عیسی علیهالسلام
عیسی(ع) از پیغمبران بزرگواری است که نامش در قرآن کریم بسیار برده شده و در بیشتر آیاتی که ذکری از آن حضرت به میان آمده نامش با فضیلت و عظمت توأم گشته و به عنوان عبدالله و کلمه خدا و روح خدا و تأیید شده به روحالقدس و سایر افتخارات مفتخر گشته است.
در 45 جای قرآن نام عیسی ذکر گردیده و در یازده جا با لقب مسیح از آن حضرت یاد شده و جمعا‘‘ در سیزده سوره نام آن بزرگوار مذکور است.
مادرش مریم دختر عمران به منزله یکی از زنان برگزیده و پاکدامن عالم که به قرب مقام حق تعالی نایل گشته و عبادت و خدمتش به پیشگاه خداوند پذیرفته شده و بیحساب و بدون وسیله از جانب خدا روزیش میرسیده و فرشتگان الهی ( در رأس آنها جبرئیل) بر وی نازل گشته و او را به ولادت فرزندش مسیح مژده دادند، در قرآن معرفی شده است.
و به موجب روایات نیز پیغمبر گرامی و رهبران بزرگوای اسلام مریم را یکی از چهار زن مقدس و برگزیده عالم دانسته و فضایل بسیاری درباره آن بانوی با عظمت و پاکدامن بیان فرمودهاند.
برای بزرگداشت مقام وی لازم است قبل از ورود در احوالات حضرت عیسی شمهای از احوالات و فضایل او را بیان داریم و سپس به شرح حال فرزند بزرگوارش بپردازیم.
مادرش مریم دختر عمران به منزله یکی از زنان برگزیده و پاکدامن عالم که به قرب مقام حق تعالی نایل گشته و عبادت و خدمتش به پیشگاه خداوند پذیرفته شده و بیحساب و بدون وسیله از جانب خدا روزیش میرسیده و فرشتگان الهی ( در رأس آنها جبرئیل) بر وی نازل گشته و او را به ولادت فرزندش مسیح مژده دادند، در قرآن معرفی شده است.
برای بزرگداشت مقام وی لازم است قبل از ورود در احوالات حضرت عیسی شمهای از احوالات و فضایل او را بیان داریم و سپس به شرح حال فرزند بزرگوارش بپردازیم.
مریم(ع) عمران (پدر مریم) از فرزندان سلیمان بن داود و از بزرگان و رؤسای بنیاسرائیل بود و حتی در حدیثی است که وی یکی از پیغمبران بوده که به سوی قوم خود مبعوث گشته است.
همسر عمران که طبق مشهور نامش حنّه بوده است،1 سالها بود که در آرزوی فرزندی به سر میبرد و تدریجا‘‘ از داشتن فرزند مأیوس شده بود تا یک روز که در زیر درختی نشسته بود و پرندهای را مشاهده کرد که با منقار خود به جوجهاش غذا میدهد، این منظره حنّه را مجددا‘‘ به یاد فرزند انداخت و با حسرت و اندوه به درگاه خدای تعالی دعا کرد که خداوند این آرزویش را برآورد و فرزندی بدو عنایت کند و به دنبال آن دعا، نذر کرد که اگر صاحب فرزندی شد، او را به خدمتکاری بیتالمقدس واگذارد و به معبد بسپارد.2 خدای تعالی دعای حنّه را مستجاب فرمود و به شوهرش عمران وحی کرد که ما به تو فرزندی میمون و مبارک خواهیم داد که بیماران مبتلای به مرض خوره و پیسی را شفا بخشد و مردگان را به اذن خدا زنده کند و او را پیامبری برای بنیاسرائیل قرار خواهیم داد.
عمران این مژده را به همسرش حنّه داد و طولی نکشید که حنّه در خود احساس حمل کرد و آرزوی دیدار فرزند فروغی در چشمان او دمید و شادی و سروری زندگی آنها را فرا گرفت.
1- در حدیثی نام مادر مریم مرتا یا مرثاد ذکر شده و برخی احتمال دادهاند که آن لقب حنّه بوده است، اصول کافی، ج1، صص480- 479.2- 2- برخی از مفسرین احتمال دادهاند که حنّه این نذر را پس از وفات عمران و در دوران حاملگی کرد، زیرا با وجود عمران حنّه استقلال و اختیاری نداشت که بدون نظریه عمران او را نذر معبد کند، مجمعالبیان، ج2، ص437- 434.
در این خلال (پیش از اینکه مولود به دنیا آید) مرگ عمران فرا رسید و روزگار شادی حنّه را به اندوه مبدل ساخت و او را با مصیبت از دست دادن شوهر روبهرو کرد، و دیگر کسی آن خوشی را در چهره حنّه مشاهده نمیکرد.
دوران حمل به پایان رسید و کودک به دنیا آمد اما بر خلاف انتظار حنّه، نوزادش دختر بود و این هم اندوه دیگری بود که بر قلب مادر داغدیده وارد شد، زیرا او نذر کرده بود فرزندش را به خدمت معبد بسپارد و دختر شایسته این کار نبود و از سوی دیگر خداوند به عمران وعده کرده بود که فرزندی بدو عنایت خواهد کر که به مقام پیغمبری برسد و معجراتی از وی بروز کند.
از این رو، چنانکه خدای تعالی در قرآن حکایت فرموده است، از روی حسرت و اندوه رو به درگاه خدای تعالی کرده و عرض کرد:« پروردگارا من او را دختر زاییدم….» ولی باز هم نومید نشد و تصمیم گرفت او را به معبد ببرد و به احبار و بزرگان معبد بسپارد.
و به همین مناسبت نامی مناسب هم برای او انتخاب کرد و او را «مریم» نامید، که به معنای زن عبادتکار و خدمتکار معبد است.
سپس او برای مریم و فرزندانی که از نسل او پدید خواهد آمد، دعا کرد و گفت: من او و فرزندانش را از شرّ شیطان رجیم به تو میسپارم.» خدای سبحان دعای حنّه را مستجاب کرد و تقدیمیش را پذیرفت و مریم را تحت حمایت و حفظ و ح راست و تربیت خویش بداشت، و در سورده آلعمران به دنبال دعای مادر مریم میفرماید: « فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا کلما دخل علیها زکریا المحراب و جد عندها رزفا قال یا مریم انی بک هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب.»1 {خداوند او را به پذیرشی نیکو پذیرفت و به پاکی و خوبی او را نموّ و رشد داد، و زکریا را به کفالت و سرپرستی او گماشت، و هر گاه زکریا به محراب نزد او میرفت روزیی نزد او مییافت بدو میگفت:« ای مریم، این روزی از کجاست؟» میگفت:« از جانب خداست که خدا هر که را خواهد بیحساب روزی میدهد.»} 1- سوره آلعمران، آیه 37.
ولادت عیسی علیهالسلام مریم (ع) تحت کفالت حضرت زکریا دوران کودکی را پشت سر گذارد و قدم در سنین بلوغ گذارد و چنانکه برخی از مفسرین گفتهاند: گاهگاهی برای رفع نیازهای خود به خانه زکریا و نزد خالهاش میرفت، روزی در گوشه خانه زکریا در قسمت شرقی آن برای شستشوی بدن و غسل، پردهای زده بود و در پشت پرده رفته بود که ناگهان جوان بسیار زیبا و دلفریبی را دید که به طرف او میآید، این جوان زیبا فرشته بزرگ الهی جبرئیل امین بود که به صورت بشری تامّالخلقه پیش مریم آمده بود تا روح عیسی(ع) را در وی بدمد، مریم که تا به آن روز در کمال عفت و پاکی زندگی کرده و شب و روز خود را به عبادت و تقوی گدرانده و خلوتسرای دل را به معشوق حقیقی سپرده بود،1 بدون آنکه بداند آن جوان زیبا کیست و بدون آنکه از نام و خصوصیات او پرسش کند، به پروردگار رحمان خویش پناه برد و با یک جمله کوتاه و موعظهآمیز از آن جوان خواست تا بلادرنگ از کنار او دور شود.
مریم دانست که مشیت حق تعالی کار خود را کرده و قرار است مولود بزرگوار و پاکیزهای بدون وجود پدر از مریم پدید آید و آیت و رحمتی از جانب خدا باشد.
از آن پس آثار حمل در شکم مریم پدید آمد و پس از مدتی موقع وضع حمل فرا رسید، وقتی که حضرت مریم آثار حمل را در خود مشاهده کرد، به جای کنار و دوری رفت و آن گاه که وقت وضع حمل فرا رسید، خود را به کنار نخلهای کشید.
اختلاف در کیفیت حمل و مدت و مکان وضع حمل در آنجا نوزاد میمون و مبارک وبزرگوار خود را بر زمین نهاد.1در آن حال از شدت ناراحتی گفت: ای کاش نبودم و این وضع را بر خود نمیدیدم، چنانکه خدای تعالی فرموده: «درد زاییدن او را به سوی تنه نخل کشانید و گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و چیز حقیری بودم که فراموشم کرده بودند.(2) از همین جمله شدت ترس و ناراحتی مریم را از زخم زبان و تهمت مردمان کرده بودند.»3میتوان فهمید و راستی هم برای دختری همچون مریم که تا آن ساعه در کمال عفت و تقوی زندگی کرده و هیچ مردی او را لمس نکرده و از نظر خانوادگی هم از خاندانی اصیل و پاکدامن به دنیا آمده است، بسیار تلخ و ناگوار است که او را به آلودگی و زنا متهم سازند.
در نتیجه در چنین وضعی نیز خدا او را به حال خود نمیگذارد و به هر ترتیبی شده او را مورد نوازش و دلداری قرار میدهد.
قرآن میگوید:«در این وقت از زیر پای خود ندایش داد غم مخور که پروردگارت برای تو در زیر پایت نهر آبی قرار داد و تنه نخل خرما را حرکت بده تا خرمای تازه برا ی تو بریزد، پس بخور و بنوش و روشنی دیده گیر (یعنی خورسند با ش و دل خوشدار) و اگر از آدمیان کسی را دیدی بگو من برای خدا روزهای نذر کردهام و امروز با هیچ بشری سخن نگویم.»1 مریم کودک عزیز و بزرگوار خود را برداشت و به نزد قوم خود آورد و همانطور که پیش بینی میکرد، آنها به تهمت زبان گشودند و گفتند: 1- در حدیثی است که عیسی(ع) روز بیست و پنجم ذیقعده به دنیا آمد.
2- سوره مریم، آیه 24.
1- سوره مریم، آیه 28- «ای مریم چیز شگفتانگیزی آوردهای؟»2 و به دنبال آن از روی ملامت و سرزنش بدو گفتند: «ای خواهر هارون(3)، پدرت مرد بدی نبود و مادرت هم زنا کار نبود و با این اصالتی که از نظر خانوادگی داری این کودک را از کجا آوردهای؟
و بدون شوهر چگونه به این فرزند آبستن شدی؟» مریم که طبق دستور طبق، خود را برای چنین پیشامد و سؤالی آماده کرده بود، به سوی کودک اشاره کرد و آنها را به گفتگو و تکلم با کودک خود راهنمایی فرمود، تا ضمن گفتگوی با او پاکدامنی وی نیز برای آنان روشن شود.
