-1 عکس پرتره:
اصولاً پرتره به انواع عکس هایی گفته می شود که تصویر آن از تمام تنه، نیم تنه یا از صورت باشد. برای گرفتن پرتره با دوربین 35 میلی متری می توان عکس هایی با کیفیت عالی گرفت. مشروط بر آنکه تکنیک دقیق را رعایت کرد. بهترین نمونه از یک عکس پرتره باید توانایی تحت الشعاع قرار دادن به بک گراند، مانند یک پرتره نقاشی را داشته باشد.
یکی از امتیازات استفاده از دوربین 35 میلی متری در عکاسی به قرار زیر است: معمولاً بیشتر مردم قادر به درک آثار سوژه بر روی لنز نمی باشند. اما به طور مثال؛ در لنز واید انگل عملکرد به طریقی است که در تصویر علیرغم نقش سوژه، بک گراند نیز رل مهمی را به عهده می گیرد. زیرا رابطه ای عمیق مابین سوژه و دوربین ایجاد می شود. برعکس در لنز تله فتو، کلیات سوژه از جزئیات پیرامون تفکیک می گردد.
پرتره از آغاز اختراع عکاسی تاکنون تغییرات فراوانی پیدا کرده است. اگر آلبوم پرترههای قدیمی را مطالعه کنیم خواهیم دید که نادار، هیل، تالبوت (پرترتیست های مشهور اوایل اختراع عکاسی) اکثراً مدل های خود را ایستاده و تمام قد یا حداقل نیم تنه عکاسی میکردند. آنها مثال و نمونه های از کار خود به یادگار گذاشتند که بسیار عالی و زیبا هستند و برای همیشه ارزش خود را حفظ خواهند کرد. جای تأسف است که این سبک کار کم کم متروک شده است (تحت تأثیر فیلم های سینما و چهره های درشت آن) البته نمی توان انکار کرد که بعضی از چهره ها دارای جاذبه خاص و غیرقابل انکاری است و ارزش تجزیه و تحلیل جزئیات رژآن را دارد. چنین صورت هایی برای عکاسی نمایی درشت، بسیار مناسب است. اما نمی توان ادعا کرد که همه صورت ها دارای چنین وضعی است.
“تجزیه و تحلیل خطوط چهره انسان و اعطای قدرت نمایش تصویری صادق به آن، بیشک بالاترین هدف عکاسی و در ضمن مشکلترین وظیفه آن است. پرتره، از خالق خود مهارت فنی فراوان و احساس عنری عمیق می طلبد؛ زیرا این دو توانایی هایی است که بدون آنها ایجاد یک تصویر موزون حقیقی و طبیعی غیرممکن است”[1].
اگر چه نور روز نرمش، ملایمت، عمق و برجستگی خوشایندی به چهره می بخشد. اما خوب است بدانیم که معایب و اشکالات زیادی نیز دارد: مثلاً متغیر و ناپایدار است، به میل و اراده عکاسی قابل کنترل نیست. اگر از نور روز مستقیم خورشید، بدون امکانات ملایم کننده سایه ها استفاده شود تصاویری خشن ایجاد خواهد شد که فقط برای بعضی از چهره ها مناسب است.
این نور خشن، تنها در تصویر کسانی که در حال کار و حرکت، به سرعت از آنها گرفته شده قابل تحمل و اغماض است. پرتره هایی که در سایه گرفته می شود دارای سایه روشن های لطیف و خوشایندی است و نور سایه برای مبتدیان پرتره راحت ترین و مناسب ترین نور به شمار می رود. عکاسان متخصص پرتره یا پرترتیست ها معمولاً استفاده از نور مصنوعی را ترجیح می دهند.
1-2 نخستین واکنش ها نسبت به عکاسی چهره[2] :
از آنجا که روش ساخت داگروتیپ در جلسه نوزدهم اوت عملاً معرفی نگردید، قرار بر این شد طی جلساتی در پاریس و لندن این روش نسبتاً پیچیده به نمایش گذاشته شود. در هفدهم سپتامبر داگر شخصاً این کار را در برابر جمعی از خبرگان این فن در پاریس انجام داد و در لندن نیز یک فرانسوی به نام آنتوان کلوده که تحت امتیاز داگر در انگلستان داگروتیپ می ساخت، روش کار را در گالری آدلایند تشریح کرد. در چهاردهم سپتامبر روزنامه تایمر نوشت که تولید آزمایشگاهی داگروتیپ توسط آقای سنت کروآ در خانه شماره7 پیکادلی انجام می گیرد.
شماره اکتبر مجله اتحادیه هنر اعلام کرد که آقای کوپر هر هفته سه جلسه درباره روش جدید در پلی تکنیکون سخنرانی می کند. نشریه مزبور یادآور شد که کشف جدید به طور روزافزون توجه هنرمندان و شیمیدانان قاره اروپا را به خود جلب کرده است.
فرانسه و انگلستان ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشتند و به همین جهت هر رویداد عکاسی در یکی از این دو کشور، در کشور دیگر بازتاب می یافت. گاه مقاله های واحدی در جراید فرانسوی و انگلیسی چاپ می شد و عکس های مشابهی در هر دو کشور منتشر می گشت. نمایشگاه ها در مقیاس بین المللی بود و تا اوایل دهه 1850 و با پیدایش انجمن های عکاسی عضویت در بیش از یک انجمن متداول شده بود.
نوعی تشویق بر محافل ادبی و هنر مستولی شده بود. در فرانسه سرعت عمل دولت در تعیین مستمری برای داگر و شریکش خیلی ها را نگران کرد و مجله کاریکاتور دولت را به باد انتقاد گرفت و از جمله نوشت که در فرانسه به ماشین بیش از نبوغ اهمیت داده می شود. کتاب ها و نقاشی های باارزش هیچ گاه از پاداش هایی که به داگروتیپ تعلق می گرفت برخوردار نشدند. در خصوص خطر مستقیم عکاسی که به رغم بعضی ها نقاشی را مورد تهدید قرار می داد. مجله مزبور در مقاله مبسوط و هزل آمیزی کوشید به هنرمندان اطمینان خاطر دهد که به هیچ وجه جای نگرانی وجود ندارد: «وحشت هنرمندان معاصر بی مورد است؛ داگروتیپ فقط می تواند تصاویر سیاه و سفیدی از اشیاء به دست دهد. وقتی از این دستگاه بخواهید چهره سرخ و سفید دوستان را بازآفرینی کند، خواهید دید که فقط تصویری سیاه و سفید از چهره او به شما تحویل می دهد».
البته این یک محدودیت داگروتیپ بود ولی به زودی روش هایی برای رنگ آمیزی تصاویر سیاه و سفید ابداع شد. یک مشکل بزرگتر در نخستین دوره عکاسی،زمان بسیار طولانی نوردهی بود. آدم ها برای گرفتن عکس باید حدود 20 دقیقه، آن هم در آفتاب شدید، گاهی با چشم های بسته و بی حرکت بنشینند، چشم ها البته بعداً با روتوش باز می شد.
با این حال به رغم این گونه مشکلات انکارناپذیر و اولیه روش عکاسی، وحشت هنرمندان کاملاً مشهود بود؛ گو اینکه گوشه کنایه های هزل نویسان تا حدی از شدت آن کاسته بود. در هشتم دسامبر مجله کاریکاتور یک لیتوگراف از تئودور مورسیه با عنوان جنون داگروتیپ[3] به چاپ رسانید که در آن گروه زیادی از دوستداران داگروتیپ با شتابی جنون آسا برای در آغوش کشیدن کشف جدید، به سوی این دستگاه می دویدند، و در بخشی دیگر از تصاویر، گراورسازان آویخته از دار ار می دیدیم که دسته جمعی خودکشی کرده بودند. در قسمت زیر علامتی با عنوان «دستگاه تهیه نسخه داگروتیپ از چهره»، مردنگون بختی دیده می شود که در بند یک گیره آهنی میان مجموعه هراس انگیزی از ابزار مکانیکی عکاسان که برای بی حرکت درآوردن موضوع عکس به کار میبردند، گرفتار شده بود. این تصویر، یکی از نخستین نمونه هایی بود که متعاقباً به صورت یک سلسله کاریکاتور در هجور این موضوع جدید و آسیب پذیر منتشر شد.
در چند دهه بعد نیز پدیده عکاسی درست آویزی شد برای کسانی چون دومیه، گراندویل، نادار، کروئیکشانک و کسان دیگر تا بتوانند مضامین هزل آمیزی بنویسند. دومیه بیش از 35 نسخه لیتوگراف و طرف فقط در این زمینه تهیه کرد. (تصویر1)
هر مرحله از پیشرفت عکاسی با واکنش جدیدی از سوی نشریات ویژه هنرهای تصویری روبرو می شد. که روش ابداعی بیرد برای کاهش زمان نوردهی، با افزایش برم به ماده حساس اعلام شد، مجله اتحادیه هنر در شماره آوریل 1841 به هنرمندان اطمینان داد که این ابداع به کار آنها لطمه ای نخواهد زد، چرا که آنها خود بهتر از هر کسی میدانند که صداقت غیرقابل انعطاف تصویر عکاسی باب طبع کسانی نخواهد بود که از شباهت عین به عین گریزانند. ولی «مجله ادبی» در شماره نوامبر به توصیف داگروتیپهایی پرداخت که آقای گودن ساکن پاریس از اشخاص مختلف تهیه کرده بود و عکاسی را نیز به خاطر نتایج سریع و زیبایش ستود. در مورد تصویری پرداخته و پرپیرایه از کلوده، مجله مزبور چنین نوشت:
چهره های سالخورده و جدی، پیشانی های گره خورده، نگاه های خیره و ثابت و حالات خشک تصاویر اولیه جای خود را به تبسم های طبیعی و مطبوع و حالات راحت و خوشایند داده اند.
تا فوریه 1841 تالبوت به آزمایش هایی برای چهره نگاری با روش کالوتیپ دست زده بود. نامبرده مدعی بود که زمان نوردهی را در هوای آفتابی تا نیم دقیقه کاهش داده است.
محله اتحادیه هنر در مباحثی که مطرح می کرد همچنان نقاش چهره نگار را از دوربین برتر می دانست: عکس، فاقد کیفیت- دلفریب رنگ است و نمی تواند آن «ظرافت های» بی نظیر را که یک نقاش «هوشمند» در کارش می آفریند،در قالب تصویر ارائه دهد. ولی در مارس 1842 ریچارد بیرد حق امتیاز شیوه ای برای رنگ کردن نسخه های داگروتیپ را به نام خود به ثبت رساند. احتمالاً ج.ب.ایزنرینگ[4] نقاش مینیاتور سوئیسی، که از 1839 به تولید نسخه های داگروتیپ پرداخته بود، گام های نخستین برای کشف این شیوه را در 1841 برداشته است. ن.پ.لره بور[5] در «رساله ای در باب عکاسی» که نخستین بار در 1842 در پاریس به چاپ رسید، چند روش از جمله روش آقایان لایکی، لئوتار، شوالیه و کلوده را برای رنگ گردن نسخه های داگروتیپ شرح داده است.
در سی ام ژوئیه 1842 مجله اسکاتور با نظر موافق، داگروتیپ را به نقاشی چهره مقایسه کرد و نوشت که ارزش داگروتیپ در «توانایی آن برای ضبط حالات آنی چهره انسان است، چرا که در این زمینه هنر نقاش هر قدر هم که باشد، عاجز می ماند» از سال 1846 مجله اتحادیه هنر نیز تغییر موضع داد و داگروتیپ های رنگ شده لکوده را به عنوان آثار هنری حقیقی و تردید ناپذیر ستود.
1-3 عکاسی چهره نگاری به عنوان صنعت[6] :
عکاسی چهره نگاری به سرعت به عنوان یک صنعت در فرانسه و انگلستان توسعه مییافت. هزینه یک داگروتیپ حتماً تا اوایل دهه 1840 بسیار کمتر از یک تابلوی نقاشی بود. در 1841 یک عکاس پاریسی برای هر تصویر چهره فقط 15 فرانک دستمزد میگرفت. در 1845 استودیویی بیرد در لندن نرخ انواع تصویر داگروتیپ را اعلام کرد: یک“ گینی” برای هر تصویر نیم تنه (که سود آن18 شیلینگ بود) و دو گینی برای تصویر تمام قد (با حدود34 شیلینگ سود). با پیشرفت تکنیک، قیمت ها کاهش یافت و تقاضا برای تصویر تمام قد و چهره با داگروتیپ رو به افزایش نهاد. گفته می شود که در سال 1849 فقط در پاریس 000/100 تصویر چهره با داگروتیپ گرفته شد. این رقم نمی تواند مبالغه آمیز باشد، زیرا یک منبع آماری که آن زمان بر این ادعا بوده که در 1847 بیش از نیم میلیون لوح های عکاسی در پاریس فروخته شد که به احتمال قوی نیمی از آنها برای عکاسی از چهره به مصرف رسیده است. همان طور که اشاره شد، داگروتیپ به صورت تصویر پوزیتیو واحد بوده، ولی در دهه 1840 روشی برای تکثیر آن ابداع شد که ظاهراً این روش نباید با استقبال روبرو شده باشد.
از اواسط دهه 1850 با رواج عکس های به عنوان کارت ویزیت- که کوچک بود و خواهان بسیار داشت- بهای تصویر چهره تنزل کرد و برای دوازده قطعه عکس حدوداً 20 فرانک دستمزد می گرفتند. بر اساس ارقامی که در همان زمان برآورد شد، در سال 1862 بیش از 105 میلیون عکس در بریتانیا تولید شد. اغلب این عکس ها تصویر چهره روی کارت و با قیمت متوسط یک شیلینگ (5 پنی) بود.
عکس ها به اندازه های مختلف نیز بزرگ می شده است. بیش از 000/100 نسخه تصویر از ملکه ویکتوریا توسط جان ادوین مایال در دهه 1860 فروخته شد و در سال 1867 تعداد 000/500 عدد از کارت تصویر شاهزاده ویلز سوار بر دوش شاهزاده خانم لوئیز به فروش رسید. در آن زمان بود که هر خانواده ای یک آلبوم (و به زبان آن عصر: یک گالری قابل حمل) از تصاویری از افراد و خانواده های سرشناس آن عصر توانست تهیه کند. تأثیرات جامعه شناختی این وضعیت و از کنار هم قرار دادن افراد با چیدمان و دکور به معنی وجود وابستگی بین شخصیت و ویژگی های ظاهری انسان ها به تحقیق و شناسایی دقیق تری نیاز دارد. در 1861 بیش از دویست استودیوی عکاسی در کشور فرانسه و بریتانیا وجود داشت که بیش از نیمی از آنها در خیابان ریخبت فرانسه فعالیت داشتند. لازم به ذکر است که در بسیاری از استودیو ها بیش از 50 نفر در استخدام عکاسی های بودند.