علل دروغگویی و راه جلوگیری از آن یکی از علل دروغگویی فرزندان ، تحمیل تکالیف سنگین به آنها و داشتن توقع بیش از طاقت کودکان است که آنان را به راه دروغگویی می کشاند و این عادت ناپسند را در آنان ایجاد می کند.
رسول اکرم (ص) در این باره می فرمایند: اگر آنچه که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول کنید و آنچه را که انجام آن برای او سنگین و طاقت فرساست از او نخواهید، فرزند دروغگو و بدبین بار نمی آید .
بنابراین لازم است پدر و مادر و مربیان در مقام کارها ، قدرت و نیروی عادت کودکان را در نظر بگیرند و چیزی که مطابق طاقت و توان آنهاست ، بر آنها تحمیل نکنند.
چون کودک از رنجش مربی و این که مربی ، او را تنبل و نالایق بشناسد ، واهمه دارد .
لذا وقتی از انجام کار فوق طاقت خود عاجز ماند، ناچار برای حفظ شخصیت خویش به دروغ پناه می برد و در اثر تکرار، دروغگو می شود.
۲) یکی دیگر از عوامل روانی که باعث دروغ گفتن کودک می شود ، احساس تحقیر است .
کودکی که مورد تحقیر و اهانت واقع شده و به شخصیتش ضربه وارد آمده است ، تلاش می کند تا از هر راهی که می تواند ، خود را نشان بدهد؛ کاری کند که اعضای خانواده و احیاناً کسان دیگر، به وی توجه کنند و او را به حساب بیاورند.
بنابراین از فرصت های گوناگون استفاده می کند تا منظور خود را عملی سازد.
یکی از کارهای خطرناکی که این قبیل کودکان به آن دست می زنند، دروغگویی است .
کودکی که در خانواده عملاً مورد تحقیر و بی اعتنایی بوده و روزگار خود را با محرومیت گذرانده است ، بزرگترین لذتش خودنمایی و جلب توجه دیگران است .
او با راستگویی و بیان حقایق واقعی هرگز قادر نیست افکار دیگران را متوجه خود کرده و اعضای خانواده را به خویش جلب کند.
ناچار دروغ می گوید و گاهی دروغ های بزرگ و وحشت زا و هیجان آورمی گوید ، دروغی که تا چند دقیقه همه را متوجه او کرده و خانواده را به جوش و خروش وا می دارد.
مثلاً ، با وحشت و اضطراب ساختگی می دود و فریاد می زند : " مغازه آتش گرفت " یا خواهرم رفت زیر ماشین !
" .
موقعی که افراد خانواده با نگرانی و وحشت می دوند که خود را به محل حادثه برسانند، کودک دروغگو لذت می برد و شادمان می شود ، لذت می برد از این که آن صحنه را به وجود آورده و منشاء این همه هیجان و جنبش شده و اعضای خانواده را مسخره کرده و اهانت های گذشته آنان را تلافی کرده است .
مسلماً روش نادرست والدین ومربیان ، کودک را به دروغگویی وا می دارد ؛ بنابراین کسانی که می خواهند فرزندان خود را به نیکی پرورش دهند و آنان را راستگو تربیت کنند، باید از اول به طرزی صحیح وعاقلانه به شخصیت آنان احترام بگذارند و از تحقیر و اهانت آنها که منشاء انحراف و طغیان است بپرهیزند.
۳) یکی دیگر از علل دروغگویی اطفال ، ترس از مجازات است .
مثلاً موقعی که به کودک بگویند: شیشه اتاق را تو شکسته ای؟
اگر کودک بداند که اعتراف او مجازات سختی را به دنبال خواهد داشت غریزه ی حفظ خود ، او را وا می دارد که به دروغ بگوید: " من نشکسته ام " .
کودک چون خود را در مقابل تنبیه طاقت فرسای والدین ناتوان می بیند، برای حفظ خود چاره ای ندارد جز آنکه به دروغ پناه ببرد و گناه خود را انکار کند.
بدیهی است هر قدر ترس از مجازات بیشتر باشد، اصرار کودک در دروغ بیشتر خواهد بود.
درمان این قبیل دروغگویی ها ملایمت و مهربانی والدین در تربیت فرزندان است.
اگر والدین فرزندان خود را با اصول مهر و مؤدت پرورش دهند، اگر خانواده کانون عطوفت و رأفت باشد، اگر والدین انصاف داشته باشند و به وظایف خود در مورد فرزندان توجه کنند، بچه ها در برابر تخلفات خود دروغ نمی گویند.
یکی از مهمترین عوامل پرورش راستگویی در کودکان ، محیط خانواده است جایی که پدران ومادران راستگو هستند و پیرامون دروغ و خلاف حقیقت نمی گردند، کودک طبعاً به راه درستی می رود و راستگو بارمی آید.
برعکس ، جایی که پدران و مادران خود دروغ می گویند و به این خوی ناپسند عادت دارند، قطعاً کودک نیز دروغگو می شود.
در چنین خانواده ای ایجاد شرایط روانی برای جلوگیری از دروغگویی بی اثر است .
محیط زندگی مهمترین و بزرگترین عامل سازنده شخصیت کودک است و با هیچ یک از عوامل روانی قابل مقایسه نیست .
کودک بدون توجه و اراده ، با محیطی که در آن زندگی می کند منطبق می شود و آنچه می بیند و می شنود ، در فکر او نقش می بندد.
وقتی مرد یا زن بدون عنوان پدری یا مادری دروغ می گوید ، مرتکب یک گناه کبیره شده و استحقاق یک کیفر دارد ولی وقتی آن مرد و زن ، پدر و مادر باشند و در محیط خانواده در مقابل گوش های حساس و چشم های کنجکاو فرزندان خود دروغ بگویند، علاوه بر گناه دروغ ، گناه دیگری مرتکب شده و آن گناه ، پرورش دروغگوست که قطعاً به مراتب بزرگتر است.
دروغگویی در کودکان دروغگویی از نظر لغوی به معنای کتمان واقعیت است.
فرد دروغگو از طریق دروغ گفتن ضعفهای خود را می پوشاند و شنونده را گمراه می سازد.
خود را از تنبیه نجات می دهد و بدان وسیله توجه دیگران را به خود جلب می کند.
یکی از عوامل دروغگویی، ترس در کودکان است.
اگر کودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل می شود.
والدین و مربیان باید از هر کودک انتظاراتی داشته باشند که با واقعیات و امکانات او منطبق است در غیر این صورت دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد.
همه انسانها در محدوده ای برابر پا به عرصه وجود می گذارد.
هیچکس از کودکی دروغگو به دنیا نیامده است.
همه انسانها راه فکر کردن و توجیه اعمال خویش را از دیگران آموخته و تکامل یافته اند.
درستی یا نادرستی از طریق کلمات و اعمال دیگران به ما القا می شود و ما این کلمات و اعمال را در ذهنیات خود تلفیق کرده، سرانجام شخصیت خود را شکل می دهیم.
به مثالهایی چند از توجیه افرادی که در مواردی دچار اشتباه شده اند دقت کنید: من حق داشتم که این خطاها را انجام دهم ، افراد دیگر زیاد به این مسأله اهمیت نمی دهند هرکس دیگری هم که بود همین کار را می کرد .
راستی شما فکر می کنید که این گونه توجیهات استادانه چگونه توسط بعضی از جوانان ونوجوانان بیان می شوند؟
آنها این مسائل را از جامعه خود آموخته اند، از کسانی که با آنها سروکار دارند و با ارزیابی اعمال درست و نادرست که توسط ذهنیات هر یک انجام شده است اعمال خود را با این گونه توجیهات همراه می سازند.
به خاطر همین است که می گوییم والدین نقش مهمی در تکوین شخصیت فرزندان خود بازی می کنند و این نقش در سالهای اولیه تربیت کودکان ارزشی به غایت والا دارد.
برای اینکه فرزندان خود را راستگو تربیت کنیم ابتدا می بایست نسبت به اعمال خود نهایت دقت را داشته باشیم و نیز درارتباط خود با دیگران دقت کنیم، زیرا در یک جامعه معمولاً تربیتهای متفاوتی وجود دارد.
تربیت کودک می بایست از همان دوره طفولیت او آغاز شود، صداقت و راستگویی از مواردی است که باید قبل از سنین مدرسه به آن توجه شود.
البته ما باید توجه داشته باشیم که کودک اساساً قصد فریب والدین را ندارد، ولی توجیهات او راهی برای فرار از مجازات است.
دروغ گفتن یکی از رفتارهای متداول کودکان 45 ساله است که از لحاظ اخلاقی اشکالی ندارد.
کودکان در این سن و سال معمولاً به دو شکل دروغ می گویند که نخستین آن خیال پردازی است، کودک با جعل داستان یا با طرح مبالغه آمیز بعضی از واقعیات، اغلب خواسته خود را با ما درمیان می گذارد و غیرمستقیم از امیالش صحبت می کند.
در این صورت بهتر است که پدر ومادر در تأیید خواسته کودک حرف بزنند.
دروغ نوع دوم دروغ به اصطلاح مفید است، دروغی است که بزرگترها هم می گویند و آن رابه حساب دروغ مصلحت آمیز می گذارند تا به جای نتیجه بد، نتیجه خوب بگیرند.
در این مرحله از رشد کودک تنها کار درست را در خواسته خود می جوید و با استفاده از دروغ برای رسیدن به خواسته اش تردیدی به خود راه نمی دهد.
در این موارد باید به کودک تفهیم کنیم که از راستگویی و صداقت او خوشحال می شویم باید بداند که دروغ و دروغگویی را دوست نداریم.
باید توجه داشت که این مسأله در سنین بالاتر رفتاری ناپسند است که به کودک شخصیت ساختگی و تصنعی می بخشد.
هرگاه کودک شما در موقعیت نامطمئن و ناامن قرار گیرد و احساس خطر یا حقارت کند به گفتن دروغ متوسل می شود.
کودک دروغگو به گفته هایش ایمان ندارد و به طور قاطع و صریح حرف نمی زند، به تدریج اعتماد خود را به دیگران از دست می دهد و نسبت به اطرافیان بدبین می شود.
متأسفانه برخورد بسیاری از والدین در این موارد با تنفرهمراه است زیرا از خود سؤال می کنند که چرا فرزندشان دست به چنین عملی زده است؟
در برخورد با چنین مواردی والدین نباید به چشم یک آدم دروغگو به کودک نگاه کنند و یا دائماً به آنها ظنین باشند زیرا چنین برخوردی عواقب ناگواری را به همراه خواهد داشت.
برای درمان دروغگویی شناخت علل آن کاملاً ضروری است، دروغگویی به عنوان یک مشکل علل گوناگون و متعددی دارد که درا ینجا به برخی از آنها اشاره می شود: بررسی علل دروغگویی همانطور که قبلاً هم اشاره شد یکی از علتهای دروغگویی آموزش نادرست خانواده است.
در خانواده ای که پدر و مادر و دیگر اعضای آن همواره به یکدیگر دروغ می گویند نمی توان انتظار داشت که کودکی راستگو تربیت شود.
۱ دروغگویی کودک ممکن است برای جلب توجه اطرافیان باشد.
چنانچه کودکی در خانواده یا مدرسه مورد بی توجهی اطرافیان قرار گیرد، برای نشان دادن خود و جلب توجه آنان ممکن است به گفتن دروغ در زمینه های گوناگون متوسل شود.
۲ کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود می کنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینه های گوناگون نظیر شغل والدین، محل سکونت، وضع تغذیه، دوستان و تفریحات و سفرها به دروغ متوسل شوند و درون آشفته ونگران خود را به آن وسیله به طور موقت تسکین دهند.
۲ـ کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود می کنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینه های گوناگون نظیر شغل والدین، محل سکونت، وضع تغذیه، دوستان و تفریحات و سفرها به دروغ متوسل شوند و درون آشفته ونگران خود را به آن وسیله به طور موقت تسکین دهند.
۳ـ ترس نیز از دیگر عواملی است که موجب دروغگویی می شود.
اگرکودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل می شود.
باید اذعان کرد که سختگیریهای افراطی و برخوردهای خشن والدین ومربیان با کودک از علل مهم دروغگویی کودک محسوب می شود.
۴ـ گاهی نحوه بیان و برخورد والدین و مربیان با کودک او را به دروغ گفتن وامی دارد و به او دروغگویی را می آموزد.
به عنوان مثال والدین به کودکی که مرتکب عمل خلافی شده است اصرار می ورزند که او این کار را انجام نداده است بلکه دیگری مثلاً همسایه یا دوست یا برخی موجودات خیالی سبب آن بوده اند.
در این حالت والدین علاوه بر آنکه کودک را دروغگو بار می آورند او را به گریز از قبول مسئولیت رفتارش نیز وامی دارند.
۵ـ انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنان با دوستان وهمکلاسیها در زمینه های گوناگون از دیگر عوامل دروغگویی کودکان می شود دراین صورت کودک از طریق دروغ می تواند هم بر احساس حقارت خود به طور موقت غلبه یابد و هم والدین را راضی و خشنود سازد و نظر آنان را به سوی خود جلب کند.
درمـــــــــان دروغگویــــــی برای پیشگیری و درمان دروغگویی، والدین و مربیان باید واقعیات را بپذیرند و برای شنیدن موارد شیرین و تلخ از طرف کودکان آماده شوند و با رفتار خود به کودک بیاموزند که گفتن واقعیات به هر صورتی که باشد مقبول است و موجبات تنبیه و آزار کودک را فراهم نخواهد کرد.
اگر کودک پی ببرد که والدین و مربیان او را برای دروغگویی تشویق و برای راستگویی تنبیه نمی کنند به تظاهر در رفتار و جعل واقعیت نخواهد پرداخت، همچنین والدین و مربیان باید از طرح پرسشهایی که کودک به آنها به احتمال قوی پاسخ نادرست خواهد داد خودداری کنند.
در صورت مشاهده دروغ، والدین و مربیان نباید شتابزده عمل کنند و به تنبیه کودک مبادرت ورزند.
برای بازداشتن کودک از دروغگویی و اصلاح رفتار آنان باید روش برخورد باتوجه به موقعیت انتخاب شود که برخی از روشها به اختصار عبارت است از: ۱- نشــــــان دادن ارزش راســـــت گفتــــن : در وهله اول کودک باید دریابد که دروغگویی کار نادرست و ناپسند و راستگویی عملی باارزش و پسندیده است.
کودک باید ارزش راست گفتن را درعمل تجربه کند.
والدین و مربیان نباید در برابر دروغهای کودکان برآشفته شوند و او را کتک بزنند.
بیان نتایج زشت و تلخ دروغگویی به صورت داستان برای آنها می تواند در آموزش عواقب تلخ دروغگویی مفید واقع شود.
همچنین اگر والدین و مربیان، کودک را در خلوت ( نه در جمع ) در جوی محبت آمیز و پرعطوفت با مضرات و نتایج دروغگویی آشنا سازند و به پند دادن او بپردازند، در جلوگیری و نیز درمان دروغگویی می تواند مؤثر باشد.
۲- اجــــازه بیان احساســـات : کودک باید احساسات خود را آزادانه ابراز کند و در صورتی که بیان احساسات، باعث آزار و اذیت اطرافیان شود باید به کودک آموخت که به تدریج این احساسات را جایگزین احساسات خوشایند سازند و نباید برای احساساتش تنبیه شود.
برای نمونه اگر کودکی از برادر کوچکش خوشش نمی آید، باید به او اجازه داده شود که احساساتش را بیان کند، پس از شنیدن نظر کودک، والدین باید ضمن تحلیل رفتار خود با کودک و یافتن علل پیدایش چنان احساسی به راهنمایی کودک و تغییر رفتار و احساسات او مبادرت ورزند.
در مواردی که کودک مرتکب کار خطایی شده ولی راست می گوید، باید به ملایمت و به طور صحیح به او تذکر داده شود که رفتارش درست و پسندیده نیست و باید آن را تغییر دهد.
هشدار به کودک، همدردی با او در مواردی که لازم است، نادیده گرفتن حرفهای کودک و بی توجهی به آنها از روشهایی است که در مواقع مشخص می تواند برای پیشگیری و درمان دروغگویی کودکان استفاده شود.
۳- تعـــــــدیل انتظارات از کــــــودکان : والدین و مربیان باید از هر کودک انتظاراتی داشته باشند که با واقعیات و امکانات او منطبق است در غیر این صورت، دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد.
چون کودک توان عملی ساختن خواسته های اطرافیان را ندارد به گفتن دروغ متوسل می شود بنابراین از کودک باید انتظارات در حد توانش داشته باشیم.
دلایل علمی بیماری دروغگویی روایت اغراق آمیزی از واقعیت همه ما طی روز با افراد دروغگو روبه رو می شویم .
دوستان و یا همکارانی که از شجاعت های خود داستانها می گویند و یا درباره ماجراهایی که در زندگی گذشته برایشان پیش آمده روایت های پر از مبالغه را برای ما تعریف می کنند .
در این میان افرادی نیز هستند که بدون دلیل خاصی از صبح تا شب درباره تمام مسائل به دروغ پناه می آورند تا حدی که شنونده شخصیت شخص دروغگو را همچون یک بیمار می پندارد .
اخیراً دانشمندان علوم پزشکی و روان شناسان در تحقیقات خود سعی کرده اند پاسخی برای این سوال بیابند که چرا مردم در صحبت های روزمره از دروغ استفاده می کنند و آیا این مساله می تواند دلیلی بر وجود نوعی بیماری روانی در شخص گوینده باشد ؟
در تحقیقی که به تازگی به منظور بررسی یکصد سال ادبیات داستانی کشورهای مختلف صورت گرفت ، محققان دانشگاه "ییل" دریافتند که نویسندگان گاهی برای افزایش جذابیت موضوع ، از مبالغه استفاده کرده اند ؛ در عین حال که خود افرادی موفق ، توانا و منظم بوده اند .
اما مساًله همیشه به همین سادگی نیست .
بسیاری از روانپزشکان دروغگویی دایمی را همیشه به عنوان نشانه ای از وجود مشکل روانی در نظر می گیرند که می تواند شامل بیماری هایی مثل توهم و خیالپردازی ، انواعی از بیماری های روانی و یا خود شیفتگی روانی باشد .
دکتر "چالرزدیک" ، استاد روان شناسی دانشگاه "ییل" می گوید : در بعضی موارد نیز افراد دروغگو نشانه ای از وجود بیماری نداشته و صرفاً به دروغ عادت کرده اند .
این گونه اشخاص صبح از خواب بیدار می شوند و انگار مجبور هستند که تا شب دروغ بگویند .
در این حالت باید نوع زندگی و کار آنها مورد بررسی قرار گیرد و شاید به دلیل نوعی اجبار کاری یا فشار در زندگی روزمره مجبور به دروغگویی می شوند .
دکتر "رابرفلدمن" ، روانپزشک دانشگاه "ماساچوست" گروهی از افراد داوطلب را به دوربین مخفی مجهز کرد که حرکات آنها را در طی روز ثبت می کرد .
بررسی نتایج نشان داد که اکثر افراد طی روز از دروغ های مصلحت آمیز استفاده کرده اند .
این دروغهای مصلحت آمیز اکثراً دلایل مشابهی دارند ؛ مثلاً اجتناب از توهین به دیگران و یا جلوگیری از اهانت به احساسات وعقاید اطرافیان ، پوشاندن و مخفی کردن اشتباهات شخصی ، خودداری کردن از ایجاد دردسرهای بیهوده و ...
اما هنگامی که دروغ به عنوان یک روش و استراتژی برای مقابله با مشکلات روزمره دائماً به کار گرفته شود، بسیار مضر و در واقع نوعی بیماری خواهد بود .
گاهی اشخاص به دلیل عدم ناتوانی کافی در انجام وظایف محوله و یا عدم علاقه در کار یا تحصیل به دروغ روی می آورند .
محققان می گویند : مردم گاهی برای کسب موقعیت های مهم کاری یا اجتماعی و یا در برخورد با مسؤولیت های مهم خانوادگی برای این که بتوانند فرصت و مجالی برای خود بیابند به دروغ متوسل می شوند .
محققانی که در اوایل قرن بیستم به بررسی علمی پدیده دروغگویی پرداخته اند ، از حالتی نام برده اند که « بصیرت مضاعف » نامیده می شود و طی آن شخص در یک لحظه دو موضوع را در ذهن خود مرور می کند .
یکی مربوط به آرزوهایش او در زندگی ایده آل و دیگری زندگی واقعی است و در اغلب موارد مورد اول بر دومی سایه می افکند ذهن را تحت تأثیر قرار می دهد .
در واقع در بعضی حالات ، شخص دروغگو از داستان های خود به وجد می آید و از آنان لذت می برد .در بسیاری از این موارد دروغگویی در واقع عمق بخشیدن به آرزوهای شخصی برای احساس جذابیت و لذت حتی برای لحظاتی کوتاه است.
مثلاً زنی که رابطه عاشقانه خود با همسرش را بزرگنمایی کرده و یا شخصی که موفقیت های اجتماعی و یا ورزشی را بسیار بزرگتر جلوه می دهد ، در واقع چهره ای از خود نشان می دهد که دوست دارد آن گونه باشد و در واقع نشان از نقص شخصیت دارد .
در آزمایشهای دیگر نشان داده شد که بسیاری از دروغگوها نشانه هایی ازعدم تعادل روانی و ضعف شخصیت را از خود نشان می دهند که گاهی در تجربیات دوران کودکی و نحوه تربیت ناصحیح خانوادگی اشخاص ریشه دارد .
همه ما رویاهای خود را داریم ، همه در برخورد با حقایق تلخ زندگی می خواهیم خود را ایمن کنیم و همه ما از ذکر ناملایمات و شکست های گذشته خود اکراه داریم ؛ اما باید توجه داشت که هیچکدام از این مسائل نباید ما را به ورطه دروغگویی بکشاند که اینک به عنوان یک بیماری شناخته شده است .
مغز در هنگام دروغگویی فعالتر میشود مغز در هنگام دروغ بسیار سخت تر و شدیدتر از زمانی که راست میگوییم، فعالیت میکند زیرا در مرحله اول باید حافظه خود را که با پرسیدن سوال مشتعل میشود را خاموش سازد و این فرآیند خود باعث صرف انرژی میشود.
با دروغ سنج ها پاسخ های فیزیولوژیک اضطراب ناشی از دروغ مثل تعریق فشار خون و تنفس ضربان قلب اندازه گیری می شود.
دانشمندان دانشگاه تمپل، دروغ سنج جدیدی ساختند که با استفاده از تصویر برداری MRI فعالیت مغز به هنگام دروغ گفتن را می سنجد.
این محققان با بررسی فعالیت بخشی از مغز که پاسخ های ما را به محرک ها سامان دهی می کند با استفاده از روش تصویر برداری MRI دریافتند: دروغ، بخش خاصی از مغز را فعال می کند.
اگرچه تنها یک نقطه ویژه در مغز وجود ندارد که با دروغ گفتن فعال شود، ولی طی فرایند دروغ گفتن بخشهای مختلفی از مغز و مدارهای متنابهی فعال می شوند.
بر اساس گزارش مجله دیسکاوری، درست به همین دلیل برای بعضی اشخاص دروغ گفتن و تقلب کردن بسیار سخت است.
نتایج این مطالعه که در نشریه journal Radiology به جاپ رسیده است.
بحث اجتماعب و روانشناسی این قضیه میشه : وقتی که انسانها دروغ میگویند به عبارتی دنبال منافعی هستند .
که این منفعت در 95% شامل آبروداری و همچنین رسیدن به ثروت و یا منفعت ثروتی غیر مستقیم است.
وقتی انسان میخواهد دروغ بگه حتما و حتما باید تمام جوانب را در نظر بگیرد تا فرد مقابل از هیچ راهی پی به اصل قضیه نبرد.
برای همین مغز در اینجا در حال انجام چند فعالیت مختلفه از جمله جمله بندی صحیح و پیدا کردن راههای درزی وارتباط با فرد مقابل که منجر به ضایع شدن میشه و گرفتن جلوی آنها و حل کردن چندین مسئله برای جلوگیری از تابلو شدن (مثل اینکه اگر فلان فرد را واسطه قارا بدم برای تایید میتونم راضیش کنم و ...) و در نتیجه چون مغز در این چد لحظه تمام این راه ها را باید بره به اضافه ی اینکه کنترل اندام بدن را باید در اختیار داشته باشد و همچنین در حرف زدن با فرد مقابل اشتباه نکنه.
همه و همه دست به دس هم میده تا مغز فرد در فعالترین وضعیت ها قرار بگیره.
روانشناسی دروغگویی مقاله جالبی در روزنامه نیویورک تایمز مورخ 6 می 2008 در مورد تفاوتهای روانشناختی بین دروغگویی و گزافهگویی (اغراق) به چاپ رسیده است که توجه شما را به ترجمه آن جلب میکنیم: «مطالعات متعددی که اخیراً بر روی دانشجویانی که در مورد میانگین نمراتشان گزافهگویی میکنند به عمل آمده نشان میدهد که این نوع گزافهگویی از نظر روانشناختی با شکلهای دیگر کتمان حقیقت تفاوت دارد.
براساس نتایج این مطالعات، این گزافهگویان به هیچوجه مانند کسانی که دروغ میگویند یا حقیقتی را کتمان میکنند دچار اضطراب نمیشوند.
یافتهها نشان میدهد که برخی از انواع فریبکاری، هدفش بیشتر بر روی خود شخص فریبکار است تا شنونده.
به عنوان مثال، انگیزهای که در پشت گزافهگویی در مورد نمرات درسی وجود دارد ظاهراً بیشتر شخصی و درون روانی است تا عمومی یا بین فردی.
در اینجا، گزافهگویی اساساً بازتاب هدفهای مثبت برای آینده است و یافتهها نشان میدهند که این هدفها قابل تحقق میباشند.
روانشناسان سالهاست که فریبکاری را از جنبههای مختلف مورد مطالعه قرار دادهاند و دریافتهاند که این کار معمولاً فشار روانی یا جسمی بر روی شخص فریبکار به جا میگذارد.
به عنوان مثال، کسانی که شاهد صحنه جرمی بودهاند، چنانچه درباره آن مورد پرسش قرار گیرند، نشانههای استرس را بر حسگرهای پوستی یا قلبی که به آنها متصل شده باشد، نشان میدهند.
سعی در مخفی نگاه داشتن اطلاعات، از نظر ذهنی فرساینده است و نگاه و لحن صدای کسی که دروغ میگوید، عصبیتر و پرتنشتر از حالت عادی است.
این مساله در مواردی که دروغگویی فرد درباره نقض قانون باشد بیشتر نمود دارد.
امّا مطالعه اخیر نشان داد که درست عکس این قضیه در مورد دانشجویانی که درباره نمراتشان گزافهگویی میکنند صادق است.
پژوهشگران پرسشنامهای را بین 62 دانشجوی دانشگاه نورتایسترن پخش کردند که در بین سایر چیزها، از آنها خواسته شده بود میانگین کل نمراتشان را نیز بنویسند.
سپس از دانشجویان مصاحبه به عمل آمد، در حالی که الکترودهای حساس برای اندازهگیری فعالیت سیستم عصبی به بدن آنها وصل شده بود.
موضوع مصاحبه درباره سابقه تحصیلی، نمرات و اهداف آینده بود.
پژوهشگران بعداً با مراجعه به کارنامه دانشجویان دریافتند که تقریباً نیمی از آنان درباره میانگین نمراتشان گزافهگویی کردهاند.
این در حالی بود که بررسی خروجی الکترودها نشان داد که گزافهگویان در حالی که داشتند درباره نمراتشان صحبت میکردند بسیار آرام (ریلکس) بودهاند.
پژوهشگران همچنین از مصاحبهها فیلمبرداری کردند و آنها را به ناظران مستقل نشان دادند و از آنها خواستند که با توجه به نگاه و رفتار مصاحبه شوندگان تشخیص دهند که آنها گزافهگویی میکنند یا نه.
با کمال تعجب، کسانی که بیش از سایرین گزافهگویی کرده بودند، آرامتر و مطمئنتر از بقیه به نظر آمدند.» منابع : 1- http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/clubravankav/articleid/81349 2- http://forum.p30world.com/showthread.php?t=76359 3- http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=2557 4- http://ylym.wordpress.com/2008/02/17/دروغگویی-در-کودکان/ 5- http://www.aftab.ir/lifestyle/view.php?id=107072