از دیرباز زندگی بشری، شیوه ها و روش های مختلفی داشته است.
از دوره ی غار نشینی تا نظام یکجانشینی و به تعقیب آن زندگی روستایی و شهری بشر به دنبال ایجاد سبک های مختلف زندگی جهت بهتر زیستن بوده است.
البته تفسیر بهتر زیستن و زندگی شاد از دیدگاه افراد مختلف متفاوت خواهد بود.
بدین سبب واقعاً شاید در دنیای پیچیده و شنیده ی امروز نتوانیم پاسخ درستی به این سوال دهیم.
در هر صورت تفاوت در نوع زندگی افراد (که خود علل و عوامل گوناگونی داشته است) سبب شکل گیری چند سبک عمده از زندگی می گردد: شهر نشینی، روستانشینی و کوچ نشینی.
کوچ نشینی کهن ترین شیوه ی زیست بشر است که پا بر جا ماندنش تا عهد حاضر از بزرگترین جاذبه های این شیوه ی فرهنگی معیشت است.
آن ها مالک زمین اند اما زمین مالک آن ها نیست و به عوض پناهندگی به دیوارها تیغ تیز و نیزه ی استوار را حصار و حافظ خویش کرده اند.
هر که یک قطعه زمین را مال شود چنان است که همه ی زمین از اوست.
به جاهای خوب روند و از لطافت آن بهره برند.
غذایشان گوشت و شیر و پنیر و خرماست.
اخلاقشان عزت و شرف و فضیلت و مهمان نوازی و دفاع از خانواده و پناه دادن به بی پناه و ادای غرامت نزدیکان .و جانبازی در راه بزرگواری که آن ها اشراف شهر و شیران دره و آبادی دشت و مایه ی انس بیابانند.
به قناعت عادت دارند و به انتقام جویی و دوری از ننگ و حمایت خاندان شهره اند
تعریف کوچ- ایل و عشیره
واژه ی کوچ از مصدر کوچیدن به معنی نقل مکان از منزلی به منزل دیر با ایل و اهل و عیال و اسباب خانه یا مهاجرت و انتقال ایل یا لشگر از جایی به جای دیگر است.
ایل که همواره با کوچ همراه می باشد واژه ای ترکی است به معنی دوست، موافق، یار، همراه، رام، مطیع، طایفه، قبیله، گروه و مخصوصاً به مردم چادر نشین اطلاق می گردد.
در متن های تاریخی واژه ی ایل نخستین بار به هنگام حکومت ایلخانان به کار برده شده است و بر اقوام کوچ نشین و نیمه کوچ نشین شبان دلالت می کنند.
در متن های تاریخی واژه ی ایل نخستین بار به هنگام حکومت ایلخانان به کار برده شده است و بر اقوام کوچ نشین و نیمه کوچ نشین شبان دلالت می کنند.
عشایر که مفرد آن عشیره است، واژه ای عربی است به معنی برادران، قبیله، تبار نزدیکان خویشاوندان، دودمان و اهل خانه.
در قرآن کریم به مناسباتی چند از عشیره به معنی خویشان ذکر شده است.
« قل ان کان آباءکم و اخوانکم و عشیرتکم ...» و یا «انذر عشیرتک الاقربین».
به نظر می رسد افراد یک گروه کوچ گرا عمدتاً باهم دارای نسبت خویشاوندی سببی و نسبی هستند و بطور کلی یک شبکه خویشاوندی را تشکیل می دهند که در مواردی رابطه ی خویشاوندی میان آن ها پنهان است.
تعریف کوچ نشینی تحت عنوان کوچ نشینی انواع مختلف معیشت مبتنی بر کوچ و جابجایی اقوام انسانی را می توان مطرح کرد.
این پدیده تا حد زیادی مربوط به شرایطی ست که طبیعت بر انسان تحمیل می کند.
می توان گفت که کوچ نشینی نوعی زندگی و معیشت انسانی است که در آن دامپروری اساس فعالیت های اقتصادی را تشکیل می دهد.
ویژگی بارز این نوع زندگیتحرک مکانی و جابه جایی گروه های انسانی است.
به عبارت دیگر کوچ نشینی حرکت متناوب و سالیانه گره های انسانی است که برای تهیه وسیله ارتزاق خود بسته به نوع زندگی و تمدن شان از جایی به جای دیگر کوچ می کنند.
این شیوه زندگی به اشکال مختلف از دیرباز در جهان برقرار بوده است ولی مهمترین و رایج ترین آن عبارتست از «نومادیسم شبانی» که نسبت به سایر شیوه ها پیشرفته تر می باشد و مفهوم آن عبارتست از شیوه ای از زندگی متحرک سالیانه و موسمی که گروهی از مردم همراه با چارپایان خود از محل چادر های اردوی زمستانی تا چراگاه های تابستانی انجام می دهند و مجدداً در فصل سرما به اردوگاه زمستانی باز می گردند.
می توان گفت که کوچ نشینی گونه ای زندگی متحرک انسانی است که در آن نگهداری و پرورش دام و چارپا و بهره برداری از آن ها اساس فعالیت اقتصادی را تشکیل می دهد و انسان ها بنا به اقتضای معیشت و تحت تأثیر شرایط طبیعی و جغرافیایی برای تأمین غذای حیوان به دنبال منابع آب و چراگاه های طبیعی به طور دائمی یا موسمی از جایی به جای دیگر در حرکت و کوچ اند.
زندگی کوچ نشینی دارای ویژگی هایی است که آن را از سایر انواع زندگی اجتماعی متمایز می سازد.
مهمترین این ویژگی ها عبارتند از: وابستگی انسان به حیوان استفاده از چراگاه های طبیعی کوچ یا جابه جایی انسان و دام به منظور بهره گیری از چراگاه های طبیعی و احتراز از سرما و گرمای شدید هیچکدام از عوامل مذکور به تنهایی نمی تواند پدیده کوچ نشینی به معنی مورد نظر ما را تبیین کند.
زیرا اولاً تنها کوچ نشینان نیستند که به حیوان وابسته اند، بلکه چه در ایران و چه در کشورهای صنعتی گروه هایی وجود دارند که زندگی خود را از طریق پرورش حیوانات تأمین می کنند، بدون اینکه زندگی کوچ گری داشته باشند.
ثانیاً استفاده از چراگاه های طبیعی تنها مختص کوچندگان نیست ، بلکه روستا نشینان نیز از مراتع طبیعی استفاده می کنند.
ثالثاً کوچ به تنهایی نمی تواند مفهوم زندگی کوچ گری به معنی عشایر مورد نظر را برساند، چنانچه اغلب کولی ها هم زندگی کوچ گری یا چادر نشینی دارند، بدون اینکه از مراتع بهره برداری کنند یا وابسته به حیوان باشند.
کولی ها در اطراف آبادی ها چادر می زنند و با عرضه کارهای دستی و تأمین لوازم مورد نیاز مردم امرار معاش می کنند.
اما کوچ نشینان که پایه اصلی معیشت آنها را دام و مرتع تشکیل می دهد، شرایط جغرافیایی در امر جابه جایی و تحرک مکانی شان بیش از هر عامل دیگر تأثیر دارد.
به همین جهت قلمرو زندگی عشایر کوچ نشین محدود به محیط جغرافیایی خاصی است، در نتیجه آنها مجبور شدند که مسیر حرکت خود را طوری انتخاب کنند که به چراگاه های طبیعی دسترسی داشته باشند.
غالباً سعی دارند از آبادی ها دور باشند، زیرا ممکن است بر اثر لطمه ای که دام به مزارع روستاییان وارد می آورند، بین آنها درگیری ایجاد شود.
پیدایش کوچ نشینی در هزاره های سوم تا اول پیش از میلاد، در سرزمین کنونی ایران اقوام و قبایل متعددی می زیسته اند، که به دو گروه کوه نشین و جلگه نشین تقسیم می شوند: در شمالی ترین نقطه ایران، در حاشیه های دریای خزر، به نام اقوامی چون سکاها (سیت ها – در جلگه های بین بحر خزر و دریاچه آرال)، کاسپیان (در حاشیه جنوب غربی و غرب بحر خزر)، کادوسیان (در کوه های جنوبی بحر خزر و حوالی رود قره سو)، گلان (در سرزمین گیلان)، امردان (در طالش)، تپوران (در مازندران) و هرکانیه (در منطقه گرگان) بر می خوریم.
در ناحیه غربی و جنوب غربی ایران، در سلسله جبال زاگرس، نیز اقوام و قبایل زاگرس نشین می زیسته اند.
هوری ها (در غرب دریاچه ارومیه)، کوتی ها، لولوبی ها (در نواحی کردستان و همدان) و کاسی ها (در لرستان و ایلام) شناخته شده ترین این اقوام کوه نشین هستند.
در جنوب ایران، در جلگه حاصلخیز خوزستان، قوم عیلام وجود داشته است.
در شرق کشور، اقوامی چون ساگارتیان، پاریکانیان (که از نژاد دراویدی بوده و در بلوچستان می زیسته اند)، سارانگی ها (زرنگی ها – در سیستان و در حاشیه دریاچه هامون) برای خود رونقی داشته اند.
این اقوام و قبایل همه دارای سازمان اجتماعی قبیله ای بوده و در ساختار اجتماعی آن ها نظام عشیره ای و مناسبات خویشاوندی نقش اساسی داشته است.
تا بیش از هزاره ی دوم، شیوه زیست و معیشت اقوام کوه نشین ساکن سرزمین ایران را باید از نوع کوچ نشینی بدوی دانست، زیرا طبیعت کاوی و شکار در کنار دامداری و زراعت ابتدایی تصویر یک شیوه ی معیشت ساده و بسیط را رقم می زند.
در این میان، تمدن جلگه نشینان عیلام دارای اقتصاد پیشرفته مبتنی بر زراعت مشروب ز آب رود بوده و مهم ترین تمدن ما قبل آریایی سرزمین ایران محسوب می شود.
تنها در هزاره ی دوم پیش از میلاد است که تقسیم اجتماعی کار میان دامداری و زراعت آغاز می شود و قبائل کوچ نشین شبان پدید می شوند.
در هزاره اول پیش از میلاد با پرورش وسیع اسب و دامداری پیشرفته مواجه هستیم.
پرورش اسب با پیدایش کوچ نشینی شبانی در ارتبط مستقیم است، زیرا اسب تحرک قبائل دامدار را در پهنه های گسترده در جستجوی چراگاه میسر می سازد .
از میان اقوام و قبائلی که برشمردیم، سکاها (سیت ها) در شمال و کاسی ها در جنوب غربی از این زمره اند.
سکاها قومی آریای نژاد بودند که در جلگه های سرسبز میان بحر خزر و دریاچه ی آرال می زیستند.
آن ها قبائلی چادر نشین و شبان بودند و رمه های عظیم مواشی خود را به کوچ طولانی می بردند.
اسب و مرتع و رمه یع رکن اساسی اجتماعی آن ها بود و کوچ شان منظره «شهرهای متحرک» را تداعی می کرد.
سکاها، که در اساطیر ایارنی تورانی خوانده می شوند در هزاره ی اول پیش از میلاد در کشاکش دائمی با همنژادان آریایی خود در جنوب (مادها و پارس ها) بودند و این تنازع دائمی میان «ایرانی» و تورانی مضمون اساسی تاریخ اظاطیری ما است.
سکاها هر چند آریایی نژاد بودند، ولی فرهنگ و روانشناسی آن ها منظره ای مشابه با اقوام ترک و مغول را، که بعد ها جای آن ها را اشغال کردند، مجسم می سازد.
در قرن یکم پیش از میلاد هجوم قوم صحرانشین یوئه جی از شرق (که خود زیر فشار هیونگ نوها- هون ها ی سفید- به سوی غرب در حرکت درآمده بودند) سکاها را به مهاجرت از مأوای 1900 ساله شان در ماوراءالنهر واداشت و آنان در گریز خود به جنوب، قبائل سارانگی (زرنگی، زرنجی) از موطن خود بیرون کرده و نواحی پیرامون دریاچه هامون را مأوا قرار دادند.
با سکونت سکاها، این منطقه سکستان و بعد ها سیستان نام گرفت.
سکاها تصویری از الگوی کوچ دراز مدت و طولانی شبانان آریای باستان را مجسم می سازند.
در حالیکه نمونه قوم کاسی، الگوی دیگری از کوچ را، که حیات کوچ نشینان جبال زاگرس شاخص آن است، درازمنۀ ی کهن جلوه گر می سازد.
کاسی ها (که از گذشته های دور ساکن جبال زاگرس بوده اند) در هزاره دوم پس از میلاد، در شمال تمدن جلگه نشینان زراعت پیشه عیلامی، در کوه های لرستان و ایلام کنونی، تمدن پر رونق مبتنی بر کوچ نشینی شبانی پدید آوردند.
دام (با حفظ اقتصاد زراعی در کوهپایه ها) ثروت اصلی کاسی ها بود و رمه های عظیم بز و گوسفند در اختیار داشتند.
کاسی ها، به عنوان مهمترین قوم ماقبل آریایی جبال زاگرس، از ربع دوم هزاره دوم پیش از میلاد از اسب به عنوان حیوان حمل و نقل استفاده می کرده اند.
مذهب کاسی ها نمونه ای کهن از نیاپرستی را مجسم می سازد، مهمترین خدایان آنها، خدای «کاشو»، در عین حال نیای کاسی ها نیز محسوب می شده است.
مادها و پارس ها در هزارۀ اول پیش از میلاد، که مهاجرین شبان و جنگاور آریایی دوران صفوی: رونق کوچ نشینی اسمعیل صفوی در سال 907 هـ.ق.
در تبریز خود را شاه ایران خواند و سلسله صفوی را بنیاد نهاد.
عهد صفوی دورۀ رونق کوچ نشینی شبانی در ایران محسوب می شود.
دامداری، چه دامداری عشایری و چه دامداری یکجانشینان روستایی، شکوفایی تمام داشته است.
آدام اولئاریوس (از نمایندگان دوک هولشتین در دربار صفوی) از تعداد کثیر گوسفندان دنبه دار، که از لحاظ جنس بهتر از گوسفندان اروپایی است، سخن می گوید.
همراهان اولئاریوس چند گوسفند از بهترین نژادهای ایرانی را به سرزمین خود (هولشتین) می برند.
گوسفند بخارایی بهترین پشم را داشته است.
گله های بز نیز فراوان بوده و بسیاری از آنها تا 25 فونت (حدود 2/10 کیلوگرم) پیه می داده اند.
لبنیات فراوان بوده و به همراه نان و میوه و سبزی غذای اصلی زحمتکشان بوده است.
شتر یک کوهان و دو کوهان نیز فراوان بوده و به علت رونق حمل و نقل در کشور، شتر از اهمیت اقتصادی زیاد برخوردار بوده است.
سیاحان غربی از «کثرت عجیب» اسب در ایران سخن می گویند و از نژادهای فراوان اسب های سواری اصیل، مانند عربی و ترکمنی روایت می کنند و فراوانی «بی حد و شمار» قاطر و خر را گزارش می دهند.
به گفته اولئاریوس، شاه رمه های بسیار داشت که در بهترین مراتع ییلاقی و قشلاقی جای داشتند.
صنایع وابسته به دام، مانند منسوجات و قالی بافی در عهد شاه عباس اول از شکوفایی چشمگیر برخوردار بود و منسوجات و قالی ایران قلب بازارهای روسیه و اروپا را در تسخیر داشت.
قالی کرمان، که از پشم گوسفند و موی بز بافته می شد، مقام اول را واجد بود.
منسوجات، قالی، پشم شتر و گوسفند و چرم ساغری در زمره صادرات فراوان ایران به بازارهای جهانی بوده است.
حکومت صفوی با سلطنت شاه عباس کبیر (1039-996 هـ ق برابر با 1629-1587 میلادی) به اوج استحکام و شکوفایی خود رسید و سپس دوران انحطاط و فروپاشی آن آغاز شد و در سال 1135 هـ ق (1722 م.) ساقط شد.
حکومت صفوی، نخستین حکومتی است که پس از اسلام توانست بر بنیاد مذهب تشیع وحدت ملی بی سابقه ای را در میان اقوام و قبایل نا متجانس و ناهمگون کوچ نشین و یکجانشین ایران پدید آورد و پایه های ملیت ایرانی را قوام بخشد.
در اوایل دوران صفوی، در آسیای صغیر ترکان چادر نشین و یکجانشین می زیستند، که 80% آنها شیعه بوده اند و با شعارهای شیعی و در حمایت از شاه اسمعیل علیه سلاطین متعصب عثمانی علم عصیان برافراشتند.
رهبری عصیان با حسن اوغلو از ایل تکلو بود.
بایزید دوم این شورش را با خشونت تمام سرکوب کرد و بقایای شورشیان به ایران گریختند.
مهاجرت طوایف ترک و شیعی آسیای صغیر به ایران تداوم یافت.
در عهد شاه عباس اول گروهی از آنها به رهبری یون سور پاشا به ایران پناهنده شدند.
شاه عباس به آنان لقب «شاهسون» (دوستدار شاه) داد و آنان را در چراکاه های خرم آذربایجان و مغان مأوا داد.
بدینسان ایل بزرگ شاهسون (ایلسون فعلی) پدید شد.
در زمان شاه طهماسب اول طوایف ترکمن اُق لی، گو کلن، ایمر و سالُر، که در کنار رود اترک می نشستند، به گرگان آمدند و تابع صفویه شدند.
در سال 975 هـ.ق.
فشار مأمورین مالیات سبب عصیان طوایف ترکمن شد و آنان به رهبری جوانی از طایفه اق لی بنام آبا سردار، با قتل داروغه ی خراج گیر، شورش وسیعی را آغاز کردند.
در زمان شاه عباس اول مهاجرت ترکمن ها به استرآباد بنحوی شدت یافت که چادرهای آنان 10 روز منزل را می پوشانید.
شاهان صفوی، هم چنین طوایف قاجار را، که مقیم آذربایجان بودند، به حدود گرگان کوچاندند تا تفوق ترکمن ها را در شمال شرق کشور متزلزل سازند.
شاه عباس اول به اصلاحات جدی در امور اداری دست زد و دیوانسالاری سنتی ایلیاتی را نتزلزل ساخته، پایه های یک دیوانسالاری سنتی ایلیاتی را متزلزل ساخته، پایه های یک دیوانسالاری «عرفی» و «ملی» را بنیاد نهاد.
او از زبده ترین جوانان قزلباش یک صنف ممتاز نظامی بنام «شاهسون» تشکیل داد، که نخستین گام بسوی تشکیل یک ارتش ملی محسوب می شود.
در زمان شاه عباس اول، قدرت ایلات ترک در حکومت مرکزی ، پس از قریب به شش قرن، کاهش یافت و طوایف غیر ترک در دیوانسالاری کشور مقام و جایگاه قابل توجه یافتند.
در سال 984 هـ.ق.
در فهرستی نام 114 نفر امیر طراز اول کشور ثبت شده که همه از ایلات قزلباش هستند.
یک سال پیش از وفات شاه عباس کبیر، فقط از 90 امیر نام برده شده که 35 نفر آن ها از ایلات غیر قزلباش و 21 نفر از دیوانسالاران حرفه ای هستند.
در دوران صفوی، منصب رییس عهد سلجوقی متروک شد و به جای آن منصب جدیدی بنام کلانتر وضع گردید.
«کلانتر» مانند «رییس» بیشتر نماینده «رسمی» مردم صنف خود بود تا یک مامور دولتی و بعبارت دیگر، منصب «کلانتری» از یک مضمون دمکراتیک و مردم سالارانه برخوردار بوده است.
«کلانتر» تنها در شهرها و محلات و صنوف شهری وجود نداشت، بلکه نواحی روستایی و طوایف عشایری نیز دارای «کلانتران» خود بوده اند.
در جماعت عشایری معمولاً صالح ترین و مقتدرترین فرد از دودمان سران سنتی طوایف، «کلانتر» می شده اند.
منصب کلانتری، بعنوان یک ساخت سنتی سیاسی، تا چند دهه پیش در عشایر، بویژه در فارس، وجود داشت و در سال 1335 ه.ش.
رسماً ملغی شد.
با توسعه ئیوانسالاری غربی در ایران، در اوائل دهه 40 شمسی آخرین بقایای این ساخت سنتی قدرت نابود شد.
ظهور نادر از ایل افشار نادر از طایفه ی قرخلوی افشار در خراسان توانست عده ی زیادی از جنگجویان کرد و ترک را گرد خود آورد و با شکست قطعی افغانان غلجه زائی، در سال 1149 هـ.ق.
در یک کنگره ایلیاتی، به سبک مغول در دشت مغان، سلطنت را بدست گیرد.
رشیدالدین فضل الله منشاء ایل افشار را به اوشار نامی می رساند که در جانب چپ ارتش جدش الوز می جنگید.
همانگونه که گفتیم، ایل افشار از طوایف 24 گانه ترکان غز یا اغوز بود که بخشی از آن در زمان سلجوقیان به ایران آمد و در قرن ششم هجری مدتی در خوزستان بود.
خوانین افشار در زمان صفویه بیگلر بیگی ولایت خوزستان و کهکیلویه و خراسان و فارس بوده اند.
شاه اسمعیل اول بخشی از ایل افشار را به خراسان کوچانید.
ایل افشار به دو طایفه «قرخلو» و «قاسملو» تقسیم می شد.
پیشینه تاریخی کوچ نشینی باستان شناسان و انسان شناسان سه دوره مختلف را در تاریخ کوچ نشینی متمایز می سازند: 1) کوچ نشینی ابتدایی (Primitive Nomadism) : این نوع کوچ نشینی در عهد میان سنگی (هزاره 12 تا هزاره 6 قبل از میلاد) و عهد نوسنگی (هزاره 5 قبل از میلاد)، مدت 8 هزار سال، شیوه عمومی زیست بشر بوده است.
این نوع کوچ نشینی بر شکار، دامداری خانگی، جنگل کاوی و گردآوری غذا مبتنی بوده است.
انسان شناسان برخی از قبائل آفریقایی، بوشمن ها (در صحرای کالاهاری در جنوب آفریقا) و قبائل استرالیا را نمونه های کوچ نشینی بدوی در جهان معاصر به شمار می آورند.
در برخی از ایلات و طوایف کوه نشین ایران (بویژه در فارس) بقایای کوچ نشینی ابتدایی، گاه در آمیزش با کوچ نشینی شبانی، وجود دارد.
معیشت این طوایف کوه نشین بر دامداری بدوی، جنگل کاوی، زراعت و باغداری کوچک در کوهستانها مبتنی است.
در آن ها، نظام عشیره ای و ساخت های کهن خویشاوندی نیرومند است.
2) جدایی یک جا نشینی از کوچ نشینی: بتدریج بخشی از قبائل کوچ نشین در نواحی مناسب اسکان می گزینند و به زراعت اشتغال می ورزند وبخش دیگر به کوچ ادامه می دهند.
بدین ترتیب امعه بشری به دو گروه «کشاورز» (یکجا نشین) و «دامدار- طبیعت کاو» (کوچ نشین) تقسیم می شود.
گرایش به یکجانشینی از هزاره پنجم قبل از میلاد آغاز شد.
کشاورزان در نیمکره ی غربی، نیمکره شرقی، کناره های دره نیل، دجله و فرات، سند، هوانگ هو و در قسمت هایی از آسیای صغیر و شبه جزیره بالکان سکنی گزیدند و دامداران در سیبری جنوبی، حوزه دریای آرال، فلات ایران و استپ های جنوبی دریای سیاه به کوچ نشینی پرداختند.
