دانلود تحقیق پیامبراکرم صلی الله وعلیه وآله

Word 50 KB 13847 14
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بعد از نزول قران بر سینه مبارک پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) اولین چیزی که خداوند به پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) آموخت خواندن بود (بخوان به نام پروردگارت )زیرا خداوند تمام علوم را در این کتاب مقدس قرارداده و برای اینکه انسان بیشتر از آن بهره مند شود باید خواندن را می‌آموخت و راه سعادت وسلامت را پیدا می کرد چون فرا گیری و آموزش علوم و حتی احکام دینی برای کودکان با اهمیت تر است زیرا کودک بهتر می‌فهمد و اگر درست و شایسته به او آموخته شود برای همیشه در ذهن او باقی می ماند بدین خاطر دین اسلام و پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) در رابطه با کودکان دستورات زیادی را صادر فرمودند .

    پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) شخصاًًاحترام زیادی به کودکان می گذاشتند و این موضوع را همیشه به یاران خود سفارش می کردند و می فرمودند :هرکس در خانه کودک دارد باید خودش را همچون کودک کند وبازیهای کودکانه و زبان کودک را یاد بگیرد .

    کودک نیاز به محبت دارد و پدر ومادر نباید میان کودکان خود فرقی بگذارند .

    ایشان نام کودک را با احترام صدا می زدند و همیشه می فرمودند اگر کودکی تخلفی کرد نباید او را کتک زد و به خاطر اینکه متوجه اشتباه خود شود باید مدتی با او قهر کنند .

    اما نبابد زیاد طول بکشد .

    پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) هر گاه فرصت پیدا می کرد با کودکان بازی می کرد ،اگر از کوچه ای می گذشت و کودکان را در حال بازی می دید می نشست و با آنها بازی می کردحتی چهار دست و پا می نشست و کودکان را روی دوش خود سوار می کرد تا آنها خوشحال شوند.

    پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) می فرمود :خداوند کودکان را دوست دارد و دعای آنها پذیرفته می شود و زمانی که خواستند کسانی را که دین خدا را انکار می کردند نفرین کنند امام حسن و امام حسین (ع)را به امر خداوند به همراه خود بردند و با این کار ثابت کردند که خداوند نیز کودکان را دوستدارد و اگر آنها دعایی کنند اجابت می شود .

    در رابطه با فرق بین کودکان می فرمودند که دختران کوچک را بیشتر احترام کنید و اگر چیزی برای کودکان خریدید ابتدا به فرزند دختر خود بدهید بعد به فرزند پسر خود.ایشان به دختر خود حضرت فاطمه (س)احترام زیادی می گذاشتند و هر بار که ایشان وارد اتاق پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) می شدند پیامبر از جای خود بر می خاست و دست مبارک ایشان را می بوسیدند .

    پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) همیشه سفارش می کردند احکام دین را به فرزندان خویش بیاموزید .

    دختران در 9 سالگی و پسران در 15 سالگی به سن تکلیف می رسند و باید نماز بخوانند و می فرمودند برای کودکان خود نامی زیبا بگذارید و همیشه با آنها مهربان باشید و کمک کردن به دیگران و خوش اخلاقی و با ادب بودن و احترام به بزرگان را به آنها بیاموزید و نیز می فرمودند که کودکان 8 سال به بالا دختر یا پسر هر کدام باید در رختخواب خود جداگانه بخوانند .

    اگر پدر ومادر در بعضی از مسائل اختلاف داشتند نباید در برابر کودکان در خانه مطرح نمایند و کودکان امانتی هستند که از طرف خداوند نزد ماست وما باید سعی کنیم که در این امانت خیانت نکنیم و اگر یک روز پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) را ملاقات نمایم کنار ایشان منشینم وسرم را روی زانوی ایشان قرار می دهم و آرام آرام گریه می کنم و به ایشان عرض می کنم :آقاجان دلم برای شما تنگ شده است دلم برای دخترتان حضرت فاطمه(س)تنگ شده است و آرزوی دیدار او را دارم یا رسول الله آرزوی دعای خیر شما را دارم یا رسول الله آرزو دارم روزی در کنار شما باشم و با شما بازیهای کودکانه کنم .

