امام علی مولای متقیان در دل و جان مسلمانان ایران چنان جای دارد که او را با القابی مثل شاه مردان ، شاه ولایت ، تهمتن دین ، شیر خدا ، مظهر عجایب و القابی مانند آن می شناسند .
پهلوانان همه از او الهام می گیرند و در موقع کارزار و حوادث به او متوسل می شوند .
پیوسته او را یار و یاور مظلومان می دانند .
شاعران یاد او را زینت شعرهای خود می سازند و وی را آیتی بالاتر از رستم داستان می ستایند .
داستان زندگی حضرت علی (ع) و شمه ای از دلاوری ها و جلوه هایی از حوادث زندگی عنصری ایشان که عمدتاً از کتاب سیمای شیر یزدان نوشته دکتر عباس ماهیان و همچنین از سایر منابع اقتباس شده است را از نظر می گذرانید .
نگاهی گذرا بر زندگی شیر ذوالجلال
1 نام و نسب آن حضرت :
امیرالمؤمنین چون بدنیا آمد مادرش او را حیدره نامید و ابوطالب این نام را به علی تغییر داد .
او ابوالحسن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هشم بن عبد مناف است .
مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بود که با رسول خدا به مدینه مهاجرت کرد امام علی کوچک ترین پسران ابی طالب بود و خواهری با نام ام هانی داشت که نام او فاخته بود و مادر همه آنان فاطمه بنت اسد بود .
2ـ ولادت آن حضرت : شیر ذوالجلال در سیزدهم ماه رجب و سی سال بعد از عام الفیل در بیت الحرام به دنیا آمد.
3ـ کنیهآن حضرت : کنیه آن حضرت ابوالحسن و ابوالحسین و ابوالریحانتین و ابو تراب است و کنیه اخیر از سوی رسول خدا به آن حضرت داده شده است .
در روایات آمده است که امیرالمؤمنین در مسجد خوابیده بود و ردای او از کتف مبارکش به کناری افتاده بود و تن حضرت خاک آلود شده رسول خدا بر بالای سر او حاضر شد و دست در پسر عم زد و گفت : قم یا اباتراب .
قم یا اباتراب و می گویند این کنیه بیش از دیگر کنیه ها مورد پسند امام بود .
4ـ القاب شیر خدا توجه به عنوان این گفتار که نگاهی گذرا است بر زندگی امیرالمؤمنین این و جیزه القاب فراوان آن حضرت را بر نمی تابد و جز اختصار و انتخاب گزیری نیست معروف ترین لقب های امام عبارت است از : مرتضی ، امیرالمؤمنین ، یعسوب الدین ، اسدالله ،ولی الله ، سیدالعرب ، صاحب اللواء ، ساقی کوثر ، قسیم الجنه و النار ،قاتل الناکثین و القاسطین و المارقین .
مولی الموحدین ووو… 5ـ علی در خانه رسول الله (ص) از جملهفضل هایی که حق تعالی نصیب امیرالمؤمنین کرد یکی آن بود که او در خانهرسول خدا تربیت یافت .
مورخان و نویسندگان سیره نقل کرده اند که در ایام جاهلیت در مکه قحطی سختی پیش آمد که مردم را در رنج و عذابی شدید قرار داد .
رسول خدا به عم خود عباس بن عبدالمطلب پیشنهاد یاری ابوطالب کرد که بروند و هر یک یکی از فرزندان او را برای تخفیف مؤونت او در اختیار بگیرند .
پس از موافقت ابوطالب رسول خدا علی را بر گفت و عم او جعفر را .
6 ـ اسلام علی (ع) امیرالمؤمنین ده ساله بود که اسلام آورد و نخستین کسی بود که اظهار ایمان کرد و پس از اسلام اوردن در پشت سر رسول خدا به نماز ایستاد و هنوز نماز به صورت آشکار خوانده نمی شد .
طبری گفته است که رسول خدا روز دوشنبه مبعوث شد و علی (ع) روز سه شنبه پشت سر پیغمبر نماز خواند .
7 ـ علی (ع) همراه پیغمبر اسدالله الغالب پس از بعثت پیغمبر بیست و سه سال همراه رسول خدا بود و هرگز قدم از متابعت رسول الله باز پس نگذاشت .
8 ـ ولی الله (ع) در بستر نبی الله (ص) کفار قریش در دارالندوه اجتماع کردند و بر آن شدند تا هر قبیله ای جوانی برنا و جلد برگزیند و او شمشیری بر دست گیرد تا به ناگاه بر خانه رسول الله (ص) فرود آیند و آن حضرت را به قتل آورند با این قرار بر در خانه اجتماع کردند و منتظر آن که نبی اکرم به خواب رود .
رسول خدا امیرالمؤمنین را به خدمت خواند و از آن حضرت خواست تا در بستر او بخوابد .
ولی الله (ع) بر جای رسول خدا خوابید و رسول خدا آهنگ هجرت کرد .
چون پاسی از شب گذشت کفار به خانه در آمدند و علی (ع) بر بستر نبی (ص) دیدند خائب و خاسر بازگشتند .
9 ـ اقامت سه روزه در مکه اهل مکه از هر طبقه ای اعم از منافق و موافق چیزهای با ارزشی که داشتند نزد رسول خدا به امانت می گذاشتند رسول خدا امیرالمؤمنین را فرمود تا برای برگرداندن ودیعه های مردم در مکه بماند و پس از رد کردن امانات به او ملحق شود برای امتثال امر نبی (ص) ولی الله سه شب در مکه اقامت کرد سپس به دنبال پیغمبر روانه شد و در قبا به او پیوست .
10 ـ مواخات با رسول الله (ص) رسول خدا چون به مدینه در آمد خواص اصحاب خود را از مهاجر و انصار برادری داد و ایشان را فرمود ، تاخوا فی الله اخوین اخوین .
در راه خدا هر یک با دیگری برادری گیرید پس دست در دست برادر خود علی نهاد و او را به برادری خویش برگزید و گفت : این برادر من است .
11 ـ شیر خدا در غزوات رسول الله (ص) مورخان نوشته اند که اسدالله الغالب در همه غزوات رسول خدا بجز غزوه تبوک همراه پیغمبر بود و در غزوه های بدر و احد و خندق و خیبر مأموریت های سخت به او واگذار شد و رشادت های تحسین برانگیز از آن حضرت ملاحظه شد او در غالب غزوات علمدار رسول الله بود .
در غزوه بدر ولید بن عقبه و چند تن دیگر از پهلوانان عرب به دست آن حضرت به هلاکت رسیدند .
در غزوه احد رشادت های سیف الله المسلول در حمایت از پیغمبر و پافشاری آن حضرت در جنگ و رها نکردن رسول الله مورد توجه همه مورخان و سیره نویسان است .
در غزوه خندق یکی از پهلوانان نامی عرب به نام عمروبن عبدود با شمشیر شیر بیشه شجاعت به هلاکت رسید .
در غزوه خیبر با قدرت ربانی در خیبر به دست پهلوان مطلق اسلام از جای کنده شد و مرحب خیبری طعمه شمشیر شیر حق شد .
در غزوه بنی قریظه آن گاه که رسول خدا فرمان جهاد با قبیله را صادر کرد امیرالمؤمنین را سلاح داد و پیشاپیش فرستاد در غزوه حنین با کشته شدن یکی از شجاعان نامی قبیله هوازن به شمشیر امیرالمؤمنین موجبات شکست آنان فراهم آمد .
12 ـ علی (ع) و ازدواج او با فاطمه زهرا (س) در باب ازدواج امیرالمؤمنین با فاطمه زهرا (س) روایات مختلفی نقل شده است از آن جمله در روایتی از مولای متقیان آمده است که چون هنگام خواستگاری حضرت فاطمه نزد رسول الله (ص) نشستم سوگند به خدا که توان سخن گفتن نداشتم تا رسول الله (ص) باب سخن باز کرد و از انگیزه حضور من پرسید سکوت کردم و رسول خدا فرمود شاید به خواستگاری فاطمه آمده ای ؟
گفتم : بلی یا رسول الله گفت : چه داری ؟
گفتم چیزی ندارم جز زرهی که چهارصد درهم بیشتر نمی ارزد فرمود آن را کابین فاطمه قرار دادم و فاطمه را به عقد ازدواج تو در آوردم .
در روایت دیگری نقل شده است که چون زوج بتول به مجلس رسول رسید حضرت تبسمی فرمود و گفت : یا علی خدای تعالی مرا فرمان داده است که فاطمه را به عقد ازدواج تو در آورم ، من او را با چهار صد مثقال به عنوان مهریه به عقد نکاح تو در آوردم آیا خشنودی ؟
امیرالمؤمنین گفت : بلی یا رسول الله سپس برخاست و سجده شکر به جای آورد .
محمد بن جریر گفته است که ازدواج امام علی با فاطمه (س) در سال دوم هجرت و چند شبی مانده از صفر اتفاق افتاد .
13 ـ علی (ع) و غزوه تبوک در غزوه تبوک که رسول خدا در ماه رجب سال نهم هجری عازم آن شد علی (ع) را همراه خود نبرد و او را برای حفاظت اهل و عیال گماشت منافقان زبان بر طعن گشودند که پیغمبر از علی رنجیده است .
امیرالمؤمنین با شنیدن این شایعه خشم گرفت و سلاح پوشیده و راه افتاد و در دو منزلی مدینه به آن حضرت رسید و شایعه را با او مطرح کرد رسول خدا فرمود دوری سفر مرا بر آن داشت تا ترا بر سر اهل و عیال بگمارم به مدینه برگرد و علی راضی نمی شد تا آنگاه که فرمود : افلا ترضی ( یا علی ) ان تکون منی بمنزله هارون من موسی آیا راضی نمی شود که در نزد من بمنزاه هارون برای موسی باشی؟
علی دل خوش کرد و به مدینه باز گشت .
14 ـ مأموریت های علی (ع) ، سیدالعرب پس از فتح مکه رسول اکرم (ص) در ماه ربیع الاول سال نهم هجری امیرالمؤمنین را در سریه ای به بلاد طی فرستاد آن حضرت بلاد طی را فتح کرد و بتخانه آنجا را تخریب کرد و دو شمشیر با نام های رسوب و فخذم به دست آورد که رسول اکرم هر دو را در اختیار امام گذاشت .
و در سال دهم جماعتی را برای وصول زکات و جمع آوری جزیه به اطراف فرستاد و از آن جمله امیرالمؤمنین را به نجران ، وادی و شهر قدیمی جزیره العرب واقع در میان حجاز و یمن فرستاد .
و در رمضان سال دهم مولای متقیان مأموریت فتح یمن یافت .
و چون فاتحانه از آن سامان برگشت بعضی از همراهان از آن حضرت به نبی اکرم شکایت کردند و رسول خدا آنان را از چنین کاری برحذر داشت .
15 ـ علی (ع) و غدیر خم داستان غدیر خم مشهورتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد و قصه جمع آوری کردن مردم و شهادت گرفتن از آنان و من کنت مولاه فهذا علی مولاه گفتن پیغمبر سخنی مخفی نیست و قول رسول خدا را که گفت : اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله دانش آموزان دبیرستان نیز ازبر دارند.
16 ـ علی (ع) و وفات پیغمبر چون رسول اکرم در بستر بیماری افتاد از امهات المؤمنین موافقت گرفت که در خانه عایشه اقامت کند تا عایشه از او پرستاری کند روزی اصحاب را فرا خواند و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود با آنان سخن گفت و درباره تغسیل و تکفین و نماز میت توصیه ها فرمود .
اندک اندک حال حضرت بدتر می شد و چون درد افزونتر شد زنان و فرزندان و اهل بیتش و امیرالمؤمنین علی و عباس عم او بر بالین او حاضر آمدند .
مرد خدا به جوار خدا رفت و آن گاه که مراسم تغسیل آغاز کردند از اجتماع انصار در سقیفه بنی ساعده خبر آوردند ابوبکر و عمر و جماعتی از مهاجران به آنجا رفتند و علی (ع) و عباس به تجهیز رسول پرداختند علی (ع) او را به بر گرفت و می شست پس از پایان مراسم تغسیل و تکفین بسترش را به کنار زدند و در همان جا که وفات کرده بود به خاک سپردند .
17 ـ علی (ع) و جانشینی پیغمبر چون در سقیفه بنی ساعده برای ابوبکر بیعت گرفته شد همه بنی هاشم و سلمان و عمار و ابوذر و مقداد و خزیمه بن ثابت و ابوایوب انصاری و جابر بن عبدالله و ابوسعید خدری با این بیعت موافقت نکردند و همگی به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین رای دادند .
اما شش ماه بعد میان خلیفه اول و امیرالمؤمنین ملاقاتی اتفاق افتاد علی امیرالبرره خلیفه را به تنهایی به حضور پذیرفت و در باب حقانیت خود و قرابتش با رسول خدا و استبداد آنان سخن گفت آن گاه برای رعایت مصالح جامعه ظاهر امر خلافت را به او واگذاشت و در کارهای جاری جامعه شرکت کرد .
18 ـ مولای متقیان و خلیفه سوم چون ابولؤلؤ غلام مغیره بن شعبه با خنجر دو تیغه خود که قبضه آن در وسط بود عمربن الخطاب را با شش ضربه کاری زد واورا کشت مطابق توصیه او شورای شش نفره عثمان بن عفّان را به خلافت برگزید با انتخاب عثمان به خلافت شیرازه امور از هم گسست و در ولایات تابعه شورش های بسیار به وجود آمد و طعن بر عثمان و عمالش در شهرها بالا گرفت و سرانجام کار به محاصره خانه عثمان از سوی مصریان کشید عثمان نزد امیرالمؤمنین آمد و از او خواست تا مصریان را از اطراف خانه او پراکنده سازد .
امیر مؤمنان گفت : من با تو سخن بسیار گفتم اما تو هر بار از سخن من سر بر تافتی و از مروان و معاویه و دیگر یاران خود پیروی کردی با این حال شیر صفدر با تنی چند از یاران خود بر نشست و نزد مصریان آمد و پس از مذاکره بسیار آنانرا پرکنده کرد اما کارهای بعدی عثمان که مطرح ساختن حرف و حدیث آن از حوصله این مقال بیرون است ، بار دیگر پای مصریان را به خانه خلیفه کشید به فرمان امیرالمؤمنین حسنین و بعضی دیگر از ورود مصریان ممانعت می کردند اما مهاجران زور آوردند و در خانه را آتش زدند و به خانه در آمدند پس از بگو مگوی بسیار عثمان را کشتند و بیت المال را غارت کردند و بردند سه روز بعد به اشاره امیرالمؤمنین او را به خاک سپردند .
19 ـ بیعت دیگر مسلمانان با علی (ع) پس از قتل عثمان دیگر مسلمانان روی به خاتم الاوصیا آوردند تا با او بیعت کنند .
امام ابتدا بیعت آنان را نمی پذیرفت و می فرمود اگر من وزیر شما باشم بهتر از آن است که امیر شما باشم پس از اصرار مردم به امر بیعت راضی شد ابتدا طلحه و زبیر را آوردند و آن دو به اکراه دست بیعت به سوی امام دراز کردند پس از بیعت مهاجرین نوبت انصار رسید جز تنی چند که بیعت را به تعویق انداختند باقی انصار دست بیعت فشردند .
بیعت عامه با آن حضرت روز جمعه پنج روز مانده از ماه ذی الحجه سال سی و پنجم هجرت بود .
امیرالمؤمنین پس از چند روزی عاملان خویش را تعیین فرمودو به شهرهای اطراف گسیل داشت .
به زودی قصه قاتلان عثمان به یکی از مسائل حاد جامعه تبدیل شد .
ونخستین علم از سوی معاویه افراشته شد شاه ولایت به حکام خود نامه نوشت و آنان را به جنگ با شام دعوت کرد .
در این اثنا خبر آوردند که مردم مکه قدم به راه مخالفت گذاشته اند و امیرالمؤمنین رفتن به شام را به فرصتی دیگر موکول کرد .
20 ـ حیدر کرار قاتل ناکثین در وقعه جمل عایشه در اواخر سال سی و پنج هجری برای حج به مکه رفته بود به هنگام بازگشت خبر قتل عثمان به او سید به مکه بازگشت فراریان از مدینه به مکه رسیدند و اطراف او را گرفتند طلحه و زبیر به بهانه عمره به آنان پیوستند پس از رای زنی های بسیار بر آن شدند تا آتش فتنه را در بصره روشن کنند روی سوی بصره آوردند عامل بصره را بیرون راندند خبر به امیرالمؤمنین رسید در ربیع الاول سال 36 هجری برای دفع فتنه از مدینه حرکت کرد در بصره با طلحه و زبیر روبرو شد و با آنان در باب بیعتشان و آنچه گفتنی بود سخن گفت زبیر از جنگ منصرف شد .
اما سرانجام در تاریکی شب آتش جنگ مشتعل شد و کشتار آغاز گردید طلحه را تیری بر پای آمد به بصره آمد اما از کثرت خونریزی در گذشت زبیر که به وادی السباع رفته بود در سر نماز کشته شد نتیجه جنگ هزیمت اطرافیان عایشه و طلحه و زبیر بود .
جمل عایشه را سواران در میان گرفته بودند هودج او را تیرباران کردند امیرالمؤمنین فرمان داد تا اشتر را پی کنند بر ساق شتر عایشه ضربتی زدند به پهلو بر زمین افتاد اطرافیان عایشه پا به فرار گذاشتند امیرالمؤمنین فرمان داد فراریان را تعقیب نکنند مجروحان را نکشند و در خانه ای داخل نشوند محمدبن ابی بکر را که در سپاه علی بود فرمان داد تا دست خواهر خود را بگیرد و او را به بصره در آورد چون از کارها بپرداخت در غره ماه رجب عایشه را به مدینه فرستاد .
شمار کشتگان این جنگ را از دو طرف ده هزار تن نوشته اند .
21 ـ شاه ولایت در صفین آن گاه که امیرالمؤمنین از جنگ جمل بر می گشت قصد حمله به شام داشت و وقتی که فرستاده او به شام با خبرهای آمادگی معاویه برای جنگ با علی به بهانه انتقام خون عثمان به کوفه بازگشت به جمع آوری سپاه سرعت بخشید و عزم صفین در نزدیکی رقه بر ساحل رود فرات کرد و در ذی حجه سال سی و ششم برای اتمام حجت طالب مذاکره با معاویه شد و پس از دو ماه مذاکره بی حاصل در روز اول ماه صفر آتش جنگ مشتعل شد جانفشانی های مالک اشتر و عمار یاسر (هر چند عمار در بین جنگ به قتل رسید ) و تشویق و تحریض امیرالمؤمنین به جنگ در لیله الهریر موجبات پیشروی سپاهیان امام را فراهم آورد و آنان را در دروازه پیروزی قرار داد اما تدبیر به نیرنگ آمیخته عمروعاص و بر سر نیزه کردن قرآنها و پیشنهادحکمیت سپاه امیرالمؤمنین را از یک پیروزی حتمی بازداشت سرانجام امام را به حکمیت راضی کردند و ابوموسی اشعری را به عنوان حکم بر او تحمیل کردند و در سیزدهم ماه صفر پیمان نامه ای امضا شد .
پس از شش ماه جماعتی با دو حکم در دومه الجندل اجتماع کردند پس از گفتگوهای بسیار با نیرنگی دیگر از سوی عمروعاص ، ابوموسی امیرالمؤمنین را از خلافت خلع کرد و عمروعاص معاویه را به خلافت نشاند و برای تحیت و تهنیت خلافت معاویه عازم شام شد .
22 ـ شیر معرکه در قتال فتنه جویان نهروان اطرافیان امام وقتی که قصه حکمیت را بر مولای متقیان تحمیل کردند و پیمان نامه ای در این باب نوشته شد امیر مومنان به اکراه و اجبار تصمیم گرفت تا ابو موسی اشعری را به حکمیت بفرستد .
در این هنگام جماعتی از مسلمانان از اطراف امام پراکنده شدند و او را به جنگ مجدد با معاویه تحریض کردند و گفتند اگر داستان حکمیت متوقف نشود با توبه جنگ بر می خیزیم .
وقتی از حضور امام بیرون آمدند می گفتند «لا حکم الالله» روزی مدینه علم و حکمت در مسجد سخن می گفت، جماعت غوغایی بار دیگر از هر طرف شعار « لا حکم الالله » سر دادند و به فکر جدا شدن از امام و تشکیل جماعتی افتادند که مورخان آنان را خوارج نام نهاده اند و به سبب خروج از دین مارقین نیز گفته اند .
به زودی جنگ های ایذایی آنان آغاز شد و برای طرح توطئه بزرگ تر از دجله عبور کردند و در نهروان گرد آمدند .
امام با فرستادن نامه ای آنان را به جنگ در شام فرا خواند خارجین از دین در پاسخ نامه اش علی مظهر ایمان را به کفر منسوب کردند و خواستار توبه او شدند وصول این نامه امیر مومنان را از ایشان مأیوس کرد .
امام ابتدا برآن شد تا خوارج را به حال خود گذارد و عازم شام شود و با همین نیت به جمع آوری سپاه پرداخت اما قتل عبدالله بن خباب از صحابه رسول الله و همسرش و تنی چند از قبیله طی امام را سخت غمگین ساخت و قاتلان آنان را از خوارج خواست تا به قصاص برساند جواب دادند که همه ما آنان را کشته ایم و ریختن خون شما و خون آنان برای ما مباح است .
شیر معرکه قتال ناگزیر برای دفع فتنه مارقین به سوی آنان شتافت و در نبردی سخت به قولی هزار و هشتصد تن از آنان به خاک و خون کشیده شدند و شهدای مسلمان هفت تن بیش نبودند امام پس از این جنگ باز قصد شام داشت که سپاهیان اندک اندک دزدیده لشکرگاه را ترک کردند و تحریض و تشویق امام برای تعقیب شامیان مؤثر نیفتاد .
23 ـ فرق علی (ع) مظهر رادی و جوانمردی و شمشیر مسموم مرادی سه تن از مارقین با نام های عبدالرحمن بن ملجم مرادی و برک بن عبداللع تمیمی صریمی ( گویند نام او حجاج بود )و عمرو بن بکر تمیمی سعدی پس از شکست خوارج در جنگ نهروان به حجاز رفتند .
اینان جلساتی تشکیل می دادند و در باب اوضاع جامعه به نقد و عیب جویی می پرداختند و می گفتند چه می شود که ما خود را فدا کنیم و این پیشوایان را که به زعم آنان مایه تباهی و گمراهی مردم بودند از میان برداریم و گمان می بردند که اگر علی و معاویه و عمروعاص را به قتل برسانند مایه های گمراهی مردم را از میان برداشته اند .روزی هر سه با یکدیگر عهد بستند که نیت شوم خویش را جامه عمل بپوشانند ابن ملجم علی (ع) را انتخاب کرد و برک بن عبدالله معاویه را و عمروبن بکر عمروعاص را با این هم پیمانی عازم محل مأموریت خود در کوفه و شام و مصر شدند و برک و عمروبن بکر به کمال مطلوب خود نرسیدند اما عبدالرحمن رسید ابن ملجم چون به کوفه رسید ابتدا مقصود خود پنهان می داشت تا نزد شبیب بن بجره از بزرگان کوفه رفت و نیت پلید خویش را با او مطرح کرد .
شبیب برای کشتن علی (ع) با او همدست شد.
از سوی دیگر ابن ملجم در کوفه به زنی قطام نام از قبیله تیم الرباب دل باخت که پدر و برادر او در جنگ نهروان کشته شده بودند .
چون به خواستگاری او رفت قطام مهر خود را غلامی و کنیزکی و مبلغی و ریختن خون علی بن ابی طالب تعیین کرد و از قبیله خود مردی به نام وردان را به یاری او فرستاد و شب موعود هر سه به اتفاق به مسجد بزرگ کوفه در آمدند و در کناری سکویی که امام از آنجا به مسجد در می آمدند نشستند آن گاه که امام برای فریضه صبح به مسجد در آمد بر او حمله بردند شمشیر شبیب به چوبه در اصابت کرد اما شمشیر مسموم ابن ملجم بر میان فرق سیدالعرب فرود آمد و امیر مومنان «فزت و رب الکعبه » گفت .
برخی نویسندگان گفته اندکه ابن ملجم ضربت خویش در سجده بر سر علی (ع) وارد کرد .
24 ـ شهادت شاه لافتی از ضربت اشقی الاشقیاء ضربتی از شمشیر اشقی الاشقیا بر فرق شاه لافتی فرود آمد و شمشیر مسموم بود و تیز و ضربت کاری و مؤثر و در نتیجه امام در صبح روز جمعه یا یک شنبه در شصت و پنج سالگی و یا شصت و سه سالگی و در هفدهم و یا بیست و یکم ماه رمضان به رفیق اعلا پیوست .
یاران امام وردان بن مجالد و شبیب بن بجره را کشتند و ابن ملجم را دست بستند و به خدمت امام آوردند امام از قاتل خود پرسید : ای دشمن خدا چه چیز ترا به این کار واداشت ؟
گفت: چهل روز آن را تیز کرده بودم و از خدا خواسته بودم که بدترین خلق خدا به آن کشته شود امام فرمود بدترین تویی و پندارم خود به آن کشته خواهی شد .
اسوه تقوی حسنین را فرا خواند و فرمود اگر من کشته شدم او را همچنان که مرا کشته است بکشید و اگر زنده ماندم خود در باب او تصمیم می گیرم .
ای فرزندان عبدالمطلب مباد بگویید که امیرالمؤمنین کشته شد و دست به خون مسلمانان بیالایید جز قاتل من کسی دیگر را مکشید .
و آن گاه که آهنگ ملاءاعلا داشت وصیت نامه ای نوشت خواندن این وصیت نامه به پیروان علی توصیه می شود .
25 ـ علی (ع) و فرزندانش نخستین همسر او فاطمه (س) بنت رسول الله (ص) بود تا او در قید حیات بود همسری دیگر برنگزید فرزندان آن حضرت از فاطمه(س) ، امام حسن و امام حسین و حضرت زینب کبری و ام کلثوم کبری بودند پس از حضرت فاطمه (س) با ام البنین بنت حزام ازدواج کرد و فرزندان امام از ام البنین ابوالفضل العباس و جعفر و عبدالله و عثمان بودند که همگی در کربلا شهید شدند .
سپس لیلی دختر مسعود بن خالد را به همسری انتخاب کرد و فرزندان او از لیلی عبیدالله و ابوبکر بودند پس از آن با اسماء دختر عمیس خثعمی ازدواج کرد و فرزندان آن حضرت از اسماء یحیی و محمد اصغر بودند و محمد اصغر در کربلا شهید شد و بعضی ها مادر اورا ام ولد گفته اند و یحیی و عون را فرزندان اسماء دانسته اند .
سپس با ام حبیب بنت ربیعه بن بجیر با نام صهبا ازدواج کرد و او ام ولد بود و او مادر عمر و رقیه بود پس از آن امامه بنت ابی العاص بن ربیع را به همسری برگزید او نواده دختری رسول خدا بود از امامه محمد اوسط به دنیا آمد .
امام با خوله دختر جعفربن قیس ازدواج کرد و او محمد بن الحنیفه را به دنیا آورد و از ازدواج آن حضرت با ام سعید بنت عروه بن مسعود دو دختر به نامهای ام الحسن و رمله الکبری به دنیا آمدند .
آن حضرت دخترانی نیز دارد که نام مادر آنان ذکر نشده است مانند : ام هانی ، میمونه ، زینب صغری ، رمله صغری ، ام کلثوم صغری و فاطمه و امامه و خدیجه و ام الکرام و ام سلمه و ام جعفر و نفیسه نسل امیرالمؤمنین از طریق حضرت امام حسن و امام حسین و ابوالفضل العباس و محمد بن الحنیفه و عمربن علی ادامه یافته است .
26 ـ سیره و شخصیت علی (ع) علی (ع) در دامان نبی اکرم (ص) تربیت یافته و شخصیت او برخاسته از این تربیت است برای تبیین شخصیت تربیت یافته خانه پیغمبر مجال فراخ تر از این باید تا ناگفتنی ها گفته آید ناگزیر در این نگاه گذرا قطره ای از دریای فضایل و مکارم و مناقب حضرتش را باید عنوان کرد و جزاین چاره ای نیست .
الف : ایمان علی (ع) امام برترین مومنان است تا آنجا که رسول خدا در باب ایمان او فرمود : « ما انزل الله آیه فیها یا ایها الذین آمنوا الا وعلی رأسها و امیرها » حق تعالی آیه ای نازل نکرد که در آن عبارت « یا ایها الذین آمنوا » باشد مگر آن که علی سردار و سرآمد مومنان بوده باشد .
ب : فضل علی (ع) :علی افضل مسلمانان بعد از نبی است و این قولی است که جملگی برانند .
ج : ولایت علی (ع) : نبی اکرم (ص) در حکم ولایت او را با خویشتن شریک قرار داد آنجا که فرمود : هذا ولی من انا مولاه و علی منّی و انا من علی و علی ولی کل مومن من بعدی و حدیث غدیر خم نیازی به یادآوری ندارد .
د : علم علی(ع) : علم علی آموخته پیغمبر خداست و دانش پیغمبر حاصل وحی است و علی اعلم صحابه است و انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه فلیأ تها من بابها گواه صادق آن است .
ه : تقوای علی (ع) :تقوای مولای متقیان تا بدان حد است که رسول خدا او را امام المتقین نامید قال علی (ع) قال رسول الله (ص) مرحبا لسید المسلمین و امام المتقین و : سهم علی (ع) از حکمت : به گفته رسول الله (ص) نه دهم از ده قسمت حکمت سهم علی است ؛ قسمت الحکم عشره اجزاء فاعطی علی تسعه اجزاء و الناس جزءاً واحداً .
ز : بلاغت علی (ع) : آن حضرت خطیبی توانا و شهسوار میدان بلاغت بود و شاهد صادق آن خطبه ها و رساله ها و کلمات قصار نهج البلاغه است .
ح : علی (ع) و قرآن : آگاهی او از نکته های دقیق قرآن به حدی بود که فرمود : « والله ما من آیه نزلت فی بر و بحر و لا سهل و لا جبل و لا لیل و لا نهار الا انا اعلم فیمن انزلت و فی ای شی ء انزلت .
ط : علی (ع) کاتب وحی : امام از کاتبان وحی بود و به توصیه نبی اکرم پس از رحلت آن حضرت تا قرآنی به تمامت ننوشت به کاری دیگر قیام نکرد و در این باب فرموده است : « لما قبض رسول الله (ص) اقسمت « او احلفت » ان لا اضع ردایی عن ظهری حتی اجمع ما بین اللوحین فما وضعت ردایی عن ظهری حتی جمعت القرآن .
ی : علی (ع) مجری سنت : در امر دین بسیار سخت گیر بود و در آن باب به هیچ وجه اغماض و تسامح جایز نمی دانست اقویا و ضعفا در نظر او یکسان بودند .
این امر حتی موجب رنجش خویشان و نزدیکان آن حضرت نیز شد .
یا : قضاوت علی (ع) : در قضاوت چنان بود که رسول خدا فرمود : علیّ اقضاکم یب : مواخات علی (ع) با رسول (ص) : آن گاه که رسول خدا به مدینه آمد خواص اصحاب خود را از مهاجر و انصار برادری داد و ایشان را گفت : تاخوا فی الله اخوین اخوین .
هر یک با دیگری برادری گیرید سپس دست خود را در دست علی نهاد و گفت: این برادر من است .
یج : مواسات علی (ع): به دنبال شجاعتی که امام علی در غزوه احد نشان داد و برای پرا کندن کفار از دور و بر رسول الله چون شیر بر روبهان تاخت و خلقی از آن جماعت را به خاک وخون کشید جبرئیل آمد و گفت : یا رسول الله این است معنی مواسات و رسول خدا فرمود : انه منی و انا منه « بی گمان او از من است و من از اویم و آوازی شنیده می شد که می گفت :« لا سیف الاذوالفقار و لا فتی الا علی ».
ید : علی (ع) مبارز میدانهای نبرد : امام در میدانهای نبرد پرچم مسلمانان بر دوش می کشید و در جنگ های تن به تن نخستین کسی بود که به میدان می آمد پهلوانان نامی عرب نظیر عقبه بن ولید در غزوه بدر و عمرو بن عبدود در غزوه خندق و مرحب خیبری و در غزوه خیبر از ضربت آن حضرت جان به مالک سپردند .
یه : علی (ع) پیش تاز میدان ها : در آغاز غزوه بدر به فرمان رسول الله به رسالت تجسس بر سر چاه های بدر رفت در غزوه احد به فرمان رسول الله علم برگرفت و پیش تاخت و خلقی بسیار از آنان را به درک واصل کرد .
در غزو بنی قریظه رسول خدا فرمان داد تا منادی کنند که مسلمانان برای غزوه آماده شوند آن گاه سلاح به دست امام (ع) داد و پیشاپیش او را به مأموریت جنگ روانه کرد .