال میآید.
الیس (1692 و1976 با اظهار این نظر که علل اولیه آشفتگی آدمی « باورهای هستهای غیر منطقی» هستند، نظریه شناختی را گسترش داد.الیس معتقد است که افراد زمانی احساس رضامندی میکنند که قادر باشند، هدفها و مقاصد مهم زندگی را انتخاب وآنگاه فعالانه آنها را دنبال کنند.
باورهای غیر منطقی بعنوان باورهایی تعریف میشوند که در مسیر دستیابی به این هدفها مانع ایجاد میکنند.
چنین باورهایی مطلقاند وبه شکلهایی قرارمیگیرند وموانعی را در جهت کنش موفقیتآمیز ایجاد میکنند.
الیس دوازده باور هستهای غیر منطقی رامعرفی میکند که بنا به نظر او « فرضهای اولیهای» هستند که همه افکار غیر منطقی بر آنها استوارند: 1ـ برایم خیلی اساسی وضروری است هر کاری که انجام میدهم،موردپسند همه باشد ومحبوب همگان باشم 2ـ وحشتناک است وقتی امور آنگونه که من دوست دارم ، پیش نروند.
3ــ اعمال معینی زشت یا سخیفند و افرادی که چنین اعمالی را انجام مییدهند بایستی شدیداً تنبیه شوند.
4ـ ناخوشایندی نتیجه حوادث ورخدادهای خارجی است که بر ما فشار میآورند وما بر آنها کنترلی نداریم 5 ـ اگر چیزی خطرناک یا ترس آور باشد یا احتمالاً چنین باشد من باید ازآن بنحو وحشتناکی آشفته شوم 6ـ اجتناب از مشکلات زندگی آسانتر از رویارویی با آنهاست.
7- به کسی قویتر وبزرگتر ازخود نیازمندم تا به او تکیه کنم.
8ـ من باید کاملاً شایسته ، با هوش، وموفق در تمامی جنبههای زندگی باشم.
9ـ چون حادثهای تلخ زندگیام را در گذشته متاثر ساخته است پس هیچگاه از آن حادثه ناگوار مصون نیستم.
10ـ باید کنترل قطعی و کامل همه چیز را داشته باشم 11ـ بیخیالی وبیتفاوتی موجب شادکامی در زندگی میشود.
12ـ من در حقیقت هیچ کنترلی بر احساساتم ندارم و نمیتوانم برای خیلی چیزها با دیگران همدلی کنم.
براحتی میتوان دریافت که چگونه اضطراب ممکن است در افرادی ایجاد شود که معتقدند باید کنترل تمام و کمالی روی هر چیزی که انجام میدهند، داشته باشند ، یا چگونه اضطراب اجتماعی میتواند از این اعتقاد ناشی شود که همه باید ما و هر کاری که انجام میدهیم تایید کنند.
( پاول وانرایت زودسری و صبوری مقدم 1380 ) دیدگاه اجتماعی در دیدگاه اجتماعی حالات روانی و اضطراب بعنوان یک مساله بهداشتی یا نقص شخصی نگریسته نمیشود.
بلکه نتیجه و محصول ، ناتوانی فرد در مقابله موثر با فشار روانی مورد توجه قرار میگیرد .
در این دیدگاه رفتار ناسازگار بعنوان یک مشکل که فقط در فرد وجود دارد ، تلقی نمیگردد، بلکه دست کم آن را به عنوان شکست دستگاه اجتماعی حمایت کننده وی از قبیل زن وشوهر، والدین، خواهران وبرادران ، منسوبان ، دوستان ، معلمان، و رئیس به حساب میآورند.
(آزاد 1372 ) تشخیص ملاکهای تشخیص اختلال اضطراب منتشر A ) اضطراب و تشویش مفرط در اکثر اوقات به مدتی بیش از شش ماه ، در مورد بعضی از رویدادها یا فعالیتها B)کنترل تشویش برای بیمار دشوار است c ) اضطراب و تشویش با سه علامت( یا بیشتر) از سه علامت زیرکه برخی از آنها در ششماه گذشته اکثر روزها وجود داشتهاند همراه است.
