دانلود تحقیق عشق و عفت (حجاب و عفاف)

Word 60 KB 12317 18
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ویل دورانت می‏گوید: «در سرتاسر زندگی انسان،به اجماع همه،عشق از هر چیز جالب توجه‏تر است وتعجب اینجاست که فقط عده کمی درباره ریشه و گسترش آن بحث کرده‏اند.در هرزبانی دریایی از کتب و مقالات،تقریبا از قلم هر نویسنده‏ای درباره عشق پیدا شده‏است و چه حماسه‏ها و درامها و چه اشعار شور انگیز که درباره آن به وجود آمده‏است،و با اینهمه چه ناچیز است تحقیقات علمی محض درباره این امر عجیب واصل طبیعی آن و علل تکامل و گسترش شگفت انگیز آن،از آمیزش ساده‏پروتوزوئا تا فداکاری دانته و خلسات پتراک و وفاداری هلوئیز به آبلارد.» (1) ما در صفحات قبل گفتیم آنچه مجموعا از گفته‏های علمای قدیم و جدید درباره‏ریشه و هدف عشق و یگانگی یا دو گانگی آن با میل جنسی استنباط می‏شود سه نظریه‏است،و گفتیم عشق،هم در غرب و هم در شرق از شهوت تفکیک شده و امر قابل ستایش و تقدیسی شناخته شده است،ولی این ستایش و تقدیس آن طور که مااستنباط کرده‏ایم از دو جنبه مختلف بوده است که قبلا توضیح داده شد.

    مطلب عمده در اینجا رابطه عشق و عفت است.باید ببینیم این استعداد عالی وطبیعی در چه زمینه و شرایطی بهتر شکوفان می‏گردد؟آیا آنجا که یک سلسله مقررات ‏اخلاقی به نام عفت و تقوا بر روح مرد و زن حکومت می‏کند و زن به عنوان چیزی‏گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت می‏رسد یا آنجا که‏احساس منعی به نام عفت و تقوا در روح آنها حکومت نمی‏کند و اساسا چنین مقرراتی‏وجود ندارد و زن در نهایت ابتذال در اختیار مرد است؟اتفاقا مساله‏ای که غیر قابل‏انکار است این است که محیطهای به اصطلاح آزاد مانع پیدایش عشقهای سوزان وعمیق است.در این گونه محیطها که زن به حال ابتذال در آمده است فقط زمینه برای‏پیدایش هوسهای آنی و موقتی و هر جایی و هرزه شدن قلبها فراهم است.

    اینچنین محیطها محیط شهوت و هوس است نه محیط عشق به مفهومی که‏فیلسوفان و جامعه شناسان آن را محترم می‏شناسند یعنی آن چیزی که با فداکاری واز خود گذشتگی و سوز و گداز توام است،هشیار کننده است،قوای نفسانی را در یک‏نقطه متمرکز می‏کند،قوه خیال را پر و بال می‏دهد و معشوق را آنچنانکه می‏خواهد درذهن خود رسم می‏کند نه آنچنانکه هست،خلاق و آفریننده نبوغها و هنرها و ابتکارهاو افکار عالی است.

    بهتر است اینجا مطلب را از زبان خود دانشمندانی که طرفدار اصول نوینی دراخلاق جنسی می‏باشند بشنویم.ویل دورانت می‏گوید: «یونانیان شعر عاشقانه را گرچه در مورد غیر طبیعی آن(عشق مرد به مرد)باشدمی‏شناختند،و داستانهای هزار و یک شب نشان می‏دهد که سرودهای عاشقانه ازقرون وسطی جلوتر بود ولی ترغیب عفت و پاکدامنی از طرف کلیسا که او را به‏علت دور از دسترس بودن،جذابیت‏بخشید مایه نضج غزل عاشقانه گردید.حتی‏لارشفوکو نویسنده نیش زن بزرگ می‏گوید:«چنین عشقی برای روح عاشق مانندجان برای بدن است‏»...این استحاله میل جسمانی را به عشق معنوی چگونه توجیه‏کنیم؟چه موجب می‏شود که این گرسنگی حیوانی چنان صفا و لطف بپذیرد که اضطراب جسمانی به رقت روحی تبدیل شود؟آیا رشد تمدن است که به علت‏تاخیر انداختن ازدواج موجب می‏شود تا امیال جسمانی بر آورده نشود و به‏درون نگری و تخیل سوق داده شود و محبوب را در لباس رنگارنگی از تخیلات‏امیال نابرآورده جلوه‏گر سازد؟آنچه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می‏گردد.

