Kuokسلطان شکر [ ثروتمندترین مرد کشور مالزی که در حال حاضر در هنگ کنگ اقامت دارد با سرمایه ای معادل 5 میلیارد دلار در لیست ثروتمندترین های سال 2005 جهان قرار گرفته است.
اگر چه قرار گرفتن نام او را در این لیست باید به انباشت دارایی هایش نسبت داد اما شهرت او در کشورهای مالزی و حتی کشورهای اطراف تنها به سبب مال و ثروتش نیست.
دو ویژگی بارز این پیرمرد 82 ساله که از دوران جوانی همراه او بوده است سبب برتری او از دیگران در اذهان عمومی شده است.
ویژگی اول او نحوه زندگی و تعاملات اجتماعی اش می باشد.
او حتی در این روزهای پیری و کهنسالی همچون یک نجیب زاده با رعایت تمامی اصول و نرم های اجتماعی در مقابل دیدگان عموم ظاهر می شود.
کسانی که سالیان سال همراه او بوده اند هرگز لحظه ای را به یاد نمی آورند که او برخوردی خارج از چارچوب قرار دادی خود به نمایش گذاشته باشد.
ویژگی دوم خنده رویی و خوش برخوردی اوست.
این مساله چنان دربین کسانی که با او آشنایی دارند به وضوح به نظر می رسد که آنها به طنز علت شیرینی برخورد او را در سروکار داشتنش با شکر و تجارت آن می دانند.
نکته جالب اینجاست که حتی در هنگام عقد قرار دادهای مهم تجاری این خنده رویی و خوش برخوردی بارها و بارها سبب کوتاه آمدن رقبا و طرفین قرار داد شده و پیروزی نهایی او را سبب گشته است.
رفتار شیرین او با اطرافیان موجب شده تا مدیران جوانی که هم اکنون تحت تعالیم آموزه های او مشغول فراگیری فنون تجارت هستند،با فراغ خاطر و بی هیچ دغدغه تمامی رمزو رازهای موفقیت در کسب و کار را از او جویا شوند و در سمت های آتی خود به کار برند.
اما در تمامی این مدت علیرغم داشتن این صفات نیکو «kuok» همواره به عنوان مرد شماره یک امپراطوری اش فرمان می راند و بر تمامی امور نظارت دارد مبادا که لحظه ای اهدافش از دیدگان کارمندانش دور بماند و آنها به بیراهه روند.
«Robert kuok Hock-Nien» در سال 1923 در «Johor Bahru» مالزی به دنیا آمد.
پدرش یک دلال خرید و فروش مسکن بود که تقریبا سرمایه نسبتا خوبی از این حرفه به دست آورده بود .
«Robert»پس از فارغ التحصیلی از دانشکده «Raffles » در سنگاپور به نزد پدر برگشت تا همراه او به خرید و فروش زمین و مسکن مشغول گردد.
د رسال 1949 ، «Robert» شرکت خود را تحت عنوان «kuok brothers Sdn Bhd» به ثبت رساند و اندکی بعد تصمیم گرفت شرکت را وارد معاملات شکر نماید.
در سال 1957 که مالزی خود را از چنگال استعمار انگلستان در آورد و به استقلال رسید«kuok» فرصت را غنیمت شمرد و تجارت خود را در سراسر این کشور گسترانید و در فاصله زمانی بسیار اندک تقریبا تمام تجارت شکر را از آن خود نمود .
در دهه 1970 ، «kuok» که درصد مهمی از تجارت شکر در سراسر دنیا را از آن خود کرده بود از سوی بازرگانان به لقب « سلطان شکر » خوانده شد و پس از آن به سرعت به سراغ تجارت دیگری در کنار شکر رفت تا مبادا از جریان بازار و نوسانات آن به ناگاه متضرر نگردد.
صنعت آرد اولین صنعتی بود که بعد از شکر به سراغش رفت.
با نصب بزرگترین آسیاب آرد در مالزی به راحتی کنترل این محصول را در اختیار گرفت و به سرعت روانه بازارهای خارجی شد.
چندی بعد به ساخت هتل های مختلف در مالزی روی آورد و پس از آن بانکی بنا کرد.
اوضاع قرار دادهای تجاری او به شکلی شده بود که به سبب هوش بالا و همچنین روابط دولتی که به دست آورده بود، به هر حرفه ای رو می کرد ، در یک چشم بر هم زدن تبدیل به طلا می شد و سودهای فراوانی به سوی او سرازیر می نمود.
دیگر کسی نمی توانست او را تنها سلطان شکر بنامد، حضور او در بازار آرد، نفت و گاز ، هتل سازی ، حمل و نقل و زمین و مسکن نیز تقریبا در نقش یک سلطان تمام عیار بود.