    دلم می خواهد دست محبت خود را روی سرم بکشید ونوازشم کنید و با چشمان اشک بار خود می گویم : یا رسول الله همیشه و در همه حال دوستتان دارم .

    ولایت پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) به باور مسلمانان پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) خاتم پیامبران است .

    خداونداو رابرای ابلاغ پیام خود به سوی مردم فرستاد و بدین وسیله بر مردم منت نهاد .

    پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) از سوی خداوند وظیفه یافت که حقایق وحیانی را برای مردم بازگو کند و آنان رابه صراط مستقیم راه نماید .

    ولایت پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) پیامبر گرامی افزون بر ابلاغ وحی که همان منصب رسالت است مضامین وحی رادریافته بود آنرا برای مردم تفسیر می‌کرد و گاه برای روشن تر کردن وحی فروعاتی را بیان مکرد که در کتاب خدا بود وخداوند بدین صراحت و جزئی نگرانه نیامده بود .

    اودر تفسیر وحی بری از اشتباه و خطا بودو خداوند نیز مردم را تکلیف کرد که هر آنچه می‌فرماید بدان عمل کنند ((ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا))از همین روی کسی از پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) نمی پرسید که این سخن را از کجا آورده است .چراکه بر طبق نص قران هرچه از پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) صادر می شد منشا وحیانی داشت .

    از این رو کلام پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) بدون چون وچرا مقبول می افتاد وحجیت یقینی داشت .

    افزون بر این رفتار پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) نیز معصومانه تلقی می شد و می توانست به مثابه حجت الهی مبنای درک و تفسیر حقیقت قرار گیرد ((لقد کان لکم فی رسولالله اسوهحسنه )) ولایت پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) افزون بر منصب رسالت و مرجعیت دینی دارای ولایت نیز بودیعنی بر مسلمانان نوعی صاحب اختیاری و سرپرستی داشت .

    چنان که بنا بر نص آیه شریفه قران :(النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم )پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) نسبت به مؤمنان بر خودشان سزاوارتر است .

    آن گرامی همچنین نسبت به مردم دارای ولایت است (انما ولیکم الله ورسوله )وآنگاه که این ولایت به اثبات رسید طبیعی است که مردم نباید تدبیرو قضاوت پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) را نادیده بگیرند و مادامیکه پیامبر درجامعه حضوردارد مرجع نهایی هر گونه اختلافات میان مردم اوست و مؤمنان حتی در نهان دل خود نیز نباید نسبت به تصمیمات ایشان سرکشی کنند زیرا خداوند بعد از خود او را بهولایت مردم برگزیده است (انما ولیکم الله ورسوله )بنابر این بر مسلمین است کهغیر از دستورات ابلاغی از ناحیه وحی که اطاعت آنها اطاعت از خداوند است (اطیعوا الله )از دستورات شخص وی نیز تبعیت کنند (واطیعوا الرسول )و شخصی که به خدا ورسول خاتم ایمان داردباید ولایت هر دو را پذیرا باشد (اطیعوا الله واطیعوا الرسول ) بر این اساس مادام که پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) در جامعه حضور داشت به مقتضای همین ولایت رهبر مردم بود و ریاست عام آنها را بر عهده داشت .

    منصب سومی که پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) رسماً داشت وهم به او تفویض شده بود به نص قران و هم عملاًبه عهده ایشان بود همین ریاست عامه است .

    او رئیس و رهبر اجتماعی مسلمین بود و به تعبیر دیگر سایس مسلمین بود .

    هم دستوراتاسلامی و احکام ابلاغی از طرف خداوند به گونه ای بود که چنین منصبی رابرای پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) می‌طابیدو هم به لحاظ تاریخی پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) عهده دار چنین منصبی بود .

    درزمان رسول الله فقط این طور نبود که قانون را بیان و ابلاغ کنند بلکه آن را اجرا می کردند رسول الله مجری قانون بود ...

    این جا است که تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا واداره لازم می آید .

    اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت وبرقراری دستگاه اجرا واداره جزئی از ولایت بود .

    رسول الله در راس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشت .

    علاوه بر ابلاغ وحی وبیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام به اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود بیاورد .

    در این که پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) درزمان خود اقدام به تشکیل حکومت کردند کسی اختلاف نکرده است .

    ایشان در طول سالهایی که عهده دار رهبری وزعامت مسلمانان بود افرادی را به عنوان حاکم و ولی برای قبایل منصوب می کرد ند غیر از آن دستور العملهایی مشخصی که گاهی در آن مسؤولیت زمامداران تبیین شده است صادر می کردند .

    همچنین برای حل و فصل اختلافات میان مردم قضاتی را منصوب می کردند .

    در صورت لزوم اجرای حد می‌فرمودند وقوانین جزایی اسلام را بهاجرادر می آوردند .

    میان ایشان وسایر قبایل و فرق پیمان نامه و عهد نامه هایی منعقد می شد .

    برای رسیدگی بهمسائل مردم و قبائل کسانی را جهت جمع آوری اطلاعات گماشته بودند .

    منابع طبیعی را جهت بهره برداری مطابق ضوابطی به مردم واگذارکردند برای دریافت مالیاتهای اسلامی تشکیلات منظمی فراهم شده بود و بارها مردم را برای مقابله با تهاجم اقوام و گاه دولتها سازماندهی و اعزام می کردند .

    این اقدامات تنها در منظومه وجود یک دولت و حکومت که در راس آن پیامبر عظیم الشان بوده است مفهوم پیدا می کند .

    ولایت دینی بودن پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) تشکیل حکومت از جانب پیامبر تنها یک ضرورت اجتماعی ویا اجابت تقاضای مردم نبود تا گمان شود که این کار ربطی به وظیفه دینی اونداشته است بلکه اساساًدیانت اسلام و نوع دستورات آن وظیفه ای که خداوند بر عهده پیامبرش گذاشته بود چنین منصبی را ایجاب می کرد .

    در اسلام دستوراتی وجود دارد که از سویی عمل به آنها اجتناب نا پذیر است و از سوی دیگر بدون وجود یک حکومت صالح عملاًقابل اجرا نیست وخد با ولایتی که به پیامبر خود داده بود تنها او صلاحیت چنین منصبی را داشت .

    او وظیفه داشت مردم را برای جهاد بسیج کند (حرض المؤمنین علی القتال )و با کفار و منافقان جهاد کند (یا الیها النبی جاهد الکفار و المنافقین ) در میان آنها نظام داوری و قضاوت را بگسترد (لتحکم بین الناس بما اریک الله ) (وان احکم بینهم بما انزلالله )نظام اخذ مالیات برپا نماید (خذ من اموالهم صدقه ) این وظایف ودهها وظایف دیگر که مستقیماًمتوجه شخص ایشان است نه از آن جهت است که او صرفاًرسول و پیام آور است بلکه از آن رو است که ولایت مسلمانان رانیز برعهده دارد .

    منابع مالی و در آمد زاییکه قران با عناوین مختلف در اختیار پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) گذارده است به طور قطع مربوط به شان رسالت و ابلاغ وحی نیست بلکه به حتم به دلیل مسئولیت رهبری و ریاست عامه است که آن گرامی عهده دار آن بودند .

    بر این اساس می‌توان گفت دین اسلام در ذات خود با سیاست آمیختگی دارد و نوع احکام اسلام چنین سمت وسویی دارد .

    اسلام دین سیاست است و این نکته برای هر کسی که کمترین تاملی در احکام سیاسی و حکومتی و اجتماعی و اقتصادی اسلام داشته باشد روشن است .پس هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است نه دین را شناخته ونه سیاست را .

    دیانت اسلام یک دیانت عبادی تنها نیستو همین طور یک مذهب و دیانت سیاسی تنها نیست ، عبادی است وسیاسی .

    سیاستش در عبادتش مدغم است و عبادتش در سیاستش مدغم استیعنی همان جنبه عبادی یک جنبه سیاسی هم دارد.

    قران کریم ئ سنت پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) آنقدر که در حکومت وسیاست احکام دارد در سایر چیزها ندارد بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام عبادی – سیاسی است که غفلت از اینها این مصیبت را به بار آورده است .

    پس از پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) همان گونه که گفته شد از نظر مسلمانان پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) خاتم پیامبران است .

    معنای خاتمیت این است که پس از او دیگر پیامبری نخواهد آمد و خورشید نبوت در آسمان زندگی انسانها طلوع دیگری نخواهد داشت .

    بدین روی باران وحی نیز دیگر بر زمین نخواهد بارید .

    اما پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) دارای دو منصب دیگر غیر از نبوت نیز بود : اول آنکه کلام ورفتار او حجت بود ومی توانست از دین تفسیر خطا ناپذیر و عاری از سهو ارائه نماید و بعضی از احکام دین را که فروع آن در قران نیامده بود بیان نماید .

    دیگر آنکه پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) صاحب ولایت بود و بر همین اساس احکام دین را جاری می ساخت و رهبری مردم و ریاست دینی حکومت را بر عهده داشت .

    با رحلت پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) این سؤال به صورت جدی رخ نمود که تکلیف دو مسؤولیت دیگرپیا چه می شود .

    آیا با ارتحال پیامبر تفسیر معصومانه از دین نیز پایان پذیرفت ؟آیا مرجع دیگری نیست که تبیین او از دین نقدناپذیر باشد؟آیا پس از پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) هستند کسانی که بتوان با اطمینان گفت : آنچه آنان به نام دین می‌گویند همان دین است ؟و از طرفی آیا برای اجرای دین خدا شخص خاصی در نظر گرفته شده است ؟در پاسخ به این سؤال دو دیدگاه کلی شکل گرفت :دیدگاه نخست که از اکثریت برخوردار بود وحی قران و بیان پیامبر را کافی می دانست و بعد از پیامبر کسی را دارای شان مرجعیت معصومانه نمی دانست و نیز بر این باور بود که پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) شخص خاصی را برای اجرای دین در نظر نگرفته است یعنی حکومت اسلامی متولی خاصی ندارد.

    دیدگاه دوم که نظر اقلیت است بر این عقیده بود که دو سمت یاد شده باقی است و پیامبراکرم(صلی الله وعلیه وآله) جانشینانی دارد که آن دو منصب را بر عهده دارند .

کلمات کلیدی: پیامبراکرم - حضرت محمد

زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسيارى از خط مشى‏ها و سياست‏هاى اصولى در حوزه‏هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سياسى، دفاعى و... شناسايى خواهد شد. بررسى دقيق و همه جانبه ابعاد مختلف زند

چکيده خداوند بزرگ حضرت محمد بن عبدالله (ص) را به پيامبري برگزيد وبه اوفرمان داد تا کافران به دين خدا را به سوي اسلام دعوت کند. حضرت محمد درجمع مومنان وکافران حاضرشد و شروع به تبليغ دين اسلام نمود. خداوند جبرئيل را فرمان داد تا به مراقبت ازحضرت مح

مقدمه يکي ازکساني که بيش ازهمه درروح وجان ما قداست يافته است وازکودکي وقتي نامش رابه زبان مي آوريم ويا نام مقدسش رامي شنويم درخودنسبت به اواحساس شيدايي مي کنيم وزندگي وحيات ما با نقل دلاوريها وازخودگذشتگي ها وويژه گيهاي ممتازاورونق وصفا وعطرخ

تمامى آيات اين سوره جز چهار آيه آخر در مکه نازل شده و227 آيه است . محتواى سوره :. مى دانيم در سوره هاى مکى که در آغاز دعوت اسلام نازل گرديد بيشتر روى اصول اعتقادى , توحيد,,معاد و عودت پيامبران خدا و اهميت قرآن تکيه مى شد, وتقريبا تمام بحثهاى سوره ش

مديريت در بحران (تحليلى از جنگ خندق) دکتر عليمحمد ولوى * پژوهشى موردى در مديريت پيامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسيارى از خط مشى‏ها و سياست‏هاى اصولى در ح

شیعه به معنای کلی وژاه شناسی شیعه در لغت به معنی انصار و اتباع است « الشیعه : الاتباع والاعوان والانصار مأخوذ من الشیاع(1)» و از ماده شیع به معنای مشایعت و پیروی و شجاعت ا ست. (2)دراصطلاح نوبختی می گوید؛ «گروهی شیعه نامیده شدند و ایشان هوا خواه علی بن ابیطالب (علیه السلام )بودند که پیروی از وی را شیوه خود ساخته و همه تیره های شیعه از این دسته برخاستند(3)» ازهری می‌گوید:«شیعه ...

آمادگي هاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى 1- پاک بودن محيط 2- نقش معاشران و دوستان نقش معاشران در روايات اسلامى تاثير معاشرت در تحليلهاى منطقى 3- تاثير تربيت‏ خانوادگى و وراثت در اخلاق رابطه اخلاق و تربيت‏خانوادگى در احاد

مقدمه برخی ظهور شیعه را به دوران کوتاه خلافت علی (ع)و رخدادها و جنگها و مشکلاتی که تقریبا"درسرتاسر مدت کوتاه خلافت آن حضرت ادامه داشت نسبت می دهند و به منزله پاسخ به روش ناکثین ( آتش افروزان جنگ جمل) و قاسطین ( جنگ افروزان صفین ) و مارقین ( خوارج) می شمارند . دسته ای نیز پدیده تشیع را به شهادت حسین بن علی (ع) در کربلا ارتباط می دهند اینان ادعا می کنند که شهادت آن بزرگوار نقطه ...

اختلافات اساسی و کلّی در مذهب تشیع و تسنّن چیست؟ منشأ اختلافات بین شیعه واهل سنت، اختلاف در امامت بعد از رسول خدا(ص) است. اهل سنّت اعتقادی به منصوب شدن امامان دوازده گانه از طرف پیامبر ندراند ولی شیعه معتقد است که پیامبر از طرف خدا، علی(ع) و فرزندان او را به عنوان امام و رهبر تعیین کرد و به مردم ابلاغ نمود که آنان مبیّن و مفسر قرآن و آگاه به رمز و رموز و بطون آن هستند. شیعیان در ...

مقدمه یکی ازکسانی که بیش ازهمه درروح وجان ما قداست یافته است وازکودکی وقتی نامش رابه زبان می آوریم ویا نام مقدسش رامی شنویم درخودنسبت به اواحساس شیدایی می کنیم وزندگی وحیات ما با نقل دلاوریها وازخودگذشتگی ها وویژه گیهای ممتازاورونق وصفا وعطرخاصی می گیردامیرتقواپیشه گان امام علی (ع)است .عشق به اودرخون ما جار ی است نبض ما با دوستی اومی زندوقلب ما با عشق اومی تپدولی سوال مهم واساسی ...

ضرورت بحث پس از خانواده که کوچک ترین و اساسى ترین تشکل اجتماعى انسان ها به شمار می آید, افرادى که در یک محل گرد هم مىآیند و با یکدیگر همسایه مى شوند با وحدت, وفاق و معاشرت ها و روابط عاطفى مى توانند پاسدار بعد انسانى و ارزشى و ضامن استحکام و استوارى واحد اجتماعى خویش باشند. اسلام براى همسایگان همچون خویشاوندان, حقوقى قایل شده که اگر کسى بخواهد آن ها را نادیده انگارد یا ضایع ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول