موضوع تحصیل فرزندان امروز یکی از دغدغه های مهم خانواده های کشورمان را تشکیل می دهد. این دغدغه بیشتر به دلیل وابستگی آینده ی فرزندان به میزان توفیق آنها در تحصیل و طی مراحل دوره ی موتوسطه و ورود به دانشگاه به وجود می آید.
اگر چه این دل نگرانی ها برای اعتلا و ارتقای تحصیلی فرزندان و در کل نظام آموزش وپرورش نقطه ای امید بخش و خوشایند است . در چهره ای دیگر نوعی اضطراب و تشویق برای خانواده ها و دانش آموزان فراهم می نماید که چنانچه فردی نتواند مراحل تحصیل را به شکلی موفق و با نمراتی عالی طی نماید و راهیابی او به دانشگاه دچار اشکال گردد دیگر نمی تواند فردی موفق و شهروندی مؤثر به لحاظ اجتماعی به شمار آید.
به نظر می رسد نظام تربیتی ما باید به گونه ای برنامه ریزی نماید که از سویی پیشرفت تحصیلی و کارآیی اموزشی را بالا ببرد و راه های مؤثر بر پیشرفت تحصیلی را برای اعتلای آموزشی در پیش گیرد واز دیگر سو نظام اجتماعی ما داشتن مدارک تحصیلی دانشگاهی را تنها ملاک شاخص برای توفیقات اجتماعی و شغل یابی مطمح نظر قرار ندهد بلکه شایستگیهای فردی ابتکارات انسانی و تلاشهای سازنده ی افراد را هم به عنوان ملاک های اعتباری برای شاخص های اجتماعی معیار های شغل یابی وتامین نیازمندی های شغلی مورد توجه قرار دهد.
اگر به متقاضیان ورود به دانشگاه ها بنگریم می بینیم که خیل عظیمی از مشتاقان آرزومند ومتقاضی راهیابی به دانشگاه هستند اما ظرفیت پذیرش دانشگاهها علی رغم توسعه ی فراوان آن در سالهای اخیر تنها قادر است بخش محدودی از این متقاضیان را جذب نماید. لذا بسیاری از افرادی که به دانشگاه راه نیافته اند با احساس خاص از عدم توفیق و نوعی شکست تصوری نامطلوب نسبت به آینده با خود همراه خواهند داشت. در صورتی که اگر واقع بینانه به موضوع بنگریم ما در جامعه ی خود به عده ی معدودی که دارای تحصیلات دانشگاهی باشند نیازمندیم نقطه همان عده ی مورد نیاز را باید در دانشگاه ها بپذیریم ومورد تربیت قرار دهیم تا بتوانیم به تناسب نیاز به جذب آنها بپردازیم.بنابر این اگر بیش از عده ی مورد نیاز دانشجو بپذیریم هم سرمایه ی بیشتری را به هدر خواهیم داد و هم در جذب نیروهای مازاد دچار اشکال خواهیم شد. در واقع در هیچ جامعه ای این طور نیست که همه ی فارغ التحصیلان نظام متوسطه وارد دانشگاه شوند. بلکه صرفا افراد علاقه مند و مشتاق ادامه ی تحصیل که درصدی محدود از فارغ التحصیلان نظام متوسطه را تشکیل میدهند متقاضی ادامه ی تحصیل و راهیابی به دانشگاه هستند.
ریشه یابی این موضوع در جوامعی که فقط عده ی محدودی از جوانان متقاضی راهیابی به دانشگاه می باشند به شکل و نحوه ی نگرش اجتماعی و شغلی آن جوامع بر می گردد.یعنی اینکه ملاک ارزش و تشخص اجتماعی فقط به تحصیلات دانشگاهی نیست و در ثانی ملاک استخدام وشغل یابی هم به مدارک دانشگاهی محدود نمی شود.
به طور قطع اگر این ملاک ها به صورت ساختاری در جامعه اصلاح گردد و معیار توفیقات انسانی از مدرک تحصیلی به نحوه ی تلاش وتکاپو وخلاقیت های فردی گسترش یابد واز سوی دیگر ارزشهای اجتماعی برای خانواده ها به جای خلاصه شدن در تحصیلات دانشگاهی به ارزش های اخلاقی تلاش وخلاقیت های فردی پای بندی و وفاداری به ارزش های ملی و اعتقادی تعمیم پیدا کند می توان از سیل متقاضیان برای تحصیلات دانشگاهی کاست که در این صورت از زیان های اقتصادی و آثار روانی وعاطفی ناشی از عدم راهیابی به دانشگاه تا حدود زیادی پیشگیری می شود وبه جای آن واقع بینی بر مناسبات انسانی حاکم می گردد.