2-سوره مریم، آیه 29 3- مرحوم طبرسی در مجمعالبیان گوید: در معنای این جمله که به مریم گفتند:«ای خواهر هارون….» مفسرین چهار وجه گفتند:1- هارون نام مرد صالحی در بنیاسرائیل بود که هر شخص صالحی را به او تشبیه میکردندو روی این قول معنای جمله این گونه است که«ای شبیه و مانند هارون....»؛2- کلبی گفته: هارون نام برادر پدری مریم بوده که به خیر و صلاح معروف بوده است؛3- منظور از هارون برادر حضرت موسی(ع)است که نسبت مریم بدو میرسید، و در عرب رسم است که هر کس از تبره کسی باشد به لفظ«اخ» با «اخت» او را به آن شخص نسبت میدهند، چنانکه میگویند« با آخاتمیم»؛4- هارون نام مرد فاسقی بود که به فساد و زنا مشهور بود و منظورشان سرزنش مریم و تشبیه کردن او به آن مرد در انجام عمل زشت زنا بوده است.مجمعالبیان، ج6، ص 512.
مردم با کمال تعجب گفتند: «چگونه با کودکی که در گهواره است سخن گوییم؟
و این نوزاد گهوارهای چگونه میتواند پاسخ سؤال ما را بدهد و دامن تو را پاک کند؟» ناگاه دیدند کودک به سخن آمد و گفت:« من بنده خدایم که مرا کتاب داده و پیغمبر قرار داده، و هر جا که باشم با برکتم کرده و به نماز و زکات تا وقتی زنده باشم سفارشم کرده است، و نسبت به ماردم (مریم) نیکوکارم کرده و گرنکش و نافرمانم نکرده است، و سلامتی خدا بر من است روزی که تولد یافتهام و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم.»1 دوران کودکی و نبوت عیسی(ع) آنچه قرآن کریم نیز از عیسی(ع) حکایت میکند که در زمان طفولیت گفت: «من بنده خدایم و خدا به من کتاب داده و مرا پیغمبر قرار داده….»2 مؤید این است که آن بزرگوار در سنین کودکی به مقام نبوت و رسالت مفتخر گردید.
در روایات ائمه اهل بیت(ع) نیز داستانهای عجیبی از دوران کودکی عیسی(ع) نقل شده، مانند تفسیر ابجد- که صدوق(ره) در معانی الاخبار شرحش را روایت کرده – و در روایت است که روزی مریم (ع) آن حضرت را به صباغی (که پارچه و جامهها را رنگ میکرد) سپرد تا شغل صباغی را به او یاد دهد، صباغ به او گفت: این ظرف جای رنگ قرمز است و این یکی مخصوص رنگ زرد و آن دیگری برای رنگ سیاه، عیسی همه لباسها را در یک ظرف ریخت، صباغ بر او فریاد زد!
ولی عیسی فرمود که چیزی نیست من همانطور که میل توست، این جامه را به رنگهای مختلف بیرون میآورم و هر کدام را به رنگ خود رنگ میکنم.
صباغ که آن واقعه را مشاهده کرد، با تعجب گفت: «من شایستگی آن را ندارم که استاد تو باشم و تو شاگرد من باشی.»1 1- سوره مریم، آیات 35- 32.
2- سوره مریم، آیه 32.
معجزات عیسی(ع) مهمترین معجزه عیسی(ع) در دوران زندگی همان زنده کردن مردگان و شفای بیمارانی بود که علاج آنها از طریق عادی ممکن نبود.
و علت آن را امام هشتم(ع)- در حدیثی این گونه بیان فرموده که خدای تعالی عیسی(ع) را وقتی مبعوث فرمود که بیماریها در آن زمان بسیار بود و مردم به طبابت احتیاج داشتند، عیسی نیز از همان نمونه معجزهای آورد که سخنش در نزد اطبای آن زمان نبود، معجزهای که به اذن خدا مرده را زنده میکرد و کور مادرزاد و برصدار را شفا میداد و بدین ترتیب حجت خود را بر مردم ثابت کرد.
معانی الاخبار، ص 18؛ توحید صدوق، صص 239- 238؛ امالی صدوق، صص 191- 190.