3) کوچ نشینی شبانی (Pastoral Nomadism): در عصر مفرغ (هزاره های سوم و دوم قبل از میلاد) کوچ نشینی شبانی پدید آمد.
بدیگر سخن، «کوچ نشینی شبانی»، به عنوان پدیده ای متمایز با «کوچ نشینی ابتدایی» متأخر بر پیدایش یکجانشینی و زراعت است.
افزایش نفوس انسانی و ضرورت های توسعه دامداری و دستاوردهای بشر در این شاخه از اقتصاد، تربیت اسب بعنوان حیوان سواری و اختراع ارابه، نگهداری رمه های بزرگ مواشی را ضرور و ممکن ساخت و به تشکیل اقوام شبان مانند کاسی ها وسیت ها و آریاها انجامید.
کوچ نشینان رمه های عظیم خود را زمستان ها در جلگه های معتدل و تابستان ها در ارتفاعات خنک و خرم می چرانیدند.
الگوهای کوچ در ایلات و عشایر سه الگوی اصلی کوچ قابل تفکیک است: 1) کوچ افقی: برخی از ایلات و طوایف تابستان ها در نواحی سردسیر (ییلاق) زندگی می کنند و بتدریج با فروکش کردن گرما به نواحی معتدل می کوچند و از طریق طی مسیرهای مشخص (ایل راه) در سرمای زمستان به چراگاه های گرمسیری (قشلاق) پناه می برند.
با آغاز فصل گرما در گرمسیر مجدداً کوچ به سوی چراگاه های ییلاقی آغاز می شود.
نمونه بارز این الگوی کوچ در ایل قشقایی قابل رویت است.
متوسط ارتفاع مناطق سردسیری 210 متر و متوسط ارتفاع مناطق گرمسیری 900 متر می باشد و فاصله ییلاق تا قشلاق، گاه به 500 کیلومتر می رسد.
2) کوچ دورانی: در برخی از عشایر، مانند طایفه زین الدینی بلوچستان و بادیه نشینان حواشی دریاچه هامون جازموریان، در منطقه کوچ آب و هوا و سرما و گرما از تفاوت محسوس بر خوردار نیست و سراسر منطقه کوچ حداکثر چند روز راه می باشد.
کوچ این گروه به شکل دورانی و بیابانگردی است.
در این عشایر نیز انگیزه اصلی کوچ، بهره گیری از چراگاه های طبیعی است.
3) کوچ عمودی: این الگوی کوچ در اکثر نقاط ایران، به ویژه در طوایف زاگرس نشین رواج دارد.
طوایف دامدار زمستان ها در کوهپایه های معتدل (و اکثراً در روستاها) اقامت می گزینند و با فرا رسیدن بهار رمه های خود را به سوی ارتفاعات رانده و در اوج گرمای تابستان در قلل خنک کوه ها، در سیاه چادرهای خود اقامت می گزینند.
در برخی از ایلات، مانند بختیاری، فاصله ییلاق تا قشلاق طولانی است.
برخی از طوایف تنها به ارتفاعات و مراتع کوهستانی غنی مجاور روستای خود می کوچند.
این دسته از کوچ نشینان در واقع «نیمه کوچ نشین» و یا «نیمه یکجانشین» هستند و در اقتصاد آنها معمولاً علاوه بر دامداری، زراعت نقش مهمی دارد.
دو مقوله بنیادین در مردم شناسی عشایری ایران بنیادی ترین مقولات مردم شناسی عشایری ایران، یعنی «ایل» و «طایفه» هنوز نیز فاقد تعاریف جامع است و در این زمینه کنکاش، نقد و داوری اندکی صورت گرفته است.
از میان متقدمین، فسایی در فارسنامۀ ناصری میان ایل و طایفه تمایز قایل شده و کوشیده تا از این دو واژه تعریفی به دست دهد: ایل: مردمانی را گویند که در تمام سال در بیابان ها و در چادرهای سیاه زندگی کنند و از گرمسیرات به سردسیرات رحله الشتا