موضوع و طرح مساله علمی:
بررسی میزان توجه جوانان به نقش وحضور امام زمان (عج) در زندگی روزمره
تعریف موضوع و بیان مسئله:
پیامبر (ص) فرموده اند: «مردم تازمانی که امر به معروف و نهی از منکر نمایند، خیر و خوبی از آن ها زائل نمی شود.»
حال چه معروفی بالاتر از تعجیل درظهور امام عصر (عج) و آمادگی جهت استقبال از آن حضرت و چه منکری بدتر از فراموش و غفلت از امام زمان (عج) که این خود منشا تمام منکرات است.
مساله ای که در اینجا مطرح است این می باشد که:
1- آیا معرفت صحیح نسبت به امام (عج) و جایگاه وی می تواند در توجه ی بیشتر جوانان به حضور امام موثر باشد؟
2- آیا درک صحیح از مقوله انتظار و شخص منتظر در توجه به امام موثر است؟
علت و اهداف انجام تحقیق
جمعه ها یکی پس از دیگری می آیند و می روند، باز هم غروب جمعه ای دیگر از راه می رسد و هنوز مسافری در راه...
چقدر ما بی انصافیم نمی دانم، انتخاب موضوع این تحقیق هم نیاز به تشریح علت دارد!
پس از شما می پرسم، اگر امام واقعا هست و جهت و محبت خداست، آیا نباید او را بشناسیم؟
آیا نباید به او اظهار محبتی کنیم و با او همراهی نماییم.
با او حرف بزنیم و با او ارتباط روحی معنوی برقرار کنیم؟!
و ضرورت شناخت امام چیست؟
طبق آیه شریفه «اطیعوا....
و اطیعوا الرسول و اومی الامرمنکم»
اطاعت از خدا، رسول و لومی الامر واجب است و منظور از اولی الامر در این آیه بر اساس حدیث نبوی حضرت علی (ع) و فرزندان اویند.
به راحتی می توان دریافت که شناخت امام زمان یک تکلیف واجب است چرا که شناخت مقدمه اطاعت است همچنین از این حدیث پیامبر (ص) که فرموده اند «هر کس امام زمان (ع) خود را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است» نیز می توان به ضرورت شناخت حضرت پی برد.
و البته شناختن درجات و مراتبی دارد، در مورد امام (عج) هم اولین قدم و حداقل شناخت این هست که شخص او را بشناسیم که کدام فرد است.
اما از این حدقال شناخت که بگذریم، هر چه بیشتر در مورد امام خود بدانیم، خیر و سعادت و رستگاری نزدیک تر می شویم و بهره مندی ما از برکات وجودی ایشان بیشتر می گردد.
بصورت کلی هدف خود را از ارائه این تحقیق می توانیم دستیابی به شناخت هر چه بیشتر و عمیق تر از امام بیان نماییم و نیز بسط فرهنگ مهدویت که این رسالت، رسالتی همگانی است.
در جهان کنونی یکی از مهمترین دغدغه های بشر رسیدن به آرامش حیات و راحت ممات است که در پرتو قرآن بتواند به اعتدال فکری،عقیدتی و روحی برسد.
در تعالیم انسان ساز و تکامل گرای اسلام و مذهب تشیع این مهم محقق نمی گردد مگر با وصال به سرچشمه الامیزان الهی و تقرب به امامان معصوم (ص) و معرفت و شناخت آن بزرگواران که به یقین تنها راه رسیدن به کمالات تلقی می شود.
«اللهم عرفتی جهتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللتا عن دینی» و حال شیعیان و پیروان ائمه ی معصومین (ع) به امید و اشتیاق به دولت کریمه که موجب عزت و سرافرازی اسلام و مسلمین گردد به انتظار موعود نشسته که فرموده اند «افضل الاعمال امتی انتظار الفرج» فرضیه سازی: بی توجهی به حضور امام زمان (عج) در جامعه، به دلیل این است که امام از نظر ها پنهان هستند.
بین عاشورا و انتظار، امام حسین (ع) و حضرت مهدی (عج) رابطه ای وجود دارد.
توجه به حضور امام زمان (عج) و مدد جویی از حضرت در موفقیت های شخصی جوانان موثر است.
خصوصیات دوران جوانی باعث می شود که فرد بهتر بتواند با امام زمان آشنا شود.
ضرورت شناخت امام و آشنایی با فرهنگ انتظار باعث افزایش توجه به امام زمان و (عج) می شود.
ملاقات حضوری با امام نقش امام را در زندگی موثر تر می سازد.
فرضیه صفر آماری بین تعداد فرزندان خانواده و توجه به جوانان به حضور امام زمان (عج) رابطه ای وجود ندارد.
تعریف مفاهیم و واژه ها: الشباب: ریشه «شب» است و الشین و الباء اصل واحدی است که دلالت بر نمو و رشد چیزی همراه با قوت و حرارتی که موجب آن رشد است، دارد.
الشباب: مرد جوان، جمع آن الشان، الشباب است.
الشابه: زن جوان، جمع آن، الشواب است.
الشبیه، معنای خلاف پیری را دارد و به معنای دوران جوانی است و البته الشباب هم به معنای دوران جوانی است.
الفتی: ریشه آن الفاد و التاء و الحرف المعتل است که دلالت بر طراوت و شادابی و نیکویی می کند.
الفتی: مرد جوان وجمع آن فتیه و فتیان است.
الفتیه: زن جوان، همچنین الفتاء، زن جوان و جمع آن فتاه و فتیات است.
الحدث: به معنای جوان است.
الغلوم: به لغت عربی غلام، معنای نوجوان می باشد.
ذریه: اسمی است ثلاثی که شامل نسل انسان می شود که پسر و دختر مانند فرزندان فرزندان الی آخر تجافی: از مثالی استفاده کنم تا معنای «انتظاری روشنتر شود، در نماز انساله ای فقهی داریم به نام رکوع، به امام جماعت اقتدا می کند و هنگامی که امام جماعت پس از رکعت دوم برای تشهد نشست، وظیفه فردی که در رکعت دوم به اقتدا کرده بود، این است که نیم خیز بنشیند، و پس از اینکه تشهد امام جماعت تمامشد با او برخیزد، عرب از این حالت نیم خیز نشستن با نام و تعبیر « تجافی» یاری می کند یعنی «خالی کردن بدن از زمین» دکترین مهدویت مراد از دکترین مهدویت، آموزه ای اعتقادی، جهانی و بر محور مهدویت است که تفسیری راهبردی از عرصه های اساسی حیات بشری ارائه می دهد و در نگرش، انگیزش و کنش انسان ها و ساحت های مختلف زندگی اجتماعی آنها، تحولی بنیادین ایجاد می کند.
دکترین مهدویت، یعنی نگرش به مقوله مهدویت به عنوان یک آموزه جامع و فراگیر و یک موضوع راهبردی و استراتژیک طبق پژوهش های مذکور در دائره المعارف دین و بیش تر فرهنگ های لغت، دو معنا برای کلمه دکترین بر شمرده شده است معنای نخست آن: تصدیق نمودن یا اعتقاد داشتن به یک حقیقت و معنای دوم آن آموزه و مترادف با کلماتی همچون tenet مکفر: از کفر و تکفیر گرفته شده، اسم مفعول از باب تفعیل و به معنای (کفران شده) و یا (پوشیده شده) است.
مکفر در اصطلاح به کسی اطلاق می شود که از او قدر دانی نشود و نعمت وجودش مورد کفران واقع شده باشد.
انتخاب روش تحقیق: در این تحقیق ما از دو نوع روش تحقیق بهره گرفته ایم: روش توصیفی روش علی که در روش توصیفی به بیان و توصیف عینی وقایع و حوادث که در ارتباط با حضرت بوده می پردازیم و همچنین کسانی که با امام ارتباط داشته اند و بهره هایی که از این ارتباط برده اند و در روش علی نیز به بیان علت ها و چگونگی نقش امام در زندگی روزمره خواهیم پرداخت.
مشکلات و موانع تحقیق این مشکلات و موانع عبارتند از: زمان بسیار زیادی برای جمع آوری اطلاعات، طبقه بندی و تجزیه و تحلیل آنها مورد نیاز بود که متاسفانه به دلیل تقارن با یکی از مشکلترین ترم های تحصیلی فشار بسیاری را متحمل شدیم.
به دلیل اینکه توزیع پرسشنامه ها همزان با تعطیلی ترم دانشجویان شد با مشکلات عدیده ای در توزیع پرسش نامه ها رو برو گشتیم.
پایان نامه ها و کارهای تحقیقاتی مبسوط و در این مورد بسیار اندک و در صورت وجود بسیار غیر قابل دسترس بود.
عدم دسترسی کافی به اساتید که در این زمینه صاحبنظر بود و مد نظر ما هم باشند.
تمامی مشکلات بالا را می توان در یک عبارت کمبود زمان کافی خلاصه نمود که وقت و انرژی زیاد را از ما گرفت.
جوانی فصل شور انگیز زندگی و مظهر نشاط و سازندگی است.
روح لطیف و قلب ظریف جوان جلوه زیبای آفرینش و صحیفه مفای هستی است.
شور زندگی و آهنگ سازندگی در نگاه روشن و امیدوار جوان متجلی است.
اگر شور و احساس جوانی با شعور عمیق دینی و سلاح توانایی ایمان الهی تجهیز شود، سعادت نسل جوان و سلامت جامعه تضمین خواهد شد.
بیان واژه جوان «جوان یعنی برنا، هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد مقابل پیر» در لغت عربی «الشاب» و «الفتی» و «الحدث» به معنای جوان و «الشبیه» و «الشباب» و «الفتاء» و «الحداثه» به معنای ؟
جوانی میباشد.
تعریف جوان از دیدگاه علم روانشناسی جوانی، مدخل زندگی بزرگسالی است، مرحله ای است که دیگر نشانی از صفات کودکی نمیباشد و فرداز نظر شکل ظاهر همچون بزرگسالان میباشد و سعی دارد که به کسب موقعیت اجتماعی بزرگسالی نیز دست یابد.
در حقیقت پس از سپری شدن تحولات بلوغ، در طول نوجوانی، ایام جوانی فرا میرسد و جوانان به میط وسیع جامعه قدم میگذارند و میخواهند که فردی مفید و فعال بوده و مورد پذیرش جامعه قرار بگیرند لذا درصد کسب شخصیت اجتماعی لازم بر میآیند.
بیان واژه جوانی در قرآن و روایات در قرآن مشتقات «فقی» «فقیه» به کار رفته همچنین «غلامین» ولتی شباب و مشتقات آن در قرآن نیامده است.
در احادیث «شاب»، «شباب» و «شبیه» به کار رفته و همچنین «فتی» و مشتقات آن و «حدیث» و الاحداث» هم در روایت آمده است.
جوان در اصطلاح قرآن روایتی در ذیل تفسیر آیه شریه «اذا اوی الفیته الی الکهف فقالو اربتناء اتنا من لدنک رحمه و هی لنا من امرنا رشدا، آمده است که بدین قرار است.
از سیمان بن جعفر النهری، روایت شده است از امام صادق (ع) که امام از ایشان سواد فرموه که مقصود از فتی کیست و ایشان پاسخ داده که فدایتان گردم در نزد ما فتی یعنی جوان «الشباب» و امام صادق (ع) به ایشان فرموده مگر نمیدانی که اصحاب کهف همگی نشان کامل مردانی بودن و مع ذلک خدای تعالی ایشان را جوانان نامیده است.
به سبب ایمانشان ای سلیمان کسی که ایمان به خدا آورده و پرهیزگاری و تقوی پیشه ساز پس او «فتی» است.
بنابراین میتوان گفت: منطق دین به کسی که ایمان و تقوی داشته باشد جوان گفته میشود.
سنین جوانی در مطالعات روان شناسی مطرح میگردد که نوجوانی و جوانی مفاهیمینسبی هستند و بنا بر افراد و جوامع متفاوت میباشند با این وجود شروع نوجوانی را که همراه با بلوغ جنسی است تبا قاطعیت بیشتری بیان میکنند و به طور میانگین آغاز آنرا از 12 سالگی تعیین میکنند.
جوانی دوره انسجام هویت و مدخل زندگی بزرگسالی است.
نوجوانی که دوران بلوغ را سپری میکنند به دنیای جوانی میپیوندند.
به گونه ای بحران هویت به اسنجام هویت رسیده رشد و تکامل بدنی دوران بلوغ به حد کامل خود میرسد توانایی های شناختی در رشد اجتماعی از حالت های ساده به کفیفت برتر رسیده و با آغاز نقش آفرینی های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … دوران جوانی آغاز میگردد.
و اذا بلغ الد طفال منکم الحلم فلیستئذ نواکما استئذن الذین من قلبهم بنا به این نوجوانی از این زمان شروع میشود و سپس انسان به مرحله جوانی میرسد که به تعبیر قرآن مرحله بلوغ اشد است.
و اما ؟
پایان این دوره در قرآن اشاره به رسیدن به سن چهل سالگی شده است.
ارزش دوران جوانی از دیدگاه قرآن بدینگونه سطوح میشود که جوانی منزل قوت و نیرومند زندگی دنیاست.
و از دو طرف محفون به ضعف و ناتوانی است از طرفی منفعت ایام کودکی و از طرف دیگر ناتوانی دوران پیری.
پیامبر گرامیمیفرماید: در روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمیدارد مگر اینکه 5 چیز از او سوال شود از عمرش که چگونه سپری کرده است و از دوران جوانیش که چگونه تمام کرده است از ثروتش که از کجا به دست آمده است و در چه راهی مصرف کرده و از علمش که در چه راهی به کار برده است.
از این روایات به خوبی استفاده میشود که دین مبین اسلام تا چه پایه با جوانی ارزش آن توجه مخصوصی دارد این سرمایه در پیشگاه الهی به اندازه ای مهم است که روز حساب از صاحب سوال میشود که چگونه آن را صرف کرده است.
اهمیت استفاده از دوران جوانی علاوه بر پی بردن به ارزش دوران جواین استفاده و بهره برداری از این فرصت نیز مورد توجه اولیای اسلام است.
اما علی (ع) میفرمایند: « باید در شبایک قبل مک و ضحتک قبل ستمعک» از جوانیت قبل از فرا رسیدن پیری بهره برداری کن همچنین از سلامت و توانمندی قبل از ناتوانی و ضعف پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «ان الله تعالی ملکا ینزل فی کل لیله فیناری یا ابناء العشرین جدوا و اجتهدوا» بدرستی که خداوند متعال فرشتگانی دارد که هر شب نزول میکنند و ندا میدهند ای جوانان بیست ساله کوشش و جدیت کنید و برای نیل به کمالات انسانی مجهاهده نمایید.
نفوذ اسلام در نسل جوان پیامبر اسلام میفرماید: «اوصیکم بالشبان خیرا فانهم ارق افئده.
ان الله بعثنی بشیرا و نذیرا مخالفتی الشبان و خالفتی الشیوخ ثم قرا خطال علیهم الا موفقست قلوبهم» به شما درباره نوجوانان و جوانان به نیکی سفارش میکنم که آنها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیر تر دارند خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم .و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند.
لوی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند، سپس به آیه ای از قرآن اشاره کرد و درباره مردم کهنسال که مدت زندگی آنها به درازا کشیده و دچار قساوت سخت دلی شده اند سخن گفت: پیامبر گرانقدر اسلام که ابتدای بعثت برای آن که از شر مشرکین و بت پرستان مصون باشند، سه سال مردم را به طرز پنهانی به اسلام دعوت میکردند.
در مدت دعوت پنهانی فقط چهل نفر از زن و مرد به آیین مقدس اسلام گرویدند که اکثریت قریب به اتفاق آنها کودکان و نوبالغان و جوانان بودند و سنشان بین ده تا بیست و پنج سال بود».
فطرتهای پاک و جوانهای بیدار جوانان، سخنان حضرت را موافق طبع فضیلت دوست خود مییافت و مجذوب مقام عالیه اسلام میشوند.
و هسته مرکز اسلام را گروهی از جوانان تشکیل دادند و پیامبر اکرم (ص) همواره جوانان را حمایت کرده و دوباره آنان با پیروان خود به نیکی سفارش مینمودند مخصوصا اصحابی که برای سفرهای تبلیغی میرفتند به طور کلی نسل جوان و نو بالغ اکثریت گروندگان به دین مبین اسلام بوده اند و نماینده سخنگوی آنان جعفر بن ابی طالب در محضر پادشاه حبشه با بیان قضاوتهای عاقلانه و حرفهای منطقی و تکیه بر وجدان فکری و اخلاقی پادشاه حبشه را به حقانیت دعوت اسلام معترف گردانید.
و این خود نشان این است که جوانان استدلالهای درست و منطقی را میپذیرند و عقل سلیم و شکوفائی آنان اگر با سخنان صحیح و جوابهای درست و محکم قانع گردد و احکام و دستورات اگر با فطرت و وجودان خدایی آنان مانوس و همسو باشد آن شریعت را میپذیرند و هرگز از آنان دست بر نخواهند داشت.
دوران بلوغ و جوانی دوران بروز احساسات مذهبی و شکفته شدن تمایلات ایمانی و اخلاقی است و جوانان به طبع انسانی خود در جستجوی حق هستند و در راه پی بردن به حقیقت سعی و تلاش میکنند تا تمایل فطری خود را با شناخت و معرفت ارضاء نمایند.
در همین راستا روایتی از امام صادق (ع) میباشد که تاکید بر تسریع آموزش احادیث و احکام اسلامیبه نوجوانان نموده است.
