«عاشورا»در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاک او جریان داشته و«نهضت کربلا»،در طول چهارده قرن،با کوثرى زلال و عمیق،سیراب کنندهجانها بوده است.
هم اکنون نیز عاشورا،کانونى است که میلیونها دایره ریز و درشت از ارزشها،احساسها، عاطفهها،خردها و ارادهها بر گرد آن مىچرخد و پرگارى است کهعشق را ترسیم مىکند.
بى شک،محتواى آن حماسه عظیم و انگیزهها و اهداف و درسهایش یک«فرهنگ»غنى و ناب و الهام بخش را تشکیل مىدهد و در حوزه وسیع تشیع ودلباختگان اهل بیت،کوچک و بزرگ و عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا» زیسته،رشد کرده و براى آن جان باختهاند،تا آنجا که در آغاز تولد،کام نوزاد را باتربتسید الشهدا«ع»و آب فرات بر مىدارند و هنگام خاکسپارى،تربت کربلاهمراه مرده مىگذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسین بن على«ع»عشقمىورزند و براى شهادتش اشک مىریزند و این مهر مقدس،با شیر وارد جانمىشود و با جان به در مىرود.
ضرورت کار در باره نهضت کربلا،تاکنون بسیار نوشته،سروده و تحقیق شده است وصاحبان فکر و قلم از زوایاى مختلف و با دیدهاى گونهگون به این حماسهنگریستهاند تاسوعا سخن از قیام پیامبران، امامان و مصلحان بزرگ تاریخ بسیار است که در این میان حسین(ع) جایگاه ویژه ای دارد.
او شاهد و وارث تاریخی است که در آن جنایت و بیداد و نیرنگ و فریب به نهایت رسیده است.
او می بیند که اگر ساکت بماند همه چیز پایمال می شود.
این است که مراسم حج را نیمه کاره می گذارد و به سوی شهادت می رود.
«تا به بشریت و به تاریخ بفهماند که در حاکمیت جور، حج مفهومی ندارد.
تا شعار عدالت اجتماعی و قیام مردم به قسط به اجرا در نیاید، تا استعدادهای خدایی انسان مجالی برای شکوفایی پیدا نکنند»، اسلام که خود برای نجات انسان از اسارت و بردگی است وسیله ای می شود برای توجیه استبداد و استثمار و می بینیم که در عاشورای سال ۶۱ هجری جبهه باطل نه به نام دفاع از ارزش های بی ارزش خویش که به نام دفاع از اسلام، با همه نیرو و توان خود در مقابل حسین(ع) صف آرایی کرد.
و یک بار دیگر سایه های شوم ابلیس، زر و زور و تزویر آشکارا با هم، هم پیمان شدند و فرزند پاک محمد(ص) ،علی(ع) و فاطمه(ع) را به عنوان کسی که از دین خارج شده است محکوم و قتل او را توجیه شرعی می کنند.
حسین(ع) در صحرای نینوا مردانه می ایستد و با خون خویش نهال آزادی و رهایی انسان و اسلام را آبیاری می کند و سپاه کفر به شکرانه این پیروزی جشن می گیرد، خیمه های حسین (ع) را به آتش می کشد و زنان و فرزندانش را به اسارت می برد.
برای بزرگداشت آن حماسه، مسلمانان و آزادگان در سالگرد حماسه سازان عاشورا به سوگ می نشینند.
روز تاسوعا روز نهم ماه محرم که معروف به تاسوعا است، آخرین روزى بود که امام حسین علیه السلام و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد.
بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیهم السلام از اهمیت بالایى برخوردار است .
مسلمانان تاریخ ساز ایران اسلامى همچون بسیاری از مسلمانان سراسر گیتی، این روز را منتسب به غیرت ا...
و ساقی دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) میدانند، بسان روز عاشورا گرامى داشته و به سوگوارى مى پردازند.
تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار و ادب و دلاوری و وفا و حقگزاری عباس بن علی(ع) است و با گذشت بیش از هزار و سیصد سال ، هنوز تاریخ، روشن از کرامتهای اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است.
