شیمیدان های نامی اسلام آغاز کیمیاگری اسلامی با اسامی مردانی همراه است که احتمالا خود کیمیاگر نبودهاند، اما با گذشت زمان و فرارسیدن قرن دهم میلادی ، کیمیاگران شهیری از میان آنان برخاستند که علاوه بر تفکراتشان ، نوشتارهای کاملا جدید و نوینی خلق کردند.
امام جعفر صادق علیه السلام (148 82 ه .
ق.
/ 770 705 م( محضر پر فیض حضرت امام صادق (ع) ، مجمع جویندگان علوم بود.
با دانش پژوهی که به محفل آن حضرت راه مییافت از خرمن لایزال دانش او بهره مند میشد.
در علم کیمیا ایشان نخستین کسی بودند که عقیده به عناصر چهارگانه (عناصر اربعه) آب ، آتش ، خاک و باد را متزلزل کردند.
از فرمودههای ایشان است که : «من تعجب میکنم مردی چون ارسطو چگونه متوجه نشده بود که خاک یک عنصر نیست.
بلکه عنصرهای متعددی در آن وجود دارد.» ایشان هزار سال پیش از پرسینلی ، لاووازیه و ...
دریافته بود که در آب چیزی هست که میسوزد (که امروزه آن را هیدروژن مینامند.
از امام صادق (ع) ، رسالهای در علم کیمیا تحت عنوان «رساله فی علم الصناعه و الحجر المکرم» باقیمانده که دکتر «روسکا» آن را به زبان آلمانی ترجمه و در سال 1924 آن را تحت عنوان «جعفر صادق امام شیعیان ، کیمیاگر عربی» در «هایدبرگ» به چاپ رسانده است.
به عنوان مثال و برای آشنایی با نظرات حضرت صادق (ع) در شیمی ، خلاصهای از بررسی دکتر «محمد یحیی هاشمی» را در ذیل درج میکنیم: از شرحی که امام صادق (ع) برای اکسید میدهد، چنین معلوم میشود که اکسید جسمی بوده که از آن برای رفع ناخالصی در فلزات استفاده شده است.
ایشان تهیه اکسید اصغر (اکسید زرد) را از خود و آهن و خاکستر به کمک حرارت و با وسایل آزمایشگاهی آن دوره ، مفصلا شرح داده و نتیجه عمل را که جسمی زرد رنگ است، اکسید زرد نام نهادهاند.
این شرح کاملا با فروسیانید پتاسیم که جسمی است زرد رنگ به فرمول Fe(CN)6] K4] منطبق است و ...
.
نتیجه عمل بعد از طی مراحلی ایجاد و تهیه طلای خالص است.
امروزه نیز از همین خاصیت سیانور مضاعف طلا و پتاس برای آبکاری با طلا استفاده میشود.
جابر بن حیان (200 107 ه .
ق / 815 725 میلادی( جابربین حیان معروف به صوفی یا کوفی ، کیمیاگر ایرانی بوده و در قرن نهم میلادی میزیسته و بنا به نظریه اکثریت قریب به اتفاق کیمیاگران اسلامی ، وی سرآمد کیمیاگران اسلامی قلمداد میشود.
شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» میشناسند.ابن خلدون درباره جابر گفته است: جابربن حیان پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیاگری است.
جابربن حیان ، کتابی مشتمل بر هزار برگ و متضمن 500 رساله ، تالیف کرده است.
«برتلو» شیمیدان فرانسوی که به «پدر شیمی سنتز» مشهور است، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده و میگوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق .» جورج سارتون میگوید: «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.» اریک جان هولیمارد ، خاورشناس انگلیسی که تخصص وافری در پژوهشهای تاریخی درباره جابر دارد، چنین مینویسد: جابر شاگرد و دوست امام صادق (ع) بود و امام را شخصی والا و مهربان یافت؛ بطوری که نمیتوانست از او جدا ولی بی نیاز بماند.
جابر میکوشید تا با راهنمایی استادش ، علم شیمی را از بند افسانههای کهن مکاتب اسکندریه برهاند و در این کار تا اندازهای به هدف خود رسید.
برخی از کتابهایی که جابر در زمینه شیمی نوشته عبارتند از : الزیبق ، کتاب نارالحجر ، خواص اکسیرالذهب ، الخواص ، الریاض و ...
وی به آزمایش بسیار علاقمند بود.
از این رو ، می توان گفت نخستین دانشمند اسلامی است که علم شیمی را بر پایه آزمایش بنا نهاد.
جابر نخستین کسی است که اسید سولفوریک یا گوگرد را از تکلیس زاج سبز و حل گازهای حاصل در آب بدست آورد و آن را زینت الزاح نامید.
جابر اسید نیتریک یا جوهر شوره را نیز نخستین بار از تقطیر آمیزهای از زاج سبز ، نیترات پتاسیم و زاج سفید بدست آورد.
رازی ، ابوبکر محمد بن زکریا (313 251 ه .
ق / 923 865 م( زکریای رازی به عنوان یکی از بزرگترین حکیمان مسلمان شناخته شده و غربیها او را به نام «رازس» میشناسند.
رازی در علم کیمیا ، روش علمی محض را انتخاب کرده و بر خلاف روشهای تمثیلی و متافیزیک ، به روشهای علمی ارزش زیادی قائل شده.
رازی موسس علم شیمی جدید و نخستین کسی است که «زیست شیمی» را پایهگذاری نموده است.
دکتر «روسکا» شیمیدان آلمانی گفته است: «رازی برای اولین بار مکتب جدیدی در علم کیمیا بوجود آورده است که آن را مکتب علم شیمی تجربی و علمی می توان نامید.
مطلبی که قابل انکار نیست اینست که زکریای رازی پدر علم شیمی بوده است.» کتابهای او در زمینه کیمیا در واقع اولین کتابهای شیمی است.
مهمترین اثر رازی در زمینه کیمیا کتاب «سرالاسرار» است.
ظاهرا رازی 24 کتاب یا رساله در علم کیمیا نوشته که متاسفانه فقط معدودی از آنها بدست آمده و در کتابخانههای مشهور دنیا نگهداری میشود.
وی نخستین بار از تقطیر شراب در قرع و انبیق مادهای بدست آورد که آن را الکحل نامید که بعدها به هر نوع ماده پودری شکل حتی به جوهر هم داده شد، از این رو آن جوهر را جوهر شراب نیز نامیدند.
گفته میشود که رازی کربنات آمونیوم را از نشادر و همچنین کربنات سدیم را تهیه کرده است.
ابن سینا ، حسین (428 370 ه .
ق / 1036 980 م( ابن سینا ملقب به شیخ الرئیس ، بزرگترین فیلسوف و دانشمند اسلامی و چهرهای بسیار موثر در میدان علوم و فنون است.
غربیها وی را به نام «اوسینیا» میشناسند.
ابن سینا ، رنجی برای کیمیاگری و ساختن طلا نکشید؛ زیرا او به استحاله باور نداشت و صریحا تبدیل فلزات به یکدیگر را ناممکن و غیر عملی میدانست.
ابو علی سینا از ادویه منفرد ، 785 قلم دارو را به ترتیب حروف ابجد نام برده و به ذکر ماهیت آنها پرداخته و خواص تاثیر آن داروها را شرح داد.
وی ضمن توصیف این مواد ، آگاهیهای جالبی در زمینه «شیمی کانی» به خوانندگان میدهد و میگوید از ترکیب گوگرد و جیوه می توان شنگرف تهیه کرد.
وی نخستین کسی است که خواص شیمیایی الکل و اسید سولفوریک را از نظر دارویی شرح داد.
بیرونی ، ابوریحان محمد (442 362 ه .
ق / 1050 972 م( کانی شناس و دارو شناس جهان اسلام و یکی از بزرگترین دانشمندان اسلام است که با ریاضیات ، نجوم ، فیزیک ، کانی شناسی ، دارو سازی و اغلب زبانهای زنده زمان خود آشنایی داشته است.
یکی از آثار مهم بیرونی در شیمی کتاب الجواهر وی است که در بخشی از آن ، نتایج تجربی مربوطه به تعیین جرم حجمی امروزی آنها تفاوت خیلی کم دارد و یکی از کاربردهای مهم وی به شمار میرود که در علوم تجربی ، انقلابی بزرگ به وجود آورد.
برای تعیین جرم اجسام ، ترازویی ابداع کرد.
بیرونی همچنین در کتاب الجماهیر (در شناسایی جوهرها) به معرفی مواد کانی به ویژه جواهرات گوناگون پرداخت.
بیرونی ، چگالی سنج را برای تعیین جرم حجمی کانیها به ویژه جوهرها و فلزها نوآوری کرد که در آزمایشگاه امروزی کاربرد دارد.
محمد بن زکریای رازی " رازی" شهرت " ابوبکر محمد بن زکریا " 251 - 313 هجری قمری از بزرگترین دانشمندان ایرانی، بزرگترین طبیب بالینی اسلام و قرون وسطی، فیزیکدان، عالم کیمیا شیمی ) و فیلسوف صاحب استقلال فکر است که از زندگی وی چندان اطلاعی در دست نیست.
ظاهرا در ری ریاضیات، فلسفه، نجوم و ادب را فرا گرفت.
احتمالا در جوانی به تحصیل کیمیا مشغول شد و بعد به سبب بیماری چشم به تحصیل طب پرداخت و در این علم شهرت فراوان یافت و حوزه درسش بلند آوازه شد.
در خدمت ابوصالح منصوربن اسحاق سامانی، حاکم ری، ریاست بیمارستان تازه بنیاد آنجا را یافت.
بعدها در بغداد رئیس بیمارستان بود.
به سبب شهرت فراوانش فرمانروایان مختلف او را به دربار خود دعوت می کردند.
رازی صاحب اخلاق نیکو و رفتار پسندیده بود و با بیماران به مهربانی و عطوفت رفتار می کرد و در حق فقرا و ضعفا اعانت می کرد.
عده ای تالیفات او را تا 198 و عده دیگر کتاب های منسوب به او را تا 237 بر شمرده اند.
از آثارش در طبیعات، ریاضیات، نجوم و شناخت نور چیزی به یادگار نمانده است.
رازی در طب به جنبه های علمی اکتفا نمی کرد، بلکه به تمام معنی طبیب و در علم و عمل طب استاد مسلم بود.
یادداشتهای وی که در آنها با کمال دقت بهبودی بیماران خود را توصیف کرده است در دست است.
معروفترین اثرش در علم طب کتاب " حلوی " است.
آثار دیگرش در این رشته کتاب الطب الملوکی و کتاب منصوری است.
بعلاوه، رسالا تی در باب بعضی امراض دارد که معروفترین آنها کتاب الجدری و الحصبه است که مورد اعجاب و تحسین اروپایی ها بوده است و از بهترین رساله های طبی قدیم به حساب می آید.
رساله ای هم دربارهً سنگ مثانه و کلیه دارد که به زبان فرانسه در لندن منتشر شده است.
رازی در فلسفه و الهیات و ماوراء الطبیعه و مجادلات مذهبی و فلسفی نیز کتبی نوشته است.
آثار فلسفی رازی قرنها در دست فراموشی بود، تا آنکه در قرن بیستم میلادی اهمیت آنها دیگر بار مورد توجه قرار گرفت.
بر طبق مقاله دایره المعارف اسلام در باب رازی، وی مدعی است که اغلب فلاسفه قدیم پیشتر رفته است و حتا خود را برتر از ارسطو و افلاطون می داند.
در طب هم پایه بقراط است و در فلسفه مقامش نزدیک به سقراط.
رازی در اواخر عمر در نتیجه مطالعه زیاد دربارهً کیمیاگری به بیماری چشم مبتلا و بالاخره کور شد و در سال 313 هجری قمری درگذشت «ابن سینا» حکیم و دانشمند که روش تأثیر گذار او بر تفکر علمی و برخورد اندیشمندانه اش با عناصر خرافی و ارتجاع دینی عمده ترین سهم او بر میراث فکری و فرهنگ بشری نسل های پس از خود چه در غرب و چه در شرق است.
«ابوعلی عبدالله بن حسین سینا» معروف به «ابن سینا» از سال 980 تا 1307 میلادی (370 تا 428 هجری قمری) زیستهاست.
او در «افشنه» نزدیک روستای «خُرمَیثَن» به دنیا آمد.
این روستا در نزدیکی «بخارا» در «ازبکستان» امروز قرار دارد که در آن زمان بخشی از قلمرو سامانیان بودهاست.
بنا بر پژوهش های انجام شده، والدین بخصوص مادر «ابوعلی سینا»، «ستاره» اهل «افشنه» و زادگاهش «بلخ» بودهاست.
پدر «ابوعلی سینا» از باورمندان عمیق مذهب اسماعیلی بود که به هنگام جوانی عزم «بخارا» کرد و در آنجا بهعنوان مأمور دریافت مالیات در دربار «امیر نوحبن سامانی» به کار مشغول شد.
پس از مدتی امیر، او را به «افشنه» فرستاد و در آنجا بود که او با «ستاره» ازدواج کرد.
