دانلود مقاله زندگی امام علی ع

Word 336 KB 13733 100
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • زندگی امام
    علی بن ابیطالب به سرپرستی پسر عمویش پیامبر پرورش یافت و سپس شاگرد وی شد و اخلاق وروش او درباره زندگی و خلق فراگرفت و به ارث برد و این میراث در قلب و عقل او بطور یکسان نفوذ یافت .

    در برسی قرآن با بینش و نظر حکیمانه ای – که مغز اشیاء را جستجو می کند تا حقایق آنرا بدست آورد – دقت نمود و در زمان طولانی خلافت ابوبکر و عمر و عثمان فرصت یافت که به این بررسی عمیق و کامل بپردازد و ظاهر و باطن قرآن را به خوبی بداند و درک کند وزبان وقلب او بوسیله آن استوار گردد و با آن بهم آمیزد .



    اوصاف ظاهری امام
    کسانی که اوصاف ظاهری امام علی بن ابیطالب را نقل و تعریف کرده اند گفته اند : علی در وقتی که کامل مرد بود قامتی معتدل ومتناسب داشت که کمی کوتاه به نظر می رسید رنگ او سخت گندم گون بود .

    ریش سفید و بلندی داشت و چشمانی درشت و سیاه .

    زیبا صورت وگشاده روی کثیر التبسم بود باگردنی دراز مانند ابریق نقره فامم !.

    شانه های پهنی داشت واستخوان های آن مانند شیران بود .

    و دارای ساعد و بازوی چنان در هم فرو رفته که از یکدیگر پیدا نبودند .

    با پنجه های پهن و درشت وشکمی که کمی چاق به نظر می رسید !.

    عظله ساق پا کتف و منتهای آن باریک بود !.

    عظله بازوان نیز سطبر بود با انتهایی باریک .

    در راه رفتن شبیه پیامبر بود آنچنان که گویی پیامبر راه میرود و هنگامی که به میدان رومیکرد حالت دو و با شتاب می رفت و به هیچ چیزی اعتنا و توجه نمی کرد.


    از نظر نیروی بدنی و قوای جسمی طوری بود که باعث شگفتی همگان بود .

    و بسیار دیده شد که سوار قهرمانی را بدون کوچک ترین رنج و دشواری همانند کودک تازه متولد با دست بلند کرده و به زمین می کوبید .

    و بسا بازوی دلاوری را می گرفت و گویی که جانش را می گرفت !.

    بدان سان که که دیگر قدرت نفس کشیدن نداشت .

    و معروف است که با هیچ قهرمانی – به هراندازه که نیرومند و در جنگ آوری شهره بود – به مبارزه برنخاست مگر آنکه او را از پای درآورد .

    گاهی دری بزرگ را برمی داشت که قهرمانان از کندن و حرکت دادن آن عاجز و ناتوان بودند و آنرا با یک دست می گرفت و مانند سپری عادی سپرش قرار می داد .

    و سنگ بزرگ و سنگینی را با یک دست بلند می کرد که هرگز گروهی از مردان بطور دسته جمعی هم قادر به برداشتن آن نبود .

    دلاوری ها و قهرمانی های امام علی فقط منحصر به میدان های کارزار نیست بلکه او در روشن اندیشی پاکی وجدان سحر بیان عمق و کمال انسانیت شور و حرارت ایمان بلندی همت و فکر هواداری از رنج دیده ها و ستم کشیده ها در برابر خود کامگان و ستم پیشگان و فروتنی در مقابل درخشش هرگونه حقی نیز قهرمان بود .

    خصوصیات اخلاقی امام بسیار دشوار و ساختگی خواهد بود خصایل و اخلاق یک انسان – بویژه اگر بزرگ مردی باشد – جدا از هم بیان شود چه آن ها طوری به هم پیوسته و در هم موثر و تکمیل کننده یکدیگرند که ممکن است یکی سبب دیگری و دیگری نتیجه آن باشد و یا در انگیزه و نتیجه مرادف همدیگر باشند .

    روی این اصل بحث و بررسی ما یک تقسیم بندی نظری است که در تطبیق خارجی نمای واحدی را تشکیل می دهد و در سایه همین تقسیم نظری است که من میتوانم به استنتاج منطقی برسم استنتاجی که بطور عادی و طبیعی جریان دارد.

    والبته همه اینها بطور اشاره و اختصار خواهد بود و هدف نهایی ما آن است که شخصیت امام علی را از تمامی جنبه ها بشناسیم تا این شناخت و آشنایی به خصلت ها و اخلاق امام محوری باشد که بحث آینده ما به دور آن بچرخد .

    عبادت و پرستش امام: علی بن ابیطالب به پرهیزگاری وتقوا مشهور است که همین عامل بسیاری از کارهای او درباره شخص خود و نزدیکان و مردم است و به عقیده من پارسایی و تقوای علی چیزی از قماش پرستش و عبادت پارسایان دیگر نیست که ناشی از شرایط اوضاع یا هوای نفسانی باشد .

    عبادت در نظر علی پیگیری باتمام تقوا برای پیوند همه حلقه های عالم هستی است بطوری که می خواهد حتی زمین و آسمان رابه هم بپیوندد .

    و مفهومی است از مفاهیم جهاد در راه پیوند زندگی با هرگونه خیر و نیکی ...

    این عبادت در هر صورت چیزی است از روح سرکشی و عصیان بر ضد فساد و تباهی که علی میخواهد همه جانبه با آن بجنگد و قیامی است بر ضد نفاق و روح استثمار و کشتار به خاطر منافع گروه خاص از یک طرف و بر ضد خواری و فقر و بیچارگی و ضعف و همه صفات پستی که عصر مضطرب و پریشان او با آن متمایز بود ازطرف دیگر.

    این عبادت نمودار بزرگی از روح شهادت در راه چیزیست که علی آنرا عدالت می داند.

    آیا تقوای او از مقتضیات این ایمان نیست که خود از آن چنین سخن می گوید :" نشانه ایمان آن است که راستی را اگرچه به ضرر تو باشد به دروغ اگر چه به سود تو باشد ترجیح دهی"؟

    و آیا او خود شهید این راستی و درستی نگردید؟

    در صورتی که منافع زمانش در نادرستی و دروغ بود !

    ...

    علی در عبادت و تقوای خود نیز مانند سیاست و حکومتش اسلوبی خاص و روشی جدید داشت.

    عبادت علی آنچنان است که گویی شاعری مجذوب در مقابل وجود مطلق با دلی پاک و توجهی تام می ایستاد و هنگامی که زیبایی این هستی برای او کشف وروشن می شود این آیه زیبا را از خود می خواند که در آن دستور کاملی برای پارسایی آزادگان و عبادت بزرگان می بینیم :" گروهی خدا را به امیدی پرستش کردند و این عبادت سوداگران است.

    گروهی از روی ترس خدا را می پرستند و این عبادت بندگان است و گروهی دیگر برای سپاس و شکر خدا را پرستش کردند و این عبادت آزادگان است !" پس عبادت امام کاری منفی از قماش عبادت فردی ترسو و یا سوداگر نیست – چنانکه وضع بسیاری از عبادت کنندگان چنین است – بلکه عمل مثبت انسان بزرگی است که خود و جهان هستی را می نگرد و برپایه خبرگی مردی پر تجربه و عقل فیلسوف و قلب شاعر استوار است !.

    با همین مفهوم درباره عبادت و تقوا بود که علی مردم را دعوت میکرد تا در راه خیر همه انسانها پرهیزگاری کنند یابگو: در راه کاری بزرگتر از امیدی سوداگرانه در نعمت های جهان دیگر ...

    علی مردم را به تقوا و پرهیز کاری می خواهد تا شاید از این راه به عدالت بپردازد و حق مظلوم را از ظالم بستاند و می گفت:" بر شما باد تقوا و پرهیزگاری ...

    و عدالت بر دوست و دشمن ".

    و از نظر امام تقوا سودی ندارد مگر آنکه تو را وادارد کهحق را پیش از آنکه به چشم بینی بپذیری و بر آن کس که دشمن داری ستم روان داری و در راه آن کس که دوست داری به گناه آلوده نشوی و بر کسی نیرنگ و حیله نورزی و از آنکه بر تو بدی کرده در گذری!.

    زهد: هر کس که معنی عبادت را این چنین درک کند او به زندگی همانطور می نگرد که علی بن ابیطالب می نگریست!.

    او دیگر بخاطر متاع دنیوی و لذت زودگذر زندگی نمی کند.

    بلکه زندگی را بخاطر هدف های بزرگی می خواهد که با خواست های بزرگ درون او هم آهنگ باشند.

    و روی همین اصل بود که علی در دنیا زهد می ورزید و بر خود سخت گرفت.

    او در زهد خود صادق بود چنانکه در همه کارها و در هرچه که از قلب و زبان او صادر گردید صادق بود.

    در لذت دنیا زهد ورزید چنانکه بر عوامل دولت و حکومت و هر آنچه که مورد نظر دیگران است و آنرا هدف زندگی و وجود خود می دانند بی رغبت بود .

    از آنجاست که او با فرزندان خود در خانه کوچکی بسر می برد خانه ای که خلافت – نه سلطنت – به آن روی آورد.

    و از همین جا بود که او نان جوی را می خورد که همسرش به دست خود آن را آسیاب کرده بود و در همین هنگام فرمانداران او را از خوشی های شام و نیکی های مصر و نعمتهای عراق و از چیزهایی که در حجاز بدست می آمد بهره مند می گشتند .

    و تازه بسیار می شد که خود او بجای همسرش کار آسیا کردن جو را به عهده می گرفت در حالی که او – امیر المومنین – ورییس حکومت بود .

    و از نان خشکی می خورد که آنرا به زانو می شکست و اگر هوا به شدت سرد می شد او پوشاکی که آزار سرما را از او دور کند نداشت بلکه به همان لباس نازک تابستانی اکتفا می کرد و این عالی ترین مرتبه پاکی و صفای روح است.

    جوانمردی : علی بن ابیطالب مردانگی را در بهترین معانی آن و با هرچه که این صفت می تواند در خود جمع کند مجسم می ساخت .

    خویشتن داری و بزرگ منشی که دو اصل از اصول حقیقت جوانمردی و مردانگی است هر دو از خصلت های امام بود و از همین جا بود که دوست نداشت به کسی آزار برساند ولو اینکه او را اذیت کرده باشد و یا به کسی در ستم و تجاوز پیشی جوید اگر چه مطمئن باشد که او قصد کشتنش را دارد.

    روح خویشتن داری و بزرگ منشی او را به این مقام بلند رسانید که از ناسزا گوئی به بنی امیه در روزی که از هر سوی به او دشنام می دادند خودداری کند زیرا از اخلاق بزرگ آن نیست که دشمنان خود را به خاطر ناسزا گوئی ناسزا بگوید بلکه او یاران خود را هم از ناسزا گوئی به بنی امیه منع نمود.

    گذشت: مروت وگذشت امام کمیاب تر از آن است که در تاریخ نظیری داشته باشد و رویدادهایی که در زندگی او در این زمینه نقل شده بیشتر از آن است که به حساب آید و ما برای نمونه یک رویداد را نقل می کنیم : امام بر سربازان خود فرمان داد که مبادا در حال خشم و ناراحتی دشمنی را که فرار می کند به قتل برسانند یا دشمنی را که زخمی است به حال خود بگذارند و به او کمک ننمایند او همچنین نهی کرد که پوشاک کسی را بردارند یا مالی را به ناحق بگیرند...

    صدق و اخلاص: این صفات انسانی و پسندیده در رشته زنجیری بی انتها به هم پیوسته اند و بعضی بر بعضی دیگر نشانه و گواهند.

    از عالی ترین حلقه های این زنجیر صدق و اخلاص است راستی و صدق علی به مرحله ای رسید که خلافت را از دست او خارج ساخت و اگر علی به جای راستی چیز دیگری را در بعضی اوقات می پذیرفت نه دشمنی بر او دست می یافت و نه دوستی از او روی می تافت!.

    شجاعت: شجاعت در چهار چوب صحیح خود یک کار بدنی و جسمانی نیست بلکه خصلتی از خصال نفس و مزیتی از مزایای ایمان است شجاعت امام از امام بمثابه بیان طرز فکر و به منزله عمل ناشی از اراده است زیرا محور شجاعت دفاع از حق و ایمان به نیکی است.

    اگر ما بدانیم که عبد الله بن زبیر از نیرومند ترین قهرمانان و از سخت ترین دشمنان علی بود در آن وقتی که میخواهد در شجاعت خود مبالغه کند خود را چنان نشان می دهد که در برابر علی در میدان جنگ ایستاده است!

    مقدار شجاعت علی را به خوبی در می یابیم.

    علی باهمه نیروی شگرف و شجاعت فوق العاده ای که داشت در هیچ موقعیتی به ظلم دست نیالود.

    همه راویان و تاریخ نویسان در این امر متحدند که علی تا مجبور نمی شد وارد کارزار نمی شد.

    او تا میتوانست سعی میکرد که از راههای مسالمت آمیز اختلافات را با دشمنان خود برطرف سازد و از خونریزی و جنگ جلوگیری کند و همیشه این سخن را به فرزندش حسن تکرار میکرد :" هرگز کسی را به مبارزه دعوت نکن ".

    و چون گفتار امام از دل پاکی خارج میشد خود اوی نیز وصیت به فرزندش حسن را همیشه مورد عمل قرار می داد و از نبرد جز در صورت اضطرار و ناچاری پرهیز می کرد.

    دوری از ظلم و ستم: خصلت دوری از ظلم اصلی از اصول روح علی و خلقی از اخلاق علی است.

    و همین خصلت با اندیشه کلی علی پیوند ناگسستنی داشت اندیشه ای که بر پایه مردم دوستی وفاء به عهد و نگهداری پیمان استوار بود مگر آنکه مردم خیانتی در پیمان کنند و بی رحمی پیشه سازد که این روش در منطق امام قابل اغماض نبود...

    و از عالی ترین نمودارهای دوستی و نشانه های وفا آن است که قهرمانی در میدان جنگ بایستد و به دوستان و آشنایان سابق خود که اکنون به جنگ او آمده اند به چشم برادری بنگرد و آنان را به صلح بخواند و سابقه عهد و پیمان را بیاد آنان بیاورد و بدین ترتیب بخواهد که آن ها اسلحه را کنار بگذارند و مشکلات امور را به نحوی که به صلح و صفا نزدیک تر است رفع نمایند او با دشمنی نمی جنگد که با او سابقه دوستی دارد مگر پس از آنکه این سابقه را بیاد او آورد و دوران برادری و صفا را گوشزد کند و شاید در دوستی قدیمی چیزی باشد که وجدان این دشمن را بیدار سازد و او را از دشمنی و ستیز مانع گردد.

    اگر این جوشش بزرگ و وفاء و مهر از دل علی سرچشمه نمی گرفت علی صداقت را بر عداوت ترجیح نمی داد.

    عدالت: و هیچ جای شگفت نیست که علی دادگرترین مردم باشد بلکه اگر چنین نبود جای تعجب بود!.

    داستان علی در موضوع عدالت از یادگارهای پرارزشی است که مقام انسانیت و روح انسانی را شرف می بخشد.

    از همین نمونه ها است آن چه که گفتیم: علی برادر خود عقیل را که می خواست اندک تصرفی در مال مردم بکند ردکرد زیرا که بیچارگان نیازمندتری وجود داشتند و این مال سهم آن ها بود.

    برادرش او را تهدید کرد که به معاویه خواهد پیوست!

    ولی این تهدید کوچک ترین تاثیری در علی نداشت...

    و عقیل به سوی معاویه شتافت در حالی که می گفت:" معاویه برای دنیای من بهتر است ".

    امام در موقع محاکمه یا اجرای عدالت بین خود و توده مردم فرقی نمی گذاشت بلکه برای آرامش روح خویش در صورت لزوم در محاکمه شرکت می کرد و به همین سبب علی وقتی که زره خود را در نزد یک مرد عادی مسیحی پیدا کرد او را به پیش یکی از قضات بنام شریح برد تا موضوع را در آنجا حل کنند.

    هنگامی که هر دو در برابر قاضی قرار گرفتند علی گفت: این زره من است و من آن را نه فروخته ام و نه به کسی بخشیده ام!

    قاضی از مرد مسیحی پرسید که درباره ادعای پیشوای مسلمانان چه می گوئی؟

    عرب مسیحی گفت: این زره از آن من است و البته من امیرمومنان را دروغگو نمی دانم!.

    قاضی بسوی علی برگشت و پرسید: شما: گواه و دلیلی دارید که این زره مال شماست؟

    علی خندید و گفت: شریح راست گفت!

    من گواهی ندارم و شریح حکم داد که زره مال مرد مسیحی است.

    مرد مسیحی آن را گرفت و به راه افتاد و امیرمومنان به او می نگریست ولی آن مرد چند قدمی بیشتر نرفته بود که برگشت و گفت: من شهادت می دهم که این گونه داوری از داوری های پیامبران است.

    پیشوای مسلمانان مرا به نزد قاضی می آورد و قاضی بر ضد او حکم می دهد!.

    وسپس گفت به خدا زره از آن توست ومن در ادعای خود دروغگو بودم ...

    و پس از مدتها مردم دیدند که این مرد از با وفاترین سربازان و بهترین یاران علی گشته و در ماجرای نهروان برضد خوارج در کنار علی ایستاده است!.

    صراحت: صراحت خصلتی درنزد مردان بزرگ است.

    و این خصلت در نزد علی بود زیرا که با خصلت های دیگر علی در سرچشمه پیوند دارد.

    و در واقع صراحت، راستی، اخلاص، مردانگی و صفاتی از این قبیل همه باهم برادرند.

    و این صراحت علی بود که چیزی را که در دل یا در نظر داشت پنهان نمی ساخت و آنچه را که در درون و نیت خود نداشت اظهار نمی کرد.

    او در رفتار با دشمنان تجاوز کارش با مکر و حیله آشنائی نداشت، در صورتی که از همه کس بهتر می دانست که نیرنگ و فریب، تنها راه رهائی از توطئه های آنان است.

    از بخت سابق ما در باره صدق و اخلاص امام، می توان به صراحت مطلق او که از مزایای صدق و اخلاص است به خوبی پی برد.

    و البته این یکی از برتری ها و مزیت های بی شمار امام بود.

    سادگی: از اصول اخلاقی امام تکیه او به سادگی در هر موردی بود.

    او از تکلف بیزار و منزجر بود و بلکه گاهی این امر ملاک قضاوت از نظر وی بود و می گفت:" بدترین برادران کسی است که باید بخاطر او به تکلف پرداخت " و باز می گفت:" اگر مومنی برادر خود را به خجلت اندازد از او جدا شده است"!

    ومراد از خجلت احترام دوست تا حد تکلف و تشریفات بیجا است.

    علی در فکری که اظهار می کرد یا پند و اندرزی که می داد یا در مالی که می بخشید و یا از بخشش آن جلوگیری می کرد خود نمائی و تظاهر نداشت.

    این خصلت چنان با طبیعت علی آمیخته و همراه بود که صاحب غرضان نتوانستند او را به مکر و حیله وادارند و چاپلوسان تملق گوی از اینکه نظر او را بسوی خود متوجه سازند مایوس و نا امید شدند و از اینجا بود که به علی نسبت سنگدلی وبی رحمی ، خشونت و تکبر بر مردم ، می دانند!.

    ولای امام نه بطور عمد و نه به نحو ساختگی سنگدل و بی رحم متکبر نبود بلکه هر چه که از او سر می زد ناشی از طبیعت و سرشت او بود بدون آنکه کوچک ترین تکلف و ریا و خود نمایی در کار باشد.

    ولی چون اکثریت آن هایی که دور او را گرفته بودند غرض آلود و سودجو بودند و علی به آن ها بدگمان شد، به خود تکلف راه نداد که این بدگمانی را پنهان بدارد و از آنجا بود که آنان علی را متهم می ساختند که سنگدل و متکبر است !.

    درستی درک و احساس و اظهار آن نه تکبر و خودخواهی و نه خشونت و سنگدلی است بلکه علی بشدت تکبر و خودپسندی را تقبیح می کرد و چه بسیار بود که او فرزندان و یاران و فرمانداران خود را از تکبر و خودپسندی نهی می کرد و از سخنان او در نصیحت آنان است:" هرگز خودپسند مباش" و بدان که خودپسندی بهیچ روی شایسته نیست و آفت خردها و اندیشه هاست.

    علی تکلف راحتی در نزد ثنا گویان هم تبقیح می نمود.

    گاهی یکی از آنان در مدح و تعریف او راه افراط را می پیمود و علی او را از ادامه سخن باز می داشت و می گفت:" من کمتر از آن هستم که تو می گوئی" و گاهی مطلب برعکس می شد و گوینده او را متهم می داشت و علی بدون تکلف آن چه را که از باطن و نیت او می دانست پنهان نمی کرد و می گفت :" بالاتر از آنم که در دل داری "!

    علی تکلف دوستانش را در دوستی غلو آمیز و تکلف دشمنان را در دشمنی افراط آمیز دوست نمی داشت و می گفت :" دو گروه درباره من به هلاکت افتادند دوستانی که راه اغراق می پیمایند و دشمنانی که راه تفریط می روند"!.

    و این برای آن که در هر افراطی نشانه های تکلف پیداست !.

    او نه تکبر می ورزد و نه تواضع می کند زیرا در هر دو تکلف وجود دارد بلکه او خود را آن چنان که هست نشان می دهد ...

    او صریح بود بسان صراحت حق و صراحت طبیعت!.

    اما خشونت!

    هرگز در اخلاق امام وجود نداشت بلکه او سرتا پا گذشت و صفا، صراحت و سادگی بود.

    پاکدلی: از امتیازات اخلاق علی پاکدلی او بود.

    او کینه ای از مخلوقی بدل نداشت و هیچ گونه دشمنی را حتی نسبت به سخت ترین دشمنانش که همیشه از روی حسادت و بددلی بر او کینه می ورزیدند نمی شناخت.

    او فرزندان و نزدیکان خود را پیش از مرگ خود از کشتن نزدیکان قاتلش – ابن ملجم – نهی نمود و برکشته شدن طلحه – که سر علی را می خواست – گریه کرد و با شور و سوز صادقانه و دوستانه ای در مرگ او ناله کرد و رثاگفت.

    به اصحاب خود توصیه کرد که با خوارج پس از وی جنگ نکنند در صورتی که آن ها با علی جنگیدند و قاتل او نزدیک یکی از آنان بود وهمین خوارج به همان مقدار به او و یارانش آزار اذیت کردند که معاویه و عمروعاص و یارانش براو و اصحابش آزار رسانیدند.

    واین توصیه شاید برای آن بود که علی احساس می کرد که خوارج با آنکه در اشتباه و گمراهی هستند ولی طالب حق می باشند.

    از همه این ها گذشته در سراسر تاریخ زندگی علی و اخبار مربوط به آن چیزی که حاکی از خصلت کینه ورزی او نسبت به دشمنانش باشد وجود ندارد.

    کینه توزی از طبیعت مردانگی نیست ولو این که تن به ظلم ندادن و از ستم به دیگران آشفته شدن از خصلت های مردانگی است.

    ولی این طبیعت زیبای علی در میان گروهی از کینه جویان بددل وافراطی گرفتارشده بود و سخنان ارجدار علی همیشه حاکی از اندوه جان کاهی است ...

    اندوه و غم از آن که او چنان پاکی و مهر دارد و دیگران آن چنان مکر و نیرنگی دارند.

    بخشش: و از اخلاق خاص علی کرم و بخشش او بود که حد و مرزی نداشت ولی بخششی که در اصول و هدف پاک و سالم بود.

    کرم و بخشش علی چیزی است که از همه مردانگی های او پرده بر می داشت وبا جان ودل او به هم آمیخته است.

    او با اینکه دختر خود را از اینکه گردن بندی را از بیت المال به امانت گرفته در عیدی از اعیاد به آن آرایش کند توبیخ می کند و با اینکه برادر خود عقیل را که مختصری از مال عمومی مردم را بیجا خواسته بود از خود می رنجاند و با اینکه او هرگونه رشوه خوار و هوادار مال بی کوشش و بدون حق را از خود طرد می کند با این حال چنان که در روایات صحیح آمده است او با دست خود نخل های گروهی از یهودیان را در مدینه سیراب می کند تا آنجا که دست او تاول می زند و زخم می شود و گاه مزدی راکه می گیرد به بیچارگان و درماندگان می بخشد و یا با آن بردگانی را می خرد و بلافاصله آزاد می سازد.

    اعتماد به نفس: به تنهایی به نماز رفتن علی و عدم قبول همراهی محافظانی که او را از خطر دشمنان بی شماری که اطرافش را گرفته بودند نگهبانی کنند شاهد اعتماد به حق و حقیقتی است که تاروپود وجود او را فرا گرفته بود.

    اصولا : آیا زندگی وی سلسله ای از کردارها و گفتارهایی نیست که به خوبی نشان می دهند که این مرد بزرگ به راستی و درستی آن چه که انجام می داد اطمینان کامل داشت و در این اطمینان استوار بود؟

    زیرا که گفتار و کردار او ناشی از عقلی کامل و اخلاقی بزرگ بود.

    اصولا اعتماد به نفس چیزی است که بالضروره ملازم این خصائل یاد شده است.

    مقدمه ای بر این بحث بی گمان امام می خواسته است ، به حق ، از انحراف جلوگیری کند و ملت خود را به وضع قبلی خود که اجرای دستور خدائی بود برگرداند ، همان خدائی که کتابی روشن و روشنگر از قوانین و احکام در میان آنان فرود آورد ، و امت در پرتو نور آن در پشت سر پیغمبر در زندگی اش ، و در پشت سر چند تن ازرهبران انگشت شمار ایمان ، در مدتی کوتاه که در عمر دولتها و ملتها هیچ به حساب نمی آید ، به راه افتاد ، سپس راهها برای مسلمانان ، متعدد و پراکنده شد ، روز به روز و مرحله به مرحله از فرمانبری به اجتهاد ، به تأویل ، به تحمیل ، و بالاخره به تبدیل منحرف شدند،و این واژگونی بود.

    وآن نیرنگ دگرگونی !

    برای اینکه امور و مردم را به تدریج و با گامهائی آرام و بدون صدا به پیش راند .

    در نتیجه ، مردم نا آگاهانه ، نظری را به نظر دیگر ، شیوه ای را به شیوه ی دیگر ، و عملی را به عمل دیگر و زندگی را به زندگی دیگری تغییر دادند .

    و به اشتباه از یک سرنقیض به سر دیگر منتقل شدند .

    اگر گفتار جامع امام برای مردم در روز بیعت نوعی کنایه و اشاره به تغییر اوضاع و نفوس و کشانیدن آنها به عقب ، در بر داشت ، با کمال روشنی و صراحت درمان قطعی این تغییر که دنیای انسان برتر را برایشان تباه ساخته عوامل عقبگرد و از هم گسستگی را در میانشان پراکنده کرده است ، نیز جهت ایشان تجویز شد.عناصر و مواد دارویی تجویز شده ، برای شخص شناخته شده بود ، هر عنصری از آن برای بهبودی اندیشه ، شفا یافتن قلب ، و زنده ساختن روح سودی در بر داشت ، و مجتمع را پیش از غلتیدن در پرتگاه سقوط نجات می داد ، و ساختمان استوار و بلندی که ترجمان و نمایانگر رفتاری پسندیده ، عملی شایسته ، با درکی درخشان ، و اراده ای قطعی و اجرائی خردمندانه باشد ، از نو بر پا می ساخت .

    تحلیلی بر سخنان امام در زمان رسیدن به خلافت با بیان جامعی که در زمان رسیدن به خلافت برای مردم ایراد کرد ، پرونده خود را گشود ، تا روش خود را توضیح دهد ، و شیوه رفتار خویش را به روشنی اعلام کند .و او چنین گفت: ((....

    مبادا افرادی از شما – که در نعمتهای دنیا غرقه شده ، املاک و زمینها برگرفته ، نهرها شکافته ، بر مرکبهای تندرو سوار شده ، کنیزکان سیمین تن زیبا روی انتخاب کرده برایشان به صورت ننگ و عار درآمده است – اگر از این تجملات خود بی بهره شدند و به حقوقی که دارند و آان را می شناسند باز گردانیده نشدند ، فردا بگویند : پسر ابی طالب ما را از حقوقمان محروم کرد !)) پس این سخن یک اعلامیه و ابلاغ بود ؟

    هم ابلاغ بود و هم اخطار !

    گفتاری روشنتر از نور ، ونظری برنده تر از شمشیر ،‌و راهی مستقیم همچون پل صراط پیوسته به روشنی اعلام کرد : آن ثروت بی حساب که گروهی از آنان ، در سالهای گذشته ، بی هیچ موجبی ، از بیت المال صاحب شده اند ، اکنون ساعت قطعی بازگردانیدن به حق و عادلانه آن به منبع اصلیش فرا رسیده است .و دیگر تبعیض قائل شدن در تقسیم بیت مال ، به این دلیل و آن بهانه ، از امروز در مجتمع جدیدشان هیچ جایی نخواهد داشت : اگر چه آنچه می گفته اند ، یا می گیرند ، به عنوان صله رحم دریافت می داشته اند ، یا عطای سخاوتمندانه ای در پاداش جهاد بوده ، یا غنیمتی بوده که چند برابر حقشان به نام سابقه همنشینی یا پیشی در ایمان می گرفتنه اند .

    اگر چه در حوزه رجالی باشند که عنوان اشرافی یافته اند ، یا نژادشان آنان را از توده مقدم ساخته باشد .

    زیرا مال مال خداست .

    و همه افراد ملت در بردن سهم یکسان هستند ، و شیوه برابری و یکسانی که رسول خدا در میان همگان گذاشت غیر قابل نقض می باشد ، و اجا زه کم وزیاد کردن آن برای هیچ انسانی ، نیرومند یا ناتوان ، نژاده یا کم نژاد ، قدرتمند و حاکم یا بادار حکومت شده ، داده نشده است .

    امام در دنبال آن گفت : (( ...

    توجه داشته باشید هر شخصی از مهاجران وانصار از رفقای رسول خدا که از لحاظ رفاقتش خود را برتر از دیگران می داند ، برتری را فردا در پیشگاه خدا طلب کند ، و پاداش و مزدش با خداست .

    و هر شخصی که دعوت خدا و رسول را پاسخ داد ، ملت و آیین ما را تصدیق کرده ، به دینمان در آمده و روی به قبله ما آورده است مستوجب حقوق و حدود اسلام گردیده است ...

    )) در تعیین وظیفه هیچ اختلافی در میانشان نبود ، و همگی ملزم بودند به سطح این تکلیف برسند ، زیرا نتیجه عمل اجتماعی و تجزیه ناپذیر بود ، همچون دستگاهی که با تمام اجزای ریز و درشت خود ، با هماهنگی و یکپارچگی کار می کند و هیچ جزیی در هیچ حال نمی تواند به گونه دیگری به عمل بپردازد.

    این است نظر امام درباره مردم و دارایی ، که گفت : (( شما بندکان خدا هستید و مال متعلق به خداست ، به یکسان در میان شما تقسیم می شود ، در اینباره هیچکس بر دیگری برتری ندارد ، پرواداران را فردا بهترین مزد و برترین پاداش در پیشگاه خدا است .

    خدا برای پرواگیران دنیا را به عنوان مزد و پاداش تعیین نکرده است ....

    )) واه چه زیبا گفتاری و راست سخنی .

    پروردگارش را تصدیق کرده پیغمبرش را راستگو دانسته است ، و با این نگرش آگاه منطبق با حق ، و استوار گر داد ، و همهنگ با منطق واقعیت زنده ای که در شرایط جهاد و پیکار برای نشر کلمه الله بر حکومت فرمانروایی داشت ، امتش را هم تصدیق کرده است .

    حتی با این سخن به فرمان سنت و قانون طبیعت گردن گذاشته است ،‌همان سنت و قانونی که بر انسانیت فرمان نمی راند تا همگی را بصورت وحدتی به هم پیوسته در آورد ، و همه افرادش را برادرانی شبیه و یکسان سازد .

    علاوه بر همه اینها گفتارش بوسیله عمل او تصدیق می شود ، سخن را به پایان می رساند و آنان را به دیدار فردا دعوت می کند : (( ...

    اگر ان شاء الله فردائی بود ، پیش ما بیائید .

    زیرا در نزد ما مالی است که آنرا به روی شما تقسیم می کنیم .

    بدون شک هیچ یک از شما ، چه عرب و چه غیر عرب که از مستحقان عطا بوده یا نبوده است ، در صورتی که مسلمان آزاده ای باشد ، نباید از دیگری عقب بماند ...

    ))مساواتی کامل در مال خدا ، بدون هیچ تفاوت یا تبعیضی ، اگر چه منزلتها متفاوت باشد ، یا از نژادهای گونه گون باشند ،‌ زیرا همگی در حق یکسان می باشند .

کلمات کلیدی: امام علی ع - زندگی

خداوندا، سپاس تو را همچنانکه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنکه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاک او.)

امام علي ‌بن موسي‌الرضا عليه‌السلام هشتمين امام شيعيان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمين جانشين پيامبر مکرم اسلام مي‌باشند. ايشان در سن 35 سالگي عهده‌دار مسئوليت امامت ورهبري شيعيان گرديدند و حيات ايشان مقارن بود با خلافت خلفاي عباسي که سختي‌ها و رنج

حضرت اميرالمومنين علي (ع) حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام سي سال بعد از عام الفيل، روز جمعه سيرده رجب در خانه خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارک، وقت طلوع فجر با شمشير ابن ملجم مرادي ضربت خورد و شب بيست و يکم همان ماه

علي بن ابيطالب به سرپرستي پسر عمويش پيامبر پرورش يافت و سپس شاگرد وي شد و اخلاق وروش او درباره زندگي و خلق فراگرفت و به ارث برد و اين ميراث در قلب و عقل او بطور يکسان نفوذ يافت . در برسي قرآن با بينش و نظر حکيمانه اي – که مغز اشياء را جستجو مي کند ت

چگونگي زندگي زندگي بقيه‌الله‌الاعظم‌ عجل‌الله تعالي‌فرجه در زمان غيبت، و چگونگي آن، چنان است که خود آن حضرت در دعاي حجاب از درگاه قادر متعال درخواست نموده که محجوب، و پشت پرده ديده‌ها باشد. اَللهُمَّ احْجِبْنِي عَن عُيونِ اَعدائِي وَ اجْمَع بَينِ

در پانزدهم ماه ذيحجه سال 212 هجري در نزديکي شهر مدينه از سمان? مغربيّه زاده شد پس از تولد نوزاد، سنّت شرعي و شمخصي که از رسول خدا شفارش شده است درباره ي نوزاد اجرا شد علي بن محّمد، که ما از اين به بعد او را با نام اما هادي(ع) مي شناسيم، هر گاه از م

دوران کوتاه حکومت اميرالمؤمنين (ع)، مصداقي جامع و الگويي ماندگار را از نظام سياسي اسلام و حکومت حق و عدل پس از حکومت پيامبر اکرم (ص) بر جاي گذاشت. و حکومت علوي با خاستگاه الهي خود و در پي خواست مردم. حکومتي در خدمت دين و مردم بود. حکومتي که آن همه د

امام صادق ( ع ) عصر امام صادق ( ع) جنبش علمي خلق و خوي حضرت صادق ( ع ) امام صادق ( ع) حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفري ( شيعه ) در روز 17 ربيع الاول سال 83هجري چشم به جهان گشود . پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش ام فروه دختر قا

مقدمه تشنگي دل و جان ما را معارف و سخنان اهل بيت (ع) سيراب مي کند. گنجينه پايان ناپذير کلمات ائمه، سرمايه هاي عظيم و ماندگاري است که پس از قرنها که از آن دوران اولياي الهي مي گذرد، هنوز توفيق بهره بردن از آن را داريم. در اين ميان، سخنان امير(ع) بي

امام علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عليه السلام مشهور به سجاد، چهارمين امام شيعيان بنا به قولي مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجري قمري متولد شد مادرش شهربانو، دختر يزدگرد سوم آخرين پادشاه سلسله ساساني بوده است. امام زين العابدين عليه السلام زماني ديده

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول