دانلود طرح (پروژه کارآفرینی) مهارت‌های شخصی در کسب و کار خانگی

Word 116 KB 13010 42
مشخص نشده مشخص نشده عمومی - متفرقه
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • - کنترل و نظم درونی - عقیده فرد نسبت به این که وی تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی هست یا خیر را مرکز کنترل می‌نامند.

    بیشتر کارآفرینان را دارای مرکز کنترل درونی توصیف نموده‌اند.

    افراد با مرکز کنترل بیرونی معتقدند وقایعی که خارج از کنترل آن‌ها هستند، سرنوشتشان را تعیین می‌کند.

    کارآفرینان موفق به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت، اقبال یا نیروهای مشابه نسبت نمی‌دهند.

    (احمد پورداریانی ، 1379، ص82) آن‌ها همچنین این ویژگی را دارند که وقایع پیش آمده را برای خود قابل کنترل می‌دانند.

    (صمدآقایی، 1377،ص6)
    2- ریسک پذیری _ ریسک پذیری به معنای پذیرش و استقبال از خطرات حساب شده در کسب و کار می‌باشد.

    این ویژگی از ویژگی‌هایی است که در اکثر کارآفرینان وجود دارد.

    (صمدآقایی،1377)
    3- نوآوری - نوآوری فرایند خلق چیزی جدید است که ارزش قابل توجهی برای فرد، گروه، سازمان، صنعت یا جامعه دارد.

    یکی از ویژگی‌های شرکت‌ و فرد کارآفرین نوآوربودن است.

    حل مسائل و پیگیری فرصت‌ها به راه‌حل‌هایی نیاز دارد که بسیاری از آنها ممکن است مختص یک وضعیت خاص باشند.

    بنابراین خلاقیت و نوآوری حاصل از آن، برای بقاء و موفقیت شرکت امری حیاتی است.

    (هیگینز، 1381، ص18 و 19) مهارت‌های شخصی در کسب و کار خانگی عبارتند از: 1- کنترل و نظم درونی - عقیده فرد نسبت به این که وی تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی هست یا خیر را مرکز کنترل می‌نامند.

    (صمدآقایی، 1377،ص6) 2- ریسک پذیری _ ریسک پذیری به معنای پذیرش و استقبال از خطرات حساب شده در کسب و کار می‌باشد.

    (صمدآقایی،1377) 3- نوآوری - نوآوری فرایند خلق چیزی جدید است که ارزش قابل توجهی برای فرد، گروه، سازمان، صنعت یا جامعه دارد.

    (هیگینز، 1381، ص18 و 19) 4- توانایی اداره تغییر - ما در زمانی زندگی می‌کنیم که روند دگرگونی در فناوری‌ها، با شتاب فراوان افزایش می‌یابد و موج‌هایی می‌آفریند که همه صنایع را دربر می‌گیرد.

    نمی‌توان جلوی دگرگونی‌ها و تغییرات را گرفت یا خود را از آن‌ها پنهان کرد.

    باید نگاه‌ها را بر آنها دوخته و برای رویایی با آن‌ها آماده شد.

    برای مقابله با تغییرات عصر حاضر برنامه‌ریزی‌ها کاری از پیش نمی‌برند و توان پیش‌بینی این گونه دگرگونی‌ها را ندارند.

    البته این بدان معنا نیست که باید از برنامه‌ریزی دست برداشت، بلکه باید همانند سازمان‌ها و واحدهای آتش نشانی صورت گیرد، آنها نمی‌توانند محل آتش سوزی را در آینده پیش‌بینی کنند ولی گروهی آنچنان توانمند و کارآمد آماده می‌سازند که می‌توانند همانند رخدادهای عادی به هر پیشامد دشوار و پیش بینی نشده‌ای پاسخ مناسب دهند.

    بنابراین، کارآفرین نیز باید به همین صورت توانایی اداره تغییر را داشته باشد و بتواند تغییر جهت باد را تشخیص داده، مسیر مناسب را برگزیند.

    این توانایی برای ادامه آینده کار کارآفرین بسیار مهم و حساس است.

    (خلاصه کتاب، 1382) 5- تغییرمحوری - دانشمندان و نظریه پردازان مدیریت و علوم رفتاری بر این عقیده‌اند که شرایط بیرونی و درونی سازمان (یا شرکت) همواره در حال دگرگونی است.

    این دگرگونی‌ها با سرعت انجام می‌پذیرد و تمامی سازمان را دربرمی‌گیرد.

    در بیرون سازمان شرایط محیطی معمولاً‌ غیرثابت و در نوسان است.

    شرایط اقتصادی، هزینه و دسترسی به مواد و سرمایه لازم ، تکنولوژی تازه و قوانین و مقررات همگی به سرعت در حال تغییرند.

    در درون سازمان کارکنان تغییر می‌کنند و با خود اندیشه‌ها و دانش‌های تازه می‌آورند.

    (علوی، 1377) در چنین شرایطی کارآفرین یا مدیر به عنوان عامل تغییر همیشه با مسأله تغییر سر و کار دارد، زیرا تغییر امری اجتناب ناپذیر است.

    او باید در مقابل تغییر نگرشی مثبت داشته باشد و آماده اعمال تغییر در مواقع لزوم باشد.

    (اساتید مدیریت، 1379) 6.

    پافشاری، مقاومت و پشتکار_ افراد موفق به نیروی پشتکار ایمان دارند.

    این یک باور است که پافشاری و مقاومت برای انجام یک کار همیشه با موفقیت همراه است.

    هیچ توفیق بزرگی بدون پشتکار و جدیت بی وقفه مقدور نمی‌شود.

    اگر به افرادی که در هر زمینه موفق شده‌اند بنگریم، می‌بینیم که آن‌ها لزوماً بهتر، با هوش‌تر، سریعتر و قویتر از دیگران نبوده‌اند، بلکه پشتکار و مقاومت بیشتری داشته‌اند.

    یک کارآفرین نیز برای موفقیت در کار خود باید پشتکار و مقاومت لازم را داشته باشد.

    (نظری، 1382) 7.

    رهبری دوراندیشی _ دوراندیشی، قدرت دیدن همه چیز پیش از به‌وقوع پیوستن آن‌ها است پیتردراکر در کتاب خود «کنترل آشوب و هرج و مرج»مهارتی را شرح می‌دهد که یک مدیر و رهبر خوب به آن نیازمند است، این مهارت که برای کنترل دوران آشوب ضروری است همان دوراندیشی است.

    (برکر، 1380) مهارت‌های مدیریتی کارآفرینی عبارتند از: 1- برنامه‌ریزی و تعیین اهداف _ برنامه‌ریزی بدین معنی است که مدیر از قبل درباره هدف‌ها و اقدامات مورد نظر می‌اندیشد و کارها و اقدامات وی بر اساس یک روش ، برنامه یا منطق قرار دارد.

    برنامه باعث می‌شود که سازمان دارای هدف‌های بلندمدت شود و مدیر برای دستیابی به این هدف‌ها بهترین رویه‌ها را اتخاذ نماید.

    (استونر، فری من و گیلبرت، 1379، ص12) 2- تصمیم گیری _ تصمیم گیری فراگرد گزینش شیوه عمل خاصی برای حل یک مسأله یا یک مشکل ویژه است.

    تصمیم گیری دو نوع است: تصمیم گیری معمول و با برنامه که مطابق با عادات، قواعد و یا رویه‌های مشخص اتخاذ می‌شود و تصمیم‌گیری غیرمعمول و بی برنامه که تصمیم گیری با مسائل و مشکلات غیرعادی سر و کار دارد.

    تصمیم گیری، برای یک مدیر یا کارآفرین فعالیتی حساس و پر اهمیت است.

    (هرسی و بلانچارد، 1379) 3- روابط انسانی - بر پایه پژوهش‌های قابل ملاحظه در دههای 3 و 4 قرن حاضر، این نتیجه‌گیری حاصل شد که محیط‌های کار در واقع زمینه‌های اجتماعی پیچیده‌ای هستند که درک و فهم رفتار در آن‌ها از طریق توجه به نگرش‌های کارکنان، روابط اجتماعی، ارتباطات غیررسمی و متغیرهای دیگر امکان‌پذیر است.

    ماری پارکتر فالت معتقد بود در هر کار جمعی، مسأله مهم ایجاد و حفظ روابط انسانی پویا و هماهنگ است.

    (علاقه بند، 1378) توجه به روابط انسانی در محیط کار برای کارآفرینان و اداره یک کسب و کار موفق، لازم و ضروری بوده و باید در آموزش کارآفرینان مورد توجه قرار گیرد.

    4- بازاریابی _ در فرهنگ واژگان بنت(Bennett)بازاریابی، فرآیند برنامه‌ریزی، طراحی، قیمت گذاری، ترفیع و توزیع ایده‌ها و کالاها و خدمات به منظور خلق مبادله است که اهداف فردی و سازمانی را برآورده می‌سازد.