تقریبا فرای از شرکت ها و دفاتر و هتل های فراوانی که در مالزی دارد، «kuok » در کشورهایی چون تایلند ، چین ، اندونزی ، فیجی و استرالیا نیز نقش های مهمی در بازار این محصولات ایفا می نمایدو در آنها نیز شعبات بزرگ و گسترده ای دارد.
نکته پایانی اینکه افزایش سرمایه او از 1/2 میلیارد دلار در سال 1997 به 5 میلیارد دلار در سال 2005 نشان از آن دارد که کهولت سن هیچ تاثیر نامطلوبی در روند روبه رشد بازرگانی او نداشته و نخواهد داشت.
مایکل فررو [ کارآفرینی از راه صبحانه [ !!
خیلی از پدر و مادرها از اینکه فرزندانشان علاقهای به خوردن صبحانه ندارند، گلهمند هستند و خیلیهای دیگر نیز اصلاً وقت خوردن صبحانه و درست کردن چای و خرید نان تازه و این قبیل کارها را ندارند.
شاید بهتر است بگویم حوصله این کارها را ندارند.
اما اگر کمی تغییر در خوراک صبحانه بهوجود آید و به قول معروف برای بچهها میز صبحانه را جذابتر کنیم، مسلماً خواهید دید اشتیاق کودکان به خوردن صبحانه بیشتر میشود.
پزشکان مهمترین وعده غذایی روز را صبحانه میدانند و حتی افراد چاق را به خوردن صبحان تشویق میکنند.
اروپاییان که در صنعت غذاسازی از ما جلوتر هستند دایماً در حال معرفی خوراکیهای جدید هستند و ما همچنان نان و پنیر و کره را برسر میز صبحانه می گذاریم.
هر چند هیچ ایرادی در نان و پنیر و ...
نیست ولی بهتر است برای خوراندن آن به بعضی از فرزندانتان سفره صبحانه را جذابتر کنید.
این مشکل نه قفط در بین ما که در بین غربیها هم مشهود بوده است.
به همین خاطر در دهه 1940 یک شرکت اروپایی، محصول جدیدی به نام «نوتلا» (Nuttella) به کسانی که علاقهای به خوردن صبحانه بهطور سنتی نداشتند، معرفی کرد.
تا به امروز تقریباً سه نسل از اروپاییان با خوردن «نوتلا» بزرگ شدهاند.
«نوتلا» را «پیترو فررو» که یک کلوچهساز و شیرینیپز بود در شرکت «فررو» تهیه کرد.
در آن زمان براثر جنگ جهانی دوم، کاکائو کمیاب بود و به همین دلیل «فررو» کاکائو را با فندق برشته شده، روغن کاکائو و روغن گیاهی مخلوط کرد تا یک خوراکی جدید به صرفه برای مالیدن روی نان به نام «پاستا جون دوجا» تهیه کند.
در فوریه 1946، میلادی 660 پوند از این محصول فروخته شد.
«فررو» برای اینکه بتواند جوابگوی این همه تقاضا باشد، با کشاورزان محلی صحبت کرد تا بیشتر به تولید فندق بپردازند.
در سال 1946 «فررو» محصول «سوپر کرم جون دوجا» را تهیه کرد که ارزانتر بود.
این خوراکی آن قدر مورد استقبال قرار گرفت که سوپر مارکتهای ایتالیا سرویس جدیدی را برای مشتریان خود به نام آغشتن راه انداختند.
کودکان ایتالیایی میتوانستند با یک تکه نان به این سوپر مارکتها بروند.
و سراغ این سرویس را بگیرند و سپس خدمه سوپر مارکت با یک چاقو نان بچهها را شکلاتی میکردند.
در سال 1964،این خوراکی به «نوتلا» تغییر نام داد و بازاریابی برای آن در خارج از ایتالیا آغاز شد.
امروزه «نوتلا» پرطرفدارترین غذای خامه مانند در اروپا به شمار میرود.
در آلمان «نوتلا» پرطرفدارترین غذای صبحانه است.
در ایتالیا و فرانسه نیز «نوتلا» پس از بازگشت از مدرسه در بین دانشآموزان محبوب است.
«میچل فررو» متولد 1927 و یکی از میلیاردرهای جهان اکنون مالک شرکت فررو، است.
«میچل فررو» ایتالیایی در سال 2002 شکلات سازی Ferrero SPA، یکی از بزرگترین شکلاتسازیهای اروپا را با فروش 4 میلیارددلار در اختیار خود گرفته است.
از مارکهای معروف این شرکت Ferrero Rocher، Nuttella و همچنین Kinder Eggs یا همان تخممرغ شانسی را میتوان نام برد.
تخممرغ شانسیهای «فررو» در سال 1974 روانه بازار شد.
تخممرغ شانسیها شکلاتی هستند و داخل آنها اسباببازی مخصوص کودکان قرار دارد که معمولاً جنبه کلکسیونی برای بچهها دارد و همین باعث میشود که مدام به خرید آنها علاقه پیدا کنند.
هر چند طعم خوشمزه آنها را نیز نباید فراموش کرد.
البته اسباببازیهای داخل تخممرغ شانسیها به خاطر داشتن قطعات ریز برای کودکان زیر سه سال اصلاً مناسب نیست.
اسباببازی موجود در «Kinder Eggs» ساخت یک شرکت کوچک در تورین ایتالیا به نام «Produzioni Editoriali Aprile» است که موسس آن دو برادر هستند.
در آمریکا فروش «Kinder Eggs» در صورتی که داخل آن اسباببازی باشد از سوی دولت آمریکا به خاطر مسایل ایمنی ممنوع شده است.
درعوض در این تخممرغهای شکلاتی، شکلات قرار دارد.
خیلی از بزرگسالان اروپایی نیز به جمعآوری اسباببازی داخل تخممرغها علاقه دارند و حتی بازاری نیز برای آن تهیه شده است.
مخصوصاً در آلمان چنین بازاری طرفداران زیادی دارد.
«نوتلا» 15 درصد چربی، 9 درصد آهن و 4 درصد کلسیم دارد.
3- [Carlos Ghosn ] مدیر کمپانی نیسان ژاپن و رنوی فرانسه «carlos Ghosn» از جمله معدود مغزهای متفکری است که با قدرت اندیشه بالای خود توانسته در یک زمان هدایت دو کمپانی بزرگ را برعهده گیرد و در هر دو به عنوان یک پدیده باور نکردنی ظاهر شود.
مدیریت کمپانی «Nissan Motor» ژاپن، «Renault S.A» فرانسه و همچنین عضویت در هیات مدیره امپراطوری «Sony» و شرکت «Alcoa»، تمامی اینها شرایطی است که برای هر فرد ممکن است با تمام توان و تجربه و دانشی که داشته باشد محال وباور نکردنی باشد.
نکته جالب اینجاست که«Ghosn» علاوه بر اینها در کشور ژاپن به عنوان یک فرد موثر و دست اندر کار حرفه ای در لوازم خانگی نیز شهرت دارد!
«carlos Ghosn» نمونه کامل مدیری است که با آشنایی کامل از فرهنگ های مختلف، بازارهای چند ملیتی را شناسایی کرده و با استفاده از خردو دانش بالای خود نبض هر یک از این بازارها را در اختیار خود گرفته است.
مدیری که خود متولد آمریکای جنوبی است، کار رسمی خود را در اروپا آغاز کرده و اوج شهرتش را در آسیا تجربه نموده و حال هر هفته بین سه قاره آسیا، اروپا و آمریکا در حال سفر است تا مبادا از تجربیات دیگران عقب بماند.
دادن جانی دوباره به کمپانی تقریبا ور شکسته «نیسان» که حال به عنوان کمپانی شماره دو خودرو سازی ژاپن مجددا به عرصه رقابت بازگشته است، سبب شد تا نام «Ghosn» به عنوان یک اسطوره در اذهان مردم ژاپن باقی بماند.
هنگامی که او در سال 1999 سکان هدایت این کمپانی را در دست گرفت، به همه هواداران این شرکت قول داد که در عرض دو سال مجددا آن را به روزهای پرشکوه اولیه اش بازگرداند و اگر موفق به انجام دادن این کار نگردد، بلافاصله پس از این مدت از سمت خود استعفا خواهد کرد و همگان دیدند که بعد از مدت دو سال نه تنها نیازی به استعفای او نبود بلکه برای موفقیت او جشن های بزرگی برپا گردید.
اینکه ملیت او واقعا کجایی است مساله ای نیست که به راحتی بتوان به آن پرداخت «carlos Ghosn» در نهم مارس 1954 در برزیل متولد شد.پدر و مادرش اصلیتی لبنانی داشتند و او نیز با شناسنامه فرانسوی(!) در بیروت بزرگ شد.
در سال 1974 از دانشگاه پلی تکنیک پاریس فارغ التحصیل شد و در سال 1978 از یکی دیگر از دانشگاه های این شهر مدرک مهندسی گرفت و بلافاصله در یک کمپانی فرانسوی ساخت لاستیک با نام «Michelin» مشغول به کار شد و در سال 1981 به سمت مدیریت یکی از شعبه های شرکت در پاریس در آمد.
هوش سرشار او در کار عبور از پله های ترقی را بسیار آسان گردانیده بود.
به سبب توانایی ها و نظریات فوق العاده اش به سرعت مورد توجه مدیران «Michelin» قرار گرفت و در فاصله سالهای 1984 و 1985 به عنوان مسئول بخش تحقیق و توسعه کمپانی به خدمت گرفته شد.
پس از آن در سال 1986 به عنوان مسئول هماهنگی شعبات کمپانی در آمریکای جنوبی به زادگاهش بازگشت و در برزیل مشغول به کارشد.
برای مدت چهار سال در آنجا ماند وبازار «Michelin» را در آمریکای جنوبی قوت بخشید و بر همین اساس مدیران شرکت تصمیم گرفتند تا در اختیار گرفتن بازار آمریکای شمالی «Ghosn» را به آنجا بفرستند.
دیگر برای آنها نام«Ghosn» همانند نام سردار لشکری می آمد که او را به هر ماموریتی می فرستادند، از پیروزی و کشور گشایی او مطمئن بودند.
هر زمان خطری برای بازار یک منطقه احساس می شد، فورا «Ghosn» در جلسات مطرح می گردید و بلافاصله از توان او برای رهایی استفاده می کردند.
اینگونه بود که در سال 1990 ، «carlos Ghosn» به عنوان مسئول نمایندگی های کمپانی «Michelin» وارد آمریکای شمالی شد و فعالیت خود را آغاز نمود.
ورود او به این منطقه به منزله نوسازی ساختار تمامی شعبات حاضر در آنجا بود.
با یک خانه تکانی گسترده در اوایل دهه 1990 چنان قدرتی به حضور کمپانی در منطقه بخشید که مدیران آن تصمیم به خرید کمپانی لاستیک سازی «Uniroyal Goodrich» گرفتند و از این وضعیت به مراتب خرسند به نظر می رسیدند.
با پیچیدن آوازه شهرت و توانایی مهندس «Ghosn» در سراسر جهان و میان کمپانی های بزرگ و صنعتی هر یک در تلاش برای بکارگیری او برآمدند و پیشنهاداتی را مطرح می نمودند.
از میان تمامی تقاضاها از شرکت های دور و نزدیک، «Ghosn» به پیشنهاد کمپانی رنوی فرانسه را پذیرفت و در اکتبر سال 96 با این کمپانی وارد قرار داد شد.
در دسامبر آن سال«Ghosn» با سمت مدیریت این کمپانی در «Mercosur» مشغول به کارشد.
در این سمت او مسئولیت بخش های مهندسی، توسعه، ساخت، تحقیقات پیشرفته، عملیات قدرت و همچنین خرید محصولات در این منطقه رابر عهده داشت.
با ورود او به بازار خودرو کم کم استعدادهای ویژه او در این صنعت نمایان گشت، سیاست های اقتصادی او چنان مورد رضایت مدیران کمپانی در آمده بود که از او در جلسات مختلف به عنوان یک سیاستمدار حرفه ای نام می بردند، در مدت زمان اندکی با کاهش هزینه های اضافی و همچنین تعطیل کردن تعدادی از شعبات کم سوده این شرکت در مکانهای مختلف، سبب کسب سود ده فراوان برای کمپانی گردید و از آن پس او را «le Cost Killer»- قیمت شکن- می نامیدند.
دراواخر دهه 1990 کمپانی نیسان ژاپن به پایان عمر خودش نزدیک شده بود.
سهامداران این شرکت اقدام به فروش سهام خود کرده بودند و هر یک قصد فرار از این وضعیت بحرانی و خطرناک را داشتند.
در همین زمان شرکت «رنو» با خرید 37 درصد از سهام این کمپانی به نجات آن برخاسته بود.
در مارس 1999 کمپانی فرانسوی «رنو» رسما این میزان سهام را خریداری کرد و اعلام کرد که قصد دارد جلوی ورشکستگی کامل نیسان را بگیرد.
مدیران این کمپانی بسیار آسوده و با زبانی بسیار ساده سخن از رهایی نیسان از خطر سقوط می دادند و با اعتماد به نفسی بالا اعلام می کردند که کمپانی آنها توان انجام این عملیات نجات را دارد.
البته آنها حق داشتند، چرا که از نیروی متخصصی بهره می جستند که همواره در لحظات بحرانی، نجات بخش خواهدبود و در کارنامه خود پیروزی ارزنده ای را ثبت نموده است.
در ژوئن سال 1999 «carlos Ghosn» برای نوسازی و نجات نیسان به ژاپن فرستاده شد.
پس از یکسال تحقیق و بررسی در ژاپن، در ژوئن 2000 او رسما مدیریت کمپانی را بر عهده گرفت و متعهد شد که در عرض دو سال مجددا نیسان را به همان توانمندی باز خواهد گرداند.
برای بسیاری این صحبت تنها یک بلوف و یا یک شعار تلقی می شد اما آنان که «Ghons» را می شناختند به خوبی به تحقق این مساله واقف بودند.
مشابه عملکردش در «رنو » این بار نیز او اقدام به حذف هزینه های اضافی نمود، تعطیلی بسیاری از شعبات راکد، کاهش بسیاری از هزینه های داخلی و خرج و مخارج رسمی کمپانی، او را قادر ساخت تا با مدیریت جدی و توانمند خود، در آغاز هزاره سوم روزنه امید را نمایان سازد.
در عرض مدت زمان کوتاهی «Ghons» به مشهورترین چهره در ژاپن تبدیل شد، آنها که سن و سال بیشتری داشتند او را با افسانه های کهن ژاپنی مقایسه می کردند و توانایی او را خارج از توانایی انسان معمولی می دانستند، در اکتبر سال 2001 او اقدام به چاپ کتاب زندگی نامه اش نمود و در اولین ماه فروشش توانست 150 هزار نسخه از آن را به فروش رساند که به فروش ترین کتاب آسیا شهرت یافت.
در سال 2002 ، «Ghons» به عنوان معاون کمپانی بزرگ «رنو- نیسان» و همچنین عضو هیات مدیره «رنو» نیز درآمد و سرانجام اینکه در آوریل امسال (2005 ) او به سمت مدیر کمپانی «رنو» منصوب شد.
بر اساس نظر سنجی های انجام شده در جراید تخصصی اتومبیل در سراسر دنیا،«carlos Ghosn» به عنوان با نفوذترین فرد در صنعت خودروی دنیا در سال 2005 شناخته شده است.
4- ] Li ka - Shing بزرگترین و ثروتمندترین کار آفرین چین و هنگ کنگ[ امروزه در چین کمتر کسی است که نام میلیاردر معروف «Lika-shing» را نشنیده باشد،مردی که با توانایی و اراده فولادینش در چند دهه اخیر توانسته است شرکت های بزرگی را در هنگ کنگ پایه ریزی نمایدو شعبات آنها را به کشورهای آمریکایی و اروپایی انتقال دهد.
این مدیر موفق اخیرا بر اساس رده بندی مجله«Forbes» با سرمایه ای معادل 13 میلیارد دلار به عنوان ثروتمندترین فرد در چین و هنگ کنگ شناخته شده است.
در سال 1928 «Li ka-shing» در «chaozhou» کشور چین به دنیا آمد.
خانواده او علاقه فراوانی به علم و دانش داشتند و از همین رو تمام فرزندان را از همان سنین کودکی به فراگیری علوم مختلف تشویق می کردند.
در سال 1940 هنگامی که او 12 ساله بود، پدرش تصمیم گرفت تا محل زندگی خانواده را به هنگ کنگ منتقل سازد.
اگر چه با مهاجرت خانواده به هنگ کنگ آنها از صدمات جنگ و درگیری آن سال ها رهایی یافتند، اما اندکی بعد، پدر در بستر بیماری افتاد و سرانجام در سا 1943 جان سپرد.
با مرگ پدر،«Li ka-shing» که فرزند ارشد خانواده بود ناچار به ترک تحصیل و یافتن شغلی مناسب جهت گرداندن اوضاع مالی خانواده و خواهر و برادر کو چکش شد.
پسر 15 ساله ابتدا به یک کارخانه بند ساعت سازی رفت و مشغول به کار شد.
چندی بعد در یک فروشگاه لوازم پلاستیکی به عنوان فروشنده به کار مشغول شد.
اندکی بعد به سبب کار فراوان و لیاقت و ذکاوتی که از خود به نمایش گذارده بود، به عنوان مسئول فروش فروشگاه و پس از آن نیز مدیریت اصلی فروشگاه را بر عهده گرفت.
در سال 1950 با سرمایه نسبتا قابل قبولی که خود پس انداز کرده بود یک کارگاه ساخت لوازم پلاستیکی برای خودش دست و پا کرد و نام آن را «cheung kong» گذاشت.
دیری نپایید که کارگاه کوچک «cheung kong» به یک کمپانی بزرگ ساخت اسباب بازی و گل های پلاستیکی تبدیل شد.
در سن 30 سالگی نیز در کنار کمپانی و کارخانه، اقدام به خرید زمین و املاک در هنگ کنگ نمود بطوریکه در عرض مدت کوتاهی پس از دولت حاکم بر هنگ کنگ، او بزرگترین زمین دار این منطقه شناخته شد.
دیگر تقریبا همه مردم با نام او به عنوان یک سرمایه دار بزرگ آشنا شده بودند.
کسی که از سن 15 سالگی با کار گری دریک کارخانه به عرصه تجارت قدم گذارده بود و حال با در اختیار داشتن چهار کمپانی بزرگ و نامدار «cheung kong» ،«Hutchison Whampoa» ،«cheung Kong infrastructure» و«Hong kong Electric Holdings» به عنوان ثروتمندترین کار آفرین چین و هنگ کنگ لقب گرفته بود.
کمپانی های او هم اکنون در بیش از 24 کشور دنیا چون ایالات متحده، کانادا، انگلستان، آلمان و فرانسه شعبه دارند و بازار کالاهای این کمپانی ها بیش از 450 میلیارد دلار برآورده شده است.
البته فعالیت «li ka-shing» در کشورهای دیگر تنها به این موضوع ختم نمی شود، انواع هتل، ترمینال های مسافری، کارخانجات کوچک محصولات متنوع، کمپانی های ارتباطی، کمپانی های حمل و نقل و انرژی همه و همه در کنار مستقلات او در کشورهای مختلف از جمله دارایی های او محسوب می شوند.
اما راز موفقیت او در چیست؟
اولین مساله ای که در چشم آشنایان و دوستان او جلوه گر می شود، اعتماد به نفس فوق العاده اوست.
او با اعتماد به نفسی بی نظیر توانست از کارگری و فروشندگی به چنین مقامی دست یابد.
مورد دوم، سخت کوشی اوست.
هیچکس در مقابل او جرات ابراز خستگی ندارد چرا که او حتی در همین سنین کهولت از همه بیشتر فعالیت می کند.
مورد سوم را می توان عشق و علاقه فراوان او به تحصیل علوم مختلف و نوین دانست.
اگر چه او در دوران نوجوانی موفق به ادامه تحصیل نشد اما این امر هرگز سبب نشد که او از مطالعه کتب مختلف دورماند.
او از همان دوران و تا به اکنون که به سنین کهنسالی رسیده است.
هر شب بدون استثنا پیش از خواب چند صفحه مطالعه می کند و نزدیکان او هرگز شبی را به یاد ندارند که بدون کتاب به تختش برود.
اما عامل چهارم را که می توان مهم ترین علت تمایز او از دیگر کار آفرینان و مدیران صنعتی در این پهنه سخت رقابت دانست، خلاقیت و نوآوری اوست در تمامی قلمروی صنعتی اش و برای تمامی محصولاتش، در برهه های زمانی مشخص با بکار گیری خلاقیت ذاتی اش نوعی نوآوری پدید می آورد که اگر چه اندک اما فاصله او را از رقیبانش بیشتر می سازد.
«li ka-shnig» در این زمینه شهرت عجیبی بدست آورده است.
به گونه ای که دیگر برای همگان- چه مصرف کننده، چه مدیران کارخانه هایش و چه رقبای تجاری اش- به مساله ای عادی تبدیل شده که حتی اگر محصول با فروشی بسیار عالی همراه باشد،باز هم او با رسیدن موعد مورد نظر، به گونه ای شکل، کیفیت و یا کمیت آن را تغییر می دهد تا بازار و مصرف کنندگان به یک شکل خاص عادت نکنندو اینگونه رقبا از تولید مشابه به سود کلان دست نیابند.
اینها همه از مواردی است که سبب شده «Li ka-shing » در چین و هنگ کنگ به عنوان مقتدر ترین مدیر و سرمایه دارترین کارآفرین شناخته شود.
5- پی یر امیدیار [سرگذشت سایت[ eBay داستان eBay (یکی از پیشروترین شرکتهای ایالات متحده آمریکا که در زمینه تجارت الکترونیک فعالیت میکند) از یک کلکسیون عروسکهای پلاستیکی دارای شیرینی Pez آغاز شد.
یک مهندس جوان برنامهنویس ایرانی بنام "پی یر امیدیار" OMIDYAR (PIERRE) یک شب در سال ۱۹۹۵با دوست خود که عاشق جمعآوری Pezبود، مشغول شام خوردن بودند که دوستش از اینکه شریکی برای ایجاد یک کلکسیون Pezدر سانفراسیسکو ندارد، شروع به گله کرد.
در آن هنگام امیدیار به او پیشنهاد کرد که از اینترنت برای پیدا کردن یک شریک تجاری استفاده کند و برای کمک به دوست خود یک قسمت از وب سایت کوچکش را به این امر اختصاص داد و نام آن راAuction Web نهاد.
برنامهای که او بر روی وب سایت شخصی خود ایجاد کرده بود، به کاربران امکان لیست کردن وسایل مختلف خود از جمله کلکسیون Pez دوست خود را میداد.
در مدت کوتاهی تعداد زیادی فروشنده و خریدار برای اقلام لیست شده برروی سایت پیدا شدند.
رفته رفته تعداد کاربران این سایت زیاد شد و معاملات زیادی از طریق آن صورت گرفت.
مهندس جوان تصمیم گرفت که یک سایت جداگانه برای این امر ایجاد کند و نام آن را eBay نهاد.
امیدیار با گرفتن مبلغی بین ۲۵سنت تا دو دلار به فروشندگان اجازه میداد که اجناس خود را برای شرکت در حراج روی سایت eBay معرفی کنند.
همچنین درصدی از خرید و فروشهایی که انجام میشد به او میرسید و به این ترتیب eBay این امکان را فراهم کرد که فروشندگان و خریداران با هم به راحتی و از راه دور به خرید و فروش بپردازند.
پیر امیدیار در سال ۱۹۶۷در شهر پاریس بدنیا آمد و وقتی که کودک بود به همراه خانواده به ایالت مریلند مهاجرت کرد.
او اولین برنامه کامپیوتری خود را در سن ۱۴ سالگی برای کتابخانه مدرسهای که در آن مشغول تحصیل بود، نوشت.
او در سال ۱۹۸۸ از دانشگاه Tufts Universityدر رشته کامپیوتر فارغ التحصیل شد و در یک شرکت بعنوان برنامهنویس سیستمهای Macintosh مشغول بکار شد.
سپس در یک شرکت وابسته به Apple بنام Clarisمشغول بکار شد.
در سال ۱۹۹۱ در تاسیس یک شرکت نرمافزاری به نام Ink Development Corp همکاری کرد و این شرکت سپس به eShop تغییر نام داد.
eShop در سال ۱۹۹۶توسط شرکت Microsoft خریداری شد.
امیدیار سپس به شرکت General Magic که توسط Apple حمایت میشد، پیوست.
پس از ۹ ماه که نخستین حراج در سایت eBay انجام شد، او شغل خود در General Magic را رها کرد تا تمام وقت خود را صرف سایت خود eBay کند.
در سال ۱۹۹۸ او تصمیم گرفت از Meg Whitman که فارغالتحصیل رشته بازرگانی بود، برای رونق دادن به eBayیاری بگیرد.
پس از مدتی eBay شعبههایی در آلمان، ژاپن، کانادا و استرالیا ایجاد کرد و روز به روز رونق بیشتری یافت.
در پایان سال ۱۹۹۸ کاربران این سایت به ۲۱ میلیون نفر رسیدند که درآمدی بیش از ۷۵۰ میلیون دلار را برای eBay به ارمغان آوردند.
رفته رفته این جوان ایرانی زاده خلاق بیشتر و بیشتر در کار خود موفقیت کسب کرد بطوریکه امروزه در فهرست پولدارترین افراد آمریکایی قرار دارد.
پی یر امیدیار در سال ۱۹۹۹با همان دوست خود که عاشق کلکسیون Pez بود، ازدواج کرد.
6- دکتر جان پمبرتن [داستان شهرت و موفقیت کوکاکولا[ ابتدا کوکاکولا به عنوان یک شربت تقویتی مصرف داشت و امروز یک نوشابه به نشاط انگیز به شمار میآید.
در سال 1925 کوکاکولا فروش میلیونیاش را آغاز کرد و در سال 1940 در 40 کشور عرضه شد.
مارک Sprite این نوشابه در سال 1961 وارد بازار شد و در سال 1982 کوکاکولای رژیمی، بر تنوع محصولات این شرکت افزود.
در ماه مه 1886، کوکاکولا برای اولین بار توسط دکتر جان پمبرتن (John Pem-berton) داروسازی اهل آتالانتا (جورجیا) تهیه شد.
جان پمبرتن مواد اولیه کوکاکولا را در یک کتری برنجی در حیاط پشتی خانهاش ترکیب کرد.
فرانک رابینسون، کتابدار جان پمبرتن، برای محصول کارفرمای خود، نام کوکاکولا را برگزید، وی علاوه بر آگاهی از علم کتابداری، خطاط خوبی بود و نام کوکاکولا را به گونهای خطاطی کرد که هنوز هم به عنوان آرم این شرکت مورد استفاده است.
نوشابه کوکاکولا برای اولین بار در داروخانه ژاکوب (Jacob) در آتالانتا در 8 مه 1886 عرضه شد.
در آن ایام حدود 9 عدد از این نوشیدنی روزانه به فروش میرفت و مجموع فروش آن سال کوکاکولا فقط حدود 50 دلار بود، نکته خندهدار این است که در کل این نوشیدنی برای تولیدکنندهاش بیش از 70 دلار هزینه در برداشت؛ یعنی سال اول، برای جان پمبرتن سال ضرر بود.
در سالهای اول، کوکا بیشتر مصرف دارویی داشت و به عنوان یک نوشابه تقویتی مصرف میشد چرا که علاوه بر شربت دانه کولا که سرشار از کافئین بود، حاوی عصاره کوکائین نیز بود.
به تدریج کوکاکولا جایش را در میان نوشابهها باز کرد و به یکی از معروفترین نوشیدنیهای آمریکا تبدیل شد.
حضور آسا گرییگزکاندلر (Asa grigscandler) داروسازی دیگر از آنتالانتا، در شرکت کوکا، و همکاریش با پمبرتن تولید این نوشابه را در سالهای 1890 تا 1900 تا بیش از 4000 درصد افزایش یافت.
تبلیغات عامل مهمی در موفقیت پمبرتن و کاندلر بود.
تا پایان سده مورد نظر کوکاکولا طرفداران بسیاری در آمریکا و کانادا به دست آورد.
حدودا در همان زمان بود که شرکت کوکاکولا نسبت به فروش شربت دانههای خود به شرکتهای مستقل و زنجیرهای (که جواز فروش این محصول را داشتند) مبادرت کرد حتی امروز صنعت نوشابه سازی آمریکا همین روش را دنبال میکند.
تا دهه 60، نوشیدنیهای گازدار، چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک در داروخانهها و در بستنی فروشیها عرضه میشدند.
ولی به دلیل پاتوق افراد مختلف شدن این اماکن داروخانهها از فروش این محصولات سرباز زدند در نتیجه این نوشابه سر از رستورانها و ساندویچفروشیها درآورد.
23 آوریل سال 1985، فرمول کولای جدید برملا شد و شرکت مذکور را با مشکل مواجه کرد.
با این وجود در حال حاضر، مصرف روزانه کوکا در جهان بالغ بر 7 میلیارد دلار میشود.
7- Kenneth Cole[کارآفرین صنعت پوشاک[ در دنیای امروز که پر شده از اسمها و مارکهای مختلف، بسیاری از ما از وسایلی استفاده میکنیم که کوچکترین اطلاعی راجع به سازنده آن و یا طراح اصلی آن نداریم.
یکی از این موارد که فوقالعاده در تمامی کشورهای کوچک و بزرگ یافت میشود، نامهای متفاوت کفش و پوشاک است که هر روز نامی جدید راهی بازار میگردد و مصرفکنندگان بدون توجه به نام آن تنها براساس کیفیت و قیمت آن را خریداری مینمایند.
احتمالا کسانی که با نام و مارکهای خارجی آشنایی دارند، نام « Kenneth Cole» را شنیدهاند، اما نمیدانند که این نام از کجا آمده است، متعلق به یک فرد است و یا تنها یک مارک ساختگی است؟!
بسیاری از کفشهای زنانه، لباسهای مردانه و زنانه و حتی طلا و جواهرات امروزی با مارک« Kenneth Cole» راهی بازار میشوند، اما این « Kenneth Cole» کیست؟
در اواخر دهه 1950 در نیویورک در یک خانواده متوسط به دنیا آمد.
پدرش «Charlie Cole» تولیدکننده نوعی کفش زنانه بود که با توجه به تغییراتی که در مدلهای کفش به وجود میآورد، هربار از استقبال بسیار خوبی بهرهمند میشد.
این امر سبب شده بود که همیشه اعضای خانواده در کنار هم پیرامون مدلهای جدید و نحوه طراحی کفش با یکدیگر به گفتگو بپردازند و بدین ترتیب جو خاصی در خانه پدید آمده بود؛ اما علیرغم تمامی این صحبتها، « Kenneth » علاقهای به طراحی از خود نشان نمیداد و ترجیح میداد که جهت ادامه تحصیل وارد دانشگاه شود.
از همینرو تصمیم خود را مطرح کرد و قرار شد از سال جدید او به دانشگاه برود و در رشته حقوق مشغول به تحصیل شود.
پدر نیز با این تصمیم او موافقت کرد و قرار بر این شد تا در فصل تابستان پیش از شروع کلاسها « Kenneth » در مغازه پدر مشغول به کار شود تا بتواند مخارج اولیه تحصیل خود را پرداخت نماید.
با شروع کار نزد پدر، « Kenneth » دریافت که چندان هم نسبت به این شغل بیعلاقه نیست و اندکی بعد چنان دلبستگی به آن پیدا کرد که یکباره تصمیم خود را مبنی بر ادامه تحصیل فراموش نمود.
در پایان تابستان او تصمیم گرفت که در نیویورک نزد خانوادهاش بماند و در همین حرفه مشغول به کار شود.
در سال 1982 زمانی که تمام فوت و فن لازم در این حرفه را آموخت، تصمیم گرفت که برای خود به طور مستقل کار کند و از این رو شرکتی تحت عنوان «Kenneth Cole» بنا کرد تا در زمینه طراحی کفش و مدهای جدید آن به کار بپردازد.
در ابتدای امر اروپا و بازارهای کفش آن را نشانه گرفت، اما از آنجا که هیچکس با نام او آشنایی نداشت، کار با سرعت بسیار اندکی جلو میرفت تا اینکه در اولین نمایشگاهش در هتل هیلتون «Manhathan» توانست با درخشش فوقالعادهاش سری در میان سرها درآورد.
روند کار اینگونه بود که جهت اجاره هریک از غرفهها در این نمایشگاه میبایست پول کلانی هزینه میشد و از آنجا که « Kenneth » چنین توانایی را در خود نمیدید تصمیم گرفت کاری متفاوت از دیگران انجام دهد.
او با زیرکی هرچه تمامتر نام شرکتش را به «Production Kenneth Cole» تغییر داد و اینگونه ادعا کرد که یک کمپانی تولید فیلم دارد و قصد دارد فیلمی بسازد تحت عنوان «تولد یک شرکت تولیدی کفش» و آن را در نمایشگاه به نمایش درآورد.
مسئولین نمایشگاه به راحتی با طرح او موافقت کردند و « Kenneth » توانست در طی مدت دو روز و نیم با نمایش فیلم در هتل هیلتون، چهار هزار کفش خود را به فروش برساند و اینگونه بود که تجارت او آغاز شد.