    زیبایی یک شئ چنانکه خواهیم دید بستگی به قدرت میل به آن شئ دارد،میلی که‏با ارضاء و اقناع ضعیف می‏شود و با منع و جلوگیری قوی می‏گردد.» (2) هم او می‏گوید: «به عقیده ویلیام جیمز حیا امری غریزی نیست،بلکه اکتسابی است.زنان دریافتندکه دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند...

    زنان بی‏شرم جز در موارد زود گذر برای مردان جذاب نیستند.خود داری از انبساط،و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است.اگر اعضای نهانی‏انسان را در معرض عام تشریح می‏کردند توجه ما به آن جلب می‏شد ولی رغبت وقصد به ندرت تحریک می‏گردید.

    مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بدون آنکه بداند حس می‏کند که این‏خود داری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می‏دهد.حیا(و در نتیجه عزیزبودن زن و معشوق واقع شدن او برای مرد)پاداشهای خود را پس انداز می‏کند ودر نتیجه نیرو و شجاعت مرد را بالا می‏برد و او را به اقدامات مهم وا می‏دارد و قوایی‏را که در زیر سطح آرام حیات ما ذخیره شده است‏بیرون می‏ریزد.» (3) هم او می‏گوید: «امروز لباسهای سنگین فشار آور که مانند موانعی بودند از میان رفته‏اند و دخترامروز خود را با جسارت تمام از دست لباسهای محترمانه‏ای که مانع حمل بود رهانیده است.دامنهای کوتاه بر همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است و تنهاعیبشان این است که قدرت تخیل مردان را ضعیف‏تر می‏کند،و شاید اگر مردان قوه‏تخیل نداشته باشند زنان نیز زیبا نباشند!» (4) برتراند راسل در کتاب زناشویی و اخلاق در فصلی که به عنوان‏«عشق رمانتیک‏» باز کرده است می‏گوید: «اصل اساسی عشق رمانتیک آن است که معشوق خود را بسیار گرانبها و به دست‏آوردنش را بسیار دشوار بدانیم...بهای زیادی که برای زن قائل می‏شدند نتیجه‏روانشناسی اشکال تصرف وی بود.» (5) و نیز می‏گوید: «از لحاظ هنرها مایه تاسف است که به آسانی به زنان بتوان دست‏یافت و خیلی‏بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد...در جایی که‏اخلاقیات کاملا آزاد باشد انسانی که بالقوه ممکن است عشق شاعرانه داشته باشدعملا بر اثر موفقیتهای متوالی به واسطه جاذبه شخصی خود،ندرتا نیازی به توسل‏به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت.» (6) و نیز می‏گوید: «کسانی هم که افکار کهنه را پشت‏سر گذاشته‏اند در معرض خطر دیگری در موردعشق به مفهوم عمیقی که ما برای آن قائلیم قرار گرفته‏اند.اگر مردی هیچ گونه رادع‏اخلاقی در برابر خود نبیند یکباره تسلیم تمایلات جنسی شده و عشق را از کلیه‏احساسات جدی و عواطف عمیق جدا ساخته و حتی آن را با کینه همراه می‏سازد.» (7) عجبا!آقای راسل در اینجا دم از اخلاقیات می‏زند.مقصود او از اخلاقیات‏چیست؟او که عفت و تقوا را محکوم می‏کند،حتی ازدواج را مانع عشق بلکه مانع‏هیچ گونه تمتع از غیر همسر شرعی و قانونی نمی‏داند و معتقد است که زن فقط بایدکاری بکند که از غیر همسر قانونی بار دار نشود،او که زنا را جز در صورت عنف و یادر صورتی که صدمه جسمی بر طرف وارد شود مجاز می‏شمارد!او که اخلاق را جزتطبیق کردن و هماهنگ ساختن منافع خود با اجتماع نمی‏داند،او که چنین فکر می‏کندچه تصور صحیحی از اخلاقی که مانع و رادع تمایلات جنسی و پرورش دهنده‏احساسات لطیف عشقی باشد دارد؟!

    به هر حال،آنچه مسلم است این است که محیطهای اشتراکی جنسی یا شبه‏اشتراکی که آقای راسل و امثال او پیشنهاد و آرزو می‏کنند،کشنده عشق به مفهومی‏است که فیلسوفان از آن دم می‏زنند و آن را اوج حیات و حد اعلای شور زندگی‏می‏خوانند،از او به عنوان معلم و مربی،الهام بخش و کیمیا یاد می‏کنند و کسی را که همه‏عمر از آن بی‏نصیب مانده است لایق انسانیت نمی‏شمارند.

    یاد آوری دو نکته لازم است.یکی اینکه تفکیک عشق از شهوت و اینکه عشق،هم از لحاظ کیفیت،هم از لحاظ هدف با شهوت حیوانی و جنسی مغایر است،از آن‏جمله مسائل روحی است که با اصول ماتریالیستی سازگار نیست ولی به هر حال موردقبول کسانی است که در مسائل روحی مادی فکر می‏کنند.راسل یک جا اعتراف‏می‏کند که: «عشق چیزی بالاتر از میل به روابط جنسی است.» (8) در جای دیگر می‏گوید: «عشق برای خود غایت و اصول اخلاقی خاصی دارد که بدبختانه تعالیم مسیحیت‏از یک طرف و عناد علیه اصول اخلاقی جنسی که قسمتی از نسل جوان امروزطالب آنند(و خود راسل آتش افروز این عناد است!)از طرف دیگر،آنها را تحریف‏و واژگون می‏سازد.» (9) نکته دیگر اینکه به نظر می‏رسد این حالت روحی که مغایر با شهوت جنسی‏لااقل از لحاظ کیفیت و هدف-شناخته شده است دو نوع است و به دو صورت مختلف‏ظهور می‏کند،یکی به صورت حالت پر شور و پر سوز و گدازی که در نتیجه دور ازدسترس بودن محبوب و هیجان فوق العاده روح و تمرکز قوای فکری در نقطه واحد ازیک طرف،و حکومت عفاف و تقوا بر روح عاشق از طرف دیگر،تحولات شگرفی درروح ایجاد می‏کند،احیانا نبوغ می‏آفریند،و البته هجران و فراق شرط اصلی پیدایش‏چنین حالتی است و وصال مدفن آن است و لااقل مانع است که به اوج شدت خودبرسد و آن تحولات شگرفی که مورد نظر فیلسوفان است‏به وجود آورد.

    این گونه عشقها بیشتر جنبه درونی دارد،یعنی موضوع خارجی بهانه‏ای است‏برای اینکه روح از باطن خود بجوشد و برای خود معشوقی آنچنانکه دوست داردبسازد و از دیدگاه خود آن طور که ساخته-نه آن طور که هست-ببیند.کم کم کار به‏جایی می‏رسد که به خود آن ساخته ذهنی خو می‏گیرد و آن خیال را بر وجود واقعی وخارجی محبوب ترجیح می‏دهد.

    نوع دیگر،آن مهر و رقت و صفا و صمیمیتی است که میان زوجین در طول زمان‏در اثر معاشرت دائم و اشتراک در سختیها و سستیها و خوشیها و ناخوشیهای زندگی وانطباق یافتن روحیه آنها با یکدیگر پدید می‏آید.اگر اجتماع،پاک و ناآلوده باشد وتمتعات زوجین همان طوری که اصول عفاف و تقوا ایجاب می‏کند به یکدیگراختصاص یابد،حتی در دوران پیری که شهوت خاموش است و قادر نیست زوجین رابه یکدیگر پیوند دهد،آن عاطفه صمیمانه سخت آنها را به یکدیگر می‏پیوندد.

    نفقه دادن مرد به زن و شرکت عملی زن در مال مرد،از همه بالاتر اختصاص کانون‏خانوادگی و استمتاعات جنسی و اختصاص محیط بزرگ به کار و فعالیت،از علل عمده این صفا و صمیمیت است.تدابیری که اسلام در روابط زوجین و غیره به کار برده‏است‏سبب شده که در محیطهای اسلامی-بر خلاف محیط اروپای امروز-این گونه‏صمیمیتها و مهر و صفاها و عشقها زیاد پیدا شود.

    نوع اول مشروط به هجران و فراق است،تازیانه فراق روح را حساستر وآتشین‏تر می‏کند،بر خلاف این نوع از عشق که ما آن را صفا و صمیمیت می‏نامیم واختصاص به زوجین دارد و در اثر وصال و نزدیکی کمال می‏یابد.

    نوع اول در حقیقت پرواز و کنش و جذب و انجذاب دو روح متباعد است و نوع‏دوم وحدت و یگانگی دو روح معاشر.فرضا کسی در نوع اول تردید کند،در نوع دوم‏نمی‏تواند تردید داشته باشد.

    در آیه قرآن،آنجا که پیوند زوجیت را یکی از نشانه‏های وجود خداوند حکیم‏علیم ذکر می‏کند،با کلمه‏«مودت‏»و«رحمت‏»یاد می‏کند(چنانکه می‏دانیم‏«مودت‏»و«رحمت‏»با شهوت و میل طبیعی فرق دارد)،می‏فرماید: و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا...و جعل بینکم موده و رحمه (10) .

    یکی از نشانه‏های خداوند این است که از جنس خود شما برای شما جفت آفریده‏است...و میان شما و آنها مهر و رافت قرار داده است.

    مولوی چه خوب این نکته را دریافته است آنجا که می‏گوید: زین للناس حق آراسته است زانچه حق آراست کی تانند رست چون پی یسکن الیهاش آفرید کی تواند آدم از حوا برید اینچنین خاصیتی در آدمی است مهر،حیوان را کم است،آن از کمی است مهر و رقت وصف انسانی بود خشم و شهوت وصف حیوانی بود ویل دورانت این صفا و صمیمیت را که پس از خاتمه شهوت نیز دوام پیدا می‏کنداین طور توصیف می‏کند: «عشق به کمال خود نمی‏رسد مگر آنگاه که با حضور گرم و دلنشین خود تنهایی پیری و نزدیکی مرگ را ملایم و مطبوع سازد.کسانی که عشق را فقط میل و رغبت‏می‏دانند فقط به ریشه و ظاهر آن می‏نگرند.روح عشق حتی هنگامی که اثری ازجسم بجا نمانده باشد باقی خواهد بود.در این ایام آخر عمر که دلهای پیر از نو با هم‏می‏آمیزند،شکفتگی معنوی جسم گرسنه با کمال خود می‏رسد.» (11) با همه اختلافی که میان این دو نوع عشق وجود دارد و یکی مشروط به هجران‏است و دیگری به وصال،یکی از نوع نا آرامی و کشش و شور است و دیگری از نوع‏آرامش و سکون،در یک جهت مشترکند:هر دو گلهای با طراوتی می‏باشند که فقط دراجتماعاتی که بر آنها عفاف و تقوا حکومت می‏کنند می‏رویند و می‏شکفند.محیطهای[اشتراکی]جنسی یا شبه اشتراکی جنسی نه قادرند عشق به اصطلاح شاعرانه ورمانتیک به وجود آورند و نه می‏توانند در میان زوجین آنچنان صفا و رقت وصمیمیت و وحدتی-که بدان اشاره شد-به وجود آورند.

    پی‏نوشتها: 1- لذات فلسفه،ص‏117 2- لذات فلسفه،ص 130 3- همان،ص‏133 4- همان،ص 165.

    5- زناشویی و اخلاق،ص‏36.

    6- همان،ص‏39 و 40 7- همان،ص 64 8- همان،ص 62 9- همان،ص 65 10- روم/ 21 11- لذات فلسفه،ص 134.

    مجموعه آثار جلد نوزدهم صفحه 663 استاد شهید مرتضی مطهری عفت، فضیلت‏بزرگ اخلاقی اشاره «عفت‏»نقطه مقابل‏«شکم پرستی و شهوت پرستی‏»است که از مهمترین فضایل انسانی‏محسوب می‏شود.

    «عفت‏»به گفته راغب اصفهانی در کتاب‏«المفردات‏»،به معنی پدید آمدن حالتی درنفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می‏دارد و«عفیف‏»به کسی گفته می‏شود که‏دارای این وصف و حالت‏باشد.

    صاحب‏«مقاییس اللغه‏»می‏نویسد:«عفت در اصل به دو معنی آمده است:نخست،خودداری از انجام کارهای زشت و دیگر، کم بودن چیزی.لذا عرب به باقی مانده شیردر پستان مادر«عفه‏»(بر وزن مدت)می‏گوید.»ولی از کلام راغب اصفهانی درمفردات،استفاده می‏شود که هر دو معنی به یک چیز باز می‏گردد.(زیرا افراد عفیف به‏چیز کم قانع هستند.) مؤلف التحقیق می‏نویسد:«این ماده در اصل،به معنی حفظ نفس از تمایلات و شهوات‏نفسانی است،همان گونه که تقوا به معنی حفظ نفس از انجام گناهان می‏باشد،بنابراین عفت‏یک صفت دورنی است،در حالی که تقوا ناظر به اعمال خارجی است‏».

    علمای اخلاق نیز در تعریف‏«عفت‏»،آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته‏اند.

    آنچه بیان شد،تفسیر«عفت‏»به مفهوم عام کلمه بود،زیرا بعضی برای معرفی‏«عفت‏»از نقطه مقابل آن،یعنی،پرده‏دری نیز استفاده کرده‏اند.به همین علت در بسیاری‏از موارد،واژه‏«عفت‏»را در مورد پرهیزکاری در خصوص مسایل جنسی استعمال‏کرده‏اند.

    به هر حال از آیات قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می‏شود که‏«عفت‏»-به هردو معنی-از بزرگترین فضایل انسانی است و هیچ کس در سیر الی الله،بدون داشتن‏«عفت‏»به جایی نمی‏رسد.در زندگی دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گروعفت است.

    با این اشاره به قرآن باز می‏گردیم و آیات ذیل را بررسی می‏کنیم: 1- للفقرآء الذین احصروا فی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم‏الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لا یسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خیرفان الله به علیم (سوره بقره،آیه 273 2- و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال‏معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون (سوره یوسف،آیه 23 3- و لقد همت‏به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصین(سوره یوسف، آیه 24 4- قالت فذالکن الذی لمتننی فیه و لقد راودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل‏ماء امره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین-قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه والا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین-فاستجاب له ربه فصرف عنه‏کیدهن انه هو السمیع العلیم (سوره یوسف،آیه 32-34 5- و الذین هم لفروجهم حافظون×الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیرملومین-فمن ابتغی ورآء ذلک فاولئک هم العادون (سوره مؤمنون،آیه 5-7 6- و الحافظین فروجهم و الحافظات ...(سوره احزاب،آیه 35 ترجمه -1 انفاق شما مخصوصا باید)برای نیازمندانی باشد که در راه خدا،در تنگنا قرار گرفته‏اند،(و توجه به آیین خدا،آنها را از وطن‏های خویش آواره ساخته و شرکت در میدان جهاد به آنهااجازه نمی‏دهد تا برای تامین هزینه زندگی،دست‏به کسب و تجارت بزنند)،نمی‏توانندمسافرتی کنند(و سرمایه‏ای به دست آورند)و از شدت خویشتن‏داری،افراد ناآگاه آنها رابی‏نیاز می‏پندارند،اما آنها را از چهره‏هایشان می‏شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم‏نمی‏خواهند(این است مشخصات آنها!)و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید،خداوند از آن‏آگاه است.

    -2 و آن زن که یوسف در خانه او بود،از او تمنای کامجویی کرد،درها را بست و گفت: «بیا(به سوی آنچه برای تو مهیاست)».(یوسف)گفت:«پناه می‏برم به خدا!او[ عزیز مصر]صاحب نعمت من است،مقام مرا گرامی داشته(آیا ممکن است‏به او ظلم و خیانت کنم؟!

    مسلما ظالمان رستگار نمی‏شوند!» -3 آن زن قصد او کرد و او نیز-اگر برهان پروردگار را نمی‏دید-قصد وی می‏نمود!این‏چنین کردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم،زیرا او از بندگان مخلص ما بود.

    4-همسر عزیز مصر)گفت:«این همان کسی است که به خاطر(عشق)او مرا سرزنش‏کردید!(آری!)من او را به خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد و اگر آنچه را دستورمی‏دهم،انجام ندهد،به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذلیل خواهد شد!» یوسف)گفت:«پروردگارا!زندان،نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن‏می‏خوانند!و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی،به سوی آنان متمایل خواهم شد و ازجاهلان خواهم بود!» پروردگارش دعای او را اجابت کرد و مکر آنان را از او گردانید،زیرا او شنوا و داناست.

    5-و آنها که دامان خود را(از آلوده شدن به بی عفتی)حفظ می‏کنند.

    تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره‏گیری از آنان ملامت‏نمی‏شوند و کسانی که غیر از این راه را طلب کنند،تجاوزگرند!

    6- مردان پاکدامن و زنان پاکدامن.

    تفسیر نیازمندان آبرومند در آیه نخست، درباره بهترین مورد انفاق،می‏فرماید:انفاق شما(مخصوصا)بایدبرای نیازمندانی باشد که در راه خدا محصور شده(و از خانه و کاشانه خود آواره‏گشته‏اند و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی‏دهد برای تامین زندگی خود تلاش‏کنند)و نمی‏توانند سفری کنند(و سرمایه‏ای به دست آورند)، «للفقراء الذین احصروافی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض...» (1) سپس به ویژگی مهم دیگری از آنها اشاره می‏کند:«از شدت خویشتن‏داری و عفاف،افراد بی‏اطلاع،آنها را غنی می‏پندارند، در حالی که آنها را از چهره‏هایشان می‏شناسی، ...یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم...

    » (2) آری!آنها رنجهای درونی خود را کاملا حفظ می‏کنند و زبان به شکوه نمی‏گشایندو در عین نیازمندی شدید،همچون بی‏نیازان گام بر می‏دارند،ولی برای آگاهان رنگ‏رخساره آنها از سر درونشان خبر می‏دهد.

    باز به بیان ویژگی دیگری پرداخته،می‏افزاید:«هرگز با اصرار چیزی را از مردم‏نمی‏خواهند، ...لا یسئلون الناس الحافا...

    » (3) تا حد امکان،از کسی تقاضا نمی‏کنند و اگر کارد به استخوانشان رسد و ناچار شوندوامی از کسی بگیرند یا کمکی بخواهند،هیچ گونه اصرار به فرد مقابل نمی‏کنند.

    در پایان آیه می‏فرماید:«و هر چیزی خوبی در راه خدا انفاق کنید،خداوند به آن آگاه‏است، ...و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم ».

    (4) آری!انفاق بسیار خوب است،خصوصابرای کسانی که عزت نفس و طبع بلند دارند و خویشتن‏دار و عفیفند.

    بدیهی است که‏«عفت‏»در این آیه به معنی خویشتن‏داری در مسایل مالی است،نه‏امور جنسی.جمعی از مفسران،شان نزول آن را«اصحاب صفه‏»دانسته‏اند.آنها یک‏گروه چهار صد نفری از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که نه خانه‏ای در مدینه‏داشتند و نه خویشاوندانی که به منزل آنها بروند و نه کسب و کار،ولی در عین حال،در نهایت تعفف در محلی که به صورت سکوی بزرگ (5) در کنار مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله بود،زندگی می‏کردند.آنها مجاهدانی بودند که به فرمان رسول الله صلی الله علیه و اله به میدان‏های جنگ‏حرکت می‏کردند و در عین گرسنگی و نیازمندی شدید،عزت نفس و خویشتن‏داری وعفت‏خویش را حفظ می‏کردند.

    به هر حال،قرآن مجید این گروه از عفیفان را در آیه فوق با تعبیرات مختلف ستوده‏است و آنها را به عنوان الگو برای سایر مسلمانان معرفی نموده است.

    در آیه دوم و سوم،سخن از«عفت‏»و پاکدامنی یوسف علیه السلام است که در سخت‏ترین‏شرایطی که تمام اسباب گناه در آن آماده بود،خود را حفظ کرد.به خداوند خویش‏پناهنده شد و از کوره یک امتحان بزرگ الهی،آبرومندانه بیرون آمد.

    طبق بیان قرآن کریم:«آن زن که یوسف علیه السلام در خانه او بود،از وی تمنای کامجویی کرد وتمام درها را بست و گفت: بشتاب به سوی آنچه که برای تو مهیاست.

    یوسف علیه السلام گفت:به خدا پناه می‏برم،او(عزیز مصر)صاحب نعمت من است،مقام مراگرامی داشته(آیا ممکن است‏به او ظلم و خیانت کنم؟)،به یقین ظالمان(و خائنان)رستگارنمی‏شوند، و روادته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک،قال‏معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون » (6) چهره زیبا و ملکوتی حضرت یوسف علیه السلام،نه تنها عزیز مصر را مجذوب کرده بود،بلکه همسر عزیز مصر نیز به او علاقه‏مند شده بود.این عشق و علاقه همسر عزیز مصر،پنجه در اعماق جانش داشت که با گذشت زمان داغتر و سوزانتر می‏شد،اما حضرت‏یوسف علیه السلام عفیف و پاکدامن و پرهیزکار،قلبش تنها در گرو عشق به خدا بود.

    همسر فریبای جوان و زیبای عزیز مصر،از تمام وسایل و روشها،برای رسیدن به‏مقصد خود استفاده کرد،وسایلی که تنها بخشی از آنها برای تحریک یک جوان مجردهم سن و سال حضرت یوسف علیه السلام کافی بود،ولی حضرت یوسف علیه السلام در برابر امواج‏شدید شهوت ایستادگی نمود و خود را به کشتی لطف پروردگار سپرد که اگر نمی‏سپرد،غرق شده بود،همان گونه که آیه بعد می‏فرماید:«آن زن قصد کامجویی را از او(حضرت یوسف علیه السلام)کرد و او نیز-اگر برهان پروردگار را نمی‏دید-قصد وی می‏نمود،این چنین کردیم.

    و یوسف را در برابر این طوفان شدید تنها نگذاشتیم)تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم،زیرااو از بندگان مخلص ما بود، و لقد همت‏به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرف‏عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین ».

    (7) «من عبادنا»(از بندگان ما)و«مخلصین‏»(خالص شدگان)،تعبیرات بسیار پرمعنایی‏است که در این آیه به عنوان نشان افتخار بر سینه حضرت یوسف علیه السلام نصب شده است.

    گر چه حضرت یوسف علیه السلام با وجود عفت و پاکدامنی از سوی همسر عزیز مصر متهم‏به خیانتی شد که ممکن بود به قیمت جان او تمام شود،ولی خداوندی که وعده حمایت‏از مؤمنان پاکدامن را داده است توسط گواهی کودک شیرخواری که در گهواره بود،به‏صورت معجزه آسایی،او را نجات داد.

    آنچه بعضی از افراد نادان و بی‏خبر،در شرح این آیات نوشته‏اند که منظور از «هم بها» این است که حضرت یوسف علیه السلام نیز آماده کامجویی از زلیخا شد،نه با مقام‏عصمت انبیاء سازگار است و نه با لحن آیات فوق،بلکه قرآن می‏گوید: «برهان پروردگاربه یاری حضرت یوسف علیه السلام آمد که اگر نیامده بود،آماده می‏شد،ولی چون به سراغش امد،قصد گناه نکرد.» فخر رازی در تفسیر این آیه،تعبیر جالبی دارد.او می‏نویسد:«همه،حتی شیطان‏شهادت به پاکی حضرت یوسف علیه السلام دادند،زیرا شیطان در همان زمانی که رانده درگاه خداشد،گفت:من برای گمراه ساختن همه فرزندان آدم تلاش می‏کنم،جز بندگان مخلص تو، قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین×الا عبادک منهم المخلصین » (8) سپس فخر رازی می‏افزاید:«اگر گویندگان این سخنان بی اساس و خرافی،تابع خداوندهستند،خداوند شهادت به پاکی حضرت یوسف علیه السلام داد و اگر پیرو شیطانند،شیطان نیزشهادت به پاکی او داده است.

    (9) در چهارمین آیه که ادامه شرح زندگی پرماجرای حضرت یوسف علیه السلام و بیان مقام والای عفت و پارسایی اوست، ضمن اشاره به آزمون دیگری که مانند طوفانی سخت دربرابر او پدیدار شده بود،می‏فرماید:«هنگامی که آوازه عشق سوزان عزیز مصر به غلام‏کنعانیش حضرت یوسف علیه السلام،در شهر پیچید و زنان مصر،زبان به ملامت و سرزنش اوگشودند،او برای اثبات بی‏گناهی خود،مجلس میهمانی عظیمی ترتیب داد و از زنان‏سرشناس مصر دعوت کرد و در یک لحظه حساس،حضرت یوسف علیه السلام را وادار کرد که واردآن مجلس شود.

    هنگامی که آنها چشمشان به جمال دل آرای حضرت یوسف علیه السلام افتاد،زمام اختیار را ازدست دادند و با کاردهایی که برای خوردن میوه در دست داشتند،بی‏اختیار دستهایشان رابریدند و همگی گفتند:این جوان،یک انسان نیست که یک فرشته زیبا و عجیب است!» در آن هنگام که همسر عزیز مصر خودش را پیروز می‏دید،رو به آنها کرد و گفت: «این همان کسی است که مرا به خاطر(عشق)به او سرزنش کردید.(آری!)من او را به‏خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد.اگر آنچه را که من دستور می‏دهم،انجام ندهد،به‏زندان خواهد افتاد و به یقین خوار و ذلیل خواهد شد، قالت فذالکن الذی لمتننی فیه و لقدراودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل ما آمره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

دیباچه:حجاب شناسی (چالشها و کاوشهای جدید) ای فرزند آدم, برای شما لباسی فرو فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه زینت شماست و لباس تقوا بهترین است. این از آیات خداست, باشد که متذکر شده پند گیرند. ای فرزند آدم, مبادا شیطان شما را فریب دهد, چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد. پوشش از تن آانان برکند و قبایح آنان را در نظرشان پدیدار نمود, همانا که شیطان و بستگانش شما را ...

یکى از امتیازات انسان، در مقایسه با موجودات دیگر، تهیه پوشش مناسب براى اندام خویش است. بر این اساس، لباس پوشیدن یکى از شؤون و ویژگى هاى انسان است. لباس، افزون بر حفظ انسان از سرما و گرما و برف و باران و یارى دادن وى در حفظ عفت و شرم، در آراستگى و زیبایى آدمى نیز نقشى مهم ایفا مى کند و مى توان آن را نشان دهنده گرایش اعتقادى فرد و تعلق وى به فرهنگى خاص دانست. قرآن کریم ضمن نعمت و ...

پهلوى اول دستور داد هر رئيس صنفى بايد هم صنفان خود را در روز معيّنى همراه با زنانشان و بدون حجاب در محلّى جمع نمايد. روز اوّل از خود شاه و زن بى حجابش شروع شد، روز بعد از وزراء و خانواده هايش و روز سوم وکلا... و به همين ترتيب تا يک روز هم نوبت به

1- مقدمه : زنان به عنوان نيمي از پيکره جامعه نقش بسيار مهمي درايجاد وگسترش عفت وپاکدامني و اخلاق در بين جوامع بشري دارد .عفت وحياي زن که يکي از مهمترين عوامل حفظ وبقاي عفت عمومي است . نه تنها در تمام اديان ومذاهب الهي مورد تاکيد قرار گرفته ،

منافع حجاب پوشش یا حجاب، به صورتى که زیبائیها و زینت زن را بپوشاند و او را از چشم چرانى مردم هرزه و بى تربیت، و آلودگان به شهوت حیوانى، و حالات شیطانى حفظ کند دستورى قرآنى، و قانونى الهى، و تکلیفى انسانى، و برنامه اى اخلاقى است. حجاب و پوشش اسلامى که بهترین نوع آن چادر است، چادرى که یادگار منبع عصمت و عفتى چون فاطمه زهرا (علیها السلام) است، هیچ مانعى در راه دانش طلبى و رشد و ...

بخش اول مشکل پنجم سربازی این مشکل و مانع، شامل دختران که اصلاً نمی‌شود. البته شامل عده‌ای از پسرها نمی‌شود کسانی که در دانشسرای تربیت معلم هستند و نیز کسانی که بعد از دروس متوسطه، ‌درس را ادامه می دهند و لازم نیست به سربازی بروند، بلکه پس از اتمام دروس، در قالب تعهدهایی که همراه با انجام شغلشان است- خدمت سربازی را انجام می دهند و هیچ وقفه ای در زندگی شان بوجود نمی‌آید. البته ...

اهميت خانواده و تاثير فوق العاده آن در تعليم و تربيت " تاثير خانواده در کودک و نقش مهم آن در سازندگي فرهنگي , اجتماعي , اخلاقي و عاطفي بسيار مهم و عظيم است . مساله خانه و نقش او در پرورش کودک و دادن مباني زندگي اجتماعي و فرهنگي را نمي توان ناد

اهمیت خانواده و تاثیر فوق العاده آن در تعلیم و تربیت " تاثیر خانواده در کودک و نقش مهم آن در سازندگی فرهنگی , اجتماعی , اخلاقی و عاطفی بسیار مهم و عظیم است . مساله خانه و نقش او در پرورش کودک و دادن مبانی زندگی اجتماعی و فرهنگی را نمی توان نادیده گرفت . با همه تاثیرهایی که طفل از جامعه و همبازیها و معلمان خود می گیرد , باز بیشتر تحت تاثیر خانواده است . نقشهای مهم خانواده 1- نقش ...

حضرت عیسی علیه السلام حضرت عیسی علیه السلام یکی از پیامبران اولوالعزم خداوند است. از ویژگی‌های این پیامبر بزرگ آن است که بدون داشتن پدر، از مادری به نام حضرت مریم به دنیا آمده است. پس از آنکه با اراده خداوند متعال، عیسی چشم به دنیا گشود و تهمت‌های فراوان مردم به سوی حضرت مریم سرازیر شد، مریم مأموریت یافت که پاسخ به هر گونه شبهه و سوالی را به نوزاد در گهواره واگذار کند. با قدرت ...

بسیاری از پدران انگلیسی، فرزندان شخص دیگری را بزرگ می‌کنند این عنوان یکی از فصل نامه‌های انگلستان است.به دلیل روند افول اخلاق از هر ۵ پدر انگلیسی یک نفر بدون آنکه بداند فرزند فرد دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ می‌کند. ●شکست بنیان خانواده در غرب بسیاری از پدران انگلیسی، فرزندان شخص دیگری را بزرگ می‌کنند این عنوان یکی از فصل نامه‌های انگلستان است.به دلیل روند افول اخلاق از هر ۵ ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول