دانلود مقاله عدل

Word 108 KB 12313 72
مشخص نشده مشخص نشده حقوق - فقه
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • عدل مساوات و برابری یکی از مهم‌ترین آموزه‌های دین مبین اسلام است و آیات و روایات بسیاری وجود دارند که قرآن کریم و ائمه اطهار(ع) در آن‌ها بر حفظ حقوق و تساوی تمام مردم در برابر قانون و نفی تبعیض و ظلم تأکید بسیار دارند.

    عدالت در اسلام بر ارکان عمیقی استوار است، زیرا عالم هستی و کائنات به کلی تحت نظر خداوند حکیم هستند که تمام کردار و رفتار ما در دادگاه عدل او مورد قضاوت قرار می‌گیرد.

    همه ما از خاک هستیم و همه به سوی خاک بازمی‌گردیم و تمام افراد بندگان خدا هستند.

    این تلقی از جهان و انسان مساعدترین زمینه برای پذیرش عدالت است که از نظر قرآن فطری است.

    قرآن می‌فرماید که ما آشنایی با خوبی‌ها و بدی‌ها را به طور فطری در انسان قرار داده‌ایم: «فألهمها فجورها و تقویها» (شمس/8) در فطری بودن عدالت همین بس که حتی ظالمان نیز می‌کوشند تا ظلم خود را توجیه کرده و عادلانه جلوه دهند.

    مسأله عدالت از نظر پیامبر(ص) نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است، چنان‌که ایشان فرموده‌اند: «عدل ساعه خیر من عباد سبعین سنۀ قیام لیلها و صیام نهارها» (جامع السادات، ج2، ص 223) یعنی: یک ساعت عدالت از هفتاد سال عبادتی که روزهای آن روزه و شب‌های آن احیا داشته باشید، به‌تر است.

    حضرت علی(ع) نیز درباره اهمیت عدالت فرموده‌اند: «العدل حیات و الجور ممات» یعنی: عدالت، زندگی و ظلم، مرگ است.

    از نظر امام علی(ع) مردمی که تسلیم ظلم و ستم شده‌اند در واقع مرده هستند.

    اصلاً یکی از مهم‌ترین دلایل بعثت پیامبران و یکی از مهم‌ترین وظایف و مسئولیت‌های آنان همانا استقرار عدالت در اجتماع است.

    قرآن درباره دعوت امت به بندگی خداوند و مخالفت با ظلم و طاغوت می‌فرماید: «ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت» (نحل/32) یعنی: بندگی خدا کنید و از طاغوت دوری نمایید.

    همچنین قرآن در مبارزه با انواع اسارت‌ها و زدودن موهومات و خرافات که از مهم‌ترین وظایف پیامبر(ص) است، می‌فرماید: «و یضع عنهم اسرهم و الاغلال التی کانت علیهم» (جمعه/ 3) یعنی: پیامبر(ص) سنگینی و زنجیرهایی را که بر مردم نهاده شده برمی‌دارد و آنان را آزاد می‌کند.

    هدف نهایی و عالی انبیا این است که آن چنان ایمان به خدا و معاد را در مردم احیا کنند و چنان اخلاق و طرز تفکر الهی را در تار‌و‌پود فرد و جامعه به وجود آورند که مردم خودشان به عدل و قسط قیام کنند.

    قرآن در این باره می‌فرماید: «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» (حدید/25)یعنی: ما پیامبران خود را با در دست داشتن دلایل روشن و کتاب آسمانی و معیار سنجش حق و باطل برای مردم فرستادیم تا مردم در پرتو این رهبران و قوانین آسمانی با آگاهی و انتخاب به عدل قیام کنند.در این آیه شریفه به هر دو قدرت مادی و معنوی یعنی «کتاب و بینات و میزان» اشاره شده، زیرا هر یک از آنها قدرت و پشتوانه‌ای معنوی برای استقرار عدل است و عبارت «و أنزلنا الحدید» که در ادامه این آیه است اشاره به قدرت مادی دارد تا عاصیان بدانند که اگر با عدالت الهی مخالفت کنند با قدرت تمام سرکوب می‌شوند.

    در زمان خلافت امیرمؤمنان حضرت علی(ع)، گروهی بر ایشان ایراد می‌گرفتند که شما چرا اموال بیت‌المال را به طور یکسان تقسیم می‌کنید؟

    مولای متقیان(ع) پاسخ فرمود: «لو کان المال لی لسویت بینهم فکیف و انما المال مال الله» (خطبه 126 نهج‌البلاغه).

    یعنی: اگر این اموال، ملک شخصی خودم بود به طور یکسان تقسیم می‌کردم تا چه رسد که اینها مال خدا و مربوط به همه مردم است.

    یکی از امتیازات عالی مکتب اسلام این بود که در دوره جاهلیت، تمام اختلافات و تبعیض‌ها را میان افراد و نژادها و قبایل از بین برد و با تمام قوا امتیازات ستمگران را نابود ساخت.

    قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «ان اکرمکم عندالله أتقیکم» حجرات/13)یعنی: همانا گرامی‌ترین افراد نزد خداوند با تقوای‌ترین آن‌هاست.

    همچنین در سوره روم می‌فرماید: «و من آیاته اختلاف السنتکم و ألوانکم» (روم/22)یعنی: این تفاوت شکل‌ها و رنگ‌ها و زبان‌های شما همه از نشانه‌های قدرت خداست.

    پیامبر گرامی اسلام در حجه‌الوداع مردم را جمع کرد و فرمود: «تمام مسلمانان از هر قبیله و نژاد و زبانی که هستند با هم برابرند».

    (سفینه البحار،ج2، ص 348) قبیله قریش به این دلیل که سرپرست خانه کعبه بودند دچار خودبرتربینی و غرور شده بودند، از این رو در مراسم حج، یکی از اعمال را - رفتن به صحرای عرفات- ترک می‌کردند و به جای آن به «مزدلفه» می‌رفتند و می‌گفتند ما اهل حرم خدا هستیم و از حرم جدا نمی‌شویم.

    قرآن در سوره بقره در این باره فرمود: «ثم أفیضوا من حیث أفاض الناس» (بقره/ 198) یعنی: شما از همان جایی که مردم دیگر می‌روند، بروید.

    خود شخص پیامبر اسلام(ص) آن‏چنان ساده و بی‌آلایش می‌زیست که گاهی یک فرد ناشناس که وارد مسجد می‌شد، ایشان را نمی‌شناخت و پس از مدتی که در چهره‌ها می‌نگریست، می‌پرسید: کدام یک از شما پیامبر هستید؟

    پیامبر(ص) به هنگام نشستن با اصحاب همواره دایره‌وار می‌نشست و به بالا و پایین جلسه بی‌تفاوت بود.

    عدالت در اسلام و اجرای آن به حدی حائز اهمیت است که نه تنها درباره دوستان، بلکه با دشمنان- و حتی در میدان جنگ- نیز مورد سفارش و تأکید واقع شده است.

    قرآن می‌فرماید: «فان قاتلوکم فاقتلوهم کذالک جزاء الکافرین» (بقره/ آیه 191)یعنی: اگر دشمن شما را می‌کشد، آن‌گاه شما هم آن‌ها را بکشید.

    همچنین در زمان جاهلیت، رسمی احمقانه وجود داشت، یعنی اگر شخصی از یکی از قبایل کشته می‌شد، تمام آن قبیله به پا می‌خواستند و تا چند نفر را به انتقام همان یک نفر نمی‌کشتند، آرام نمی‌گرفتند.

    قرآن درباره این تعصب کور می‌فرماید: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلایسرف فی‌القتل» (اسراء/ 33) یعنی: هر کس مظلومانه کشته شود، برای او سرپرستی قرار دادیم که دارای اختیار است (که اگر خواست قصاص کند و اگر خواست دیه بگیرد) ولی حتی سرپرستان مقتول نیز حق ندارند در انتقام و کشتن اسراف و زیاده‌روی کنند و عبارت: «فلا یسرف فی‌القتل» در این آیه ناظر به همین معنا است.

    حضرت امیر- علی(ع) - پس از ضربت خوردن به فرزندانش می‌فرماید: «لاتقتلن بی ‌الا قاتلی، فاضربوه ضربه بضربه» (نهج‌البلاغه صبحی صالح/ ص422)یعنی: هرگز به خاطر شهادت من دست به قتل‌عام نزنید و تنها قاتل را بکشید.

    او یک ضربه به من زد، شما هم فقط یک ضربه به او بزنید.

    علی(ع)- شهسوار اسلام- و خلیفه مقتدر وقت درخون خود می‌غلطد، ولی از مدار عدالت بیرون نمی‌رود.

    قرآن مجید نیز درباره رعایت عدالت با دشمنان می‌فرماید: «فمن أعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله» (سوره بقره/ آیه 193)یعنی:‌ اگر بر شما تعدی و ظلم کردند، شما نیز به همان مقدار حق تعدی به آن‌ها را دارید.

    به راستی، دین اسلام، دین عطوفت و اعتدال است.

    دین اسلام حتی مومنان را به صبرکردن و عدم انتقام از دشمنان دعوت می‌کند.

    قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ماعوقبتم» (نحل/ آیه 126)یعنی: اگر اهل عفو و صبر نیستید و می‌خواهید حتماً عقوبت و مجازات نمایید، پس عقوبت کنید همانند آن‏چه خودتان مورد عقوبت قرار گرفته‌اید نه سخت‌تر.

    و در این مورد ادامه می‌دهد: «و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین» یعنی:‌ اگر صبر کنید به‌تر است.

    ماجرای زیر موضع اسلام را در مورد رعایت انصاف به خوبی نشان می‌دهد.

    پیامبر گروهی را برای روشن شدن تکلیف یهودیان خیبر فرستاد.

    یکی از آن‌ها اموال خود را در پناه کوهی قرار داد و به استقبال مسلمانان آمد و اظهار اسلام کرد.

    بعضی از مسلمانان عجله کردند و گفتند اسلام او تزویر و حیله است، او به خاطر ترس از جان و حفظ اموال خود چنین اظهار می‌کند و بالاخره او را کشتند، این آیه نازل شد: «لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مؤمنا تبتغون عرض الحیوه الدنیا» (نساء/ 94)قرآن در این آیه توصیه می‌کند به شخصی که اظهار اسلام می‌کند نگویید تو مسلمان نیستی تا بدین وسیله راه کشتن او را نزد خود هموار و او را به ناحق بکشید و اموال او را به غنیمت بردارید، از این قضاوت‌های عجولانه دوری کنید.

    البته معنای این حرف زودباوری و تسلیم در برابر هر نوع حیله دشمن هم نیست، زیرا در پایان همین آیه سفارش شده در این قبیل موارد لازم است تحقیق کنید نه در کشتن عجله کنید و نه ساده‌لوحانه به هر اظهاری دل ببندید، بلکه راه میانه که همان حفظ عدالت اجتماعی است تحقیق و بررسی است و این است مکتب ما و عدالت اجتماعی ما درباره جنگ‌ها و برخورد با مخالفان که نسبت به افراد بی‌آزار عدالت و محبت و نسبت به افراد موذی عقوبت و جزای به مثل شود.دین اسلام حتی در مورد عبادت کردن نیز دستور به عدالت می‌دهد.

    امام صادق(ع) می‌فرمایند: «لاتکرهوا الی انفسکم العباده» (اصول کافی، ج2، ص86) یعنی:‌ عبادت را برخود تحمیل نکنید.

    در اسلام و قرآن، رعایت اعتدال و انصاف در تمام شئون حیات فردی و اجتماعی، در قصاص، در مدح و انتقاد، در انفاق، در مخارج، در محیط خانه، در اقتصاد، در کار، در توزیع و مصرف، به شدت مورد تأکید و سفارش واقع شده است.

    قرآن برای برپایی و استقرار عدالت در جامعه، مردم را به پیامبران ارجاع داده و فرموده است: «فأن تنازعتم فی شیئی فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله والیوم الاخر» (نسا/ 59)یعنی:‌ اگر در امری با هم نزاع داشتید به خدا و پیامبر رجوع کنید، اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید، قابل ذکر است که در موارد دیگری که خطر انحراف از مرز عدالت و تجاوز به حقوق یک‌دیگر پیش می‌آید، باید به علمای عادل مراجعه کرد تا طبق حکم خدا فرمان دهند.

    معمولاً دو عامل مهم برای انحراف از مرز عدالت وجود دارد که قرآن به هر دوعامل توجه فرموده است: اولین عامل انحراف، حب ذات و علاقه‌ها و روابط است.

    قرآن در این باره می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنو کونوا قوامین بالقسط شهداء لله ولو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین ان یکن غنیاً او فقیراً فالله اولی بهما» (نسا/ 135)یعنی:‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، کاملاً به عدالت قیام کنید و گواهی‌های شما فقط برای خدا باشد، گرچه به زیان خود شما یا والدین و بستگان تمام شود و مسأله فقیر بودن یا غنی بودن در گواهی دادن شما اثر نکند، زیرا خدا سزاوارتر است به این‌که از آن‌ها حمایت کند.

    یعنی مسئولیت شما فقط دفاع از حق است بدون هیچ‌گونه ملاحظه فامیلی یا اقتصادی این آیه به علاقه‌های خطرناک اشاره می‌کند که مبادا آن دوستی‌ها و مسائل عاطفی و فامیلی شما را از مرز عدالت دور کند.

    دومین عامل برای این‌که انسان در خط عدالت حرکت نکند، مسأله ناراحتی‌هایی است که انسان از فردی و یا گروهی می‌بیند و در این زمینه نیز قرآن می‌فرماید: «یا ایها الذین امنو کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» (مائده/ 8) یعنی:‌‌ ای کسانی که ایمان دارید، برنامه شما قیام خالصانه و شهادت عادلانه باشد، دشمنی قومی سبب انحراف شما از مرز عدالت نشود و خرده حساب‌های سابق را تسویه نکنید و مکرراً فرمان می‌دهد که به عدالت رفتار کنید که به تقوی نزدیک‌تر است.

    در این آیه توجه خاصی به مسأله ناراحتی و گلایه‌ها و دشمنی‌هایی است که احیاناً در قضاوت و رفتار ما اثر می‌گذارد.کوتاه سخن آن‌که عمل‌کردن به عدالت و طبق معیارهای الهی حرکت کردن، کار سختی است که اولیا خدا در عمل به آن از خدا استمداد می‌کنند، و شاید مراد از صراطی که در قیامت از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر است و باید همه ما از روی آن عبور کنیم، همین خط الهی در دنیاست که به راستی از مو باریک‌تر است.

    قرآن مجید برای پرهیز از انحراف از مرز عدالت صریحاً دستور می‌دهد: «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لوعلی انفسکم»(نسا/135) یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، کاملاً به عدالت قیام کنید و گواهی‌های شما فقط برای خدا باشد، هر چند به زیان شما تمام شود.

    مساوات و برابری یکی از مهم‌ترین آموزه‌های دین مبین اسلام است و آیات و روایات بسیاری وجود دارند که قرآن کریم و ائمه اطهار(ع) در آن‌ها بر حفظ حقوق و تساوی تمام مردم در برابر قانون و نفی تبعیض و ظلم تأکید بسیار دارند.

    عدل یکی از صفات مهم حضرت حق به شمار می رود و اهمیت آن تا حدی است که در کنار مهم ترین صفت خداوند، یعنی توحید، قرار گرفته است و در کلام امامیه و معتزله، یکی از اصول دین معرفی شده است.

    در قرآن کریم ، مشتقات مادۀ « ظلم » و « عدل »بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است و عدل سفارش و ستایش ،و ظلم نهی و سرزنش شده است .

    ظلم در این آیات ، ٤١ مرتبه از خدای سبحان نفی شده و یک مرتبه نیز فعل خدا با عنوان عدل توصیف شده است: « وَتَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً » کلام پروردگارت با صدق و عدل سرانجام گرفته است.

    در احادیث، عدل در کنار توحید و یکی از پایه های دین مطرح شده است .

    امام صادق (علیه السلام ) دراین باره چنین فرموده اند: « إِنَّ أساسَ الدّینِ التَّوحیدُ وَالْعَدْلُ » به درستی که اساس دین، توحید و عدل است.

    مطالب بالا ، نشان دهندۀ اهمیت فراوان عدل در اعتقادات مسلمانان، به خصوص اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است.

    دربارۀ دلیل اهمیت عدل و این که چرا یکی از اصول دین شمرده می شود، نکاتی ذکر شده است، از جمله: ١ - بسیاری از عقاید اسلامی ، زیرمجموع ۀ عدل الهی است و اگر این اصل پذیرفته نشود ، بسیاری از آموز ه های اسلامی مانند نبوت، معاد، اختیار انسان و تکلیف، قابل توجیه نیستند.

    ٢ - امامیه و معتزله با اهل الحدیث و اشاعره در بارۀ عدل الهی، اختلاف شدیدی داشتند، در حالی که در دیگر صفات الهی یا اختلافی نبوده یا اگر بوده اهمیت زیادی نداشته است .

    از این رو به امامیه و معتزله « عدلیه » یا « اصحاب العدل و التوحید »گفته می شود.

    معنای عدل خدا عدل در لغت و اصطلاح، معانی گوناگونی دارد که سه معنای آن مهم تر و رایج تر است: ١- معنای رایج رایج ترین معنای عدل که بیش از دیگر معانی به ذهن متبادر می شود « رعایه الحقوق و إعطاء کل ذ ی حقٍ حقَّه » است.

    در مقابل این معنای عدل، ظلم و جور قرار دارد که به معنای پایمال کردن حقوق دیگران و تجاوزو تصرف در آنها است.

    شیخ مفید می گوید: عدل جزا دادن در مقابل عمل ، به مقدار استحقاق و ظلم منع حقوق است و خدای متعالْ عادل، کریم، جواد، متفضّل و رحیم است و پاداش اعمال و جبران درد و رنجها را ضمانت کرده است و غیر از اینها تفضل را از باب بخشش اضافی وعده داده است.

    این معنا در جا یی صادق است که حقی در میان باشد و منظور از حق، حق تشریعی است که با عقل عملی درک میشود نه حق تکوینی که مربوط به عقل نظری است.

    اگر معنای دوم حق را در نظر بگیریم ، تعریف مذکور همچون تعریف برخی از فلاسفه است که عدل رارعایت استحقاق در افاضۀ وجود و دادن کمالات به اندازۀ استعداد ماهیت و عین ثابت می دانند.

    بر این اساس، اگر حقی در میان باشد و شخص آن حق را رعایت کند، عدل تحقق یافته است و اگر حق مراعات نشود ، ظلم واقع شده است .

    اما اگر حقی در میان نباشد و با وجود این، فرد خیری به دیگری برساند ، فضل و جود تحقق یافته است.

    بر اساس این تعریف، افعالْ تحت سه عنوان عدل، ظلم و فضل قرار میگیرند.

    تقسیم افعال به سه گونه، تقسیمی عقلی است ؛ زیرا در تعامل دو نفر با هم یا حقی در میان هست و یا چنین نیست .

    در صورت نخست که شخص حقی بر دیگری دارد، یا حق او ادا می شود که این کار «عدل» نامیده می شود .

    و یا حق او ادا نمی شود که در این حالت «ظلم» تحقق یافته است .

    در صورت دوم نیز یا شخصی که حقی بر گردنش نیست به دیگری خیری می رساند یا چنین نمی کند.

    در حالت اوّل ، فضل و احسان و در حالت دوم عدالت تحقق یافته است .

    تقسیم سه گانۀ افعال، گذشته از عقلانی بودن، مبنای قرآنی و حدیثی نیز دارد.

    در قرآن کریم آمده است: « إِنَّ اللهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسانِ » به درستی که خداوند به عدالت و احسان امر میکند.

    در این آیه ، افعال مثبتی که خداوند به آنها امر می کند، به دو قسم عدل و احسان تقسیم شده است و منظور از احسان ، تفضّل است؛ همان گونه که در احادیث نیز این مطلب تصریح شده است .

    در دعاها نیزمیخوانیم: « إلٰهی إِنْ عَفَوْتَ فَبِفَضْلِکَ وإِنْ عَذَّبْتَ فَبِعَدْلِکَ » ای خدا ی من، اگر مرا ببخشی به فضل توست و اگر مرا عذاب کنی به عدالتت عذاب کرده ای.

    « اللّهُمَّ فَصَلِّ علیٰ محَمّدٍ وَآلِهِ وَاحْمِلْنی بِکَرَمِکَ عَلَی التََّفضُّلِ ولا تَحْمِلْنی بِعَدْ لِکَ عَلَی الاستِحْقٰاقِ » خدای من بر محمد و خاندانش درود فرست و بر اساس فضلت، با کرمت با من رفتار کن و بر اساس استحقاقم، با عدالتت با من رفتار نکن.

    در برخی احادیث، تصریح شده که عدل ، برای اقامۀ حق است: إنَّ العَدْلَ میزانُ اللهِ سُبْحانَهُ، الَّذی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ وَنَصَبَهُ لِإِقامَهِ الْحَقِّ عدل، میزان خداوند سبحان است که میان مخلوقات گذارده و آن را برای اقامۀ حق قرار داده است.

    أعْدَلُ الْخَلْقِ أقْضاهُمْ بِالْحَقِّ.

    عادل ترین خلق کسی است که بیشتر به حق حکم کند.

    این معنا، رایج ترین معنای عدل در عرف عام و نیز آ یات و احادیث است، هرچند ممکن است گاهی به معنایی عام تر به کار رود.

    تناسب و تعادل معنای دیگر عدل « وَضْعُ کلِّ شَیْءٍ فی مَوْضِعِهِ » است.

    شهید مطهری با عنوان موزون بودن تناسب و تعادل ، از این تعریف یاد کرد ه اند.

    این معنا، عامترین معنای عدل است و تمام صفات فعلی خدا را دربر می گیرد ، خواه صفاتی که به جنبۀ تکوینی و وجودی اشاره دار ند مانند خالق و حکیم یا صفاتی که جنبۀ ارزشی و اخلاقی دارند، مثل صادق و کریم.

    یکی از اشکالات تعریف بالا این است که بر اساس آن، افعال به دو گونۀ عادلانه و ظالمانه تقسیم می شوند و دیگر جایی برای فضل و احسان باقی نمی ماند.

    زیرا فعل در جایگاه خویش ، عدل ، و در غیر این صورت، ظلم خواهد بود .

    برای مثال اگر شخصی میز کارش را در جای مناسبی از اتاق قرار دهد یا آب را در جای مناسب سفره که دست همه به آن برسد قرار دهد، عملش مصداق عدل است و در غیر این صورت، ناعادلانه و ظالمانه است.

    در حالی که مطابق با مباحث پیشین، فعل از لحاظ عقلی و با نظر به متون اسلامی به سه قسم تقسیم میشود که به تفصیل، بیان شد.

    اشکال دیگر تعریف مذکور این است که عدل و ظلم به جنبۀ تشریعی و ارزشی افعال اشاره دار ند و مردم کسی را که آ ب را در جای مناسب سفره قرار ندهد ، ظالم نمی دانند بلکه تنها فعل او را بر خلاف حکمت،معرفی می کنند.

    در واقع این تعریف، تعریف حکمت است نه عدل !

    شهید مطهری در نقد این تعریف مینویسد: بحث عدل به معنای تناسب، در مقابل بی تناسبی، از نظر کل و مجموع نظام عالم است؛ ولی بحث عدل، در مقابل ظلم، از نظر هر فرد و هر جزء از اجزا ی دیگر مجزا است .

    در عدل به مفهوم اول ، مصلحت کل مطرح است و در عدل به مفهوم دوم مسئلۀ حق فرد مطرح است .

    لهذا اشکا ل کننده برمی گردد و می گوید: من منکر اصل تناسب در کلّ جهان نیستم ولی می گویم رعایت این تناسب خواه ناخواه مستلزم برخی تبعیضها میشود، آن تبعیضها از نظر کل روا است و از نظر جزء ناروا است.

    البته باید به این نکته توجه داشت که عدالت به معنای دادن حق هر کس به خودش ، مصداقی از حکمت و قرار دادن هر چیز در جای خودش است .

    از این رو جایگاه مناسب حق این است که آن را به دارندۀ حق بدهیم.

    حدیث نقل شده از امام علی (علیه السلام) دربارۀ عدل و جود بیانگر همین مطلب است: الْعَدْلُ یَضَعُ الأُمورَ مَواضِعَها وَالْجُودُ یُخْرِجُها مِنْ جِهَتِها.

    عدالت کارها را در جای خویش می نهد و بخشش کارها را از مسیر خود خارج میکند.

    در این حدیث امام علی (علیه السلام ) عدالت را برای سیاست و تدبیر عمومی ، بهتر از جود معرفی می کنند؛ هرچند ممکن است جود ، در مسائل شخصی بهتر از عدل باشد !

    عدل به این دلیل بهتر است که هر چیزی را در جای خویش قرار می دهد و حاکم بر اساس حقوق افراد جامعه با آنها تعامل می کند.

    ولی در جود، حقوق افراد ملاک و محور قرار نمی گیرد ، د ر حالی که به دلیل محدودیت بیت المال و سهیم بودن تمام افراد جامعه در آن ، تقسیم آن باید بر اساس حقوقی که قانون مشخص می کند، انجام پذیرد .

    زیرا و بدون چنین میزانی، کار به هرج و مرج و در نهایت تبعیض و تضییع حقوق برخی افراد جامعه می انجامد.

    بنابراین، قرار دادن هر چیز ی در جای خویش، یکی از ویژگی های عدالت است، نه تعریف آن !

    اگر مقصود حضرت، تعریف عدل بود ، باید می فرمودند : « الْعَدْلُ وَضْعُ الأمُورِ مَواضِعَها » عدل از نظر علمی عدل، مورد وفاق شیعه و معتزله است.

    معنى عدل این است که خداوند فیض و رحمت و همچنین بلا و نعمت‏خود را بر اساس استحقاقهاى ذاتى و قبلى مى‏دهد، و در نظام آفرینش از نظر فیض و رحمت و بلا و نعمت و پاداش و کیفر الهى نظم خاصى برقرار است.

    اشاعره منکر عدل و منکر چنین نظامى مى‏باشند.

    از نظر آنها اعتقاد به عدل به معنى چنان نظامى که یاد شد ملازم است با معهوریت و محکومیت ذات حق و این بر ضد قاهریت مطلقه ذات حق است.

    عدل به نوبه خود فروعى دارد که ضمن توضیح سایر اصول به آنها اشاره خواهیم کرد.

    3.

    اختیار و آزادى.

    اصل اختیار و آزادى در شیعه تا اندازه‏اى شبیه است به آنچه معتزله بدان معتقدند.

    ولى فرق است میان آزادى و اختیارى که شیعه قائل است با آنچه معتزله بدان قائل است.

    اختیار و آزادى معتزله مساوى است با «تفویض‏» یعنى واگذاشته شدن انسان به خود و معزول بودن مشیت الهى از تاثیر، و البته این - چنانکه در محل خود مسطور است - محال است.

    اختیار و آزادى مورد اعتقاد شیعه به این معنى است که بندگان مختار و آزاد آفریده شده‏اند، اما بندگان مانند هر مخلوق دیگر به تمام هستى و به تمام شؤون هستى و از آن جمله شان فاعلیت، قائم به ذات حق و مستمد از مشیت و عنایت او هستند.

    این است که اختیار و آزادى در مذهب شیعه حد وسطى است میان جبر اشعرى و تفویض معتزلى، و این است معنى جمله معروف که از ائمه اطهار رسیده است:«لا جبر ولا تفویض بل امر بین الامرین‏» اصل و اختیار و آزادى از فروع اصل عدل است.

    4.

    حسن و قبح ذاتى.

    معتزله معتقدند که افعالى فى حد ذاته داراى حسن و یا داراى قبح مى‏باشند.

    مثلا عدل فى حد ذاته خوب است و ظلم فى حد ذاته بد است.

    حکیم کارهاى نیک را انتخاب مى‏کند و از انتخاب کارهاى بد اجتناب مى‏ورزد، و چون خداوند متعال حکیم است لازمه حکمتش این است که کارهاى خوب را انجام دهد و کارهاى بد را انجام ندهد.

    پس لازمه حسن و قبح ذاتى اشیاء از یک طرف و حکیم بودن خداوند از طرف دیگر این است که برخى کارها بر خداوند «واجب‏» باشد و برخى کارها «ناروا».

    اشاعره سخت با این عقیده مخالفند، هم منکر حسن و قبح ذاتى افعالند و هم منکر حکم به «روائى‏» یا «ناروائى‏» چیزى بر خدا.

    برخى از شیعه که تحت تاثیر کلام معتزله بوده‏اند اصل فوق را به همان شکل معتزلى پذیرفته‏اند ولى برخى دیگر که عمیق‏تر فکر کرده‏اند در عین اینکه حسن و قبح ذاتى را قبول کرده‏اند، این احکام را در سطح عالم ربوبى جارى ندانسته‏اند.

    5.

    لطف و انتخاب اصلح: بحثى است میان اشاعره و معتزله که آیا لطف یعنى انتخاب اصلح براى حال بندگان، برنظام عالم حاکم است‏یا خیر؟

    معتزله اصل لطف را به عنوان یک «تکلیف‏» و یک «وظیفه‏» براى خداوند لازم و واجب مى‏دانند، و اشاعره منکر لطف و انتخاب اصلح گشته‏اند.

    البته «قاعده لطف‏» از فروع اصل عدل و اصل حسن و قبح عقلى است.

    برخى از متکلمین شیعه قاعده لطف را در همان شکل معتزلى پذیرفته‏اند ولى آنان که مساله «تکلیف‏» و «وظیفه‏» را در مورد خداوند غلط محض مى‏دانند از اصل انتخاب اصلح تصور دیگرى دارند که اکنون مجال شرحش نیست.

    .

    اصالت و استقلال و حجیت عقل.

    در مذهب شیعه، بیش از معتزله براى عقل استقلال و اصالت و حجیت اثبات شده است.

    از نظر شیعه به حکم روایات مسلم معصومین، عقل پیامبر باطنى و درونى است، همچنانکه پیامبر، عقل ظاهرى و بیرونى است.

    در فقه شیعه، عقل یکى از ادله چهارگانه است.

    7.

    غرض و هدف در فعل حق.

    اشاعره منکر این اصلند که افعال الهى براى یک یا چند غرض و هدف باشد.

    مى‏گویند غرض و هدف داشتن مخصوص بشر یا مخلوقاتى از این قبیل است ولى خداوند منزه است از این امور، زیرا غرض و هدف داشتن هر فاعل به معنى حکومت جبرى هدف و غرض بر آن فاعل است، خداوند از هر قید و محدودیتى و از هر محکومیتى، هر چند محکومیت غرض داشتن باشد، مبرا و منزه است.

    شیعه عقیده معتزله را در باب غرض افعال تایید مى‏کند و معتقد است که فرق است میان غرض فعل و غرض فاعل، آنچه محال است این است که خداوند در افعال خود هدفث براى خود داشته باشد، اما هدف و غرضى که عاید مخلوق گردد به هیچ وجه با کمال و علو ذات و استغناء ذاتى خداوند منافى نیست.

    8.

    بداء در فعل حق جایز است، همچنانکه نسخ در احکام حق جایز است.

    بحث بداء را در کتب عمیق فلسفه مانند اسفار باید جستجو کرد.

    9.

    رؤیت‏خداوند.

    معتزله به شدت منکر رؤیت‏خداوندند.

    معتقدند که فقط مى‏توان به خدا اعتقاد داشت.

    اعتقاد و ایمان مربوط است به فکر و ذهن، یعنى در ذهن و فکر خود مى‏توان به وجود خداوند یقین داشت و حد اعلاى ایمان همین است.

    خداوند به هیچ وجه قابل شهود و رؤیت نیست.

    دلیل قرآنى این است که قرآن مى‏گوید: لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر.

    چشمها او را نمى‏بیند و او چشمها را مى‏یابد.

    او لطیف (غیر قابل رؤیت) است و آگاه (دریابنده چشمها و غیر چشمها) اما اشاعره سخت معتقدند که خداوند با چشم دیده مى‏شود.

    ولى در قیامت.

    اشاعره نیز به برخى احادیث و آیات بر مدعاى خود استدلال مى‏کنند.

    از جمله آیه کریمه: وجوه یومئذ ناضره الى ربها ناظره.

    چهره‏هاى در آن روز خرم و نگرنده به سوى پرودرگار خویشند.

    شیعه معتقد است که خداوند با چشم هرگز دیده نمى‏شود، نه در دنیا و نه در آخرت، اما حد، اعلاى ایمان هم یقین فکرى و ذهنى نیست.

    یقین فکرى علم الیقین است.

    بالاتر از یقین فکرى یقین قلبى است که عین الیقین است.

    عین الیقین یعنى شهود خداوند با قلب نه با چشم.

    پس خداوند با چشم دیده نمى‏شود ولى با دل دیده مى‏شود.

    از على علیه السلام سؤال کردند آیا خداوند را دیده‏اى؟

    فرمود: خدایى را که ندیده باشم عبادت نکرده‏ام، چشمها او را نمى‏بیند اما دلها، چرا.

    از ائمه سؤال شده است: آیا پیغمبر در معراج خدا را دیده؟

    فرمودند: با چشم نه، با دل آرى.

    در این مساله تنها عرفا هستند که عقیده‏اى مشابه شیعه دارند.

    10.

    ایمان فاسق.

    در این مساله که مکرر سخن آن در میان آمده است، شیعه با اشاعره موافق است نه با خوارج که معتقدند به کفر فاسق‏اند و نه با معتزله که طرفدار اصل منزله بین المنزلتین مى‏باشند.

    11.

    عصمت انبیاء و اولیاء.

    از جمله مختصات شیعه این است که انبیاء و ائمه را معصوم از گناه اعم از صغیره و کبیره مى‏داند.

    12.

    مغفرت و شفاعت.

    در این مسئله نیز شیعه با عقیده خشک معتزله که معتقد است هر کس بدون توبه بمیرد امکان شمول مغفرت و شفاعت درباره‏اش نیست مخالف است; همچنانکه با اصل مغفرت و شفاعت گزافکارانه اشعرى نیز مخالف است عدل در قران عدل یکى از مفاهیم بنیادى است که قرآن در مقاطع و بخش‏هاى مختلف و با استفاده از روش‏هاى گوناگون بیانى آن را بیان و توضیح داده و به رعایت و پابندى به آن تأکید کرده است.

    از نظر قرآن، آفرینش بر عدل استوار بوده و ظلم و بى‏عدالتى در آن جاى ندارد؛ از این رو رفتار مخالف عدل و عدالت درست به معناى پایمال کردن و نادیده گرفتن قانون‏هاى هستى است که آفریدگار هستى تعیین فرموده است.

    مفسران و دانشمندان مسلمان بخش‏هاى گوناگون علوم قرآن را براى توضیح و بیان عدل الهى بنا شده بر عروه الوثقى فطرت - این پیمان جاودانه میان آفریدگار و بندگان - اختصاص داده‏اند.

    تقاضاى فطرت انسانى اعتراف به یگانگى خدا، و پاى‏بندى به این تقاضا و رعایت آن همان عادل بودن فرد است.

    از اینجاست که قرآن و پیامبران همه فقط به یاد آورندگان (مذکّر) هستند و انسان را به یاد داشتن پیمان مقدس فطرت و رعایت مقتضاى آن فرا مى‏خوانند.

    براى بررسى موضوع عدل و برابرى و روشن ساختن دیدگاه اسلام درباره آن، تحلیل و بررسى علمى مسائلى مانند تعدد زوجات (چند زنى)، نقش و جایگاه زن، جایگاه غیر مسلمانان در جامعه اسلامى و آزادى عقیده، توجه موافقت اسلام در این مسائل، اساسى است.

    و نیز بازنگرى در تفسیر تاریخى متن قرآنى یا (Re-Contextualijation) یکى از نیازهاى اساسى و بنیادى و مهم آن است.

    همچنین تعمق و تحلیل درباره داستان‏هاى قرآنى به عنوان نمونه‏هایى از سرکشى و انحراف انسان از عدل الهى، و بالأخره بررسى مفهوم «میزان» (ترازو) به عنوان نماد معیار سنجش خوبى‏ها و بدى‏هاى انسان، به منظور دستیابى تصویر درست از مفهوم عدل در قرآن لازم و ضرورى است.

    در چارچوب حقوقى و قضایى، مسائل عدل همیشه در بحث برابرى در مقابل قانون مطرح مى‏شود؛ یعنى قانون را باید با همه مقررات و مضامینش رعایت کنند و بدون در نظر داشت موقعیت اجتماعى، سیاسى و اقتصادى آنان به طور مساوى برخورد کنند.

    اما مفهوم «عدل» دایره وسیع‏تر و الگوهاى بلندترى از مساوات را شامل مى‏شود و به معناى قضایى آن محدود نمى‏گردد و نباید بگردد، زیرا برابرى و مساوات مفهومى نسبى بوده و در ارتباط با هنجارهاى فرهنگى، اجتماعى و احیاناً سیاسى و اقتصادى و دینى تعریف و تعیین مى‏شود.

    در گذشته عدل و برابرى را یکى مى‏دانستند، از این رو عدل را نیز مانند برابرى در ارتباط با هنجارهاى ذکر شده در بالا تعریف مى‏کردند؛ اما با پدید آمدن آگاهى‏هاى جدید از حقوق انسان، نسبیت گرایى فرهنگى با چالش مواجه شده و عدالت مطلقه مبنى بر مساوات میان افراد و ملت‏ها، بدون در نظر داشت اختلافات و ویژگى‏هاى ایشان، دوباره مورد توجه متفکران واقع شده است.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

     

    1)http://www.ghadeer.org/author/motahary

    2) زهره اسماعیلی (اصفهان)ماهنامه موعودشماره 69

    3) فصلنامه علوم سیاسى ، شماره 19

    4)http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=19673&ParentID=1490&Language=1گامی به سوی عدالت اجتماعی

عدل مساوات و برابري يکي از مهم‌ترين آموزه‌هاي دين مبين اسلام است و آيات و روايات بسياري وجود دارند که قرآن کريم و ائمه اطهار(ع) در آن‌ها بر حفظ حقوق و تساوي تمام مردم در برابر قانون و نفي تبعيض و ظلم تأکيد بسيار دارند. عدالت در اسلام بر ارکان

انقلاب وتحولات اجتماعی همواره در جوامع مختلف بشری و در طول تاریخ زندگی او، حادث شده است وآدمی برای تغییر وضع موجود تا رسیدن به وضع مطلوب همواره در تلاش وکوشش بوده است. تکاپوی انسان در رسیدن به کمال مطلوب، اندیشه ظرف مناسب این پویش را در ذهن او متبادر ساخته وآدمی برای رسیدن به آن کمال نیازمند به محیط اجتماعی مطلوب، انسانی ومتکی بر قوانین لایتغیر الهی بوده این کمال جویی وخداخواهی ...

مفهوم عدالت در حقوق الف) مفهوم عدالت تعریف عدالت «عدالت» مفهومی است که بشر از آغاز تمدن خود می‌شناخته و برای استقرار آن کوشیده است.([۱]) مشاهده طبیعت و تاریخ رویدادها، و اندیشه در خلقت، از دیرباز انسان را متوجه ساخت که آفرینش جهان بیهوده نبوده و هدفی را دنبال می‌کند.([۲]) انسان نیز در این مجموعه منظم و با هدف قرار گرفته و با آن همگام و سازگار است. بنابراین، هر چیزی که در راستای ...

دیده بر هم گذارم تو را می دیدم که از درد و رنج به خود می پیچی؛ تا سحر خواب به چشمم راه نیافت، معلوم است که عاشق بی خواب جز محبوب به چیزی نمی اندیشد، تمام مدت در رختخواب به فکر تو دردانه عزیز و بی همتا بودم اگر می توانستم در کنار تو محبوب باشم، بدبختی و حوادث شوم را فراموش می کردم و نوش داروی عشق به کامت می ریختم. در بلایا باید عاشق و معشوق شریک درد هم باشند، می دانم از دست مرض ...

دیده بر هم گذارم تو را می دیدم که از درد و رنج به خود می پیچی؛ تا سحر خواب به چشمم راه نیافت، معلوم است که عاشق بی خواب جز محبوب به چیزی نمی اندیشد، تمام مدت در رختخواب به فکر تو دردانه عزیز و بی همتا بودم اگر می توانستم در کنار تو محبوب باشم، بدبختی و حوادث شوم را فراموش می کردم و نوش داروی عشق به کامت می ریختم. در بلایا باید عاشق و معشوق شریک درد هم باشند، می دانم از دست مرض ...

هدف از عدالت اجتماعی: هدف مااز بحث عدالت اجتماعی بیان آیات و روایاتی است که قران کریم و پیشوایان معصوم در آن ها به حفظ حقوق، و مساوی بودن تمام مردم در برابر قانون، ونفی تبعیض و استثمار و ظلم فرمان داده اند. اسلام مکتب عدل و اعتدال است، راه مستقیم است، وامت اسلامی امت میانه وسط است، نظام آن عادلانه است ،توضیح آن که اگر شک دارد شمشیر هم دارد اگر برنامه برای سلامتی بدن میدهد توجه ...

دومين اصل از اصول دين مبين اسلام، « عدل» است. براي عدل، چندين معني ذکر شده است که در ذيل، فهرست وار، بيان مي شود . موزون بودن اگر مجموعه اي را در نظر بگيريم که در آن، از حيث کميت، مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کيفيت، ارتباط اجزاء با يکديگر رعايت شود،

دومين اصل از اصول دين مبين اسلام، « عدل» است. براي عدل، چندين معني ذکر شده است که در ذيل، فهرست وار، بيان مي شود . موزون بودن اگر مجموعه اي را در نظر بگيريم که در آن، از حيث کميت، مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کيفيت، ارتباط اجزاء با يکديگر رعايت شود،

مروری بر مفاهیم شایسه سالاری مقدمه: شایسه سالاری (meritocracy) از موضوعات مدیریت منابع انسانی است که در سطوح مختلف سازمان ها مطرح می شود. شایسته سالاری برروی انتخاب افراد برای انجام وظایف خاص تأثیر می گذارد. بر همین مبنا انتخاب افراد مذکور باید بر مبنای ویژگی های عینی نظیر هوش، دانش، تجربه مهارت، استعداد و توانایی و تلاش آنها انجام شود. شتعیسته سالاری در همه جوامع و یا سازمانها ...

مقدمه(پیشگفتار) : انواع منابع مختلف در توسعه اقتصادی یک کشور موثر عبارتند از : منابع طبیعی ، منابع معدنی ، منابع انسانی و منابع تکنولوژی . باید توجه داشت که این منابع توسعه اقتصادی با یکدیگر در ارتباط بوده و می توانند برهم اثر بگذارند . این منابع در هر عصر ودوره ای ودر هر ناحیه جغرافیایی نقش خاص خود را داشته اند اما در دنیایی مدرن امروز منابع تکنولوژی برای توسعه اقتصادی ودر پی ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول