تاثیر آموزش کار آفرینی بر رشد کسب و کارهای جدید مهارتهای جدید باید منجربه تغییرات رفتاری گردد و یاد گیرنده را در دستیابی به اهدافش یاری رساند.
هر ساله حدود ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه خالص در ایالات متحده امریکا صرف سرمایه گذاری بر روی کسب و کارهای جدید در بخش خصوصی میشود.
تنها ۲ درصد از این مقدار توسط موسسات سرمایه گذاری و یا بانکها تامین میشود.تا ۱۰ درصد دیگر آن نیز از بازار سهام و یا بازارهای عمومی حاصل میگردد.
این ارقام نشان میدهد که حداقل ۸۸% از سرمایه خالص مورد و یا منابع غیر رسمی تامین میشود.
برخی از اوقات به نقش اعتبارات دولتی در پویایی و رشد یک کسب و کار بیش از اندازه اهمیت داده می شود.
مطالعات اخیر نشان می دهد که حتی کسب و کارهای کوچک درسطوح پایین بعد از دریافت یک یا دو وام به سطح ثابتی از رشد می رسند و برای مدتی درآن سطح متوقف میشوند.
در پس هر کسب و کار در حال رشد ایده ای قابل دسترسی نهفته است و هر ایده ای از کارآفرینی با انگیزه و با اطلاعات کافی سربرون میآورد.
با وجود اینکه در توسعه کسب و کارهای موجود ابزارهای رایگانی نیزوجود دارند اما این مقاله به بهینه سازی استفاده از آموزش که عموما ابزار رایگانی نیست در ترویج و سرعت بخشی به رشد کسب و کار می پردازد.
در واقع آموزش فرایندی است که برای ترغیب به یاد گیری مهارتهای جدید سازماندهی شده است.
مهارتهای جدید باید منجربه تغییرات رفتاری گردد و یاد گیرنده را در دستیابی به اهدافش یاری رساند.
ارزش این آموزشها به محیط پیرامون آنها بستگی دارد.
به طور مثال اخبار نسبتا قدیمی در تلویزیون بعنوان یک رسانه ارزش چندانی ندارد اما در روزنامه ها هنوز خریداران زیادی دارد.
ارائه اطلاعات درست به مشتری واقعی آن و در زمان مناسب یکی از فعالیتها یی است که به سرعت در دنیا رواج یافته است.
فراهم نمودن زمینه های مناسب آموزش بسیاری از آموزشهایی که به افراد مختلف ارائه میشود به دلیل مناسب نبودن برنامه زمانی و یا فقدان زمینه های لازم اتلاف می گردد.
▪ به منظور موثر بودن آموزش سه شرط اصلی باید فراهم باشد: ۱) یادگیرنده باید با یک تغییر شدید مواجه گردد که این تغییر میتواند یک مشکل و یا یک فرصت باشد.
۲) یاد گیرنده باید بداند که این تغییر در حال وقوع است و یا در مدت کوتاهی به وقوع خواهد پیوست.
۳) ذهن یاد گیرنده باید در مقابل یادگیری یک مهارت جدید باز باشد باید خود بخواهد که یاد بگیرد تنها در این صورت است که میتواند مشکل خود را تا حدی رفع نماید و یا از فرصتی که برایش ایجاد شده است بهره جوید.
به عبارتی شما می توانید کلاس درس خود را مملو از یادگیرندگان نمایید اما نمی توانید آنها را مجبور کنید که یاد بگیرند.
به همین منظور شما باید درآنها انگیزه ایجاد کنید.
ایجاد انگیزه همیشه مرتبط با ایجاد نیاز است.
این نیاز ها می تواند نیازهای اصلی و اولیه و حیاتی ویا نیاز های پیچیده وبزرگتری باشد که سبب ارضای درونی فرد میگردد.
آموزش در صورتی تاثیر گذار است که برخی از نیا زهای یاد گیرنده را مرتفع نماید.
ارزیابی نیازهای آموزشی هر چقدر احساس نیاز بیشتر باشد آموزش مفیدتر و موثرتر خواهد بود.
آموزش فرد برای مواجهه با موقعیت احتمالی درآینده نا مشخص اثر کمتری نسبت به اموزشی دارد که برای موقعیتی معلوم و در آینده ای نزدیک به فرد داده شود.
از اینرو هرچقدر تخمین موقعیت آموزشی در تناسب با نیازها بیشتر و کاربرد آن شفاف ترباشد ایجاد انگیزه بیشتر خواهد بود.
معمولا افراد هنگامی پی به نیاز خود میبرند که با مشکلی مواجه میگردند.
مطالعاتی در مورد ۵۰۰ موسسه با هدف شناسایی متداولترین مسائلی که کسب وکار ها در طول رشد خود با آن روبرو هستند انجام شده است.
بر مبنای این بررسی مشکلات متداول در ۴ زمینه دسته بندی شده است.
۱) بازار یابی و فروش که شامل: فروش کم وابستگی به مشتری افزایش رقابت مشکلات توزیع تبلیغات غیر موثر ۲) مدیریت مالی شامل: سرمایه در گردش نا کافی مشکلات جریان نقدینگی نبود کنترل کافی در مورد حاشیه سود وهزینه ها ۳) مدیریت منابع انسانی شامل: استخدام وگزینش جابجایی وتغییرکارکنان کمبود آموزش ۴) مدیریت عمومی شامل: فقدان تجربه مدیریتی کار بیش از اندازه مالک ومدیر مشکلات مربوط به رشد مدیریتی این مشکلات ممکن است برای کسانی که به امر آموزش مدیریت می پردازند عادی باشد اما برای نو کارآفرینان و تیمهای مدیریتی که در موقعیت رشد قرار دارند مسئله ایجاد مینماید.بررسی دیگری نیز در سال۱۹۹۲ انجام شد که از کار آفرینان خواسته شد زمینه هایی را که در طول دوران رشد کسب و کارشان توجه آنها را به خود معطوف میدارد بیان کنند.
▪ زمینه های اصلی که توسط کار آفرینان مطرح شد عبا رتند از: تحصیل منابع، شامل منابع مالی ومدیریتی واستعدادهای فنی توسعه استراتژی جدید بازار یا ارائه محصولی خاص در بازار ارتباطات تخصیص منابع که نیاز به استفاده از سیستمهای حسابداری بودجه بندی پیشرفته گردش کاری وافزایش تقاضا برای تخصصی کردن کارها روابط انسانی و کم شدن ارتباط مدیران با کارمندان تخصص فنی و نیاز بیشتر به تخصص در شرکت قابلیت دسترسی مالی ارائه آموزش علاوه بر نیازهای یاد گیرندگان در برنامههای آموزشی در بالا اشاره گردیده جنبه مهم دیگری که تاثیر گذاری آموزش را افزایش می دهد نحوه ارائه آن است.
این شیوه باید در برگیرنده دو زمینه اصلی باشد.
۱) رساندن اطلاعات کافی به مخاطب به نحوی که تقاضا با عرضه تناسب داشته باشد.
۲) انتخاب روش مناسب آموزش در یک بازار ایده ال باید کلیه اطلاعات در هر زمانی و برای هر فردی قابل دسترسی باشد.
این مطلب برای هر کار آفرینی که علاقمند به استفاده از دوره های آموزشی است صدق میکند.
متاسفانه این مطلب همیشه و به طور مداوم برای هر مدیر کسب و کار برقرار نیست.
از طرفی تنها با داشتن این اطلاعات است که کار آفرین در موقعیتی قرار میگیرد که میتواند تصمیمی آگاهانه بگیرد.
در بانکداری شرایطی که کارگذار بانک قرض گیرنده را به درستی نمی شناسد و در نتیجه قرض دادن به او را سرمایه گذاری توام با ریسک میداند عدم تناسب اطلاعات خوانده میشود.
به طور مشابه به این دلیل که کار آفرینان اطلاعات اندکی در خصوص دوره ها و یا روشهای آموزشی دارند صرف زمان برروی آموزش را توام با ریسک میدانند.
یک راه حل ممکن برای حل مسئله این است که بخش دولتی (عمومی) به عنوان یکی از عوامل موثر در امرآموزش توان خود را مصروف ترویج و بهبود کیفیت روشها و فعالیت های آموزشی نماید.
در سال ۱۹۹۷ موسسه UPTON از کارآفرینان در مورد روش مورد نظرشان در ارائه دوره آموزشی فراهم کردن گردش نقدینگی سوال نمود.
در نتایج بدست آمده از آنها اظهار داشته اند که یک سمینار یکروزه یا نیمروزه را ترجیح می دهند.۲۱% دیگر آنها میز گرد را ترجیح میدهند، در حالیکه ۱۶% ترجیح میدهند که از CD و یا VD استفاده کنند.
از این بررسی که در بین ۵۰ کار آفرین در مرحله رشد انجام شده است روشهای آموزشی زیر بدست آمده است.
کار آفرینان باید تصمیم بگیرند که روش آموزشی مد نظرشان چیست، مکان آموزش کجا بهتر است و نحوه ارایه آموزش چگونه باشد.
هر نوع برنامه آموزشی باید: متناسب با احتیاجات و زمان آنها تنظیم شود.
کار آفرینان در فرایند یادگیری فعالانه عمل کنند.
برای کار آفرینان محتوی مهم است نه فرایند.
کار آفرینان به اطلاعات و دانشهای خاص نیازمندند نه اطلاعات کلی.
این اطلاعات باید به کار آفرینان در پیشبرد اهداف سازمان و تشخیص فرصتهای رشد که پیش روی آنها قرار دارد کمک نماید.
آنها به اطلاعات لازم در زمینه محیط کسب و کار خود نیازمندند.
آنها علاقمندند که از تجربه کسانی که قبلا در موقعیتی مشابه قرار داشته اند استفاده نمایند.
نتایج ما به عنوان مربیان کارآفرینی بیش از پیش با مسئله آموزش چه در جوامع شهری و چه در جوامع روستایی و با مخاطبینی که در موقعیت ایجاد کسب و کارهای جدید هستند مواجه میباشند.
در نتیجه ضرورت دارد که علاوه بر تشخیص نیازهای کارآفرینان فعلی این درک حاصل شود که آنها چه نیازی را احساس میکنند و علاقمندند بر روی چه نوع آموزشهای سرمایه گذاری نمایند.
از تحقیق فوق نکاتی به نظر میاید که با آموزش کار آفرینی مرتبط می باشند.
کارآفرینان مایلند که آموزش ارائه شده به انها ویژگیهای ذیل را داشته باشند.
▪ کوتاه، دقیق،فشرده، خاص و مرتبط با مسائل ضروری آنها اگر آموزشها همخوانی بیشتری با این معیارها داشته باشند کارآفرینان برای استفاده از آنها پیدا می کنند.
نقش سرمایه گذاری دولتی (عمومی) در این معادله شناساندن مزایای آموزش و خلق بازار وسیعتری برای شرکت کنندگان بخش خصوصی در آموزش کارآفرینی است.
اگر آموزشها همخوانی بیشتری با این معیارها داشته باشند کارآفرینان برای استفاده از آنها پیدا می کنند.
کارآفرینی اجتماعی کارآفرینان اجتماعی افرادی هستند که از فرصتهای پیش آمده به خوبی استفاده کرده و با ایجاد تغییراتی چیزهای جدیدی را میآفرینند .
کارآفرین همیشه در جستجوی تغییر است و به آن حساسیت نشان میدهد و در یک فرصت استثنایی از آن استفاده میکند .
کارآفرینی ابزار بسیار مهمی در توسعه اقتصادی است که عمدهترین تاثیر خود را با ایجاد شغل نشان میدهد .
کارآفرینان برخی کارها را برای اولینبار انجام میدهند و از اینرو همیشه ریسکپذیرند.
کارآفرینان نیازی نیست مخترع باشند بلکه آنها به سادگی نیاز دیگران را برای ابداع ازطریق آفرینش ایدههای نو برطرف میکنند .
موسسات آموزشی باید کارآفرین اجتماعی تربیت کنند تا بتوان با روشهای جدید به پیشرفت اجتماعی دست یافت .
مفهوم کارآفرینی تحتالشعاع مسائل جامعه قرار گرفته و از حد یک شعار فراتر نرفته و به صحنههای کسبوکار و سازمان هنوز وارد نشده است.
در اکثر کشورهای توسعهیافته، مفهوم کارآفرینی در سطوح اقتصادی جاافتاده بهطوری که جوانان میتوانند خود را به یک قهرمان تجاری تبدیل کنند.
ولی در کشور ما کارآفرینی اقتصادی بیشتر اشتباهاً به عنوان ایجاد شغل به کار برده میشود.(1) کارآفرینی از دیدگاههای مختلف موردبررسی قرار گرفته بهطوری که پیتر دراکر، مککله لند، توماس بگلی و دیوید بوید نظرات متفاوت و گوناگونی درخصوص مفهوم کارآفرینی ارائه کردهاند.
برخی از محققان درمورد هدف و انگیزه کارآفرینان و بعضی دیگر خصوصیات و ویژگیهای آنان را موردمطالعه قرار دادهاند.
کارآفرینی به مفهوم اجتماعی کمتر کانون توجه نظریهپردازان مدیریت و اقتصاد قرار گرفته، مطالعات و بررسیهای انجام شده نیز حاکی از آن است که به این بخش از کارآفرینی توجهی نشده بهطوری که اکثر مطالعات و پژوهشها در زمینه کارآفرینی به مفهوم اقتصادی آن است.
این نوع کارآفرینی منفعت موسسه اجتماعی را با تصویری از انضباط، نوآوری و وابستگی اجتماعی بیان میدارد و ریشه در تعاملات انسانی و روابط اجتماعی بشری دارد.
کارآفرینی اجتماعی پدیده یا نظریه جدیدی نیست بلکه پیدایش آن مقارن با به رسمیت شناختن و ایجاد موسسات و بنگاههاست.
کارآفرینان اجتماعی نگرشهای خلاقانه برای حل مسائل اجتماعی را جهت ایجاد ارزش اجتماعی به کار میبرند و دارای خصوصیات و ویژگیهای خاص خود یعنی عاملان تغییر در بخش اجتماعی، پذیرش ماموریت برای ایجاد و بقا ارزش اجتماعی، شناسایی و ترغیب فرصتهای جدید، بهکارگیری فرایند مستمر نوآوری و اقدام جدی بهوسیله منابع دردسترس که درنهایت به ارزشسازی اجتماعی و بقا موسسه اجتماعی منجر میگردد، از اینرو، باتوجه به ویژگیهای خاص و بارز کارآفرینان اجتماعی بایستی افرادی که صلاحیت کارآفرینی اجتماعی را دارند تشویق و به آنان پاداش داده شود تا قادر به فعالیت در زمینههای اجتماعی باشند .
تعاریف کارآفرینی پیتر دراکر کارآفرینی را از دیدگاه فردی موردتوجه قرار داده و کارآفرینان را صرفاً عامل تغییر نمیداند، بلکه میگوید آنان افرادی هستند که از فرصتهای پیش آمده (تکنولوژی، سلیقههای مصرفکننده، مزیتهای اجتماعی و غیره) به خوبی استفاده کرده و با ایجاد تغییراتی چیزهای جدیدی را میآفرینند.
باتوجه به تعریف فوق، کارآفرین همیشه در جستجوی تغییر است و به آن حساسیت نشان میدهد و در یک فرصت استثنایی از آن استفاده میکند.
کارآفرینان اجازه نمیدهند آزادیشان بهوسیله منابع اولیه محدود شود و منابع را برای نیل به اهداف کارآفرینی بسیج میکنند.
از اینرو، کارآفرینی ابزار بسیار مهمی در توسعه اقتصادی است که عمدهترین تاثیر خود را ازطریق ایجاد اشتغال نشان میدهد و برای نیل به این مهم، زمینهسازی فرهنگی و آمادهسازی جامعه بایستی مدنظر قرار گیرد.(2 ) کارآفرینان دارای رفتار پیچیده هستند و هیچ نظریهای نمیتواند رفتار آنان را تشریح کند.
شاید اولین و مهمترین نظریه مربوط به زمینههای روانی کارآفرینان توسط دیوید مک کله لند در دهه 1960 مطرح گردید.
مک کله لند بیان میدارد که کارآفرینان افرادی هستند که نیاز فراوانی به موفقیت دارند و مخاطرات بالایی را میپذیرند و چنین ریسکهایی آنان را به فعالیت مداوم تحریک میکند.
مک کله لند معتقد بود در جوامعی که گرایش به تولید بیشتر باشد افراد نیاز بالایی برای موفقیت دارند .
سایر محققان درمورد اهداف و انگیزه کارآفرینان به مطالعه و بررسی پرداختهاند و بیان داشتهاند که سلامت، قدرت، اعتبار، امنیت، عزت نفس و خدمت به جامعه از ویژگیهای آنان است.
در اواسط دهه 1980 توماس بگلی و دیوید بوید ادبیات روانشناسی در کارآفرینی را موردمطالعه قرار دادند که تلاشی بود برای تمایز بین کارآفرینان و افرادی که واحدهای تجاری کوچک را اداره میکنند که درنهایت به شناسایی پنج بعد کارآفرینی منجر گردید که عبارتند از:(3 ) بعد اول: نیاز به موفقیت: نیاز به توفیق یک انگیزه مشخص بشری است که از احتیاجات دیگر انسانی متمایز است.
افراد توفیقگرا مخاطرهجویی را درحد متوسطی ترجیح میدهند زیرا آنان معتقدند که کوششها و تواناییهایشان بر نتیجه کار تاثیر میگذارند و علاقه فراوانی برای یافتن موقعیتی دارند که موفق به یک بازخور واقعی از نحوه رفتار خویش گردند.
طبق مفهوم نیاز به موفقیت مک کله لند، نیاز به موفقیت کارآفرینان بسیار بالاست .
بعد دوم: کانون کنترل: این عقیده فردی که شانس یا سرنوشت، زندگی شخصی آنها را کنترل نمیکند از خصوصیات ویژه کارآفرینان است .
کارآفرینان و مدیران هر دو تمایل دارند فکر کنند که خودشان راه و روش هر چیزی را میدانند و شانس و اقبال نقشی در زندگی شخصی و کاری آنان ندارد .
بعد سوم: تحمل مخاطره: کارآفرینانی که تمایل به ریسکهای متوسط دارند نسبت به کارآفرینانی که ریسک نامعقولی را میپذیرند بازده بالاتری را بهدست میآورند .
بعد چهارم: تحمل ابهام: تا اندازهای هر مدیری خیلی از تصمیمات را با اطلاعات نادرست و نامشخص اتخاذ میکند.
اما کارآفرینان ممکن است با ابهامات بیشتری مواجه شوند؛ به خاطر اینکه ممکن است برخی از کارها را برای اولینبار انجام دهند از اینرو، همیشه در زندگی خود مخاطره میپذیرند .
بعد پنجم: رفتار نوع :A این نوع رفتار، تمایل به انجام کار بیشتر در زمان کمتر اشاره دارد و اگر نیاز به انجام چنین کاری باشد، علیرغم ایرادهای دیگران کارآفرینان آن را انجام میدهند.
