سبط اکبر حضرت مجتبی (ع) در سال 50 هجری ( به تحریک معاویه ) توسط همسرش جعده دختر اشعث بن قیس مسموم شد و به شهادت رسید و رهبری مسلمانان طبق سفارش پیامبر (ص) و وصیت امام حسن به ابا عبدالله (ع) رسید .
آن حضرت با توجه به شرایط ویژه ی اجتماعی آن روز و نیز قراردادی که از سوی برادر بزرگوارش حسن بی علی (ع) با معاویه بسته شده بود و خود آن حضرت نیز خون جگر خورد و تحمل نمود ، بنا به مصلحت اسلام ده سال باقی مانده ار حکومت معاویه را به حالت آتش بس پشت سر نهاد .
گر چه در این دوران نیز ساکت نشست و طی مذاکرات حضوری و ارسال نامه با معاویه بحثها و برخورد های تند و کوبنده ای داشت و کار های او را توطئه می کرد ، اما دست به اقدام حادی نزد ، زیرا شرایط هنوز مساعد نبود و شهادت هم با چهره ی فریبکارانه ای که فرزند ابی سفیان و هند جگر خوار از خود ساخته بود – اثر مثبتی نداشت .
از این رو در این ده سال دندان بر جگر نهاد تا دوران وی سپری گشت و طبق بیعتی که او از مردم گرفته بود حکومت به فرزندش یزید رسید .
از آن به بعد شرایط اجتماعی و سیاسی امت اسلامی تفاوت یافت ، زیرا شخصیت و روش یزید با معاویه فرق بسیار داشت .
درس های عاشورا درس های عاشورا همواره بحثی زنده ، حیات بخش و حرکت آفرین است .
هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست ، اما درس های آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست .
اگر تا دیروز عده ای می پنداشتند که عاشورا حادثه ای مقطعی است ، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی ، باید به عنوان رویدادی تلقی شود که در طول تاریخ می تواند درس آموز بوده و پایه های ستم و استبداد را از بیخ و بن بر اندازد : « واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیه الله ارواحنا لمقدمه الفداه ، در هر مقطعی انقلاب ساز است .
» پس از سال 61 هجری ، این رویداد در عرصه ی رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حرکت ها شده است : حرکت توابین ، مردم مدینه ، قیام مختار ، نهضت زید بن علی ، قیام محمد نفس زکیه و ابراهیم فرزندان عبدالله ....
تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شده اند .
اقبال لاهوری ، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است .
گاندی ، نیز نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهایی هندوستان می داند .
ما در این جا در صدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلاب هایی که در پی رویداد عاشورا صورت گرفته اند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضت ها نیز نیستیم .
ما بر آنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته و در عرصه ی رفتار سیاسی منشأ حرکت هایی علیه حاکمان ستم در دوره های گوناگون بوده و هست .
و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه ی حرکت های حق طلبانه و عدالت خواهانه بنامیم و بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم .
مصعب ابن زبیر با این که خود را رقیب امام حسین (ع) برای حکومت می دانست می گوید : « و ان الاولی با لطف من آل هاشم تا سوا فسنو ا الکرام التاسیا » مردان بزرگواری از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند گه برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است » بسیاری از نویسندگان ، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درس آموزی این رویداد برای همه ی جهانیان سخن گفته اند .
از باب نمونه یکی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد ، با قلم توانایش در کتاب : « ابوالشهدا ء حسین بن علی ( ع) » چنین می نویسد : « نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردی ، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند .
ا سفیر مسیحی که در همن مجلس یزید به او اعتراض کرد بگوییم تا برسیم به قرون میانه ، تا روزگار خودمان .
» آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا پایان تاریخ ، پیام آور ارزش های والای اسانی و الهام بخش انسان های آزاده و خداجو خواهد بود .
عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد ، کوچک و بزرگ ، با سواد و بی سواد ، سیاه و سفید ، مسلمان و غیر مسلمان از آن درس می آموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون : حسین بن علی (ع) ، قمر بنی هاشم ، زینب کبری و دیگر عاشوراییان تدریس می کنند .
ولی متأسفانه ما تاکنون نتوانسته ایم ارزش های عاشورا را آن چنان که شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم .
در یکی از فیلم هایی که بر ضد اسلام به وسیله B.B.C با نام شمشیر اسلام ، تهیه شده ، بخش مهمی از آن را عزاداری و سوگواری های دوستداران امام حسین (ع) تشکیل می دهد ، مفسر این فیلم می گوید : « باید مراقب بود که اگر این عزاداری ها و این همه عشق هدف دار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود،دیگر هیچ سلاحی نمی تواند در برابر آن مقابله کند .» با توجه به سخنان فوق ، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس های آن در ابعاد گوناگون است .
فداکاری و ایثار ، صبر و استقامت ، شهادت و شجاعت ، تعهد و مسئولیت ، صداقت و وفاداری ، قاطعیت در راه هدف ، دفاع از امامت و ولایت ، دفاع و پاسداریاز دین و ارزش ها ، تولی و تبری ، ستیز با ستم و ستمگران ، با فساد و مفسدان ، دستور به نیکیها ، پرهیز از بدیها و زشتیها ، انس با قرآن ، ترویج فرهنگ نماز ، نهراسیدن از نیروی دشمن ، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزش ها ، افشای چهره دشمنان اسلام ، توجه به معنویات حتی در جبهه جنگ ، نفی نژاد پرستی ، توبه ، دعا ، استغفار ، تسلیم در برابر خدا ، قیام برای خدا ، و ...
بخشی از درس های عاشورا است .
البته همین درس ها کافی است که یک ملت را از ذلت به عزت برساند و همین درسه می تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد .
همانگونه ملت ایران با الهام از همین درس ها ی عزت بخش استبداد و استعمار را به زانو در آورد و باز همین درس ها بود که نقشخود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت .
جلوه هایی از مشخصات فرهنگ عاشورایی چنین است : 1 – ایثار و تملک نفس : ایثار و برتری دادن دیگران و منافع جامعه ، به مصالح و منافع شخصی خود و همچنین تملک نفس و خودداری از برآوردن خواسته های نفسانی ، از درس ها و آموزه های عملی عاشورا است که مصداق آن عباس بن علی(ع) علمدار کربلاست .
باید وی را الگوی عملی قرار داد که چگونه هنگام ورود به آب فرات در نهایت تشنگی آب نمی خورد و امام حسین را برای سیراب شدن به خویشتن ترجیح می دهد و بر خود گوارا نمی بیند .
آبی را که مولا و مقتدایش از آن ممنوع است ؛ و در همین صحنه و گیر و دار سخت ، بر نفس خویش ظفر می یابد و خواسته ها و خواهش هایش را برآورده نمی کند و با بی اعتنایی به تمنای دل ، سرانجام لب تشنه شهید می شود .
2 – پیمان و وفاداری : عاشورایی مشربان و حسین مسلکان باید در وفا به پیمان خود ، مثل عاشوراییان و حسینیان همل کنند و در هیچ شرایطی عهد و پیمان خود را نشکنند و به یاران وفادار حسین و به ویژه به عباس بن علی (ع) بنگرند که چگونه تا پای جان به پای پیمان خود نشست و حتی امان نامه ای را که از سوی دشمن برای او آمد نپذیرفت و همچنان به عهدی که با برادرش حسین بن علی (ع) بسته بود وفادار ماند .
3 – مبارزه با منکرات : آیین جهانی اسلام ، برای تضمین و تداوم سلامت و سعادت جامعه ، اصل مهمی را بنیان نهاده و آن ، نظارت عمومی و مراقبت همگانی یعنی امر به معروف و نهی از منکر است و امام حسین (ع) ماهیت نهضت خود را با این اصل معرفی می کند که : « ...
اُریدُ أن آمُرَ بالمعروف وَ اَنهی عَنِ المنکر وَ اَسیرَ بِسیرَهِ جَدّی محمّدٍ وسیره ابی علیِّ بن ابی طالبٍ » ...
من [ با این قیام ] می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم ( و شما را ه نیک اندیشی و نیک کرداری سفارش کنم و از زشتی ها باز بدارم ) و به سیره و روش جدم مصطفی (ص) و پدرم علی ابن طالب (ع) رفتار کنم .
حسین بن علی (ع) در این باره تنها به سخنرانی ها و تذکرات عمومی ، بسنده نمی کرد ، بلکه با برخی از گمراهان و منحرفان دیدار می کرد و به صورت خصوصی آنها را از کشتار و خونریزی باز می داشت و به چشمه سار نجات رهنمون می شد .
حت در شب هشتم به همراه برادرش عباس ابن علی (ع) و فرزندش علی اکبر (ع) در خیمه ی مخصوص با عمر بن سعد دیدار کرد به امید آنکه او را از این مهلکه ی حتمی نجات دهد .
به او فرمود : « ای پسر سعد ، وای بر تو !
آیا می خواهی با من بجنگی ؟
آیا از خدایی که بازگشت همه به سوی او است نمی ترسی ؟
تو میدانی من پسر چه کسی هستم ، این قوم را رها کن و به سوی من آی و با من باش که این عمل به خدا نزدیک تر و مورد رضایت او است » .
4 – الگو برداری : بهترین روش برای همرنگ بودن با یک شخص یا یک گروه ، الگو قرار دادن خود آن شخص و یا آن گروه معین است .
حسین عاشورا آفرین و حماسه ساز کربلا سرمشق خوب و الگوی ثابتی برای عاشورائیان است و این نه ادعا که گفتار خود شهید کربلا است که د راه مکه و کوفه ، در یکی از منزلگاه ها پس از نماز ، در ضمن خطبه ای ، خود و خاندانش را الگوی شایسته و ثابت معرفی نمود و فرمود : « فَأنَا الحُسینُ بنَ عَلیٍّ و ابنُ فاطمهَ بنتِ رَسولِ الله صلی الله علیه و آله نَفسی مَعَ اَنفُسَکَم وَ أهلی مَعَ أهلیکُم ، فَلَکُم فِیَّ اُسوَه » من حسین بن علی و فرزند فاطمه ، دختر پیامبرم .
من خودم شخصاً با شمایم و خاندانم با خانواده ی شماست .
در [ گفتار و رفتار و معاشرتم ] برایتان اسوه و الگویم .
عالم همه خاک کربلا بـایدمـان پیوسـته به لب خداخدا بایدمـان تا پاک شود زمـین ز ابنـای یزید همواره حسین (ع) مقتدا بـایدمان 1 عاشورا در فرهنگ شیعه، تنها یک روز، یک حادثه، یک مبارزه، یک تاریخ، یک حماسه و حتی یک ارزش نیست.
به تقریب می توان گفت که عاشورا در این فرهنگ، همه چیز است و فارغ از محدودیت های زمان و مکان و تاریخ و حماسه چنان با تار و پود هستی شیعه پیوند یافته که همچون خورشیدی روشنی آفرین و گرمابخش، در کانون منظومه پر تحرک اندیشه های شیعی جای گرفته است و هر اندیشه و هر عمل با گردش بر حول آن تفسیر می شود و معنی و حقانیت می یابد.
بنابراین عاشورا در اندیشه شیعیان یک محک است یک محک تعیین کننده برای ایمان، اخلاص، توحید، عشق، تقوا، عصمت، شجاعت، ایثار، شهامت و ...، این محک چنان با حیات شیعیان آمیخته است که در عبادت، مناجات، عروسی، عزا، کار، فعالیت، خلاقیت، هنر و ادب هماره عاشورا را پیش چشم دارند و از عاشورا مدد می خواهند و به عاشورا گریز می زنند.
و نفس به نفس حسین (ع) و یارانش می دهند و حتی به هنگام آب خوردن سلام بر حسین (ع) می گویند.
اگر هنوز بر این زخم هزار و چهارصد ساله می گریند و بر مصایب عاشوراییان شیون می کنند و عواطف بی شائبه خویش را خرج آن می کنند و بر هر کس و هر چیز که نامی یا نشانی از حسین (ع) دارد مهر می ورزند و به تربت حسین (ع) در کام ولادت می یابند و بر تربت حسین (ع) نماز می برند و بر تربت حسین (ع) می میرند.
از آن روست که حسین (ع) آنچه را که اشرافیت عرب و جاهلیت تجدید حیات یافته سعی می کرد نابود سازد، دیگر بار زنده کرد و زندگی بخشید.
به شک ها و شبهه ها و اگر و اماها خاتمه داد و خلافت جور را بر منصه رسوایی نشاند و در عرصه تاریخ به نمایش گذارد.
به عبارت دیگر، مرز توحید و شرک را که در روز فتح مکه از میان برداشته شده بود دیگر بار روشن و بی ابهام برقرار ساخت و تاطلقا (آزاد شدگان) را که به ظاهر مؤمنان شده، بر جایگاه پیامبر تکیه زده بودند و سعی در امحای ارزش های الهی و احیای سنت های جاهلی داشتند، نقاب از هم درید و فاصله اندیشه های پلید آنان را از اندیشه های ناب پیامبر (ص) آشکار ساخت.
از این روست که عاشورا همچون خون در رگ تاریخ دوید جوشش و تپش و هیجان و شور آفرید و تشنگان حق و راستی و عدالت را به قیام و خروش برانگیخت و اندیشه ترجیح مرگ با عزت بر زندگی باذلت را همچون چراغی فرا راه حق طلبان و عدالت خواهان نهاد.2 علل قیام امام حسین (ع) نخست: اینکه او مانند آن دو تن دیگر از بزرگان و بزرگ زادگان مهاجر (عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر) با یزید بیعت نکرده و حکومت او را به رسمیت نشناخته بود.
بنابراین، هبچ گونه تعهدی، شرعی یا اخلاقی مقابل این مرد که ادعای رهبری مسلمانان را می کرد نداشت.
دوم: اینکه خود را برای رهبری مسلمانان از آن دو تن شایسته تر می دانست و این حقیقتی بود که گذشته از عامه مردم آن دو مدعی امامت نیز آن را قبول داشتند.
سوم: اینکه وی یزید را مردی فاسق، فاجر، نالایق می دانست که تنها از راه توطئه و نیرنگ و تهدید و یا برخورداری از حمایت مردم –شام- آن هم از طریق اطاعت کورکورانه حقی را که در خور آن نیست غصب کرده است.
چهارم: تسلط یزید بر مسلمانان و ادعای خلافت منکری بود روشن، زیرا حکومت او نه بر پایه مشورت با مسلمانان بود و نه بر اساس خویشاوندی پیغمبر؛ و نه به خاطر لیاقت شخصی وی، بدین ترتیب بدعتی بود که هیچ مسلمان متدینی آن را نمی خواست.
پنجم: کوشش برای زدودن بدعت و نابود ساختن منکر وظیفه هر مسلمانی است و او که فرزند زاده پیغمبر است بیشتر از هر کس در این باره وظیفه دارد.
ششم: تأخیر از نهی منکر هنگامی رواست که کسی قدرتی را که شایسته چنین قیامی است نداشته باشد و اکنون که به قدر کافی نیرو برای امام آماده شده دیگر نباید درنگ کند.
هفتم: حسین (ع) نیز چون پدرش مرد دین بودوی در قیام خود رضای خدا و آسایش مسلمانان را می خواست و سیاستمداری نبود که تنها حساب به دست آوردن قدرت را داشته باشد.
آن هم از هر راه که ممکن گردد.
هشتم: امام حسین (ع) دانسته بود که یزید به هیچ وجه از او دست برنخواهد داشت و اکنون که بیعت او را نپذیرفته و از مکه به مدینه آمده، کسانی را فرستاده تا به هنگام حج او را ناگهان بکشند و با ریختن خون او دو منکر در جامعه اسلامی پدید می آمد اولاً، حرمت خانه خدا شکسته می گردید و دیگر اینکه با چنین کشتن خون او به هدر می رفت.
فراهم آمدن مجموع این مقدمات تکلیف او را روشن کرد او باید به عراق برود.
حسین گواهی می دهد که معبودی جز خدای یکتا که شریکی ندارد نیست ، و براستی محمد بنده و رسول او است که به حق از نزد او آمده و براستی بهشت و جهنم حق است و قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست و خدا هر آن کس را که در گور ها هستند بر می انگیزد .
براستی که من خودسرانه و روی هوی و هوس بیرون نیامده و قیام نکردم و نه به منظور فساد کردن و ستم ، و جز این نیست که برای اصلاح جویی میان امت جدم خروج کرم می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره ی جدم و پدرم علی ابن ابیطالب حرکت کنم ، پس هر کس مرا به پذیرفتن حق پذیرفت او به حق سزاوارتر است و هر کس مرا رد کرد من صبر می کنم تا خداوند من و این مردم حکم کند که خدا بهترین حاکمان است .
چگونگی حرکت در این زمان سیل نامه از کوفه به مکه روان شده بود.
و از هره دو تن از رئیسان قبیله بنی سعد و بنی نهشله با قبیله خود باری او را پذیرفتند.
کاروان امام که جز خویشان نزدیک امام تنی چند هم بدان پیوست، آماده حرکت شد.
چه کسانی درصدد منصرف نمودن امام بودند: 1- حاکم مکه: او خبر یافت و فرستادگان او سر راه بر حسین گرفتند که چرا می خواهی اختلاف کلمه پدید کنی و آرامش اجتماع را بر هم زنی!
حسین (ع) در پاسخ آنان تنها آیه ای از قرآن خواند: «من مسئول کار خود هستم و شما مسئول کار خود هستید من از کار شما بیزارم و شما از کار من بیزارید.» 3 2- پسر زبیر که پیشنهاد حکومت حجاز را به او نمود ولی حسین اعتنایی به گفته او نکرد.
3- عبدالله بن جعفر طیار، نزد حاکم مکه رفت و برای حسین امان نامه گرفت و خواست تا تا از رفتن به عراق منصرف شود.
4- ام سلمه؛ هنگامی که امام خواست از ام سلمه خداحافظی کند او گفت: «فرزندم از رفن به عراق درگذر، خودم شنیدم از جدت که در زمین کربلا کشته می شوی.
امام در جواب گفت: خیال می کنی بر من پنهان است می خواهی قبرم را نشانت دهم.
پیک های امام و سرانجام آنها امام حسین (ع)، مسلم بن عقیل پسرعموی خود را به کوفه فرستاد تا از صحت و سقم گفته های کوفیان و نامه های آنها برای امام خبر آورد.
همچنین قیس بن مسهر را به آن شهر فرستاد ولی ابن زیاد با حیله و نیرنگ هر دو سفیر امام را در شهر کوفه به شهادت رساند.
همچنین هانی بت عروه را که از دوستداران امام بود به شهادت رساند.
حال امام چه وقت و در کجا از کشته شدن مسلم خبر داشت در گفته تاریخ نویسان اختلاف است.
طبری صاحب تاریخ طبری در این زمینه می گوید «در سه میلی قادسیه حر با دسته تحت فرماندهی خود سر راه را بر او گرفت و گفت کجا می روی؟
به کوفه برگرد چه من در آنجا امید خبری برای تو نمی بینم و در آنجا امام را از کشته شدن مسلم خبر داد.
حسین خواست برگردد ولی برادران مسلم نپذیرفتند و گفتند ما باید خون برادر خود را بگیریم حسین نیز گفت: «پس از شما نیز زندگی لذتی ندارد.» 4 بعد از این اتفاق امام کاری کرد که از آزاده ای چون او انتظار می رفت یاران خود را جمع کرد و به آنان گفت: خبر کشته شدن مسلم و هانی به من رسیده است.
حالا خود می دانید هر که نمی خواهد تا پایان با ما باشد بهتر است راه خود را بگیرد و برود و در آنجا گروهی رفتند و مسلمانان راستین ماندند.
شروع واقعه عاشورا در منزل شراف امام و یارانش مقداری آب برداشتند و تا نیم روز راه پیمودند و در آنجا به سپاهیان حر برخورد کردند.
مردمی که باید شادی کنان و تکبیرگویان به استقبال میهمان عزیز خود بیایند سلاح پوشیده پذیره ی جنگ او شده اند.
چه شگفت دنیایی!
و چه سست پیمان مردمی!
در اینجا امام دعوت نامه های مردم کوفه را به حر نشان داد وی گفت من از این نامه ها خبری ندارم.
اما آیا می توان باور کرد که صدهزار سپاه و یا بیست هزار مردم شهری در عرض یک هفته برای یاری مردی آماده شوند و جز این حادثه بزرگ در آن شهر به کوی و برزن نرسد و همه یا بیشتر مردم آکاه نشوند؟
گیریم که شخص حر از ماجرا خبر نداشت آیا از آن هزار تن که همراه او بودند هیچ کس آنچه را که در چند هفته پیش گذشته بود نمی دانست؟
چنین فرضی را به سختی می توان باور کرد.
به هر حال فاجعه از این ملاقات آغاز شد حر سر راه را بر کاروان سالار گرفت.
امام گفت اگر نویسندگان نامه ها پشیمانند برمی گردم.
اما مسلم است که به او اجازه نداد امام به حجاز برگردد و حتی اجازت نداد که در منزلی آباد و پرآب و علف فرود آید.
سرزمین کربلا در میان همه وجوه اشتقاقی که برای لفظ «کربلا» نوشته اند نزدیک ترین به حقیقت این است که این کلمه از دو کلمه (کرب) به معنی مزرعه و (لا) به معنی خدا می باشد البته به زبان آرامی این معنی مربوط به قبل از حادثه عاشوراست.
از سالی که آن حادثه غم انگیز در این سرزمین رخ داد کربلا به معنی آن کرب به معنی (اندوه) و بلا نزدیک تر شده است از روزی که این کاروان در این سرزمین فرود آمد کربلا در تاریخ اسلام و تشیع شهرتی یافت که می توان گفت پس از مکه هیچ شهری از چنان شهرتی برخوردار نگردیده است.
عمر سعد از سوی پسر زیاد مأمور جنگ با حسین شد.
«او پس از مذاکرات خود با حسین (ع) به ابن زیاد نوشت از حسین پرسیدم چرا به اینجا آمده ای؟
گفت مردم این شهر از من دعوت کردند که نزد آنان بیایم حالا اگر شما نمی خواهید برمی گردم.
پسر زیاد گفت: حالا که چنگال ما به او بند شده است می خواهد خودرا خلاص کند ولی چنین چیزی ممکن نیست و در پاسخ این نامه بود که نوشت: کار را بر حسین سخت بگیر و آب را به روی او و یارانش ببند.
مگر اینکه حاضر شوند با شخص من به نام یزید بیعت کنند.» 5 از قراین چنین برمی آید که از زمان درگیری دو دسته چندان دراز نبوده است ولی خیلی کوتاه هم نبوده است.
کَتَب اللهُ عَلَیهُمُ القَتل فَبَزروا الی مَصابِعِهم خدا کشتن را برای آنان مقدور فرمود سپس به قتلگاه خود رفتند.
(زینب دختر علی (ع)) در سپاه امام حسین (ع) هر مردی که سن او از چهارده سال می گذشت به قتل رسید و تعداد کشتگان سپاه دشمن را هزاران نفر ذکر می کنند آنچه شگفت به نظر می رسد این است که در این صحنه در ظرف چند ساعت روحیه خشن و بی رحم طبیعت جاهلی با تمام مظاهر خود جلوه کرد.
مران به ظاهر مسلمان خیمه های دختران پیغمبر خود را به آتش می کشند تا کودکان خردسال حسین و نوه های محمد (ص) را بسوزانند.
چه می شود که انسانی تا این درجه به نقطه سقوط برسد؟
چه پیچیده معجونی که مغز انسان نام گرفته است.
سخن پروردگار بهتر از هر گفتار این معما را توجیه می کند.
«شیطان بر آنها چیره شد و یاد خدا را از دل آنان برد.» 6 بعد از یک روز نبرد سخت و طاقت و فرسا که اردوی نوه پیامبر را در هم تنید دشمن باز هم آرام ننشست و در پی آزار و اذیت کودکان و زنان آل پیامبر برآمد.
شیون زنان، کودکان را به گریه درآورد و گریه کودکان دل سخت آنان را نرم نساخت ولی تنها کسی که از آن جمع می توانست با سخنان خود هیجان را به اوج برساند دختر علی بود و بعد از اسارت و نشان دادن اسیران در هر کوی و برزن و هیاهو و خنده و مردمان بی خبری که آنها گفته بودند گروهی خارجی را کشته اند حسین از دین خارج شده و نماز نمی خواند و لزوم روشنگری از سوی شیرزنی احساس می شد بعد از فرمان به سکوت زینب، تنها صدای آهسته ی نفسها شنیده می شد.
مردم کوفه!
مردم مکار خیانت کار!
هرگز دیده هاتان از اشک تهی مباد!
هرگز نالهاتان از سینه بریده نگردد!
نه پیمان شما را ارجی است و نه سوگند شما را اعتباری!
جز لاف، جز خودستائی، جز در عیان مانند کنیزکان تملق گفتن و در نهان با دشمنان ساختن چه دارید؟
گریه می کنید؟
آری به خداگریه کنید که سزاوار گریستنید.
چه ننگی برای شما بدتر از کشتن پسر پیغمبر و سید جوانان بهشت.
این سخنان که با چنین عبارت شیوا از دلی سوخته برمی آمد و از دریایی مواج از ایمان به خدا نیرو می گرفت همه را دگرگون کرد.
شنوندگان دستها را به دهان نهاده و دریغ می خورند.
7 سپس کاروان اسیران را به کاخ پسر زیاد درآوردند و او گفت: «خدا را شکر که شما را رسوا کرد و نشان داد که آچه می گفتید درغوی بیش نبود.
دختر علی (ع) به سخن آمد: سپاس سزاوار خدائی است که ما را به محمد گرامی داشت جز فاسق دروغ نمی گوید جز بدکاره رسوا نمی شود و آن ما نیستیم دیگرانند.
و بعد حرکت به سوی شام و کاخ یزید مردم شام روز ورود اسیران را عبد گرفتند و برای کشته شدن مردان آنان جشن گرفتند.
یزید نیز چون ابـن زیاد غـرور و خودخواهی سراپای وجودش را گرفته بود و با عصا به دندان های حسین می زد و می گفت: کاش بزرگان من که در بدر حاضر شدند و گزند تیرهای قبیله خزرح را دیدند امروز در چنین مجلسی حاضر بودند و شادمانی می کردند و می گفتند یزید دستت شل مباد: به آل علی پاداش روز بدر را دادیم ولیکن خود را از آنان گرفتیم.
اما زینب نگذاشت کار به این صورت پایان پذیرد.
و با فصاحت گفت: یزید چنین می پنداری که چون اطراف زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتی و ما را مانند اسیران از این شهر به آن شهر بردند ما خوار شدیم و تو عزیز گشتی ای پسر آزاد شده این عدالت است که زنان و دختران و کنیزکان تو پس پرده به عزت بنشینند و تو دختران پیغمبر را اسیر کنی و پرده حرمت آنان را بدری.
مردان بیگانه آنان را پشت شتر از این شهر به آن شهر بگردانند.
به خدا این لکه ننگ که بر دامن تو نشسته است هرگز سترده نخواهد شد سکوتی مرگبار سراسر کاخ را فراگرفت.
گفت خدا بکشد پسر مرجانه را من راضی به کشتن حسین نبودم.
سپس دستور داد جای بهتری برای اسیران فراهم شود و از آنان دلجویی کرد قبل از اینکه شورش تمامی سرزمین های اسلامی را فراگیرد.8 زمان جنایتکار است اما خیانت پیشه نیست.
زمان نیز مانند تاریخ که خاطره زمان را نگاه می دارد و حبایت می کند اما کمتر جنایتی را بی مکافات می گذارد و سرانجام تمامی آنان که در حادثه کربلا نقش داشتند به سزای اعمال خود رسیدند و در این دنیا به خواری و خفت و مرگی دهشتناک نام خود را تا ابد در زمره ملعونین قرار دادند.
شمر، عببدالله بن زیاد، عمر ابن سعدع حمض پسر جوان او، خولی، سنان و دهها تن از سران لشکر کوفه چنین کیفرها دیدند.
منابع و مآخذ: سید حسن حسینی فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ناشر.
معروف سوره یونس آیه 41 طبری جلد 7 ص 281 طبری جلد 7 ص 311 سوره مجادله آیه 19 بلاغات النساء ابن ابی طاهر قیام حسین نوشته سید جعفر شهیدی عزت عاشورایی ، جعفر وفا ، ناشر : معاونت فرهنگی پرورشی نیروی مقاومت بسیج 10 – حسین بن علی ( علیهماالسلام ) به روایت اهل سنت ، حسین استاد ولی ، مرکز فرهنگی انتشاراتی شبر 11 – زندگانی امام حسین (ع) ، سید هاشم رسولی محلاتی