خلاقیت ، توصیف ، محدودیت ها و روش های ایجاد خلاقیت
خلاقیت واژه ای است مبهم و ارائه تعریف دقیق از آن دشوار می باشد . محققان اغلب به جای تعریف آن ، خصوصیات افراد خلاق را ترسیم کرده اند . اما اگر بخواهیم تعریفی از آن ارائه کنیم می توانیم بگوییم : خلاقیت یک فرآیند ذهنی است مرکب از قدرت ابتکار و انعطاف پذیری . خلاقیت هر حسی را در بر می گیرد : بینایی ، بویایی ، چشایی و شاید حتی ماورای حس را ، بسیاری از آن نامرئی ، غیر کلامی و ناهشیار است . برخی از محققان ( ویلسون 1962 ، کراچفیلد 1962 ) خلاقیت را نقطه مقابل همنوایی می دانند و به نظر آنها خلاقیت یعنی عقاید اصیل ، نظریات متفاوت نگریستن به مسائل لوفرانکویس معتقد است : همان گونه که هوش خیلی پایین همان کودنی است > خلاقیت خیلی پایین هم معمولی بودن است .
سطوح خلاقیت به نظر آی ، آر ، تایلور ( 1995 )
خلاقیت بیانی : همانند ترسیم خودبخودی کودکان .
خلاقیت بارآور : همانند تولیدات هنرمندان یا دانشمندان .
خلاقیت ابداعی : که از طریق تغییرات و پیشرفت حاصل می شود .
خلاقیت اختراعی : که در آن هوش و ذکاوت با روشهای و فنون آشکار می شود .
خلاقیت ظهوری : جایی که یک اصل یا فرض جدید وجود دارد و در حول آن مکاتب و حرکتهای
ازه و مانند آنها شکوفا می شوند .
با در نظر گرفتن سطوح فوق عقیده بر این است که همیشه درجاتی از خلاقیت وجود دارد اما برخی از تولیدات بیشتر خلاقانه است و برخی دیگر کمتر . به عبارت دیگر خلاقیت در سطوح و درجاتی متفاوتی ظاهر می شود و از کشف ساختار اتم گرفته تا خوب مسطح کردن باغ متغیر است . اما آنچه به عنوان یک ملاک خلاقیت بیشتر حائز اهمیت است > تازه بودن می باشد . این ملاک در هر تعریفی از خلاقیت دیده می شود > به نظر ترستون نظر جامعه شرط نیست که تولید چیزی را نو به حساب آمرد یانه ؛ بلکه همین که فکری برای اولین بار به ذهن همه کس از یک زن خانه دار معمولی گرفته تا یک هنرمند برجسته ایجاد شود .
اشتاین (1953 ) برخلاف ترستون معتقد است که خلاقیت باید بر حسب فرنگ و جامعه تعریف شود . به نظر او بدیع و تازه بودن به این معنی است که در آن جامعه قبلاً وجود نداشته است او معتقد است برای این که کاری را یک کار خلاق بدانیم باید توسط گروهی از افراد به صورت کاری مفید و جالب و قابل قبول در نظر گرفته شود .
روش های مختلف خلاقیت
روش نو داروینی : حرکت فکر بدون ضابطه و به صورت آزمایش و خطاست تا این که منجر به کشف می شود .
روش نو لامارکی : یک قواعد اولیه در تفکر خلاق وجود دارد که ما از آن تبعیت می :نیم و در پرتو آن تبعیت است که بعدها عمل کشف صورت می گیرد . در این روش افراد خلاق باید از یک چهار چوب تبعیت کنند وگرنه خلاقیت صورت نمی گیرد .
روش ترکیبی ( چند مرحله ای ) : در مراحل اولیه خلاقیت قاعده مندی نقش بازی میکند و در مراحل بعدی روش داروینی مصداق پیدا می کند .
شرایط خلاقیت
منشأ تولید خلاقیت چیست ؟ آیا می توان خلاقیت را به توانایی ویژه ای از صفات شخصیتی نسبت داد ؟ یا اجزای دیگری هستند که در این فرایند نقش بازی می کنند ؟ تحقیقات نشان داده است که عوامل اجتماعی و محیطی نقش های عمده ای در عملکرد خلاقاه ایفا می کنند . ارتباط قوی و مثبتی بین حالت انگیزشی شخص – جهت گیری انگیزشی – و خلاقیت وجود دارد . تا حد زیادی این محیط اجتماعی است یا لااقل برخی از جنبه های محیط است که این جهت گیری را تعیین می کند در همین ارتباط ما از اصل انگیزش درونی خلاقیت سخن خواهیم گفت . مطابق با این اصل مردم زمانی خلاق می شوند که از طریق علاقه ، لذت ، رضایت و چالش در انجام کار احساس برانگیختگی کنند نه به وسیله فشارهای و اجبارهای بیرونی .
در اصل عشقی که مردم به کارشان دارند نقش عمده ای در خلاقیت آنها دارد برای مثال اشتاینر می گوید :
هیچکس به اندازه انیشتین از علم لذت نبرده است . از طریق نامه ها > مطالعه زندگی نامه افراد و یا یادداشت های دیگران می توان برخی از افراد و دانشمندان را شناخت که به کار خود علاقه و عشق وافری داشتند که نهایتاً منجر به ابداعات ، اختراعات و پیشرفتهای چشمگیری در ان زمینه شده است . هنری جاگلوم کارگردان سینما معتقد است لذت از خلاقیت شبیه به نشستن روی دوچرخه ای است که از تپه به طرف پایین حرکت می کند .
به رغم مطالب عنوان شده تحقیقات نشان داده اند عشقی که مردم نسبت به کارشان دارند از طریق فشارهای محیطی تضعیف شده ، براحتی اهمیت خود را از دست می دهد . در سال 1954 کارل راجرز در باره شرایط خلاقیت و اهمیت ایجاد موقعیت های آزاد و امن روان شناختی صحبت کرد ، در باره محیطی که در آن نظارت بیرونی وجود نداشته باشد . راجرز معتقد است که خلاقیت فقط در محیطی شکوفا می شود که در آن انگیزش تولید از درون ایجاد شود آزمایش و بررسی تفسیرهای افراد خلاق ، این دیدگاه را تأیید کرده است البته این را هم باید گفت که تنها عشق کافی نیست بلکه فرد خلاق باید با مشکلات فراوان محیطی را بسازد که فرصت کافی برای نگه داشتن عشق را ارائه دهد .
انگیزش درونی چیست ؟
درانگیزش درونی تعاریف زیادی عنوان شده است . اخیراً برخی از روان شناسان اجتماعی ( لپر گرین ، نیس بت 1973 ) انگیزش درونی را از جنبه شناختی تعریف کرده اند آنها عقیده دارند : اگر افراد درک کنند که به واسطه علاقه خود در فعالیتهایشان مشغول هستند . بطور بیرونی انگیخته می شوند . مطابق با این نظریه کروگلانسکی ( 1975 ) آن را به دو طبقه درونزاد و برونزاد تقسیم کرد . وقتی صحبت از درونزاد می شود منظور این است که هدف از انجام کاری را در درون آن قرار دارد و در نوع برونزاد فعالیت به عنوان ابزاری در نظر گرفته می شود که منتهی به هدفی به هدف بیرونی می شود .
نظریه پردازان دیگر ، انگیزش درونی را بیشتر ارگانیسمی تصور می کنند وایت ( 1959 ) و هارتر ( 1978 ) عقیده دارند که انگیزش درونی مبتنی بر نیاز ذاتی انسان برای رقابت است و دچار مس ( 1968 ) معتقد است رفتارهایی که از داخل برانگیخته می شود ناشی از نوعی اشتیاق برای تجربه یک امر می باشند .
همه تعاریفی که در مورد انگیزش درونی وجود دارند در یک عنصر مشترک هستند : افرادی که فعالیتهای را به واسطه علاقه خود و با رضایت شخصی انجام می دهند دارای برانگیختگی درونی و افرادی که به خاطر برخی هدفهای بیرونی فعالیتهای را انجام می دهند دارای برانگیختگی بیرونی هستند . نظریه پردازان روان شناختی عقیده دارند که خلاقیت از حالت برانگیختگی درونی ناشی می شود کراچفیلد ( 1962 ) معتقد است که برانگیختگی درونی مرتبط با فعالیت بیشتر از برانگیختگی بیرونی مرتبط با فرد منجر به خلاقیت می شود . داده های شخصیتی جمع آوری شده به وسیله کراچفیلد ( 1961 ) حاکی است که سطوح بالای انگیزش درونی با کار و فعالیت افراد خالق همراه می باشد .
تأثیرات اجتماعی و محیطی
مطالعاتی در مورد تأثیر محدودیت یا انگیزش اجتماعی _ محیطی انجام گرفته است . در این مطالعات از گروههای آزمایشی و کنترل استفاده شده است . گروههای آزمایشی در شرایطی با پاداش ، پسخوراند یا محدودیت کار می کردند . اما گروههای کنترل هیچ کدام از این شرایط را نداشتند . هیچ کدام از گروهها از آزمایش با خبر نبودند . محققان بدین طریق تأثیر انواع محدودیت ها را نشان داده اند. در آزمایش به عمل آمده ، جایزه نقدی سبب بیشترین توجه شد ( تجربه انجام یک کار برای دریافت پول ، انگیزش درونی آزمودنی را بطور معنی داری کاهش می دهد ) ، مع هذا پرداخت پول نقد تنها پاداشی نیست که چنین اثر کاهشی دارد . علاوه بر پرداخت جایزه نقدی ، محدودیت بیرونی نیز کاهش انگیزه درونی دارند . لپر و گرین تأثیر نظارت و مراقبت را بر علاقه درونی کودکان مورد بررسی قرار دادند . نتیجه به دست آمده حاکی از تأثیرات کاهنده نظارت برانگیزش درونی آنها در حین انجام تکالیف بود . با توجه به این مسأله سئوالی که مطرح می شود این است که آیا چنین عواملی می تواند خلاقیت آزمودنیها را نیز تحت تأثیر قرار دهند ؟
تأثیر محدودیتها بر جنبه های مرتبط با خلاقیت در عملکرد
در تحقیقی که به وسیله لپرو دیگران برای بررسی تأثیر جایزه بر خلاقیت کودکان انجام گرفت معلوم شد که کودکانی که در ابتدا از روی علاقه و انگیزش درونی کار خود را بخوبی انجام می دادند بعد از این که یاد گرفتند کار خود را به ازای دریافت پاداش انجام دهند ، از میزان انگیزش آنها کاسته شد . این کودکان وقت کمتری برای کار اختصاص می دادند و علاقه آنها همچنان کاهش می یافت ، بعلاوه کیفیت کارایی افراد نیز در مقایسه با آنهایی که منتظر دریافت پاداش نبودند ، پایین تر بود .
در آزمایشی متفاوت گاربارینو از دانش آموزان کلاس پنجم و ششم خواست که به کلاسهای اول و دوم تکالیفی را یاد بدهند . دانش آموزانی که به عنوان معلم به کار می رفتند نیز به دو گروه تقسیم شدند . گروهی که به آنها وعده پاداش داده شده بود و گروه دیگر که وعده ای دریافت نکرده بودند . آن گاه برای ارزیابی عملکرد دو گروه از دو نفر ارزیاب استفاده شد . نتایج به دست آمده نشان داد معلمانی معلمانی که وعده پاداش دریافت کرده بودند زیر فشار روانی بوده ، اشتغال ذهنی داشتند . در حالی که گروه دیگر آرام بودند و عملکرد بهتری از خود نشان دادند . در میان دانش آموزان نیز آنهایی که قرار بود پاداش دریافت دارند عصبانی بودند و تنش داشتند اما گروه دیگر کاملاً آرام بودند ، بعلاوه دانش آموزان گروه اول از بیانات معلم ارزیابی منفی داشتند کمتر خوشحال بودند و کمتر یاد می گرفتند . همچنین آشکار شد که این دانش آموزان بحثهای راحت تری انتخاب می کردند اما آنهایی که وعده پاداش دریافت نکرده بودند . بحثهای پیچیده و مشکل را ترجیح می دادند