نقش خانواده در کارآفرینی نقش میزان دستمزد وامکانات مالی خانواده ,سطح سوادو تحصیلات و آگاهی وبه علاوه نوع رابطه والدین وبطور کلی پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده در چگونگی تکوین و نوع شخصیت اجتماعی فرزندان تاثیرات غیر قابل انکاری داشته است .
● تعریف خانواده و تحول آن : خانواده , این واحد به ظاهرکوچک اجتماعی از ارکان عمده و از نهادهای اصلی هرجامعه به شمارمی رود.
در واقع هرخانواده را باید خشت بنای جامعه دانسته و مهد پرورش فکر و اندیشه و اخلاق وتعالی روح انسانی به حساب آورد .[سوسن سیف-تئوری رشد خانواده-ص ۵] خانواده در طی زمان دچار تغییرو تحول گردیده است .
دلایل اصلی تحول خانواده در اروپا عبارتست از تغییر خصوصیات شکل تولید و بهره برداری , تحرک نیروی کار , افزایش فعالیتهای نوع دوم و سوم (صنایع وخدمات) , بالا رفتن سطح مصرف واستفاده از کالاها و خدمات تازه مصرفی .
این دگرگونیها سبب شد که مسئولیتهای جمعی و عمومی جانشین مسئولیتهای خانوادگی شوند , فرد خود را متعلق به جامعه بداند و خانواده نقش حمایت کننده خود را از دست بدهد .
دگرگونی خانواده ایرانی در نیم قرن اخیر آرام و کند اما مستمروقاطع بوده است.
زمانی شکلی از خانواده دراین سرزمین وجود داشت که جامعه شناسان آن را با اصطلاح کلی "خانواده گسترده" وصف کرده اند.
خانواده ای که مذهب و سنت و شیوه تولید اقتصادی جوامع کشاورزی مبانی آن را تشکیل میداد و برپایه پدرتباری استوار بود.
خانواده واحد تولید و مصرف بود واین امرهنوزهم در شهرها وروستاها دیده می شود.روابط افراد خانواده بر سلسله مراتبی استوار بود که همه قبول داشتند .
برخورد با تمدن صنعتی غرب و نتایج آن که عبارتست از تغییرات ساخت اجتماعی جامعه , رواج شهرنشینی و دخالت دولت موجب تغییرات عمده در خانواده و خصوصا شکل شهری آن شده است.
امکانات تحرک اجتماعی موجب رشد طبقات متوسط در شهرهای ایران شده وآموزش عمومی و تخصصی مشاغل جدید را بوجود آورده وصاحبان این مشاغل (در صنعت وخدمات ) رفتارهای تازه و راه و رسم دیگری یافته اند .
از خصوصیات اجتماعی ایران امروز , همزیستی انواع خانواده ها در محیطهای شهری و روستایی است و علت تنوع هم آغاز دگرگونی مفهوم خانواده در این سرزمین است که موجب پدیدار شدن شکلهای برزخی میان خانواده سنتی و خانواده غربی شده است .
[ساختهای خانواده و خویشاوندی در ایران- دکترجمشید بهنام-صفحات ۶ تا ۱۱] ● ارتباط خانواده و اقتصاد : درجوامعی که از نظام اقتصادی پیشرفته ای برخوردارند خانواده به دو طریق شخصی با این نظام برخورد دارد .
خانواده تبدیل به واحدی میشود که اجراکنندگان کلیه نقشهای موجود دروضعیتهای مختلف سیستم اقتصادی را در خود می پروراند .
احراز این مقامها وشغلها درایفای نقش خانوادگی اثر مهمی دارد .
ازدورانی که نوجوانان دست به کارهای نیمه وقت می زنند تا زمانیکه بعنوان یک بزرگسال نقش یک ایفا کننده تمام وقت را ایفا میکنند بطور مداوم در حال تغییر نیازمندیها ووظایف خانوادگی هستند .
منبع اقتصادی جدید به فرزندان استقلال بخشیده وموقعیتی برای آنان بوجود می آورد تا فعالیتی بیش از آنچه قبلا در سطح خانواده داشته انجام دهند .
تاثیر این فعالیت اقتصادی یک نوع کسب تجربه به جهت اجتماعی شدن افراد خانواده است .
[سوسن سیف- تئوری رشد خانواده- صفحات ۸۵ و ۸۶] ● اجتماعی کردن فرزندان و نقش خانواده در تکوین شخصیت : توسعه اجتماعی بدون وجود افرادی با نوعی شخصیت اجتماعی رشد یافته امکان پذیر نیست ودراین زمینه خانواده بنیادی ترین ومهمترین عامل تاثیر گذار درفرایند جامعه پذیری وتکوین شخصیت اجتماعی درانسان است .
درابتدا روانشناسان شخصیت را بیشتر محصول عوامل ژنتیکی وفردی می دانستند اما به تدریج با توسعه این دانش وانجام مطالعات تجربی به خصوصیات وعوامل محیطی – اجتماعی نیز اهمیت دادند .
حال باید دید چگونه میتوان درافراد شخصیت پیشرفته یا تمایزیافته ایجاد نمود یعنی شخصیتی که دارای هدف باشد, استعداد یادگیری تعمیم یافته خود را به کار گیرد ,دارای هویت فردی باشد ودرهمان حال دارای تعهد تعمیم یافته نسبت به دیگران نیز باشد .
دراینجا نقش خانواده پررنگ می گردد ,زیراکه انسان ازبدو تولد با افراد مختلف از قبیل والدین یا کسان دیگری که از او مراقبت می کنند ارتباط پیدا می کند .این مراقبت تاثیر عمیقی در کودک برجای میگذارد.
[نقش خانواده در تکوین شخصیت دانش آموزان- نامه پژوهش فرهنگی,شماره ۶] علاوه بروضعیتهایی نظیرسن وجنس افراد ,فاصله زمانی بین تولدها ,ترتیب توالی ضعیتهاوتغییراتی که درنظام به وجود می آید که درایجاد واکنش افراد موثرند , خصوصیات اثرات متعامل وسبک انتظارات ازنظام فردی خانواده به افراد مشخصی واگذارمیشود که نقش آن وضعیت با خصوصیات آن فرد احتمالا مطابقت نداشته ویا هماهنگی ندارد, برای مثال وضعیت یا سمتی راکه به پسر ارشد خانواده محول میکنند ادامه شغل پدرخانواده است .
این واگذاری سمت به خاطر علاقه مندی فرزند ارشد ویا استعداد ولیاقت وی نیست ,بلکه به منظور برآورد انتظاراتی است که از فرزند بزرگتر میرود تا درراس سازمان خانوده قرار گیرد.
این فرد به جز عکس العملهای رفتاری سایرافراد وانتظارات نظام , تجربه دیگری برای اجرای این نقش ندارد .
اودر تجربیات کنشی و واکنشی خویش برای اینگونه پیش بینیها آمادگی لازم را ندارد ونتیجتا خانواده دراینمورد برفرد غلبه داشته است.پس برای اجتماعی کردن کودکان تعادل میان کنترل وپشتیبانی از اهمیت خاصی برخوردار است .
ژاکوبسن (۱۹۶۸) نحوه اجتماعی ساختن خانواده رابررسی کرده وبه این نتیجه رسیده است که بعضی از خانواده ها برای اجتماعی کردن فرزندان خود آنها راوادار میسازند که ازمنابع اطلاعاتی بهره برداری کنند , دسته ای دیگر ازطریق آموزش کلامی وعده ای دیگر تاکید بر لزوم کسب تجربه می کنند .
[ سوسن سیف- تئوری رشد خانواده- صفحات ۱۰۰ و۱۰۱] کهن درتحقیقاتی درسال ۱۹۶۹ به این نتیجه رسید که درنحوه رفتار والدین وارزشهای اجتماعی که بوسیله آنان به کودکان آموزش داده میشود اختلافاتی وجود دارد که ناشی ازاختلافات طبقاتی است ودراثرتجربیات حرفه ها به وجودآمده اند.آنگاه نتیجه میگیرد پدرانی که حرفه های مختلفی دارند دارای تجربیات مختلفی هستند , ودرنتیجه فرزندان آنها ارزشهای اجتماعی مختلفی را تجربه می کنند.
مشاغل خانواده , نه تنها درارزشهای اجتماعی وحتی درصلاحیت تحصیلی فرزندان موثراست بلکه درکارایی پدردرانجام وظایف حرفه ای خود درکسب موفقیتهای اجتماعی فرزندان نیز تاثیر بسزایی دارد .
بطوریکه هرقدرپدر دراجرای وظایف حرفه ای خود موفقتر باشد , ارزشهای اجتماعی بیشتری را به فرزندان عرضه می کند.
کهن معتقد است که کودکان تحت شرایط حرفه ای وتحصیلی پدران ,یا با ادامه تحصیلات درجات عالیتری را احرازمی کنند یا به زودی ترک تحصیل می کنند ووارد بازار کار می شوند .
والدینی که از سطح تحصیلات پایین تری برخوردارند , درکمک رسانی به دروس فرزندان احساس ناتوانی میکنند وازوارد کردن فشار به فرزندان خود در راه کسب دانش و ادامه تحصیل می کاهند.
فرزندان نیز درنتیجه عدم آموزش حرفه ای ویا ادامه تحصیلات در سطوح بالاتر , احتمالا به حرفه ای مشابه حرفه پدر خود بسنده می کنند .
بنابراین ارزشهای اجتماعی تربیت فرزند تحت تاثیر دو عامل حرفه ومعلومات قرار دارد .
[سوسن سیف- تئوری رشد خانواده-صفحات۱۸۴ و۱۸۵] بنابراین نقش میزان دستمزد وامکانات مالی خانواده ,سطح سوادو تحصیلات و آگاهی وبه علاوه نوع رابطه والدین وبطور کلی پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده در چگونگی تکوین و نوع شخصیت اجتماعی فرزندان تاثیرات غیر قابل انکاری داشته است .[نقش خانواده درتکوین شخصیت اجتماعی دانش آموزان – نامه پژوهش فرهنگی , شماره ۶] توسعه اجتماعی بدون وجود افرادی با نوعی شخصیت اجتماعی رشد یافته امکان پذیر نیست ودراین زمینه خانواده بنیادی ترین ومهمترین عامل تاثیر گذار درفرایند جامعه پذیری وتکوین شخصیت اجتماعی درانسان است .
[سوسن سیف- تئوری رشد خانواده-صفحات۱۸۴ و۱۸۵] بنابراین نقش میزان دستمزد وامکانات مالی خانواده ,سطح سوادو تحصیلات و آگاهی وبه علاوه نوع رابطه والدین وبطور کلی پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده در چگونگی تکوین و نوع شخصیت اجتماعی فرزندان تاثیرات غیر قابل انکاری داشته است .[نقش خانواده درتکوین شخصیت اجتماعی دانش آموزان – نامه پژوهش فرهنگی , شماره ۶] با این مقدمات درواقع هدف این مقاله بررسی نقش خانواده درکارآفرینی میباشد .
هم اکنون کشورها به اهمیت کارآفرینی به عنوان راهی برای افزایش رشد اقتصادی , رقابت وایجاد کار پی برده اند وجایگاه آن درتوسعه شناخته شده است .
اکنون درعرصه جهانی ,افراد خلاق ,نوآور ومبتکر به عنوان کارآفرینان , منشا تحولات بزرگی درزمینه صنعتی , تولیدی وخدماتی شده اند وازآنان به عنوان قهرمانان ملی یاد میشود.
[کارآفرینی – مهندس علی شاه حسینی – ص۷۴] پس میتوان به اهمیت نقش خانواده دراین زمینه به عنوان کوچکترین ودرعین حال مهمترین نهاد اجتماعی پی برد .
پیشرفت بشر نیازمند خلاقیت بزرگسالان است واحتمال انجام کارهای خلاق در افرادی بیشتر است که در کودکی مهارت وانگیزه خلاقیت آنها پرورش یافته باشد .با اینکه خلاقیت می تواند مانند عوامل ژنتیکی نظیر نیرو و زیبایی به کودک منتقل گردد, اما خانواده وبه خصوص پدرومادر با داشتن یک تصویر ذهنی (چشم انداز)از آینده کودکشان به منظوراینکه او بتواند در آینده به دستاوردهای خلاق نائل شود بسیارموثرند.
اغلب کودکان ازسنین اولیه زندگی به عنوان کودک تیز هوش شناخته نمی شوند,اما این بدان معنا نمی باشد که کودک نتواند در بزرگی کارهای بسیار خلاق انجام دهد .
اکثر کارهای خلاق توسط افرادی انجام شده است که در کودکی به عنوان نابغه شناخته نشده اند .
به این دلیل ما به بحث در این مورد می پردازیم که خلاقیت و نوآوری مهمترین ویژگی کارآفرینی است .
خلاقیت عبارتست از توانایی گسترش ایده های جدید و کشف راههای جدید از نگاه به مسائل , مشکلات و فرصتها .
● چشم اندازپدرومادر ازآینده کودک : تصویرهای ذهنی که مابه کودکانمان می دهیم آینده را شکل می بخشند.
این تصویرهای ذهنی به صورت پیش گوییهایی هستند که به حقیقت می پیوندند .
تاکید برآن است که باشناخت دقیق علائق وتواناییهای کودک وآنچه برایش مملو از شوروهیجان است , وبا جدأ خودداری از تحمیل موضوع هایی که مورد علاقه خود والدین است , تصویر ذهنی مناسب کودک را شناسایی وبه او در جهت تحقق چشم اندازش کمک شود.
تصویر ذهنی شما به عنوان پدر ومادربرای هریک از کودکان بیش ازآنچه انجام میدهید یا به آنها میگویید دررشد انگیزه,خلاقیت و موفقیت آنها درآینده موثرخواهد بود.
تصویرذهنی شما باید در زمینه اصول اساسی زندگی روشن باشد .
خود شما باید نسبت به ارزشها ,معیارها و اصولی که مایل هستید کودکانتان در سراسرزندگی خود دنبال کنند عقیده راسخی داشته باشید .
دیگر اینکه,تصویر ذهنی شما ازهر کودک باید راساس طبیعت,شخصیت,نیازها وعلائق آن کودک خاص باشد .
راندن کودکان به سوی فعالیتهایی که به عنوان یک فرد با آنها متناسب نباشد موجب خشم وعجز فراوان آنها شده واستعدادهای واقعی آنها را به هدر میدهد .دیگر نکته مورد توجه نیز این می باشد که بایستی بدون توجه به سایر ویژگیهای تصویر ذهنی خود کودکتان را مجسم کنید که دربزرگی مستقل بوده و به کاری که انتخاب کرده است علاقه مند می باشد .در میان خصوصیات افراد خلاق مشهور به نظر می رسد که استقلال وشورو هیجان ثابت ترین عامل در زمینه های مختلف و طی نسلهای مختلف می باشد .
برای شکل بخشیدن به به تصویر ذهنی وپرورش یک تصویر ذهنی برای کودک اولین قدم اینست که بدانید دید خود کودک برای آینده اش چه می باشد .
موضوع دیگر نیز اینست که اگر به کودکتان کمک نکنید که حس عمیق علاقه و شوق به یادگیری را پرورش دهد مهمترین عامل را نادیده گرفته اید .
با داشتن این حس کودکتان فرصت خوبی برای پرورش نوعی شوروهیجان خواهد داشت که می تواند فرد را از میان آموزشهای سخت , شکستهای مکرر,مبارزه مالی وحتی کمی فقر به سوی شکوه خلاقیت همه جانبه در بزرگسالی بکشاند .
[چشم اندازپدرومادرازآینده کودک – راه کارآفرینی – شماره ۱۳و۱۴] حال می خواهیم بررسی کنیم که اشخاص چگونه کارآفرین می شوند واینکه آیا کارآفرینان زاده شده یا ساخته می شوند پرسشی است که تا حدی به پاسخ آن دست یافته ایم .
باید سرچشمه کارآفرینی را براساس تجربیات دوران زندگی در محدوده خانواده و فرهنگ مربوطه پیدا کنیم .
پس میتوانیم آنها را با تجربیات فرهنگی خود مقایسه نموده وبفهمیم کدامیک مفید بوده وکدامیک دررسیدن به کارآفرینی به ما کمک نمی کنند .
زمانی بود که تصور میشد کارآفرینان بجای ساخته شدن متولد می شوند.
صفات آنها بقدری نادروبخصوص بودند که درهرجایی یافت نمی شدند .
امروزه شواهد کافی موجود است که نشان می دهد صفات کارآفرینی می تواند درنتیجه آموزش دوران کودکی , استقلال , به خود متکی بودن ودرمعرض ارزشهای فرهنگی به خصوص مرتبط با کاروصنعت قرارگرفتن , پرورانده شود .
● تجربیات دوران کودکی : روانشناسان معتقدند که پنج سال اول زندگی ,بیشترین تاثیررا درزندگی شخص دارد .
این دوران زمانی است که جو اجتماعی ,اقتصادی , فیزیکی وروانی اطراف کودک اثر همیشگی برشخصیت او میگذارد.
دراین دوران اعمال خانه وخانواده بیشترین تاثیررا در شکل گیری رفتار آینده کودک به عنوان یک فردبالغ دربر دارد .
برای مثال کودکانی که مادران آنها پیوسته وهمراه با محبت برایشان ازطریق داستان وکتاب واسباب بازی و بازی وگفتگو ایجاد تحرکات ذهنی اولیه می کنند ,دردوران مدرسه ودبیرستان همیشه نمره های خوبی میاورند ووقتی دیگر اعضای خانواده , آنها را مورد توجه و محبت قرار دهند در آینده , به افرادی مطمئن , با محبت , شاد , فعال , اجتماعی ,ازنظر احساس مستحکم وازنظر ذهنی کنجکاو تبدیل می شوند.
نقش خانواده در تربیت کارآفرینان دربارهء کارآفرینان میتوان به این جمعبندی رسید که آنان دارای ویژگیهای فردی و اجتماعی متفاوتی در مقایسه با دیگر افراد هستند; ویژگیهایی که آنان نه ذاتی بلکه در فرآیند زندگی خود کسب میکنند و تلاش در به کار بردن و استفاده از آن ویژگیها را سرلوحهء رفتار و اعمال خود قرار میدهند.
خانواده، مهمترین نهاد اجتماعی و کانونی است که در شکلگیری این ویژگیها، نقش مؤثر و حیاتی ایفا میکند.
اگر اعتماد به نفس،پذیرش مخاطرهها (ریسکها)و خلق ایدههای نو و ارزش دانستن کار و تولید را بخشی از ویژگیهای افراد کارآفرین بدانیم، خانواده از نظر کمی و کیفی میتواند کانون اصلی پرورش چنین ویژگیهایی در افراد باشد.پدر و مادر اولین افراد اثرگذار بر شکلگیری نگرشها و رفتارهای کودکان هستند; به نحوی که کودکان خواسته یا ناخواسته، بسیاری از ویژگیهای والدین خود را در همان سالهای نخستین زندگی میآموزند و درونی میکنند.وقتی پدر یا مادر همچون افرادی تلاشگر و مؤثر در عرصهء کار و تولید در جامعه و محیط اطراف خود شناخته شوند، بالاخص هنگامی که به موفقیتهایی نیز دستیافته باشند،کودکان نیز بیشتر خود را مستعد قرار دادن در معرض مخاطرهها، خلق ایدههای نو و استقلال اقتصادی و کسب موفقیت مییابند و بیشتر در این مسیرها گام برمیدارند.
هر چند توان اقتصادی خانواده در سمت و سو یافتن فعالیت کاری و شغلی فرزندان مؤثر است، ولی نمیتواند تنها عامل باشد; چرا که توان اقتصادی سازندهء ارزشهای حامی کارآفرینی نیست.
فرد کارآفرین قبل از نیاز اقتصادی و مالی به ارزشها و توانمندیهای درونیشدهء دیگری نیاز دارد که نه زاییدهء توان اقتصادی، بلکه ایجاد شده توسط ارتباط متقابل و مناسب توان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده است.
بنابر این، میزان تحصیلات، نوع شغل والدین، ساخت خانواده و نوع روابط اعضا با یکدیگر (مخصوصاً رابطهء والدین با فرزندان)، میزان درآمد خانواده و میزان برخورداری از امکانات رفاهی و نحوهء برخورد و چگونگی استفاده از درآمد و امکانات در اختیار خانواده، میزان جراتورزی پذیرفتهشده در خانواده، دوری از رفتارهای واکنشی و انفعالی در موقعیتهای شغلی و اقتصادی مخصوصاً در والدین و تلاش در جهت برخوردهای عقلانی و پذیرش مواجه با شرایط نو در شکلگیری «فرهنگ کار» و اعتماد به نفس در موقعیتهای شغلی جدید در اعضای خانواده تاثیر غیرقابل انکاری دارد.پذیرش و نیاز به توفیق، استقلال و خطرپذیری در عرصهء فعالیتهای اقتصادی و یا بالعکس چسبیدن به آبباریکهء درآمدی، ترس از خطرپذیری و ریسک، وابستگی به مزدبگیری از طریق کارمندی و غیره، پذیرش هر آن چه موجود است و عدم تلاش برای تغییر شرایط و داشتن رفتار منفعلانه در قبال وضعیت موجود و سپردن وضعیت مطلوب به اتفاقهایی که ممکن است در زندگی رخ دهد یا رخ ندهد، ریشه در تربیت خانوادگی دارد; تربیتی که خود متاثر از شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده است.بهرام باقری در مقالهء خود با عنوان «خانواده و کارآفرینی» که در سایت خانهء کارآفرینان ایران منتشر شده آورده است: «فضای درون خانواده، خصوصاً رهنمودهای والدین به فرزندان، این امکان را به آنها میدهد تا با گسستن از عادات و معتقدات پیشین خود یا سایر افراد خانواده، رفتار جدیدی را مورد کندو کاو قرار داده و خود را با نظم اجتماعی نوین هماهنگ سازند; به شکلی که بتوانند بر فراز خواستهها و آرزوهای ذهنی خود و منطبق بر نظامهای مدرن پر و بال بزنند و از نفوذ و سلطهء اندیشه و روشهای سنتی در رفتار آتی خود بکاهند.در ادامه چنین روندی، نقشآفرینی فرزند در درون خانواده معطوف به فرآیندهای تولید و خلق ارزش در جامعه خواهد شد.
