دانلود مقاله دلایل لزوم نبوت

Word 68 KB 13787 19
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • خداوند حکیم انسانهاى والایى را براى هدایت و راهنمایى بشر برانگیخته و آنان را حامل پیام خویش براى افراد بشر قرار داده است.

    اینان، همان پیامبران و رسولانند که واسطه جریان فیض هدایت از سوى خداوند به بندگان مى‏باشند، و این فیض از نخستین روزى که بشر شایستگى بهره‏گیرى از آن را یافته، از جانب خدا نازل گردیده و تا عصر پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نیز ادامه داشته است.باید دانست آیین هر پیامبرى نسبت‏به زمان و امت‏خود کاملترین آیین بوده است، و اگر این فیض الهى مستمر نبود بشر به حد کمال نمى‏رسید.


    از آنجا که خلقت انسان، فعل خداى «حکیم‏» است طبعا آفرینش او هدف وغرض دارد، و با توجه به اینکه در وجود انسان علاوه بر غرایز که با حیوان مشترک است،عقل و خرد نیز هست‏باید غرض و هدف از خلقت وى، هدفى معقول باشد.


    از طرف دیگر، عقل و خرد انسان هرچند در پیمودن راه تکامل او مؤثر و لازم است، اما کافى نیست، و اگر در هدایت انسان به عقل و خرد قناعت‏شود او هرگز راه کمال را به طور کامل نخواهد شناخت.

    براى نمونه، پى بردن به مبدء و معاد یکى از مهمترین مسائل فکرى بشر بوده است.بشر مى‏خواهد بداند از کجا آمده، چرا آمده، و به کجا خواهد رفت؟

    ولى عقل و خرد به تنهایى از عهده تبیین کامل این مسائل بر نمى‏آید.


    از طرف دیگر، عقل و خرد انسان هرچند در پیمودن راه تکامل او مؤثر و لازم است، اما کافى نیست، و اگر در هدایت انسان به عقل و خرد قناعت‏شود او هرگز راه کمال را به طور کامل نخواهد شناخت.

    گواه روشن این امر آن است که،با همه ترقى که بشر معاصر در علم و دانش کرده است،هنوز بخش عظیمى از انسانها بت‏پرست مى‏باشند.

    نارسایى عقل و دانش بشر منحصر به موضوع مبدء و معاد نیست، بلکه وى در بسیارى از مسائل حیاتى نیز نتوانسته است طریق استوارى را برگزیند.

    دیدگاههاى مختلف و متعارض بشر در مسائل اقتصادى، اخلاقى، خانوادگى وغیره نشانه نارسایى وى از درک صحیح این مسائل مى‏باشد، و به همین علت است که مى‏بینیم مکتبهاى متعارض پدید آمده است.

    با توجه به نکته فوق، عقل صحیح حکم مى‏کند که به مقتضاى حکمت الهى باید مربیان و رهبران الهى مبعوث شوند تا راه صحیح زندگى را به بشر بیاموزند.

    کسانى که تصور مى‏کنند هدایتهاى عقلى مى‏تواند جایگزین هدایتهاى آسمانى شود باید به دو مطلب توجه کنند: 1.

    خرد و دانش بشر در شناخت کامل انسان و اسرار هستى و گذشته و آینده سیر وجودى او ناقص و نارساست،در حالیکه آفریننده بشر به حکم اینکه هر صانعى مصنوع خود را مى‏شناسد، از انسان و ابعاد و اسرار وجود او کاملا آگاه است.ودر قرآن به این دلیل اشاره کرده مى‏فرماید:;ژخ÷;ژخ÷الا ندارد، و اوست دقیق وآگاه.

    یعلم من خلق وهو اللطیف الخبیر›› (ملک/14): آیا آنکس که آفریده است (به آفریده خود) علم 2.

    انسان به مقتضاى غریزه حب ذات، آگاهانه یا ناخودآگاه، پیوسته به دنبال منفعت‏جوییهاى شخصى است و در برنامه‏ریزى نمى‏تواند از دایره منافع فردى و گروهى به طور کامل صرف‏نظر کند.

    طبعا برنامه‏هاى بشرى از جامعیت کامل برخوردار نخواهد بود،ولى برنامه پیامبران چون از جانب خداوند است از چنین نقصانى منزه است.

    با توجه به این دو نکته باید گفت که بشر هیچگاه از هدایتهاى الهى و برنامه‏هاى پیامبران بى‏نیاز نبوده و نخواهد بود.

    منشور عقاید امامیه صفحه 97 6 اصل در مورد ویژگیهاى نبوت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم دعوت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم ویژگیهایى دارد، که مهمترین آنها چهار چیز است و ما در طى سه اصل به بیان آنها مى‏پردازیم.

    اصل اول دعوت و آیین پیامبر اسلام جهانى است و به قوم و منطقه خاصى اختصاص ندارد، چنانکه مى‏فرماید:‹‹و ما ارسلناک الاکافه للناس بشیرا و نذیرا›› (سباء/28): ما تو را، بشارت دهنده و ترساننده، براى عموم مردم فرستادیم.

    نیز مى‏فرماید: ‹‹و ما ارسلناک الارحمه للعالمین›› (انبیاء/107).

    از این روى مى‏بینیم وى در دعوتهاى خود از لفظ «الناس‏» بهره گرفته و مى‏گوید: ‹‹یا ایها الناس قد جاءکم الرسول بالحق من ربکم ف‏آمنوا خیرا لکم›› (نساء/170): اى مردم رسولى از جانب پروردگار شما به حق نزد شما آمده است، پس به او ایمان آورید که براى شما بهتر است.

    البته آن حضرت زمانى که دعوت خویش را آغاز کرد، به طور طبیعى انذار خود را در مرحله نخست متوجه قوم خود فرمودتا جمعیتى را که پیش از او براى آنان بیم دهنده‏اى نیامده بود، انذار کند ‹‹لتنذر قوما ما اتاهم من نذیر من قبلک››(سجده/3).

    ولى این به معناى آن نبود که قلمرو رسالت وى محدود به ارشاد گروهى خاص است.

    بدین جهت، گاه مى‏بینیم که قرآن در عین اینکه جمعیت‏خاصى را مورد دعوت قرار مى‏دهد، بلافاصله آن را براى همه کسانى نیز که دعوت او مى‏تواند به آنان برسد حجت مى‏شمرد و مى‏فرماید:‹‹و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ›› (انعام/19): این قرآن بر من وحى شده تا به وسیله آن، شما و همه کسانى را که این پیام به آ نان مى‏رسد، انذار کنم.

    بدیهى است که پیامبران در درجه نخست‏بایستى قوم خود را به آیین خود دعوت کنند، خواه دعوت آنان جهانى باشد و خواه منطقه‏اى.

    قرآن در این مورد یادآور مى‏شود که «هیچ پیامبرى را جز به زبان قوم خویش نفرستادیم: ‹‹و ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه لیبین لهم›› (ابراهیم/4) ولى چنانکه گفتیم ارسال رسول به زبان قوم خویش، هرگز به معنى انحصار دعوت به آن گروه نیست.

    اصل دوم نبوت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نبوت خاتم مى‏باشد، همچنانکه شریعت او ریعت‏خاتم، و کتاب او نیز خاتم کتابهاى آسمانى است‏یعنى پس از وى دیگر پیامبرى نخواهد آمد، و شریعت او به صورت جاودانه تا روز رستاخیز باقى خواهد ماند.

    از خاتمیت نبوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم دومطلب استفاده مى‏شود: 1.

    اسلام، ناسخ شرایع پیشین است و با آمدن آن شریعتهاى گذشته دیگر رسمیت ندارند.

    2.

    در آینده شریعت‏سماوى دیگرى نخواهد آمد و ادعاى هر نوع شریعت جدید آسمانى مردود است.

    موضوع خاتمیت، در قرآن و احادیث اسلامى به صورت روشن مطرح شده است، به گونه‏اى که براى احدى جاى تردید باقى نمى‏گذارد.

    در این مورد به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم: ‹‹ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله‏و خاتم النبیین و کان الله بکل شی‏ء علیما›› (احزاب/40): «محمد پدر هیچیک از شماها نبوده، بلکه وى رسول خدا و خاتم پیامبران است، و خدا به هرچیزى دانا است‏».«خاتم‏» به معنى انگشتر است.