    مهارت بازاریابی یکی دیگر از مهارت‌های مورد نیاز برای کارآفرینان است.

    (اسلام، 1382، ص 9) 5- راه اندازی کسب و کار _ عوامل متعددی مانند دولت، منابع مالی که فرد در اختیار دارد، الگوهای نقش و ....

    در راه اندازی کسب و کار جدید تأثیر دارند.

    همچنین کارآفرین همچنین برای راه اندازی کسب و کار باید زمینه لازم را داشته باشد.

    تحصیلات رسمی و تجربه قبلی نیز در فعالیت‌های اقتصادی باعث می‌شود مهارت‌های لازم برای راه اندازی کسب و کار برای کارآفرین مهیا گردد.

    اگر چه نظام‌های آموزشی از اهمیت ویژه‌ای در این زمینه برخوردارند، ولی افراد در راه اندازی کسب و کار در زمینه‌هایی که قبلاً کار کرده و تجربه دارند موفقیت بیشتری کسب می‌کنند.

    به طور کلی نباید فراموش کرد که خصلت‌های کارآفرینان ذاتی نیست، بلکه آنها تربیت می‌شوند و این مهارت را می‌توان در آن‌ها بوجود آورد.

    (هیسریچ و پیترز، 1383) 6- مهارت‌های مالی و حسابداری _ حسابداری عبارت است از فن ثبت، طبقه بندی و تلخیص فعالیت‌های مالی یک مؤسسه در قالب اعداد قابل سنجش به پول و تفسیر نتایج حاصل از بررسی این اعداد (نبوی، 1383، ص 5).

    حسابداری را زبان تجارت نامیده‌اند.

    کارآفرینان هر چقدر که این زبان را بهتر یاد بگیرند، بهتر می‌توانند بر زندگی و کسب و کار خود تسلط داشته باشند.

    (احمد پورداریانی و عزیزی، 1383) 7- مدیریت _ فرآیند مدیریت مربوط به وظیفه‌ای است مبنی بر کسب اطمینان از این که فعالیت‌هایی به نحوی در حال اجر بوده و به دستیابی به هدفی معین منجر می‌گردند.

    (پیرنیا، 1382، ص21) این مهارت یکی دیگر از مهارت‌های مورد نیاز کارآفرین است.

    8- کنترل - کنترل عبارت است از توجه به نتایج کار (بازخورد) و پیگیری آن برای مقایسه فعالیت‌های انجام شده با برنامه‌ها و اعمال اصلاحات مقتضی در مواردی که انحرافی در انتظارات، صورت گرفته است.

    (علاقه بند، 1379) کنترل به کارآفرینان کمک می‌کند که بر اثربخشی، برنامه‌ریزی، سازمان دهی و هدایت کردن فعالیت‌ها نظارت نمایند.

    (استونر، فری من و گیلبرت، 1379) 9- مذاکره - مذاکره یک فرآیند ارتباطی بسیار پیچیده و مهارتی مهم برای موفقیت کارآفرینان است.

    در تجارت، مثل بخشی از زندگی، مذاکره بر اساس این واقعیت شروع می‌شود که مردم یا اشخاص به یکدیگر نیاز دارند: خریداران به فروشندگان، مدیران به کارکنان و کارآفرینان به سرمایه گذاران نیاز دارند.

    یک رابطه کاری در چهارچوب یکسری موافقت‌ها تعریف می‌شود و هر توافقی حاصل یک فرآیند مذاکره است.

    (هگی، 1382، ص79) 10- مدیریت توسعه - در گذشته مدیران در دنیایی نسبتاً تغییرناپذیر و قابل پیش بینی برای دستیابی به موفقیت تلاش می‌کردند اما امروزه با تحولات شتابنده‌ای مواجهند.

    آنان با نوآوری‌های مستمر در رایانه و فن آوری اطلاعات روبرو هستند و دنیای پرآشوب، بازارهای متغیر و شیوه‌های زندگی غیرثابت مصرف کنندگان در برابرشان قرار دارد.

    برای مقابله با چنین نیروهای متغیری، مدیران امروزی باید توانایی دگرگون کردن و نوکردن را داشته باشند.

    مدیریت توسعه روش‌هایی را فراهم می‌آورد که به طور منظم سبب تغییر سازمان و بهبود آن می‌شود.

    هدف از توسعه و بهبود سازمان اثربخش ترکردن آن و افزایش فرصت‌ها برای افراد است تا بتوانند نیروهای بالقوه خود را به فعل درآورند.

    (هاروی و براون، 1377) مهارت‌های فنی کارآفرینی عبارتند از: 1- مهارت‌های نوشتاری _ مهارت نوشتاری، فعالیت یا هنر تنظیم کلمات و حروف بر روی کاغذ، چوب و یا هر چیز دیگر با هدف ثبت افکار و به منظور برقراری ارتباط با دیگران است.

    این نوع ارتباط با علائم مشهود و نمایان نوشته و یا چاپ شده صورت می‌گیرد.

    (Briainy dictionary, 2005) 2- ارتباطات شفاهی یا ارتباطات کلامی _ ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال و تبادل اندیشه‌ها، احساسات و عقاید دو نفر یا بیشتر با استفاده از علائم و نمادهای مناسب به منظور تأثیر، کنترل و هدایت دیگران.

    وقتی در جریان ارتباط، پیام‌ها به صورت رمزهای کلامی و یا شفاهی انتقال یابند، آن ارتباط را ارتباط شفاهی گویند، مانند بحث و گفتگوی فرد با فرد یا فرد با گروهی دیگر.

    (شعبانی، 1377) 3- نظارت یا ارزیابی محیط - سیستم نظارت و ارزیابی محیط را کاوتس1به این صورت تعریف می‌کند: - آشنایی با روند جریان‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و فنی و حوادث مهم داخل سازمان یا شرکت.

    - مشخص کردن خطرات بالقوه و فرصت‌ها و تغییراتی که آن خطرات به طور ضمنی بیان می‌کنند.

    موارد بالا، باعث درک وضعیت آینده توسط مدیران و کارکنان شده، به سازمان در تعیین استراتژی‌هایش یاری می‌رساند.

    (Morrison , 2000) 4- مدیریت کسب و کار - به تعریف مدیریت مراجعه شود.

    5- تکنولوژی _ تکنولوژی مجموعه‌ای از سخت افزار و نرم افزار است که باید به شکل مناسبی ترکیب شود تا تولید کالا و خدمات امکان پذیر گردد.

    اجزای تکنولوژی عبارت است از: - تجهیزات، ماشین آلات و ابزار - مهارت و تجربه انسانی - داده‌ها و دانش، فنون، روش‌ها و فرآیندها - سازمان و مدیریت در عمل، ترکیبات متفاوتی از اجزای مذکور تکنولوژی، یک کسب و کار را شکل می‌دهد.

    یکی از تصمیمات مهم کارآفرینان در ایجاد کسب و کار، انتخاب مناسب است.

    در این تصمیم، کارآفرین باید ترکیب مناسبی از اجزای فوق را به کار گیرد تا در راه اندازی و توسعه کسب و کار جدید، موفق باشد.(یدالهی فارسی، 1383، ص10) 6- مهارت میان فردی _ مهارت میان فردی به توانایی شخص در داشتن رفتاری اثربخش و کارآمد با افراد دخیل در تولید برای رسیدن به اهداف سازمان گفته می‌شود.

    ‍(erto, Newgren, 1977) 7- مهارت شنیداری _ یک کارآفرین به عنوان صاحب یک کسب و کار باید گوش دادن به حرف‌های دیگران را یاد بگیرد چرا که اطلاعات حاصل از آن بسیار مهم است.

    او باید این کار را به شکل مؤثر انجام دهد زیرا گوش دادن مؤثر کاری فعال است تا منفعل.

    در گوش دادن منفعل شخص مثل یک ضبط‌صوت عمل کرده و تنها به جذب اطلاعات داده شده می‌پردازد.

    اما در گوش دادن فعال فرد باید کوشش کند تا به جای شنیدن آنچه که خود دوست دارد از کلام گوینده بهره‌مند شود و منظور اصلی او را از گفته‌هایش بفهمد.

    او باید همه کارهای لازم را به منظور دریافت معنا و مفهوم مورد نظر گوینده انجام دهد.

    (رابین، 1382) 8- توانایی سازماندهی _ توانایی سازماندهی مستلزم آن است که منابع (افراد، سرمایه و تجهیزات) به مؤثرترین شیوه برای حصول هدف‌ها فراهم شود.

    بنابراین سازماندهی شامل ترکیب و یگانه سازی منابع است.

    (هرسی و بلانچارد، 1379) 9- ایجاد شبکه‌های مدیریت (مدیریت مشارکتی)_ مدیریت مشارکتی فلسفه‌ای است که ایجاب می‌کند تصمیم گیری سازمانی چنان صورت گیرد که اطلاعات و درون داده‌ها و مسئولیت به پایین‌ترین رده مربوط به آن واگذار گردد.

    به طور خلاصه مدیریت مشارکتی به معنای درگیرکردن کارکنان در فرآیند تصمیم گیری است.

    (کرمی و گودرزی، 1382) 10- مربی گری_ تعاریف زیادی از مربی گری شده است.

    بعضی معتقدند مربی گری فقط آموزش دادن چیزی به دیگران است و بر جنبه آموزشی آن تأکید دارند؛ بعضی دیگر معتقدند که مربیگری یادگیری را تسهیل می‌کند.

    از دیدگاه جان وایت مور مربی گری شکوفا ساختن ویژگی‌های بالقوه افراد است و کمک می‌کند که موفقیتشان به حداکثر برسد.

    مربیگری، مهارتی است که از آن برای افزایش موفقیت افراد در تیم استفاده می‌شود.

    همچنین مربی کسی است که افراد را به سوی پیشرفت برانگیخته، راهنمایی و هدایت می‌کند.

    (Magazine of NCNO, 2004) با توجه به آنچه ذکر شد، کارآفرین باید نقش مربی را برای افراد تیم و گروه خود بازی کند.

    گروه یا تیم ممکن است جمعی از افراد باشد که برای کسب و کار آن‌ها را گرد هم می‌آوریم.

    11- بازیگر و ایفاکننده نقش در تیم _ مهارت‌های تیم سازی برای کارآفرینان امری ضروری است.

    کارآفرینان به توسعه و تقویت نگرش مثبت همچنین اتخاذ روش‌هایی سازمان یافته در رهبری نیاز دارند تا بتوانند تیم منسجمی ایجاد نمایند که همه کارکنان نسبت به اهداف مشترک، برانگیخته شوند و خود نیز باید به عنوان عضوی از تیم و همراه با دیگر کارکنان در تیم فعالیت کنند.

    کارآفرینانی که این مهارت را به کار می‌برند از موفقیت بیشتری برخوردار می‌گردند و در نتیجه محیط کاری آن‌ها کاراتر خواهد شد.

    (مادوکس، 1382) منابع و مآخذ - منابع فارسی 1- احمد پور داریانی، محمود.

    کارآفرینی (تعاریف، نظریات، الگوها).

    انتشارات شرکت پردیس.

    75-1379 2- احمد پورداریانی، محمود.

    عزیزی، محمد.

    کارآفرینی.انتشارت محراب قلم.

    1383.

    3- استونر.

    جیفر، زی.

    اف، فریمن، آر، ادوارد.

    گیلبرت.

    دانیل، آر.

    مدیریت.

    ترجمه علی پارسیان و سیدمحمد اعرابی.

    انتشارات دفتر پژوهش‌های فرهنگی.

    1379.

    4- اسلام، علی‌اکبر.

    برنامه‌ریزی بازاریابی.

    شرکت چاپ و نشر بازرگانی.

    1382.

    5- برکر، جویل آرتور.

    هنر کشف آینده.

    ترجمه نغمه خادم باشی.

    انستیتو ایزایران.

    1380.

    6- پیرنیا، احمد.

    مدیریت برنامه ریزی سیستم‌های استراتژیک.

    انتشارات ایزایران.

    7- جمعی از اساتید مدیریت.

    مقاومت در برابر تغییر.

    مرکز آموزش مدیریت دولتی.

    8- خلاصه کتاب، تنها بی‌پروایان پایدارند.

    گاهنامه کارآفرینان.

    سال اول.

    شماره 1.

    9- رابین، استیفن.

    کلید طلایی مدیریت منابع انسانی.

    غلامحسین خالقانی.

    سازمان فرهنگی فرا.

    10- شعبانی حسن.

    روش‌ها و فنون تدریس.

    انتشارات سمت.

    1377.

    11- صمد آقایی، جلیل.

    از کارآفرینی تا جان آفرینی.

    مجله تدبیر.

    شماره 87.

    آبان 1377.

    12- علاقه‌بند، علی.

    مبانی نظری و اصول مدیریت آموزشی.

    انتشارات روان.

    1378.

    13- علاقه‌بند، علی.

    مقدمات مدیریت آموزشی.

    14- علوی، سیدامین‌الله.

    روانشناسی مدیریت و سازمان.

    انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی.

    15- کرمی، مرتضی.

    گودرزی، احمد.

    مهارت‌های مدیران اثربخش.

    انتشارات وزارت کار و امور اجتماعی.

    چ آ.

    16- مادوکس، رابرت.

    تیم سازی.

    ترجمه رضا اسکندری.

    انتشارات انستیتو ایزایران.

    17- نظری، مریم.

    از صفر تا بی‌نهایت.

    راه کارآفرینان.

    شماره 2.

    18- هاروی، دونالداف.

    براون، دونالدار.

    رویکرد تجربی به توسعه سازمان (مدیریت تحول).ترجمه عباس محمدزاده.

    19- هرسی، پال.

    بلانچارد، کنث.

    رفتار سازمانی.

    ترجمه علی علاقه‌بند.

    انتشارات امیر کبیر.

    20- هگی، جان ادموند.

    هفت راز ارتباطات مؤثر در کسب و کار.

    ترجمه حسن نصیری قیداری و حمیدرضا مرادخانی.

    مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.

    21- هیستریچ، رابرت‌دی.

    پیترز، مایکل‌پی.

    کارآفرینی.

    ترجمه سید علیرضا فیض‌بخش و حمیدرضا تقی‌یاری.

    انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف.

    22- هیگینز، جیفرام.

    کارآفرینی: 101 تکنیک حل خلاق مساله.

    ترجمه محمود احمدپورداریانی.

    1381.

    23- یدالهی فارسی، جهانگیر.

    نقش انتخاب تکنولوژی در موفقیت کارآفرینان.

    راه کارآفرینان (ویژه نامه اولین جشنواره کارآفرینی شیخ بهایی).

    1383 کارآفرینی یک شغل است یا یک سبک زندگی-Entrepreneurship : A career or a lifestyle [ جلیل صمدآقائی ] خلاصه : در این مقاله ً کارآفرینی ً از منظر یا رویکرد و روشی دیگر مورد بررسی قرار می گیرد و خواستگاه و قلمرو آن فقط به حوزه کسب و کار محدود نمی شود .

    در این مقاله نویسنده ، تعریف و تبیین کارآفرینی را با دو روش استقرائی و قیاسی مورد مقایسه قرار می دهد .

    وی معتقد است مطالعه و پژوهش در خصوص کار آفرینی با روش قیاسی منتهی به شناخت رفتار کارآفرینانه می گردد رفتاری که تمام حوزه های اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی کارآفرینی را در بر می گیرد ، در حالیکه مطالعات استقرائی در خصوص کارآفرینی تنها رفتار کارآفرینان را در حوزه کسب و کار مورد بررسی و شناخت قرار می دهد به عبارت دیگر یکی رفتار کارآفرینانه ( entrepreneurial behaviour) را بطور عام یا مجزا در هر یک از حوزه های اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی جستجو و معرفی می کند و دیگری رفتار کارآفرینان را یعنی کسانی که فقط در حوزه کسب و کار، رفتار کارآفرینانه داشته اند .

    نهایتاً نتیجه می گیرد کارآفرینی تنها یک شغل نیست بلکه یک سبک تفکر یا یک فرهنگ و سبک زندگی است و زوایای مختلف آن را شرح می دهد.

    در پایان زندگی کارآفرینانه در اسلام مطرح و فرد حازم بعنوان کارآفرین معرفی می گردد .

    ----------------------------------------------------------------------------------------- خوشبختانه چند سالی است که تب کارآفرینی همچون تب واقعی که علامت دفاع و واکنش طبیعی بدن نسبت به ورود یک میکروب خارجی است بعنوان علامت دفاع و درمان بیکاری و اشتغال زایی در چهره دولتمردان و دلسوزان نظام جمهوری اسلامی به خوبی و وضوح مشهود است .

    اگرچه فرصت طلبان و رانتخواران اقتصادی نیز خود را با تب مصنوعی به این چهره نمایان ساخته اند و سیلی های زیادی به تب داران واقعی نظام و کارآفرینان اقتصادی و اجتماعی جامعه زده اند ، اما در مجموع طرحِ موضوع کارآفرینی در دولت و مجلس امری مبارک و خیر است.

    در چنین شرایطی چنانچه صاحب نظران کارآفرینی کشور احساس مسئولیت نکنند و با یک همت گروهی ، جایگاه ، رسالت و مفهوم حقیقی کارآفرینی را تبیین و معرفی ننمایتد و از آن حفاظت و صیانت نکنند ممکن است همچون بسیاری از امور ضروری و مفید دیگر به انحراف ، باد فراموشی و نهایتاً به نابودی کشیده شود .

    کارآفرینی اگرچه یک شغل نیست و ترویج فرهنگ آن در جامعه ، ابتدا موجب افزایش بیکاری می شود اما موتور توسعه است و بیکاری های پنهان را نه تنها آشکار و درمان می کند ، بلکه باعث پیشگیری از آن نیز می شود .

    در اینجا این سؤال مطرح می گردد که اگر کارآفرینی یک شغل نیست و اساساً کارآفرین در پی ایجاد شغل نیست و نتیجه کار او نیز ممکن است بیکاری را افزایش دهد، پس کارآفرینی چیست و کارآفرین کیست ؟

    چرا آنها را موتور توسعه اقتصادی نامیده اند ؟

    آیا کارآفرینی انواع مختلفی دارد ؟

    آیا ویژگیهای روانشناختی و جمعیت شناختی کارآفرینان اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی با هم تفاوت دارند ؟

    و ...

    واژه « کارآفرینی » در زبان فارسی واژه ای است نو که معنای لغوی آن ، شنونده یا خواننده نا آشنا به مفهوم اصلی آن را ، که ترجمه کلمه انگلیسی Entrepreneurship است به اشتباه می اندازد .

    این واژه اغلب در اذهان ، مفهوم ’’‌ اشتغالزائی ’’ و ارتباط مستقیم و ذاتی با کار ( آن هم از نوع فیزیکی آن ) را تداعی می کند ، در حالیکه کارآفرینی به معنی حقیقی خود تعاریف مختلف و متنوعی دارد .

    بطور کلی می توان گفت که اساس و جوهره اغلب تعاریف ارائه شده در فرهنگ غرب به مفهوم « فرآیند خلق ثروت » یا « تخریب خلاق » می باشد که طبیعتاً چنان فرآیند و چنین تخریبی توأم و همراه با ریسک است .

    متأسفانه عده ای در کشور ، کارآفرینی را بعنوان یک شغل معرفی می کنند و آنها را در کنار کارگر ، مدیر ، مهندس ، پزشک ، خلبان ، وکیل ، جوشکار و ...

    قرار می دهند و عده ای دیگر آنرا شغل آفرینی می دانند، عده ای دیگر کارآفرین را کسی می دانند که فقط بتواند کارگاه یا کارخانه یا شرکتی را تأسیس ، راه اندازی و مدیریت نماید و ریسک آن را متقبل شود .

    عده ای دیگر فقط صاحبان کسب و کارهای کوچک و نوآور را کارآفرین می دانند و عده ای شالوده کار را در عصر فرا صنعتی « کارآفرینی » و در عصر صنعت « استخدام » معرفی می کنند ، عده ای دیگر کارآفرینی را مترادف با شغل آزاد و کارآفرین را به معنی کارفرما و سرمایه دار تلقی می کنند .

    علاوه بر برداشتهای غلط فوق که در ایران رایج شده است در جهان نیز وجه مشترک و بستر تمام تعاریف ، تفاسیر و ابعاد مختلف کارآفرینی منحصر به ً کار ً و ً اقتصاد ً می شود به عبارت دیگر تاکنون کارآفرینی ، در جهان فقط در حوزه کسب و کار و آن هم در بعد اقتصادی مطرح بوده است و آنجائی هم که از کارآفرینی اجتماعی (social entrepreneurship) ، سیاسی (political entrepreneurship) و یا فرهنگی (cultural entrepreneurship) صحبت شده است عمدتاً به معنی کشف ، جذب و بهره برداری از فرصت های سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی درآمدزا و سودآور بوده است نه صرف کارآفرینی اجتماعی ، سیاسی یا فرهنگی .

    به عبارت دیگر وقتی در غرب صحبت از کارآفرینی اجتماعی می شود عمدتاً منظور این است که از طریق کسب و کار ، درآمدی برای امور اجتماعی وعام المنفعه حاصل نمایند و یا ساختار اجتماعی ، سیاسی یا فرهنگی کشورشان را برای تسهیل و حمایت از کارآفرینی اقتصادی تغییر ، اصلاح یا تکمیل نمایند ، ( علاقه مندان می توانند لیست کامل کارآفرینان اجتماعی و نوع فعالیتهای آنها را از طریق مجله الکترونیکی www.changmakers.net بدست آورند).

    در فرهنگ غرب وقتی صحبت از کارآفرینی فرهنگی می شود منظور این است که کسب و کار تازه ای در عرصه فرهنگ ایجاد کنند و یا برای افزایش فروش محصولات فرهنگی استراتژی کارآفرینانه را بکار گیرند و ...

    بهر حال در آن فرهنگ ، هدف از کارآفرینی فرهنگی و اجتماعی یا سیاسی ، تخریب خلاق در اصالت ، رسالت ، روشها ، مؤلفه ها و ساختار فرهنگ ، اجتماع یا سیاست نیست و تقریباً هرآنچه که به این نام مطرح می شود نهایتاً به منظور تقویت کارآفرینی اقتصادی است .

    برای روشن تر شدن موضوع لازم است بدانیم که ادبیات کارآفرینی نشان می دهد کارآفرینی تاکنون از طریق مدل استقرائی تعریف و تبیین گردیده است یعنی همانطور که در شکل زیر دیده می شود ابتدا شاخصها و ویژگی های شخصیتی و رفتاری افراد موفق در کسب و کار مورد شناسائی قرار گرفته و سپس بر اساس آن مؤلفه ها ، ابعاد ، مفاهیم، فرضیه ها و مدلهایی را برای کارآفرینی طراحی و ارائه نموده اند .

    بدین ترتیب و با این رویکرد یا روش که مدل استفرائی نامیده می شود کارآفرینی فقط در بعد اقتصادی تعریف و تبین شده است و لذا فقط رفتار کارآفرینانی مورد بررسی و شناخت قرار گرفته است که در حوزه کسب و کار فعال بوده اند .

    اما از آنجایی که حوزه فعالیتهای کارآفرینانه محدود به امور کسب و کار نمانده و به مرور این قلمرو گسترش یافته ، وقت آن رسیده است که از روش قیاسی به موضوع کارآفرینی نگاه شود یعنی ابتدا گمانه زنی ، نظریه پردازی ، مدل سازی و فرضیه پردازی شود و سپس مفاهیم و ابعاد و مؤلفه های کارآفرینی شناسایی و تبین گردد تا نهایتاً به رفتار کارآفرینانه برسیم که تنها به حوزه کسب و کار محدود نمی باشد و می توانید رفتار کارآفرینانه را در حوزه سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی نیز به معنی حقیقی و محض آن یعنی بدون زمینه و فعالیتهای اقتصادی و جدا از فرصتهای درآمدزا شناسایی و تعریف نمائید .

    بعنوان مثال کارآفرینی فرهنگی با این رویکرد یعنی خلاقیت و نو آوری یا تخریب خلاق در فرهنگ جامعه نه در محصولات فرهنگی یا به عبارت دیگر ایجاد چیزی ارزشمند در فرهنگ جامعه ، و کارآفرینی اجتماعی یعنی تخریب خلاق در ساز و کارها، قوانین ، عرف و عادات و رسوم یا مناسبات و روابط اجتماعی و ...

    بدین ترتیب رفتار کارآفرینان فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی بطور جداگانه شناسائی ، تعریف و با یکدیگر تطبیق داده خواهند شد .

    بر اساس رویکرد قیاسی تعریف کارآفرینی عبارت است از ارزش آفرینی و کارآفرین کسی است که بتواند ارزشی را در جامعه خلق نماید چه ارزش مادی ، و چه ارزش معنوی ، سیاسی ، فرهنگی یا اجتماعی ، بنابر این کارآفرینان اجتماعی کسانی هستند که در صدد شناسائی و رفع نیازهای اجتماعی جامعه اند و در این راه از اعتبار اجتماعی خود مایه می گذارند و برای رسیدن به هدف و مأموریت خود دست به ایثار و از خود گذشتگی می زنند , همچنانکه کارآفرینان سیاسی در صدد شناسائی نیازها و خلاء های سیاسی جامعه / جهان هستند و می کوشند تا موانع سیاسی موجود را جهت رشد و توسعه جامعه و استقرار عدالت و دموکراسی شناسائی و از سر راه بردارند ، البته از طریقی نو و کارآفرینانه .

    و بالاخره کارآفرینان فرهنگی افرادی هستند که ارزشهای فرهنگی را در جامعه خلق،کشف و یا احیا می نمایند .

    در هر صورت هر یک از کارآفرینان اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی همچون کارآفرینان اقتصادی دائماَ در جستجوی نیازها و فرصتها هستند تا از طریق خلاقیت ، ریسک پذیری و رهبری ، ارزشی را در جامعه ایجاد و خلاء یا نقصی را دفع و اصلاح نمایند .

    بنابراین می توان گفت : کارآفرینی یک شغل نیست که فقط در بعد اقتصادی و آنهم در حوزۀ کسب و کار مطرح باشد بلکه فراتر از آن یعنی یک سبک زندگی یا یک فرهنگ است که همواره همراه کارآفرین است و بر تمام شئونات زندگی او تاثیر می گذارد از جهان بینی و ایدئولوژی و انتخاب دین وی گرفته تا انتخاب همسر ، شغل و حرفه و روش انجام کارهایش .لذا کسی که دارای ویژگیهای کارآفرینانه است الزاماَ نباید وارد حوزه کسب و کار و بعد اقتصادی کارآفرینی شود .

    همانطور که افراد زیادی در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی فعالیت می کنند و دارای ویژگیهای کارآفرینانه هستند ولی صاحب کسب و کاری نیستند و یا برعکس افراد زیادی هستند که در موقعیتهای کارآفرینانه قرار دارند یعنی صاحب کسب و کاری هستند اما رفتار کارآفرینانه ندارند .

    لذا یک خانم خانه دار، یک محصل ، یک نویسنده ، یک خبرنگار ، یک استاد دانشگاه ، یک سیاستمدار ، یک کارخانه دار، یک روحانی، یک تاجر یا یک کارگر می تواند رفتار کارآفرینانه داشته باشد یا نداشته باشد .

    بطور کلی می توان گفت کارآفرینان به سبک خاصی زندگی می کنند ، با عینک خاصی به جهان نگاه می کنند و به روش خاصی با مسائل و مشکلات و پدیده ها برخورد می کنند آنها یک زندگی کارآفرینانه دارند که ممکن است در این زندگی کسب وکار کارآفرینانه ای داشته باشند یا نداشته باشند .

    مشخصات چنین زندگی ای ذیلاَ توضیح داده می شود .

    زندگی کارآفرینانه زندگی ای است که جستجوگری ، تکاپو و تلاش مستمر و بدون وقفه برای رسیدن به کمال ، اساس آن است .

    زندگی ای که باید دائماً در جستجوی میان برها باشی و خلاقیت جوهره آن است .

    زندگی ای که هیچ گاه به وضع موجود اکتفا نمی شود و در حالیکه باید با یک چشم به آینده بنگری با چشم دیگرت باید به دنبال شکار ایده ها و فرصتها از گذشته و حال باشی .

    زندگی ای که در آن شوق و صراحت و نشاط و صداقت و مثبت اندیشی آذوقه راه و سفر است ، سفری سخت و خطرناک و مهیج و پایان ناپذیر .

    زندگی ای که در آن ارزش فرصتها بسیار بیشتر از ارزش طلاست .

    زندگی ای که در آن امروزت با فردایت یکسان نیست و هر لحظه باید تصمیمی جدی و سرنوشت ساز بگیری .

    زندگی ای که بی توجهی به شرایط محیطی هر لحظه نقاط قوتت را تبدیل به نقاط ضعف می کند .

    زندگی ای که در آن شکست مفهومی دیگر دارد و گاهی باید عمداً راه اشتباه را طی کنی تا به جواب درست برسی .

    زندگی ای که ارزشها و قوائد، آنرا همواره باید زیر ذره بین قرار دهی و از نو ارزیابی و ارزش گذاری کنی .

    زندگی ای که اغلب توأم با حیرت و ابهام است و گاهی با وجود آنکه هدف داری اما تا رسیدن به آن ، از آن بیخبری .

    زندگی ای که در آن باید تا آنجا احساساتی شوی که منطقت اجازه می دهد منطقی که دائماً بازبینی می شود .

    زندگی ای که در آن باید با کسانی هم اتاق شوی که اغلب تا آنجا منطقی هستند که احساساتشان اجازه می دهد .

    در این زندگی باید پازلی را حل کنی که تصویر نهایی آن را ندیده ای با این وجود امیدوار هستی و ندائی از دورن همواره تو را به سمت چشم انداز هدایت می کند .

    زندگی ای که در آن عشق رسیدن به مقصد خواب را از چشمانت می گیرد و برای موفقیت حتما باید اول طعم شکست را بچشی .

    زندگی ای که اگر برای آینده ات برنامه ای نداشته باشی دیگرن برایت برنامه ریزی می کنند .

    زندگی ای که برای پول در آوردن اول باید از پول چشم پوشی کنی تا بتوانی نانی به کف آری و به غفلت نخوری.

    زندگی ای که در آن موفقیت بذر شکست را با خود نمی پاشد ، بلکه برعکس شکستها بذر موفقیت با خود می پاشند ، زندگی ای که در آن اساساً شکست به معنی واقعه ای است که هنوز فوائد آن تبدیل به سود نشده است و معیارهای موفقیت با معیارهای رایج سنجیده نمی شود .

    زندگی ای که در آن شوخی و مزاح و بازی گاهی جدی تر از جدی است و امور بسیار جدی گاهی شوخی تر از شوخی می شوند .

    زندگی ای که در آن بیشتر فکر می کنی که چطور فکر کنی تا اینکه به چیزی فکر کنی ، یک سئوال خوب و به جا بهتر از هزارها پاسخ خوب و به جا ارزش دارد و بیشتر از آن که به موضوع فکر کنی به انتخاب موضوع و تعریف صحیح آن فکر می کنی .

    زندگی ای که در آن با وجود اینکه می دانی رسیدن به کمال به کوشش نیست به جوشش است ولی تا می توانی می کوشی و در این راه دو صد گفته ، برایت چو نیم کردار ارزش ندارد .

    بله کارآفرینی یک سبک زندگی است ، زندگی ای که در آن خواستنِ چیزی هنگامی خواستن بحساب می آید که آن را بخواهی و برای آن اقدامی بکنی I want what I want when I want It و توانستن هنگامی اتفاق می افتد که نمی توانم را فراموش کرده باشی .

    زندگی ای که در آن بجز اندیشه هیچ چیز کاملا در اختیار تو نیست و برای مسلمان ماندن باید هر لحظه ایمانت را تازه گردانی .

    زندگی ای که برای بقا در کسب و کار باید حرف نوئی برای گفتن داشته باشی و بدون خلاقیت محکوم به فنا خواهی بود ضمن اینکه همواره نگران این هستی که مبادا اختراعهایت وسیله ای تکامل یافته برای رسیدن به هدفی تکامل نیافته باشد .

    زندگی ای که در آن چیز تازه ای بدست نمی آید مگر اینکه تازه ای برایت کهنه شود .

    بله در این زندگی تصور و خیال برتر از دانش است ، زندگی ای که در آن خلاقیت به معنویت می انجامد و معنویت به خلاقیت .

    زندگی ای که در آن خود شناسی یعنی خداشناسی و خود شناسی یعنی آگاهی از کارکرد سیستم فراشناختی ذهن و کنترل آن ، در این زندگی است که افراد به فرا آگاهی می رسند و با دقت در فهم خود و رسیدن به خویشتنِ خویش یک ساعت تفکرشان بهتر از سالها عبادت می شود .

    زندگی ای که در آن سازمانها پاسخهای درست به سئولهای غلط نمی دهند و هر کارمند و مدیری یاد می گیرد که چطور یاد بگیرد و چطور فراموش کند(learning how to learn , learning relearning , learning how to forget) ، در این زندگی سازمانها می دانند که فراتر از کارکنانشان نمی توانند بروند و به خوبی یاد گرفته اند تا زمانی که به روشهای قبلی تفکر می کنند نمی توانند سبک مدیریت و سازمان خود را توسعه و بهبود بخشند، آنها می دانند که مسائل امروزشان با راه حلهای دیروز حل نمی شود و حل مسائل امروز با راه حلهای روز نیز برایشان کارساز نیست چون آنها باید مسائل آتی خود را با راه حلهای آتی اما امروز حل کنند .

    بله زندگی کارآفرینانه یعنی زندگی ای که تنها از سمت چپ مغز استفاده نمی شود ، بلکه سمت راست مغز بطور مستمر و فعال مورد استفاده قرار می گیرد و سبکهای مختلف تفکر بطور آگاهانه انتخاب و در حل مسائل بکار می رود .

    زندگی ای که در آن عقل به اندازه ای رشد می یابد که دست خود را به عاقل تراز خود می دهد و بعضی اوقات دستش را به دل می دهد و می گوید از این جا به بعد کارِ من نیست .

    زندگی ای که در آن کل نگری و جزء نگری ، محافظه کاری و ریسک پذیری ، وافعیتها و آرمانها ، نظم و نوآوری و بسیاری از این قبیل اضداد با هم جمع می شوند و کارآفرین کامل جمع اضداد نامیده می شود.

    در این زندگی سازمانها بر اساس شایسته سالاری کارکنان خود را انتخاب می کنند و از بوروکراسی اداری ، مقررات خشک ، و کنترل سخت گیر و جرء نگر و همچنین روابط رسمی و از بالا به پائین و انحصار اطلاعات پرهیز می شود ، ضمن اینکه شکستهای بارور کارکنان و مدیران مورد شناسایی و تشویق قرار می گیرد .

    در این زندگی شناخت و توسعه قالبهای ذهنی اهمیت خاصی دارد و خردمند به کسی گفته می شود که اندیشه خود را به اصرار صحیح نداند و به آنچه که نفسش ( قالبهای ذهنی اش) برای او می آراید اطمینان نکند ، در این زندگی به اشخاصی گفته می شود که دارای اعتماد به نفس بالایی هستند که بتوانند : - با دیگران کار کنند ، - حداقل برخی از کارها را بهتر از دیگران انجام دهند .

    - خود را با موقعیتهای تازه و افراد جدید انطباق دهند ، - در کارهایی که ابتدا دشوار به نظر می رسد ، مهارت پیدا کنند ، - در شرایطی که اطلاعات کافی وجود ندارد تصمیم گیری کنند ، - به دیگرن کمک کنند و از آنها حمایت نمایند ، - اگر فعالیتهای گذشته شان مطابق انتظارشان نباشد آنها را به طور مؤثری اصلاح کنند.

    با این اوصاف است که کارآفرینان می گویند خداوند جسم انسان را حکیمانه طراحی کرده است ، طوری که نه بتواند به خود تیپا بزند و نه دست تائید به پشت خود بزند ، بله زندگی کارآفرینانه زندگی ای است که کانون توجه افراد بیشتر به سمت فرصتها هدایت می شود تا تهدیدها و با مهارتهای خاصی تهدیدها به فرصت تبدیل می شوند و افراد به خوبی می دانند که فرصتها دیر به دست می آیند و زود از دست می روند .

    در این زندگی همه کارها به نحو احسن انجام می شود حتی اگر آن کار ساختن سنگ لحد باشد و سازمانها حقیقتا مشتریان خود را دوست دارند و در ارضای نیازهای آنها اکتفا به اظهارات آنها نمی کنند بلکه در جستجو و کشف نیازهای پنهان مشتریان خود هستند ، نیازهایی که مشتریان دارند ولی از آن بی خبرند .

    زندگی کارآفرینانه به معنی زندگی ای است که در آن دیدن یعنی تجربه تفسیر نشده واقعیت و افراد می دانند که نیست بینایی با دیده ها و چشمها ، که گاهی چشمها به دارنده خود دروغ میگویند وخرد خیانت نمی کند کسی را که از او پند و اندرز بخواهد ، به عبارت دیگر افراد مراقب هستند تا فقط چیزهایی را نبینند که دلشان می خواهد ببینند یا آمادگی دیدن آن را دارند ، بلکه با چشمان خود بدون تعبیر و تفسیر ببینند .

    در این زندگی مغز مزرعه آخرت است و دروغگو دشمن خدا ، ضمیر ناخودآگاه منبع بسیار با ارزشی است که ارتباط با آن و استفاده از اطلاعات نهفته در آن یک مهارت محسوب می شود ، البته مهارتی قابل آموزش .

    در این زندگی افراد می دانند که نمی توانند باد را کنترل کنند اما می توانند بادبانشان را تنظیم کنند و با پوست و گوشت و استخوان معنی این جمله را درک کرده اند که : در بند آنی که در پی آنی .

    بله کارآفرینان در این زندگی گاهی تقلید را بدتر از اشتباه می دانند و برعکس دیگران اگربه حد کافی به مشکل نزدیک شوند خود را قسمتی از مشکل نمی بینند ، چون با ذهنی آگاه مسائل و مشکلات را شناسائی و تعریف کرده اند .

    در زندگی کارآفرینانه حتماً حق با اکثریت نیست و وقتی همه بر ضد شما هستند شما یا کاملا برحق هستید یا کاملاً در اشتباه .

    در این زندگی معیار موفقیت در کسب و کار با معیارهای رایج تفاوت دارد یعنی اگر پولی از کارتان بدست نیاورید تا زمانی که کاری را انجام می دهید که آن را دوست دارید یک موفق حقیقی محسوب می شوید و گاهی در این زندگی می توانید بدون سخت کار کردن ، شرافتمندانه پولدار شوید .

    در این زندگی انسان برای موفقیت آفریده شده است و اشتباهات و شکستها ، موفقیتهایی برای آموختن محسوب می شوند وموفقیت به عنوان یک سفر تلقی می گردد نه یک مقصد .

    بله در زندگی کارآفرینانه ، حقیقت از اشتباه بهترکشف می شود تا از سردرگمی و اغتشاش و 75% موفقیت در چنین زندگی ای “ به موقع حاضر شدن است “ .

    در چنین زندگی ای انسان تا خود را شکست خورده نپندارد شکست نمی خورد و شکستها بهای پیروزی ها محسوب می شوند ، به همین دلیل کارآفرینان می گویند : وقتی می توانی موفق شوی چرا می خواهی انسان باشی ؟!

    از جمادی مردم و نامی شدم وز نما مردم ز حیوان سر زدم مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم جمله دیگر بمیرم از بشر تا سرآرم از ملک بال و پر وز ملک هم بایدم جستن زجو کل شی هالک الا وجهه بار دیگر از ملک پران شوم آنچه ناید اندر وهم آن شوم پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم کانا الیه راجعون .

    در این زندگی همواره باید در تلاش برای تشخیص و تفکیک واقعیتها از واقعیت نماها بود و جائی که مدارا درشتی باشد ، درشتی باید کرد و جایی که عقل به کار ناید دیوانگی .

    در زندگی کارآفرینانه کسی از ریسکهای معقول و متوسط نمی ترسد چون همه برای بارش باران دعا کرده اند و لذا از رعد و برق یکه نمی خورند ، آنها فقط وقتی جهت و مسیری موجود باشد حرکت نمی کنند بلکه خیلی اوقات صرفا ً حرکت می کنند تا یک جهت و مسیری را تولید کنند آنها می گویند : تو پای در راه بنه هیچ مگوی خود راه گویدت چون باید رفت .

    در این زندگی تولید راههای جدید از انتخاب راههای موجود مهمتر است و علاوه بر درست بودن موضوعات ، به پرمایه گی آنها نیز توجه می شود و لذا فقط به قسمتهای اَه و َبهِ موضوعات توجه نمی شود بلکه قسمت َوه آنها نیز اهمیت خاصی دارد .

    در زندگی کارآفرینانه هیچ کس به هیچ چیز بسنده نمی کند و کسی را پیدا نمی کنی که بجوید و بالاخره نیابد اما به یافته ها نیز اکتفا نمی شود .

    در چنین زندگی ای ترتیب امور مهم نیست بلکه نتیجه کار اهمیت دارد و طبقه بندی ، علامت گذاری و تعاریف پدیده ها ثبات و اهمیت چندانی ندارد یا به عبارت دیگر برای پدیده ها یک جامه برای همیشه دوخته نمی شود ، بلکه با تفکر خلاق مرتب جامه آنها دریده می شود .

    در این زندگی همه افراد فرایند خلاقیت را طی کرده اند و به خوبی می دانند که چه وقت و چطور باید از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده کنند .

    آنها می دانند که ضمیر ناخودآگاه ، حقایق ، داده ها ، آثار و نشانه های زیادی را از محیط دریافت می کند که ضمیر آگاه به دلیل قالبهای ذهنی به آنها بی توجه است و از این منبع به نحو احسن استفاده می کنند ، در این زندگی هیچ چیز مثل “ هیچ چیز “ سودمندترین و در دسترس ترین منبع برای خلاقیت نیست و افراد به خوبی می دانند که خیلی چیزها قبل از اینکه خواصشان شناخته شود ، چیزهای بی ارزشی بوده اند و لذا از چیزهائی که در حال حاظر بی ارزش تلقی می شوند بی تفاوت و به راحتی نمی گذرند و لذا قادرند چیزهای با ارزشی از هیچ ایجاد کنند ( منظور چیزهائی است که مردم دیگر آنها را هیچ می شمارند) .

    در زندگی کارآفرینانه افراد به خوبی معنی جمله زیر و آثار آن را درک می کنند و لذا راه فرار از آن را یاد گرفته اند ، “ شما آن چیزی که فکر می کنید نیستید و آن چیزی که دیگران راجع به شما فکر می کنند نیستید بلکه شما چیزی هستید که فکر می کنید دیگران راجع به شما چنین فکر می کنند “.

    در این زندگی خوش بینی و تفکر مثبت بیشتر از سبکهای دیگر زندگی جریان دارد و همین امر باعث می شود که هر مشکلی را یک فرصت ببیند ، کارها به تعویق نیافتد ، افراد طفره نروند ، هیچ کس در جستجوی اشتباهات دیگران نباشد و از شکایت کردن و غرولند و ناله خبری نباشد .

    در این زندگی کمتر ریشخند کردن ، طعنه زدن و چوبکاری کردن را می بینید و از بی انصافی ، خودخواهی و احساس زرنگی کردن دیگران بیشتر در امانید .

    یکی از نشانه های بارز این زندگی نشاط است که موجب از بین رفتن افسردگی و بدبینی و غم و ترس می شود .

    در این زندگی بخاطر تفکر مثبت از بد ز بانی ، تهمت و بی حرمتی به مقدسات افراد پرهیز می شود و از عصبانیت و کینه توزی و به دنبال آزار رساندن و انتقام گرفتن خبری نیست .

    افراد مشغول ریز بینی و نکوهش و قضاوت دیگران نیستند .

    در سبکهای زندگی دیگر ، افراد چیزهائی را می بینند و می گویند ًً چرا ؟

    ً اما در زندگی کارآفرینانه افراد یاد می گیرند که چیزهایی را که هرگز وجود نداشته است ببینید و بگویند ً چرا نه ؟

    ً ، در زندگی کارآفرینانه بیشتر از تفکر واگرا استفاده می کنید تا همگرا و باید چرا های دوران کودکی را دوباره آغاز کنید اما نه در مورد چیزهای ناشناخته بلکه در امور بدیهی و دانسته های دوران بزرگی چون به قول وایتهد ؛ بعهده گرفتن تجزیه و تحلیل امور عادی ، واضح و بدیهی احتیاج به ذهنی غیر عادی دارد و به قول کاسپر ، کشف ناشناخته ها ، عملی جسورانه است اما از آن جسورانه تر زیر سؤال بردن شناخته ها است .

    در این زندگی مغز انسان به مثابه یک سیستم انبارداری که همواره اولین خروجی از آن ، اولین ورودی به آن است کار نمی کند بلکه خروجی آن قابل تغییر و کنترل است در این زندگی اولین نگاه به موضوعات و پدیده ها به معنی درست ترین نگاه و بهترین موضع نیست بلکه هر نفس نو می شود دنیا و ما و همچنین دم به دم در تو خزان است است و بهار و در اوج این زندگی مصداق واقعی بیت زیر خواهی شد .

    سبزه گردی ، تازه گردی در نوئی گر تو خاک اسب جبریلی شوی در این زندگی بازی و بازی گوشی فقط اختصاص به بچه ها ندارد و خیال پردازی به معنی وقت تلف کردن یا تنبلی و دیوانگی نیست و همچنانکه جدی بودن یک ارزش است ، شوخی و تفریح و مزاح هم با ارزش است .

    بله در زندگی کارآفرینانه هر مشکلی با پول و تفکر علمی حل نمی شود و همچنانکه عقل و منطق و عملگرائی و عدد و رقم و محاسبه خوب است ، احساس و هیجان و بصیرت و کشف و شهود هم لازم است ، چون می دانی که : نو ز کجا می رسد کهنه کجا می رود گر نه ورای نظر عالم بی منتهاست در این زندگی خلاقیت شرط انسانیت است و هر زمان از غیب نو نو می رسد و از جهان تن برون شو می رسد .

    در این زندگی ندائی به تو می گوید : تازگی و جنبش طوبیست این همچو جنبشهای خلاقان نیست این در زندگی کارآفرینانه سازمانها در جستجوی افراد خیلی باهوش نیستند آنها می دانند که هوش زیاد لزوماً خلاقیت بالا بهمراه نمی آورد، بازاریابی ابنگونه سازمانها بازاریابی واکنشی نیست که در صدد رفع نیازهای اظهار شده مشتریان باشد به عبارت دیگر آنها شرکتهای بازار محور ( Market driven Co ) نیستند بلکه شرکتهای بازار ساز ( Market driving Co ) هستند که از طریق بازاریابی خلاق در صدد شناسایی و رفع نیازهای واقعی و پنهان مشتریان هستند .

    در این زندگی افراد در فرایند امکان سنجی ایده هایشان دچار وسوسه اقتصادی نمی شوند و قبل از اینکه مسائل فنی و امور مربوط به بازار طرح هایشان را بررسی کنند مسائل مالی و اقتصادی را مطرح نمی کنند آنها اگر 5 ساعت برای قطع درختی وقت داشته باشند 5/4 ساعت آن را صرف تیز کردن تبرشان می کنند .

    در زندگی کارآفرینانه اموری که افراد درباره آنها تعصب بخرج می دهند اموری نیستند که بدون چون و چرا پذیرفته باشند و بخاطر حرف مردم بیهوده زنجیر به گردن خود نمی اندازند : از برای آنکه گویندت زهی بسته ای بر گردن جانت زهی در این زندگی مردم یک عمر بدبختی نمی کشند تا به دیگران ثابت کنند خوشبختند .

    در زندگی کارآفرینانه ریسک معقول و حساب شده جایگاه خاصی دارد و افراد می دانند که از یک دره بزرگ با دو پرش کوتاه نمی توانند بگذرند و بازرگان ترسو از سود بی نصیب است .

    در زندگی کارآفرینانه افراد کارهایی را که ضرر ندارد انجام می دهند چون ممکن است سود داشته باشد و کارهایی را که سودی ندارد انجام نمی دهند چون ممکن است ضرر داشته باشد اما کارهایی که نه ضرر دارد و نه سود و یا هم ضرر دارد و هم سود در مورد آنها بررسی ، دقت ، مشورت و آزمایش می کنند .

    در این زندگی افراد بیشتر از آنکه نیاز به قدرت ( کنترل و تسلط بر دیگران ) داشته باشند نیاز به موفقیت (Need for achievement) دارند و لذا می کوشند کارهایشان را به بهترین وجه انجام دهند ، در این راه به استانداردها و انتظارات و رضایت دیگران اکتفا نمی کنند .

    زندگی کار آفرینانه زندگی ای است که افراد به هنگام مواجه شدن با مشکلات ، علت آن را ابتدا در خود جستجو می کنند نه در دیگران یا محیط و پیشقدم بودن در امور سخت و پیچیده از ویژگیهای افراد تربیت شده در این زندگی است ، افرادی که خود انگیخته بار می آیند و انگیزه کار را از خود کار می گیرند نه از محیط ، پول یا دیگران .

    در زندگی کارآفرینانه هر چه سن بیشتر شود خلاقیت و کارآفرینی افزوده می شود چون با مهارتهای فکری که افراد پیدا می کنند قادر می شوند تجربه هایشان را به امور دیگر تعمیم ندهند .

    در این زندگی افراد متوجه می شوند که اگر کارها را با یقین شروع کنند در پایان به شک می رسند ، اما اگر با شک شروع کنند به یقین خواهند رسید و به خوبی فهمیده اند که شک منزلگاه خوبی نیست بلکه سکوی پرش مناسبی است .

    در زندگی کارآفرینانه یادگیری و حل مسئله فرایندی دائمی و مادام العمر است .

    زندگی کارآفرینانه زندگی ای است که در آن مرز بین تعطیلات و ایام کاری و شب و روز از بین می رود و کار و تلاش و پایداری و پویائی اساس آن است .

    زندگی ای که در آن 75% موفقیت در گرو به موقع حاضر شدن است .

    بله زندگی کارآفرینانه مثل رانندگی با سرعت بالا در جاده یخبندان است ، زندگی ای که هرکس پا در آن بگذارد سنگهای زیادی بطرفش پرتاب می شود سنگهائی از طرف علما، روحانیون ، مسئولین دولتی ، اقوام ، مردم کوچه و بازار ، همکاران، زیردستان ، بالادستان ، دوستان و ...

    از طرف همه کسانی که کلیشه ای فکر می کنند.

    اما اگر کسی با این سبک زندگی آشنا شده باشد و آن را پذیرفته باشد به مرور یاد می گیرد که چطور با این سنگه خانه بسازد ، خانه ای که وقتی ستون های آن زده شد همه مخالفین برای نوشتن نام خود بر سردر آن به صف می شوند.

    درزندگی کارآفرینانه افراد منتظر نمی مانند که ایده ای طلائی به ذهنشان خطور کند یا جرقه ای سهمگین و پر تلالؤ در ذهنشان زده شود و بعد کار را شروع کنند بلکه کار را با ایده ای نسبتاً کوچک که تنها بتواند آنها را در آغاز کار از خطر محفوظ دارد شروع می کنند تا بتوانند آن را به تدریج بزرگ و بزرگتر و کامل و کاملتر نمایند.

    در این زندگی به لباسهای کهنه وصله نو دوخته نمی شود ، و در بطری های نو شراب کهنه ریخته نمی شود .

    مدیران سازمانها در این زندگی فقط یک چکش ندارند بلکه جعبه ابزار مجهزی در اختیار دارند ، که انواع مختلفی از ابزارها در آن وجود دارد .

    در این سازمانها انجام صحیح کارها به انجام کارهای صحیح تبدیل می شود و داشتن تکه ای کوچک از کیکی بزرگ به تکه ای بزرگ از کیکی کوچک ارجحیت می یابد .

    در زتدگی کارآفرینانه ساختار سازمانها ساده می شود اما نقش افراد پیچیده تر و صراحت در سازمان به معنی گفتن مطلبی نیست که رئیس علاقه به شنیدن آن دارد همچنان که شایستگی به معنی اطاعت بی چون و چرا نیست ، در چنین زندگی ای آرمان سازمانها را مدیران ارشد تعیین نمی کنند بلکه همه کارکنان در تبیین آرمان مشترک سازمان نقش دارند و به همین دلیل است که سازمان آنها تبدیل به سازمان ما می شود .