اما صادق (ع): «با دروا اداثکم با لحدیث قبل ان تسبقکم الیهم المر حبئه» در سخن گفتن با جوانانتان «در مورد موضوعات دینی» ترسیع نمایید قبل از آنکه مرجئه «گروهی که در آن عصر ازابا حیون بودند و از انجام تکالیف شرعی شانه خالی میکردند» بر شما پیشی بگیرند و سخنان نادرست خویش را در ضمیر پاک آنان چا میدهند و گمراهشان سازند.
نمونه قرآنی گرایش جوان به دعوت توحیدی در قرآن، خداوند متعال گروهی از نوجوانان و جوانان را معرفی میکند که دعوت حق و راه توحید را لبیک گفتند در حالیکه در شرایط بسیار سخت اجتماعی قرار داشتند.
«فما امن لموسی الا ذرله من قومه علی خوف من فرعون و ملایهم ان یفتنهم ...» پس به موسی ایمان نیاورد مگر زریه ای از قومش آنهم با ترس از فرعون و لشکرش که مبادا غذابشان کنند نمونه ارائه شده در قرآن با توجه و دقت انسانها را به این نکته معطوف میکند که در سنین نوجوانی و جوانی بالاترین درجه پذیرش دعوت حق وجود دارد- حتی در شرایط بسیار سخت اجتماعی- و بهره برداری از این صفت باید مورد توجه والدین و مربیان امور پرورشی و آموزشی قرار بگیرند و با استفاده از این موقعیت راههای سعادت و تعالی را در برابر آینده سازان بگشایند.
جوانان در قرآن قرآن مجید به داستان بعضی از پیامبران الهی اشاره کرده که در دوران جوانی به آزمایش های بزرگ الهی امتحان شده اند که سبب عبرت و پند آموزی، ما میگردند در قرآن به داستان حضرت ابراهیم و دعوت نمرود به یکتا پرستی، حضرت اسماعیل و آمادگی او برای قربانی شدن در راه رضای حق تعالی و حضرت یوسف و شیفته شدن زلیخا زن عزیز مصر و شعله ورشدنش در آتش عشق یوسف و سر بلند آمدن آن جوان پاک و زیبا از آن امتحان سخت و حضرت موسی دختران شعیب و همچنین لفیاح لقمان حکیم به فرزند جوانش اشاره شده است.
جوانان و قرآن کریم قال الصادق (ع) ین قرا القرآن و هوشاب مومن و اختلط القرآن بلمه و دمه ...
هر که قرآن بخواند و در حالی که جوان مومن باشد، قرآن با گوشت و خونش آغشته شود و خدای عزوجل او را با سفیران بزرگوار و نیکو رفتارش همراه کند و قرآن او را در روز قیامت از آتش دوزخ نگه دارد.
عبادت در جوانی رسول اکرم (ص) میفرمایند: «ان الله تعالی یباهی بالشاب العابد الملائکه یقول: انظر و الی عبدی ترک شهوته من اجلی» به راستی که خدای تعالی به وسیله جوان عابد به فرشتگان خود مباهات کند و گوید: به بنده من بنگرید که شهوت خود را به خاط من ترک و رها کرده در روایت دیگری که رسول اکرم (ص) میخواهیم برتری و فضیلت جوان عابدی که در کودکی عبادت کرده و پیری ؟
که پس از سالمندی عبادت کرده همانند فضیلت پیامبران مرسل است بر دیگر مردم.
در روایتی دیگر آن حضرت میفرمایند: هیچ جوانی نیست که دنیا و سرگرمیهای آن را به خاطر خدا رها کند و جوانی خود را در راه اطاعت خدا به پیروی رساند جز آن که خداوند پاداش هفتاد دو صدیق به او دهد.
چه زیبا و با شکوه است فصل جوانی و جوان عابدی که ذات باری تعالی به عبارت و نیایش او بر ملائکه الله مباهات نموده و طبق مفوره نبی خدا و حضرت دوست هفتاد دو صدیق به او میدهد.
پس از عزیز بیدا باش و به گفته پروین گهر دقت بدین خیرگی از دست مده آخر این در گرانمایه بهایی دارد.
بوته جوان حضرت علی (ع) فرموده اند: « التوبه حسن و هو من الشاب احسن...
«شش چیز نیکو است ولی از هر 6 نفر نیکوتر است، عدل نیکوست ولی از ناحیه ا؟
نیکوتر، صبر نیکوست و از فقرا نیکوتر، ورع نیکوست و از علما نیکوتر، بخشش نیکوست ولی از ثروتمندان نیکوتر، توبه نیکوست ولی از جوانان نیکوترف حیا نیکوست ولی از زنان نیکوتر است و جوانی که توبه ندارد و همانند رودخانه ای است که آب ندارد.
رسول اکرم (ص) فرموده اند: معا من شیء الی الله عزوجل من شاب نائب» هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از جوان توبه کار نیست.
ارزش و اهمیت دوران جوانی از دیدگاه قرآن از نظر قرآن مجموع فراز و نشیب دوران زندگی بشر در سه مرحله خلاصه میشود به کودکی، جوانی، پیری «الله الذی خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه ثم جعل من بعد قوه ضعفا و شیبه یخلق مایشا و هو العلم القدیر» خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید، سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قوت بخشید و باز بعد از قوت ضعف و پیری قرار داد او هر چه بخواهد میآفریند و اوست عالم و قادر.
ارزش دوران جوانی از دیدگاه قرآن بدینگونه مطرح شده که جوانی منزل قوت و نیرومندی زندگی دنیاست و از دو طرف محفوف به ضعف و ناتوانی است، از طرفی ضعف ایام کودکی و از طرف دیگر ناتوانی دوران پیری قال امیر المومنین علیه السلام: دشیئان لایعرف فضلها الا من فقدهمان الشاب و العافیه» امام علی (ع) فرموده اند: دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمیشناسد مگر کسی که آن دو را از دست داده باشد، یکی جوانی و دیگری تندرستی و عافیت است.
در این حدیث حضرت علی (ع) نعمت جوانی را در دین بزرگترین نعمت های الهی یعنی صت و سلامت آورده است و به اندازه ای آن را مجهول القدر دانسته که میفرماید تنها در موقع فقدان جوانی میتوان به ارزش پی برد.
«از دیدگاه حضرت علی (ع) انسان در جزیره ای به نام فرصت قرار گرفته که بین دو اقیانوس نیستی» گذشته و آینده قرار گرفته و باید قدر زمان را بداند.
دوران جوانی نیز نسبت به کودکی و پیری به تعبیر قرآن دوران قوتی است که بین دو دوران ضعف محصور است و فرصتی است که باید آن را غیبت شمرده و بهره برداری لازم را نمود.
پیامبر گرامیاسلام (ص) فرموده اند: «ان العبد لاتزول قد ماه یوم القیامه حتی سیال عن خمس خصال، عن عمره فیما افناده و عن شبا به فیما ابلاه و عن ماله من این اکتسبه و فیما انفقه و عن علمه معاذا عمل فیما علم» در روز قیامت بنده قدم بر نمیدارد مگر اینکه پنج چیز از او سوال میشود، از عمرش که چگونه سپری کرده و از دوران جوانیش که چگونه تمام کرده از ثروتش که از کجا آورده و در چه راهی مصرف کرده واز علمش که در چه راهی به کار برده است.
همچنین روایت شده که پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: «لا نزول قدما عبد یوم القیامه حتی سیئال عن اربع، عن عمره فیما افناه، و عن شابه فیما ابدوه و عن مالیه من این کسبه و فیما انفقه و عن جبنا اهل البیت» در روز قیامت بنده قدم بر نمیدارد تا اینکه از او سوال از چهار چیز شود.
از عمرش که چگونه سپری کرده از جوانیش که در چه راهی به پایان رسانده و از مالش که از کجا به دست آورده و در چه راهی خرج کرده واز محبتش به ما اهل البیت.
از این روایات به خوبی استفاده میشود که دین مبین اسلام تا چه پایه به چوانی و ارزش آن توجه مخصوصی دارد.
این سرمایه در پیشگاه الهی به اندازه ای مهم است که روز حساب از صاحبش سوال میشود که چگونه آن را صرف کرده است؟
پس برای ما به عنوان قشر جوان و به خصوص جوانان مسلمان شیعه جای بی تامل دارد تا هنوز فرصت باقی است پاسخی مناسب برای این سوال و فرآهم آوریم.
در مقدمه به این حدیث اشاره نمودیم که: « افضل الاعمال امتی انتظار الفرج» و نیز در روایات به این مساله اشاره شده که یاران اما عصر (عج) را جوانان تشکیل میدهند و میانسال و کهنسال در میانشان- جز به ندرت- پیدا نمیشود.
حضرت امیر مومنان (علیه السلام) فرموده است: «یاران مهدی علیه السلام جوانند و میانسال در میانشان نیست مگر به مثل سرمه چشم و نمک در غذا و نمک همیشه کمتر از غذاست- کنایه از آنکه پیران بسیار کم هستند.
همین دو مهم کافی است تا دریابیم زندگی خ0ود را بر چه اساسی برنامه ریزی نماییم و عمر خود را در چه راهی صرف کنیم.
لایق فیض حضورت نیم اما بگذار زندگی چند صباحی به خیالت بکنم شکر خدا، لازمه اخلاص در بندگی او پایه و اساس شکر خداوند این است که انسان، اخلاص در بندگی او داشته باشد و در هیچ شرایطی به خضوع در غیر پیشگاه خدا راضی نشود.
چنین کسی میتواند به مرتبه شکر پروردگار نائل شود.
در حقیقت، شکر، از اعتقاد عمیق به توحید بر میخیزد.
و هر مقدار این اعتقاد در انسان سست میباشد، کمتر شکر گذار خدا خواهد بود.
در قرآن کریم میخوانیم: و اشکروا لله ان کنتم ایاه تعبدون شکر کنید خدا را، اگر فقط او را بندگی میکنید.
یعنی: لازمه این که انسانی فقط خدا را عبادت کند، این است که او را شکر کند.«عبادت» منتهای خضوع و اطلاعت محض از معبود است.
نهایت خواری و تذلل در پیشگاه او، به خاطر خود او، نه به فرمان دیگری است.
شکر نیز بر خاسته از همین بندگی خالصانه است.
و هر قدر این اخلاص در بندگی ناقص باشد.
تحقق شکر هم ناقص میشود.
زیرا طبق بیان قرآن، لازمه بندگی کردن خدا، شکر گزاری از نعمت های او میباشد.
و اشکروا نعمته الله ان کنتم ایاه تعبدون شکر گزار نعمت خدا باشید، اگر فقط او را عبادت میکنید.
پس اخلاص در بندگی خدا- که حکمت آفرینش است- از شکر نسبت به نعمت های او بر میخیزد و به شکر گزاری بیشتر در پیشگاه او میانجامد.
رسیدن به مرز انسانیت به وسیه شکر پیامبر اسلام و اهل بیت گرامیایشان که مربیان توحید هستند- در ابتدای هر کاری لب به ثنای الهی گشوده و خدا را حمد نموده، و اهمیت و راه شکر گزاری او را به ما آموزش داده اند.
امام سجاد صحیفه سجادیه را با حمد و ستایش خدای یکتا آغاز نموده اند در عنوان اولین دعای صحیفه آمده است.
کان من دعائه- علیه السلام- اذا ابتدا بالدعاء بدا بالتحمید لله عزوجل و الثناء علیه.
همه این دعا درباره حمد و ستایش خداست.
از بیان نورانی و روشن اما سجاد میفهمیم که اگر خدای متعال، فهم و شناخت «حمد» خودش را به بندگان عطا نکرده بود، آنها از این نعمت بزرگ محروم میماندند.
پس این که انسان بفهمد و عقلش برسد که باید خدا را حمد کند، اکتسابی نیست و مانند همه معرف تهای دیگر، صنع خود خداست و اگر خدا باب حمد خودش را بر بندگانش نمیگشود تا آنها بفهمند که باید او را شکر کنند، این باب برای همیشه بسته میماند.
البته حمد کردن، فعل اختیاری ماست، ولی معرف حمدف صنع خداست.
و تا این معرفت برای ما حاصل نشود.
زمینه ای برای حمد اختیاری ما به وجود نمیآید.
دو نعمت بزرگ خداوند در ادامه دعا، امام سجاد دو نعمت بزرگ خدا را مطرح کرده و به خاطر آنها به درگاه الهی شکر میگزارد: الحمد الله علی ما عرفنا من نفسه و الهمنا من شکره خدا را حمد که خود را به ما شناسانده، و شکر خود را به ما الهام نموده است.
بدون شک، بزرگترین نعمت خدا بر بندگان، این است که خود را به آنها شناسانده است.
و پس از آن، نعمت «الهام شکر» به آنهاست اگر خدا معرفت حمد خود را به ما نداده بود و شکرش را به ما الهام نکرده بود، همین« معرفت خدا» را هم نعمت نمیدانستیم، و نمیفهمیدیم که خدای سبحان، چه لطفی به ما کرده و چه منتی بر ما نهاده، که معرفتش را به ما عطا کرده است.
و در نتیجه، شکر این نعمت بزرگ را به جا نمیآوریم.
بنابراین باید فهم و درک انسان به حدی برسد که معرف خدا را پیدا کند.
البته با تکلف و به صورت مصنوعی، نمیتوان به این معرفت حمد خدا را پیدا کند.
البته با تکلف و به صورت مصنوعی، نمیتوان به این معرفت دست یافت، بلکه این معرفت، میوه درخت وجود انسان است که ریشه اش همان فهم و عقل اوست، و ثمره این درختف ارزش قائل شدن برای شکر خدا میباشد.
کسی که معرفت حمد پروردگارش به او عطا شده، نعمت بودن نعمت را تشخیص میدهد، و به لطف الهی در مرتبه از انسانیت قرار میگیرد، چرا که دارای فهم و عقلی میشود که حیوان فاقد آن است ولی برای ولی نعمت خود ارزش قائل شده و شکر او را بر خود، لازم و واجب میشمارد.
امام علیه السلام نعمت مورد سوال خداوند از آن چا که شکر نعمت های الهی به حکم عقل و تایید نقل واجب است، هر انسان عاقلی خود را موظف به ادای شکر در مقابل ولی نعمت اصلی خویش یعنی خدای متعال میداند.
برای این که انسان بتواند در وادی شکر پروردگار قدم گذارد، در درجه اولی باید نعمت شناس باشد، یعنی بداند خداوند چه نعمت هایی را بر بندگانش ارزانی داشته است و از «نعمت» بودن آنها غافل نباشد.
البته نعمت های الهی، سراسر وجود مخلوقات را فرا گرفته است.
ولی خدای متعال، برخی از نعمت های خویش را نسبت به برخی دیگر، برتر داشته است و کوتاهی کردن از شکر آنها را به هیچ عنوان جایز نشمرده و تصری فرموده ک از انسان ها درباره آن سوال میفرماید.
لتسئلن یومئذ عن النعیم در آن روز (قیامت) از نعمت مورد سوال قرار میگیرد.
نعمتی که روز قیامت مورد پرسش پروردگار قرار میگیرد، به تصری مفسران معصوم قرآن، نعمت وجود اهل بیت است امیر المومنین علیه السلام در بیان این نعمت میفرمایند.
نحن النعیم ما نعمت هستیم.
و نیز امام صادق علیه السلام تصریح فرموده اند که: نحن اهل البیت النعیم الذی انعم الله بنا علی العباد...و هی النعمته التی لا تنقطع ما اهل بیت علیه السلام آن نعمتی است که خدا به سبب ما بندگان را نعمت داده است...
و این نعمتی است که منقطع نمیشود.
و سپس فرمودند: ...
و الله سائلهم عن حق النعیم الذی انعم به علیهم و هو النبی و عترته ....و خداوند از حق این نعمتی که به ایشان ارزانی داشته- یعنی پیامبر و عترت ایشان علیه اسلام از آنها سوال میکند.
آیا ما به این حقیقت که نعمت اما علیه السلام مورد سوال قرار میگیرد، توجه داریم، آیا برای این که خدای عزوجل ما را به امام زمان خود علیه السلام آشنا ساخته است، تا کنون سجده شکر به جا آورده ایم؟
آیا اصلا ایشان را به عنوان نعمت میشناسیم؟
اگر خدای ناکرده پاسخ ما به این پرسش ها منفی باشد، بیم آن میرود که مرتکب کفران نعمت شده باشیم.
انسان با کفران این نعمت عظمی- یعنی اهل بیت علیه السلام- استحاقق عقوبت پیدا میکند و در قیامت باید پاسخگوی پروردگار خویش باشد.
نتیجه این که امام علیه السلام نعمتی است که سعادت دنیا و آخرت همه انسان ها در گرو شکر نعمت ایشان است بنابراین باید در درجه اول ایشان را به عنوان بزرگترین نعمت خدا شناخته و سپس به مراحل مختلف شکر این نعمت اهتمام ورزیم و همواره به یاد داشته باشیم که وجود امام علیه السلام در حال عیبت یا ظهور، نعمتی است که مورد پرسش واقع میشود.
اینک به تبیین نعمت وجودی اما علیه السلام از «جهت تکوینی» و «جهت تشریعی» میپردازیم: الف- نعمت بود امام علیه السلام از جهت تکوینی اما غائب، نعمت باطنی «اصل وجود اما علیه السلام» نعمتی است که منقطع نمیشود.
پروردگار مهربان، «همواره» این نعمت را بدون هیچ گونه استحقاقی به آفریدگانش عطا فرموده و میفرمایدو البته این نعمت، گاهی به صورت آشکار و گاه پنهان نصیب بندگان میشود، ولی آشکار یا پنهان بودن آن، در نعمت بودنش اثر ندارد.
خداوند متعال در قرآن کریم به این مطلب توجه داده است: اشبع علیکم نعمه ظاهره و باطنه