علل دروغگویی و راه جلوگیری از آن
یکی از علل دروغگویی فرزندان ، تحمیل تکالیف سنگین به آنها و داشتن توقع بیش از طاقت کودکان است که آنان را به راه دروغگویی می کشاند و این عادت ناپسند را در آنان ایجاد می کند. رسول اکرم (ص) در این باره می فرمایند:
اگر آنچه که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول کنید و آنچه را که انجام آن برای او سنگین و طاقت فرساست از او نخواهید، فرزند دروغگو و بدبین بار نمی آید .
بنابراین لازم است پدر و مادر و مربیان در مقام کارها ، قدرت و نیروی عادت کودکان را در نظر بگیرند و چیزی که مطابق طاقت و توان آنهاست ، بر آنها تحمیل نکنند. چون کودک از رنجش مربی و این که مربی ، او را تنبل و نالایق بشناسد ، واهمه دارد . لذا وقتی از انجام کار فوق طاقت خود عاجز ماند، ناچار برای حفظ شخصیت خویش به دروغ پناه می برد و در اثر تکرار، دروغگو می شود.
۲) یکی دیگر از عوامل روانی که باعث دروغ گفتن کودک می شود ، احساس تحقیر است . کودکی که مورد تحقیر و اهانت واقع شده و به شخصیتش ضربه وارد آمده است ، تلاش می کند تا از هر راهی که می تواند ، خود را نشان بدهد؛ کاری کند که اعضای خانواده و احیاناً کسان دیگر، به وی توجه کنند و او را به حساب بیاورند. بنابراین از فرصت های گوناگون استفاده می کند تا منظور خود را عملی سازد. یکی از کارهای خطرناکی که این قبیل کودکان به آن دست می زنند، دروغگویی است . کودکی که در خانواده عملاً مورد تحقیر و بی اعتنایی بوده و روزگار خود را با محرومیت گذرانده است ، بزرگترین لذتش خودنمایی و جلب توجه دیگران است . او با راستگویی و بیان حقایق واقعی هرگز قادر نیست افکار دیگران را متوجه خود کرده و اعضای خانواده را به خویش جلب کند. ناچار دروغ می گوید و گاهی دروغ های بزرگ و وحشت زا و هیجان آورمی گوید ، دروغی که تا چند دقیقه همه را متوجه او کرده و خانواده را به جوش و خروش وا می دارد. مثلاً ، با وحشت و اضطراب ساختگی می دود و فریاد می زند : " مغازه آتش گرفت " یا خواهرم رفت زیر ماشین ! " .
موقعی که افراد خانواده با نگرانی و وحشت می دوند که خود را به محل حادثه برسانند، کودک دروغگو لذت می برد و شادمان می شود ، لذت می برد از این که آن صحنه را به وجود آورده و منشاء این همه هیجان و جنبش شده و اعضای خانواده را مسخره کرده و اهانت های گذشته آنان را تلافی کرده است .
مسلماً روش نادرست والدین ومربیان ، کودک را به دروغگویی وا می دارد ؛ بنابراین کسانی که می خواهند فرزندان خود را به نیکی پرورش دهند و آنان را راستگو تربیت کنند، باید از اول به طرزی صحیح وعاقلانه به شخصیت آنان احترام بگذارند و از تحقیر و اهانت آنها که منشاء انحراف و طغیان است بپرهیزند.
۳) یکی دیگر از علل دروغگویی اطفال ، ترس از مجازات است . مثلاً موقعی که به کودک بگویند: شیشه اتاق را تو شکسته ای؟ اگر کودک بداند که اعتراف او مجازات سختی را به دنبال خواهد داشت غریزه ی حفظ خود ، او را وا می دارد که به دروغ بگوید: " من نشکسته ام " . کودک چون خود را در مقابل تنبیه طاقت فرسای والدین ناتوان می بیند، برای حفظ خود چاره ای ندارد جز آنکه به دروغ پناه ببرد و گناه خود را انکار کند. بدیهی است هر قدر ترس از مجازات بیشتر باشد، اصرار کودک در دروغ بیشتر خواهد بود.
درمان این قبیل دروغگویی ها ملایمت و مهربانی والدین در تربیت فرزندان است. اگر والدین فرزندان خود را با اصول مهر و مؤدت پرورش دهند، اگر خانواده کانون عطوفت و رأفت باشد، اگر والدین انصاف داشته باشند و به وظایف خود در مورد فرزندان توجه کنند، بچه ها در برابر تخلفات خود دروغ نمی گویند.
یکی از مهمترین عوامل پرورش راستگویی در کودکان ، محیط خانواده است جایی که پدران ومادران راستگو هستند و پیرامون دروغ و خلاف حقیقت نمی گردند، کودک طبعاً به راه درستی می رود و راستگو بارمی آید. برعکس ، جایی که پدران و مادران خود دروغ می گویند و به این خوی ناپسند عادت دارند، قطعاً کودک نیز دروغگو می شود. در چنین خانواده ای ایجاد شرایط روانی برای جلوگیری از دروغگویی بی اثر است . محیط زندگی مهمترین و بزرگترین عامل سازنده شخصیت کودک است و با هیچ یک از عوامل روانی قابل مقایسه نیست . کودک بدون توجه و اراده ، با محیطی که در آن زندگی می کند منطبق می شود و آنچه می بیند و می شنود ، در فکر او نقش می بندد.
وقتی مرد یا زن بدون عنوان پدری یا مادری دروغ می گوید ، مرتکب یک گناه کبیره شده و استحقاق یک کیفر دارد ولی وقتی آن مرد و زن ، پدر و مادر باشند و در محیط خانواده در مقابل گوش های حساس و چشم های کنجکاو فرزندان خود دروغ بگویند، علاوه بر گناه دروغ ، گناه دیگری مرتکب شده و آن گناه ، پرورش دروغگوست که قطعاً به مراتب بزرگتر است.
دروغگویی در کودکان
دروغگویی از نظر لغوی به معنای کتمان واقعیت است. فرد دروغگو از طریق دروغ گفتن ضعفهای خود را می پوشاند و شنونده را گمراه می سازد. خود را از تنبیه نجات می دهد و بدان وسیله توجه دیگران را به خود جلب می کند. یکی از عوامل دروغگویی، ترس در کودکان است. اگر کودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل می شود. والدین و مربیان باید از هر کودک انتظاراتی داشته باشند که با واقعیات و امکانات او منطبق است در غیر این صورت دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد. همه انسانها در محدوده ای برابر پا به عرصه وجود می گذارد. هیچکس از کودکی دروغگو به دنیا نیامده است. همه انسانها راه فکر کردن و توجیه اعمال خویش را از دیگران آموخته و تکامل یافته اند. درستی یا نادرستی از طریق کلمات و اعمال دیگران به ما القا می شود و ما این کلمات و اعمال را در ذهنیات خود تلفیق کرده، سرانجام شخصیت خود را شکل می دهیم.
به مثالهایی چند از توجیه افرادی که در مواردی دچار اشتباه شده اند دقت کنید: من حق داشتم که این خطاها را انجام دهم ، افراد دیگر زیاد به این مسأله اهمیت نمی دهند هرکس دیگری هم که بود همین کار را می کرد . راستی شما فکر می کنید که این گونه توجیهات استادانه چگونه توسط بعضی از جوانان ونوجوانان بیان می شوند؟ آنها این مسائل را از جامعه خود آموخته اند، از کسانی که با آنها سروکار دارند و با ارزیابی اعمال درست و نادرست که توسط ذهنیات هر یک انجام شده است اعمال خود را با این گونه توجیهات همراه می سازند. به خاطر همین است که می گوییم والدین نقش مهمی در تکوین شخصیت فرزندان خود بازی می کنند و این نقش در سالهای اولیه تربیت کودکان ارزشی به غایت والا دارد. برای اینکه فرزندان خود را راستگو تربیت کنیم ابتدا می بایست نسبت به اعمال خود نهایت دقت را داشته باشیم و نیز درارتباط خود با دیگران دقت کنیم، زیرا در یک جامعه معمولاً تربیتهای متفاوتی وجود دارد. تربیت کودک می بایست از همان دوره طفولیت او آغاز شود، صداقت و راستگویی از مواردی است که باید قبل از سنین مدرسه به آن توجه شود. البته ما باید توجه داشته باشیم که کودک اساساً قصد فریب والدین را ندارد، ولی توجیهات او راهی برای فرار از مجازات است.
دروغ گفتن یکی از رفتارهای متداول کودکان 45 ساله است که از لحاظ اخلاقی اشکالی ندارد. کودکان در این سن و سال معمولاً به دو شکل دروغ می گویند که نخستین آن خیال پردازی است، کودک با جعل داستان یا با طرح مبالغه آمیز بعضی از واقعیات، اغلب خواسته خود را با ما درمیان می گذارد و غیرمستقیم از امیالش صحبت می کند. در این صورت بهتر است که پدر ومادر در تأیید خواسته کودک حرف بزنند. دروغ نوع دوم دروغ به اصطلاح مفید است، دروغی است که بزرگترها هم می گویند و آن رابه حساب دروغ مصلحت آمیز می گذارند تا به جای نتیجه بد، نتیجه خوب بگیرند. در این مرحله از رشد کودک تنها کار درست را در خواسته خود می جوید و با استفاده از دروغ برای رسیدن به خواسته اش تردیدی به خود راه نمی دهد. در این موارد باید به کودک تفهیم کنیم که از راستگویی و صداقت او خوشحال می شویم باید بداند که دروغ و دروغگویی را دوست نداریم. باید توجه داشت که این مسأله در سنین بالاتر رفتاری ناپسند است که به کودک شخصیت ساختگی و تصنعی می بخشد.
هرگاه کودک شما در موقعیت نامطمئن و ناامن قرار گیرد و احساس خطر یا حقارت کند به گفتن دروغ متوسل می شود. کودک دروغگو به گفته هایش ایمان ندارد و به طور قاطع و صریح حرف نمی زند، به تدریج اعتماد خود را به دیگران از دست می دهد و نسبت به اطرافیان بدبین می شود. متأسفانه برخورد بسیاری از والدین در این موارد با تنفرهمراه است زیرا از خود سؤال می کنند که چرا فرزندشان دست به چنین عملی زده است؟ در برخورد با چنین مواردی والدین نباید به چشم یک آدم دروغگو به کودک نگاه کنند و یا دائماً به آنها ظنین باشند زیرا چنین برخوردی عواقب ناگواری را به همراه خواهد داشت. برای درمان دروغگویی شناخت علل آن کاملاً ضروری است، دروغگویی به عنوان یک مشکل علل گوناگون و متعددی دارد که درا ینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
بررسی علل دروغگویی
همانطور که قبلاً هم اشاره شد یکی از علتهای دروغگویی آموزش نادرست خانواده است. در خانواده ای که پدر و مادر و دیگر اعضای آن همواره به یکدیگر دروغ می گویند نمی توان انتظار داشت که کودکی راستگو تربیت شود.
۱ دروغگویی کودک ممکن است برای جلب توجه اطرافیان باشد. چنانچه کودکی در خانواده یا مدرسه مورد بی توجهی اطرافیان قرار گیرد، برای نشان دادن خود و جلب توجه آنان ممکن است به گفتن دروغ در زمینه های گوناگون متوسل شود.
۲ کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود می کنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینه های گوناگون نظیر شغل والدین، محل سکونت، وضع تغذیه، دوستان و تفریحات و سفرها به دروغ متوسل شوند و درون آشفته ونگران خود را به آن وسیله به طور موقت تسکین دهند.