حاصل این ازدواج، دو پسر بود که «ابوعلی»، پسر بزرگتر آنهاست.
این خانواده زمانی که «ابوعلی» پنج ساله بود به «بخارا» مهاجرت کردند.
در مورد استعداد و هوش «ابوعلی سینا» بسیار گفتهاند از جمله اینکه در سن هفتسالگی، قرآن را از حفظ میخواند و در دهسالگی از یک شخص بقال، ریاضیات و فقه اسلامی و شیوهی مباحثات مذهبی را آموخت.
زمانی که دانش آن بقال دیگر جوابگوی خواستهای او نبود، «ابوعبدالله ناتلی» که فیلسوف برجستهای بود، آموزش او را به عهده گرفت.
«ابوعلی» جوان، نزد «ناتلی»، منطق، هندسهی اقلیدس و المجسطی را فراگرفت و پس از آن، علوم طبیعی را بدون کمک معلم و استاد آموخت.
از آموختن این علوم که فارغ شد، تصمیم به آموختن طب گرفت.
او بیشتر کتابهای آن زمان را از جمله کتابهای «حنین» و «زکریای رازی» را بارها و بارها خواند و بر این دانش نیز احاطه یافت.
چیرگی او بر دانش پزشکی آن زمان تا آن جا بود که در سن شانزدهسالگی، «امیرنوح سامانی» را معالجه کرد و به پاس آن اجازه یافت که از کتابخانهی سلطنتی امیر که دارای مجموعهای غنی از کتابهای نفیس بود راه یابد و به مطالعه بپردازد.
مطالعهی چنان کتابهایی برای «ابن سینا» بسیار مغتنم بود چنانکه او بیشتر وقت خود را در آنجا میگذراند.
«ابوعلی» در شرح حالی که خود نگاشته است درباره منابع آن کتابخانه میگوید: « هر کتابی را که نیاز داشتم در آن جا پیدا کردم.
گذشته از آن، در آن کتابخانه، کتاب هایی یافتم که نام آنها به گوش بسیاری از مردم نرسیده بود و من نیز پیش از آن ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم .
من توانستم آن کتاب ها را بخوانم و از آنها بهره ببرم و چون به سن هجده سالگی رسیدم ، از همه این دانشها فارغ آمدم .» اما این کتابخانه در سال 1000 میلادی دچار حریق شد و در آتش سوخت.
دردناکتر آن که او از جانب افراد مخالف، به آتشزدن کتابخانه متهم شد.
همزمان کشمکشهای گوناگونی در اطراف «بخارا» هر روز در حال شکل گرفتن بود.
در این کشاکشها، افرادی که «ابن سینا» را اسماعیلی میدانستند، به مخالفت و کارشکنی علیه او برخاستند.
«ابوعلی سینا» چندی بعد در سال 1000 میلادی، پس از درگذشت پدر خویش، به جای او، به عنوان پیشوای مذهب اسماعیلی به انجام وظیفه پرداخت.
این کار، بسیاری را علیه او برانگیخت.
علاوه بر این، عوامل گوناگون دیگری از جمله آشفتگی اوضاع سیاسی «بخارا»، او را واداشت که در سن بیست و یک سالگی، به «گرگانج» پایتخت امراء مأمونیهی خوارزم، نقل مکان کند.
در «گرگانج»، درخراسان ،او با استقبال گرم «ابوالحسن محمد سهیلی» روبهروشد.
«ابوالحسن سهیلی» خود از بزرگان و فضلای عصر بود که وزارت «امیرعلی» را نیز عهدهدار بود.
چندی در آن دیار به سر برد و در آرامشی که به دست آورد، توانست برخی از آثار و کتابهای خود را تألیف کند.
پس از آن به همراهی «ابوسهل مسیحی» پیش از سال 403 ، « گرگانج » را از راه بیابانهای «خوارزم» ترک کند و از راه «نسا»، «ابیورد»، «توس»، «سمنان»، «شقاق» و «جاجرم» به «گرگان» برود.
هدف «ابن سینا» از قبول و تحمل رنج سفر آن بود که به دربار «شمسالمعالی قابوس وُشمگیر» برسد که شنیده بود حرمت دانشمندان و اهل ادب را میشناسد.
اما در این میان خبر رسید که او را به قتل رساندهاند.
از این رو، «ابن سینا»، به سوی گرگان رهسپار شد.
در آنجا نیز آرامشی به کف آورد و توانست به نوشتن کتاب «قانون»، «رسالهی سرگذشت»، «المبدأ و المعاد»، «ارصادالکلیه» و «خلاصهالمجسطی» بپردازد.او زمانی بعد به «همدان» رفت.
در این شهر مدت نه سال ماندگار شد و وزارت «شمسالدوله ابوطاهرشاه خسرو دیلمی» را پذیرفت.
در زمان وزارت او بود که سپاهیان «شمسالدوله» علیه او طغیان کردند و برکناری او را از این شغل خواستار شدند.
«ابوعلی» نیز مجبور شد که خود را از این آشفتگی و خطر دورسازد.
او به مدت چهل روز در خانهی «ابوسعیدبن خدوک» پنهان شد و پس از آن بار دیگر به وزارت «شمسالدوله» منصوب گردید.
البته پرداختن به امر وزارت، او را از کار نوشتن باز نداشت.
در همان زمان بود که به تألیف کتاب «الشفا» پرداخت و از تدریس نیز غافل نگردید.
چندی بعد «شمسالدوله» درگذشت و پسر او «سماءالدوله» به سلطنت رسید که از «ابوعلی» خواست وزارت او را نیز بر عهده گیرد.
اما «ابوعلی سینا» نپذیرفت و ترجیح داد تا با فراغت بیشتر به نوشتن آثار خود در زمینههای گوناگون بپردازد.
نپذیرفتن شغل وزارت «سماءالدوله» بهانهای شد تا به جرم مکاتبه با «علاءالدوله کاکویه»، او را در قلعهی «فردجان» واقع در ناحیهی «فراهان» کنونی به مدت چهار ماه زندانی سازند.
او در مدت بازداشت و اسارت خود در این نقطه، به نوشتن آثار دیگری چون «کتابالهدایت»، ترجمه و شرح«رسالهی حیبنیقظان»، کتاب «القولنج» و «تدبیرالمنازل» پرداخت.
«ابوعلی سینا» پس از رهایی از زندان، ، درجامهی صوفیان، از همدان گریخت و به اصفهان نزد «علاءالدوله کاکویه» رفت.
نزد او، با حرمت پذیرفته شد.
این پادشاه، از «ابن سینا» خواست که او را در سفر و حضر و جنگ و صلح همراهی کند.
در یکی از همین سفرها بود که «ابوعلی» به گردآوری جدولهای نجومی جدیدی پرداخت.
«ابنسینا» مدت پانزده سال نیز درآنجا زندگی کرد.
«علاءالدوله» همواره او را گرامی میداشت و توانائیش را ارج مینهاد.
این پادشاه، جلساتی ترتیب میداد که در آن مردان مشهور علم و فلسفه در بارهی موضوعات مورد علاقهشان به بحث میپرداختند.
«ابن سینا» در دستگاه حکومتی هیچگونه مقام رسمی نداشت و وارد سیاست نیز نشد.
او تقریباً تمام وقت خود را به نوشتن گذراند.
کتاب «شفا» و «قانون» را به اتمام رسانید و به نوشتن شرحی بر «المجسطی» افلاطون پرداخت و نخستین کتاب خود را به زبان فارسی در بارهی فلسفه تألیف کرد.
این دوران، در حقیقت بهترین دوران زندگی «ابوعلی سینا» بوده است.
او به زبان عربی تسلط فراوان داشت.
«ابنسینا که عمدهترین سهم خویش را در عرصهی علم، فلسفه و تفکر عقلی تحت چنان شرایط مسلطی ایفا کرد، بر تفکر علمی و فلسفی نسلهای پس از خود چه در شرق و چه در غرب نفوذ عمیقی برجای نهاد.
نیازی به بیان تشریحی این حقیقت نمیبینم که «توماس آگوئیناس Thomas Aguinas» آنچنان از ابنسینا تأثیر گرفتهاست که تنها در قسمت اول از کتاب خود بهنام «جامع الهیات» بیشتر از دوصد و پنجاه بار برای تأیید مطلب خود از ابنسینا نقل قول میکند.
فورلانی Furlani تأثیر «ابنسینا» را در نخستین مهرهی فلسفهی نوین یعنی در دکارت بازمییابد و «ترویلو» به دنبال فلسفهی ابنسینا در نزد «الکساندر دوهالس Alexander de Hales»، «بونا ونتوره Bonaventura»، «روژر بیکن Roger Bacon» و «دونس اسکات Dunas Scotus» میرود و رستاخیزی آن را در مکتبهای پادوا و بولونیا و در پیهترو پومپوناتزی در رنسانس مییابد.
فیلسوف معاصر آلمان «ارنست بلوخ Ernest Bloch» تأثیر «ابنسینا» را در «داوید دو دینان David de Dinant» ، «پیترو دابانو Pietro d’Abano »، «جئوردانو برونو Giordano Bruno» و «اسپینوزا Spinoza» باز مییابد.
میراثی با وسعت تأثیری چنین عظیم، خود از آبشخور فرهنگ گستردهای سیراب شده بود.
واقعیت این که «ابنسینا» در کار عمیق و بسیار متنوع خود، از یکسو بر سنن علمی و فرهنگی یونان ناظر بود و از سوی دیگر بر سنن علمی ـ فلسفی و فرهنگی ملل شرق بهویژه زرتشتی و هند و دیگر کشورهای منطقه نظر داشت.» زرتشتیگری، آیین مهر، زروانیسم ، مانویت و جز اینها چه مستقیم و چه غیر مستقیم در تمامی سیر تحول فلسفه، کلام و عرفان قرون وسطی محسوس بود.» «ابنسینا» را در تاریخ طب و دواسازی «ملکالاطباء» خواندهاند.
گفته میشود که در نتیجهی دانش پزشکی او، طب اسلامی در آن زمان به اوج خود رسید.
کتابها و آثار او در اروپای غربی تا سالها پس از قرن شانزدهم میلادی تدریس میشد.
آبشخور این تأثیر عظیم، بیشتر ترجمهی کتاب «القانون فیالطب» «ابنسینا»ست که توسط «جراردوس کرموننسین» در قرن دوازدهم به زبان لاتین صورت گرفتهاست.
به دنبال ترجمهی «قانون» به لاتین، این کتاب توسط «آندره آلپاگو Andrea Alpago» به زبان ایتالیایی ترجمه شد و از اواخر قرن پانزدهم میلادی، کتاب دانشکدههای طب مسیحیت در اروپا گردید.
این کتاب در نیمهی آخر قرن پانزدهم میلادی، شانزده بار و در قرن شانزدهم میلادی بیش از بیست بار تجدید چاپ گردیده است.
«ابوعلی سینا» بهعنوان یک پزشک، روشهای خود را بر اساس روش «جالینوس» و پزشکان یونانی دیگر بنا نهاد که کارشان توسط «حنینبن اسحاق» طبیب نستوری و طب مخصوص خلیفه متوکل عباسی ترجمه شده بود.
او بیشتر تحت تأثیر مکتب «رازی» بود که طبق نظر برخی کارشناسان، بزرگترین طبیب دنیای اسلام و یکی از بزرگترین پزشکان همهی اعصار بود.
کتاب «قانون» ابنسینا، دایرهالمعارف عظیمی است که بر مبنای دانشهای پذیرفته شدهی همان عصر بنا شدهاست.
کتاب «قانون»، خود شامل پنج کتاب دیگر است که هر کتاب در جای خود به چند فن، تعلیم، و فصل تقسیم شدهاست.
کتاب اول که کتاب اصلی است به چهار فن تقسیم شدهاست: 1 ـ توصیف بدن انسان، تشریح و فیزیولوژی آن همراه با شرحی از اَخلاط و اَمزاج 2 ـ بیماری های رایج، علل و عوارض احتمالی آنها 3 ـ بهداشت عمومی که به توصیف مرگ و ضرورت آن منتهی میگردد 4 ـ درمان بیماریهای رایج کتاب دوم در شرح چگونگی داروهاست که 785 دارو را با منشأ حیوانی، گیاهی و معدنی آنها باز میگوید.
کتاب سوم از 22 فن تشکیل شده که در بارهی بیماریهایی است که نه فقط بر بخش مبتلا به به بیماری، که بر کل بدن اثر میگذارند.
این کتاب در بارهی جراحی نیز اطلاعاتی بهدست میدهد.
کتاب چهارم در بارهی بیماریهایی است که ویژهی یک عضو نیست.
کتاب پنجم در بارهی زهرها و پادزهرهاست.
همچنین در این کتاب، دربارهی بیماریهای پیچیده و درمان آنها صحبت میکند.
کُل آثار «ابوعلی سینا» آثار «ابوعلی» شامل 238 کتاب و رساله و نامه می شود.
او تنها حکیمی است که تقریباً همه ی آثارش باقی مانده و بسیاری از آنها به طبع رسیده و برخی به زبانهای مختلف ترجمه شدهاست.
آثار عرفانی «ابوعلی سینا» •الاشارات و التنبیهات: در اصول عقاید عرفا و تعریف زاهد و عارف...
•رسالههای زیر نیز تحقیقاتی در مسائل مربوط به تصوف دارد: حثّالذکر، ماهیهالحزن، حیبنیقظان، الخلوط، الدعا، الزهد، الصلاه و ماهیتها، رسالهالطیر، رساله فیالعشق، العلماللدنّی، رسالهی سلامان و ابسال، رسالهی فی کلماتالصوفیه، فی مخاطبات الارواح بعد مفارقهالاشباح، بیانالمعجزات و الکرامات، مواقعالبهام آثار «ابوعلی سینا» در منطق و حکمت • الاشارات و تنبیهات: حاوی مطالبی است در حکمت و نیز در منطق و علم طبیعی و الهی.
در یکی از مهمترین بخشهای این کتاب، شرح «خواجه نصیرالدین طوسی»، بهنام «حل مشکلاتالاشارات» نیز آمده است.
• الانصاف: این کتاب از جملهی بزرگترین کتابهای شیخ بوده و در آن پس از تحقیق در اقوال مشرقیها یعنی شارحان کتابهای ارسطو در بغداد و ممالک شرقی اسلامی و مغربیها یعنی شارحان کتب ارسطو در اسکندریه و سایر مراکز زبان یونانی در شرح حکمت ارسطو، به انصاف از آنها صحبت کده است.
از این کتاب، بخشهایی باقیماندهاست مانند شرح «مقالهاللام» از «کتابالحروف» ارسطو و شرح «اثولوجیا» که آن نیز به ارسطو نسبت داده شده است.
• التعلیقات علی حواشی کتابالنفس لارسطاطالیس •التعلیقات یا ابحاث فیالحکمه: شامل منطق و طبیعیات و الهیات.
•رسالهالحدود: شامل هفتاد اصطلاح در اقسام فلسفه •الحکمهالعروضیه: «ابوعلی سینا» این کتاب را در بیست و یک سالگی به اسم «ابوالحسن احمد ابنعبداللهالعروض»، همسایهی خود در «بخارا» نوشته است.
•الحکمهالمشرقیه یا الفلسفهالمشرقیه:که منطق آن در دست است و به انضمام مجموعهی اشعار عربی شیخ که در قاهره چاپ شده است.
•کتاب «الشفا»: کتاب «الشفا»، مهمترین کتاب «ابن سینا» در حکمت است که چهار قسمت را شامل میشود: منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات.
هر یک از این بخشها خود به فنون و مقالات و فصلهایی دیگر تقسیم میشود.
ترجمهی بخش هایی از این کتاب به عبری، آلمانی، لاتین، فرانسوی و فارسی در دست است.
•عیونالحکمه: این کتاب در منطق طبیعی و الهی نوشته شده که «امام فخر رازی» حکیم مشهور قرن ششم و آغاز قرن هفتم آن را شرح کردهاست.
•المباحثات: این کتاب مجموعهای است از جوابهای شیخ به سؤالاتی که از سوی شاگردان او، «بهمنیاربن مرزبان» و «ابومنصوربن زیله» مطرح شده است و به همین سبب در این کتاب از مطالب متفرق فلسفی سخن به میان آمده است.
•النجاه: خلاصهای است از شفا که به قلم خود او نوشته شده و بدینسبب حاوی نکات جامعی در بارهی منطق و فلسفه است.
بخش ریاضی این کتاب را «ابوعبیدعبدالواحدبن محمد جوزجانی» شاگرد شیخ از قسمت ریاضی کتاب الشفا خلاصه کرده است.
«احوالالنفس» یا کتاب «حالالمعاد» یا رسالهی «فیعلمالنفس اختلافالناس فی امرالنفس»، مقاله فیالنفس»، «فیمعرفهالنفسالناطقه»، «المبدأ الاول»، «حقایقعلم التوحید»، «سرّالقدر»، «المبدأ و المعاد»، «رسالهالاضحویه فی امرالمعاد»، «اثباتالنبوه»، «الاخلاق و الانفعالاتالنفسانیه»، «السیاسه» نیز از دیگر آثار شیخ هستند.
در باب علوم شرعیه: «ابوعلی سینا» تفسیرهایی بر بعضی از سورههای قرآن دارد که در واقع در تطبیق اصول عقاید فلسفی بر مبنای دین اسلام نوشته شده است: تفسیر «ثمّاستوی الیالسماء وهیدخان»، تفسیر «سورهالاخلاص» ، تفسیر «سورهالاعلی»، تفسیر «سورهالفلق» معروف به «المعوذهالاولی»، تفسیر «سورهالناس» معروف به «المعوّذهالثانیه».
کتابهای فارسی «ابنسینا» از «ابوعلی سینا» فیلسوف بزرگ، چند کتاب به زبان پارسی باقی ماندهاست که بهتر دانستهایم همه را ذیل یک عنوان مذکور داریم.
انتساب بعضی از این کتابها به «ابنسینا» محقق و نسبت برخی دیگر مورد تأمل است چنانکه میتوان آنها را ترجمههایی از آثار شیخ دانست که غالباً از اختصاصات نثر قرن ششم یا بعد از آنند.
از میان کتابهای شیخ، نسبت «دانشنامهی علایی» و کتاب «نبض» بدو مسلم است.
دانشنامه ی علایی: این کتاب را شیخ به خواهش «علاءالدوله کاکویه» نوشته و آن را به قصد تحقیق در منطق و طبیعیات و هیئت و موسیقی و مابعدالطبیعه تصنیف کرد اما جز به تحریر قسمت منطق و الهیات و طبیعیات، توفیق نیافت و بقیه را شاگرد او «ابوعبید جوزجانی» بهعهده گرفت.
• «رسالهی نبض»:این رساله شامل بحث در کیفیت آفرینش عناصر ، مزاجها و طبایع است و نیز و بحثی در نقش خون در بدن و نیز نبض و انواع آن دارد.
این کتاب از جمله نخستین کتابهایی است که در فن طب نگاشته شده و حاوی اصطلاحات علمی متعدد به پارسی است.
• رسالهی معراجیه یا «معراجنامه: این رساله را «ابنسینا» به خواهش یکی از دوستان خود نگاشته و در بارهی پدیدهی معراج است و اینکه معراج، قاعدتاً روحانی است نه جسمانی.
کنوزالمعزّمین: شرحی است در باب طلسم و جادوگری.
ظفرنامه: ترجمهای است از یک کتاب به زبان پهلوی که منسوب به بزرگمهر حکیم است.
«ابوعلی سینا» آن را برای «امیر نوحبن سامانی» ترجمه کردهاست.
• «حکمهالموت»: ترجمهای است از «حکمهالموت» شیخ به عربی.
• رسالهی نفس: ترجمهای است از «رسالهی نفس» شیخ به عربی.
اصل آن در شانزده فصل و ترجمهی فارسی آن نیز به همان شکل صورت گرفته است.
المبدأ والمعاد: اصل عربی این کتاب نیز در دست است.
بعید نیست که این نسخهی فارسی، ترجمهی آن باشد.
• اثباتالنبوه: یا رسالهی نبوت که اصل آن به زبان عربی بودهاست.
از ترجمهی فارسی آن نیز نسخههایی در دست است.
• علل تسلسل موجودات: نسخههایی از آن به نام شیخ در دست است.
• «رسالهی جودیه»:این رساله در طب بوده و به نام سلطان «محمود غزنوی» است که باید در انتساب آن به «ابوعلی سینا» تردید داشت.
• «معیارالعقول»: در علم جرثقیل • «علم پیشین و برین» • «رساله در منطق» • «رسالهی عشق»: این رساله ترجمهای است از «رسالهالعشق» خود او.
• «رسالهی اکسیر» • «رساله در اقسام نفوس» • «فیتشریحالاعضاء» • «رساله در معرفت سموم» • «حل مشکلات معینه» که گویا منسوب به شیخ است و نه از آن او.
آثار «ابوعلی سینا» در علم ریاضی مهمترین آثار «ابوعلی سینا» را در علوم ریاضی باید در همان کتاب «الشفا (جزء سوم شامل: الارثماطیقی ـ علمالموسیقی ـ علمالهیئه) دید.
با اینحال، «ابوعلی»، رسالات جداگانهای هم در اصول و فروع علم ریاضی دارد مانند: «الزاویه» یا «تحقیق مبادیالهندسه»، «رؤیهالکواکبباللیل لابالنهار»، «رساله فیالموسیقی»، «الفلک والمنازل» یا «المختصر فیعلمالهیئه»، «فیسببقیامالارضفیوسطالسماء»، «ابطال احکامالنجوم»، «فیابعادالظاهرهللاجرامالسماویه».