داستان نزول مائده از معجزات بزرگ حضرت عیسی(ع) داستان نزول مائده بود که خدای تعالی در سوره پنجم از سورههای قرآن کریم داستانش را بیان فرموده و به همین مناسبت آن سوره نیز سوره مائده نامیده شده است، در این سوره شریقه داستان این گونه بیان شده که میفرماید: «حواریون گفتند: ای عیسی بن مریم آیا پروردگار تو میتواند از آسمان برای ما مائدهای نازل کند.
عیسی گفت: «اگر (واقعا“) ایمان دارید از خدا بترسید.» آنها گفتند: «ما میخواهیم از آن بخوریم و اطمینان قلب پیدا کنیم و بدانیم که به ما راست گفتهای و گواه بر آن باشیم.» عیسی گفت: «پروردگارا مائدهای از آسمان بر ما نازل فرما که برای حاضران و آیندگان ما عیدی باشد و نشانهای از جانب تو باشد و به ما روزی بده که تو بهترین روزی دهندگانی.» خدا فرمود: «من آن مائده را بر شما نازل میکنم و پس از آن هر کسی از شما (بدان) کافر شود او را عذاب میکنم، به عذابی که هیچ یک از جهانیان را بدان عذاب نکنم.»2 حواریین این لغت از حور که به معنای سفیدی خالص است گرفته شده است و علت نامگذاریشان آن بود که شغلشان تمیز کردن لباسها بوده است و علت انتخاب این شغل هم آن بود که آنها هر وقت گرسنه میشدند، به عیسی اظهار میکردند و آن حضرت برای ایشان از زمین و کوه و سنگ نان بیرون میآورد و به آنها میداد و هر وقت تشنه میشدند، دست خود را به زمین میزد و آب بیرون میآمد و آنها میآشامیدند تا آنکه به عیسی (ع) عرض کردند: «یا روحالله کیست که از ما برتر باشد؟
هر گاه نان بخواهیم ما را سیر میکنی و هر گاه آب بخواهیم سیراب میشویم و نعمت ایمان و معرفت به تو نیز به ما عطا شده است؟» عیسی فرمود: « برتر از شما آن کسی است که از دسترنج خود نان میخورد و از کسب خود ارتزاق میکند.» آنها که این سخن را شنیدند، دست به کار شستشوی جامههای مردم شده و از دستمز آن نان میخوردند.
2- سوره مائده، آیات 116- 113.
تعداد حواریین و نام آنها حواریین دوازده نفر بودند و در انجیل متی (باب دهم) نام آنها را به عنوان شاگردان عیسی چنین ذکر کردهاند: 1.
شمعون معروف به پطرس؛ 2.
اندریاس، برادر شمعون؛ 3.
یعقوب بن زبدی؛ 4.
برادرش یوحنا؛ 5.
فیلیپس؛ 6.
برتولما؛ 7.
توما؛ 8.
متی، باجگیر؛ 9.
یعقوب بن حلفی؛ 10.
لبی، معروف به تدی؛ 11.
شمعون قانوی؛ 12.
یهودای اسخربوطی که عیسی را تسلیم یهود نمود.1 از تاریخ و سرنوشت حواریین در روایات اسلامی چیزی به دست ما نرسیده، تنها در پارهای از روایات گفتگوهایی از حضرت عیسی (ع) با حواریین در برخی از مسافرتهایی که میکرده است نقل شده و در دستورهای اخلاقی و پندو اندرزهایی نیز که از آن بزرگوار به جای مانده، احیانا“ نامی از آنها برده شده است و نصیحتهایی به آنها فرموده که چون خالی از فایده نیست قسمتی از آنها را در زیر برای شما ذکر میکنیم: عهد جدید، ص 15؛ قصص انبیاء نجار، ص 405.
کلینی (ره) در حدیث مرفوعی روایت کرده که عیسی (ع) به حواریین فرمود: «مرا به شما حاجتی است که میخواهم آن را برایم برآورید.» گفتند: «حاجتت برآورده است.» عیسی برخاست و قدمهای آنها را شست، حواریین گفتند: «ما به این کار سزاوارتر بودیم ای روح خدا،» عیسی (ع) فرمود: «سزاوارترین مردم به خدمتگزاری مرد عالم و دانشمند است و من فروتنی و تواضع کردم تا شما نیز مانند من پس از رفتنم در مردم فروتنی و تواضع پیشه سازید.» سپس عیسی (ع) فرمود: «حکمت با تواضع و فروتنی معمور گردد نه با تکبر، چنانکه زراعت در زمین هموار میروید نه در کوه.» 3-در کتاب امالی از امام هشتم حضرت رضا (ع) روایت شده که فرمود: «عیسی بن مریم (ع) به حواریین فرمودند که ای بنیاسرائیل، هنگامی که دین شما سالم بود، بر دنیای از دست رفته خود تأسف نخورید، دنیاپرستان وقتی دنیای آنها سالم است، برای آنچه از دینشان رفته تأسف نمیخورند.»2 4-در کتاب خصال از امام سجاد (ع) روایت شده است که حضرت مسیح (ع) به حواریین فرمود: «جز این نیست که دنیا پلی است، پس از آن بگذرید و به عمارت آن نپردازید.»1 امالی، ص 297.
1-خصال ، ج 1 ، ص 34 5- در امالی طوسی (ره) از امام صادق (ع) روایت شده که عیسی بن مریم به اصحاب خود فرمود: «برای دنیا کار میکنید در صورتی که بدون کار و عمل در دنیا روزی میخورید و برای آخرت کار نمیکنید با اینکه در آنجا بجز از راه کار و عمل روزی ندارید، وای بر شما ای علمای سوء (و دانشمندان بدکار) مزد را میگیرید ولی عملی انجام نمیدهید!
نزدیک است که کارفرما کار خود را بخواهد، و زود است که شما از این دنیا به تاریکی قبر بروید، چگونه از اهل علم و دانش است کسی که به سوی آخرت میرود ولی به دنیا رو آورده است و بدانچه زیانش میزند علاقهمندتر است از آنچه سودش دهد.»2 سرانجام کار حواریون حواریون پس از عروج حضرت عیسی به آسمان به میان مردم رفته و آنها را به شریعت آن حضرت دعوت میکردند و رسالهها به اطراف نوشتند و گروه بسیاری را به دین مسیح در آوردند تا سرانجام چنانکه گفتهاند هر کدام به نحوی به دست امپراتوران و سلاطین و سایر سرکشان بنیاسرائیل به قتل رسیدند.
بعضی را در دیگ روغن داغ شده انداختند، برخی را سنگسار نمودند، بعضی را از عمارتهای بلند به زمین انداختند و سر و دستشان را شکستند و خلاصه هر یک به نوعی به شهادت رسیدند.
تنها میان ایشان یهودای اسخریوطی بود که خیانت کرد و عیسی را در برابر بهای اندکی که از یهود دریافت کرده بود تسلیم نمود.
2- امالی طوسی، صص 130 - 129 پایان کار حضرت عیسی حضرت عیسی (ع) با پشتکار و دلگرمی عجیبی به کار تبلیغ دین خود اشتغال داشت و به هر شهر و ده و دهکدهای که وارد میشد، بیماران و زمینگیران و کوران و کران را شفا میداد و معجزات نبوت خود را به مردم مینمایاند و همین سبب شده بود که علی رغم مخالفتهای بسیاری که از طرف بهود با آن حضرت و آیین او میشد و تبلیغات بیاساسی که علیه آن حضرت میکردند، روز به روز پیروان عیسی افزون گردد و مردم بیشتری به دین آن حضرت درآیند.
پیشرفت آیین الهی و دیانت حضرت مسیح، رؤسای یهود را مصمم ساخت تا تصمیم قطعی خود را درباره آن حضر بگیرند و نقشه قتل آن حضرت را طرح کنند و برای اجرای آن، امپراتور روم را نیز با خود همراه ساختند و در نظرش چنین وانمود کردند که تبلیغات عیسی موجب زوال حکومت و فرو ریختن پایههای سلطنت او خواهد گشت.
عیسی (ع) از تصمیم آنها آگاه شد و از این رو به حال اختفا درآمد و بیشتر اوقات خود را در جاهای دور دست میگذرانید.
اما یهود در صدد دستگیری آن حضرت برآمدند و برای پیدا کردن و معرفی وی جایزه ها تعیین کردند و وعدهها دادند.
در اینجا بود که به گفته بسیار از مورخین، یهودای اسخریوطی تطمیع شد و دین خود را به دنیا فروخت و با اینکه خود در زمره حواریون آن حضرت بود، درصدد برآمد تا محل اختفای آن حضرت را به یهود و مأموران دولت نشان دهد و سرانجام هم همین کار را کرد و با گرفتن مبلغی اندک – که به گفته بعضی سی درهم پول سیاه بود- مکان حضرت مسیح را به دشمنان آن حضرت نشان داد و مأموران برای دستگیری آن حضرت بدان مکان رفتند.
اما یهود نتوانستند عیسی (ع) را دستگیر سازند و هنگامی که وارد آن مکان شدند، خدای تعالی آن حضرت را به آسمان بالا برد و شخص دیگری را که شبیه آن حضرت بود، دستگیر کردند و به دار آویختند و آن شخص هر چه فریاد زد که من عیسی نیستم، از وی نپذیرفتند و به دارش آویختند.
قرآن کریم در سوره نساء بصراحت در اینباره فرموده است: «…..
و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و ان الذین اختلفو فیه لفی شک منه مالهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه یقینا“، بل رفعه الله الیه و کان الله عزیزا“ حکیما“.
{اینان او را نکشتند و بر دار نزدند ولی بر آنها مشتبه شد، و آنها که درباره وی اختلاف کردند در کشتن او به شک اندرند و در اینباره علمی جز پیروی از گمان ندارند و یقینا“ او را نکشتند بلکه خداوند او را به سوی خود برد و خداوند نیرومند و فرزانه است.} طبق روایات بسیاری که از طریق شیعه و سنی نقل شده است، حضرت عیسی (ع) در آخرالزمان به زمین فرود میآید و دجّال را میکشد و در بسیاری از آنهاست که حضرت مهدی ارواحنافداه را مقدّم میدارد و در پشت سر آن حضرت نماز میگزارد و پیروان آن حضرت به دین اسلام در میآیند و اسلام بر همه ادیان پیروز میشود.
منابع: اثبات الوصیه، علی بن حسین مسعودی.
اصول و روضه کافی، ثقهالاسلام .
تاریخ مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی.
تفسیرالمیزان ، استاد علامه طباطبائی.
تفسیر مفاتیحالغیب، امام فخر رازی.
قصص الانبیاء، عبدالوهاب نجار.
قصص قرآن، بلاغی و فرهنگ آن.
قرآن کریم.
پایان سخن خدای متعال را بی نهایت سپاسگذارم که بر این بندگان ناتوان این توفیق را عنایت کرد که توانستیم در حدود قدرت و توانایی و به مقدار بضاعتی که داشتیم این خدمت را انجام بدهیم و زندگی پیامبر گرامی حضرت عیسی (ع) را از کتب و منابع استخراج کنیم و در اختیار شما بگذاریم امید است که این خدمت ناچیز مورد قبول درگاه خدای تعالی قرار گرفته و مورد نظر امام زمان حضرت بقیه الله عجل الله فرجه الشریف نیز بوده باشد، و ذخیره ای برای روز جزا و موجب دستگیری این روسیاهان در آن صحرای و انفسا بشود.
انشالله .