بقلم :
جان لئوآبرنتای
JOHN LEO ABERNETHY
محقق شیمی
دارای درجه M.Sc. و دکتر در فلسفه از دانشگاه نورت وسترن ؛ معلم کالج دولتی همبولت و کالج فنی کالیفرنیا، اکنون استاد شیمی کالج دولتی فرسنو در کالیفرنیا؛ عضو هیئت تحریریه روزنامه « تعلیم شیمیائی» ، متخصص ترکیبات اشباع نشده هیدروکربونها و تأثیرات تعیین نسبت و موقعیت اجزاء هالوژناسیون بیفنیلهای جانشینشده .
در عصرما، در نتیجه ترقی علوم هر مسألهایکه بطور روشن مطرح میشود فوراً حل میگردد. بما آموختهاند که معانی کلمات تابع حواس خمسه یعنی ذائقه ، لامسه، شامه، سامعه و باصرهاند و چون بشر در محیطهای مختلف زندگی میکند بدین جهت غالب کلمات معانی متعدد و وسیعی دارند . مثلاً لفظ خانه هم به غاری که وحشیان حومه شهر « چیهوآهوآ»ی آفریقا در آن زندگی میکنند اطلاق میشود و هم بکاخ مجال یک ثروتمند آمریکائی در کالیفرنیا.
درجواب سؤال « آیا خدا وجود دارد؟» باید پرسید : مقصود از خدا چیست ؟ مثلاً اگر بگوئیم، مقصود از خدا نظم و ترتیب و قوانینی است که در طبیعت وجود دارد آنوقت ما بهمان چیز قائل میشویم که مادیون نیز قائلند ؛ چون آنها نیز وجود نظم وترتیبی را در جهان قبول دارند . در این صورت اگر کسی بخواهد متوجه خدا شده نیایشی بکند ، یا نمازی بگزارد ، باید مورد توجه و نیایش او جدول تناوب عناصر باشد، البته عناصری که هیچ یک به تنهائی یا دستهجمعی قادر بپاسخدادن به چنین نیایشگر و نمازگزار نیستند هر چند نیز نمازگزار خود را از لحاظ روانشناسی ملهم بداند .