کارآفرین و کارآفرینی در یک نگاه زندگی کارآفرین برای بسیاری یک رویای دور و دراز است .
کارآفرین خود رئیس و مرئوس خود است.
نیازی نیست به کسی جواب پس دهد یا هر روز سرکار حاضر شود، زیرا از خانهاش هم میتواند کنترل امور را در دست گیرد.
او خودش قابلیت سودآفرینی و درآمدزایی کارش را تعیین میکند و تمام تصمیمگیریها را برعهده دارد.
اما در کنار تمام این مزایا، سختی ها و مشکلاتی هم فرا راه کار آفرین قرار دارد که البته به نظر من بیشتر چالش هستند.
نیاز به سخت کوشی بسیار، داشتن اراده مصمم، مورد انتقاد قرار گرفتن ایدههای کارآفرین از سوی دیگران و عدم اطمینان از بازدهی مطلوب همه عواملی هستند که کارآفرین را به چالش میطلبند.
ازسوی دیگر به مخاطره انداختن سرمایهگذاری خود و دیگران و نیاز به صرف انرژی و وقت بسیار عوامل دیگری هستندکه نباید از آنها غفلت کرد.
کارآفرین خصوصیات روحی جالبی دارد.
او به خودش اطمینان دارد و در قابلیتها و شایستگی هایش شک ندارد .
گامهایش مصمم و خلاقیتش بسیار بالاست .
کارآفرین ایدههای بیشماری در ذهن دارد و رمز موفقیت او در غینیت بخشیدن به این ایدهها و بارور ساختن آنهاست.
او از خطر کردن نمیهراسد و آن را چالش میداند نه مانع یا معضل .
کارآفرین نیروی محرکه و موتور توسعه اقتصادی جامعه است.
در عصر دیجیتال و زمانی که فناوری جایگزین نیروی انسانی شده است، کارآفرین پا به عرصه اقتصاد میگذرد و برای اولین بار مردم را با مفهوم کارآفرین و کارآفرینی آشنا میکند.
به طور قطع، کارآفرین در این راه سختیهای بسیاری را پشت سرمیگذارد ومتحمل رنجهای بسیار میشود.
اما میکوشد تا با حل بخشی از معضل بیکاری به پویایی اقتصاد کمک کند .
چاره چیست؟
محصول عصر فناوری این است که نیروی انسانی موقعیتهای کاری کمتری دارد.
در این شرایط شرکتها و سازمانها کسی را به خدمت نمیگیرند.
پس کارآفرین خودش وارد کار میشود و دست به کار آفرینی میزند .
زندگی کارآفرینان موفق به طور کامل بازگوکننده فراز و نشیبها، دستاوردها و نقاط روشن زندگی این افراد است.
بیل گیتس، مرد افسانهای امروز و جامباجویس از کارآفرینان موفقی هستند که به آمال و آرزوهای خویش جامه عمل پوشاندهاند.
کارآفرینان موفق معتقدند تلاشهای کارآفرین در زمینههای بسیاری با شکست مواجه میشود تا عاقبت در یک زمینه به ثمر مینشیند.
بیل گیتس، جامباجویس و موسسان تولیدی پوشاک FUBU کارآفرینان موفق و خوشاقبالی هستند که با اولین تلاش خود به موفقیت دست یافتهاند.
موفقیت در این راه مستلزم داشتن مهارت، دانش، اشتیاق، آرزو و پشتکار است، زیرا در این تنازع فقط قویترها باقی میمانند .
کارآفرین، خالق تحول و دگرگونی است، او بر آنچه ما «قاعده» یا «اصل ثابت» مینامیم تاثیر میگذارد و طرح دوبارهای به آن میزند .
کارآفرین راه بسیاری پیموده است تا به خواستههایش دست یابد.
کارآفرینان حقیقی «کارآفرینان زنجیرهای» هستند.
این افراد عشق راستینی به کار خود دارند و کسب و کارهای متعددی ایجاد میکنند.
کارآفرینان به آنچه برای بسیاری رویای دور و درازی بیش نیست تحقق میبخشند.
آنها با به حرکت در آوردن چرخهای اقتصاد آن را پویاتر میکنند و جهان را با ایدهها و کارهای خود دستخوش تغییر میسازند.
سرمایهگذاران، هنرمندان، متفکران و صاحبان مشاغل همگی مصادیقی از کارآفرینان هستند.
کارآفرینان همواره مورد تحسین دیگران قرار دارند.
قدرت متفاوت اندیشیدن، بهرهمندی از خلاقیت بالا، داشتن اشتیاق و آرزو ویژگیهایی هستند که کارآفرینان را از دیگران متمایز میسازند .
کار آفرین کیست ؟
کارآفرینی فرآیند یا مفهومی است که در طی آن فرد کارآفرین با ایدههای نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید، با بسیج منابع به ایجاد کسب و شرکتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور رشد یابنده مبادرت میورزد .
این امر توام با پذیرش خطرات است ولی اغلب منجر به معرفی محصول یا ارائه خدمت به جامعه میشود.
بنابراین «کارآفرینان» عوامل تغییر هستند که گاهی موجب پیشرفتهای حیرتانگیز نیز شدهاند .
انگیزههای مختلفی در کارآفرین شدن مؤثر میباشند که از جمله آنها: نیاز به موفقیت، نیاز به کسب درآمد و ثروت، نیاز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نیازمندی به احساس مفید بودن و استقلال طلبی را میتوان نام برد .
افراد از ویژگیهای شخصیتی خاص و گوناگونی برخوردار میباشند طبیعی است که برخی از ویژگیهای کارآفرینان متمایز و برجسته از سایر افراد است به طور مثال داشتن خلاقیت و نوآوری، دارا بودن قدرت تحمل ابهام، داشتن اعتماد بنفس و عزت نفس، آینده نگر و عمل گرا بودن، و فرصت شناس بودن.
شیوه های پرورش این ویژگیها متفاوت است.مطالعه و بررسی در زمینه اقدامات بعمل آمده در مورد موضوع کارآفرینی در کشورهای مختلف بیانگر آن است که دانشگاهها در زمینه های آموزشی و پژوهشی پیشقدم بوده اند ولی فارغ التحصیلان بدون توجه و قصد بکارگیری آموخته ها و قدرت ابتکار خود در راستای شروع کار و ارائه محصول و خدمت در بازار کار، چندان موفق نبوده اند .
برای ترویج روحیه کارآفرینی از طریق ایجاد و حمایت از خلاقیتها توسط اساتید محترم، چند راهکار می تواند مفید واقع گردد : * طرح سوالات و گاهی ایجاد محیط معما گونه در تدریس .
* آموزش نحوه تفکر علمی و چگونگی آزمون فرضیه ها .
* تشویق دانشجویان به مشارکت و ذهن انگیزی در تدریس .
* محترم شمردن سوالات اصیل .
* اجازه دادن برای برقراری ارتباط جهت گفتگو در مورد تجاربی که کسب کرده اند .
* تشویق به احساس عزت نفس و اعتماد به نفس، و * تشویق دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی به اخذ پایان نامه های مرتبط با مفاهیم کارآفرینی .
با توجه به اینکه یکی از پیامدهای مثبت کارآفرینی اشتغال مولد است طرح کاراد با هدف «ترویج و بهرهمندی از پیامدهای مثبت» خود در بین دانشگاهیان و فارغ التحصیلان ارائه شده و بمورد اجرا گذاشته شده است .
2 - کارآفرینی چیست؟
در مورد تعریف کارآفرینی دیدگاه های مختلفی وجود دارد و درک کامل مفهوم و موضوع " کارآفرینی " نیازمند اطلاع از دیدگاه های بین رشته ای می باشد .
کارآفرینی برحسب ماهیت خود و توجه محققان رشته های مختلف از نظر روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، صنعت و حتی تاریخی تعریف شده است .
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی "Entrepreneurs" به معنای "متعهد شدن" نشات گرفته است کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن 16 میلادی تا کنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خویش تشریح نموده اند .
کارآفرینی از مباحثی است که در تمامی ابعاد توسعه اقتصادی و اجتماعی از حدود 20 سال به این طرف عملاً در دنیای تجارت و کسب و کار مطرح شده است]3[.
از جمله تعاریف کارآفرینی می توان به موارد زیر اشاره نمود : ژوزف شومپیتر( 1934) فرآیند کارآفرینی را " تخریب خلاق" می نامد به عبارت دیگر ویژگی تعیین کننده در کارآفرینی همانا انجام کارهای جدید و یا ابداع روشهای نوین در امور جاری استروش نوین همان تخریب خلاق می باشد.از نظر وی نوآوری در هر یک از زمینه های ذیل کار آفرینی محسوب می شود 1 – ارائه کالای جدید .
2 – ارائه روش جدید در فرآیند تولید .
3 – گشایش بازاری جدید .
4 – یافتن منابع جدید .
5 – ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت .
کارآفرینی کیفیتی است که افراد را قادر می سازد یک فعالیت جدید را شروع کنند یا با قدرت و به طور ناباورانه فعالیت موجود را توسعه دهند .
کارآفرینی موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است.
رشد و فراگیری این پدیده می تواند به تحول و دگرگونی اساسی در اقتصاد ملی منجر شود.
کارافرینی فرآیندی است که طی ان فرد کارآفرین با ارائه ایده و فکر جدید ایجاد کسب و کار با قبول مخاطره و تحمل ریسک، محصول و خدمت جدید را ارائه میکند .
اگرچه تعاریف گوناگونی از کارآفرینی ارائه شده است، لیکن بیشتر نویسندگان و صاحب نظران در مجموع کارآفرینی را " فرآیند شناسایی فرصتهای اقتصادی، ایجاد کسب و کار و شرکتهای جدید، نوآور و رشد یابنده برای بهره برداری از فرصت های شناسایی شده می دانند که در نتیجه آن کالا ها و خدمات جدیدی عرضه می شود"]1 [.
3 – 1 - تعاریف کارآفرین ریچارد کانتیلون (1730 ) اولین کسی بود که این واژه را در علم اقتصاد ابداع نمود و آن را اینچنین تعریف نمود : کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می کند.
کارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاع ندارد جان باپتیست (1803) کار آفرین را فردی میداند که مسوولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را بر عهده دارد فرانک نایت (1921) کار آفرینان را کسانی میشناسد که در شرایط عدم قطعیت4 به اتخاذ تصمیم می پردازند و پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز شخصاً می پذ یرند طبق نظر کاسون5 (1982) کار آفرین فردی است که تخصص وی "تصمیم گیری عقلایی و منطقی در مورد ایجاد هماهنگی در منابع کمیاب " میباشد.
وی "داشتن توان داوری و قضاوت6" را عنصری مشترک در تمامی کار آفرینان تشخیص داده است.
از دیدگاه کارلند7 (1984) کار آفرین فردی است که شرکتی را به منظور سود و رشد تاسیس مینماید و آنرا مدیریت کرده و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده میکند همچنین به تعاریف زیر نیز می توان اشاره کرد: کارافرین کسی است که توانایی آن را دارد تا فرصتهای کسب و کار را ببیند و آنها را ارزیابی کند، منابع لازم را جمع آوری و از آظها بهره برداری نماید، و سپس عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی نماید کارآفرینان کسانی هستند که با ایجاد محصولات وخدمات نوین مورد نسیاز مردم، درآمد خوبی کسب می کنند.
معمولاً گمان می رود که کارآفرینان در راه اندازی شرکتها تبهر دارند در هر حال، آنها، از هیچ، کسب و کارجدید خلق می کنند.
انها به رغم مخاطرات بسیار، پیشگام کارهای جدید می شوند استفاده از تجربهء دیگر کشورها و به ویژه کشورهای موفق در عرصهء کارآفرینی و توجه به نقاط قوت و ضعف آنها به ما کمک میکند تا خانوادههای کارآفرینی داشته باشیم.
چرا که خانواده نقش بسیار مهمیدر افزایش کارآفرینی دارد.
اروپا به دلیل نبود مفهومیعملیاتی برای پاسخ به این پرسش که چرا نرخ راهاندازی کسب و کار در اروپا پایینتر از آمریکا است، دانشمندان به عواملی توجه کردهاند که منجر به افزایش نرخ شروع به کار (راهاندازی کسب و کار) میشود; مانند: عوامل فرهنگی، جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی، مالی و...
در این گزیده به عوامل اجتماعی و حمایت خانواده تاکید میشود و به این بخش میپردازیم.
در مقایسه با ژاپن نرخ شروع به کار در فعالیتهای کسب و کار در اروپا بیشتر است.
یک دلیل آن این است که فرهنگ فردگرایی در اروپا بیش از ژاپن است.
این امر سبب میشود که تصمیم فردی برای آغاز یک کسب و کار در اروپا بیشتر مورد پذیرش قرار گیرد تا در ژاپن.
با وجود این، حس رقابتی در اروپا کمتر از آمریکاست و گفته میشود که اروپاییها برابرگراتر هستند.
آشکار است که عوامل اجتماعی با پیشینهء فرهنگی یک جامعه مرتبط است.
این امر به ویژه دربارهء خانواده، نقش زنان و اقلیتها صدق میکند.اهمیت ارزشهای خانواده برای کارآفرینی در نخستین نگاه آشکار نیست.
با این حال، شواهدی از مطالعات تجربی نشان میدهد که بیشتر کارآفرینان کسب و کارشان را بدون حمایت و پشتیبانی خانواده راهاندازی نمیکنند.
آنها تصور میکنند که این حمایت در زمان بحران و به خصوص زمان آغاز به کار، بسیار اساسی و عاملی مهم در کسب موفقیت است.تمایل خانواده به حمایت از یک مسیر شغلی و پشتیبانی از آن، ارتباط نزدیکی با ارزشهای آن خانواده دارد.
این ارزشها به شدت تحت تاثیر ارزشهای جامعه قرار دارد.
مطالعه در زمینهء کسب و کارهای خانوادگی نشان میدهد که بر خلاف50 سال پیش احتمال کمتری وجود دارد که نسل کنونی کسب و کار پدرشان را به عنوان وظیفه ادامه دهند.
حتی تا حدی این در مورد همسران هم صدق میکند که نمیخواهند با ساعات کار طولانی و نداشتن وقت آزاد افراد کارآفرین کنار بیایند.
دلایل این امر پیچیده است; درجهء فردگرایی میتواند به عنوان دلیل این امر بیان شود.
در مورد زنان نیز باید گفت که آنان در بیشتر کشورهای اروپایی کمیبیش از نیم دیگر جامعه به حساب میآیند، اما تنها 4/22 درصد کل کارآفرینان زن هستند.
(بر اساس آمارهای سال 2000) خانواده و مسوولیت فرزندان عمومیترین دلیل برای این امر است.
تعداد کمیاز کشورهای اروپایی بر این نقطه ضعف فایق آمدهاند و با ایجاد زیرساختهایی این وضع را متعادل کردهاند، اما به هر حال بسیاری از این کشورها هنوز بر این مشکلات غلبه نکردهاند.
دلیل این امر تا حدی این است مادرانی که فرزندان کوچک دارند نمیتوانند وقت زیادی را صرف کارآفرینی کنند.
درمورد اقلیتها نیز، مطالعاتی که در آلمان و انگلستان انجام شده نشان میدهد که اقلیتها درصد بالاتری را در راهاندازی کسب و کار داشتهاند.
بزرگترین دلیل این امر دشواریهایی است که این گروهها برای استخدام شدن با آن روبهرو هستند و به همین دلیل ترجیح میدهند که دست به انجام فعالیت کارآفرینانه بزنند.
یک دلیل هم میتواند امتیازات کسب و کار برای گروههای اقلیت باشد; این امتیازات، ایجاد کارهای مخاطرهدار را هموار میکند.
بنابراین همان طور که به نظر میرسد توانایی جامعه برای منسجم کردن اقلیتها در گرایش اعضای یک اقلیت برای این که یک مسیر کاری کارآفرینانه را برگزینند موثر است.
مهاجران بیش از دیگر گروهها تمایل به خوداشتغالی دارند و افراد خوداشتغال سخت کار میکنند تا رویاهایشان را محقق کنند و در این فرآیند است که شغلها و فرصتهای جدید میآفرینند.
در نهایت ترویج کارآفرینی باعث رشد اقتصادی، رقابت و خلق شغل میشود، اما این مفهوم در برابر اثرات دیگری که کارآفرینی بر جامعه دارد، کوچک است.
در واقع، هر تغییری در اقتصاد که رقابتی و ساختاری باشد، منجر به تغییرات مهمیدر جامعه میشود.
این بر برنامه زندگی فردی به ویژه بر جوانان و افزایش درجهء اتکا به خود در آنها تاثیر میگذارد.
در این زمینه، ترویج کارآفرینی و همین طور خوداشتغالی، افراد جامعه را به انتخاب مسیر شغلیای میکشاند که با مقتضیات اقتصاده ای فراصنعتی متناسبتر است.
بنابراین ترویج کارآفرینی نه تنها یک وظیفهء اقتصادی بلکه وظیفهای اجتماعی است.
عواملی که کارآفرینی را تحت تاثیر قرار میدهند در همهء کشورهای اروپایی مشترکند و این بستگی دارد به این که آنان چگونه کارآفرینی را تشویق کنند.
آلمان با این که کارآفرینی در آمریکا و دیگر کشورهای مهاجرپذیر شکوفایی اقتصادی به وجود آورده، ولی فعالیتهای کارآفرینانه در آلمان بسیار کم است.
دو پژوهشگر به نامهای هارت و بوروآ طی سال 1999 در مطالعهای دربارهء تفاوتهای خوداشتغالان هندی و سیاهپوستان در بریتانیا دریافتند که عوامل اجتماعی مرتبط با تشکیل خانواده دست کم به اندازهء ویژگیهای فردی مهم هستند.
بنابر این وضعیت تاهل در خوداشتغالی دو نقش متعارض بازی میکند.
از یک طرف ازدواج ثبات میآورد و مشخص شده است که مردان متاهل از طریق تقسیم کار و تولید خانوادگی بهرهورتر هستند.
خود اشتغالی میتواند گزینهای مناسب برای افراد متاهل باشد زیرا که میتواند سبب انعطافپذیری در اختصاص وقت میان کار و خانواده شود.
علاوه بر آن، مردان متاهل میتوانند از حمایت همسرشان سود برده و روی کمک وی در کسب و کارشان حساب کنند.
این مردان همچنین میتوانند روی درآمد همسرشان نیز در صورتی که شاغل باشد، حساب کنند.
این موضوع در مورد مهاجران محتملتر است.
به عبارت دیگر، خوداشتغالی به عنوان کاری پرخطر به حساب میآید و مردان متاهل مهاجر ممکن نیست این گزینه را به ویژه هنگامیکه خانواده بر درآمد آنان متکی باشد انتخاب کنند.در آلمان نمونههایی از همهء گروههای کاری (خود اشتغالان و حقوقبگیران) مورد مقایسه قرار گرفتند.
در این مطالعه مشخص شد قسمت عمدهء مردان خود اشتغال، متاهل بودند.
ترکها بیشترین سهم مردان متاهل را نسبت به دیگر مهاجران و آلمانیها تشکیل میدادند.
همچنین درصد بیشتری از آلمانیهای خود اشتغال نسبت به مردان حقوقبگیر، دارای فرزند کوچک بودند، در حالی که میان مهاجران چنین تفاوتی وجود نداشت.
اما در نهایت نتایج این مطالعه نشان داد که در میان مردان آلمانی احتمال انتخاب خود اشتغالی با متاهل بودن کاهش مییابد.
با کمال تعجب دریافته شد که ازدواج عاملی منصرفکننده در کارآفرینی مردان آلمانی است.
دلیل این امر این است که با توجه به تئوری و نتایج تجربی در دیگر کشورها، زنان در صورت شاغل بودن در شغلهای همسرشان به آنان کمک مالی میکنند و مردان به کمک مستقیم آنان در کسب و کار نیاز دارند، اما نتیجه برای آلمان ممکن است به دلیل ایدئولوژی سنتی که مرد نانآور خانواده است، چنین نباشد.
زنان آلمان غربی سنت طولانی ماندن در خانه و نگهداری کودکان و خانه را با خود دارند و به درآمدهای همسران خود برای تامین زندگی متکی هستند.
با این که کارآفرینی در آمریکا و دیگر کشورهای مهاجرپذیر شکوفایی اقتصادی به وجود آورده، ولی فعالیتهای کارآفرینانه در آلمان بسیار کم است.
در نتیجهء خوداشتغالی که میتواند کاری مخاطرهآمیز باشد، گزینهای بهینه برای انتخاب مردان آلمانی نمیشود.در عین حال مردان آلمانی خوداشتغال که متاهل هستند 21 درصد بیش از دیگر مردان درآمد دارند.
به نظر میآید که مدل نانآور خانوادهء آلمانی، به مردان اجازه میدهد که بیشتر در کسب و کار خود متمرکز شده برای موفقیت تلاش کنند.نکتهء دیگر در مورد کشور آلمان این است که برای زندگی خانوادههای پر جمعیت محلههای خاصی وجود دارد که همه گونه امکانات برای تفریح کودکان موجود است.
علاوه بر این، تا حدود سنین 12 سالگی به کودک اجازهء تماشای تلویزیون داده نمیشود در ازای آن بچهها با حضور در کلاسهای مختلف انواع مهارتها را کسب میکنند.
برای مثال یک دختر بچهءپنج ساله قادر به پخت شیرینی و حتی بافتنی است.
این امر گویای این است که آموزش مهارتهای زندگی از سنین پایین اهمیت بسیاری دارد.
فرانسه در خانوادهء فرانسوی نیز کودک از سنین بسیار پایین مثلا چهار سالگی با مفهوم پول در برابر کار آشنا میشود.
خانواده به او میآموزد که در برابر کارهای کوچکی که در خانه برای کمک انجام میدهد میتواند پول دریافت کند.
همین طور در خانوادهء فرانسوی به زمینهء علاقهء فرزند اهمیت بسیاری داده میشود و وی در مسیر علاقهاش تشویق میشود و اجازه پیدا میکند در جهت آن علاقه اطلاعات و مهارتهای لازم را کسب کند و از این جهت مورد اعتراض والدین قرار نمیگیرد.
داستان موفقیت کارآفرین دکتر علی اصغرجهانگیری دکتر علی اصغرجهانگیری متولد اسفندماه سال 1325 در روستای کندلوس از توابع کجور است.وی پس از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در ایران راهی آمریکا میشود و در ایالت تگزاس در رشته حفاری چاه نفت ادامه تحصیل میدهد و در کمپانی بایرون جکسون به فعالیت میپردازد.
پس از تحصیل به ایران بازمیگردد و به دلیل پذیرفتهشدن در بورس سازمانملل متحد در دانشکده وین در رشته پلمیر و الیاف مصنوعی تحصیل خود را آغاز میکند.
دکتر جهانگیری زمانی که به ایران بازمیگردد در کارخانجات سیمان تهران مشغول به کار میشود و همزمان با کار در کنکور دانشگاه پلیتکنیک پذیرفته میشود و کارشناسی ارشد مهندسی نساجی مدرک تحصیلی بعدی اوست.
وی به مدت ده سال مدیریت شرکت تولیددارو را به عهده میگیرد و همزمان با وقوع انقلاب، کارخانه هگزان که تولیدکننده محصولات شوینده و بهداشتی بود را تاسیس میکند.
همزمان مجتمع کشاورزی کندلوس را هم احداث می کند با این هدف که بتواند برای منطقه محروم و دورافتاده کندلوس کاری انجام دهد.
ثبت موسسه فرهنگی و خیریه نیز از پروژههایی بود که همزمان با هگزان و مجتمع کشاورزی کندلوس انجام داد.
دکتر جهانگیری در زمان جنگ به دانشکده لندن میرود و موفق به اخذ مدرک PhD از دانشگاه North field در رشته جامعهشناسی میشود.
زندگی و تحصیل در تگزاس چطور بود؟
زندگی در آمریکا انسان را بیشتر رنج میدهد زمانی که مشاهده میکند ملتی با تاریخ درخشان چندهزار ساله با این همه نعمات و ویژگیهایی که خداوند به این سرزمین عطا فرموده در مقابل سرزمینی با 200 سال قدمت و یک عمر گاوچرانی به درجهای از پیشرفت و تعالی تکنولوژی و علم دست یافتهاند، عقب مانده و رشد چندانی نداشته است، متاثر میشود.
به همین دلیل تحمل آن فضا برایم دشوار بود و علیرغم برخورداری از شغل و موقعیت مناسب در آمریکا، راهی کشورم شدم.
آمریکا با تمام زیباییهای ظاهری بدلیل اینکه از احساس و عواطف تهی است برایم دلپذیر نبود.
بنظرم افرادی هم که تبلیغات زندگی در خارج را میکنند اگر درونشان را به دقت بررسی کنید متوجه خواهید شد که آنان نیز تفکر مشابه من را دارند و جبر زمان و مسائلی باعث شده که این سرزمین را برای اقامت انتخاب کنند.
در حال حاضر هنوز شرکت هگزان را در اختیار دارید؟
به دلیل اینکه میخواستم فعالیتهای فرهنگی خود را توسعه دهم و زمان چندانی در اختیار نداشتم شرکت هگزان را با شرکت سرمایهگذاری پتروشیمی شریک شدم.
متاسفانه وجود مدیریتهای دولتی و جناح بندیهایی که در این تشکیلات وجود داشت کمتر از یک سال باعث تعطیلی هگزان شد و هنوز هم کشمکشهای آن برایم باقی مانده است.
در ایران و خارج از کشور سمتهای مختلفی داشتید و این نشان میدهد نیاز مالی برایتان مطرح نبوده است که از تمام آنها دست کشیدید و در ایران کسب و کار را برای خود شروع کردید؟
بله بنده در 25 سالگی مدیرعامل تولید دارو شدم حتی بعضی اوقات خجالت میکشیدم به 300 نفر پرسنل که اکثرا با 20 سال سابقه کار بودند، مدیریت کنم!
به دلیل عشق به ایران به دنبال راهی بودم که دینم را نسبت به آن ادا کنم لذا یک منطقه محروم از کشور را انتخاب کردم و به وزارت کشور نامهای ارسال و جریان را توضیح دادم در پاسخ نامه برایم نوشتند که در جغرافیای ایران چنین منطقهای وجود ندارد.
به من برخورد که حتی وزارت کشورهم از وجود این منطقه آگاه نیست.
ابتدا فکر کردم که چگونه میتوانم فقر را در این منطقه ریشهکن سازم لذا به توزیع قند، چای و سایر مایحتاج زندگی پرداختم اما متوجه شدم باید ماهیگیری را به مردم یاد دهم نه ماهی خوردن را!
در این سرزمین چیزی وجود نداشت جز یک طبیعت منحصربه فرد و چشمنواز.
لذا به مطالعه گیاهان آن منطقه پرداختم و یاد گرفتم چگونه طبیعت را به خدمت بگیرم سپس اقدام به راهاندازی لابراتوار و مدرسه کردم.
به دانشآموزان آموختم گیاهان دشتها را بچینند و به لابراتوار بفروشند تا هزینه تحصیل خود را هم از این طریق تامین نمایند.
به این ترتیب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصیل و کار شدند و هزینههای تحصیل خود را هم از طریق چیدن گیاهان تامین میکردند.
این کارخانه یکصد فرآورده تولید میکند و به اکثر کشورهای دنیا صادر میکند.
من 250 گونه گیاه را از سراسر دنیا جمعآوری کردهام و به ایران آوردهام و همان برایم پشتوانهای شد که اهداف عمرانیام را ادامه دهم.
به 66 روستا برقرسانی کردم، مخابرات،درمانگاه، مدرسه، موزه، رستوران، پارک، فروشگاه و به طور کلی آنچه که در زندگی امروز بشر ضرورت دارد در این منطقه ایجاد کردم.
من هیچ پشتوانه مالی یا میراث هنگفتی برای انجام این امور در اختیارنداشتم هیچ ارتباطات نفوذی هم در سیستمهای دولتی نداشتم بلکه فردی آزاد و مستقل و مفتخر به روستایی بودن هستم.
با تلاش شبانه روزی تمام فعالیتهایی که اشاره کردم تحقق یافت و هنوزهم مسیر را ادامه میدهم.
در حال حاضر کارشناس برنامه علم و زندگی و نیز برنامه روزنهها را در رادیو، انتشار آثاری در زمینههای گوناگون علمی و فرهنگی، بازسازی و اجرای بیش از 20 ملودی موسیقی سنتی، احداث و اهدای موزه کندلوس، تحقیق و تولید بیش از یکصد محصول تولیدی از منشا طبیعت، تهیه مقالات گوناگون در زمینههای شویندهها، محیطزیست، تولید انسانهای طبیعی، تکنولوژی ساخت دارو از طبیعت، برگزاری سمینارهای مرتبط و همکاری با دانشگاهها و صنایع پتروشیمی به منظور ارائه طرحهای کوچک و بزرگ اشتغالزایی تحت عنوان بانک اشتغال، تهیه و پیشنهاد پروژههای ایجاد باغ بوتانیک و نیز برپایی دهکده تاریخ جهت معرفی آئینها و سنتهای اجتماعی کشور پیش از حمله مغول به ایران نیز از سایر فعالیتهایم است.
چگونه کار در گیاهان دارویی را انتخاب کردید؟آیا هنگام شروع از این فعالیت نیازسنجی صورت دادید که سودآور است یا خیر؟
متاسفانه زمانی که از گیاهان دارویی صحبت به میان میآید فورا جوشانده و دم کرده گیاهان و بیماری به ذهن میرسد در صورتیکه این امر بخش بسیار کوچکی از گیاهان است.
امروزه گیاهان در 75 هزار فرآورده آرایشی، بهداشتی، غذایی، صنعتی و...
حضور دارند و به زودی دنیا به سمت آنها باز خواهد گشت زیرا مواد شیمایی عوارض نامطلوب و سود خود را بروز دادهاند پس به سمت استفاده از گیاهان بازخواهیم گشت اما علمیتر و اصولیتر از گذشته.
گیاهان دارویی یا گیاهانی که مصارف صنعتی دارند از کشت بسیار ارزانی برخوردار میباشند نیازی نیست که هرساله کاشت شوند و به شخم، کود و سم سالیانه نیاز ندارند.
قیمتش هم حداقل 10 برابر کشت های سنتی است در واقع تولید آن دوبرابر ارزانتر و فروشش 10 برابر گرانتر میباشد.
این یک ویژگی اقتصادی فوقالعاده ارزشمند محسوب میشود.
نکته جالب این است که هرکدام از این گیاهان میتوانند زیرمجموعهای برای فرآوری مهیا کنند و صدها کارگاه کوچک و اشتغال چندین نفر را موجب گردد برای بازارهای جهانی هم به دلیل اینکه نصف کره زمین فاقد گیاه است و با کارگر روزی 60 دلار، انرژی گالنی 3 دلار، هزینههای بالای گمرک و مالیات و...
اصلا توجیه اقتصادی ندارد که اقدام به کشت این محصول را نمایند لذا نیاز خود را از کشورهائی مانند هند، مراکش، چین و...
تامین میکنند که متاسفانه ایران در جدول جایگاهی ندارد.
از کشورهای جهان سوم این محصولات را خریداری میکنند زیرا تولید آنها برای خودشان بسیار گران تمام میشود گیاهان دارویی تنها محصولی است که دست دنیا جهت خرید آن به سمت ما دراز است آنها ناچارند خریدار و مشتری محصولات ما باشند در منطقه محرومی که هیچ امیدی نبود توجه و توسعه گیاهان بسیار حائز اهمیت تلقی شد.
از این طریق تعداد زیادی از بیکاران ناامید دارای شغل شدند.
تفاوت گیاهان وحشی و گیاهان ژنتیک در ماده موثرآنان است که در گیاهان، ژنتیک چندبرابر مورد تقویت قرار گرفتهاند.
مثلا اگر گیاه مریم گلی را در لابراتوار استخراج کنید حدود 7/5 درصد متیل سالی سیلات از آن گرفته میشود در صورتیکه گیاه ژنتیک آن 6/3 درصدمتیل سالی سیالات دارد این موضع به اندازهای ارزش افزوده بالایی دارد که قابل مقایسه با گونههای وحشی نیست.
ضمن اینکه باور داشتیم بازارهای جهانی همیشه خریدار هستند و هرگز نمیتوانیم پاسخگوی یک درصد بازار آن هم باشیم.
در چه سالی مجتمع کشاورزی کندلوس را تاسیس کردید؟
دوماه پس از وقوع انقلاب مقدمات کار را شروع کردم و در سال 1363 به طور رسمی فعالیت مجتمع آغاز شد.
به گردش مالی کار در آن روستای کوچک و دورافتاده هم اشاره میکنید؟
زمانی که مجتمع کشاورزی کندلوس راهاندازی شد چند پروژه دیگر راهم انجام میدادم.
حاصل تمام آن تلاشها تربیت مدیرکل، وکیل، شاعر، موسیقیدان، نویسنده و...
از میان 180 کودک بود که میخواستند همان چوپان، کشاورز و...
باقی بمانند.
به دلیل تلاش هایی که در توسعه و آبادانی کندلوس صورت گرفت این منطقه جهانی شده است و دولت آن را به عنوان یک منطقه توریستی بینالمللی انتخاب کرده است.
مانند دهکدههایی که در جنوب فرانسه از اقصی نقاط دنیا توریست و جهانگرد دارد.
دولت دکتر احمدینژاد 500 میلیون تومان بودجه صرف آن کرد و کندلوس امروز قطب بینالمللی توریستی است.
سالی 60 هزار گردشگر داریم که اتفاق پیش پاافتادهای برای یک ایرانی نیست.
اما در این مدت حتی یک خسته نباشید ساده هم از سیستمهای دولتی دریافت نکردم.
هرچند فرهنگ تاریخی کشورمان به نحوی است که افراد پس از مرگشان موردتوجه و عنایت قرار میگیرند!
طی سال های فعالیتم هیچ بودجهای از دولت نگرفتم و همیشه بصورت شبانه روزی کار کردهام.
در این سالها حتما با مشکلاتی هم مواجه بودید چگونه با آنها برخود میکردید؟
زمانی که شرکت هگزان را با پتروشیمی شریک شدم پس از مدتی متوجه شدم حاصل 20 سال تلاش بیوقفهام به صفر رسیده است و من ماندهام و کوهی از بدهی که پتروشیمی آنرا پرداخت نکرده بود و بانک مرا مقصر می دانست زیرا امضای مدارک و اسناد با بنده بود.
هرروز با دادگاه و مامور روبه رو بودم.
لذا مجبور شدم از طریق نزول بدهی ها را پرداخت کنم و مجددا با اجاره یک دفتر کوچک کارم را از صفر آغاز نمایم.
شرایط بسیار سختی پیشرو داشتم، فشارهای مالی زیادی هم به دوشم بود از سویی دو میلیارد تومان بدهی به بانک داشتم و مرا ممنوعالخروج اعلام کرده بودند دورانی را سپری کردهام که حتی هزینه روزمره هم به سختی تامین میشد و مجبور بودم آلبومهای تمبر را بفروشم اما تلاش کردم و با یک دفتر کوچک به تولید لوازم آرایشی بهداشتی پرداختم و برای اولین بار در ایران ژل کتیرا را روانه بازار مصرف کردم.
سپس با پوست میوههای معطر چای کیسهای با 10 طعم مختلف را به تولید انبوه رساندم که آنهم با موفقیت روبرو شد.
شبانهروز کار کردم تا توانستم سراپا بایستم.
بارها گفتهام اگر مرا در کویرلوت رهاسازی پس از یک سال که به کویر بیایید مشاهده خواهید کرد که در آنجا هم باغی درست کردهام!
در طی سالهای فعالیتم با شکستهای وحشتناک و سنگینی مواجه بودم حتی به دلیل حضور درعرصههای فرهنگی کاندیدای قتلهای زنجیرهای هم شدم.
وزارت اطلاعات بعدها متوجه شد که من فردی سیاسی نیستم بلکه عاشق ایران و سرزمینم میباشم.
ایران سرزمینی بسیار گسترده و بزرگ است که در آن انرژی ارازنتر از آب است، 8 هزار و 300 گونه گیاه در این سرزمین وجود دارد، 300 روز آفتابی داریم و 20 میلیون نیروی جوان در اختیار است با یک میلیون و 648 هزار کیلومتر مساحت.
اینها ثروت اندکی نیست همهچیز برای پیشرفت مهیاست اما اگر ملتی در چنین سرزمین پربرکتی، فقیر باشد دلیل آن فقر فرهنگی است.
با یک ایده نو در شرایطی که میلیونها تومان بدهکار بودید کسب و کار جدیدی راه انداختید و پس از یکسال هم به موفقیت دست یافتید، در حال حاضر چند مجموعه تحت مدیریت شما اداره میشود؟
سه مجموعه فرهنگی که شامل یک موزه مردمشناسی با اشیائی از دوران قبل از میلاد تا اواخر عهد قاجار.
این مجموعه شامل رستوران، مهمانسرا، پارک، فروشگاه و کلیه اماکن موردنیاز توریستها است.
مجتمع کشاورزی کندلوس هم به عرضه گیاهان دارویی میپردازد.
موسسه خیریه هم به فعالیتهای عمرانی فرهنگی و بهداشتی میپردازد.
در حال حاضر پروژه بستهبندی آب را دنبال میکنم تا یکصد شغل جدید ایجاد شود.
بدین منظور در یک منطقه محروم چشمهای شناسایی کردهام که آب آن از کیفیت فوقالعادهای برخوردار است، فعلایت دیگری که شروع کردهام ساخت و ساز مجموعههایی در مناطق کوهستانی کشور جهت فروش یا اجاره به گردشگران میباشند.
به عقیده شما هر انسانی میتواند کارآفرین باشد؟
خیر.
کارآفرین دو بخش دارد که ریشه در ژنتیک و اکتساب از محیط دارد.
فردی که از همان کودکی جاهطلب است و بزرگ فکر میکند و ایدههای متعددی در ذهن میپروراند باید دانست که کارآفرین است و همین انسان کوچک، افقهای بزرگی را مشاهده میکند.
شرایط زندگی و اجتماع در کارآفرین شدن افراد موثر است ما در این جامعه و با این دولت زندگی میکنیم و میدانیم کسی به دادمان نخواهد رسید و حتی مورد تمسخر هم قرار میگیریم.
اگر ایدههایی در ذهن دارید آن را باور کنید اما اگر به آن تحت عنوان سکو نگاه میکنید، کار نکردن را بهانه نکنید.
اگر آن این ایده را باور دارید آن را باور سازید.
من اعتقاد ندارم که این امر مشکل بزرگی برای توقف باشد.
طرح را میتوان با دوستان، اطرافیان و بانک در میان گذاشت و انجام داده من برای تحقق ایدهام منزلم را به فروش رساندهام اما از همان ابتدا به آن دیده اطمینان کافی داشتم.