هوش هیجانی داستانی نگفته در پس پدیدهکارآفرینی است (کروس،تراواگلون[1]2003).
مک¬کله¬لند[2] فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه و یک شیوه زندگی تعبیر می¬نماید به طوری که خلّاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطرهپذیری، آیندهنگری، ارزش آفرینی، آرمان¬گرایی، فرصت¬گرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کار آفرینانه می¬باشد.
در این زندگی شکست مفهومی نداشته و بعنوان پلّه¬ای برای بالا رفتن، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد و واقعه¬ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده شناخته میشود (صمد آقایی، 1377).
خصوصّیاتی همچون جستجو به دنبال فرصت¬ها، به جان خریدن خطرات، و اصرار در تحقّق ایدهها در مجموع دیدگاه خاصی را تشکیل میدهند که کارآفرینان را به تصویر میکشد (دانلد اف، ریچارد ام.
ترجمه عامل محرابی،1383).
در این دیدگاه کارآفرینان عبارتند از: افرادی که مهارتهای عاطفیشان به خوبی رشد یافته، از زندگی خویش خرسندند، کارآمد بوده و عاداتی فکریشان از آنها افرادی موّلد و کارآمد میسازد؛ افرادی که نمیتوانند بر زندگی عاطفی خودتسلّط داشته باشند، درگیرشان در کشمکشهای درونیمانع تمرکز و تفکّر روشن در کار میشود (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
هوش هیجانی به عنوان عاملی مهم برای موفقیت در محل کار شناخته شده است.
کارآفرینان کسانی هستند که در محل کار خود فراتر از هنجار و عرف می¬درخشند و در کار از دیگران پیشی میگیرند (تراواگلون، 2003).
هوش هیجانی به عنوان عاملی مهم برای موفقیت در محل کار شناخته شده است.
کارآفرینان کسانی هستند که در محل کار خود فراتر از هنجار و عرف میدرخشند و در کار از دیگران پیشی میگیرند (تراواگلون، 2003).
مبانی نظری بار- اون[3] (2000) هوش هیجانی را مجموعهایاز تواناییهای غیر شناختی، توانشها و مهارتهایی تعریف کرده است که بر توانایی رویارویی موفّقیت آمیز با خواستهها، مقتضیات و فشارهای محیطی تأثیر میگذارد (به نقل ازسیاروچی وهمکاران،ترجمه نوری ونصیری،1383).
وی سینگر[4] هوش هیجانی را هوش به کارگیری عاطفه و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط موثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن کار برای ارتقاینتایج تعریف میکند (وی سینگر،2000/ نقل از خائف الهی،دوستار،1382).
مؤلّفههای هوش هیجانی بر اساس دیدگاهبار- اون 1- خود آگاهی هیجانی5(ES) 2- جرأت ورزی6 (AS).
3- عزّتنفس7(SR).
4-خود شکوفایی8(SA) 5- استقلال9(IN) 6- همدلی10(EM).
7- روابط میان فردی11(IR) 8- مسئولیت پذیری اجتماعی12(RE) 9- حل مسأله13(PS) 10- واقعیت سنجی14(RT) 11- انعطاف پذیری15(FI) 12- تحمّل تنش16(ST).
13- کنترل تکانه17 (IC) 14- خوش بینی18 (OP) 15- نشاط19 (HA).
دلائل ضرورت توجه به هوش هیجانی در فرایندکارآفرینی 1-کارآفرینی منبع تضّاد هیجانی است: برای کارآفرین که فعّالیت اقتصادی منحصر به فرد خود را در عمل آغاز میکند، این تجربه مملو از اشتیاق، عجز و ناکامی، اضطراب و کار سخت است (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقییاری، 1383).
از آنچه در بالا ذکر شده میتوان دریافت که کارآفریندر طول فرایند کارآفرینیبا تضّادهای هیجانیفراوانیروبرو میشود،از یک سو اشتیاق و از سوی دیگر عجز و ناکامی و اضطراب.پس چنانچه از لحاظ خودآگاهی هیجانی قوی نباشد نمیتواند منابع اشتیاق و یا عجز ناکامی را شناسایی نمایدودر نتیجه احتمال موفّقیت او بسیار کم میشود.
از سوی دیگر فردی که از خودآگاهی هیجانی بالایی برخوردار باشد با شناسایی منابع اشتیاق و تجزیه و تحلیل عوامل،از این نیرو همانند یک عاملی جلو برنده استفاده کرده،منابع اضطراب و ناکامی را از قبل شناسایی و با برنامه ریزی نقش این عوامل را کاهش میدهد.
2-کارآفرین نیاز به حمایت دیگران دارد : الف- حمایتهای معنوی و روحی برای هر کارآفرین لازم است تایکشبکه پشتیبانی روحی متشکل از خانواده و دوستان داشته باشد.
اغلب کارآفرینان اذعان دارند که همسرانشان قویترین پشتیبان آنها بودهو امکان صرف زمان بیشتربر فعّالیتهای کارآفرینانه جدیدشان فراهم آوردهاند.
دوستان نیز در شبکه پشتیبانی روحی نقش کلّیدی دارند ( هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقییاری،1383 ).
ب- حمایتهای تخصّصی کارآفرین در آغاز فعّالیت کارآفرینانه نوپای خود علاوه بر تشویقهای روحی به راهنمایی و مشورت نیز نیاز دارد.
ممکن است یک استاد، همکاریدر یکمؤسسهتجاری یابرخی ازآشنایان این راهنمایی را بر عهده گیرندکه مجموعاً شبکه پشتیبانی تخصّصی را تشکیل می دهند.
(هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقییاری،1383).
ج- حمایت شبکه غیر رسمی شاهراه جلب حمایت دیگران عواطف است و از کانال عواطف است که میتوان نظر دیگران را با رضایت خاطر به همکاری جلب نمود.این امر مستلزم درکوهمدلیبالاییاست.چنانچه فردی از عواطف خود آگاه نباشد چه بسا عواطفشخود تبدیل به مانع بزرگی برای دستیابی به اهداف شوند.
رابرت کلی و ژانت کاپلان[20]برای شناختعاملمتمایزکنندهافرادموّلدوکسانی که فقط درسطح متوسط کار میکنند،از مدیران و کارکنان خواستند از10 تا 15درصد مهندسانی را که مانند ستاره در محیط کار برجسته بودند معرفی کنند.
پس از انجام مصاحبههای دقیق و مفصّل تفاوتهایی اساسی در راهبردهای درونی و میان فردیای که «ستارگان» از آن طریق کارشان را پیش میبردند، ظاهر شد.
یکی از مهّمترین تفاوتها تواناییایجادرابطهای صمیمانه با شبکهای از افراد صاحبنظر بود.
کارهای افراد برجسته به این دلیل راحتتر پیش میرود که آنان وقت خود را صرف برقراریارتباطصحیحبا افرادی میکنند که ممکن استبتواننددر شرایط سخت به عنوان بخشی از یک گروه غیر رسمیکه سریعاً در دسترس خواهند بود،برای حل مشکل یا رفع بحران از آنها استفاده کنند.
وجود شبکههای غیررسمی برای حل مشکلات غیرمنتظره ضروری است.
تحقیقی که دربارهاین شبکهها انجام شد نشان میدهد «تشکیلات رسمی برای رویارویی آسان با مشکلات قابل پیشبینی به وجود آمدهاند.
اما در هنگام رویارویی با مشکلات غیرمنتظرهاغلبتشکیلات غیررسمی به کار میآیند.
شبکه پیچیدهای ازپیوندهای اجتماعی درمواردی که همکاران با یکدیگرتماس برقرار میکنند شکل گرفتهو شگفتآور این که با گذشت زمان به عنوان شبکهای ثابت مستحکم میگردد.
شبکههای غیررسمی که از کارایی زیادی برخوردار باشنددرازایاینکهتمام اقداماتلازم را انجام دهند به صورت میانبر و ضربدری به نتیجهی مورد نظر خود دست پیدا میکنند.
ستارگان یک تشکیلات معمولاً کسانی هستند که با تمام شبکهها اعم از ارتباطی، تخصصی یا مبتنی بر اعتماد، پیوندهای مستحکمی دارند (گلمن،ترجمه پارسا،1382) 3-یکی از ویژگیهای کارآفرینی توانایی ریسک پذیری است بروکهاوس پس ازانجامتحقیقات خود، مخاطره پذیری را اینگونه تعریف میکند: (( احتمال دریافت پاداش در نتیجه موفّقیت فعّالیت پیشنهادی (ایده یا طرح) که شخص قبل از این که خود را در معرض پیامدهای ناشی از شکست قرار دهد، آن را تعیین می نماید.)) ( احمد پور،1380).
برایشروعهر نوع فعّالیت اقتصادی شاید درصدیریسک پذیری لازم باشد.
امّا در فعّالیت کارآفرینانه، خصوصاًاز لحاظ اجتماعی و روانی،مصادیق ریسک پذیری بیشتر است.
به عبارت دیگرمیتوان گفتیک کارآفرین از آبرو و اعتبار خویش مایه میگذارد.خطرپذیری یا ریسک نقش مهّمی در کامیابی بازرگانی دارد.
ریسک پذیری از ویژگیهای هوش عاطفی به شمار میرود.
عقل و هوش منطقی به قدرت استدلال کمک میکنند امّا توانایی پیشبینی پیامدهاییکتصمیم تنها از هوش هیجانی برمیآید.
دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که از طریق هوش منطقی میتوان به استخدام درآمد (ویا فعّالیت اقتصادی را شروع کرد) امّا تنها از طریق هوش هیجانی میتوان در شرکتی دوام آورد، رشد کرد و به کسب درآمدبیشترو مقامهای بالاتررسید (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
4- ایجاد تعادل بین حس استقلال طلبی و نیاز به وابستگی عموماً کارآفرینان افرادی هستند که میخواهند کار را به شیوه خودشان انجام دهند و کار کردن برای دیگران برایشان دشوار است (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقییاری،1383).کانجر و لپتیرمن (1984) معتقدند افراد خلّاقبه استقلال و عدم همنواییبا دیگرانتمایل داشتهو در مواردی که دستورهایی بر خلاف میل و یا اعتقادات خود دریافت میکنند تمایل دارند از آن سرپیچی نمایند (آقایی،1377).
از طرف دیگر کارآفرین نیاز به حمایت داشته و حتیممکن است در مواردی این امربا نیاز به حمایت از جانب دیگران تداخل پیدا کردهو باعث ایجاد تضّاد عاطفیگردد.
کارآفرین باید توانایی بالایی در مدیریت عواطف داشته باشد تا بتواند بین میل به استقلال و نیاز به حمایت دیگران تعادل برقرار کند.
5-انگیزههای کارآفرینانه عموماً ماهیت عاطفی دارند از جمله این انگیزهها عبارتند از:استقلال طلبی، کسب ثروت،رضایت شغلی، توفیق، فرصت پیشرفت و غیره (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش وتقییاری،1383).انگیزههاییکه یک فرد را وادار به فعّالیت کارآفرینانه مینمایداغلبهیجانی بودهو چنانچه فرد از لحاظ هیجانی به مرحله پختگی نرسیده باشد و به نوعی از لحاظ هیجانی هوشمند نباشد احتمال شکستشخیلی بیشتر است در حالیکهاحتمال موفقیتفردی با هوش هیجانی بالابیشتر خواهد بود.
