رقابت پذیری در اقتصاد جهانی به توانمندی های تکنولوژیکی و نوآوری وابسته است. این امر شامل توانایی توسعه محصولا ت جدید و دسترسی به بازارهای جدید، به کارگیری تکنولوژی جدید، اعمال بهترین الگوهای مدیریتی در بنگاه ها و توسعه سطوح مهارتی در طیف وسیعی از نیروی کار است. دانشگاه ها قادرند در تمامی این موارد نقش مهمی ایفا کنند.
در نتیجه افزایش ظرفیت تحقیقات و تکنولوژی کشور برای تبدیل دستاوردهای علمی و یافته های فناورانه به موفقیت های صنعتی و تجاری و اشتغال زایی به نقش کارآفرینی دانشگاه ها وابسته است. لذا رویکرد حاکم بر فعالیت های آموزشی و پژوهشی و مشاوره ای، رویکرد نیازگرا در تعامل با سازمان های بیرونی دانشگاه است.
اگر به روند رشد وتوسعه جهانی توجه داشته باشیم، در می یابیم که با افزایش و گسترش فناوری های پیشرفته، نقش و جایگاه کارآفرینان به طور فزاینده ای بیشتر می شود و کارآفرینی فردی و سازمانی از عوامل مهم رشد وتوسعه اقتصادی به شمار میآید; به طوری که در غرب و برخی کشورهای دیگر، دو دهه اخیر دهه هایی طلا یی کارآفرینی نام گرفته است.
ساختارهای موجود در دانشگاه های کشور با هدف آموزش تخصصی دانشجو شکل گرفته است و کمتر تقویت و تربیت کارآفرینی در دانشجویان مد نظر است. به طوری که فارغ التحصیلا ن فعلی دانشگاه ها اغلب با مفاهیم اولیه کارآفرینی آشنایی ندارند.
علا وه بر ضعف نظام آموزشی دانشگاه ها در آموزش مفاهیم کارآفرینی عدم ساختارهای مکمل جهت ایجاد زیر ساختار فیزیکی برای توسعه روحیه کارآفرینی در دانشجویان از ضعف های دیگر این نظام است. خیل عظیم فارغ التحصیلا ن دانشگاهی باعث اشباع سازمان های دولتی و حتی خصوصی از نظر پرسنل مورد نیاز شده است ودرصد زیادی از فارغ التحصیلا ن دانشگاه ها امکان جذب در این سازمان ها را ندارند. این موضوع زمینه های مهاجرت فارغ التحصیلا ن دانشگاهی به کشورهای دیگر را سبب شده است و بیکاری فارغ التحصیلا ن را به یک معضل مهم در کشور تبدیل کرده است. برای رفع این مشکل روش های مختلفی امروزه در دنیا تجربه شده است.
اغلب این روش ها در دو دسته تکمیل ساختارهای آموزشی و ایجاد بسترهای لا زم کارآفرینی مانند مراکز رشد تجربه گردیده است.
تکمیل ساختارهای آموزشی که به منظور آشناسازی دانشجویان نسبت به مسائل کسب و کار و تربیت و تقویت روحیه کارآفرینی ایجاد می شوند آماده سازی روحی و روانی فارغ التحصیلا ن برای ورود به عرصه های اقتصادی را هدف می گیرد. بسترهای توسعه کارآفرینی به منظور فراهم آوردن شرایط فیزیکی لا زم برای ورود این فارغ التحصیلا ن کارآفرین ایجاد می شود و ایجاد حرفه های اقتصادی را هدف می گیرند. از جمله ساختارهایی که در بسیاری از کشورها برای این منظور تجربه شده اند، مراکز رشد تجاری و فناوری (انکوباتورها) هستند.
مروری بر تجربه مراکز آموزش عالی در کشورهای مختلف نشان می دهد که این مراکز با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی که در آن قرار گرفته اند به یکی از این راه حل ها پرداخته اند یا دوره های آموزشی با عنوان کارآفرینی راه اندازی کرده اند یا اقدام به ایجاد یک مرکز رشد در دانشگاه نموده اند. در بسیاری از موارد نیز این دو راهکار به طور همزمان به کار گرفته می شود. پیش بینی مکانیزم های لا زم در بهره گیری از این به صورت تکمیل کننده یکدیگر از جمله مسائلی است که نقش بسزایی در اثر بخشی این راه حل ها دارد، نظام آموزش عالی کشور در یکی دو سال اخیر به موضوع تقویت و توسعه روحیه کارآفرینی در دانشجویان توجه ویژه ای مبذول داشته واقدام به سرمایه گذاری اولیه در اجرایی کردن این دو راه حل نموده است. ایجاد دوره ها و مراکز کارآفرینی و همچنین صدور مجوز و حمایت نسبت به راه اندازی بیش از 15 مرکز از اقدامات اجرایی است که در این رابطه شکل گرفته است. به منظور بهره گیری بیشتر از این دو حرکت، که به صورت کاملا مستقل انجام شده است، لا زم است کارکرد کل مجموعه های راه اندازی شده در دستور کار مدیران آموزش عالی قرار گیرد.
اهداف و محتوای
آموزش کارآفرینی
هدف اولیه، از توسعه کارآفرینی همانا تربیت نمودن افراد متکی به نفس و آگاه به فرصت ها است. (کاتن، 1990، ص 147)
آموزش های کارآفرینی به دنبال بهبود و انگیزش در گرایش های افراد همچون فرصت جویی، ابتکار، مخاطره پذیری و ... است. (گیپ 1990، ص 12)
هدف از گنجاندن کارآفرینی در برنامه درسی (علا وه بر ایجاد توانایی در افراد جهت کارآفرینی و شکل گیری کسب و کارهای جدید) می تواند برونداد گسترده تری به شرح زیر داشته باشد:
- درک نقاط نسبی قوت و ضعف انواع فعالیت های مخاطرهآمیز.
- شناخت روش های ممکن برای شناسایی و ارزشیابی فرصت های اقتصادی و عواملی که باعث حمایت یا مانع خلا قیت می گردند.
- درک فرایند کارآفرینانه و برنامه ریزی، ایجاد و توسعه فرایند.
- پرورش و توسعه توانایی های شکل دهی، سازماندهی و کارکردن در تیم های میان رشته ای.
- داشتن استراتژی های عمومی جهت ایجاد یک شرکت جدید.
- شناخت ویژگی های عمومی یک رفتار کارآفرینانه.
- شناخت عوامل کلی موفقیت و شکست در نوآوری و ایجاد یک شرکت نوپا.
- دانش فنی شناسایی، ارزشیابی و کسب منابع.
- درک امور مربوط به ایجاد و ارائه یک طرح کسب وکار جدید.
نگرش هایی وجود دارد که کارآفرینان موفق به آن نیاز دارند. اما مشکلی که وجود دارد این است که نگرش ها را نمی توان تدریس کرد یا حداقل شبیه مهارت ها به آسانی نمی توان در تدریس ارائه کرد. چون نگرش ها بیشتر به صورت تدریجی از دوران اولیه کودکی شکل می گیرند. این فاکتورها بر شکل گیری اهداف و محتوای آموزش تدریس تاثیر می گذارند و ما را رهنمون می سازند. در اینجا به اهداف و محتوایی که نوعا در آموزش کارآفرینی وجود داشته یا لازم است که وجود داشته باشند، اشاره می شود. ضمنا نکاتی پیرامون روش تدریس نیز مورد بحث قرار می گیرد.
اهداف آموزش کارآفرینی
هیلز با مطالعه بر روی مربیان دانشگاهی که کارآفرینی را تدریس می کنند، اهداف آموزش کارآفرینی را چنین توصیف می کند: افزایش آگاهی و درک فرآیند شروع و راه اندازی کسب و کار جدید، توسعه یک مسیر شغلی، درک روابط میان رشته های دانشگاهی و افزایش و تقویت، مهارت های کارآفرینانه، هدف اصلی در آموزش کارآفرینی از دیدگاه هیلز، پرورش و توسعه افراد کارآفرین و پرورش افراد متکی بر خود از طریق فرایند یادگیری بیان شده است. همچنین باید به این مساله مهم توجه داشت که لازم است برای دانشجویان مزایا و مضرات تصمیم گیری درباره مسیر شغلی، استراتژی های آمادگی و زمان ورود به شغل را مشخص نمود. علاوه بر آن باید مهارت های تحلیلی شاگردان را با استفاده از مفاهیم و ابزارها و روش های جدید، پرورش و توسعه داد و حساسیت آنان را نسبت به شناسایی فرصت های کسب و کار افزایش داد، اعتماد به نفس را در آنها بالا برد، به طوری که با پتانسیل بالایی در کسب و کار تلاش نمایند.
محتوای آموزش کارآفرینی
هودویانگ با مطالعه بر روی 100 نفر از مدیران ارشد اجرائی که در مدت 5 سال نرخ رشد حداقل 200 درصد داشته اند، مهمترین عوامل محتوایی در موفقیت کسب و کار را چنین توصیف می کنند: مدیریت مالی و بودجه، مهندسی، حسابداری، دانش بازاریابی و فروش، روی هم رفته 29 زمینه محتوایی ذکر شده بود در زمینه مهارت ها، مهارت های رهبری، مهارت های ارتباطی و مهارت های روابط انسانی به عنوان مهمترین مهارت های مورد نیاز برای کارآفرینی ذکر شده بود اما داشتن فکر فرصت گرایانه، بینش و تفکر مثبت نیز مهم قلمداد شده بود.
روی هم رفته 8 نوع عامل فکری و ذهنی مختلف ذکر شده بود. از میان 10 عامل شخصیتی مختلف که ذکر شده بود، مهمترین شان خودانگیزشی، ریسک پذیری، عقل و درایت و ارزش بود. همه پاسخ دهندگان موافق بودند که تمام عوامل این چهار نوع زمینه مختلف به غیر از چند عامل شخصیتی می توانند تدریس شوند.