بسمه تعالی
1- نمایندگی ولی فقیه در ارتش مقام معظم رهبری
2- نهاد سیاسی ایدئولوژیک
ارتش
ژاندارمری
شهربانی
با تشکیل سپاه پاسداران ابتدا شهید محلاتی نماینده ولی فقیه در سپاه شد
سپس عبداله نوری این وظیفه را بعهده گرفت
در سال 60
3- سازمان عقیدتی سیاسی
رئیس ها روحانیون دارای بینش سیاسی و سطح تحصیلات حوزه (معادل فوق لیسانس)
لف) آموزش عقیدتی
ب) روابط عمومی و تبلیغات
ج) تعیین شایستگی مکتبی و نظارت بر عملکرد نیروهای مسلح
د) توجیه سیاسی و ارتقاء بینش و معرفت سیاسی
با مدیریت روحانیون
1- مبلغ دیدن
2- مدیریت فرهنگی فرهنگ سازی در نیروهای مسلح
- رعایت :
1- اخلاق
2- آداب اجتماعی
3- هم شأن حکومت اسلامی
هدف اسلامی کردن فضای نیروهای مسلح بود
1- اختیارات قانونی
2- توان اجرای قانون
تعدیل روحیه نظامگری مقابل روح نظامگیری
روحانی دارای روح متواضع و معتدل است و اختیاری از خودش نمیبیند
آرامتر – ساکتتر و عالمتر- زاهدتر- عدم علاقه به تعریف تمجید و مقام
برای همین محراب مسجد را کوتاهتر میسازند که روحانی متواضع باشد و خود را پایینتر ببیند.
روحانی نباید تملق و چاپلوسی کند و در برابر باطل حقیقت گو باشد و عدم انفعال داشته باشد.
روحانی باید مستقل باشد.
فرماندهی کل قوا اقناعی است یعنی باید قانع کند.
برای شلیک هر گلوله به سمت اهداف باید نیروی تحت امر با پاسخ مناسب توجیه شود.
برای چی بزنم ؟
به کی بزنم ؟
چرا بزنم ؟
لذت بردن از احترامات نظامی دور شدن از فضای روحانی است 1- معادل لیسانی، پیمانی استخدام بشود.
2- معادل فوق لیسانس، استخدام میشود.
برای استخدام روحانی، او کنترل علمی- امنیتی میشود و باید صلاحیت فردی، خانوادگی و اجتماعی داشته باشد.
با حرمت گذاشتن به قوانین پادگانها و نظامگیری روحیه انسانی و اسلامی را به بدنه نظامیها بدهد.
1- سرکشی به اتاق نظامیها 2- گوش دادن به درد و دلهای نظامیها با همکلام شدن روحانیها با سربازها آمار خودکشیها کاهش یافت.
(آمار شنیداری بوده) با رفتار درست و تربیت اسلامی سلامت و صحت نظام بالا می رود.
اقتدا به روحانی نیاز به باور دارد و ربطی به رتبه او ندارد.
در مورد عملکرد روحانیون سازمان سنجش نیست.
شهر جهرم مردم دیداری دارد البته تحقیقی نیست و فقط نظریه شخصی است.
دعوت از روحانی خوش اخلاق در مجلس عروسی سربازها نیروهای انتظامی بستر گناه و معصیت است.
در نیروهای انتظامی ناظر ایمان و دین خود فرد است.
روحانیون زیادی با خانواده افراد نیروهای مسلح ارتباط خوب دارند و به مشکلات آنها و جوانان آنها رسیدگی میکند.
روحانیون خوب در مجموعه نیروی مسلح تأثیر خوب دارد روحانیون دیکتاتوری و اداری محوری را از نیروی مسلح دور کردهاند.
اعزام روحانیون به مناطق و مأموریتها در هفته ناجا- محرم- ماه رمضان و دهه فجر صورت می گیرد.
روحانیون از طریق دفتر ولی فقیه در قم جذب و اعزام میگردند.
اعزام بوسیله معاونت تبلیغات ع.
س صورت می گیرد.
مکان اعزام تقریباً داوطلبانه از طرف روحانی انتخاب می شود.
دفتر ع.س در رقم لیست روحانیون را از شورای مدیریت حوزه علمیه قم و دانشگاه رضوی مشهد دریافت میکند.
حقوق مبلغها با توجه به موارد زیر تعیین می گردد.
1- میزان تحصیلات 2- معروف بودن 3- توانایی او مبلغان معمولی حدوداً در ماه نود هزار تومان دریافت میکنند.
در ع.
س روحانی مجرد استخدام نمی شود.
فلسفه وجودی عقیدتی: ارتش ژاندارمری شهربانی همه شاهنشاهی هستند کارمندان مهم نبودند ولی نیروهای نظامی و انتظامی خطرناک بودند با نگاه فرهنگی و پیشگیری باید انقلاب درونی در نیروها ایجاد کنند با آموزش اسلامی و دینی نیروها را پرورش دهند.
پرورش نیروهای معتقد به نظام با دید مذهبی با ایجاد مسائل اداری کمی از مسائل پرورشی عقب ماندند.
نیروهای مسلح ما منش اسلامی دارند.
سؤالات شرعی خود را در حیطه وظایفشان از روحانیون می پرسند.
خانواده در منش پلیس اثرگذار است.
وضع اقتصادی در منش پلیس اثر گذار است مبلغ باید خودش اصلاح شده باشد- خودش عامل باشد- باید الگو باشد عوامل مؤثر در خروج در انسانیت و تدین را کاهش بدهیم- رسیدگی به معیشت مأموران مستأجر صاحب خانه قاچاق فروش) کمتر 300-400 هزار تومان خط فقر است.
به خانوادههای کارکنان باید رسیدگی شود حتی از لحاظ فرهنگی شرایط اثرگذاری را بیشتر کرد خانواده اثر زیادی دارد.
نگاه به مدرک تحصیلی ارتباطات سازمان: بازرسی حفاظت اطلاعات در اسلام کمین گذاشتن برای جلوگیری حرام است.
این دو معاونت جهت پاکسازی نیرو بوجود آمده ولی کاربردی که ع.
س دارد را ندارند نحوه برخورد سازمانی با همکاران باید اصولی باشد.
باید چه کنیم که قلبها را پاک کنیم؟
روحانی باید در قلب مأمور برود.
12 فروردین 70 ادغام شهربانی – ژاندارمری- کمیته جذب عقیدتی: 6 ماه طول می کشد کمیته عقیدتی نداشت عقیدتی ژاندارمری و شهربانی از نیروهای خوبی تشکیل شده بود.
سردار دروس روحانی را خوانده است- فوق لیسانس حقوق دارند.
عدم آگاهی از تکالیف شرعی و احکام – بچههای کمیته زن و مردی که ارتباط جنس داشتند همانطور لای پتو میپیچیدند.
دانشگاه علوم انتظامی تدریس میکنند- از شاگردان شهید بهشتی در استان سمنان زن و مرد زناکار را فقط حد میزدیم و از کتک خوردن او توسط مردم جلوگیری کردیم.
باید آگاه به مسائل و احکام دین و شرع بود.
با نگاه آموزش دادن به معاوننت آموزش رفتم ولی ارضاء نشدم 10 سال معاون طرح و برنامه بودم باز ارضا نشدم.
در معاونت تبلیغات تأثیر گذار شدم با تهیه فیلم- نماز خواندن سرباز در نمازخانه پاسگاه.
در آذربایجان اسم زینب را روی دختر نمیگذارند چون مصیبت کش است.
با انگیره اثر گذاری به عقیدتی آمدهام.
ابزارهای متفاوت برای تزریق اندیشه دینی وجود دارد مثل چاپ کتاب- سمعی بصری در جبهه شب خوابم نمیبرد دیگران را باد زدم- بیداری خود را منشأ ثواب کردم.
نمایشگاه پلیس و نماز را به پا کردم.
چه اشکالی دارد در موقع نماز ماشین پلیس جلوی مسجد بایستد و مأموران وضو بگیرند و نماز بخوانند.
عکس نمازگزاران که پلیسها آب و سیل را با کاسه بر میگردانند تا زیر نمازگزارها نروند بسیار تأثیر گذار شد.
با هنرهای نمایش و تجسمی میتوان تأثیر گذار بود.
فیلم صیانتی جرمهای مأموران: 1- مسائل اخلاقی 2- رشوه 3- مواد مخدر باید خود ساخته باشیم 1- تبلیغی و تقویت ع.
س 2- تبلیغ و تشریح موقعیت روحانیت 3- اثر بخش روحانیت در تهذیب افراد 4- عدم گرایش تهذیب یافته در کارهای خلاف در اداره یکی از افراد مراجعه کرد و اعلام کرد از کشوری میز پولش را برداشتهاند (سیصد هزار تومان) دو پیچ را باز کرده و برده بودند.
از روی احساس شخصی را خواستم که راننده بود و به ماشین خسارت زده ولی نمی توانست پول را به تعمیرگاه بدهد- فقیر هم بوده- با او صحبت کردم اول قسم خورد و منکر شد ولی بعد اعتراف کرد که پول را خورده فقط 36 هزار تومان آن را مانده بود- کشف نقطه تأثیرگذاری او کاری بود که کردم، پول دزدی را به صورت اقساط گرفتم.
در زیارت خانه خدا قصد بوسیدن حجرالاسود را د اشتم از حاج آقا دیانت اجازه گرفتم تا بروم.
ایشان در لحظه خداحافظی نکتهای متذکر شد و آن اینکه زیارت حجرالاسود مستحب است ولی آزار مسلمان برای جلو رفتن و کنار زدن حرام است.
وقتی به خانه خدا نزدیک میشدم و جمعیت را دیدم که به زحمت خود را به حجرالاسود می رسانند یاد نکتهای که حاج آقا بیان داشتند افتادم.
برای همین گوشهای ایستادم .
ولی از اینکه نتوانستم جلو بروم و حجرالاسود را بنویسم ناراحت بودم بیکباره دیدم کسانی که کف خانه را تمیز میکنند با حلقهای که جلوی من زدند راه را برای من باز کردند.
جلو رفتم سرم را داخل حجرالاسود کردم و بوسیدم و تماشا کردم.
بیکباره با رفتن زمینشوها جمعیت به سمتام هجوم آورد.
از خدا کمک خواستم تا بدون دردسر از میان آنها رد شوم که همین هم شد به راحتی عبور کردم.
شکر گذار خداوند شدم که بوسیله حاج آقا دیانت به موقع به من تلنگر زده شد تا بدون اینکه فعل حرامی از من سر بزند حجرالاسود را زیارت کنم.
زندان نوشهر حدوداً 300 نفر زندان دارد که 20 تا 30 نفر زن جزء زندانیها هستند.
سربازی در محل خدمتش تحت تأثیر مردی که از زنش جدا شده بوده و در بیابان زندگی میکرده، قرار گرفته، نوارهای ابی گوش میکرده – در مرخصیها با دختری آشنا می شود- بعد از 7 الی 8 ماه که از خدمتش میگذرد به مرخصی که میرود با دفتر نامزد میکند.
تا قبل از نامزدی با دختر با او بیرون میرفته- دختر که پدر نداشته از طرف مادر بیشتر تحت نظر بوده است.
سرباز با پایان گرفتن مرخصی قصد رفتن به محل خدمت را میکند ولی در رکاب اتوبوس دو دل می شود.
از طرفی اجباراً باید به محل خدمتش برود و از طرفی دلش نمی آمده دختر را تنها بگذارد.
تصمیماش را میگیرد و ترجیح می دهد بماند.
عقب گرد میکند و به خانه دختر میرود- مادر خانماش از اینکه به محل خدمتش نرفته ناراحت میشود.
از آن پس هر چه سرباز به خانه دختر میرود مادر خانمش اجازه نمیدهد دختر را با خود بیرون ببرد.
اصرارها و تلاشهای سرباز راه به جایی نمیبرد.
یکبار از خانه که بیرون می آید سعی میکند از طریق پنجره دختر را بیرون بکشد که با مقاومت دختر مواجه میشود- سرباز چاقو پرت میکند که از پشت به دختر میخورد- کار دختر به بیمارستان میکشد .
.
با شکایت مادر دختر سرباز به زندان نوشهر منتقل میشود- از آنطرف دختر هم در بیمارستان بستری میشود.
ظرفیت زندان هفتاد نفر بود برای همین حدود صد نفر را فقط در نمازخانه زندان اسکان د اده بودند.
سرباز هم که میان آنان بود از حرفها و حرکات آنان آزرده و افسرده شده بود.
سیگار میکشید و هر روز عصبیتر میشد.
به توصیه زندان بانها و مشاوران نیز گوش نمیداد و یاغی شده بود.
چند بار خود زنی کرده بود.
حالش وخیم شده بود که من احساس کردم باید وارد ماجرا شوم و به او کمک کنم .
ابتدا به افسر نگهبان توصیه کرم با او کاری نداشته باشد.
لباس شخصی پوشیدم و لباس روحانیام را در اتاق کارم پنهان کردم- سرباز را به اتاقم دعوت کردم- به او سیگار تعارف کردم و گرم گرفتم.
گفتگو: از آخوندها خوشت میآید؟
نه آیا با طلبهای که نماز ظهر را به جماعت میخواند ارتباط داری؟
نه منهم از آخوندها خوشم نمیآید ولی طلبه آدم خوبی است، خودت را به او نزدیک کن.
دوست ندارم تو چرا اینکار ها را میکنی؟
من عاشق دختره بودم اجازه ندادند بیرون بروم از سربازی هم ماندم این طلبه هم مثل تو بوده ولی این کارها رو نکرده و حرف مادرخانمش را گوش کرده سیگار روشن کردم و دست او دادم و با خودش سیگار کشیدم نوار چی گوش میکنی؟
ابی منهم ابی گوش میکنم بلدی بخونی؟
آره مثل ابی بخون ترانهای را خواند و شروع به گریه کرد .
دو روز بعد در دفتر خودم با او ملاقات کردم باز هم لباس شخصی پوشیدم – اعتماد بیشتری به من کرد- پیشتر به فکر فرو رفته بود.
تو چه فکری هستی؟
در فکر دختر هستم من برایت خبر میآورم.
از زندان آزاد شوم مادر دختر را میکشم وضع روحیاش خراب بود- به بیمارستان برای ملاقات دختر رفتم- مادرش نیز بود- پیش آنها با لباس روحانی رفتم- مادر دختر از دست پسر خیلی عصبانی بود میگفت: پسره بیاد بیرون دهنشو سرویس میکنم.
به دروغ گفتم: مادر اشتباه نکن .
ایشون در زندان پیشیمان شده و میگفت چطور روی زن و مادر زنم را نگاه کنم نصیحت کردم که اینها جوانند و گفتم دوران جوانی و نامزدی الان با قدیم متفاوت است.
مقداری نرم شدند.
برگشتم زندان – متوجه شده بودم که کم سواد است و تا اول راهنمایی خوانده است.
به او گفتم: تو که میگویی مادر زنم را بکشم.
او پشیمان است و نسبت به تو دلسوز شده آنها قصد زدن مرا دارند (کسانی که برای ملاقاتشان می آمدند گفته بودند) نه اینطوری نیست، زخم دختر هم عمیق نیست.
بعد از ملاقاتهای زیادی که با دو طرف کردم برایشان ملاقات حضوری گرفتم که کمی از تنشهای میان آنها کم شد.
من که در نمازخانه بعد از نماز کتاب اندیشههای اخلاقی را تدریس می کردم سرباز را دعوت کردم تا پای صحبت طلبه بنشیند و استفاده کند – آمد ولی دور از جمع نشست و سیگار میکشید.
بحث اخلاق در خانواده را یک ربعه جمع کردم – موقع نماز شد – بین نماز احکام می گفتم – دیدم وسط جمعیت به نماز ایستاده – برای اینکه مرا نشناسد رو به دیگران صحبت کردم.
فردای آنروز پشت سرم به نماز ایستاد – بین مسئولان زندان نشسته بود.
بعد از نماز مچ دستم را گرفتم، تو خودت آخوندی؟
مرا شناخت و این آغاز دوستی عمیق ما شد.
چند بار برایش ملاقات حضوری گرفتم- در زندان یک قاضی ناظر داشتیم که پس از مدتی برای سرباز درخواست بخشش کردم که با توجه به رضایت خانواده دختر و خوب شدن رفتار سرباز، حکم آزادی اش را گرفتم.
بعد از زندان آندو را به عقد هم درآوردم و از اهالی محل و آشنایان برایشان وسایل خانه و کمک مالی جمع کردم و آنها را سر زندگی مشترکشان فرستادم .
بعد از یکسال و نیم آنها را در چالوس دیدم که صاحب بچهای هم شده بودند.
دختر چادری شده بود.
پسر نیز به زور دست مرا بوسید و .
فرمایشات مقام معظم رهبری - اگر میخواهید تأثیرگذار باشید.
شما برادران عزیز که نظامی هستید و با ع.س همکاری میکنید راهش اینست که دلها را بهم نزدیک کنید درون را پاک کنید عمل را خالص کنید برای خدا کار کنید آن وقت خدای متعال برکت خواهد بود ان میشود تمهیدی سیاسی مطلوب روی خوش روحانی ، دلسوزی روحانی، اقنعنای نفس روحانی .
و بی اعتنایی یک روحنی به تشریفات و چیزهای زیادی و زر و زیورهای مال دنیا حضور مطلوب و ایدهآل خواهد شد و اثر میگذارد.
بایگان ویژه از دامغان تا یزد پیادهروی کردیم – سال 78- 80% را با آنها پیاده رفتم 10 روز طول کشید تا به یزد برویم.
تا زمانی که حقایق را برای سرباز و جوان بازگو نکنیم جذب نمیشوند.
گفتن حدیث و روایت برایشان خسته کننده است.
آنها اول باید به باور برسند بعد با جان و دل احکام را میپذیرند.
اصول دین 80% عقلایی است- بازگو کردن اصول عقلایی بقیه امور دین را باور پذیر میکند.
چون باور نیست احکام انجام نمیشود - اگر تعیین باشد بانکی در استان 10 میلیون وام بلاعوض میدهد بدون اطلاع دادن به خانه راه می افتیم و میرویم ولی اگر تعیین نباشد که در اتاق بغل همین اتفاق میافتد از جایمان تکان نمی خوریم.
برای خراب نشدن سابقه برگه ارشاد نظامیها را پاره میکنند تا با اظهار ندامت آنان از خراب شدن سابقه شان جلوگیری شود.
یک ماهی در قرارگاه مرصاد در کرمان که در زمینه برخورد با مواد مخدر عمل میکند، بودم.
تفسیر سوره لقمان را در ماه رمضان برایشان میگفتم.
نصایح لقمان برایشان بسیار جذاب بود.
ارتباط احساسی با نیرو داشتم و کارهای ظریف از جمله منتقل کردن جنبههای عرفانی عبادت ، توضیح زیبا از مرگ را انجام میدادم.
فردی سرطان داشته و استرس مرگ داشته ولی هر چه به مرگ نزدیکتر میشده راحتر میشده و بهتر کمک می کرده به دیگران و رفیقالقلب میشده و سعی در دستگیری مستمندان میداشته که باعث شده در لحظه مرگ با آرامش بمیرد.
از طریق عرفان و بحثهای عرفانی ارتباط برقرار می کردم.
مثالی که محبت خدا به انسان را محسوس کنم محبت مادر به فرزند است شما که به مادر احساس عاطفی دارید چرا به خدا که محبتی تر از مادر است احساس عاطفی ندارید؟
بشین بر لب جوی و گذر عمر ببین .
این چند روز از دنیا را برای رسیدن به خدا استفاده کنیم.
دانه گندم در حال عادی رشد نمیکند ولی اگر زیر خاک برود به آن آب دهیم رشد میکند.
کسی که 7 سال عمر کرده خیلی راحت میگوید از زندگی چیزی نفهمیدم چون زندگی آگاهانه انجام نداده.
علامه طباطبائی به قسمت شعله آبی چراغ والور که نگاه میکرده لذا میبرده.
درگیری بین دو نفر از پرسنل که ترسو هم بودند با صحبت حل شد.
رحمت دین شامل محبت خداو پیغمبر و امامان به ایشان است.
بازدید از پاسگاهها پاسگاه مرزی لوله کشی ندارد- نمازخانه سرویس بهداشتی هم ندارد.
هر معاونت تخصصی یک نفر برای بازدید میرود هر تیم بازدید کننده حدوداً 4-5 نفر صعب العبور است کهکولیه و بویر احمر و کوهستانیها.
سربازها تقریباً بومی هستند.
هر پاسگاه مرزی دور افتاده 5-6 نفر پرسنل دارند.
پاسگاه مرزی پرسنل تا 50 نفر دارند.
سال 83 قرار گاه مرصاد در بم مأموریت رفتیم از ماهان حرکت کردیم به پاسگاهی که هواپیما سقوط کرده بود 4- 5 ساعت آنجام بودیم غروب فرمانده، پاسگاه میخواست به شهر برود گفت به خانه میرویم و همان شب در پاسگاه درگیری شده بود و دو نفر از بچهها شهید شدهاند.
شاید اگر من در پاسگاه می ماندم کشته میشدم.
رزمایش و الفجر ایرانشهر زاهدان - ناجا مانور گذاشته بود 15 روز شبانه روزی کار کردیم – شهرکی ساختیم قرار بود و بازدیدی در چابهار داشته باشیم- در هلی کوپتر 45 دقیقه تا چابهار خواب بودم که خیلی عجیب است پاسگاههای دریایی چابهار زیبا بود.
شهر ارومیه زیبا و جالب بود- دریاچه ارومیه زیباست منطقه تفریحی بند بسیار زیباست منطقه باستانی تخت سلیمان.
در شهرستان تکاب در آذربایجان غربی بیشترشان کرد و سنی هستند- در ارومیه هم سنی زیاد هست – از لحاظ کشاورزی خیلی حاصلخیز است.
مردم از وضع معیشتی نسبتاً خوبی برخور دارند.
منطقه سرد یا گرم- منطقه صعب المعیشه – منطقهعملیاتی: پرسنل به اجبار باید برگذارنند.
بازرسی: 1- سیستماتیک : سر گروه روحانی 2- فرهنگی: میزان تأثیرگذاری تبلیغات بر پرسنل گرفتن آمار اثر گذاری فرهنگی بر پرسنل 3- تخصصی : فقط تبلیغات کار فرهنگی باید اعتقادی باشد- باید سریع القول و سریع العمل باشم وقتی خودم زود به نماز برسم سربازم هم تکرار میکند و بعد پرسنل تکریم ارباب رجوع بخشهای اخلاقی در محیط اداری غیبت نکردن و دروغ نگفتن و حرام و حلال را رعایت کردن.
پرسنل باید به روز باشند از همه مسائل روز آگاه باشند – اگر دور باشند آنها منزوی میشوند و انگشت نما میشوند.
اطلاعات کامل داشتن از آخرین تحولات زیر مجموعه باید پرسنل خودشان خوب و بد را درک کنند و قدرت انتخاب داشته باشند.
یکی از پرسنل را دیدم که با لباس رسمی انتظامی در کنار همسر بدحجابش در خیابان قدم میزند و این تأثیر منفی بر جامعه دارد مشخص است که این فرد هیچ واکنشی نسبت به بدحجابی و شاید منکرات نداشته باشد.
مراحل تحصیل طلبه: عوامل پیشرفت طلبه 1- استعداد طلب 2- اساتید 3- علاقه و پشت کار سطح 1: دوره مقدماتی 6 سال 3 سال ادبیات عرب تخصصی 3 سال مباحث فقه و اصول اصول فقه – کلام- فلسفه- اخلاق- علم رجال- علم حدیث- فق حدیث) سطح 2: دو سال مباحث فشرده فقه و اصول سطح 3: دو سال مباحث فشرده و تخصصی تر فقه و اصول درس ارج : فقه و اصول قدرت تجزیه و تحلیل فقه و اصول را داشته باشد به اجتهاد میرسد.
در صورت تأهل شهریه دو برابر می شود.
حداقل 25 هزار تومان حداکثر 100 هزار تومان فرد باید ظرفیت و شخصیت پوشیدن لباس را داشته باشد.
پیش نماز مسجد باب الجنه در خ غیاثی بودم و سعی میکردم مردم محل را جذب نماز جماعت کنم.
جوانی در حضور عمر و ابوبکر نزد پیامبر سؤال کرد که یا رسولالله من میخواهم زنا کنم عمر بلند شد تا او را تنبیه کند رسول الله او را آرام کرد و فرمود: من نمیگویم زنا نکن یکنفر اگر با خواهرت زنا کند چه؟
این چه حرفی است یا رسول الله با مادرتان چه؟
یا رسول الله من ناراحت شدم خب شما که می خواهی زنا کنی یا با خواهر یا مادر کسی زنا میکنی جوان پشیمان شد و عمل زنا گذشت در حمزه آباد یک هندو را مسلمان کردم نزد آیتالله گلپایگان رفتیم و او مسلمان شد از طریق جلب محبت او از گاو پرستی دست کشید و مسلمان شد.
هشت بچه دارم همه نمازخوان هستند که از قبل از بلوغ به آنها تشویق و جایزه می دادم تا نماز بخوانند.
همیشه جاذبه قبل از دافعه انجام شود اول باید روحانی خالص بودن خود را ثابت کند.
حضرت علی میفرماید اول خودت را خالص کن بعد دیگری را خالص کن عمل خود روحانی بطور غیرمستقیم بر دیگران اثر میگذارد.
حضرت علی فرمودند اگر میخواهی خودت را پیشوا قرار دهی نزد دیگران اول خودت را تعلیم کن و هدایت مردم را قبل از زبان با عمل بگو.
حاج آقا اردبیلی گفتند که ما از یک جوان 20-25 ساله می خواهیم که در قالب یک پیرمرد 70 ساله خود را نشان دهد.
از پیامبر روایت داریم که مسابقات تیراندازی و اسب سواری می گذاشتند تا جوانان را جذب کنند.
اگر در قالب نصیحت باشد و اینکه حالا ما تجاربی داریم که شما باید از آنها استفاده کنید جواب نمیدهد.
بارز بودن بعضی از مسائل که روحانیون با آن درگیرند باعث جلب افراد میشود.
شهید صفوی دان 1 یا دو کنگ فو داشت ولی کسی نمیداند یا خیلی از روحانیون که کارهای دیگری نیز انجام میدهند.
روحانیان زیادی خوشنویس- مسلط به کامپیوتر – مسلط به چند زبان خارجی- هستند.
وحدت حوزه و دانشگاه – تأکید مقام معظم رهبری – از طرف دانشگاه ورود روحانی به دانشگاه سد میشود.
رد و بدل شدن اطلاعات بین حوز ه و دانشگاه در جذب جوانان کمک میکند.
مقام معظم رهبری هفتهای سه بار کوهنوردی دارند.
جای خالی روحانیون در تئائر و موسیقی و ورزش و کوهنوری با تقاضای خودم به چند مدرسه اعزام شدم.
در اردوهای و مسافرت ها با بچهها حالت دوستی ایجاد شده بود بعضی از آنها از کلاس خود و غیبت میکردند و پای مباحث من میآمدند.
بعضی از بچهها مشکلات خانوادگی را با من در میان میگذاشتند از پدر و مادر و برادر و خواهرشان میگفتند.
در رشتههای نمایشی تخصص دارم با لباس برایشان داستان انبیاء و اولیاء را بازی میکردم.
از معلم اجازه می گرفتم و وسط کلاس می رفتم و با بچه ها صحبت و گفت و شنود می کردم.
در یکسال با ایماء و اشاره (علم الهدی) جزء 30 قرآن را حفظ کردیم.
رابط روحانی و جوان را چه چیزهایی به چالش میکشد: درونی (تکبر و غرور- بداخلاقی – عدم ارتباط صحیح با جوان) بیرونی (تبلیغات ماهوارهای ) جوان فکر میکند روحانی یک موجود اضافی است که حقش را خورده که در نهایت نمی تواند با او ارتباطی برقرار کند بعضی مواقع تنزل شخصیت و بعضی مواقع خود بزرگبینی باعث ایجاد می شود.
در سازمان تبلغیات آب و فاضلاب تهران مامور بودم سریع خواند نماز (یکربع) جوانان بعضی مواقع بدون وضو به نماز می ایستند ولی من تأییدشان میکردم.
شعر و سرود و فوتبال و شنا با آنها بودم/ در اتوبوس موقع شعرخوانی و شلوغ بودن با آنها همره بودم.
در مسائل فقهی اصلاً فشار نمی آورم و گیر نمیدادم.
در موقع وضو میایستادم تا همه وضو بگیرند بعد می رفتیم.
بعد از جلب اعتماد متوجه شدم دو نفر از بچهها مسائل خانوادگی داشتند.
یکی از بچهها اختلاف پدر و مادرش افسرده شده بود که با دعوت از من به آنجا رفتم و پدر و مادر را وادار به اعتراف به اشتباهات کردم که مشکلاتشان حل شد.
با همه بچهها ارتباط تلفنی دارم.
بچهها یا توت یا انار هستند.
توت: با یک ترکه می ریزند زمین.
انار: باید از درخت بالا رفت و با سختی آنرا چید روحانیان حرف جدید ندارند باید فقه را با روشهای جدید به خورد جوان دهد.
فقه اجتماعی مردم و روحانی جذبه ندارند و بین شان خلاء ایجاد شده کار و گفتار مردم را نباید سرکوب کرد.
در مورد اظهار نظرهایشان در مسائل اجتماعی و سیاسی همراهیشان میکنم.
پارسال ماشین سوار شدم که ترانه گذاشته بود که خواننده زن دارد.
- آقا اگر می شود کمش کن.
- مرد بعد از عذرخواهی آنرا خاموش کرد.
کمی باید با افراد همنوا و همراه شد بعد او را دعوت به دین کرد.
برادر و دوستانش خانه مجردی گرفتهاند.
سی دی می بیننند آنرا سرکوب نکردم بلکه برایشان سی دی مداحی میبردم که کم کم تأثیر گذاشت.
کسبه محل را با فت و آمد و چای خوردن جذب مسجد کردم.
جذب افرادی که دین ندارند راحت تر از افرادی است که دین داشتهاند و بعد منفک شدهاند.
پیش نمازی که خلاف میکند افراد را از تمام روحانیون میبرد.
تقی نامی بودکه اختلال روانی داشت که من حتی او را جذب نماز کردم: چون کثیف بود همه از او دوری می کردند ولی من اجازه دادم به من نزدیک شود و همین باعث شد من نزدیکت شود و اعتماد کند و در نهایت دوست شود.
به روستای گلزرد بروجرد هستم و دیپلم ماشین آلات کشاورزی دارم.
دو نفر از برادران ام روحانی هستند.
و هر 4-5 ماه یکبار به روستای روم که با اهالی آنجا نیز را معبد خوبی دارم.
می خواستم به هیئت بروم و چون دیرم شده بود اجباراً موتور گرفتم.
در راه راننده موتور که جوانی بود در مورد چگونگی صیغه کردن زن از من سوال کرد.
از او پرسیدم مجرد است که جواب داد خیر زن و بچه دارد.
با این حال کار او را تقبیه نکردم و تنها به جواب دادنش بسنده کردم .
طوریکه اعتمادش جلب شد که در مورد مسائل جنسیاش با همسرش نیز سؤالاتی کرد.
با اینکه می توانستم بخاطر وقیح بودن سؤالاتش او را نفی کنم جواب سؤالاتش را دادم.
جوان که غریبه بود و مرا نمی شناخت وقتی متوجه شد پیش نماز مسجدی هستم از فردا در نماز جماعت شرکت میکرد.
در ادامهدوستیمان او را از گرفتن زن صیغهای بر حذر داشتم که قبول کرد و بیشتر به قوام بخشیدن روابط خود با همسرش تشویق نمودم و او نیز همین کار را کرد.
سرهنگ حسن شریعتی معاون هماهنگ کننده ع.
س دانشکده (آموزش) کلیه پرسنل کادر وظیفه و دانشجو تحت پوشش این معاونت هستند.
مکتبی: آموزش نماز- اصول عقاید- احکام – اخلاق سیاسی: مسائل روز ساسی کشور و جهان اگر بنیه عقیدتی انسان قوی باشد در اعتقادات خودش محکم باشد وظایف خود را با اعتقاد و ایمان قلبی انجام میدهد.
وظایف عقیدتی را اگر در قسمتهای آموزش بدست خود بگیرند میتوان عقیدتی را حذف کرد.
محل خدمت 1- بندر بوشهر 2- گلیان هشت پر توالش (تالش) 3- تهران (مدیریت عملیات کامپیوتر مرکز) 4- دانشگاه سال 60-61 دانشجوی دانشگاه امام علی نیرو زمینی ارتش بعد از کلاس یکی از همکلاسیهای پرسید که چکار کنم مثل تو قرآن بخوانم همین سؤال را از هشام پرسیدند که چکار کنم مثل تو بشوم گفته - تو اگر فکر کنی مثل من می شوی هیچکس نمی شوی چون من میخواستم امام صادق شوم این شدم.
من هم به او گفتم اگر بخواهی مثل من شوی هیچکس نمی شوی چون من میخواستم عبدالباسط شوم.
قرآن دو زبان دارد.
1- احساس (دل میبرد) 2- استدلال (معنی و دلایلی که میبیند) داستان فیض راهزن که آیه آیا وقت آن نرسیده که خودت را درست کنید؟
را شنید و توبه میکند.
از عبدالباسطی سوال کردن که آیا بر اثر خواندن تو تبلیغ شده تا دیگران به راه بیایند.
گفت مرا دعوت کرده بودند یکی از مساجد واشنگتن قرآن بخوانم سوره مریم را انتخاب کردم مسجد شیک و زیبا بود ولی تعداد اندکی دور آن نشسته بودند.
بهانه تعداد کم را نیاوردم و شروع به خواندن کردم - در حال خودم بودم.
اواخر که بخودم آم دیدم مسجد پر از جمعیت شده ازدهام آنقدر زیاد شده بود که در فاصله دو متری من زنجیره انسانی درست کردهاند و بیرون شلوغ شده بود و پلیس خیابانها را بسته بود بعد از اتمام مجلس چند نفر آمدند مسلمان شوند چون میگفتند اگر ظاهر آن اینست پس داخل آن چیست؟
برایشان اسامی مریم و احمد و مجرد و غیره انتخاب کردم و مسلمان شدند.
هر فصل مقتضیات خودش را دارد.
اولین وظیفه روحانی بعنوان مبلغ شرایط عمومی (برای هر مسئولی در هر قسمتی که مخاطب دارد) 1- مقتضیات و شرایط زمان و مکان را بشناسد.
2- روحیات مخاطبین را بشناسد (مانند پزشک که باید درد بیمار را تشخیص دهد) شرایط خصوصی 1- خودش آشنا به احکام باشد باید اسلام شناس باشد و به مسائل دین آگاهی داشته باشد.
2- شیوه ابلاغ را بشناسد (مشکل محتوایی ندارد مشکل شیوه پیام رسانی دارد) 3- خودش اهل عمل باشد و قبل از دیگران به مسائل اهمیت دهد.
4- در گفته اش تضاد نباشد اگر هم باشد یک تبصره باشد تا توجیه کند.
5- در ابلاغ متواضع باشد.
6- احساسات شنونده را تحریک نکنیم در جهت منفی تا او موضع گیری کند.
7- در یک جمع خود را برتر نبینیم بلکه دیگران او را برتر ببینند.
8- سعی کنند مسائل را غیر مستقیم به افراد القاء کنند.
9- نسبت به مقدسات فرد توهین نکنیم تا او موضع بگیرد.
مردم را به راه حق دعوت کنید نه با زبان بلکه با عمل دو صد گفته چون نیم کردار نیست هم در مقابل عالمان و هم کسانی که از شما علم فرا می گیرند متواضع باشیم.
بعضی از شرایط یافتنی است و نه داشتنی.
در محیط نظامی وظیفه : هر کدام دارای فرهنگ های مختلف هستند (تضاد فرهنگها) افسر: فرمانده پاسگاه مرزی سروان است یا بومی هستند یا غیر بومی مبلغ اعزام می شود باید خوراک هر دسته را آماده کند.
کباب برگ غذای خوبی است ولی نمی توان به بچه شیرخوار داد هر سخن جایی دارد و باید به اندازه فهم شنونده باشد.
طفل را گر نان دهی جای شیر طفل مسکین را از آن نان مرده گیر باید زیست خودش از آنها پایین تر باشد باید دارای حلم و بردباری هم باشند ممکن است فحش بشنود نبایدتوقعی داشته باشد (تلویزیون ، اتاق و …) از چیزی پرهیز نداشته باشد.
اگر سربازان گودالی می کنند باید بلند شود و کمک کند.
مبلغ باید سنگ صبور آنها باشد.
نباید مفتش دیگران باشد.
در شداید و سختی ها خودش طلایه دار باشد.
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید گل طاقت بین در و دیوار ندارد سر و جانم فدای امام حسین به شرط اینکه رگ نبرند.
روحانی نباید زیاد نزدیک شود نزدیک شدن به افراد باعث ظهور نفاق می شود.
حریم باید حفظ شود نباید احساس شود روحانی دلقک است نباید طوری باشد که هدف وسیله را توجیه کنید باید از راه درست حرکت کرد.
نزد حضرت علی که بودیم چنان هیبتی داشت حضرت تا آغاز سخن نمیکرد ما سخنی نمی گفتیم و وقتی بین ما بود مثل یکی از ما بود.
باید فضا را کاملاً بشناسیم – یکنفر با یک تمجید جذب می شود.
گاهی باید اخم کرد.
گاهی اثر اخم با یک لبخند یکی است و اگر جایش عوض شود نتیجه عکس می شود.
در اردوگاه اقدسیه که بودم یک سر و صدایی شنیدم.
بیرون که رفتم دیدم یکی از فرماندهان گروهان به شدت عصبانی شده و داغ کرد ه – موضوعش یادم نیست که به چه خاطر داد و بیداد می کرد ولی مشخص بود که از شدت عصبانیت نزدیک است سنکوب کند – ) متوجه شدم ممکن است کار دست خودش بدهد که عواقب برای خودش و نیرو داشته باشد.
برای همین جلو رفتم او را در آغوش کشیدم و بوسیدمش.
نوازش اش کردم دست او را گرفتم و به وضوخانه بردم وضو گرفتیم و برای نماز جماعت ظهر و عصر به نمازخانه بردمش.
نماز که تمام شد همراه خودم به خانه مان بردشم سید بود و جوشی.
کمر درد داشت ماساژش دادم آرام که شد کمی نصیحتش کردم و سر به سرش گذاشتم که زن بگیرد.
برایش گل گاو زبان دم کردم و به او دادم و اعصابش تسکین یافت.
می خواست برود که نگذاشتم شب نگهش داشتم.
صبح شاداب و سرو حال بلند شد و سر کار رفتیم مدتی بعد زن گرفت و الان نیز دو تا بچه دارد.
هر وقت مرا می بیند دعایم می کند که اگر آنروز بدادش نرسیده بودم معلوم نبود چه کاری دست خودش می داد.