در این ارتباط، والدین با شناخت توانمندیهای بالقوهء فرزندان خود و هدایت آنها در مسیر شغلی، نقش مهمی در شناسایی و پرورش افراد خلاق و کارآفرین در جامعه ایفا میکنند.» کارآفرینی مفهومی است که همراه با خلقت بشر وجود داشته است .
مروری برادبیات کارآفرینی نشان می دهد که مفهوم کارآفرینی برای اولین بار توسط اقتصاددانان مطرح شد.
سپس با توجه به اهمیت ونقش کارآفرینی در شکل گیری تحولات اقتصادی در جوامع ، دانشمندان علوم اجتماعی نیز به بررسی ویژگیهای فردی واجتماعی کارآفرینان پرداختند .
خانواده ، کانونی است که در شکل گیری این ویژگیها ، می تواند نقش حیاتی ایفا کند .در جوامع سنتی که مردان نقش "نان آوری" وزنان نقش "خانه داری وتربیت فرزندان " را برعهده داشتند، انتقال ایده کسب وکار بیشتر از طرف مرد صورت می گرفت ؛ ساختار جدید خانواده در جامعه امروز وبه تبع آن خروج زن از خانه ، ظهور جلوه های تازه ای از بروز خلاقیت ونوآوری را در هر دوجنس زن ومرد باعث شد.بدنبال این تغییر نگرش ؛ شیوه تولید ، سبک زندگی ونقش های والدین در درون خانواده نیز دچار دگرگونی شد.
به شکلی که هرکدام از والدین با رفتار خود می توانند در رشد اعتماد به نفس ، خلق ایده های جدید در خانواده وتعیین مسیر شغلی فرزندان ، نقش های اساسی را ایفاء کنند.
اگر خانواده را از دیدگاه نهادی مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که خانواده از نظر کمی وکیفی می تواند کانون اصلی اندیشه کاروتلاش وپرورش روحیه خلق ایده وکار در افراد باشد .تحقق این امر مستلزم توجه ویژه والدین به ابعاد وساحت های حیات فردی فرزند از هنگام تولد تا زمان تکوین شخصیت اوست .
وقتی پدر یا مادر همچون الگویی تلاشگر ومؤثردر عرصه کاروتولید در جامعه ظاهر شوند ، کارکردهای مثبت ناشی از فعالیت آنها فرزند را به سمت وسویی ترغیب می نماید می نماید تا ذهن خود را به صورتی منسجم وثمر بخش به ادامه شغل والدین ویا حرفه ای جدیدتر سوق دهد .
برای چنین فردی دستیابی به منابع اقتصادی ناشی از کار وتسخیر فضاهای جدید،ارزش تلقی می شود.چنین طرز تلقی ازدنیای پیرامون ، ذهن فرد را نسبت به خلق ایده ای نو واستقلال اقتصادی وکسب موفقیت ، دگرگون می سازد .
در این مرحله ، نوجوان یا جوان ایده کاری خود را با خانواده در میان می گذارد چه بسا بتواند از تجربیات ورهنمود های والدین واحتمالاً حمایت مالی واجتماعی آنها بهره مند شود .اینجاست که معیارها وارزشهای خانواده برای فرزند ملاک عمل وچراغ راه او در مسیر کاروتلاش واقع می شود .
وظیفه اصلی والدین در چنین شرایطی تشریح ابعاد گسترده فعالیت اقتصادی به عنوان ارزش بنیادی برای فرزند وهدایت او در مسیر مطلوب ، آغاز توأم با موفقیت را در راه اندازی کسب وکار به همراه خواهد داشت .
میزان تحصیلات ، نوع شغل والدین ، ساخت خانواده ، روابط خانوادگی (خصوصاً رابطه والدین با فرزندان ) ، درآمد خانواده ومیزان برخورداری از امکانات رفاهی در شکل گیری "فرهنگ کار"در خانواده می تواند تأثیر داشته باشد .
انسانهای متفاوت ، توانمندیهای متفاوتی دارندکه اگر از همان دوران نوجوانی در مسیر مشخص هدایت شوند ، می توانند با خلق ایده های جدید خود ، تغییر درروند تولید وبالطبع تغییر در فرایند تکنولوژی را آسان کنند.
مراحل توسعه کارآفرینی توسط خانواده مراحل نهادینه کردن "فرهنگ کارآفرینی : خانواده به عنوان انتقال دهنده جبهه ای از اصطلاحات ، آئین ها ورفتار های اجتماعی می تواند نقش ثمر بخش خود را جهت آشنایی با مفاهیمی مثل :" توفیق طلبی ،" استقلال طلبی "، و"خطر پذیری"در عرصه فعالیت اقتصادی وهمسازی با واقعیت های کاری در جامعه ، به اعضاء خود ارزانی دارد.
نوع نگرش والدین به دنیای پیرامون خود وچگونگی تجسم ارزشهای اجتماعی برای فرزندان در شکل گیری آینده شغلی آنها ، می تواند راه را برای دستیابی به اقتصاد سالم هموار سازد .مثلا ً چنانچه کسب موفقیت در جهت خلق ثروت وایجاد فرصتهای شغلی جدید به عنوان بخشی از ارزشهای مورد نظر والدین برای فرزند به تصویر کشیده شود ، نوجوان در چنین شرایطی ذهن خود را برای رسیدن به چنین موقعیتی آماده می سازد .در ادامه چنین فرآیند ذهنی ، فرد بدنبال راههای دستیابی به چنین موقعیتی است .
او موقعیتهای متفاوت را باهم مقایسه می کند؛ شبیه سازی ذهنی انجام می دهد ؛به پرس وجومی پردازد ؛ وگاهی اوقات در نشریات ، کتب ، محیط مدرسه وحتی مجالس سخنرانی پرسشهای ذهنی خود را دنبال می کند .
آنگاه ، فرد با آگاهی ازارزش کاروتلاش آماده است بخش بزرگی از خواسته ها ، آرمانها وارزشهای مورد نظر خانواده خودرا به محک تجربه بگذارد .
تعیین مسیر شغلی فضای درون خانواده ، خصوصا ً رهنمودهای والدین به فرزندان ، این امکان را به آنها می دهد تا با گسستن از عادات ومعتقدات پیشین خود یا سایر افراد خانواده ، رفتار جدیدی را موردکندوکاو قرارداده وخود را با نظم اجتماعی نوین هماهنگ سازند؛ به شکلی که بتوانند برفراز خواسته ها وآرزوهای ذهنی خود ومنطبق برنظامهای مدرن پروبال بزنند واز نفوذ وسلطه اندیشه وروشهای سنتی در رفتار آتی خود بکاهند .در ادامه چنین روندی ، نقش آفرینی فرزند در درون خانواده معطوف به فرآیندهای تولید وخلق ارزش در جامعه خواهد شد .در این ارتباط ، والدین با شناخت توانمندیهای بالقوه فرزندان خود وهدایت آنها در مسیر شغلی ، نقش مهمی در شناسایی وپرورش افراد خلاق وکارآفرین در جامعه ایفاء می کنند .
توانمند سازی (یادگیری فن آوریهای جدید ) حمایت وتشویق والدین جهت یادگیری فن آوریهای جدید از جمله فن آوریهای تکنولوژیکی واطلاعاتی ومعرفی مشاغلی که امکان کسب درآمد بالارا برای فرزندان فراهم می سازد ، آنان را علاوه بر نقش آفرینی در درون خانواده ، معطوف به اهداف توسعه در سطح جامعه یعنی کارمفید وبهره وری بالا خواهد کرد.
تغییر نگرشها ورفتارهای کلیشه ای در مورد ایفاء نقشهای خانوادگی واجتماعی وتشویق فرزندان به رفتارهای مثبت اقتصادی واجتماعی ، آنان را افرادی کارآمد وهدفمند می پروراند .
زیرا پیروی از کلیشه های سنتی وتکراری در عرصه های گوناگون زندگی ضمن پذیرش نقشهای متفاوت می تواند مفید واقع شود.
راه اندازی واداره کسب وکار اقتصادی در این مرحله ، فرد باارزیابی مشاغل متناسب با خواسته های خود وخانواده ، به خلق ایده در زمینه کارو فعالیت می پردازد ؛ چارچوب فکری خودرادرقالب طرح کسب وکار به جامعه عرضه می کند ؛ سپس ، با مدیریت خودفعالیت اقتصادی را آغاز می کند .
دراین مرحله ، والدین بااستفاده از تجارب خود می توانند فرزندشان را جهت اداره کسب وکاریاری کنند .هرچند ممکن است این نیازصرفا ًمتوجه حمایت های مالی آنها نباشد .باادامه حمایت خانواده وتقویت روحیه کارآفرینی درفرزندان به منظور راه اندازی ومدیریت کسب وکار اقتصادی توسط آنان ، نتایج ذیل متوجه جامعه خواهد شد : ایجادوتوسعه اشتغال در بخش های اقتصادی کشور وبه تبع آن استقلال اقتصادی خانواده ها دگرگونی درروند تولید با استفاده از تکنولوژی پیشرفته وبدنبال آن تغییر در فرهنگ مصرف تنوع شغلی وایجاد رقابت گسترده در بازارهای اقتصادی بسط وتوسعه صادرات با اتکاء به منابع موجود در کشور کاهش نرخ بیکاری وتورم وبدنبال آن کاهش آسیب های اجتماعی در جامعه نتیجه گیری کارآفرینی ، کانون ومرکز ثقل کاروتلاش وپیشرفت در عرصه مدرنیته تلقی می شود .
ما بدون توجه کافی به مقوله " توسعه فرهنگ کارآفرینی " نمی توانیم به شاخص های رشد وتوسعه که از طریق تغییر در روند تولید ، بهره وری وتوان افزایی فنی وصنعتی در عرصه اقتصاد حاصل می شود ، دست یابیم در گذر از مرحله سنتی به صنعتی باید به توانمندیها وقابلیت های فردی کارآفرینان در بهره گیری از منابع طبیعی وبکار گیری تکنولوژی مدرن اهتمام ویژه ای قائل شویم .
زیرا ، آنها با بکارگیری روش های جدید در بازار ، خودرا برای استفاده بهینه از ابزار ودستیابی به کیفیت مطلوب کالا وخدمات آماده می سازند .
کارآفرینی ، فرآیندی اکتسابی است وخانواده در شکل گیری این فرآیند نقش اساسی را ایفاء می کند .
زیرا ، خانواده می تواند عنصر پویایی وتحرک را به ژرفای وجود افراد تحت نفوذ ووابسته به خود تزریق کند به شکلی که" فرد" و"جامعه " در محیطی هماهنگ به تعامل بپردازند وقالب های اجتماعی نوآورانه شکل گیرد .
نقش واهمیت خانواده به عنوان کانون اندیشه نوگرایی ، در ایجاد روحیه خلاقیت ونوآوری در افراد ، گسترش روحیه کارآفرینی وتوسعه کسب وکار جدید در جامعه ، انکار ناپذیر است ، به طوری که در زمینه فعالیت اقتصادی ، خانواده می تواند اندیشه افراد تحت نفوذ خود را به سمت وسویی سوق دهد که آنها را از مشکلات پیش رو از جمله ؛ بیکاری، فقر ، اعتیاد ، فساد و...
برهاند وآنها را در مسیر های شغلی که مولد سرمایه وفرصت های جدید است ، هدایت نماید .
زیرا ، خانواده علاوه برنقش تولید نسل وپرورش ابعاد عاطفی واخلاقی فرزندان ، به عنوان کانونی برای رشد وپرورش اندیشه خود باوری ، اعتماد به نفس وخود شکوفایی در فرزندان ، نقش بسیارموثری در راه اندازی کسب وکار اقتصادی وتوسعه فعالیت های شغلی در جامعه خواهد داشت .