    در عصر نزول اسلام، مهر افراد، نگین انگشتر آنان بود که با آن نامه‏ها را مهر مى‏کردند، به نشانه اینکه پیام به پایان رسیده است.

    با توجه به این نکته، مفاد آیه فوق این است که با آمدن پیامبر اسلام، طومار نبوت و پیامبرى مهر پایان خورده و پرونده نبوت بسته شده است.

    ضمنا از آنجا که «رسالت‏» عبارت از ابلاغ و رساندن پیامهایى است که از طریق وحى دریافت مى‏گردد، طبعا رسالت الهى بدون نبوت نخواهد بود، و در نتیجه ختم نبوت ملازم با ختم رسالت نیز هست.

    (1) در این زمینه از میان احادیث گوناگون، کافى است‏به حدیث «منزلت‏» اشاره کنیم: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم زمانى که در جریان جنگ تبوک، على را جانشین خود در مدینه قرار داد، به وى فرمود: «الا ترضى ان تکون منی بمنزله هارون من موسى الاانه لا نبی بعدی‏» (2) : آیا خشنود نیستى که منزلت تو نسبت‏به من همانند منزلتت هارون نسبت‏به موسى باشد،جز اینکه پس از من پیامبرى نخواهد بود.

    گذشته از حدیث «متواتر» منزلت، مجموعه احادیث مربوط به خاتمیت نیز به صورت تواتر اجمالى نقل شده است.

    (3) اصل سوم راز جاودانگى شریعت اسلام در دو چیز نهفته است: الف - شریعت اسلام، براى تامین نیاز طبیعى و فطرى بشر به هدایتهاى الهى، کاملترین برنامه را ارائه کرده است، به گونه‏اى که بهتر و کاملتر از آن قابل تصور نیست.

    ب - در قلمرو احکام عملى نیز یک رشته اصول و کلیات جامع و ثابت را بیان نموده که مى‏تواند پاسخگوى نیازهاى نو بنو و متنوع بشر باشد.

    گواه روشن این امر آن است که فقهاى اسلام (بویژه شیعه) در طى چهارده قرن توانسته‏اند به تمام نیازهاى جوامع اسلامى در زمینه احکام عملى پاسخ گویند، و تاکنون موردى پیش نیامده است که فقه اسلامى از پاسخ گفتن به آن ناتوان باشد.

    امور زیر در تحقق این هدف مفید و مؤثر بوده‏اند: 1.

    حجیت عقل: اعتبار و حجیت عقل در مواردى که صلاحیت قضاوت و داورى دارد، یکى از طرق استنباط وظایف بشر در طول زندگى است.

    رعایت اهم در موارد تزاحم با مهم: مى‏دانیم که احکام اسلام، ناشى از یک رشته ملاکات واقعى و مصالح و مفاسد ذاتى (یا عارضى) در اشیاست که برخى از آنها را عقل به دست مى‏آورد و برخى دیگر را شرع بیان مى‏کند.

    با شناخت این ملاکات، طبعا فقیه مى‏تواند در موارد تزاحم آنها، اهم را بر مهم ترجیح داده و مشکل را حل کند.

    3.

    فتح باب اجتهاد: گشوده بودن باب اجتهاد به روى امت اسلامى - که از افتخارات و امتیازات تشیع است‏خود از عوامل تضمین کننده خاتمیت آیین اسلام است، زیرا در پرتو اجتهاد زنده و مستمر، حکم مسائل و حوادث جدید همواره از قواعد کلى اسلامى استنباط مى‏شود.

    4.

    احکام ثانویه: در شریعت اسلام علاوه بر احکام اولیه، یک رشته احکام ثانویه وجود دارد که مى‏تواند بسیارى از مشکلات را حل کند.

    فى‏المثل، در جایى که تطبیق حکمى بر موردى، مایه عسر و حرج یا زیان و ضرر افرادى گردد (با توجه به شرایطى که در فقه بیان شده است) اصولى چون قاعده نفى حرج یا لا ضرار مى‏تواند به توانایى شریعت در شکستن بن‏بستها و رفع تنگناها کمک نماید.

    قرآن کریم مى‏فرماید: ‹‹و ما جعل علیکم فی الدین من حرج›› (حج/78).

    رسول گرامى نیز اعلام مى‏دارد: «لا ضرر و لا ضرار ».

    باید گفت مکتبى که این دو قاعده و نظائر آن را دارد، هیچگاه پیروان آن در زندگى به بن‏بست کشیده نخواهند شد.

    بحث مشروح درباره خاتمیت‏بر عهده کتب کلامى است.

    اصل چهارم یکى از ویژگیهاى شریعت اسلامى، اعتدال و سهولت درک مفاهیم و احکام آن است، که این امر را مى‏توان یکى از مهمترین عوامل نفوذ و گسترش این دین در میان اقوام و ملل مختلف جهان دانست.

    اسلام در موضوع خداپرستى، توحیدى ناب و روشن را مطرح مى‏کند که دور از هرگونه ابهام و پیچیدگى است.

    تنها سوره توحید در قرآن مى‏تواند گواه این مدعا باشد چنانکه این کتاب مقدس در باب مقام و منزلت انسان نیز بر اصل تقوى تکیه مى‏کند که خود به نوعى دربرگیرنده همه خصال والاى اخلاقى است.

    در حوزه احکام عملى نیز مشاهده مى‏کنیم که اسلام هرگونه عسر و حرجى را نفى مى‏کند و پیامبر، خود را آورنده شریعتى سهل و آسان معرفى مى‏کند: «جئت‏بشریعه سهله سمحه‏».

    محققان منصف و بى غرض حتى از میان دانشوران غیر مسلمان صریحا اذعان نموده‏اند که مهمترین عامل گسترش سریع آیین اسلام، وضوح و جامعیت احکام و تعالیم این دین بوده است، براى نمونه دکتر گوستاولوبون، دانشمند مشهور فرانسوى، مى‏گوید: رمز پیشرفت اسلام در همان سهولت و آسانى آن نهفته است.

    اسلام از مطالبى که عقل سالم از پذیرش آن امتناع مى‏ورزد و در ادیان دیگر نمونه‏هاى آن بسیار است، مبراست.

    هرچه فکر کنید ساده‏تر از اصول اسلام نمى‏یابید که مى‏گوید: خدا یگانه است; مردم همگى در برابر خدا یکسانند; انسان با انجام چند فریضه دینى به بهشت و سعادت مى‏رسد، و با روى گرداندن از آن به دوزخ مى‏افتد.

    همین روشنى و سادگى اسلام و دستورات آن، کمک زیادى به پیشرفت این دین در جهان کرد.

    مهمتر از این آن ایمان محکمى است که اسلام در دلها ریخته است; ایمانى که هیچ شبهه‏اى قادر به کندن آن نیست.

    اسلام، همان گونه که براى اکتشافات علمى از هر دینى مناسبتر و ملایمتر است، درباره واداشتن مردم به گذشت نیز بزرگترین دینى است که مى‏تواند تهذیب نفوس و اخلاق را به عهده گیرد.

    (4) اصل پنجم کتابهاى آسمانى که پیامبران پیشین آن را عرضه کرده‏اند، مع الاسف پس از آنان بتدریج در اثر غرض‏ورزى خودکامگان دستخوش تحریف گردیده است.

    این مطلب را، علاوه بر قرآن، شواهد تاریخى هم تایید مى‏کند.

    چنانکه مطالعه خود این کتب و دقت در محتواى آنها نیز بر آن دلالت دارد، زیرا در آنها یک رشته مطالبى وارد شده است که هرگز نمى‏تواند مورد تایید وحى الهى باشد.

    بگذریم که انجیل کنونى بیشتر صورت زندگى‏نامه حضرت مسیح را دارد که در آن ماجراى به دار آویخته شدن وى نیز توضیح داده شده است.

    اما به رغم تحریفات آشکار در کتب آسمانى پیشین، قرآن کریم از هر نوع افزایش و کاهش مصون مانده است.

    پیامبر گرامى اسلام یکصد و چهارده سوره کامل قرآنى از خود به یادگار نهاده و تحویل جهان داده است و نویسندگان وحى - خصوصا حضرت على علیه السلام که از روز نخست وحى الهى را مى‏نوشت، آن را نگاشته‏اند.

    خوشبختانه، با وجود گذشت 15 قرن از نزول قرآن، نه چیزى از آیات و سوره‏هاى قرآن کم شده و نه چیزى بر آنها افزوده شده است.

    اینک به برخى از دلایل و موجبات عدم تحریف قرآن اشاره مى‏کنیم: 1.چگونه امکان دارد که تحریف به قرآن راه یابد، در حالیکه خداوند حفظ و صیانت آن را تضمین کرده است، چنانکه مى‏فرماید: ‹‹انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون›› (حجر/9): ما خود قرآن را فرو فرستاده و خود نیز نگهبان آن هستیم.

    خداوند راه یافتن هر نوع باطل به ساحت قرآن را نفى کرده و مى‏فرماید:‹‹لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید›› (فصلت/44): باطل از هیچ سو به ساحت قرآن راه ندارد، آن از جانب خداوند حکیم و ستوده نازل شده است.

    باطل که خداوند راه یافتن آن را به قرآن نفى کرده،هر باطلى است که مایه وهن قرآن گردد، و از آنجا که کم یا زیاد کردن الفاظ و آیات قرآن مسلمامایه سستى و وهن آن مى‏گردد لذا قطعا هیچگونه کاهش یا افزایشى به ساحت این کتاب شریف راه نیافته است.

    تاریخ گواهى مى‏دهد که مسلمانان به آموزش و حفظ قرآن عنایت ویژه‏اى داشتند در میان عربهاى زمان پیامبر، حافظه‏هاى قوى و نیرومندى وجود داشت که با یک بار شنیدن، خطبه‏اى طولانى را حفظ مى‏کردند، بنابر این چگونه مى‏توان گفت چنین کتابى که این همه قارى و حافظ و علاقمند داشته، تحریف شده است؟!

    شکى نیست که امیر مؤمنان علیه السلام در بعضى از مسائل با خلفا اختلاف نظر داشت و مخالفت‏خود را نیز به صورت منطقى در موارد گوناگون آشکار مى‏کرد، که یکى از آنها خطبه شقشقیه و نیز مناشدات معروف آن حضرت است.

    در عین حال مى‏بینیم که آن حضرت در سراسر زندگى خود، حتى یک کلمه هم درباره تحریف قرآن سخن نگفته است، حال اگر (العیاذ بالله) چنین کارى صورت گرفته بود،مسلما به هیچوجه ایشان در باره آن سکوت نمى‏ورزید.

    بلکه بالعکس آن حضرت پیوسته به تدبر در قرآن دعوت مى‏کرد و مى‏فرمود:«لیس لاحد من بعد القرآن من فاقه ولا بعد القرآن من غنى فکونوا من حرثته و اتباعه‏» (5) : اى مردم براى کسى در صورت پیروى از قرآن فقر و نیازى نیست، و بدون پیروى از قرآن، غنا و بى نیازیى وجود نخواهد داشت، بنابر این در سرزمین زندگى خود بذر قرآن را بیفشانید و از پیروان آن باشید.

    با توجه به دلایل یاد شده و نظایر آن، علماى بزرگ شیعه امامیه به پیروى از اهل بیت علیهم السلام از دیر زمان تاکنون بر مصونیت قرآن از تحریف تاکید نموده‏اند، که از آن میان مى‏توان به افراد زیر اشاره نمود: 1.

    فضل بن شاذان (متوفاى 260ه.ق، که در عصر ائمه علیهم السلام مى‏زیسته است) در کتاب الایضاح/217.

    شیخ صدوق(م‏381ه.

    ق) در کتاب الاعتقادات/93.

    شیخ مفید (م‏413ه.ق) در کتاب اجوبه المسائل السرویه، مطبوع در مجموعه الرسائل/ص‏266.

    سید مرتضى (م‏436ه.ق) در کتاب جواب المسائل الطرابلسیات، که کلام وى را شیخ طبرسى در مقدمه مجمع البیان آورده است.

    5.

    شیخ طوسى معروف به شیخ الطائفه(م‏460ه.ق) در کتاب التبیان، 1/3.

    6.

    شیخ طبرسى(م‏548ه.ق) در مقدمه کتاب خود، مجمع البیان، بر عدم تحریف قرآن تصریح و تاکید کرده است.

    7.

    سید بن طاووس(م‏664ه.ق) درکتاب «سعد السعود» (ص 144) مى‏گوید: عدم تحریف، راى امامیه است.

    8.

    علامه حلى (م‏726ه.ق) در کتاب اجوبه المسائل المهناویه (ص 121) مى‏گوید: «حق این است که هیچگونه زیاده و نقیصه‏اى در قرآن راه نیافته است و من از قول به تحریف به خدا پناه مى‏برم، زیرا این امر موجب شک در معجزه متواتر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏گردد».

    ما در اینجا به ذکر نام علماى شیعه که منکر تحریف بوده‏اند پایان مى‏دهیم، و تاکید مى‏کنیم که این عقیده، پیوسته مورد نظر بزرگان علماى امامیه در اعصار گوناگون بوده است، چنانکه در عصر حاضر نیز همه مراجع شیعه، بدون استثنا، داراى چنین عقیده‏اى مى‏باشند.

    اصل ششم در کتب حدیث و تفسیر روایاتى وارد شده است که برخى آنها را دلیل بر تحریف قرآن قرار داده‏اند، ولى باید توجه نمود که: اولا، اکثر این روایات از طریق افراد و کتابهایى نقل شده که از وثاقت و اعتبار لازم برخوردار نیستند، مانند کتاب قراءات احمد بن محمد سیارى (م‏286) که علماى رجال، روایات او را ضعیف خوانده، و مذهب او را فاسد دانسته‏اند (6) یا کتاب على بن احمد کوفى (م‏352) است که علماى رجال درباره او گفته‏اند: در پایان عمر راه غلو را در پیش گرفت.

    (7) ثانیا، قسمتى از این روایات، که بر تحریف حمل شده است، جنبه تفسیرى دارد.

    به عبارت دیگر، مفاد کلى آیه در روایت تطبیق بر مصداق شده، و عده‏اى تصور کرده‏اند که تفسیر و تطبیق مزبور جزء قرآن بوده و از آن حذف گردیده است.

    مثلا «صراط مستقیم‏» در سوره حمد، در روایات به «صراط پیامبر و خاندان او» تفسیر شده، و پیداست که چنین تفسیرى، تطبیق کلى بر فرد اعلاى آن است.

    (8) امام خمینیرحمه الله روایاتى را که از آنها تحریف برداشت‏شده بر سه دسته تقسیم کرده است: الف - روایات ضعیف، که با آن نمى‏توان استدلال کرد; ب - روایات ساختگى، که شواهد جعلى بودن در آنها نمایان است; ج - روایات صحیح، که اگر در مفاد آنها کاملا دقت گردد روشن مى‏شود که مقصود از تحریف در آیات قرآن، تحریف معانى آنهاست نه تغییر الفاظشان.

    (9) ثالثا، کسانى که مى‏خواهند عقیده واقعى پیروان یک مذهب را به دست آورند باید به کتابهاى عقیدتى و علمى آنها رجوع کنند، نه به کتابهاى حدیثى که نظر مؤلف از تالیف آن، بیشتر گردآورى مطالب بوده و تحقیق آن را به دیگران واگذار کرده است.

    همچنین مراجعه به آراى شاذ از پیروان یک مذهب براى شناخت عقاید مسلم آن مذهب کافى نبوده و اصولا استناد به قول یک یا دو نفر در مقابل اکثریت قاطع دانشمندان آن فرقه، ملاک صحیحى براى قضاوت نیست.

    در خاتمه بحث از تحریف، ضرورى است چند نکته را یادآور شویم: 1.

    متهم کردن مذاهب اسلامى یکدیگر را به تحریف قرآن، خاصه در عصر کنونى، جز به نفع دشمنان اسلام نخواهد بود.

    اگر برخى از علماى شیعه کتابى درباره تحریف قرآن نوشته‏اند، بایستى نظریه شخصى خود او تلقى شود، نه نظریه اکثریت قاطع علماى شیعه.

    لذاست که مى‏بینیم پس از انتشار کتاب مزبور، ردیه‏هاى زیادى از سوى علماى شیعه بر ضد آن نوشته شده است; همان‏گونه که وقتى در سال 1345ه.ق از طرف یکى از علماى مصر کتاب «فرقان‏» با استناد به پاره‏اى روایات درباره نسخ یا انساء تلاوت آیاتى از قرآن که در کتب حدیث اهل سنت آمده است، به عنوان اثبات تحریف در قرآن نوشته شد، از طرف علماى ازهر مردود شناخته شد و کتاب مزبور مصادره گردید.

    3.کتاب آسمانى همه مسلمانان جهان قرآن مجید است که مجموع آن را 114 سوره که نخستین آن را سوره «الحمد» وآخرین آن را سوره «الناس‏» تشکیل مى‏دهد، و در این کتاب کلام الهى، «قرآن‏» نامیده شده و با صفاتى چون مجید، کریم و حکیم (10) معرفى گردیده است.

    و مسلمانان احیانا آن را «مصحف‏»مى‏نامند، و مصحف در لغت عرب به مجموعه‏اى از برگهاى نوشته شده مى‏گویند که در یک جا گرد آید.

    و نقل شده است که پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، آنگاه که مجموع سوره‏هاى قرآن یک جا گرد آمد از سوى برخى صحابه اسم مصحف براى آن پیشنهاد شد.

    (11) بنابر این مصحف به مجموعه‏اى از برگهاى نوشته شده و گرد آمده به صورت یک کتاب مى‏گویند خواه قرآن باشد یا غیر آن.

    وقرآن نامه اعمال را «صحف‏» مى‏نامد و مى‏فرماید:‹‹واذا الصحف نشرت›› (تکویر/10): آنگاه که نامه‏هاى اعمال گشوده شود، همچنانکه دیگر کتابهاى آسمانى را «صحف‏» مى‏نامد، و مى‏فرماید: ‹‹صحف ابراهیم وموسى›› ( اعلى/19): کتابهاى ابراهیم و موسى.

    این آیات نشان مى‏دهد که لفظ صحیفه یا مصحف معنى وسیعى داشته است، هرچند پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم یکى از نامهاى قرآن نیز بشمار آمده است.

    از این جهت تعجب نخواهیم کرد که نوشته‏هایى را که از دخت گرامى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به یادگار مانده است «مصحف‏» مى‏نامند، و واقعیت این مصحف آن است که امام صادق علیه السلام در روایتى توضیح مى‏دهد و مى‏فرماید: «فاطمه پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هفتاد و پنج روز زیست، و اندوه سختى او را فرا گرفت، جبرئیل (به فرمان خدا) فرود مى‏آمد و از رسول خدا و منزلت او نزد خدا سخن مى‏گفت و بدین جهت فاطمه را تسلى مى‏داد، و از حوادثى که بعدها اتفاق خواهد افتاد او را با خبر مى‏ساخت.و امیرمؤمنان گزارشهاى جبرئیل را(از طریق املاء فاطمه علیها السلام) مى‏نوشت واین همان مصحف فاطمهعلیها السلام است.

    (12) ابوجعفر از امام صادق علیه السلام نقل مى‏کند که فرمود:مصحف فاطمه ما فیه شی‏ء من کتاب الله وانما هو شی‏ء القى الیها بعد موت ابیها (صلوات الله علیهما ) (13) : در مصحف فاطمه چیزى از کتاب الهى نیست، (یعنى تصور نکنید قرآن است) بلکه محتویات آن پس از درگذشت پدرش به او القا شده است.

    و ما در بخش مربوط به فقه و حدیث‏یادآور خواهیم شد که در امت اسلامى شخصیت‏هاى والایى هستند که در حالى که نبى و رسول نیستند، ولى فرشتگان با آنان سخن مى‏گویند.

    و آنان را محدث مى‏نامند، و دخت گرامى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم «محدثه‏» بوده است.

    منابع: 1.

    آیات گواه بر خاتمیت منحصر به آیه فوق نیست.

    در این مورد، نصوص ششگانه‏اى در قرآن هست که برخاتمیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم گواهى مى‏دهد.

    به کتاب مفاهیم القرآن:3/130-139 رجوع شود.

    صحیح بخارى:3/58; صحیح مسلم:2/323; امالى صدوق، ص 28 و47 و 81;بحار الانوار، 37/254-289، باب‏53; بخارى، صحیح،3/54، باب غزوه تبوک، مسلم 4/1871 ط 1375; ترمذى، سنن، 2/301; سیره ابن هشام 4/162; احمد، مسند، 1/174.

    در این باره به کتاب مفاهیم القرآن:3/141-167 رجوع شود.

    تمدن اسلام و عرب، تالیف دکتر گوستاولوبون فرانسوى، صص 141-143.

    نهج البلاغه، خطبه 171.

    رجال نجاشى:1/211، شماره ترجمه‏190.

    رجال نجاشى:1/96، شماره ترجمه‏689.

    اینترنت

کلمات کلیدی: لزوم - لزوم نبوت - نبوت

مقدمه در حوزه مسائل اعتقادي، مبحث راهنماشناسي از اهميتي ويژه و جايگاهي والا برخوردار است. از فروع مبحث راهنماشناسي، بحث طرق اثبات نبوت خاصه يا راه‌هاي تشخيص مصاديق راستين پيامبري از مدعيان دروغين است. پس از قبول لزوم نبوت و ارسال رسل از سوي خدا

مقدمه در حوزه مسائل اعتقادی، مبحث راهنماشناسی از اهمیتی ویژه و جایگاهی والا برخوردار است. از فروع مبحث راهنماشناسی، بحث طرق اثبات نبوت خاصه یا راه‌های تشخیص مصادیق راستین پیامبری از مدعیان دروغین است. پس از قبول لزوم نبوت و ارسال رسل از سوی خدا برای هدایت بشر، از جمله مسائلی که به طور جدی در برابر یک انسان جویای حقیقت در این مسیر مطرح می‌باشد، این است که اثبات صدق دعوی نبوت ...

بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن ...

خلاصه مقاله مباني و مفاهيم کفر در ديوان حافظ ما در اين مقاله که حاصل مطالعه و بررسي خاص مقوله «کفر» در ديوان حافظ و تعدادي از امهات کتب عرفاني است کوشيده ايم تا نشان دهيم:اولاً حافظ علاوه بر وقوف بر معاني گوناگون ديني و قرآني کفر بر معاني عرفاني آن

بسم الله الرحمن الرحيم مقاله اى درباره‌ى حجاب مقدمه لزوم پوشيدگي زن در برابرمرد بيگانه يکي ازمسائل مهم اسلامي است . در خود قرآن کريم درباره اين مطلب تصريح شده است . عليهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامي نمي‏توان ترديد کرد . پوشيدن زن خود

با رحلت پيامبر اسلام که پيامبر خاتم نيز ‌بوده‌اند مسلماً براي هدايت و زعامت مسلمين مي‌بايد افرادي باشند که عهده‌دار اين مسئوليت بوده به کساني که به نيابت پيامبر رهبريت عمومي ديني و دنيايي مسلمين را از سلاله پيامير بر عهده دارند، امام مي‌گويند. امام

وحي و تکامل فلسفه انسان براي شناخت فلسفه وحي، بايد بحث را از انسان شروع کرد، چه اينکه فلسفه وحي همان فلسفه انسان است، و اگر فلسفه انسان تببن گردد فلسفه وحي خودبخود بيان شده است و نياز به توضيح بيشتري ندارد. بنابراين انسان نمي‌تواند از فلسفه هستي جد

frames. P30World Forums > آموزش > موضوعات علمي > ادبيات و علوم انساني > ادب و ادبيات PDA View Full Version : ادب و ادبيات soleares 10-15-2006, 03:33 PM ادبيات چيست؟ زبان و ادبيات جلوه گاه انديشه ، آرمان ،

اخلاق حضرت محمد (ص) هر جامعه نياز به الگويي دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کريم برترين الگوى جامعه اسلامى را پيامبر اکرم(ص) معرفي کرده است، حضرت علي(ع) در خطبه هايي که در نهج البلاغه آمده، سيمايي از حضرت محمد(ص) را ارائه کرده است . حضرت

هر جامعه نياز به الگويي دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کريم برترين الگوى جامعه اسلامى را پيامبر اکرم(ص) معرفي کرده است، حضرت علي(ع) در خطبه هايي که در نهج البلاغه آمده، سيمايي از حضرت محمد(ص) را ارائه کرده است .اين حادثه، بزرگترين حادثه ت

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول