کارآفرینی زنان از منظر تعلیم و تربیت چکیده اشتغال زنان ایرانی در سالهای اخیر به دلایل مختلف حساسیت ویژهای پیدا کرده است.
از سوی دیگر مشکلات اشتغال که به صورت عام در کشور ایران وجود دارد ، در مورد زنان حادتر میشود و مسئله اشتغال زنان را در آینده نه چندان دور با بحران مواجه خواهد ساخت.
علیرغم اینکه زنان ایرانی مطابق تحقیقات انجام شده بیشتر تمایل به مشاغل دولتی دارند ولی وضعیت خاص بازار کار در ایران و سیاست کاهش تصدیگری دولت باعث شده است که رویکرد کارآفرینی زنان بیشتر از گذشته مطرح شود.
در این رابطه میتوان مسئله را از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار داد.
در این مقاله کارآفرینی زنان از منظر تعلیم و تربیت بررسی شده است و پیشنهاد شده که ویژگیهای خاص کارآفرینی را باید از کودکی به زنان تعلیم داد و آن ویژگیها را پرورش داد.
مقدمه در هر کشوری، نرخ اشتغال و نرخ بیکاری بطور عام، از جمله شاخصها و مؤلفههای مهم توسعه اقتصادی به شمار میرود.
از سوی دیگر مسئله اشتغال بانوان به طور خاص در سالهای اخیر به دلایل مختلف حساسیت و اهمیت ویژهای پیدا کرده است.
(خورشیدی 1383) به نقل از گزارشات و اظهارنظرهای مسئولین مختلف کشوری در جراید، دلایل مذکور را فزونی گرفتن تعداد زنان تحصیلکرده نسبت به مردان، افزایش نرخ طلاق و در نتیجه افزایش تعداد زنان خود سرپرست و سرپرست خانوار، کاهش نرخ و افزایش سن ازدواج و بطور کلی افزایش تقاضای اشتغال از سوی زنان (به هر دلیل)، ذکر مینماید.
در همین راستا (عنایت و موحد 1383) نیز ضمن ارائه آمارهایی مبنی بر افزایش ناگهانی تعداد دانشجویان دختر، افزایش نرخ مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان و رشد ناگهانی جمعیت پس از انقلاب اسلامی ، خاطر نشان میسازند که موارد فوق همگی مبین دگرگونی نقش و جایگاه زنان ایرانی است و نقشهای سنتی زنان در درون خانواده و در زمینههای اجتماعی دچار تحول شده است.
از سوی دیگر (جعفرنژاد 1383) انگیزه اشتغال در زنان را به دو دسته کلی انگیزههای روانی و اقتصادی تقسیم مینماید.
وی معتقد است که گرایش به هر یک از این دو دسته ، بستگی به طبقه اجتماعی و اقتصادی خانواده زنان دارد.
به طوریکه مهمترین انگیزه اشتغال در طبقات مرفه اجتماعی انگیزه روانی است.
در حالیکه همان محقق معتقد است که زنان طبقات متوسط و کمدرآمد بیشتر در پی انگیزههای اقتصادی تمایل به اشتغال دارند.
(رجائی 1382) نیز با تقسیم بندی مذکور موافق است ولی سهم بیشتری برای انگیزههای شخصی و روانی در اشتغال زنان قائل است.
در هر صورت مرور منابع نشان میدهد که اشتغال زنان در ایران صرف نظر از نوع انگیزه ، رفته رفته از سطح یک مسئله عبور کرده و تبدیل به معضل میشود.
البته آمارها و اظهارنظرها نشان میدهد که اشتغال زنان در یک نگاه کلی در جهان ، وضعیت مناسبی ندارد ولی سهم کشورهای در حال توسعه از جمله ایران در این وضعیت نابسامان بسیار بیشتر است .
برای رفع هر معضلی ، نخست باید آن معضل را از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار داد و به یک شناخت جامع از آن دست یافت.
موانع اشتغال زنان ،از ابعاد مختلفی برخوردار است.
ادبیات تحقیق در این رابطه بیشتر به سهم موانع بیرونی از جمله موانع فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، اختصاص دارد و کمتر به موانع درونی اشتغال زنان پرداخته شده است.
در این مقاله ، به شیوه کتابخانهای ، موانع مختلف اشتغال زنان در ایران به اجمال بررسی شده و دو نوع از این موانع یعنی کمبود خودباوری و خلاقیت در وجود زنان، مورد مطالعه عمیقتری قرار گرفته است.
2- موضوع تحقیق در این پژوهش وضعیت و مسائل اشتغال زنان در ایران بررسی شده است.
در این راستا موانع اشتغال زنان در ایران معرفی شده و در میان آن موانع ، عدم وجود خودباوری و خلاقیت در زنان مورد موشکافی قرار گرفته است.
بررسی مفاهیم خلاقیت و خود باوری و چگونگی تقویت این مفاهیم در دورههای مختلف سنی و بررسی نقش خانواده و نهادهای اجتماعی از قبیل نهادهای آموزشی و رسانههای ارتباط جمعی در این میان ، از دیگر موضوعات تحقیق به شمار میرود.