توجه: در کودکان فقط یک علامت کافی است.
1- احساس عصبانیت وبیصبری 2- خستگی پذیری 3- اشکال در تمرکز 4- تحریک پذ یری 5- تنش عضلانی 6- اختلال خواب( مشکل در به خواب رفتن، درام خواب، یا خواب توام با بیقراری بدون تامین رضایت فرد) D ) کانون اضطراب و تشویش محدود به خصوصیات یک اختلال محور Z نیست.
E ) اضطراب، تشویش، یا علائم جسمی ناراحتی بالینی قابل ملاحظه یا تخریب در کارکرد اجتماعی، شغلی، یا سایر زمینههای مهم ایجاد میکنند.
F ) اختلال نتیجه مستقیم مواد یا یک اختلال طبی عمومی نبوده و منحصراً در جریان اختلال فراگیر رشد روی نمیدهد.
راههای درمان اضطراب چهار مولفه اصلی درمان هر جلسه تلفیقی از این چهار مولفه اصلی درمانی است: (1 ) دادن اطلاعات وآمورش در مورد اضطراب وفشار روانی در طی هر جلسه اطلاعات به شکل دستورالعملهای چاپ شده و نوارهای کاست داده میشود این اطلاعات به درمانجویان کمک میکند که در مورد فرایندهایی که در حال جریان است ، برای مثال ، فشار روانی، حمله وحشتزدگی ، ایجاد وتداوم اضطراب هراس ، یا استفاده یا سوءاستفاده از داروهای آرام بخش، مطالب بیشتری بیاموزند .
برای درمانجویانی که به این اطلاعات دست مییابند دو نفع عمده حاصل خواهد شد.
ابتدا ، هرچه بیشتر آنها « آنچه را که روی میدهد» درک میکنند وبهتر میتوانند برای مقابله با آن آماده شوند.
غالباً درمانجویان از نقششان در انجام کارهایی که اضطرابشان را تشدید میکند (برای مثال ، نفس نفس زدن، فاجعه آمیزکردن ، اجتناب کردن ، وغیره ) آگاه هستند.
زمانی که فرایندهای لازم درک شد ونقشه بعدی مشخص گردید،درمانجویان میتوانند شروع به ایجاد تغییرات مثبت نمایند.
دوم، هنگامی که افراد نمیدانند که چه اتفاقی برای آنها روی میدهد به وحشت میافتند و احساس میکنند کنترلشان را از دست دادهاند، و بدین ترتیب بیشتر مستعد تفسیرهای فاجعهآمیز میشوند.
صرف اطلاع درمانجو از آنچه برایش انفاق میافتد موجب کاهش اضطراب میشود (2) آموختن مهارتهای مقابلهای درمانجویان مهارتها و شیوههای خاص را برای مقابله با اضطراب و کاهش فشار روانی یاد میگیرند .
این مهارتها شامل مهارتهای خاصی برای مقابله با اضطراب حاد وموقعیتی همچون آرمیدگی عضلانی، تمرین جسمانی برنامه ریزی شده، که کنترل تنفس، شیوههای پرت کردن حواس وسایر روشهای درمان شناختی است.
مهارتهایی چون ابراز وجود ، طرحریزی هدف، وتنظیم دقت مهارتهایی به منظور کاهش سطوح کلی فشار روانی میباشد.
هدف همه این راهبردها یا مهارتهای ویژه احساس کنترل بیشتر در درمانجویان برروی زندگیشان در کل است.
این مهارتها ی مقابله سازگارانه از مهارتهای مقابله ناسازگارانهای چون استفاده دراز مدت از داروهای آرامبخش،مصرف الکل ، غذاها یا داروها، اجتناب از موقعیتها ، ورفتار نمودن به شکل منفعلانه وفاقد ابراز وجود ، متفاوت میباشد.
(3) تعیین وانجام تکالیف رفتاری خاص برای منزل انتظارات در مرحله اولیه تعیین میشوند ،که درمانگر صرفاً تعلیم وآگاهی میدهد و درمانجو مسئول جذب و بکارگیری این اطلاعات است.
علاوه بر تمرین مهارتهای خودیاری ، درمانجویان با صحبت قبلی با درمانگر، خودشان تکالیف منزل را تعیین کرده تا قبل از تشکیل جلسههای بعدی به آنها عمل نمایند.
درمانجویان مقاصدشان را در گروه اعلان میکنند، وسپس گزارشی درمورد وقایع هفته گذشته میدهند.
برای افراد مبتلا به اضطراب فوبیک، این تکالیف شامل مواجهه سازی تدریجی پیشرونده با موقعیتهای اجتنابی مشکلتر میباشد.
برای درمانجویان غیر فوبیک، تکالیف منزل ممکن است شامل ابراز وجود در یک موقعیت خاص درمحل کار ،فعالیتهای آرامبخشی، یا کاهش داروهای آرامبخش تجویز شده باشد.
علاوه براین تکالیف انفرادی،همه درمانجویان چه فوبیک وچه غیر فوبیک، تمرینهای آرمیدگی واجرای یک موردخودپویایی در مورد سطوح اضطرابشان را انجام میدهند.
(4) ملاقات ، با سایر افراد وسهیم شدن در مشکلات مشابه درمانجویان احساس میکنند که تنها آنان هستندکه دراین دنیا به چنین مشکلی دچار میباشند وقتی کسانی دیگر را میبینند که آنان نیز همین مشکل را دارند غالباً احساس تنهایی ومتفاوت بودن آنها کاهش مییابد.
شرکت در چنین گروههایی مفید بوده وقوت قلبی است در جهت کاهش اضطراب.
گروه همچنین برای درمانجویان فرصتی برای سهیم شدن در تجارب دیگران ودریافت پسخوراندی ازآنان فراهم میکند .گروه همچنین برای فرد به شکل یک نظام حمایتی اضافهای درخواهد آمد .
اعضاء غالباً همدیگر را در انجام تکالیف منزل همراهی وتشویق میکنند، وبین جلسات با یکدیگر تماس برقرار مینمایند.
در پایان هردوره، اعضاء از یکدیگر میخواهند که آدرس وشماره تلفن بدهند ، ومعمولاً گروههای خودیاری کوچکی شکل میگیرد.
یک برنامه مقابله گروهی با اضطراب برنامه سازمان یافتهای که درزیر میآید توسط نویسندگان ، درطول پنج سال گذشته برروی شماری از درمانجویان اجرا وبنا براین تفسیر، اصلاح ومرتب شده است .
ما دراصل با یک برنامه شش جلسهای شروع کرده لیکن آن را بعداً تا هشت جلسه افزایش دادیم : دستور العملهای موجودو برنامه کار مبتنی بر اطلاعات بحث شده میباشد.
جلسه اول: درمانگر طرح کلی را برای طول دوره ونیز برای جلسه اول بیان میکند.
مدل خودیاری، مولفههای مورد تاکید دوره مدل سه سیستمی از اضطراب- توضیح یک مدل فشار روانی مثل شیر آب وظرف.
مرحله معرفی وفاش کردن نام .
پس اعضاء خودشان را معرفی میکنند و مشکلاتشان را بطور مختصر عنوان میکنند .« مطالعه گروهی وبحث درباره راهنمایی در مقابله با اضطراب».
{ تاکید برروی مدل اولیه، نشانههای جسمانی ، منافع آرمیدگی} - ارائه آموزش آرمیدگی ـ درمانگر تمرینها را آموزش داده وتمرین آرمیدگی را هدایت میکند.
- تکلیف منزل ـ برگههای خودیابی ویادداشت روزانه ـ درجهبندی اضطراب درمقیاس 100 ـ0 -نوار کاست آرمیدگی به درمانجویان داده میشود.
جلسه دوم : بازنگری تکلیف منزل ـ افراد نمونهای ازبرگههای یادداشت روزانه را ارائه میدهند وگزارشی در مورد تمرینهای آرمیدگی عنوان میکنند.
مطالعه گروهی وبحث در مورد راهنمای « شناخت و مقابله با اضطراب»(معرفی مدل سه سیستمی اضطراب ) مطالعه گروهی و بحث در مورد راهنمای« نفس نفس زدن حاد».