6- تحمّل شکست و ناکامی یکی از مهّمترین عواملی که افراد را از دستیابی بهآن چه که به راستی برایشان مهّم است باز میدارد ترس از شکست است نه حتّی خود شکست (اسمیت،ترجمه هدایت،1382).تنها کسانی به موفّقیتهای بزرگ دست مییابند که شهامت قبول شکستهای بزرگ را داشته باشند.
(جان کندی[21]به نقل از کوپر، ترجمه عزیزی، 1377).
پذیرش شکست، قد خم نکردن در مقابل آن، سر پا ایستادن و ادامه فعّالیت جهت رسیدن به موفّقیت و لو با سبک و شیوهای دیگر از ویژگیهای افراد کار آفرین است.وقتی زندگی یک کارآفرین را بررسی میکنید با تاریخچهای از شکستها و ناکامیها روبرو میشویداما کارآفرین هیچگاه نا امید نشده و در واقع قانون شکست را از قوانین جاری بازی میداند پسخیلی راحت با آن کنار میآید.
به عقیده وینستون چرچیل[22]: موفّقیت یعنی از شکستی به شکستی دیگر رسیدن بدون این که از اشتیاق فرد کاسته شود.
(به نقل از کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
در زندگی کارآفرینانه شکست مفهومی جز «موقعیتی برای آموختن»، «تصویر ناقصی از واقعیت»، «ابهامی که در هدف وجود دارد» و «واقعهای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده» ندارد (اعرابی،1381).
7- خلّاقیت درونمایهکارآفرینی خلّاقیت است.
خلّاقیت خود بنیانی انگیزشی دارد و به همین دلیل حفظ خلّاقیت درگرو حفظ انگیزه افراد است.
خلّاقیت مبتنی بر اراده آدمی است.
درحقیقت خلّاقیت حق انتخاب و قدرت تصمیم گیری برای انتخاب است .
قسمت اعظم دانش خلّاق و شهودی هر فرد بر مبنای هوش هیجانی است.عواطف باعثخلّاقیت، مشارکت، ابتکار عمل و دگرگونی میشوند.این واکنش قلبی است که نبوغ خلّاق و شهود را شعلهور میسازد، ما را با خود صادق میگرداند، روابط اطمینانبخش برقرار میکند، تصمیمات مهّم را مشخصمیکند، قطبنمای درونی برای زندگی و کار فراهم میآورد و ما را به پیشامدهای غیر مترقبه و راهحلهای موفّقیتآمیز رهنمون میشود.عشق نیازی مبرم، حیاتی و همگانی است که تبلور آن شکوفایی و خلّاقیت میآفریند و کمبود آن انسان را به فساد و تباهی می کشاند (کوپر،ترجمه عزیزی،1377( .
8- فعّالیت رهبری: رهبری یک از ویژگیهای کارآفرینی است.
یکی از ویژگیهای مهّم رهبرانموفّق برخورداری ازهوش هیجانی بالاست.
این قابلیتها و صلاحیتها برای عملکرد در بیشتر مشاغل حیاتی و ضروی هستند.
مطالعات انجام شده در هزاران سازمان نشان میدهد حدود دو سوم از صلاحیتها و قابلیتهایی که با عملکرد عالی و مناسبهمراه هستندمشخصاتاجتماعیو هیجانی از قبیل خود کنترلی، انعطاف پذیری، پایداری، همدلی و توانایی سازش و به سر بردن با دیگرانرا در بر میگیرند(بویاتزسر 1982،لوسچسر کویک1990،مک لاندا 1999، زیر 1996،1994 اسپندر 1993).
همچنیندر موقعیتهای رهبری تقریباً 90% از کفایتها و قابلیتهای ضروری برای موفّقیت ماهیتیهیجانی و اجتماعی دارند (گلمن،1998به نقل از اسدی).مسینجر[23] یادآور میشود: کسی که دیگران را رهبری میکند ابتدا باید خودآگاهی کاملی داشتهباشد .
خودمدیریتی در مرحله اول به خودآگاهی[24] وابسته است (وتن وکمررون ترجمه بابایی،1379).
هوارد گاردنر[25] میگوید: رهبران آنهایی هستند که با حرف یا عمل خود به وضوح بر رفتارها، افکار و احساسات تعداد مشخصی از پیروان خود تأثیر میگذارند.
(به نقل از کوپر، ترجمه عزیزی، 1377).
مدیرانی که از هوش هیجانی برخوردارند رهبران مؤثری هستند.
رهبر مؤثر کسی است که کارها را با حداکثر کیفیت و کمیت، عملکرد عالی، با کسب رضایت و تعهد کارکنان انجام میدهد.
رهبران خود کنترلی را به سازمان القاء میکنند مشخصهای که ریشه در هوش هیجانی آنان دارد (خائف الهی و دوستار، 1382).
9-تحمّل ابهام[26[ سر و کار داشتن با ابهام و عدم قطعیت از ویژگیهای مهّم کارآفرین است (جی مردیث،ای.نک،ای نلسون،ترجمه نبی ئیان،ص45).
قدرتتحمّل ابهام عبارت است از پذیرفتن عدم قطعیت به عنوان بخشی از زندگی، توانایی ادامه حیات با دانشی ناقص درباره محیط و تمایل به آغاز فعّالیتی (یا ارائه طرح یا اندیشهای) مستقل بی آنکه شخص بداند آیا موفّق خواهد شد یا خیر (جزای 1993 به نقل از احمدپور،1380).
در دهه 1980 انجمن مدیریت آمریکا با انتشار نتایج یک مطالعه نتیجه گرفت که مدیرانبسیارموفّق ابهامات و ناشناختهها را بهتر از سایر مدیران تحمّل میکنند.
کسانی که تحمّل ابهامشان زیاد است معمولاً درک پیچیدهای دارند.
آنان به اطلاعات بیشتر توجه کرده، اشارات را تعبیر و تفسیر مینمایند و در سبکشناختیشانادراکی خواهد بود.
بررسیها حاکی از آن است که افرادیبا پیچیدگی شناختی و تحمّل بالای ابهامات اطلاعات را بهتر منتقل میکرده ونسبت به ویژگیهای درونی دیگران (بخصوص در حین ارزیابی عملکرد در محیط کار) حساس هستند، همچنین در مواجههبا شرایط ابهام رفتاریانعطافی و تطابقی دارند.
مدیرانی که تحمّل ابهام زیادی دارند به احتمال قوی در اقدامات خود نوعی کارآفرینی و خلّاقیت[27] داشته،در محیطهایپیچیده اطلاعات کمّی را برمیگزینند و معمولاً حرفههای تخصصی را کهشاملوظایفی متنوع میشوند، اختیار میکنند.
به علاوه افراد با پیچیدگی شناختی و تحمّل ابهام زیاد در محیطهایمملو از اطلاعات، از انعطافپذیری بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند (وتن و کمرون، ترجمه بابایی،1379).
تحمّل ابهام خود از سه متغیر جزیی تشکیل میشود که از ملاکهای آزمون بادنر بودهاند.
نوپذیری[28] اولین ملاکاست که به میزان تحمّل انسان در برابر اطلاعات یا شرایط جدید مربوط میشود.
دومینمورد پیچیدگی[29] است که نشانگر میزان تحمّل اطلاعات متعدد، متمایز و نامربوط است.
سومینویژگی پاسخ ناپذیری یا لاینحل بودن است که به میزان تحمّل در برابر مسائل مشکل، راهکارهای پنهان، عدم دسترسی به اطلاعات و عدم ارتباط اجزای مسأله با یکدیگر مربوط است (وتن و کمرون،ترجمه بابایی،1379).
بین ایده تا نتیجه نردبانی به نام ابهام قرار داردکهجنس آناز عواطف و هیجان است.گاهی این نردبان آنقدر کوتاه است که صاحب ایدهاز به نتیجه رسیدن محروم میماند.
به عنوان نمونه فرانسیس کریک[30] و جیمز واتسون[31] بعضی قسمتهای ناقص مطالعه ساختار مولکول دیانآی[32] را در اثر منتشر شده لینس پولینگ[33] یافتند که او خود نتوانست به خاطر کشفش شهرتی کسب کند زیرا نمیتوانست ناهمخوانی و تضّاد را به اندازهکافی تحمّل کرده و برای ساختار شکلی مارپیچ در نظر گرفت که کاملاً مشابه شکل واقعی آن نبود.
بسیاری از ما نیز عقیدهای خلّاق را ابراز میداریم ولی وقتی مسائل واقعی ساده نیستند تحمّل خود را از دست میدهیم و ممکن است پیش از موقع بهترین راهحل ممکن یا کمک را پذیرفته یا تحت فشار رؤسا، شرکاء یا مشتریان خود برای اتمام کار قرار گیریم و از رسیدن به نتیجه مطلوب بازبمانیم (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
قدرتِ تحمّل ابهام خود حاصل ویژگیهایینظیر اعتماد به خود،قدرتپیش بینی، امیدواری و برخورد فعّال با پدیدهها میباشد که در نهایت فرد به امید دست یافتن به نتایج دلخواه موقعیت مبهم را تحمّل میکند.
10-شهود یکی از ویژگیهای افراد خلّاق وکارآفرین توانایی شهودی است.
شهود در فلسفه عبارتست از: شکلی از شناخت و دانش که مستقل از تجربه و دلیل است.
توانایی شهود از ویژگیهای ذاتی ذهن است (دیکشنری اینکارتا[34] 2000).
شهود یک نوع قدرتپیش بینی غیر استدلالی است و ریشه در ناخودآگاه دارد.
اگرفرد از خودآگاهی مناسبی برخوردار باشد پذیرش شهود خیلی بیشتر خواهدبود اما اگر خودآگاهی فرد ضعیف باشد شهود به حداقل میرسد.
برای رسیدن به زندگی خلّاق به این باور و احساس غریزی اطمینان از خود احتیاج دارید تا بتوانید از منابع موجود حداکثر استفاده را ببرید.
از نظر سورکین[35] - یکی از بزرگترین روانشناسان و فلسفهدانان-حقیقت سه نوع است: حسی، عقلانی و شهودی.
اصیلترین و عمیقترین آنها حقیقت شهودیاست که بسیاری از افراد پیشتاز در تجارت آن را استعداد نهفته یا قدرت تشخیص مینامند (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).به عقیده سورکین این همان منبع اصلی دانش فردی است.
توانایی تصمیمگیری برپایه شم و بصیرت ارزشمندترین دارایی کارآفرینانه و حاصل سالها تجربه برایاتخاذ تصمیمات لازم در موقعیتهای بسیار پیچیده است.
هرچه محیط پیرامون شما بیشتر تغییر کندضرورتقضاوت و تصمیمگیری براساس شم و بصیرت بیشتر احساس میشود.در این مسیراشتباهاتیپیش میآید اما باید سریعاًآنهارا تشخیص داد و دست به اصلاح زد.
شهود ارتباط نزدیکی با شعور عاطفی دارد و میتواند برای موفّقیت فردی و شغلی ارزش بسزایی داشته باشد(کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
شوشانا زابوف[36] استاد دانشکده هاروارد میگوید: سازمانهایی که به شهود اعتماد نمیکنند در اشتباه هستند.
شهود احساسی مافوق حواس جسمانی است.
شهود با شعور عاطفی رابطهای نزدیک دارد و ابعاد شهود عاطفی را نیز در برمیگیرد (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
اغلب مدیر عاملانشرکتهای موفّق قادر بودند با استفاده از شهود آینده را بیش از آنچه انتظار میرفت پیشبینی کنندامامدیر عاملانشرکتهایی که دچار کمبود بودجه بودند پایینتر از حد میانگین امتیاز آوردند.
در مطالعات اخیردیده شد کهاز نود و سه برنده جایزه نوبل هفتادو دو نفر پس از شانزده سال به این نتیجه رسیدند که شهود در کشفیات علمی و خلّاق نقش مهّمی دارد.
این مطالعه نشان میدهدکه بیشتر شرکتهای ممتاز به وجود شهود و انواع شعور عاطفی پیبردهاند.
توجه به احساسات غریزی به ویژه هنگام تصمیمگیریهای مهّم میتواند ارزشمند باشد (کوپر،ترجمه عزیزی، 1377).
11- امیدوار بودن یکی از ویژگیهای کارآفرینان امیدواری است.
اشنایدر دریافت افرادی که امید زیادی دارند ویژگیهای معیّن مشترکی دارند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: توانایی برانگیختن خود، احساس کاردانی کافی برای یافتن راههای دستیابی به هدف، قوت قلب دادن به خود زمانی که در تنگنا قرار میگیرند، برخورداری از انعطاف پذیری لازم برای یافتن راههای مختّلف جهت دستیابی به اهداف خود یا در صورت عدم موفّقیت، توانایی جابجایی این اهداف با اهداف دیگر و دارا بودن این منطق که هر تکلیف دشوار را به بخشهایکوچکتر قابل انجام تقسیم کنند.
از دیدگاه هوش هیجانی امیدوار بودن به این معناست که فرد در مواجهه بااضطراب فشارآور - نگرشی حاکی از شکست یا افسردگی در رویارویی با چالشها یا موانع دشوار-تسلیم نخواهد شد.
در واقع افراد امیدوار در تعقیب اهداف خود در طول زندگیشانکمتر دچار حالت افسردگی شده، در کل اضطراب کمتری دارند و درماندگیهای عاطفی در آنها کمتر است (گلمن،ترجمه پارسا،1382( 12- خوش بینی یکیدیگراز ویژگیهای کارآفرینان خوش بینی است.خوشبینی به معنای امید و اطمینان قوی و پایدار داشتن به این است که در کار و زندگی همه چیز علیرغم شکستها، زیانها، سختیها و ناکامیها به خوبی پیش خواهد رفت (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).از دیدگاه هوش هیجانی خوش بینی نگرشی است که افراد را در رویارویی با رویدادهای دشوار در مقابل افتادن در گرداب بیتفاوتی، ناامیدی و افسردگی مقاوم میسازد.
خوشبینی همانند امید که خویشاوند نزدیک آن است زندگی ما را پربار میسازد.
سلیگمن خوشبینی را در شیوهای میداند که افراد موفّقیتها و شکستهای خود را برای خودشان تعریف میکنند.افرادی که خوشبین هستند شکست را چیزی میبینند که میتوانند آن را تغییر داده ودر نوبت بعدیبهموفقیتمبدل سازنددر حالی که افراد بدبین به خاطر شکست خود را سرزنش کرده،آن را به خصیصهای دیرپا در وجود خود نسبت میدهند که قادر به تغییر آن نیستند (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
یکی از بارزترین جلوههای تأثیر خوشبینی در برانگیختن افراد در تحقیقی نمایان میشودکه سلیگمن درموردبازاریابهای همکار با شرکت بیمهموتلایف[37] انجام داد.
سلیگمن دریافت بازاریابهای تازهکاری که به طور ذاتی خوشبین بودند در دو سال اولاشتغال به این کار 37% بیشتر از افراد بدبین افراد را بیمه کردند.همچنیندر خلال نخستین سال رها کردن کار در میان افراد بدبین دو برابر خوشبینها بود (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
درچندین مطالعه که افراد شاد در مقایسه با افراد غمگین و یا افراد نه شاد و نه غمگین بررسی شدند، دیده شد که این افراد دارای اهدافی بلند پروازانه و عالی میباشند، انتظار موفّقیت بیشتری دارند و بیشتر برنامهها و راهبردهایی را مورد استفاده قرار میدهند که حکایت از خوشبینی، خلّاقیت و انسجام شخصیتی بیشتر آنان نسبت به دیگران دارد.
جالبتر اینکه یافتهها نشان میدهد برخورداری از خلق مثبت واقعاً به افراد کمک میکند تا بهتر عمل نمایند، موفّقیت بیشتری کسب نمایند و نتایج درخشانتری بدست آورند (سیاروچی وهمکاران ترجمه نوری ونصیری،1383).
پس میتوان گفت در پرتو همین خوش بینی است که کارآفرین غیر ممکن را ممکن می سازد.
13- غرقه شدن در کار یکی دیگر از ویژگیهای کار آفرینان غرق شدن در کار است.
غرق شدن در کار بهترین حالت از هوش هیجانیاست.شاید غرق شدن بیانگر حد نهایی استفاده از هیجانها برای ارایهعملکرد یا فراگیری مطلبی باشد.
در حالت غرق شدن هیجانها نه فقط وجود داشتهو کانالیزه شدهاند، بلکه با عملی که فرد در حال انجام آن است همراه میشوند، به آن نیرو میبخشند و نقشی مثبتدر آن خواهند داشت.
گرفتار شدن در چنگال ملال حاصل از افسردگی یا بیقراری حاصل از اضطراب، از بروز حس غرق شدن جلوگیری میکند.
قرارگرفتن در حالت غرقشدن در کار احساس برجستهای به فرد میدهد.
نشانه غرقه شدن بروز احساس لذّتی خودجوش و حتّی میتوان گفت نوعی از خود بیخود شدن است (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
حالت غرق شدن فقط زمانی ظاهر میشود که فرد در اوج توانایی خود باشد، یعنی در وضعیتی که بر مهارتهایش بخوبی تسلط داشته و مدارهای عصبی مغز او در کارآمدترین وضعیت خود باشند (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
زمانی که مغز از نظر کارآمدی در اوج قرار دارد مانند مواقع غرق شدن، ارتباطی دقیق میان مناطق فعّال و مقتضیات کار در دست انجام دیده میشود.
در این حالت حتّی کار دشوار میتواند به جای آنکه خسته کننده به نظر برسد روحیه دهنده یا نیروبخشتر باشد.
پیشرفتهای خلّاق به غرق شدن همه جانبه در یک فکر بستگی دارند.غرقه شدن در کار پیشنیاز تسلط بر صنعت، حرفه یا هنر میباشد (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
سیزنتمالی[38]این حالت را صراحت[39] مینامد.
صراحت عبارت است از این که شخص به طور کامل مجذوب تجربیات خلّاق و لذتبخش شده و به هیچ چیز دیگری اهمّیت ندهد (به نقل از فراهانی(.
14- خود انگیزی یک کارآفرین باید از توانایی خود انگیزی بالایی برخوردار باشد.
زیرا کارآفرین در مسیری قدم میگذارد که مشوقهای بیرونی بسیار اندکیخواهد داشتلذا انگیزهای که بتواند عوامل تاثیر گذار را در کنار هم قرار داده و برآیند حاصل را بهسوی هدف متمرکز نماید باید از درون خود کارآفرین بجوشد.تلاش، استعداد و هدف شما هر چه باشد بدون داشتن انگیزه درونی قوی در به کارگیری آنها (بدون تعهد عاطفی) احتمالاً پیشرفت چندانی نخواهید داشت.
هگل[40] فیلسوف آلمانی مینویسد: هیچ کار بزرگی در دنیا بدون علاقه انجام نگرفته است.
بیشتر مدیران و رهبران دریافتهاند که انگیزه ضروریتر از دانش یا مهارتهای فنی است.
گذشته از همه این مغز نیست که ما را به حرکت وامیدارد بلکه قلب است (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
توانایی جهت دادن احساسات به سوی پایانی پرثمر،استعدادی برتر است.این عمل خواه کنترل تکانه و به تأخیر انداختن کامرواسازیباشد و خواهتنظیم حالات روحی خود به گونهای که به جای محدود کردن حیطهی فکر راهگشای آن باشد، برانگیختن خود جهت پایداری و تلاش، تلاش مجدّد در رویارویی با موانع یا پیدا کردن راههایی برای غرقه شدن در کار و به این ترتیب کارآمدتر عمل کردن آن را شامل شود، از نیروی هیجانها در هدایت تلاشی کارساز حکایت میکند (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
تنها کافی است خودمباشمآنوقتاین حالت بسیار هیجانانگیزخواهد بود(اسمیت؛ترجمه هدایت،)1382.
15- تغییر وضعیت موجود ژان پل سارتر[41] فیلسوف فرانسوی مینویسد: عواطف، منبع تغییرات سحرانگیز در دنیا هستند (نقل ازکوپر، ترجمه عزیزی، 1377).
یکی از ویژگیهای کارآفرینان تمایل به تغییر در وضعیت موجود است.
پذیرفتن تغییر مستلزم شعور عاطفی است نه خردگرایی فنی که راهنمای اوّلیه است (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
تغییر کلمهای است که معمولاً مورد استقبال زیادی قرار میگیرد اما کمتر کسی هست که در عمل، مقابل تغییر مقاومت نکند.
زیرا فرد با موقعیت فعلی در یک نوع هارمونی و هماهنگی به سر میبرد و لذا ما میبینیم افراد زیادی از شغل و موقعیت فعلی خود ناراضی هستند امّا حاضر به تغییر آن نیستند.
موانع تغییر بیشتر از جنس عواطف و هیجانهامیباشند.
از سوی دیگر نیروی لازم برای تغییر باز از جنس عواطف است.
به عبارت دیگر مانع و یا سایق تغییر،عواطف و هیجانهای فرد است.
لذا کسی که خواهان واقعی تغییر است ابتدا باید از خودآگاهی هیجانی بالایی برخوردار باشد تا بتواند این تضّاد را برطرف نمودهو در مسیر تغییر گام بگذارد.
16-توانایی به تعویق انداختن لذّتها وکامیابی ها برای بدست آوردن لذتها وکامیابیهای بالاتر کارآفرینان افرادی هستند که توانایی قابل توجهای در زمینه به تعویق انداختن لذّتها وکامیابیها آنی و زود گذر دارند.
به عبارت دیگر این افراد جهت به دست آوردن نتایج مطلوبتر از نتایج کوتاه و آنی صرفه نظر مینمایند.
کوپر این توانایی را یکی از جلوههای هوش هیجانیمیداند.
به نظر میرسد توانایی ظهور هر از چندگاهکامیابیها، نشانهای ازنمایش استعدادها و نوعی مهارت اساسی در انسانهاست که به طورخلاصه به آن هوش احساسی یا استعداد عاطفی میگوییم (کوپر،ترجمه عزیزی، 1377).
17-ایجاد وحدت اضداد کارآفرینان افرادی هستند که میتوانند ویژگیهای متضّادی را در درون خود تجربه نمایند.
مثلاً میتوانند درعین استقلال وابسته، در محیط کار درعین جدّی بودن شوخ طبع، و در عین ریسک پذیری محتاط و محافظه کار باشند.
یکی از ویژگیهای کارآفرینان تفکّر خلّاق است.
تفکّر خلّاق مستلزم حساسیتی بیش از حد (خصوصیتی کاملاً زنانه)، وابستگی به غیر و اتکای به خود (خصلتی کاملاً مردانه) است (بهمنی،1384).
کارآفرینی یعنی مشاهده فرصتها در شرایطی که دیگران تنها هرج و مرج، تناقض، تضّاد و ابهام را متوجه میشوند؛ همچنین دستیابی وکنترل منابع برای دنبال نمودن این فرصتها (احمدپور، 1380).
مفهوم وحدت اضداد را میتوان در تحقیقات مک کنیون و بار-اون و همکارانش در انستیتیوی ارزیابی و تحقیقات شخصیت واقعدر دانشگاه کالیفرنیا و برکلی دید.
آنان دریافتند افرادمورد بررسیفوق العاده بودهاند.آنان همزمانویژگیهای مردانو زنان را داشته،استقلالو وابستگی را درکنارهم دارا بوده، خودکاری بیشتری داشته ونسبت به این ویژگیهای متضّاد پذیراتر و بارزتر هستند.
این واقعیت در مطالعات متعددی درباره افراد خلّاق روشن شده است.تحقیقات بارون و مک کنیون نشان داده است افراد بسیار خلّاقازهمتایان کمتر خلّاق خود مذکرتر و هم مونثتر بودهو در تفکّر خود مستقل ترند ولی در عین حال از پیشنهادها و اطلاعات ارائه شده توسط دیگران با آغوش بازتری استقبال میکنند.
آنان وفق پذیرتر و در عین حال خود رأی ترند.
بیشتر اهل تفریح و نیز جدی تر و سخت کوش ترند.
شوخ طبع تر و در عین حال عبوسترهستند (تورنس1979، نقل از آقایی،1377).
اگر فرد از خودآگاهی مناسبی برخوردار نباشد در موقعیتهاییکه چنین تجارب متضّادی را تجربه میکند دچار اضطراب و نگرانی میشوددر حالیکه خود نیز از علتآن بیخبر است، لذا به طور ناخودآگاه از پردازش تجارب متضّاد دوری میکند و به این شیوه با خود کنار میآید.
امّا افرادی که از خودآگاهی مناسبی بر خوردارند میدانند که چه تجاربی را تجربه مینمایند و لذا در هر موقعیت متناسب با آن وضعیت قادر بهتجربه تجارب متفاوت ومتضّادی خواهند بود.
یکی از نتایج اصلی معجزه عاطفی گردهم آوردن شهود و استعدادهای مجزّا، اهداف و قابلیتها، مردم و امکانات در کل است (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
18- یکی از ویژگیهای مهّم کارآفرینی صداقت است اکثر کارآفرینان یکی از عوامل مهم در پیشرفتشان را صداقت ذکر میکنند.
صداقت یعنی: توجه به ندای قلب.
صادق بودن ازنظر عاطفی مستلزم اطاعت از احساسات قوی حقیقت درون است که قسمت عمدهای از این احساسات از اعماق شعور عاطفی[42] سرچشمه میگیرد و شبکه ارتباطی آن با ضمیر ناخودآگاه و وجداندر ارتباط استو آنگاه بر ضمیر باطن منعکس شده و متناسب با آن عمل میکند (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
کالین مارشال[43] مدیر عامل شرکتهواپیمایی بریتیش ایرویز[44]،یکی از بزرگترین شرکتهای تک شعبهای در دنیا با نه میلیون دلار فروش،عقیده دارد که صراحت و صداقت عاطفی از عناصر حیاتی بوجود آورنده بهترین عملکرد در سازمانش هستند (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
صادق بودن از نظر عاطفی به معنای قدرتمند بودن،واقعیتر بودن و به خود توجه کردن است که پیش نیاز توجه و احترام به دیگران است (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).صداقت به طور طبیعی از هدف، وجدان و تعهد عاطفی نشأت گرفته و این آخرین ویژگی ژرفای عاطفی و نقطه اوج شخصیت و لازمه عزّت نفس و اعتبار در زندگی و کار است (کوپر،ترجمه عزیزی، 1377).
شواهد نشان میدهد که تنها با داشتن صداقت زیاد و استعدادهایی بسیار خلّاق است که انسانهایی قدرتمند برای رسیدن به اوج کمال خواهیم بود (کوپر، ترجمه عزیزی، 1377).
19- قاطعیت در کار یکی از ویژگیهای افراد کارآفرین قاطعیت در کار است؛ یعنی در پیگیری کار تا حصول نتیجه نهایی از کار دست نمیکشند.
هایم و جینبر قاطعیت در کار را مستلزم داشتن پنج مهارت اساسی میدانند.
1_ جهتیابی جدی.
2- توانایی انجام کار.
3- کنترل اضطرابها و ترسها.
4- روابط انسانی خوب در کار.
5- هنر مذاکره و گفتگو (هایم و جین بر،چینی1375).
از پنج مهارت ذکر شده چهار مورد آن از مؤلفّههای هوش هیجانی میباشند.
20- تفویض اختیار و مسئولیت یکی از ویژگیهای کارآفرین رشدگرا آن است که اجازه میدهد دیگران سهمی در قدرت او داشته باشند.
تفویض اختیار و مسئولیت به دیگران مستلزم ریسکپذیری است (جی مردیث، ای.نک، ای نلسون،ترجمه نبی ئیان).
هرچه بتوانید اختیار بیشتری را با موفّقیت واگذار کنید وقت بیشتری خواهید داشتتا به فعّالیتهای بیشتری بپردازید که تأثیر بیشتری بر موفّقیت آینده سازمانتان دارد.
(جی مردیث،ای.نک،ای نلسون،ترجمه نبی ئیان).
تفویض اختیار و مسئولیت مستلزم اعتماد به خود و خوش بینی است.
کسی که از خوش بینی لازم برخوردار نباشد نمیتواند به دیگران اعتماد کند و به آنها اختیار بدهد.
21- انگیزه پیشرفت کارآفرین کسی است که میتواند خود را برانگیزاند تا در کار خود بازدهیلازمرا داشته باشد (جی مردیث،ای.نک ،ای نلسون،ترجمه نبی ئیان).
انگیزه پیشرفت یکی از مؤلفّههای هوش هیجانی از دیدگاه گلمن میباشد.
همه تمایل به پیشرفت را دارند.
امّا تنها برخیمیتوانند این تمایل را به انگیزه قوی تبدیل نمایند.
این انگیزه در واقع برآیند نیروهای درونی فرد میباشد.
به زبان دیگر انگیزه پیشرفت در واقع همان تمایل به خود شکوفایی است .
به نظرمک کلهلند نیاز پیشرفت[45] سایقی است که میتواند رفتار را تقریباً در تمام موقعیتها نیرومند ساخته و هدایت کند (کوستنر و مک کلهلند/نقل از شولتز1998).مک کلهلند براساس تحقیقاتی که انجام داده است پیشبینی کرد که افرادی کهنیاززیادی بهپیشرفت در مشاغل و فعالیتهای روزمرهشاندارندجویای موقعیتهایی هستند که امکان ارضای این نیاز را به آنها بدهد.
آنها معیارهایی را برای پیشرفت خودشان تعیین میکنند و به طور جدی برای برآوردن آن میکوشند.
22- مسئولیت پذیری از ویژگیهای بارز کارآفرین مسئولیت پذیری است.حس پایبندی به مسئولیت از قلب شما نشأت میگیرد.
نمیتوان آن را از خارج به دست آورد .
اصولاً پایبندی به تعهّد ندای وجدان است که میتوان آن را درونیترین صدای شهود دانست (کوپر، ترجمه عزیزی،1377).
مسئولیتپذیری در پرتو خودآگاهی عاطفی امکانپذیر است.
مسئولیتپذیری مستلزم توان تصمیم گیری در مواقع بحرانی است.
شرایطی که اگر فرد از لحاظ عاطفی به پختگی لازم دست پیدا نکرده باشد، توان تصمیمگیری را ندارد و درمانده میشود.
23-انعطاف پذیری یکی از ویژگیهای مهّم کارآفرینان انعطافپذیری آنها است.یک فرد انعطافپذیر، دارای سه خصلت اساسی است که او را نسبت به یک فرد متعصّب متمایز میسازد: 1- استفاده از عقل و منطق در برخورد با مسایل 2- تحقیق و بررسی درباره مسایل 3- حفظ اعتدال عاطفی و عقلی انعطافپذیری مستلزم آن است که انسان هم از لحاظ عاطفی و هم از نظر عقلی بر خود مسلّط بوده و اعتماد به نفس داشته باشد.
در واقع فرد انعطافپذیر از چنین تفکّری برخوردار است: من در مقابل سختیها و گرفتاریها میتوانم بردبار بوده، یا در صورت لزوم جهت کارم را تغییر داده و آنرا یا اصلاح نمایم زیرا در متعادل بودن خود شکی ندارم (گراسمن، ترجمه چمن زار، 1378).
24- خودآگاهی زمانی که فرد نسبت به هویت خودآگاه باشد و تصویری از آن چه در زندگی میخواهد به آن برسد داشته باشد، مبانی لازم برای رفتن به دنبال رویاها را برای زندگی بهترخودفراهم کرده است (استرمن گراهام به نقل از اسمیت،ترجمه هدایت،1382).
کارآفرینان ازجمله افرادی هستند که به دنبال تحقق رؤیاهای خود هستند.
اگرفرد از احساساتی که تجربه میکندآگاه باشد در واقع کلید کنترل و هدایت خویشتن را در دست دارد.خود آگاهی در خود کنترلی نقشی محوری و اساسی ایفا میکند (جانسون و ایندویک[46]، 1999.به نقل از خائف الهی ودوستار، 1382).
25-عشق به خویشتن یکی از ویژگیهای افراد کارآفرین توانایی دوست داشتن خویشتن است.
دوست داشتن خود کار آسانی نیست زیرا در این صورت باید همه ابعاد وجودی خود از جمله بُعد منفی را که پست و از نظر اجتماعی ناپسند است را دوست بداریم.
این توانایی پایه خودآگاهی- محور هوش عاطفی-است زیرا وقتی با بعد منفی سرشت خود مواجه میشویم به خود اختیار میدهیم: - در بعد درخشان طیف عاطفی به رشد بیشتری برسیم (شعور عاطفی دامنه گستردهای دارد برای بسیاری احساسات هر چقدر که بعد تاریک، تاریکتر باشد بعد روشن درخشانتر است..