اصل فطرت الهی، فطرت اخلاقی و سایر زمینه ها و قابلیت های ذاتی و فطری بشربه عنوان عامل مشترک در کنار سایر عوامل ذکر شده سازنده شخصیت فرد هستند.
نکته قابل توجه آن است که امور فطری به یک اندازه در افراد بیدار و شکوفا نمی گردد به همین دلیل نمی توان سهم مشخص و ثابت و یکسانی را برای عامل فطرت در عرض سایر عوامل در نظر گرفت آن دسته از انسانها که فطرت الهی و اخلاقی آنها شکوفاتر گشته است و از خضوع و عبودیت و حیات اخلاقی ممتازتری برخوردارند، عامل فطرت سهم بیشتری در شکل دهی شخصیت و شاکله آنها دارد.
در برخی آیات قرآن کریم به وجود اخلاقی در بشر اشاره شده است.
براساس این آیات انسانها بطور عموم از حس اخلاقی مشترک برخودارند و نسبت به اصول اخلاقی شناخت و آگاهی دارند.
این آگاهی، اکتسابی و برخواسته از تعالیم بیرونی و عوامل خارجی نیست، بلکه با الهام الهی حاصل شده است و ریشه در ذات و فطرت آدمی دارد.
وجود این فطرت اخلاقی، شاهد دیگری بر وجود طبیعت و سرشت مشترک در انسانهاست: «و نَفسٍ و سوّیها فألهَمَها فُجورَها و تقویها؛» «سوگند به نفس و آن کس که آنرا درست کرد پس پلیدکاری و پرهیزکاری اش را به آن الهام کرد.» این الهام فطری، ممکن است در قالب وجود یک حس اخلاقی در بشر باشد(قوه عقل عملی محض یا وجدان) حسی که در مراحل از رشد بشر فعلیت می یابد و در بدو خلقت انسان بالقوه در او موجود است.
البته ممکن است درک این امور اخلاقی، از شئون عقل انسان باشد نه قوه ای دیگر به نام عقل عملی یا وجدان.
یعنی عقل آدمی همانطور که به شناخت و درک امور نظری و غیر عملی نایل می شود.
در مراحلی از رشد و فعلیت خویش به ادارک این اصول اخلاقی نیز موفق می شود.
در هر دو صورت، دستیابی به این ادراکات لازمه ساختمان روحی بشر و امری فطری و سرشتی است، که اختصاص به برخی از افراد ندارد و استعداد و قابلیت آن در همگان موجود است.
و اینک اخلاق از نقطه نظرات برخی از نویسندگان و نظریات بزرگان علم اخلاق در اینجا بیان می گردد.