علیه حجاب اسلامی
حجاب یا پوشش اسلامی یکی از دستورات حکیمانه و سعادتبخش دین مبین اسلام است که از هنگام اسلام آوردن مردم ایران در دو قرن نخست هجری به گونهای همیشگی و مستمر توسط اهالی این سرزمین مورد پذیرش واقع شده و بدان عمل میشده است. در واقع رعایت حجاب اسلامی در بین مسلمانان ایرانی و کلیت این جامعه از جمله عوامل مهم پاسداری از شأن و کرامت انسانی زنان و رعایت سالم حقوق و حدود در روابط میان مردان و زنان بوده است.
امواج مهاجم استعمار بورژوایی و شکل تقلیدی آن در ایران یعنی غربزدگی شبه مدرن دلایل متعددی برای مخالفت با حجاب اسلامی خانمها داشت: اولاً حجاب زن مسلمان هویتبخش و عزتآفرین بود و موجب میشد زن مسلمان ایرانی در برابر هجوم افکار و مدلهای رفتاری بیگانه، گرفتار از خودبیگانگی و ضعف و بیهویتی و یا آلودگی نگردد. از این رو از عوامل حفظ استقلال هویتی مردم ما بود و شبهمدرنیستها که سودای وابستگی ایران را در سر داشتند، دلخوشی از آن نداشته و ندارند. ثانیاً حجاب زن ایرانی به عنوان لباس عفت و پاکدامنی و سادهزیستی او موجب مصونیت زنان و حتی مردان مسلمان در مقابل هجوم مصرفزدگی و فرهنگ کالای میگردید. از این رو خود به خود راه را بر سیطرهی نظام سرمایهسالاری و تبعات آن میبست.
استعمار غربی برای فتح بازار خرید مردم ایران نیازمند نابودی ساختار تولید سنتی و همچنین ساختار ساده و خودکفا و مستقل زندگی مردم ما بود. حجاب اسلامی، زن ایرانی مسلمان و به تبع آن حتی مرد مسلمان ایرانی را در مقابل گسترش فرهنگ مصرفی و کالازدگی و سرمایهسالاری محافظت میکرد. ثانیاً در جوامع مسلمان تحت سلطهی امپریالیزم هر نوع تأکید بر عناصر فرهنگ بومی و ملی مردمان چونان شمشیر برندهای علیه سیاستها و امیال استعمار مدرن غربی عمل کرده و میکند. زیرا استعمارگران به دنبال تهی کردن و بیگانه ساختن مردم از هویت کلاسیک خود بودهاند تا آنان را اسیر هویت تقلبی غربزدگی شبهمدرن نموده و از کانال آن این ملتها را برای همیشه به خود وابسته نمایند. حجاب زن مسلمان در چنین وضعیتی حکم یک اسلحهی نیرومندی برای جریان انقلابی و ضداستعمار را پیدا میکرده است.
اساساً غربیها به منظور برقراری سیطرهی تام و تمام و فراگیر خود بر مقدرات تاریخی جوامع غیرغربی میبایست که نظام منسجم ارزشهای دینی آنها را در هم شکسته و فرهنگ قلابی ظاهرگرا و دنیازده و به تعبیری شیطانی خود را جانشین آن نمایند و یکی از منفذها و روزنههای مقاومت اصیل فرهنگ خودی در جوامع اسلامی همانا حجاب زنان مسلمان بوده است که آنان را از مدزدگی و شیئی شدگی و تبدیل شدن به موجودی کالایی باز میداشته است. از این رو بود که از آغاز برقراری سیطرهی فرهنگی سیاسی غربزدگی شبه مدرن در ایران [پس از سقوط استبداد صغیر و کسب قدرت توسط اعضای لژ بیداری در سال 1327 ق] زمزمهای شیطانی برای نفی و انکار حجاب و تخریب و تخطئهی آن آغاز گردید. به گونهای که تاریخ برای ما روایت میکند از حدود سال 1329 ق مطبوعات منورالفکری جسته و گریخته اما به طور تقریباً مستمر حملات خود علیه حجاب اسلامی را آغاز کردند.
آن گونه که از بررسی اسناد و مدارک تاریخی به دست میآید در سال 1303 ش در تهران سخن از «انجمن ضدحجاب» بوده است و به ویژه با اعلام کشف حجاب در افغانستان، در ایران نیز فعالیتها و تهاجمات منورالفکران علیه حکم الهی حجاب بیشتر گردید. البته این امری کاملاً بدیهی بود که امپریالیزم غربی برای برقراری سیطرهی خود در ایران که از مجرای حاکمیت فرماسیون غربزدگی شبهمدرن عملی میگردید، هدفی جز نابودی حجاب اسلامی و به تبع آن در هم شکستن هویت زن مسلمان ایرانی را دنبال نمیکرد. باز هم طبیعی بود که به میزانی که غربزدهها و عوامل استکبار در ایران قدرت میگرفتند و همزمان با افزایش تهاجم آنها علیه دین و آئین هویت و اعتقادات و استقلال این مردم، هجوم تبلیغاتی و اعمال زور فیزیکی و سیاسی علیه حجاب نیز بیشتر میگردیده است. در این بین روشنفکران شبهمدرنیست ایرانی به عنوان کارگزاران اصلی بسط سیطرهی فرماسیون غربزدگی و عملهی دانسته یا نادانسته تحقق وابستگی ایران به نظام سرمایهداری جهانی، بیشترین نقش را در مبارزه علیه هویت دینی مردم و حکم اسلامی حجاب زنان بر عهده گرفته و میگیرند.
در این ایام در روزنامهها و نشریات منفورالفکری شاهد هجوم تبلیغاتی نسبتاً مداوم روشنفکران لائیک و ناسیونالیست علیه حجاب اسلامی هستیم. در این هجمهی ناجوانمردانه که حتی قبل از مسلط شدن رضاخان و برقراری رژیم پهلوی در ایران، آغاز گردید از همهی صور فعالیتهای ژورنالیستی [اعم از درج مقاله یا انتشار سالانه و یا نشر هجویات و فکاهیات و به سخره گرفتن حکم الهی] استفاده میگردید.
از این گونه اشعار میتوان به چند نمونه اشاره کرد. مثلاً عارف قزوینی شاعر و تصنیفسرای متجددمآب و ناسیونالیست آن دوره در قطعهای که به سال 1336 ق(برابر با 1297 ش) علیه حجاب سروده چنین گفته است:
بفکن نقاب و بگذار در اشتباه ماند
تو بر آن کسی که میگفت رخت به ماه ماند
بدر این حجاب و آخر بدرا زابر چون خود
که تمدن ارنیابی بیتو به نیم راه ماند
تو از این لباس خواری شوی عاری و برآری
بدر همه گل سر از تربتم ارگیاه ماند…
عارف و شاعر سکولاریست عهد مشروطه در شعر دیگری به سال 1302 ش این چنین علیه حجاب سخن دری کرده است:
ترک حجاب بایدت ای ماه رو مگیر
در گوش وعظ و واعظا بیآبرو مگیر
بالا بزن به ساعد سمین نقاب را
گر هر چه شد به گردنم آن را فرو مگیر
در ادامه این ابیات، به توهین و هتاکی علیه روحانیت پرداخته و باز علیه حکم آسمانی حجاب سخن گفته است. از این قبیل اشعار علیه حجاب در آثار دیگر شاعران شبهمدرنیست این دوره نیز دیده میشود.
نکته : تاریخ معاصر ایران کشف حجاب پوشش اسلامی حجاب اسلامی