3- بیان مسئله و ضرورت تحقیق این عبارت که زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند ولی سهم آنان در نرخ اشتغال بسیار پائین تر از این میزان است، در سالهای اخیر در منابع داخلی و خارجی بارها و بارها تکرار شده است.
بنیفاطمه( 1375) معتقد است که طرح یک مقوله اجتماعی در یک زمان خاص، بیتردید از ضرورت یا ضرورتهای خاصی سرچشمه میگیرد که پرداخت به آن ، نیازمند شناخت میباشد.
دبیرکل سابق کمیسیون سازمان ملل در رابطه با سهم نابرابر زنان توضیح میدهد که زنان تنها یک سوم نیروی کار در جهان ، یک دهم درآمد در جهان و تنها یک صدم مالکیت املاک در دنیا را به خود اختصاص میدهند.
(روزنامه ایران 8 شهریور 1383) مرور منابع نشان میدهد که از دیرباز تا گذشتهای نه چندان دور، اشتغال زنان از مسائلی بوده است که تنها هواداران حقوق زنان از جنبههای گوناگون به آن میپرداختهاند.امروزه با تغییرات جمعیت شناختی ، اجتماعی و اقتصادی که در هرم جمعیتی زنان رخ داده است، اشتغال زنان و رفع موانع تحقق آن ، تبدیل به ضرورتی انکار ناپذیر شده است که روز به روز بر حساسیت آن افزوده میشود.
در این رابطه تحقیقی که وزارت صنایع و معادن تحت عنوان استراتژی صنعتی ایران انجام داده است، بیانگر این مطلب میباشد که در سال 85 نیروی کار زنان در ایران با مردان مساوی خواهد شد و در سال 90، شمار زنان در عرصه نیروی کار 5/1 برابر مردان خواهد بود(غفاری 1383).
در این راستا به جرات میتوان ادعا کرد که تغییر نگرش نسبت به لزوم اشتغال زنان در آحاد مختلف جامعه ، کاملا محسوس میباشد.
ازجمله میتوان به نتایج تحقیقی که توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران شعبه آذربایجان شرقی انجام شده، اشاره نمود.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، هشتاد درصد مردم ارومیه، که از ردههای سنی مختلف و دارای مدارک تحصیلی مختلف و مشاغل متفاوتی بودند، اشتغال زنان را در خارج از منزل یک ضرورت میدانند.
(خبرگزاری ایسنا 13 مرداد 82) نتیجه این تحقیق با توجه به سنتی بودن بافت اجتماعی محل نظرسنجی بسیار در خور توجه است.
از سوی دیگر یکی از مسائلی که لزوم پرداختن به اشتغال زنان را مطرح میسازد، فزونی گرفتن تعداد دانشجویان دختر به نسبت دانشجویان پسر میباشد.
خبرگزاری ایسنا در این رابطه اعلام کرده است که در سال 1383 ، بالغ بر 62% از قبول شدگان کنکور را دختران تشکیل میدادند در حالی که نرخ اشتغال زنان در کشور حدود 11% میباشد.
در همان منبع آسیبهای عدم اشتغال زنان فارغالتحصیل به دو بعد خانوادگی و فردی تقسیم شده و ابعاد هریک مورد بررسی قرار گرفته است( پیامشاد 1383).
در جای دیگری زیاری (1383) بر اساس نتایج پژوهش خود اعلام کرده است که با توجه به ساخت جمعیتی و امکانات و فرصتهای برآورد شده، در خوشبینانهترین حالت یعنی در صورت کاهش موانع از طریق راهبردهای اجرائی، در سال 1400 نسبت اشتغال زنان به مردان مساوی 7 به 20 درصد خواهد بود.
به هرحال واقعیتهایی از این دست، لزوم توجه هرچه بیشتر به مسئله اشتغال زنان و ایجاد بستر مناسب جهت ورود آنان به عرصه کار سالم و مولد را محرز میسازد.
البته در رابطه با اشتغال زنان، دولت جمهوری اسلامی ایران دست به تلاشهایی زده است.
از جمله میتوان به راهاندازی دفتر اشتغال زنان در وزارت کشور در سال 1373 اشاره کرد که فعالیتهای آن در سایت اینترنتی وزارت کار و امور اجتماعی به شرح ذیل اعلام شده است: بررسی و تنظیم بازار کار زنان ترویج، توسعه و هدایت شغلی زنان بررسی امکان خود اشتغالی زنان در سراسر کشور ، دفاتر امور بانوان استانداریها نیز دست به کوششهایی جهت بهبود نرخ اشتغال زنان زدهاند ولی واقعیتهایی که به شکل آمار و ارقام مختلف در مورد اشتغال زنان در ایران اعلام میشوند ، نشان از عدم موفقیت این تلاشها دارند.
خبرگزاری ایرنا در گزارش مراسم بزرگداشت روز جهانی زن (1383) از قول صاحبنظران متعدد از جمله کدیور ، دولتآبادی و مقدم وضعیت اشتغال زنان در ایران را حتی در مقایسه با کشورهائی مانند عربستان ، بحرین و غیره بسیار نامناسب توصیف کرده است.
در همین رابطه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا 1383) خبر از کاهش نرخ اشتغال زنان نسبت به مردان دارد.
در خبر مربوطه آمده است که مقایسه آمار سالهای 1375 تا 1382 نشان میدهد که اشتغال مردان در بخش صنعت 3 درصد افزایش و اشتغال زنان در همین بخش، 19 درصد کاهش داشته است.
اشتغال مردان در بخش خدمات 5 درصد افزایش و زنان بیش از 12 درصد کاهش داشته است.
در همین مدت ترکیب جنسیتی جمعیت فعال مردان حدود 2 درصد کاهش و زنان 12 درصد افزایش داشته است.
به علاوه ترکیب جنسیتی دانشجویان دورههای آموزش عالی دولتی پسران 12 درصد و دختران 140 درصد رشد داشته است.
این ارقام برای دانشگاه آزاد 39 درصد پسران و 96 درصد دختران گزارش شده است.
در این میان حتی کسانی که سعی میکنند با خوشبینانهترین موضع ، وضعیت را رو به بهبود اعلام کنند ، نهایتا آمارهای ناامیدکنندهای ارائه میدهند از جمله، (غفاری 1378) در مصاحبه با زهرا شجاعی رئیس مرکز مشارکت زنان نقل قول کرده است که « بر اساس آمار در سالهای اخیر، کشورمان در زمینه اشتغال بانوان در مقایسه با کل دوران قبل و بعد از انقلاب رشد قابل توجهی داشته و به 8/14% رسیده است و آمار غیررسمی نشانگر افزایش قابل توجه درصد بانوان شاغل در بخش دولتی است که از 33% به 37% در طی همین سالهای اخیر رسیده است.
در ابتدای دولت آقای خاتمی اشتغال زنان 1/9% بود.
در حال حاضر به 8/14% رسیده که بی سابقه است.
البته با میانگین جهانی که 55% است هنوز بسیار تفاوت دارد.» لازم به ذکر است که رقم 8/14% اشتغال زنان که در این مصاحبه اعلام شده است ، در هیچ منبع دیگری مشاهده نشد و کلیه اطلاعات موجود حاکی از 11 تا 12 درصد نرخ اشتغال زنان در کشور میباشد.
خبرگزاری ایسنا در خبر دیگری از قول خاتم (1383) نرخ اشتغال زنان در کشورهای اروپایی را بیش از 4 برابر زنان ایرانی اعلام کرده است.
وی پائینترین میزان اشتغال زنان در جهان را متعلق به کشور ایران میداند.
شاهد دیگر بر این مطلب، توسط قاسمی (1380) ارائه شده است.
وی در جدولی طبقه بندی 50 کشور در حال توسعه را با توجه به شاخصهای مربوط به زنان اعلام کرده است.
در جدول مذکور کشور ایران از نظر شاخص اشتغال زنان، در رتبه 46 و تنها قبل از کشورهای الجزایر، اردن،امارات و پاکستان قرار دارد.
درحالیکه 45 کشور در حال توسعه نظیر گواتمالا، غناء ، مالدیو، بورکینافاسو و غیره در رتبههائی به مراتب بهتر از ایران قرار دارند.
در جای دیگر اعرابی (به نقل از خورشیدی 1384) زنان را تشکیل دهنده فقیرترین اقشار جامعه میخواند و (شادیطلب و گرایی نژاد (1383) ضمن تایید این مطلب، به طور خاص زنان سرپرست خانوار را دچار فقر مطلق و فقیرترین افراد کشور اعلام مینماید.چالش دیگری که پیش روی اشتغال زنان در ایران وجود دارد، سیاست خصوصی سازی و کاهش بدنه دولت است.
در گذشتهای نه چندان دور، تقریبا تمامی فارغالتحصیلان دانشگاهها اعم از زن و مرد ، به فاصله کوتاهی پس از اخذ مدرک تحصیلی خود و یا حتی در حین تحصیل ، به راحتی میتوانستند یک شغل دولتی اختیار کنند و آینده شغلی خود را تضمین نمایند.
امروزه با وجود اینکه گرایش به شغل دولتی در میان دانشجویان هنوز بسیار زیاد است( کتولی و رحمانی 1383)،واقعیت این است که تنها درصد ناچیزی از آنان جذب مشاغل دولتی میشوند.
در این رابطه علمی (1383) مینویسد در کشورهای در حال توسعه، به دلیل ناکارائی شرکتهای دولتی و اثر آن بر اقتصاد ملی، خصوصی سازی راهی برای رفع بحرانها و عدم توازنهای اقتصادی در سطح کلان در نظر گرفته شده است.
وی اضافه میکند که در ایران نیز همزمان با تدوین اولین برنامه توسعه ، این رویکرد توسط دولت پذیرفته شد و در نتیجه تبصره 32 قانون برنامه مذکور به توسعه و واگذاری شرکتهای دولتی به بخش خصوصی اختصاص یافت .
محقق با ارائه ارقام و آمارهائی از منابع اطلاعاتی رسمی کشور نظیر سازمان مدیریت و برنامهریزی ،نتیجه میگیرد که این سیاست ، به علاوه افزایش چشمگیر نرخ ورود دختران به مراکز آموزش عالی، در آیندهای بسیار نزدیک بحران بیکاری زنان جوان فارغالتحصیل را به دنبال خواهد داشت.
با توجه به مطالب فوق به نظر میرسد که زنان ، ناگزیر از اشتغال در بخش خصوصی هستند، به عبارت دیگر یا باید به استخدام کارفرمایان بخش خصوصی درآیند که بدلایل مختلف؛ از جمله موانع خانوادگی و اجتماعی، راهکار مناسبی به نظر نمیآید و یا خود در این عرصه به کارآفرینی بپردازند.
مفهوم کارآفرینی ، مفهومی نسبتا جدید است که شاید زائیده مشکلات اشتغال باشد.
البته صمدآقائی (1382) معتقد است که کارآفرینی از ابتدای خلقت بشر و همراه با او در تمام شئون مختلف زندگی انسانی حضور داشته و مبنای تمامی تحولات و پیشرفتهای بشری بوده است ولی واژه کارآفرینی واژه نوئی است که هنوز تعریف دقیقی از آن ارائه نشده است .
در این رابطه صابر (1382) به نقل از احمدزاده، مینویسد کارآفرینی عبارتست از فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهرهگیری از فرصتها.
تعاریف دیگری هم از کارآفرینی ارائه شده است که کم و بیش همانند تعریف فوق میباشند و این تعریف ماحصل کلیه آنها میباشد: « کارآفرینی فرایند خلق ابتکارها و نوآوریها و ایجاد کسب و کارهای جدید در شرائط خطرخیز از طریق کشف فرصتها و بهرهگیری از منابع میباشد.
» (همان منبع)در هر صورت ترویج فرهنگ کارآفرینی و سوق دادن جوانان به سوی آن ، از جمله سیاستهای مهمی است که کشورهای مختلف جهان ، اعم از توسعه یافته و در حال توسعه ، جهت تخفیف و یا رفع معضل بیکاری به طور عام و بیکاری زنان به طور خاص در پیش گرفتهاند.
در کشور ایران نیز این رویکرد مدتی است اتخاذ شده و از جمله اقدامات انجام شده در این رابطه، تاسیس مراکز کارآفرینی در تعدادی از دانشگاههای سراسر کشور است.
اما باز هم آمارها حاکی از آن است که در عمل تفاوت چندانی در زمینه بهبود شاخصهای اشتغال و مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان حاصل نشده است.
براستی دلیل این امر چیست؟
خورشیدی (1384) مبانی نظری و آثار و گفتههای صاحبنظران در مورد اشتغال زنان در ایران را به طور مفصل بررسی کرده است و از مرور آنها چنین نتیجهگیری مینماید که لااقل در متون نوشتاری تاریخی و فرهنگی چه از لحاظ عقیدتی، چه از لحاظ قانونی و چه از لحاظ تاریخی ، مانعی بر سر راه اشتغال زنان وجود ندارد و اکثریت به اتفاق صاحبان آراء و نگرشهای مختلف نیز ، نظر مساعدی نسبت به اشتغال زنان دارند.
ولی واقعیتهای موجود چیز دیگری نشان میدهد.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که پس چرا وضعیت اشتغال زنان در ایران تا این حد اسفبار است و در آخرین رتبههای جدول کشورهای در حال توسعه قرار دارد؟
برای پاسخ دادن به این سوال موانع اشتغال بانوان در ادبیات تحقیق جستجو میشود.
موانع شغلی و اشتغال زنان را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم نمود.
یکی موانع اشتغال یعنی به کار گمارده شدن زنان چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی است که میتواند شامل کارآفرینی هم باشد و دیگری موانعی است که بر سر راه زنان شاغل قرار دارد.
منظور از مفهوم دوم، موانعی که باعث میشود آنان نتوانند به خوبی نقش شغلی خود را ایفا کنند و یا نتوانند به ترفیع شغلی که شایسته خود است دست یابند.
در اینجا این موانع مورد بررسی قرار میگیرند.
موانع شغلی و اشتغال زنان را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم نمود.
4- موانع اشتغال زنان البرزی و سامانی (1381) از نتایج تحقیق خود تحت عنوان بررسی وضعیت زنان بیکار جویای کار در استان فارس موانع ذیل را برای اشتغال زنان بر شماردهاند: کمبود تولید، محدودیت نگرشی برای زنان، مواردی مانند نبود اماکن مناسب ، تربیت فرزندان ، اولویت دادن به مردان و وجود افراد بیکار .
قاسمی اصفهانی ( 1381) نیز سه دسته از موانع را برای اشتغال زنان در ایران قائل میباشد: مشکلات ناشی از حاکمیت تفکر مردسالار، موانعی که زنان خود برای خویش ایجاد کرده و میکنند و نابرابری تحصیلی در سطوح بالاتر.مختاریان (1381) اقتصاد تک محصولی، شیوه تولید مسلط در کشور، تمرکزگرائی و اقتصاد دولتی ،خسارات عظیم دوران جنگ و کاهش تولیدات ملی، تنظیم بودجه با نگرش سرمایهداری دولتی، توسعه تکنوکراسی و اشتغال در دستگاههای دولتی، فقدان برنامهریزی منسجم و مدون برای اشتغال زنان، مشکل فرهنگی، مخالفت مردان با اشتغال زنان و عدم همکاری آنان با زنان شاغل، دستمزد پائین زنان نسبت به مردان، عدم استفاده از تخصص زنان، عدم تمایل کارفرمایان به پوشش بیمهای زنان، رقابتهای کاذب در برخی محیطهای کاری ، هزینه زیاد مهدکودک و فقدان تشکلهای دولتی و خصوصی مناسب برای خود اشتغالی زنان را موانع عمده اشتغال آنان میداند.
(مهابادی 1381) مسائل ذیل را عمدهترین موانع اشتغال و مدیریت زنان در ایران دانسته است: حضور فرهنگ مسلط مدیریت مردان، روند تاریخی تبعیض جنسیتی، نادیده گرفتن توانائیهای زنان در امور مدیریتی ، و عدم همکاری بانکها و موسسات اعتباری با زنان .امینی (1383) مهمترین دلایل پایین بودن سهم اشتغال زنان در بازار کار را به شرح ذیل بر میشمارد: نگرش جامعه نسبت به اشتغال زنان در برخی از فعالیتها ، توجیه اقتصادی نداشتن سرمایهگذاری برای نیروی کار زنان به دلیل احتمال ازدواج ، زایمان و ترک کار از سوی آنان، قوانین و مقررات حمایتی از زنان که برای کارفرمایان مشکل ایجاد میکند، پائینتر بودن بهرهوری نیروی کار زنان به دلیل داشتن مسئولیتهای خانوادگی، برخوردار نبودن زنان از مهارتهای فنی و حرفهای، نامناسب بودن محیط کار در برخی از فعالیتها به لحاظ مسائل اخلاقی و سرانجام لزوم داشتن توانائی جسمانی بیشتر در برخی از فعالیتها.
روزنامه همشهری مورخ 17 بهمن 1378 ، در مصاحبهای با زنان سیاستمدار ایرانی علل عدم پیشرفت همجنسان خود را در صحنههای مختلف شغلی، اجتماعی و سیاسی جویا شده است.از ماحصل گفتگوی مذکور با کدیور، نوری، کروبی و هاشمی میتوان عوامل ذیل را استخراج نمود: عدم اعتماد به نفس و خودباوری در زنان که پیامد عدم تربیت صحیح خانوادگی است، اعمال محدودیتهایی به نام دین اسلام در جامعه که باعث کمرنگ شدن حضور زنان میشود، فرهنگ مردسالاری، عدم وجود تخصص کافی در زنان و عدم وجود فرصتهای مدیریتی برای آنان.اصطلاح سقف شیشهای به کرات به عنوان یک مانع نامریی در برابر اشتغال زنان یا ترفیع زنان شاغل در ادبیات تحقیق به کار رفته است.
( گیوریان به نقل از خورشیدی 1384) در تعریف این اصطلاح میگوید سقف شیشهای که بسیاری از زنان را از بالارفتن به سوی پستهای مدیریت و رهبری بازمیدارد، نگرشها و تعصبهای منفی است که مانع از آن میشود که زنان ورای یک سطح خاص در سلسله مراتب سازمانی به پیش روند.
وی اضافه مینماید که یک سوم زنان در شغلهای منشیگری، و بقیه در حوزههای بهداشتی، آموزشی و تولیدات مواد غذائی کار میکنند که تقریبا هیچکدام در همین مشاغل نیز پست کلیدی ندارند.
برای مثال در مدارس دخترانه، زنان تدریس میکنند ولی سازماندهی و طرح ریزی و هدایت و کنترل امور مدرسه از خارج، با مردان است.
محقق یک مانع عمده برای زنانی که مایلند به پستهای مدیریتی برسند را وجود محدودیتهایی میداند که از سوی جامعه ، خانواده و خود زنان بر آنان تحمیل میشود.
از مجموع مطالب فوق میتوان دریافت که اکثر صاحبنظران به جز تعداد قلیلی از آنان ، موانع اشتغال و ترفیع شغلی زنان را در عوامل بیرونی جستجو مینمایند.
عدهای از آنان که نقش عوامل درونی را مطرح کردهاند نیز ، به موانعی اشاره نمودهاند که خارج از کنترل شخص میباشد.
مواردی از قبیل ضعف قوای جسمانی، زایمان و غیره از این دست به شمار میروند.
تنها عده بسیار قلیلی روی نقش عوامل درونی که در حیطه کنترل زنان است بهعنوان مانعی بر سر راه اشتغال و ترفیع شغلی آنان دست گذاشتهاند.
به راستی خود زنان و توانائیها و باورهای درونی آنان هیچ مانعی بر سر راه مشارکت اجتماعی و اقتصادی آنان محسوب نمیشوند؟
(ارکیان و معتمدی 1381) مینویسند:« اگر زنان باور شوند، میتوانند در فعالیتهای اقتصادی ، اجتماعی گامهای بلندی برداشته و جامعه خویش را به توسعه و پیشرفت سوق دهند» سوال این است که آیا تا وقتی که زنان خود را باور نکنند، میتوان از بقیه انتظار داشت آنان را باور کنند؟
البرزی و سامانی (1381) میگویند زنان جویای کار بیشتر تمایل به تصدی مشاغل دولتی دارند.
این مسئله میتواند به نوعی نشان از عدم اعتماد بنفس در زنان باشد .
چرا که اشتغال در بخش خصوصی و یا کارآفرینی به طور خاص مستلزم درجاتی از ریسکپذیری و مواردی از این دست است که حداقلی از اعتمادبنفس و خلاقیت و سایر خصوصیات روانشناختی و شخصیتی مرتبط را میطلبد.
ولی تصدی مشاغل دولتی کمتر با این خصوصیات درگیر است.
در تایید این مطلب(خبرگزاری ایسنا مرکز گلستان 1383) از نتایج طرح بررسی وضعیت و زمینههای شغلی زنان استان گلستان اعلام میکند که زنان شهری و روستائی مناسبترین شیوه فعالیت شغلی را حقوقبگیری میدانند.
گلمحمدی (1381) نیز میگوید زنان از لحاظ خصوصیات روانی، وابستگی شدیدی دارند که در نتیجه عوامل اجتماعی و فرهنگی در آنان بوجود آمده است و سرانجام آذربایجانی (1383) میگوید شکلگیری هویت در دختران بسوی صمیمیت و در پسران در جهت استقلال و رقابت و فردیت است .
از جهت شخصیتی زنان از مردان حسودترو کنجکاوترند و اعتماد بنفس کمتری دارند.
اینها همه میتوانند نشانههایی از عدم وجود خودباوری در زنان باشند.
در مصاحبهها و سخنرانیهای صاحبنظران و مسئولین مختلف مملکتی خوانده میشود که آنها از مجموع تجارب خود و به عنوان یافتههای تحقیقاتی که در زیرمجموعه آنها انجام شده است، به کرات به عدم خودباوری زنان و نیاز آنان به افزایش خودباوری، اشاره کردهاند.
ازجمله میتوان به اظهارات (خاتمی 1382) ، (شجاعی 1382) ،(دولت آبادی 1382) ، ( باقری 2005) ، (محتشمی 1383)، (رضائی 1383) ، (عابدی 1383) ، (موسوی و سعادت 1382)، ( قاسمی اصفهانی 1381) ، (زهروی 1381)، (دستغیب1383) و (بهنود 1382) اشاره نمود.
همانگونه که در سطور بالاتر اشاره شد، علاوه بر تمامی مشکلات و موانعی که بر سر راه اشتغال زنان در ایران وجود دارد، سیاست کاهش تصدیگری دولت که منجر به محدودیت استخدام در مشاغل دولتی شده است، موجبات پیدایش رویکرد ترویج کارآفرینی در میان کلیه کارجویان اعم از زن و مرد شده است.
اقدامات قابل توجهی نیز در این رابطه از سوی نهادهای دولتی و غیردولتی بویژه در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی صورت گرفته است.
ولی در عمل به نظر نمیرسد که هیچیک از این اقدامات به نتایج مطلوب حتی نزدیک شده باشند.
در ادبیات تحقیق در خصوص کارآفرینی و ویژگیهای شخصیتی که برای یک کارآفرین برشمارده شده است، خلاقیت از یکسو و خودباوری یا اعتمادبنفس از سوی دیگر به کرات از سوی صاحبنظران مختلف بعنوان دو تا از اصلیترین پیشنیازهای کارآفرینی اعلام گردیده است.
از آن جمله میتوان به ( صابر 1382) ، (صمدآقائی 1378) (سایت اینترنتی مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی امیرکبیر) و (کریمی 1383) اشاره نمود.
در اینجا این دو مفهوم به عنوان پیشنیازهای مهم کارآفرینی بررسی میشوند و چگونگی پرورش آنها در افراد مورد کنکاش قرار میگیرد.
5- خلاقیت خلاقیت از جمله مفاهیم پیچیده و انتزاعی انسانی است که ماهیت و تعریف آن مورد توافق صاحبنظران نمیباشد.
به بیان دیگر تعریفی روشن، شفاف و مورد پذیرش همگان از این مفهوم وجود ندارد.
(حسینی 1376، میلو 1996، کیتینگ 1980 به نقل از میلو 1996) میلو (1996) میگوید بسیاری از دانشمندان خلاقیت را به عنوان تخیل، رویا، اصالت ، تفکر واگرا ، ابتکار ، شهود، نبوغ ، نوآوری ، کنجکاوی ، اکتشاف و توانائی حل مسئله تعریف میکنند، ولی خود وی معتقد است که خلاقیت هیچکدام از اینها نیست و میتواند ترکیبی از همه آنها باشد.
حقیقت (1377) به نقل از دانشمندانی نظیر برونویسکی ، بیرو ، مورگان و همکاران ، میان خلاقیت با مفاهیمی مانند اختراع، اکتشاف و حل مسئله تمایز قائل شدهاست.
ساختمانیان (1374) تعریف واژهنامهای خلاقیت را عبارت از به وجود آوردن، یا توانائی آفرینش چیزی تازه و بدیع یا قدرت آفرینندگی که منوط به هوش و توانائی تخیل باشد ، ذکر کرده است.
مسدد (مترجم 1369) در مورد تعاریف نظری خلاقیت نوشته است که این تعاریف محورهای متفاوتی دارند ، بعضی از آنها بر اساس ویژگیهای شخصیتی، بعضی بر اساس فرایندهای خلاقیت ، بعضی بر حسب محصول خلاقیت و نهایتا پارهای با توجه به تاثیرات محیطی، فرهنگی و اجتماعی به تعریف خلاقیت پرداختهاند.فردوسی (1384) خلاقیت را توانائی تجسم،پیشبینی پدیدهها و بوجود آوردن یک محصول یا ایده نو میداند.
وی در خصوص اهمیت خلاقیت و رشد آن میگوید، امروزه در کشورهای پیشرفته آنقدر که به خلاقیت اهمیت میدهند بر هوش شناختی تاکید ندارند.
چرا که معتقدند موفقیت بیشتر در گرو خلاقیت است تا هوش.
وی اضافه میکند که تحقیقات نشان داده است هوش و خلاقیت با یکدیگر ارتباطی ندارند ولی موفقیت با خلاقیت رابطه زیادی دارد.
فرانکن (2005) خلاقیت را رویکرد خلق یا تشخیص ایدهها، جایگزینها و احتمالاتی میداند که در حل مسئله یا در ارتباطات انسانی و سرگرم کردن خود و دیگران مفید است.
وی اضافه میکند که برای خلاق بودن، افراد باید قادر باشند که مسائل را از دیدی تازه بنگرند و احتمالات و جایگزینهای بدیع خلق نمایند.
هیلارد (2001) تعریف خاصی از خلاقیت ارائه نمیکند و میگوید هرکس تعریفی از خلاقیت ارائه میدهد مثلا بعضی خلاقیت را مترادف الهام گرفتن میدانند.
بعضی دیگر خلاقیت را الگوی اندیشیدن به شیوهای متفاوت تعریف میکنند و به نظر هیلارد (2001) خلاقیت هر چه باشد ، خیلی مهم و لازم است چون باعث تمامی پیشرفتهای بشری بوده است.به طور کلی مرور تعاریف متعدد ارائه شده از سوی اندیشمندان نشان میدهد که نکته مشترک در میان همه آنها ، عنصر بدعت و نوآوری است.
یعنی در تمامی تعاریف نو بودن و تازگی اثر، ملاک خلاق بودن آن میباشد.
البته در بسیاری از تعاریف علاوه بر تازگی ، ارزش یا تناسب نیز ملاک دیگری برای خلاقیت برشمارده شده است.
(حقیقت 1382) 6- عوامل پرورش و بازدارنده خلاقیت در مورد چگونگی رشد خلاقیت نیز صاحبنظران ، عقاید متفاوتی ابراز داشتهاند.
از جمله آمابیل و همکاران ( 1988ـ به نقل از حسینی 1377) پس از مصاحبه با 120 دانشمند در 20 رشته مختلف اعلام کردند که نقش عوامل محیطی در رشد خلاقیت ، برتر از عوامل شخصی است.
فردوسی (1384) تصریح میکند که هوشبهر رابطهای با خلاقیت ندارد و خلاقیت بر خلاف هوش شناختی ، کاملا بوسیله محرکهای محیطی از بدو تولد فرد ، قابل آموزش و پرورش میباشد.
همچنین مسدد (1369) از قول وایتهد آموزش و پرورش را در بروز خلاقیت موثر میداند.
مرعشی (1377) به اهمیت نقش عوامل محیطی در پرورش خلاقیت اشاره میکند و در این میان نقش والدین و معلمان را مورد تاکید قرار میدهد.
وی معتقد است که متاسفانه در اغلب موارد هم والدین و هم معلمان و مربیان ، به دلیل عدم آگاهی، نه تنها کمکی به رشد خلاقیت در کودکان نمیکنند، بلکه با روشهای نادرست تعلیم و تربیت ، خود مانع پرورش این توانایی در آنها میگردند.
مرعشی(1377) خاطر نشان میسازد که افراد خانواده و معلمان دبستان بهترین مشوق خلاقیت کودکان هستند و میتوانند در زمینههای گوناگون پرسشهای کودکان را مورد تشویق قرار دهند و با دادن مجال در ارائه اندیشه ، آنها را به کوشش بیشتر وادارند.
وی تشویق را یکی از مهمترین اصول ایجاد تفکر آفریننده و توانائی سازنده میداند.تقدیسیان (1377) نیز در مورد عدم پرورش خلاقیت در مدارس هشدار میدهد.
وی مینویسد در مدارس، دانشآموزان خلاق به اندازه دانشآموزان باهوش مورد علاقه معلمان نیستند.
تقدیسیان (1377) بعد از مرور منابع اعلام میکند که در مدارس دانشآموزان موفق و مورد احترام معلم معمولا آنهائی هستند که خوب گوش میدهند ، مطالب درس را عینا حفظ میکنند ، تفکر واگرا ندارند و هنگام درس پاسخ دادن، کلیشهای عمل میکنند.
به طور کلی این محقق عوامل رشد خلاقیت را عدم رضایت از وضعیت موجود، شاد بودن و امیدواری، تفکر مثبت و کنجکاوی میداند.
تقدیسیان (1377) عوامل بازدارنده خلاقیت در مدرسه را بیتوجهی به تفکر واگرا، وقت کم و حجم زیاد دانشآموزان، روشهای ارزشیابی، ترویج اندیشههای قالبی، ایجاد ترس ، یکنواختی محیطهای آموزشی و عدم خلاقیت خود معلمان میداند.
کردی (1377) در پرورش خلاقیت، نقش بسیار مهمی برای معلمان ، بویژه معلمان ابتدائی قائل است.
وی تصریح میکند که دانشآموز در مقام فراگیرنده ، به شدت تحت تاثیر رفتار معلم قرار دارد.
در دوره ابتدائی که اثرپذیری ، نقش پذیری و انعطاف رفتاری، عاطفی و شناختی دانشآموز، بیشتر از دورههای دیگر تحصیلی است، این تاثیرپذیری بیشتر به چشم میخورد.
کردی (1377) نتیجه میگیرد که پیش از پرداختن به شیوههای پرورش خلاقیت دانش آموزان، باید به فکر معلمانی نواندیش، نوآور و خلاق بود.
چرا که معلم اگر خود الگوی خلاقیت نباشد، آموزش خلاقیت از سوی او کاملا بیفایده خواهد بود.
وی وجود ویژگیهای ذیل در معلمان را باعث رشد خلاقیت در دانش آموزان میداند: استقلال فکری، اعتمادبنفس، خطرپذیری، عادت و تمایل به خلاقیت، جرئت متفاوت بودن، ملاک ارزشیابی درونی، انرژی و فن بیان ،انعطافپذیری فکری، تمایل به تغییر اشیاء، داشتن اهداف دوردست و شوخطبعی.
از سوی دیگر کردی (1377) وجود این خصوصیات در معلمان را مانع رشد خلاقیت دانشآموزان در کلاس میداند: آثار مطابقت، ایمان بیش از حد به منطق، ترس از اشتباه یا ناکامی، نداشتن استقلال ، اتکا به قدرت، منفی گرائی و کمالگرائی.
از همان محقق در جای دیگری آمده است که ایجاد شرائط پرورش خلاقیت و خلاق بودن معلم، دو شرط اصلی پرورش خلاقیت در آموزش پیشدبستانی و ابتدائی است ولی وی این دو شرط را کافی نمیداند و اضافه میکند که معلمین دورههای پیشدبستانی و ابتدائی به دلیل اینکه این دورهها سختترین و مهمترین دورههای آموزشی به شمار میروند، باید آموزش ببینند و مجهز به جدیدترین اطلاعات و دستاوردهای علمی در زمینه نواندیشی، نوآوری، ابداع ، خلاقیت و راههای پرورش آن باشند.
کردی (1377) سپس تصریح میکند که وجود انعطاف و تغییر پذیری همراه با احساس امنیت در کلاس درس، از عواملی هستند که به شدت خلاقیت و آفرینندگی دانشآموز را تحریک میکنند و آن را پرورش میدهند.
وی اصول و مبانی پرورش خلاقیت در دانش آموزان را به طور خلاصه به شرح ذیل اعلام میکند: نوگرائی ، انعطافپذیری ، تنوع در رفتار و گفتار هنگام تدریس اعتمادبنفس معلم و انتقال آن به دانشآموزان پرتکاپوئی، انرژیک بودن، نشاط و فعالیت معلم پرورش ریسکپذیری، بارش فکری، یورش اندیشه برای دانشآموزان تجارب ناشناخته، سادگی به جای پیچیدگی، طرح سوال، تحریک کنجکاوی و جهت دهی ذهنی به دانشآموزان استفاده از بازی و فعالیتهای آزاد و انعطافپذیر در کلاس شوخطبعی و خوشروئی و هنرمندی معلم و سرانجام کردی (1377) موانع رشد خلاقیت در دانشآموزان را نیز به شرح ذیل فهرست مینماید: فشار آوردن ، تحمیل دانستههای معلم و عدم تشویق اندیشههای خلاق دانشآموزان دوری از دانش جدید، روشهای تازه ، فکر نو و برنامههای جدید از سوی معلم نداشتن تمرکز ذهنی، تحمل نکردن ، ابهام و تضاد، وابستگی و انجماد فکری معلم گرایش به روشهای تکراری ، آموزش از روی عادت، پرسش و پاسخ کلیشهای.
فردوسی (1384) نیز عوامل مشوق رشد خلاقیت در کودکان سنین پیشدبستانی و دبستانی را چنین برمیشمارد: افزایش میزان تصورات حدس زننده در کودکان بوسیله عوامل محیطی پرورش تصور جانشینی در کودکان (توانائی قرار دادن خود به جای دیگران) قراردادن دو عامل کوشش و هدف در فعالیتهای روزمره کودکان وجود تفکر مثبت در مربی و متربی بردن کودکان به مسافرت و اردو و زندگی به روشهای غیرمعمول افزایش تماسهای شخصی کودکان بازیهای فکری، معما ، جدول ، پازل ، سرگرمیهای هنری تولیدی مثل نقاشی، کاردستی و موسیقی رشد عادت مطالعه غیر درسی در کودکان استفاده از رنگهای شاد و جالب توجه در محیط خانه و مدرسه کودکان وی موانع رشد خلاقیت را نیز به شرح ذیل میداند: