ارتقاء سطح حفاظت از حیات وحش که عمدتاً گونه های بارز و مشخص را در بر می گیرد،به سطوح تنوع زیستی که همه زیستمندان زیستگاهها را در بر می گیرد،تحولی اساسی در بینش زیست محیطی جامعه جهانی به شمار می آید.
ارتقاء سطح حفاظت از حیات وحش که عمدتاً گونه های بارز و مشخص را در بر می گیرد،به سطوح تنوع زیستی که همه زیستمندان زیستگاهها را در بر می گیرد،تحولی اساسی در بینش زیست محیطی جامعه جهانی به شمار می آید.که بشر را به درک صحسح و علمی از ساختار،کارکرد،سرشت ارگانیک و یگانه طبیعت و اجزاء آن در مفهوم اکوسیستمی نزدیکتر می کند.هریک از گونه های گیاهی و جانوری منبع ژنتیکی منحصر به فردی محسوب می شود. این گونه ها مانند کلیدی در راه پیشرفت های آینده بشر به شمار می آیدو با از دست رفتن هر یک از آنها گزینه ای از امکانات بشر کم می شود.در واقع نابودی گونه ها به مصابه خلع سلاح شدن انسان در برابر مخاطرات عظیمی است که در آینده گرفتار آن خواهد شد.
بهره وری نادرست و تخریب طبیعت به منزله کاهش تنوع زیستی،تخریب روابط متقابل عوامل زنده با یکدیگر و فروپاشی نظام پیچیده یک اکوسیستم به شمار می آید.عوامل حیاتی و غیر حیاتی هر اکوسیستم،پایه های تشکیل دهنده آن نظام به شمار می آیند.تاروپود حیات در داخل این بافت پیچیده و شگفت انگیز از طریق پیوستگی و ارتباطات متقابل تامین می شود.
در اثر فعالیتهای کنونی انسان،نه تنها بسیاری از گونه ها محکوم به انقراض اند،بلکه کاهش و تخریب زیستگاهها نیز از تکامل گونه های جدید جلوگیری می کند.
به همین دلیل با از بین رفتن گونه ها و زیستگاهها،فرهنگ های انسانی نیز به منزله نتیجه تکامل سازگاری منحصر به فرد و استثنائی انسان،اغلب از بین می رود.امروزه تنوع زیستی،جدا از تخریب کانونهای اصلی آنها حتی در سیستمهای حفاظت شده نیز در خطر تهدید قرار دارند.تجزیه زیستگاهها و جزیره ای شدن آنها حفاظت بلند مدت بسیاری از زیستگاههای حفاظت شده را با تردید مواجه کرده است.
زیستگاه های حیات وحش مناطقی هستند که گونه های اهلی نشده اعم از گیاهی یا جانوری می توانند غذا،آب،پناه و سایر منابع مورد نیاز خود را برای بقاء در آنها پیدا کنند.چون میزان آسایش حیات وحش وسیعاً به شرایط زیستگاهی بستگی دارد و خود از اجزاء مهم زیستگاه محسوب می شود.لذا شناخت زیستگاه و نیازهای زیستگاهی حیات وحش به خصوص گونه های در معرض تهدید و آسیب پذیر در جهت حفاظت از آنها و نیز برنامه های مدیریتی و نظارت پیوسته بر جمعیت آنها بسیار موثر است.پستانداران،پرندگان و خزندگان بعنوان گروهی متنوع از مهره داران نقش بارزی در روند اکولوژیک اکوسیستم طبیعی دارند.و این تاثیر به شکلهای مختلف انجام می گیرد.همچنین ارزشهای علمی-تحقیقاتی-تفریحی و بویژه اقتصادی آنها بر هیچ کس پوشیده نیست.
مشکلات و معضلات حیات وحش
ادوارد ویلسون ، بزرگ ترین زیست شناس معاصر، در نظریه ی جغرافیای زیستی جزایر خود که با همکاری رابرت مک آرتور وضع کرده ، با دقتی ریاضی وار نشان داده است که با ده بار کاهش مساحت یک زیستگاه ، تعداد گونه ها به نصف کاهش می یابد . همچنین، ویلسون و دیگران ثابت کرده اند که هر چه اندازه ی متوسط یک جمعیت کوچک تر باشد ، آن جمعیت سریع تر به نقطه ی صفر رانده می شود ( نگاه کنید به فصل یازدهم کتاب تنوع حیات او ) . در ایران ، در بیشتر زیستگاه ها ، با هر دوپدیده ی یادشده روبرو هستیم ؛ هم ابعاد زیستگاه ها در سی سال اخیر بسیار کوچک شده اند ، و هم تعداد افراد هر گونه بسی کم تر شده است . به علاوه ، کیفیت زیستگاه ها – یک پارچگی ، در امان بودن از انسان و دام ، پوشش گیاهی مناسب ، و ... – هم سخت افت کرده است . پس کم شدن تنوع زیستی و انقراض ، هر دو به دلیل دخالت عامل انسانی ، محیط زیست ما را به انحطاط کشانده و وضع روز به روز وخیم تر هم می شود . در این حال ، فقط دخالت مثبت انسان می تواند اوضاع را بهتر ، یا دست کم در حالت موجود تثبیت کند . صورت های بسیار موثر این "دخالت مثبت" جلوگیری از تجاوز بیشتر به زیستگاه ، افزودن منطقه های ضربه گیر به اطراف زیستگاه ، مطالعه در رفتار گونه ها و مانند این ها است . اما ، در مواردی ممکن است یک رشته عملیات اورژانسی هم لازم باشد ، مثلا دادن کمک تغذیه به گونه ها در زیستگاه .
ریختن علوفه و دانه برای علف خواران و پرندگان وحشی ، یک کار نمایشی یا رمانتیک نیست و روی آن مطالعه ی علمی شده است . در زیستگاهی مانند ورجین (در کوه های شمال تهران) ، کل و بز یا قوچ و میش دیگر در زمستان ها امکان مهاجرت به دشت های چند ده کیلومتر پایین دست که هیچ ، حتی امکان آمدن به کنار رودخانه ی جاجرود برای استفاده از چمن های حاشیه ی آب را هم ندارند ، چرا که تمامی حریم رودخانه را نیز زمین خواران تصرف کرده اند . " گدار رفتن " سردسته ی گله های این جانوران ، که درشرایط بزرگ بودن زیستگاه ، نشانه ی تشخیص درست غریزی آن ها در فرارسیدن فصل سرد ، و به مثابه سوت قطار برای راه افتادن بود ، اینک زنگ خطری است برای محیط بانان که این گله های کوچک باقی مانده ممکن است کمی پایین تر گرفتار شکارچی ها و افراد ناآگاه شوند یا در جاده ها با خودرو ها تصادف کنند . علوفه پراکنی در زیستگاه ، از مهاجرت به سوی تله های مرگبار جلوگیری می کند ، و البته کمک موثری است به تغذیه ی حیوان علف خوار و گوشتخوارانی که بقایشان در گرو وجود آن علف خوار است . اگر این دخالت مثبت آدمی نبود ، چه بسا که نسل علف خواران بزرگ در منطقه ی حفاظت شده ی ورجین و جاهای مشابه ، چند سال پیش از میان رفته بود .
در مقیاس های کوچک تر یا نیمه شهری می توان به دانه ریختن برای کبوترچاهی در اطراف زیارتگاه ها اشاره کرد که تا حد زیادی به حفظ نسل آن ها و بعضی گونه های دیگر مانند قمری خانگی ، یاکریم ، گنجشک ، سار، کلاغ ، زاغ ، دم جنبانک ، بلبل خرما - و به یمن بقای آن ها ، به حفظ گونه هایی از پرندگان شکاری در حوزه ی شهری و روستایی کمک کرده است . در مقیاس های بزرگ ، می توان اشاره کرد که در بعضی زیستگاه ها و حومه های شهری کانادا ، با فرارسیدن زمستان ، مردم و مقام های مسوول ، با دادن غذا به " موس " ها (گوزن های شمالی) این جانوران را که در شرایط تغییرات محیطی و جوی دیگر نمی توانند مانند گذشته زمستان را از سربگذرانند ، به زیر چتر حمایتی خود می گیرند . توضیح این که محققان دریافته اند که موس ها که در گذشته ، علف ها و خزه های کوتاه روی سنگ ها را با کنار زدن برف زمستانی ، می خوردند ، در سال های اخیر در این کار با مشکل روبرو شده اند . علت این است که گرم شدن زمین سبب شده که حتی در روزهای زمستانی ، مقدار بی سابقه ای از برف های رویی ذوب شود و به پایین رود . این آب ها با رسیدن به سطح سنگ یا خاک ، یخ می زند و در نتیجه موس ها نمی توانند با کنار زدن برف ها به علف دست یابند . پس از جر و بحث هایی در این زمینه که تغذیه ی مصنوعی موس ها در زمستان ، آن ها را بدعادت خواهد کرد ، بررسی های محققان به این نتیجه رسید که این عمل مضر نیست و درهرحال می تواند کمکی باشد به بقای جانور .
نکته ی مهم این است که علوفه پراکنی و ریختن دانه برای کبک و ... باید در محل هایی انجام شود که حداقلی از شرایط حفاظتی را داشته باشد و از دسترس " شکار دزد " ها در امان باشد ، وگرنه ممکن است که این کار به نوعی تله گذاری بدل شود . بنابراین ، توصیه این است که سازمان های غیردولتی و داوطلبان دیگر ، تغذیه ی مصنوعی را با هماهنگی محیط بانان انجام دهند .
گروه دیده بان کوهستان انجمن کوه نوردان ایران ، در 4-3 سال گذشته از کوه نوردان و دیگر گروه های دوستدار طبیعت دعوت کرده است تا با تهیه ی علوفه و دانه ، و ضمن هماهنگی با پاسگاه های محیط بانی ، در منطقه هایی که بارش سنگین برف مشکل جدی برای حیات وحش پیش می آورد ، به کمک این مخلوقا ت زیبا بروند. تجربه ی علوفه پراکنی ما ، توانسته اندکی به محیط بانان سخت کوش پاسگاه زردبند دل گرمی بدهد که کسانی هستند که قدر زحمت های آنان را بدانند . همچنین توانسته به خود ما ثابت کند که می توانیم کارهایی موثر ( و نه فقط نمادین) انجام دهیم ، و دیگر این که توانسته فرصتی برایمان فراهم کند تا از رهگذر آن به آموزش های زیست محیطی برای گروه هایی از مردم بپردازیم . این برنامه ها در چندین روز تعطیل در منطقه ی ورجین، و چند مورد مشابه آن نیز در دیگر استان ها اجرا شده است . سازمان های غیردولتی جبهه ی سبز ایران ، انجمن حمایت از حیوانات ، و جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست ، از همکاران ما در این برنامه ها بوده اند .
بررسی پیامدهای سد سیوند و ملاصدرا بر پارک ملی و پناهگاه حیاتوحش بختگان؛
یک دهه اخیر از مشارکت مردم در برنامهریزی، یا آنچه امروزه <برنامهریزی مشارکتی> خوانده میشدر طول حداقل ود، فراوان صحبت شده است، لیکن در عمل به همان شیوه برنامهریزی سنتی که از آن تنها میشود با عنوان <برنامهریزی پاترنالیستی > یا <پدرسالارانه> یاد کرد، استفاده شده است. پدرسالاری یا پاترنالیسم چیست؟ به طور خلاصه پدری به خود این حق را میدهد که برای فرزندان خود در هر زمینهای - از انتخاب همسر و ازدواج گرفته تا انتخاب شغل و شیوه زندگی - اخذ تصمیم کند، ولی هرگز پیامدهای اخذ تصمیمات خود را نپذیرد و از پذیرش آن سر باز زند.
در حقیقت نقطه مقابل روش برنامهریزی مشارکتی، روش برنامهریزی پدرسالارانه است، یعنی دولت و جمع کارشناسان مورد اعتماد دولت، چه در بخش دولتی و چه در قالب مهندسان مشاور خصوصی و پیمانکاران، بدون مشورت با مردم - حذف مشارکت مردم - تصمیم میگیرند، طرحی را اجرای و طرح دیگر را اجرا ننمایند. در این شرایط اصولا اولویتهای جامعه نمیتواند مورد توجه قرار گیرد، زیرا دولت و جمع کارشناسان معتمد بر این باورند که خود نیازهای جامعه را به خوبی میشناسند و بدین لحاظ نیازی به شناخت اولویتهای جامعه ندارند. از دید جامعه طرحهای غیرمشارکتی همواره مشابه <تخممرغهای شکلاتی > هستند که تا لحظه باز کردن شکلات = ( افتتاح طرح ) کودک نمیداند چه چیزی نصیب او میشود. طرح سد سیوند و جالب تر از آن سد ملاصدرا نیز، به دلیل بیاطلاعی جامعه و در ارتباط با موضوع بحث حاضر، بی توجهی آشکار مسوولان سازمان حفاظت محیطزیست و اداره مسوول در سطح استان فارس، در حکم همان تخم مرغهای شکلاتی هستند که تازه زمانی که پوسته آن برداشته میشود، مشخص میگردد که درون آن چیست و پیامدهای آن کدام است.