    بله در زندگی کارآفرینانه علمِ ناقص خطرناک تر از نادانی است و همه می دانند که بزرگترین اشتباهات را بزرگترین دانشمندان مرتکب شده اند ، لذا از این خبر ، یکه نمی خورند که : سیصد سال، تمامِ دانشمندان عالَم مساحت مثلث را اشتباه حساب می کردند .

    آنها می دانند که علم بشر ابطال پذیر است چون همواره در حال تغییر ، رشد ، اصلاح و یا تکمیل است و لذا علم را برای خود بت نمی کنند و ضمن برخورداری از علم حضوری ، علم حصولی را جزء با ارزشترین امور زندگی خود می دانند و همواره از خدای خود می خواهند که : قطره دانش که بخشیدی ز پیش متصل گردان به دریاهای خویش در فرهنگ کارآفرینی تظاهر به کار مسخره ترین امور محسوب می شود و کارهای گروهی به معنای حقیقی آن در سازمانها رایج است و لذا تفاوت کار گروهی با گروههای کاری بر همه روشن است.

    در زندگی کارآفرینانه ، افراد مشغول ارزش آفرینی به معنی عام آن می شوند به عبارت دیگر یا ارزشهای مادی می آفرینند ( کارآفرینان اقتصادی ) یا ارزشهای معنوی ( کارآفرینان اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی ) و لذا می توان گفت زندگی کارآفرینانه زندگی ای است که فرد حازم در اسلام دارد .

    برای روشن تر شدن موضوع معانی مختلف حزم و حازم ارائه می گردد : حزم : محکم کردن کار و اجتناب از فوت آن است .

    احتزام : کسی که کمرش را با ریسمان ببندد .

    حازم : آدم دور اندیش کاردان .

    حازم : کسی که امروزش را اصلاح کند و برای فردایش چاره ای تدارک و مهیا کند .

    حزم : پشتکار توأم با اعتماد به نفس است .

    حزم : حفظ آن چیزی است که به دشواری بدست آوردی و ترک چیزی است که به آن اکتفا نمودی .

    حازم : عاقلی است دارای قدرت شناخت ( تمیز دهنده ) و صاحب تجربه و سبک .

    حزم : مثل سیل شدیدی است که پستی و بلندی های زمین را در بر می گیرد .

    حزم : زمین سنگلاخ بلندی است که حیوانات و انسانها نمی توانند از آن بالا روند مگر با تلاش و جهد بسیار.

    حزم : نتیجه مدیریت فکر و ذهن است ( الحزم با جاله الرای ).

    موفقیت به حزم است و حزم به مدیریت فکر و ذهن ، و فکر و ذهن به راز داری است .

    رآی و نظر زیاد است ولی حزم کم است .

    حزم : یعنی شک ( الحزم مساده الظن ) حزم دارایی است و سستی ، نابودی و ناداری است .

    حازم : من { حضرت علی (ع) } نزد مادرم حیدر نامیده شده ام و حیدر کسی است که حازم خیراندیش است .

    حزم : منتظر فرصت شدن و عجله هنگامی که وسائل آن مهیا می شود .

    حازم : کسی است که با روزگار خویش مدارا کند .

    حزم : نگاه به عاقبت کار و مشورت با صاحبان عقل است .

    حازم : کسی است که از امکانات موجودش خوب استفاده کند و کار امروز را به فردا مگذارد .

    حازم : کسی است که تجربه ها را استوار سازد و سختیها و گرفتاریها او را صیقل دهد و پاک کند .

    حازم ترین افراد کمترین در خواست را از مردم می کند .

    کسی که حزمش کم باشد عزم و اراده اش ضعیف است .

    آفت حزم از دست رفتن فرصت انجام کار است .

    در این زندگی است که هنر را در جملات زیر می خوانی و در کربلا اوج آن را می بینی .

    Art is , having a vision to see the world differently and skill to portrate it .

مایکل دل [کارآفرین صنعت کامپیوتر های خانگی] جوان ترین مدیر سال 1992 ، مدیر شایسته سال 1995 ، مدیر سومین کمپانی برتر سال 2000 ، مردسال 2001، کار آفرین نمونه سال 2002 و... همه وهمه از القاب کسی است که کمپانی خود را تنها با 1000 دلار سرمایه بنا کرد و اکنون گفته می شود که روزانه بیش از 40 میلیون دلار فروش دارد! «Michael Dell» در 23 فوریه سال 1965 در تگزاس به دنیا آمد. او که به قصد ...

ايده ي من طراحي و پياده سازي يک طرح جديد در توليد انواع محافظ هاي الکتريکي مي باشد. که تغييراتي در طرح سه راهي ها يا همان محافظ هاي الکتريکي مي باشد که اين تغييرات و اضافه کردن امکانات بيشتر باعث منحصر به فرد کردن و کاربردي کردن بيشتر اين محصول مي ب

مشخصات طرح : عنوان : شبکه پخش هنر ‌ نام موسس : جواد طیبی مقدم تاریخ تاسیس : 15/6/1380 شماره ثبت : 644275 ماموریت : 1 تاسیس موسسه پخش و عرضه محصولات فرهنگی 2 آموزش مباحث علمی ، تربیتی ، و مذهبی 3 دسترسی به اهداف اجتماعی 4 تامین درآمد 5 ایجاد اشتغال 6 ایجاد امنیت روانی فهرست محتوا : تهیه پخش محصولات فرهنگی، آموزشی ، کمک درسی ، تفریحی ، انواع اجناس خام مورد نیاز مصرف کننده کارت ...

مقدمه: برق: حرکت الکترون های آزاد در داخل سیم را برق می گویند. امروزه انرژی الکتریکی بیش از انواع دیگر انرژی مورد استفاده قرار می گیرد، بدون انرژی الکتریکی کاربرد وسایل روشنایی، تلویزیون، تلفن و اغلب وسایل خانگی غیرممکن است به علاوه، در بیش از وسایل نقلیه انرژی الکتریکی نقش مهمی بازی می کند به این ترتیب، می توان گفت انرژی الکتریکی تقریباً در همه جا به کار می رود اگرچه الکتریسته ...

-1 حوزه فعاليت هاي شرکت (فعاليت هاي اجرايي) درباره ما: در سال 1380 بنا بر ضرورت هاي ناشي از گسترش چشم انداز فعاليت هاي تخصصي و نو آورانه در صنايع جوش و بازرسي شرکت جوش گستر صنعت به عنوان يک شرکت خصوصي شروع به کار نموده و به تدريج فعاليت خود را در پر

تعريف و شناسايي شغل: قاليبافي عبارت است از بافتن فرش (قالي) براي مصارف داخلي و خارجي از مواد مورد نياز. در اين شغل نخ ابريشم يا پشم را با دست و بر حسب طرح هاي نقاشي شده به نام نقشه فرش بر تارهاي تنيده شده نخي به نام چله قالي از جنس پنبه يا ابريشم به

-1 حوزه فعاليت هاي شرکت (فعاليت هاي اجرايي) درباره ما: در سال 1380 بنا بر ضرورت هاي ناشي از گسترش چشم انداز فعاليت هاي تخصصي و نو آورانه در صنايع جوش و بازرسي شرکت جوش گستر صنعت به عنوان يک شرکت خصوصي شروع به کار نموده و به تدريج فعاليت خود را در پر

زمستان 87 چکیده روابط خانوادگی، تحت تأثیر پویایی نهادهای اجتماعی، با تحول دائم روبه‌روست. با تحول شرایط زیستی و به تبع آن، بروز نیازهای جدید، پیوسته نقش‌ها در حال تغییرند، به طوری که از اعتبار نقش‌های سنتی روزبه‌روز بیشتر کاسته شده و موجبات دگرگونی آنها فراهم می‌شود. همراه با تغییرات ساختاری جامعه و بر اثر تحولات زندگی خانوادگی، زن خانه‌دار در عین مسئولیت‌های متعارف خود، بیش از ...

پیشگفتار آیا توانسته‌اید برخی از کاربردهای روان شناسی اجتماعی را در جامعه در ذهن خود تصویر کنید، یا احتمالاً روان شناسی اجتماعی را در زمینه‌ای عملی به کار برید؟ در این تحقیق کوشش شده تا جنبه‌ی کاربردی روان شناسی اجتماعی تا نمونه‌های عینی و روشن از این کاربردها عرضه شود. البته این احتمال نیرو وجود دارد که شما با خواندن این نمونه‌‌ها متوجه شوید که مشابه آنها را در زندگی خود شاهد ...

آیین اسلام هدف کلی خود را انسان سازی در عالی ترین سطح دانسته است و شاید از همین روست که خداوند متعال رفتار و کردار پیامبر بزرگوار را برای همه جهانیان الگو و اسوه قرارداده چنان که خداوند در قرآن کریم (سوره احزاب آیه 21) می فرمایند: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» آن حضرت از عالی ترین تجلیات خلقی و روحی انسانی برخوردار بودند. رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلّم- در کتاب نهج ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول