: کارآفرینی در دیدگاه اقتصادی :
در سیر تبیین مفهوم کارآفرینی با نسبت دادن ویژگی ها، کارکردها و فعالیت های متنوعی به فرد کارآفرین مواجه می شویم.
بارتو (Bareto) نقش و کارکرد کارآفرینان را در مطالعات خود با عنوان بررسی نقش کارآفرینی در تئوری های اقتصادی مورد توجه قرار داد.
در این تئوری ها شش عامل مشترک کارکردی یا نقش های اصلی را می توان یافت که به کارآفرینان نسبت داده شده است.
این شش عامل مشترک کارکردی یا نقش های اصلی کارآفرینان در تئوری های اقتصادی در زیر آورده شده است.
در سیر تبیین مفهوم کارآفرینی با نسبت دادن ویژگی ها، کارکردها و فعالیت های متنوعی به فرد کارآفرین مواجه می شویم.
نقش های اصلی کارآفرینان در تئوری های اقتصادی به طور کلی ، تمام اقتصاد دانان علاوه بر نقش هایی که از لحاظ کارکردی به کارآفرینان نسبت می دادند آنها را سرمایه دار نیز می دانستند.
سیر تکامل فعالان اقتصادی یا کارآفرینان نشان می دهد که کارآفرینی در نظریه های اقتصادی تبلور یافته و به عنوان عامل اصلی ایجاد ثروت در جهان شناخته شده و از قرن پانزدهم تاکنون در کانون بحث مکاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است.
مکتب سوداگرایان : هر جامعه ای که در جمع آوری و اندوختن طلا و نقره موفق تر حمل نماید جامعه ثروتمندی تلقی می گردد و بالطبع از مزایا و منابع اقتصادی بیشتری برخوردار خواهد بود.
تجارت خارجی را اصولی ترین و موثرترین حرفه در جمع آوری طلا و نقره می دانستند آنها جوهر ثروت را گنج و مسکوکات می دانستند که عبارت است از طلا و نقره به اعتقاد سوداگرایان مقررات خارجی باید باعث شود که صادرات بر واردات مازاد داشته باشد.
فیزیوکراتها یا طبیعون زمین را منشأ ایجاد ثروت می دانستند.
مکتب نئوکلاسیکها : مکتب نئوکلاسیکها سعی بر این دارد تا اثبات نماید که سرمایه داری، از طریق عملیات پیچیدۀ بازارهایی که نوسانات تقاضا و عرضه را به وسیله ی تغییرات قیمت ها تعدیل می کنند ثروت را به طور مساوی در میان خریداران و فروشندگان توزیع خواهد کرد.
البته فرآیند ایجاد و توزیع ثروت جزء اصلی این نظریه ی اقتصادی است.
نئوکلاسیکها از آنجا که ثروت را درآمد ذخیره شده تعریف کرده اند لذا افزایش فعالیت اقتصادی بر ثروت عمومی جامعه می افزاید چرا که مقداری از درآمد افزایش یافته و پس انداز می شود.
بنابراین مدل نئوکلاسیک نشان می دهد که ساز و کارهای بازار به توزیع یکسان درآمد در میان عرضه کنندگان ، خریداران، مالکان و کارگران منجر می شود و این ساز و کارها طوری عمل می کنند که قیمت کالاها بر طبق عملکرد بازار به هنگام نوسان عرضه و تقاضا تعیین می شود.
نظر نئوکلاسیک ها از لحاظ منطقی اثبات می کند که سرمایه داری، درآمد را به طور یکسان در جامعه توزیع می کند.
ریچارد گانتیلون (1730) اولین کسی است که این واژه را در علم اقتصاد مطرح کرد.
از نظر وی کارآفرین فردی است که ابزارهای تولید را به منظور ترکیب آنها برای تولید محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می کند.
کارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاعی ندارد.
جان باتیست سی (1803) اقتصاد دان قرن هجدهم و نوزدهم، کارآفرین را فردی تعریف کرد که منابع اقتصادی را از حوزه ای با بهره وری پایین تر بیرون می کشد و آن ها را به حوزه ای با بهره وری و سود بیشتر منتقل می کند.
از نظر وی کارآفرینی به معنای ارتقاء بازده منابع از سطحی به سطحی بالاتر است.
مکتب سنتی اتریش : ژورف شومپیتر (1934) کار آفرین را مهم ترین عامل اقتصادی دانسته است.
پیرامون کارآفرینی و تأثیر آن بر اقتصاد نوشت : وی معتقد بود کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه با خلاقیت، ریسک پذیری، هوش، اندیشه و وسعت دید خود فرصت های طلایی می آفریند.
او قادر است که با نوآوری های تحول ایجاد کند و یک شرکت زیان ده را به سود دهی برساند.
تز شومپیتر این بود که کارآفرین نوآور موجب نوعی عدم تعادل پویا در اقتصاد می شود.
شومپیتر در ادامه نظریات خود کارآفرینی را موتور توسعه اقتصادی معرفی می کند و می گوید آنچه کارآفرینان مخاطره جو انجام می دهند نوعی تخریب خلاق در نظام اقتصادی و ایجاد ساختار و مناسبات اقتصادی جدید است.
بر اساس نظریه ی تخریب خلاق شوپیتر کارآفرینان نیروی محرک و موتور اقتصادی نامیده می شوند.
اما آنچه که ذهن را به خود مشغول می کند این است که این تخریب خلاق موجب از بین رفتن وضعیت اقتصادی موجود می شود و این باعث می شود که شرکتهایی از عرصه رقابت خارج شوند و به تبع آن فرصتهای شغلی زیادی از بین برود و اگر چنین است چرا شومپیتر آنها را محرک و موتور توسعه ی اقتصادی می نامد؟
پاسخ این است که شرکت هایی از صحنه خارج می شوند که شرکتهایی ضعیف هستند، کمترین انعطاف، سرعت عمل، خلاقیت، آینده نگری، فرصت گرایی، بهره وری، ریسک پذیری و بالاترین هزینه و نیروی انسانی را دارند و در مقابل شرکت هایی در صحنه باقی می مانند که خود را برای چنین وضعیتی آماده کرده اند و با انعطاف خود به سرعت تهدیدات را تبدیل به فرصت کرده و با هزینه ی پایین و ساختار سازمانی کوتاه خود به جنگ با رقبا رفته و در نهایت با تمسک به خلاقیت افراد خود بر اوضاع مسلط شده و اسباب بقای موفقیت و رشد خود را مهیا می سازند.
بدین ترتیب می توان گفت که اگر چه کارآفرینی موجب خروج شرکتها از بازار و بیکاری عده ای دیگری شود.
اما این سازمانهایی هستند که در واقع مانع رشد و توسعه ی اقتصادی بوده اند و اغلب افراد آن نیز به دلیل ساختار و فرهنگ سازمانی غلط پایین ترین سطح بهره وری و خلاقیت را دارند.
اما آنچه که در پایان در دیدگاه اقتصادی از کارآفرینی قابل ذکر است این است که در اندیشه و تفکر اقتصادی هیچ نظریه و تعریفی که مورد قبول همه ی صاحبنظران باشد وجود ندارد و اقتصاددانان از دیدگاههای مختلف به بررسی این موضوع پرداختند.
بخش دوم : کارآفرینی در دیدگاه غیر اقتصادی برای بررسی ویژگی های کارآفرینان می توان از دو منظر روان شناختی و رفتارگرایی به موضوع نگریست.
در اینجا بر طبق همین تقسیم بندی به بررسی ویژگی های کارآفرینان بر اساس این دو رویکرد روان شناختی و رفتار گرایی پرداخته شده است که به ترتیب مورد بررسی قرار می گیرد.
الف) رویکرد ویژگی های روان شناختی : پس از پر رنگ تر شدن نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی، روانشناسان با هدف ارایه نظریه های مبتنی بر ویژگی های شخصیتی و تفاوت قایل شدن بین کارآفرینان و مدیران غیر کارآفرین به بررسی ویژگی های روانشناختی پرداختند.
1- آینده نگری : کارآفرینان می دانند به کجا می خواهند بروند.
آنها تصور و دیدگاهی از آینده سازمان خود دارند.
البته این تصور بسیاری از اوقات از ابتدا وجود ندارد و در طی زمان شکل می گیرد که شرکت چگونه است و چگونه می تواند باشد.
شاید کارآفرین مجبور به برنامه ریزی کوتاه مدت و مقطعی باشد، ولی داشتن چنین دیدگاهی می تواند برنامه های کوتاه مدت را در یک جهت برای رسیدن به هدف هماهنگ نماید.
2- استقلال طلبی : نیاز به استقلال از ویژگی هایی است که به عنوان یک نیروی بسیار برانگیزاننده مورد تعیید واقع شده است.
نیاز به استقلال با ویژگی های داشتن مرکز کنترل درونی به طور کامل در ارتباط است.
در واقع نیاز استقلال را می توان به صورت عباراتی نظیر «کنترل داشتن بر سرنوشت خود» «کاری را برای خود انجام دادن» و «آقای خود بودن» تعریف کرد.
رئیس خود بودن یکی از قوی ترین نیازهای فرد کارآفرین می باشد.
او می خواهد کارها را برای خود و به شیوه ی خود انجام دهد و کارکردن برای دیگران برای او سخت است، از این رو میل به استقلال نیروی انگیزشی بسیار مهمی برای کارآفرینان است.
تحمل ابهام و شکست : به نظر می رسد کارآفرینان به مراتب بیشتر از افراد دیگر تحمل ابهام داشته باشند.
کارآفرینان بدون اینکه احساس تهدید یا ناراحتی نمایند قادرند تا بهلور اثربخش با شرایط و اطلاعات مبهم، ناقص، غیرقطعی، سازمان نیافته و غیر شفاف روبرو شوند و ضمن رفع ابهامات آنها را به نفع خود تغییر دهند.
در واقع ابهام سبب انگیزش بیشتر آنان می شود.
در این باره می توان گفت برای کارآفرین شکست یک تجربه جدید است.
کارآفرین معتقد است که شکست یک تجربه جدید است.
اشتباه و تکرار آزمایش انسان را به موفقیت های بزرگ نزدیکتر می کند.
فرد کارآفرین با واقع بینی شکست را تحمل می کند و ناامید، دلسرد و افسرده نمی شود.
اغلب کارآفرینان معتقدند که از شکست های خود بیشتر از موفقیت های خود درس آموخته اند.
4- توانایی ساخت تیم های کاری : میل به استقلال، رغبت کارآفرین را نسبت به ایجاد ساختار کار گروهی مسرود نمی کند.
بسیاری از کارآفرینان توانایی بالایی دارند.
آنان می توانند انگیزه تیم را به شدت قوی نموده تا به خوبی رشد نمایند و افراد تیم بتوانند افکار خود را توسعه دهند.
روحیه یگانگی با ارزش ها، باورهای مشترک و امیدی که کارآفرین در تیم ایجاد می کند باعث می شد تیم توانایی آن را پیدا کند که بتواند به تنهایی وارد چالش های کاری شود.
کار گروهی مفید و موثر ظرافتهای بسیاری دارد که بی توجهی به آنها نه تنها کارآیی، اثربخشی، بهره وری و نوآوری یک سازمان را افزایش نمی دهد بلکه خود عامل تشدید، تعارض ، تنش و کم کاری نیز می شود.
از جمله عوارض بسیار مخرب و پنهان کاری های گروهی، خفه کردن قدرت خلاقیت است.
در سازمان کارآفرین کارگروهی به عنوان مقدس ترین جنبه ی مدیریت شناخته می شود و بالاترین توهین به افراد سازمان این است که به کسی بگویند تو کار گروهی بلد نیستی.
5.
توفیق طلبی : نیاز به توفیق یک انگیزه شخص بشری است که از احتیاجات دیگر انسانی متمایز است.
افراد با نیاز به توفیق بالا مایل هستند تا همواره در چالش باشند و در راه رسیدن به اهداف قابل دسترس و همچنین نسبت به عملکرد خود به بازخورد مکرر و منظم زمانی دریافت کنند.
این افراد ترجیح می دهند تا به طور شخصی مسئولیت حل مشکلات را به عهده بگیرند.
یک کله لند برای اولین بار این نیاز را مورد توجه قرار داد و برای کارآفرینان در رابطه با نیاز به توفیق طلبی چند ویژگی برشمرد: مسئولیت پذیری شخص و رسیدن به اهداف با تلاش شخصی پذیرش مخاطرات معقول و معتدل به عنوان مهارت در عملکرد آگاهی از نتایج کار و دریافت بازخورد از عملکرد 6- خلاقیت و نوآوری: برای توضیخ بخش خلاقیت و نوآوری باید دو عنصر خلاقیت و نوآوری را تعریف کرد و اینکه این دو یک معنی را می دهند یا از یکدیگر متمایز اند و یا اینکه شاید هم تکمیل کننده یکدیگرند.
پاسخ این است که ابتدا این دو عنصر را تعریف کنیم تا به نتیجه برسیم.
خلاقیت : قرار دادن چیزهای قدیمی در کنار یکدیگر با راههای جدید و حذف زواید برای خلق چیزی ساده تر و بهتر است.
نو آوری : توانایی به کار بردن راه حل های خلاق برای مسائل و مشکلات و فرصت هاست.
هر خلاقیت و نوآوری از اجزای جدا نشدنی کار آفرینی اند و به نظر پیتر دراکر وجود نوآوری در کارآفرینی به قدری ضروری است که می توان ادعا کرد کارآفرینی بدون آن وجود ندارد و خلاقیت نیز بدون نوآوری نتیجه ای در پی ندارد.
7- مخاطره پذیری : مخاطره پذیری به معنای پذیرش مخاطره های معتدل می باشند که می توانند با تلاش های شخصی مهار شوند.
کارآفرینان بطور کلی چهار نوع ریسک را می پذیرند : ریسک مالی : اکثر کارآفرینان سرمایه خود را از محل پس اندازها و اموال شخصی تأمین می کنند و در صورت شکست آن را از دست می دهند.
کارآفرین خطر چنین ورشکستگی را می پذیرند و بسیاری از مردم از آنجایی که نمی خواهند و نمی توانند پس انداز، خانه ، اموال و حقوق خود را در خطر بیاندازند ، لذا در تأسیس یک کسب و کار و پذیرش مخاطرات آن موفق نیستند.
ریسک شغلی : این پرسش همیشه مطرح است که اگر کارآفرین در فعالیت اقتصادی خویش شکست بخورد آیا خواهد توانست شغلی برای خود دست و پا کند و یا به شغل پیشین خود باز گردد.
ریسک خانوادگی و اجتماعی : آغاز کسب و کار کارآفرینانه، زمان و انرژی وافری می طلبد.
در نتیجه این تعهدات کارآفرین ممکن است به واسطه تلاش عاشقانه خود، لطمات خانوادگی و اجتماعی نظیر کمبودها و مشکلات ناشی از عدم حضور خود و تأثیرات آن بر روی نزدیگان و عزیزانش را متحمل شود.
ریسک روانی : بزرگترین ریسکی که شاید یک کارآفرین متحمل می شود، ریسک سلامت روان است.
ریسک پول، خانه، همسر، فرزند و دوستان را به نوعی می توان تعدیل نمود ولی تنش های روحی و استرس ها و اضطراب ها و سایر عوامل روانی که در نتیجه شروع و تداوم فعالیت کارآفریناند بر کارآفرین عارض می شود دارای تأثیرات جبران ناپذیری است.
مرکز کنترل : در این مورد تأثیر گذاری بحث مورد نظر است.
اینکه ما بر محیط تأثیر گذاریم یا محیط بر ما تأثیر گذار است در مولفه مورد توجه قرار می گیرد.
الف) مرکز کنترل داخلی ب) مرکز کنترل خارجی کارآفرینان دارای مرکز کنترل داخلی اند و معتقدند که می توانند بر محیط تأثیر گذار باشند.
ب) رویکرد ویژگی های رفتاری : برخلاف رویکرد ویژگی های شخصیتی که در آن خصوصیات شخصی کارآفرینان محور مباحث اصلی بود، رویکرد رفتاری تأکید بر رفتار کارآفرینانه دارد.
بعضی از ویژگی های رفتاری عبارت اند از : الگوی نقش : افرادی که در خانواده خود فرد کارآفرین داشته اند به احتمال زیاد نیز خودشان کارآفرین می شوند.
این الگو ممکن است در خانواده، نزدیکان و یا دوستان باشد.
تجربه کاری : تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینان در حد فرصتی که کار خود را شروع کنند دارای تجربه قبلی اند و تجربه کار قبلی رابطه متقضی با موفقیت آنان دارد.
تجربه کاری باعث می شود که آنان به این موضوع پی ببرند که می توانند کارها را بهتر از کارفرمای خود انجام دهند.
3.
تحصیلات : یک سوال مطرح می شود (؟) آیا افراد هنگامی که به دنیا می آیند کارآفرین هستند یا از طریق تحصیل کارآفرین می شوند اما تجربه نشان داده است که کارآفرینانی موفق بوده اند که هم تجربه کاری داشته اند و هم از تحصیلات بهره جستند.
4.
جایگاه اجتماعی : مطالعات جرج هوماتز نشان می دهد که هیچ یک از متغیرهای قدرت رتبه سازمانی، جایگاه، به تنهایی برای تشریح انگیزه فرد برای کارآفرین شدن کافی نیست اما هنگامی که بین جایگاه اجتماعی فرد و انتظار وی فاصله ای باشد به سوی فعالیتهای متفاوت برانگیخته می شود.
سن : کارآفرین بودن اساساً سن مطلوبی ندارد و کارآفرین می تواند در دوره ای از نوجوانی یا پیری شامل شود.
فهرست منابع : کارآفرینی از تئوری تا عمل : دکتر محمد رضا ذبیحی و مهندس علیرضا مقدسی کارآفرینی : دکتر محمود احمدپور داریانی کارآفرینی : مهندس مهدی سعیدی کیا ردیفنقش کارکردینظریه پرداز1معامله گرریچارد کانتیلونپ2هماهنگ کنندهژان باتیست سی3مالک محصولفردریک هاولی4نوآورژوزف شومپیتر5تصمیم گیرندهفرانک نایت6واسطهایزابل کیرزنر