موسسان و بنیانگذاران شرکتهای کوچک تجاری تمایل به درجه بالایی از نوع رفتارA نسبت به دیگر رفتارها دارند .
بهطور واضح کارآفرینان برای اقدام به یک کار تجاری بیشتر از همه به اعتماد به نفس، خودهدایتی، خوشبینی و تشویق نیاز دارند .
گاهی اوقات کارآفرینان تصمیم میگیرند تا به یک سرمایهگذاری جدید اقدام کنند؛ چرا که نمیخواهند افقها و چشمانداز آینده خود را نادیده بگیرند، آنان تمایل به ریسک تضمینی با سود مالی دارند.
در مواجه با این شرایط، بسیاری از افراد کارآفرین برای کنترل سرنوشت شغلی و حرفهای خود تشویق میشوند، در مدیریت و در جاهای مختلف شما میتوانید برخی از این کارآفرینان را ببینید .
مفهوم و معنای کارآفرینان اجتماعی مفهوم کارآفرینی اجتماعی از تعاملات انسانی و کنش و واکنش بشری نشأت گرفته است.
کارآفرینی اجتماعی منفعت موسسه اجتماعی را با تصویری از انضباط، نوآوری و وابستگی اجتماعی بیان میدارد.
باتوجه به اینکه اکثر موسسات اجتماعی با بازدهی پایین و عدم کارایی مواجهاند و بسیاری از فعالیتهای بشردوستانه از انتظارات و برنامههای دولت به دور ماندهاند ضروری است که کارآفرینان به مسائل اجتماعی توجه بیشتری داشته باشند؛ کارآفرینان اجتماعی نیازمند به توسعه و گسترش طرحها و مدلهای جدید برای قرن حاضر هستند .
کارآفرینی اجتماعی پدیده نو و جدیدی نیست بلکه کارآفرینی از زمان پیدایش موسسات و بنگاههایی که به رسمیت شناخته شدهاند مطرح شده و کارآفرینان روشهای کارآمد و موثری را برای اجرای ماموریتهای اجتماعی خود جستجو میکنند.
اکثر کارآفرینان اجتماعی با سازمانهای غیرانتفاعی جهت کسب سود و درآمد شروع به کار میکنند و صاحبان کار و سرمایه نیز با جذب آنان مسئولیت اجتماعی خود را به کارآفرینان اجتماعی واگذار میکنند.
سوالهایی که در این زمینه مطرح میشود این است که: کارآفرین اجتماعی چگونه فردی است؟
کارآفرین اجتماعی تمایل به چه کاری دارد؟
کارآفرین اجتماعی چه مفهومی دارد؟
کارآفرینان اجتماعی افرادی هستند که تغییراتی را در خدمات اجتماعی از طریق موارد ذیل جهت دستیابی به ارزش اجتماعی بهوجود میآورند:(5 ) تبیین و تعریف فرایندهای جدید خدمات، تولیدات یا روشهای منحصربه فرد عملیاتی که با نوآوری همراه است؛ ایجاد ظرفیتهایی برای ماندگاری و گسترش فعالیت؛ توجه به ایجاد سرمایه و ارزش اجتماعی؛ بهکارگیری نگرشهای بازارمدار برای حل مسائل اجتماعی؛ یافتن بازارها و فرصتهای جدید برای ماموریت غیر سودآور یا زمینههای حمایت نشده توسط نیروهای بازار .
کارآفرین اجتماعی خلقکننده ارزش اجتماعی است ولی توجیه اینکه منابع مورداستفاده کارآفرین در ایجاد آن ارزش، مناسب بوده یا خیر، کار مشکلی است و تعهد اجتماعی شاخص مناسب و قوی برای بررسی کارایی و اثربخشی امور اجتماعی نیست.
کارآفرینان اجتماعی در بازار کار میکنند اما این بازارها دارای نظم و انضباط معینی نیستند.
خیلی از سازمانهای هدفدار اجتماعی برای بعضی از خدمات خود حقالزحمه مطالبه میکنند، آنها همچنین در دریافت بخششها، کمکهای داوطلبانه و انواع دیگری از پشتیبانیها رقابت میکنند.
کارآفرینان اجتماعی دارای خصوصیات مشترکی هستند که این ویژگیها عبارتند از : تفکر بیش از حد و دیدن فرصتهایی که دیگران نمیبینند؛ مخاطرهپذیری و تشویق به قضاوت و تعقل؛ مشکلگشایی؛ ایجاد چشماندازهای عملی بهوسیله عقایدشان که باعث بهبود زندگی افراد میشود؛ ساعت کاری چرخشی (منعطف) با ترغیب به سوی هدف اجتماعی .
عناصر کارآفرینی اجتماعی کارآفرینی اجتماعی از شش جزء تشکیل شده که این عناصر به تفصیل عبارتند از : 1 - عاملان تغییر در بخش اجتماعی: کارآفرینان اجتماعی اصلاحگر و تحولگرا با یک ماموریت اجتماعی هستند، آنها تغییرات اساسی را در بخش اجتماعی با کارهایی که انجام میدهند بهوجود میآورند و چشماندازشان جسورانه است و به موارد اصولی و مشکلات اساسی تاکید میکنند و به علائم ساده رفتاری توجه ندارند.
آنها اغلب نیازها را کاهش میدهند به جای اینکه دقیقاً آنها را برآورد سازند و در جستجوی تغییرات منظم و پیشرفتهای قابل قبولی هستند، اگرچه ممکن است بهصورت محلی فعالیت کنند فعالیتهایشان توانایی برانگیختن پیشرفتهای همگانی در مناطق انتخاب شده را دارد.
درهرحال فعالیتهای آنها در زمینه آموزش، مراقبتهای جسمی، بهبود اقتصادی، هنر و بخش اجتماعی است .
2 - پذیرش ماموریت برای ایجاد و بقا ارزش اجتماعی: این مرکز ثقلی است که کارآفرینان اجتماعی را از کارآفرینان اقتصادی متمایز میسازد، حتی از آنانی که بهطور اجتماعی مسئول فعالیتهای بازرگانی هستند.
برای کارآفرینان اجتماعی، ماموریت اجتماعی اساسی و بنیادی است.
نقش کارآفرینی اجتماعی در توسعه اجتماعی این است که نمیتواند مزایای خصوصی ایجاد شده برای افراد را کاهش دهد.
سودآوری، ایجاد ثروت و پاسخ به تمایلات مشتریان بخشی از این مدل است.
ولی این عوامل ابزاری برای نیل به اهداف اجتماعی است.
سودآوری معیار ایجاد ارزش و رضایت مشتری نیست بلکه معیاری برای میزان تاثیرات اجتماعی است.
کارآفرینان اجتماعی یک برگشت طولانی در سرمایهگذاری را جستجو میکنند، آنان ازطریق واکنش سریع میخواهند پیشرفتهای درازمدت را ایجاد کنند و همیشه درمورد ماندگاری تاثیر اجتماعی فعالیت خود میاندیشند .
3 - شناسایی و ترغیب سرسختانه فرصتهای جدید: درجایی که دیگران مسائل و مشکلات را میبینند کارآفرینان فرصتها را شناسایی میکنند .
کارآفرینان اجتماعی به سادگی به سوی درک نیازهای اجتماعی سوق پیدا نمیکنند درعوض آنان در زمینه اینکه به پیشرفتی دست پیدا کنند دیدگاه و بینش جدیدی دارند و چشمانداز کاری خود را معین میسازند .
آنان مدلهایی را توسعه داده و قادرند به آنچه که انجام میدهند نائل شوند، همچنین آنان یاد میگیرند چه چیزی را انجام دهند یا ندهند.
جزء اصلی کار آنان اصرار و پافشاری برای پیشبینی و قضاوت است.
آنان زمانی که با یک مانع مواجه میشوند بیشتر فعالیت میکنند.
سوال کارآفرینان این است که: چگونه میتوان بر این موانع فائق آمد؟
چگونه میتوان این کار را انجام داد؟
جواب آن است که آنان با شناسایی فرصتهای جدید و پافشاری و اصرار در آن و ترغیب هدف خود قادرند به موانع موجود غلبه کنند .
4 - بهکارگیری فرایند مستمر نوآوری، سازگاری و یادگیری: کارآفرینان مبتکر و نوآورند، آنان به انجام کارهای تازه و توسعه مدلهای جدید میپردازند و پیشقدم در ارائه نگرشهای جدیدند.
باتوجه به گفته شومپیترSCHUMPETER) ) ، نوآوری میتواند اشکال بسیاری به خود بگیرد و نیازی به اختراع چیزهای جدید نداشته باشد و به سادگی میتواند با ایده جدید، روش جدید و با یک موقعیت جدید همراه باشد.
کارآفرینان نیازی نیست که جزء مخترعان باشند بلکه آنها به سادگی نیاز دیگران را جهت ابداع، ازطریق آفرینش ایدههای جدید برطرف میکنند.
نوآوری آنان ممکن است ازطریق چگونگی ساختار برنامههای اصلی یا کیفیت منابع دردسترس پدیدار شود.
آنان روشهای نوآوری را برای اطمینان از مخاطرات جستجو میکنند که از آن طریق به منابع در طول زمان دست خواهند یافت و ارزش اجتماعی ایجاد خواهندکرد.
تمایل به نوآوری بخشی از روش کار موثر کارآفرینان است و آنان درصدد کاهش فعالیت خود نیستند بلکه گرایش به تحمل بالایی از ابهام و یادگیری مدیریت ریسک برای خود و دیگران را دارند.
آنان شکست در یک پروژه و یا برنامه را نه به عنوان تراژدی (نمایش) شخصی بلکه تجربه یادگیری میدانند .
5 - اقدام جدی و بیباکانه بهوسیله منابع دردسترس: کارآفرینان اجتماعی اجازه نمیدهند بهواسطه حفظ منابع خود از ترغیب چشماندازشان چشمپوشی کنند.
آنها در انجام دادن کارهایشان با حداقل منابع و جذب حداقل منابع از دیگران، مهارت خاصی دارند.
آنان از منابع کمیاب بهطور کارآ استفاده میکنند و منابع محدود خود را ازطریق اشتراک مساعی با دیگران و شرکای خود تامین میکنند.
آنها همه منابع را با سرشت بشردوستانه برای کارهای تجاری خود جستجو میکنند و از طریق هنجارها یا سنتهای موجود درخصوص بخششها و کمکهای داوطلبانه محدود نمیشوند.
آنان خطرات و مسائل آینده را ازطریق کاهش زیانهایی که به شکست منجر میشوند را تخمین میزنند.
تحمل میزان ریسکپذیری سهامدارانشان را درک و شناسایی میکنند .
6 - ارائه حس بلندپروازانه پاسخگویی به موسسات و پیامدهای حاصله : از آنجا که انضباط بازار بهطور خودکار مخاطرات اجتماعی غیرکارآ را پاکسازی میکند، کارآفرینان اجتماعی گامهایی را برای اطمینان از اینکه آنها ارزش ایجاد میکنند را برمیدارند.
آنان این اطمینان را دارند که بهطور دقیق نیازها و ارزشهای افراد ارزیابی میشود و قصد دارند با فعالیتهایی که انجام میدهند به جوامع خدمت کنند.
آنان انتظارات و ارزشهای دیگر مخترعان و نوآوران را درک میکنند.
آنان پیشرفتهای اجتماعی را برای مزیتهایی که به جوامع بشری دارد جستجو میکنند و برگشتهای اجتماعی و مالی آن را نیز درنظر میگیرند .
کارآفرینان اجتماعی سازوکارهای بازخور برای تقویت پاسخگویی اجتماعی را بهوجود میآورند.
آنان پیشرفتهای خود را با معیارهای همچون اجتماعی، مالی و پیامدهای مدیریتی ارزیابی میکنند .
نتیجه کارآفرین فردی است که از فرصتهای پیش آمده به خوبی استفاده کند و با ایجاد تغییراتی قادر به خلق اثری جدید باشد.
از اینرو، کارآفرینی فعالیت بدیع و جدید نیست بلکه فعالیتی نادر است، بنابراین، کارآفرینی اجتماعی نوعی فعالیت کمیاب و مجموعهای از رفتارهای استثنایی را دربر میگیرد.
این رفتارها باید تشویق و ترغیب و به آنانی پاداش داده شود که صلاحیت و شایستگی برای انجام این کار را دارند.
در شرایط متحول و متلاطم امروزی ما نیاز به رفتار کارآفرینی در همه بخشها داریم ولی هرکسی شایستگی کارآفرین شدن را ندارد همچنان که یک مدیر بخش بازرگانی یا اجتماعی نمیتواند کارآفرین باشد.
از اینرو، کارآفرینی دارای شاخصها و معیارهای خاص خود است.
ازطرفی، هرکسی تمایلی برای کارآفرینی اجتماعی ندارد چرا که توانایی و صلاحیت خاص خود را میطلبد و همچنین بازده مشخص اقتصادی را برای افراد به ارمغان نمیآورد.
بنابراین، باتوجه به خصوصیات، عناصر و اجزأ کارآفرینی اجتماعی بخش اجتماعی نیاز به سبک رهبری متفاوتی دارد و کارآفرینان اجتماعی گونه خاصی از شیوه رهبری را باید دارا باشند که ضرورت شناسایی و پرورش آنها امری جدی و خطیر است.
پس موسسات آموزشی باید متعهد به این امر باشند که کارآفرینان اجتماعی را جهت دستیابی به پیشرفت اجتماعی با روشهای جدید تربیت کنند تا بتوانیم با فراغ بال بیشتری به فعالیتهای اجتماعی بپردازیم .
کارآفرینی در دنیای امروز – زیر ساختها ، ضرورت و اهمیت در دنیای درحال تحول امروز، کامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد.
به عبارتی دیگر جامعه و سازمانی میتواند در مسیر توسعه، حرکت روبه جلو و با شتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش وحصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند.
امروزه که کار و فعالیت شکل تازه ای به خود گرفته است و به سوی خودکارفرمایی و خوداشتغالی در حرکت است.
کارآفرینی و کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا میکنند.
تجارب کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، مالزی و هند آکنده از فعالیتهای چشمگیر کارآفرینانی بوده است که امروز به توسعه یافتگی کشور خود می بالند.
باید توجه داشت که کارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید نمی پردازند بلکه با ساختار، تفکر، تحرک و فرهنگ لازم دست به تخریب خلاق می زنند تا از دل ویرانه های کهن بنای رفیع آبادانی و پیشرفت را برافرازند.
باتوجه به نقش و اهمیت کارآفرینی و سابقه درخشان کارآفرینان در توسعه بسیاری از کشورها و باتوجه به مشکلات اقتصادی زیادی که کشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی می طلبد، ترویج و اشاعه مفهوم کارآفرینی، بسترسازی برای فرهنگ حامی کارآفرینی و مهمتر از همه تربیت افراد (بویژه تحصیلکردگان) کارآفرین سازمانی برای تمامی جوامع بــه خصوص برای جوامع درحال توسعه ای مانند ایران از اهمیت و ضرورت حیاتی برخوردار است.
شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راه حلهای جدید و متفاوتی را طلب می کند.
ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که موجب می شوند سیاستگذاران و تصمیم سازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی شک آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست.
اکنون در عرصه جهانی، افراد خلاق، نوآور و مبتکر به عنوان کارآفرینان منشا تحولات بزرگی در زمینههای صنعتی، تولیدی و خدماتی شده اند و از آنها نیز به عنوان قهرمانان ملی یاد می شود.
چرخهای توسعه اقتصادی همواره با توسعه کارآفرینی به حرکت درمی آید.
در اهمیت کارآفرینی همین بس که طی بیست سال (1980 - 1960) در یکی از کشورهای جهان سوم (هند) تنها 500 موسسه کارآفرینی شروع به کار کردهاند و حتی بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان برای حل مشکلات خود به کارآفرینان روی آوردهاند.
آنچه در شرایط سخت کنونی ضرورت آن در جامعه بیش از پیش احساس می شود، پرداختن به این مقوله اساسی، یعنی کارآفرینی است.
زیرا مسلماً کارآفرینان باتوجه به خصوصیات ممتاز و برجسته خود قادرند در چنین شرایطی منابع لازم برای ایجاد رشد و توسعه در زمینه های تولید و منابع انسانی فراهم کرده، اشتغال و کسب و کار جدید ایجاد کرده و با نوآوری صنعتی بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بیفزایند.
امروزه نیروی انسانی به عنوان یک منبع نامحدود و محور هر نوع توسعه مطرح می باشد.
در این بین کارآفرینان به طورخاص دارای نقشی موثرتر در فرآیند توسعه اقتصادیاند.
تحقیقات نشان داده که بین رشد اقتصادی و تعداد کارآفرینان در یک کشور همبستگی مثبت وجود دارد.
زیرا کشوری که دارای تعداد زیادی کارآفرین باشد از محرکهای تجاری و اقتصادی قویتری برخوردار است.
آموزش و پرورش کارآفرینان سازمانی نیازمند یک متدولوژی آموزشی اجرایی برای همکاری تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه جهت مواجهه با فشارهای شدید اجتماعی حاصل از رشد سریع فناوری و کمبود نیروی انسانی متخصص در جهان امروز است.
در این روش که عنوان کارآفرینی یافته، انسانها به گونه ای پرورش می یابند که خود درجهت خلق کار قدم بردارند.
مشاهدات حاصل از اعمال این متدولوژی به صورت موردی در قالب مأموریت اجتماعی، اهداف، مقصد مشخص، و نیز فعالیتهای مترتب آن منعکس گردیده اند.
سابقه کارآفرینی در دنیا در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که درکار مأموریت نظامی بودند کارآفرین می خواندند و پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز همین واژه با محدودیتهایی مورد استفاده قرار گرفت.
از حدود سال 1700 میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است.
کارآفرینی و کارآفرین اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای خود تشریح کردهاند.
ژوزف شومپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال 1934 که همزمان با دوران رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر کارآفرینی» لقب دادهاند.
از نظر وی «کارآفرین نیروی محرکه اصلی درتوسعه اقتصادی است » و نقش کارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد».
همچنین کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها با بررسی و تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.
جامعه شناسان کارآفرینی را به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته و به بررسی رابطه متقابل بین کارآفرینان و سایر قسمتها و گروههای جامعه پرداختهند.
دانشمندان مدیریت به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمانها پرداختهاند.
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق ، سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را میتوان به پنج دوره تقسیم نمود: دوره اول ( قرون 15 و 16 میلادی) : در این دوره به صاحبان پروژههای بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژهها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، تأسیسات نظامی و ....
از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید.
کارآفرین اطلاق میشد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده است.
دوره دوم ( قرن 17 میلادی) : این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان ، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میباشد.
دوره سوم ( قرون 18و 19 میلادی) : در این دوره کارآفرین فردی است که مخاطره میکند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام تأمین میکند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایهگذار) و مدیر کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.
دوره چهارم ( دهههای میانی قرن بیستم میلادی) : در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است.
دوره پنجم، دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاکنون ) : در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت گرفت.
تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نمودهند.