بررسی مفهوم روان:
در متون اسلامی، روان به عنوان یک واقعیت غیر مادی پذیرفته شده، ولی از تفکر و تعمق در چیستی آن نهی شده است.
پیدایش روان، به خدا نسبت داده شده است و حیات آن ابدی است.
مرگ به عنوان قطع ارتباط بین عناصر شیمیایی سازنده بدن و روان تلقی می گردد.
روان، حیات خود را پس از مرگ همچنان حفظ کند.
از دیدگاه قرآن، انسان ترکیبی از عناصر مادی و روان می باشد و شرافت انسان، مربوط به روان او است.
علامه طباطبایی درتفسیر آیه 58 سوره اسراء که در آن به کلمه «روح» اشاره شده است چنین بیان می نماید
علامه طباطبایی درتفسیر آیه 58 سوره اسراء که در آن به کلمه «روح» اشاره شده است چنین بیان می نماید: «کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده است به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می شود و گاه به صورت مجاز استعمال شده است چنانچه خداوند علم را که احیای نفوس می کند به این صورت به کار برده است».
ابعاد روان: علی (علیه السلام) برای روان ابعاد و نیروهایی ذکر می کند که درحالت سلامت و تعادل همه آنها وجود دارند و تا رسیدن به کهولت و مرگ به تدریج دچار کاستی می شوند.
ابعاد روان از دیدگاه علی (علیه السلام) به صورت زیر می باشند: روح البدن که در تمام مرحله های حیات تا هنگام مرگ وجود دارد و فعل و انفعال های نباتی انسان را تنظیم می کند.
روح القوه یا قدرت نیرودهنده که کوشش وفعالیت به آن وابسته است ودر نتیجه آن، اموری عادی زندگی انجام می شوند.
این نیرو کارهای خشن مانند جنگ با دشمن را تمشیت می دهد و دراثر کاهش آن، فرد از کارهای که نیاز به قدرت بدنی دارند عاجز می ماند.
روح الشهوه که تمایلهائی مانند میل به غذا و میل جنسی را تنظیم می نماید و با افزایش سن به تدریج، کاهش می یابد.
میزان کاهش ممکن است به حدی برسد که اگر فرد، با پر جاذبه ترین زنان ارتباط برقرار نماید تحریک نشود.
روح ایمان که قدرت کنترل شهوت را به فرد می دهد و هرگاه کاری برخلاف اوامر الهی (گناه) انجام دهد این نیرو از بین می رود و در صورت جبران، امکان فعالیت مجدد می یابد.
این بعد از روان همان فطرت شکوفا شده می باشد.
انسانهائی که همواره زیر حاکمیت شهوت هستند فاقد روح ایمان (قدرت کنترل شهوت) می باشند.
در حیوانها هم سه نیروی روح البدن، روح القوه و روح الشهوه وجود دارد.
براین اساس، خداوند انسانهای کافر و مشرک را از نظر ساختار روانی به حیوان تشبیه کرده است.
(سوره فرقان: 44) تفاوت نفس و روان: دراصطلاح،به روح مجرد،هنگامی که به بدن تعلق می گیردوباعناصرمادی ارتباط برقرارمی سازدنفس گفته میشود.
بنابراین روان (روح) عامل حیات بدون ارتباط با بدن است که حتی پس ازمرگ، بنا به اعتقاد موحدان، حیات مستقل دارد.
بنابراین، نفس همان عامل حیات در ضمن تماس با ماده است.
مفهوم نفس با سه صفت در قرآن مجید مورد استفاده قرارگرفته است: 1- نفس اماره 2- نفس لوامه 3- نفس مطمئنه نفس اماره همان بعد از عامل حیات است که با عناصر مادی ارتباط برقرار می سازد و در روان شاسی اسلامی تحت عنوان شهوت و هوای نفس از آن یاد می شود.
نفس اماره نماینده غرایز و نیازهای فیزیولوژیایی و تمام خواستها، و نیازهایی است که در دستیابی به لذت، به انسان کمک می کنند.
جنبه بی نهایت جویی عامل حیات موجب می گردد که تمایل به لذت درانسان به صورت بی نهایت در آید.
این بعد از شخصیت با فطرت در تضاد و همواره در جنگ با آن است.
در قرآن مجید آمده است « نفس جز در مواردی که خداوند ترحم فرماید، همواره به بدی امر می نماید» (یوسف: 52).
علامه طباطبایی به کار رفتن صیغه مبالغه را درنفس اماره با مفهوم «بسیار وا دارنده» به بدی معنی می کند که در نتیجه انسان را به سوی مشتهیات خود که اعمال بدو گناهان می باشد دعوت می نماید.
علی (علیه السلام) شهوت را عامل اغوا می داند.
براساس برداشتهای فوق و برداشتهای بسیار متعدد دیگر در آموزشهای اسلامی، می توان نتیجه گرفت که نفس اماره همان جریان شهوت است که بنا به تعبیر علی (علیه السلام) عقل و ایمان و تقوا را از انسان سلب می نماید.
نفس لوامه همان فطرت است با توجه به این که فطرت همواره تمایل به سیر در مسیر کمال دارد، با هر عاملی که سیر او را متوقف یا کند نماید مبارزه می کند.
در صورتی که فرد درمسیر کمال حرکت ننماید، و یا حرکت او در این مسیر ایده آل نباشد، توسط فطرت مورد سرزنش وتوبیخ قرار می گیرد و فطرت سعی می نماید با این روش او را مجددا به راه مستقیم برگرداند.
در قرآن مجید به نفس لوامه (سرزنش کننده) قسم یاد شده است (قیامت:2).
علامه طباطبایی، منظور از نفس لوامه را جان آدمی می داند.
با توجه به این که فطرت، خاصیت اصلی روان بدون ارتباط با ماده است، برداشت علامه کاملا قابل دفاع است.
نفس مطمئنه: بعدی از روان که نفس مطمئنه نامیده می شود، همان جریان فطرت است که درانسان با ایمان، امکان رشد و شکوفایی یافته است به عبارت دیگر نفس مطمئنه همان فطرت است که نیروهای بالقوه اش، بالفعل شده است در قرآن مجید آمده است: «آگاه باشید با ذکر خدا قلب ها آرام می گیرند» (رعد: 28).
منظور از قلب همان حقیقت انسان و فطرت او است که تنها با یاد خدا ( توجه به همه اوامر و نواهی خداوند) امکان رشد می یابد.
درافرادموحدومومن که تمام دستورات الهی راپیاده می کنند، از تقویت و شکوفایی فطرت خدادادی انسان، پدیده و قدرت جدیدی دارای بصیرت و نیروی اختصاصی پدید می آید که با تاییدات الهی همراه است.
این بعد از روان، روح ایمان نیز نامیده شده است.
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه فوق و در تعریف مفهوم ذکر می فرماید: « من نمی گویم سبحان الله و الحمدلله، بلکه توجه به خداوند در آنچه حلال و حرام کرده است.
به عبارت دیگر مقصود از ذکر، صرفا الفاظ سبحان الله و الحمدلله نیست بلکه معنای آنها تطبیق تمام رفتارهای ارادی با آموزشهای توحیدی است.» دکتر سید ابوالقاسم حسینی بر گرفته از کتاب روانشناسی اسلامی