آن سردار فداکار با لبی تشنه و جگری سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردی و وفایش نگذاشت که او آب بنوشد و امام و اهل بیت و کودکان تشنه کام باشند.
لب تشنه از فرات بیرون آمد تا آب را به کودکان برساند.
خود از آب ننوشید و فرات را تشنه لبهای خویش نهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، دیگر هرگز به دامن وفای عباس نرسید.
این ایثار را کجا میتوان یافت و این همه فداکاری مگر در واژه میگنجد و با کلام قابل بیان است؟
دستان ابواالفضل(ع) قلم شد و این دستها برای آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بی بدیل فتوّت و مردانگی در تاریخ شد.
و چه به حق او را غیرت ا...
العظمیم نامیده اند.
عاشورا روز عاشورا امام حسین السلام میمنه لشکر خود را به زهیر داد و میسر را به حبیب بن مظاهر و پرچم سلطنتى را به برادر رشیدش حضرت عباس علیه السلام داد و فرمود: ما چون لشکرمان کم است نمى توانیم از دو طرف بجنگیم ، لذا پشت خیمه را خندق بکنیم تا جنگ براى ما آسان باشد.
خندق کندند و هیزم جمع نموده و آتش در خندق روشن کردند.
در کوفه و حوالى آن هیچ کس نمانده بود مگر آن که همه را خواه ناخواه به کربلا آورده بودند تا با شمشیر و نیزه و سنگ و عصا و غیره کار امام و اصحابش را تمام کنند و سه روز بود که آب را بر امام حسین علیه السلام و اصحاب او بسته بودند.
عمر سعد لعین میمنه لشکر خود را به عمرو بن الحجاج داد و میسره را به شمر بن ذى الجوشن ، و عروه بن قیس را بر سواران حاکم کرد و شبث بن ربعى را بر پیادگان .
پس تمام این لشکر کفار در مقابل هفتاد و دو تن بایستادند.
امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت در میان دو صف ایستاد و فرمود: اى قوم ، مرگ حق .
دست ذلت و حقارت به شما نخواهم داد.
تمام لشکر کوفه و شام و بصره خاموش شدند و طبل ها و کوس ها فرو گذاشتند.
امام حسین علیه السلام نزدیک آنان آمد و فرمود: در کشتن من تعجیل نکنید.
سپس ندا در داد یا شبث بن ربعى ، یا حجاج بن الخیر، یا قیس بن اشعث تا پنجاه نفر را صدا کرد و فرمود: آیا شما به من ننوشتید نامه زیادى که باغات ما سر سبز است و میوه ها فراوان ؟
من بر حسب دعوت هاى شما به طرف شما آمده ام .
آنچه را که نوشتید اگر پشیمان شده اید بگذارید تا باز گردم و به طرف روضه جد خود مراجعت نمایم .
(661) و اینک خطبه امام حسین علیه السلام که خود را معرفى نموده است :خطبه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا ...متوکئا على سیفه فنادى باعلى صوته فقال : انشدکم الله تعالى ، هل تعرفون ان جدى رسول الله صلى الله علیه و آله ؟
قالوا: اللهم نعم .
قال علیه السلام : انشدکم الله تعالى ، هل تعلمون ان امى فاطمه بنت محمد صلى الله علیه و آله ؟
قال انشدکم الله ، هل تعلمون ان ابى على بن ابى طالب علیه السلام ؟
قال انشدکم الله ، هل تعلمون ان جدتى خدیجه بنت خویلد اول نساء هذه الامه اسلاما؟
قال انشدکم الله ، هل تعلمون ان سید الشهدا حمزه عم ابى ؟
قال انشدکم الله ، هل تعلمون ان هذا سیف رسول الله صلى الله علیه و آله و انا متقلده ؟
قال انشدکم الله ، هل تعلمون ان هذه عمامه رسول الله صلى الله علیه و آله انا لا بسها؟
قال انشدکم الله ، هل تعلمون ان علیا کان اولهم اسلاما و اکثر هم علما و اعظمهم حلما و هو ولى کل مومن و مومنه ؟
قال : فبم تستحلون دمى و ابى الذائذ عن الحوض غدا یذود عنه رجالا لما یذاد البعیر الصادر عن الماء و لوا الحمد فى ید جدى یوم القیامه ؟
قالوا: قد علمنا ذلک کله و نحن غیر تارکیک حتى تذوق الموت عطشا.
فاخذ الحسین علیه السلام بطرف لحیته (662) سالار شهیدان جگر گوشه ملکه اسلام فاطمه زهرا علیه السلام تکیه بر شمشیر خد نموده است .
پس با صداى بلند فرمودن شما را به خدا سوگند مى دهم که راست بگویید، آیا مى شناسید مرا بر این که جد من رسول خدا صلى الله علیه و آله ؟
عرض کردند: بلى .
فرمود: قسم مى دهم شما را به خدا، آیا مى دانید که مادر من فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله است ؟
عرض کردند: بلى مى شناسیم .
فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم آیا مى دانید که پدر من على بن ابیطالب علیه السلام است ؟
فرمود: قسم مى دهم شما را به خدا، مى دانید که جده ام خدیجه دختر خویلد است ، اول اسلام آورنده به عمر سعد لعین میمنه لشکر خود را به عمرو بن الحجاج داد و میسره را به شمر بن ذى الجوشن ، و عروه بن قیس را بر سواران حاکم کرد و شبث بن ربعى را بر پیادگان .
فرمود: قسم مى دهم شما را به خدا، مى دانید که جده ام خدیجه دختر خویلد است ، اول اسلام آورنده به پیامبر از زنان و فداکارى او براى اسلام ؟
عرض کردندن بلى .
فرمود: به خدا سوگند مى دهم شما را، آیا مى دانید حمزه سید الشهدا عموى پدر من است ؟
فرمود قسم مى دهم شما را به خدا، آیا مى دانید که جعفر در بهشت پرواز مى کند که خدا بدو دو بال داده است عموى من است ؟
فرمود سوگند مى دهم شما را آیا مى دانید این که این شمشیر رسول الله است و من آن را در دست دارم ؟
فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم که این عمامه رسول خدا است و من آن را بر سرم بسته ام ؟
عرض کردند: بلى .
فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم آیا مى دانید این که على علیه السلام اول مردمان بود که اسلام آورد و داماد پیامبر بود و از نظر علم سر آمد زمان بود؟
چنان که پیامبرصلى الله علیه و آله درباره اش فرموده است : انا مدینه العلم و على بابها و ولى و مولاى هر زن و مرد مومن بود؟
گفتند: بلى .
فرمود: پس چرا حلال شمارید خون مرا و حال آن که پدرم دور کننده است از حوض کوقر گروه منافقان را در روز قیامت و دور مى سازد از آن گروهى از مردان را چنان که رانده مى شود شتر سیراب شده و رجوع کننده از آب در روز قیامت پرچم حمد در دست جد من خواهد بود.
عرض کردند: به حقیقت همه اینها را دانسته ایم و ما از تو دست بردار نیستیم تا این که بچشى مرگ را با لب تشنه .پس آن امام مظلوم صلوات الله علیه ریش مبارک خود را گرفت و فرمود: سخت و شدید غضب خدا بر طایفه یهود هنگامى که گفتند عزیر پسر خداست .
و سخت و شدید شد غضب خدا بر طایفه نصارا هنگامى که گفتند مسیح پسر خداست و سخت شد غضب خدا بر طایفه مجوس هنگامى که آتش پرستیدند به غیر از خدا.
و شدید شد غضب خدا برگروهى که پیغمبر خود را شهید کردند.
و سخت شد غضب خدا بر این گروه که اراده کشتن فرزند پیغمبر خود مى کنند.مولف گوید: اى انسان هاى غیور و متدین ، ببینید که فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله با این خطبه اتمام حجت کرد.
اگر این خطبه را بیان نمى فرمود شاید روز قیامت مردم مى گفتند حسین خودش را معرفى نکرد و الا او را نمى کشتیم .حسین خود و یاران را براى رضاى خدا و براى حفظ کتاب آسمانى قربانى کرد.
اگر چه در روز عاشورا آخرین لحظاتى که او تنها مانده ولى براى حق و پایدار ماندن حق سر مى دهد، جوانان را مى دهد، طفل شیر خوار مى دهد.
اگر چه او افتاده در میان گودى قتلگاه و یار و یاورى ندارد بدنش هم بعد از سه روز دفن مى شود.
مخالفان امام حسین علیه السلام خیال نکنند که او یک آرامگاه در کربلا دارد.
بدانند که امام در این عصر میلیون ها آرامگاه دارد یعنى قلب تمام اراتمندان حضرتش آرامگاه حسین است نهضتهاى پس از عاشورا آثار و نتایج نهضت عاشورا نهضتیا شورش؟
حرکت امام حسین«ع»که بصورت امتناع از بیعت با یزید و هجرت به مکه و از آنجا بهکربلا بود،حرکتى الهام گرفته از قرآن و سنت پیامبر«ص»و بر اساس عمل به تکلیف دربرابر حکومت جور و ولایت فسق و براى مبارزه با بدعتها و مقابله با اعاده جاهلیت بود(-اهداف نهضت عاشورا).این از مجموعه سخنان و خطبههاى آن حضرت و ماهیتقیام وى و عملکرد امویان روشن است و چون مبتنى بر اصل«ولایت صالحان»و فلسفهسیاسى ناب اسلام بود و آن حضرت،صرفا براى قیام به وظایف امامت و نهى از منکر واحیاى سیره پیامبر«ص»دست به آن حرکت زد،حرکت او یک«نهضت مکتبى»تلقىمىشود.اما هواداران بنى امیه،چه در آن زمان و چه قرنهاى بعد و حتى عصر حاضر،کوشیدهاند که حرکت آن حضرت را نوعى شورش،آشوب، فتنهانگیزى،ایجاد تفرقه درامت و تمرد از خلافت معرفى کنند و در کشتن او،حق را به جانب یزید بدهند که یکشورشگر بر ضد خلافت مرکزى را کشته است.در این مورد،به احادیثى هم استنادمىکنند که رسول خدا«ص»به کشتن کسى که یکپارچگى امت را به هم زند فرمان دادهاست و مىگویند:«قتل الحسین بسیف جده».در حالى که حدیث،بر فرض صحتمخصوص جایى است که حکومتى اسلامى و حاکمى متعهد و عادل باشد و کسى یاکسانى بخواهند بر ضد آن آشوب و فتنهگرى کنند.اما نه حکومت امویان مشروع بود، نهبیعت مردم آزادانه و به اختیار بود،نه حکام،به دین و عدل رفتار مىکردند و نه از ارتکابفسق و فجور و محرمات پروا داشتند و نه مال و جان و نوامیس مسلمانان پاک،از تعرض وستم یزید و عمال او مصون بود.بنابر این جهاد بر ضد چنین حکومتى،تکلیف دینى امامحسین«ع»بود.
گر چه امام مىدانست که در آن شرایط،به پیروزى نظامى سریع دست نمىیابد،اما بازچنان نبود که بىفکر و برنامه و بدون نقشه خود را به کشتن دهد.نتایج مقطعى و درازمدت آن حرکتخونین در آگاهانیدن مردم و افشاى چهره ظلم و ایجاد انگیزه مبارزه درمردم و حفظ دین از نابودى و بالاتر از همه«عمل به وظیفه»آن حضرت را به قیام واداشتو اینها براى آن امام،«فتح»به شمار مىرفت،هر چند خون خود و یارانش در این راه،ریخته مىشد.چون مىدانست که به هر تقدیر او را خواهند کشت،براى نحوه شهادتبرنامه ریزى کرد تا به مؤثرترین صورت و الهام بخشترین شکل در آید.در واقع،سلاحاو«شهادت»بود و در استراتژى او«خون»،بر«شمشیر»پیروز شد.