تشریح آزمون برانگیختگی در جایی که درمانجو تعمداً تنفس شدید دارد -- بحث در مورد تفسیرهای فاجعهآمیز نادرست نشانهها ـ تمرین تنفس کردن.
تمرین تنفس کردن ـ تکلیف منزل ـ خودپایی ـ آرمیدگی ـ سعی در انجام هدف رفتاری مشخص شده . جلسه سوم : بازنگری تکلیف منزل ـ افراد در مورد هدفهای رفتاری گزارشی ارائه میدهند.
مطالعه گروهی وبحث در مورد راهنمای « شناخت ومقابله با اضطراب » ( عناوین مورد بحث شامل چه چیز اضطراب را ابقا میکند ؟
نقش رفتار اجتماعی و افکار فاجعهآمیز، چرخههای هراس بررسی میشود.
- بررسی دستورالعملها برای شناسایی « گفتارهای با خود» - افراد شروع به سلسله مراتبی از رفتارها یا موقعیتها برای تمرین برنامه ریزی شده میکنند.
-تکلیف منزل ـتکمیل سلسله مراتب ـ سعی در انجام هدفهای رفتاری مشخص شده جلسه چهارم: بازنگری ـ هدفهای فرد وبرگه سلسله مراتب تکمیل شده.
مطالعه گروهی وبحث در مورد راهنمای « گفتارهای مثبت با خود برای مقابله با اضطراب» تکلیف منزل برای تلاش جهت انجام هدف رفتاری مشخص شده ـ استفاده از روش «کارت انفرادی گفتار با خود» جلسه پنجم : بازنگری تکالیف منزل مطالعه وبحث در مورد راهنمای « خطاهای تفکر ـ جستجوی پاسخهای منطقی» مطالعه و بحث در مورد راهنمای « باورهای غیرمنطقی»ـ افراد عقاید شخصی و باورهایی را که بیشترین ارتباط را با موضوع دارند مطالعه وبحث در راهنمای « کنترل فشار روانی» تکلیف منزل ـ درمانجویان سعی میکنند هدفهای رفتاری مشخص شده را انجام دهند.
جلسه ششم: بازنگری تکالیف منزل مطالعه و بحث درباره راهنمای «ابراز وجود» ـ تمایز گذاری میان سبکهای ارتباطی ـ توام با ابراز وجود منفعلانه، و پرخاشگرانه.
افراد موقعیتهای خاصی را که توانایی ابراز وجود ندارند شناسایی میکنند.
تکلیف منزل ـ درمانجویان سعی میکنند تکلیف ابراز وجود مشخص شده را انجام دهند.
جلسه هفتم : بازنگری تکالیف منزل مطالعه وبحث در مورد راهنمای «طرح ریزی هدف» افراد در مورد هدفهای کلیشان، هدفهای عینیشان و موقعیتهایشان تصمیم میگیرند.
تکلیف منزل ـ درماانجویان سعی میکنند تکالیف رفتاری خاص را انجام دهند.
جلسه هشتم ـ بازنگری تکالیف منزل - مطالعه و بحث در مورد « سوالات مشترک در مورد اضطراب» ـ عناوین شامل ـ برخورد با موانع استفاده از داروهای آرام بخش، انجام تمرین، آیا شما به قدر کافی از زندگی لذت میبرید؟
ردو بدل کردن شماره تلفن ـ بررسی امکانات برای به وجود آوردن سیستمهای خودیاری تکلیف منزل ـ طرح ریزی هدف که گروه باید در طی پنج هفته پیگیری به آن دست یابد.
- ( اقتباس از پاول و انرایت ترجمه رودسری و صبوری مقدم) - تا این مرحله مراحل تشخیصی و درمانی اضطراب بطور مفصل شرح شده است.
اما در ادامه و لازم می دانم که آنچه در کتاب خلاصه روانپزشکی علوم رفتاریـ روانپزشکی بالینی ( ترجمه پورافکاری) راجع به رواندرمانی بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر ارائه شده نیز آورده شود.
رواندرمانی رویکردهای رواندرمانی بخش عمده اختلال اضطراب منتشر عبارتند از روشهای رفتاری شناختی ، حمایتی و بینشگرا .
دادهها درمورد شایستگی نسبی این روشها محدود است، هرچند پیچیده ترین مطالعات با روشهای شناختی ـ رفتاری بوده است، که بنظرمیرسد که اثرات کوتاه مدت دارد هم آثار دراز مدت .
روشهای شناختی مستقیماً به دگرگونیهای شناختی فرضی بیمار میپردارند.
وروشهای رفتاری مستقیماً به علائم جسمی متوجه هستند.
روشهای عمده در رویکرد رفتاری عبارتند از آرام سازی وپسخوراند زیستی، برخی دادههای مقدماتی حاکی است که ترکیب روشهای شناختی ورفتاری موثرتر از تکتک این روشها است.
در رواندرمانی حمایتی برای بیمار راحتی واطمینان میآورد ، هرچند اثرات دراز مدت آن مورد تردید است .
رواندرمانی بینشگرا بر آشکارسازی تعارضهای ناخودآگاه ومشخص کردن نقاط قوت ایگو میپردازد، تاثیر رواندرمانی بینشگرا در درمان اختلال اضطراب منتشر در بسیاری از گزارشهای موردی مورد اشاره قرارگرفته ، اما مطالعات کنترل شده وسیع به عمل نیامده است.
اکثر بیماران اگر فرصت بحث در مورد مسائل خود را با پزشکی علاقهمند و دلسوز پیدا کنند احساس آرامش قابل ملاحظه درخود مییابند.اگر پزشک موقعیتهای برونی که اضطرابانگیز هستند را پیدا کند ممکن است بتواند تنها با کمک بیمار و خانواده او محیط را تغییر داده واز فشارهای استرسآمیز بکاهد.
کاهش علائم غالباً به بیماران اجازه میدهد که درکار و روابط روزمره به گونهای موثر عمل کنند، این امر پاداش و رضایت در پی خواهد داشت که خود جنبه درمانی دارد.
دیدگاه روانکاوی این است که در بعضی موارد اضطراب علامتی از یک بحران ناخودآگاه است که شایسته تحقیق میباشد.
اضطراب بسته به شرایط میتواند بهنجار ، انطباقی ، غیرانطباقی ، بسیار شدید یا بسیار خفیف باشد .
اضطراب در موقعیتهای بیشمار در مسیر چرخه زندگی ظاهر میشود، در بسیاری موارد، از بین بردن علائم بهترین اقدام نیست.
(برای کسانی که ذهن روانشناختی دارند وبرای فهم ریشههای اضطراب خود انگیزه نشان می دهند.) رواندرمانی ممکن است درمان انتخابی باشد.
درمان روان پویشی با این فرض پیش میرود که درمان موثر ممکن است موجب افزایش اضطراب شود .
هدف درمان روانپویشی ممکن است بالا بردن سطح تحمل اضطراب باشد تا رفع آن.
پژوهشهای تجربی نشان میدهد بسیاری از بیمارانی که رواندرمانی موفقیتآمیز داشتهاند ممکن است همچنان به احساس اضطراب پس از ختم رواندرمانی ادامه دهند.
فهرست منابع 1ـ کاپلان ـ هارولد ودیگران (1994 ) ، خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی (جلد دوم) ـ ترجمه نصرتاله پورافکاری، انتشارات شهرآب تهران 1376 2ـ پاول ـ ترورجی، وانرایت ـ سیمونجی، فشار روانی، اضطراب وراههای مقابله با آن، ترجمه بخشی پور رودسری ـ عباس، صبوری مقدم ـ حسن، انتشارات آستان قدس رضوی 1380 3 – آزاد ـ حسین، آسیب شناسی روانی(1) ، انتشارات بعثت، تهران 1380 4ـ کرک ـ هارتون، کلارک ـ سالکووسکیس، رفتار درمانی شناختی ، ترجمه قاسم زاده ـ حبییبا … انتشارات ارجمند تهران 1381 5ـ ساراسون وسارا سون ، روانشناسی مرضی 2 و1 ـ ترجمه نجاریان ـ بهمن .همکاران، تهران، 1381