دانلود مقاله تاریخ اسلام

Word 129 KB 13850 42
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • هدف رسول خدا از درگیری ها و اعزام سریّه‌ها به قریش، وارد آوردن فشار بر آنها بود.

    او می خواست بدین ترتیب آنها را متوجه سازد که مصلحتشان اقتضا می کند با مسلمانان از در مسالمت و تفاهم درآیند تا دشمنی و کینه از میان برخیزد و مسلمانان در کار دین خویش آزاد باشند و مکیان نیز از امنیت راه ها مطمئن شوند، زیرا قریشیان برای امنیت این راه‌ها قرن ها کوشیده بودند و این موضوع برایشان بسیار اهمیت داشت؛ ولی از طرفی رفتار متقابل مسلمانان نیز طبیعی است، چرا که آنان فقط به جرم اینکه می گفتند: «خدا یکی است»، دائماَ با کرشکنی ها و سختگیری های اشراف مکّه مواجه بودند.

    قریشیان آنها را از خانه ودیارشان رانده و اموالشان را مصادره کرده بودند.

    وجود همین مسائل بود که مسلمانان را ناگزیر می کرد تا راه تجارت این شهر را ببندند و امنیت آن را مختل سازند.
    هدف دیگر این درگیری‌ها، خاضع و مطیع کردن طوایف نامسلمان اطراف و جلب آنها به اسلام بود.

    ولی از برخوردهای مسلمانان، با قریش مشرک، نتیجه مورد نظر گرفته نمی شد.

    علت این بود که جاسوسانی در داخل مدینه وجود داشتند.

    آنها را تصمیم پیغمبر (ص) آگاه می شدند و قبل از حرکت نیروی مسلمانان.

    خود را به کاروان می رساندند و آنان را از خطری که در پیش داشتند، آگاه می کردند.

    کاروان هم یا مسیر خود ر اتغییر می داد و یا در رفتن شتاب می کرد.


    بحثی درباره جهاد اسلامی پیکاری که مسلمانان به دستور خداوند با مشرکان داشتند، اصطلاحاَ «جهاد» نامیده می شود.

    جهاد از واژه های آشنای قرآنی است که شرط اساسی ایمان و تنعم در بهشت جاویدان، و میزان و معیار درجه بندی اعتبارات در جامعه اسلامی معرفی شده است.

    اگر چه جامعه اسلامی بر می گردد.

    در فرهنگ اسلامی کسی که در راه جهاد به هلاکت می رسد، «شیهد» نامیده می شود.

    او مرده نیست، بلکه زنده ای است که پیش خدا روزی می برد.

    کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید، بلکه به نزد خدای خود زنده اند و روزی می برند؛ و لکن شما آن را درک نمی کنید.

    شهید با ایثار خون در پیکر جامعه، خون تازه ای را به جریان می اندازد.

    جایگاه رفیع شهید در بهشت تضمین شده است.

    از پیامبر(ص) پرسیده شد: چرا از شهید در عالم برزخ سئوال نمی شود؟

    حضرت فرمود: همان برق شمشیر که بالای سر او درخشید، بریا آزمایش و سؤال او کافی است.

    در قرآن قتال به گونه ای مختلف روا شمرده شده است و این جنگ ها را در طول ده سال نخست هجری به صورت غزوات و سرایای فراوانی، جهت دفاع از کیان اسلام یا به صورت درگیری تهاجهی بر ضد مشرکان مشاهده می کنیم.

    آیات متعددی از قرآن، رواشمردن جنگ های اسلامی و موارد آن را بیان کرده است که به آنها اشاره می شود: 1- دستور جنگ با کسانی که به جنگ با مسلمانان برخاسته اند.

    2- جنگ برای از بین بردن فتنه است.

    3-جنگ برای دفاع از مستضعفان در برابر مستکبران است.

    4- جنگ در جایی است که دشمن معاهده خود را نقض کرده و به دین مسلمانان طعنه زده است.

    5-جنگ از بین بردن شرک.

    6- جنگ در شرایط اخراج از بلد.

    پیامبر(ص) طبق آیات قرآنی در هر مرحله، در مقابل مشرکان ایستاد.

    بهترین و حساس ترین عملکرد ایشان، حملات نخست رسول خدا(ص) به کاروان های تجاری مشرکن است که عمدتاَ‌ با بهره گیری از نیروی مهاجران بوده و مهم ترین دلیل توجیه کننده آن، ظلمی بود که مشرکان درباره آنان اعمال کرده بودند.

    برخی گفته اند: آیه سی ونهم سوره حج- که رخصت قتال در برابر ظلم را داده- اوّلین آیه ای بوده که در باره جنگ نازل شده است.

    در ادامه همان آیه درباره مظلومین آمده است: «آنهایی که بهب ناحق از دیارشان رانده شده اند، جز آن بود که می گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست»؟

    امام باقر (ع) فرمود که آیه مزبور در باره مهاجران نازل شده است.

    آخر آن بود که می گفتند: پروردگارما خدای یکتاست»؟

    امام باقر(ع) فرمود که آیه مزبور درباره مهاجران نازل شده است.

    آخر، هر زمان که در مکّه مجروح ویا مضروبی از مسلمانان نزد رسول خدا می آمد و ازکفار شکوه می کرد، آن حضرت می فرمود که «رخصت نبرد ندارد»و قریش علاوه سبر ظلم های گذشته، مانع عمده نظامی و اقتصادی بر سر راه اسلام بود.

    بدر تجربه ای برای آزمایش نیروهای مسلمان و مشرک بر سر فرمانروایی بر حجاز بود.

    احد و خندق ادامه این تجربه بود تا آنکه در حدیبیه توازنی صوری پدید آمد و پس از آن در- فتح مکّه- پیروزی مسلمانان یکسره شد.

    اسلام، جنگ و صلح به آنان که به خاطر آثار تخریبی جنگ، از جنگ های اسلامی انتقاد می کنند و می گویند: دین باید از صلح طرفداری کند و مخالف جنگ باشد، باید گفت که دین طرفدار صلح است و قرآن به آن اشاره دارد: «والصلح‌خیر» یعنی صلح بهتر است و همچنین قرآن رسیده به اهداف خود را از طریق صلح نزدیکتر و معقول‌تر می داند؛ همچون صلح حدیبیه که در سال ششم هجری با مشرکین مکّه منعقد شد،‌از این رو درباره صلح این چنین تأکید می کند: بگو ای اهل کتاب!

    بیایید بر سرسخنی که بین ما و شما یکسان است، گردهم آییم!

    اما اسلام ناگزیر است که در پاره‌ای از مواقع، طرفدار جنگ هم باشد؛ یعنی در آنجایی که طرف مقابل حاضر به همزیستی شرافتمندانه نیست و با ظلم و تجاوز می خواهد به شکلی، شرافت انسانی ر اپایمال کند- در چنین شرایطی- تسلیم شدن جائز نیست.

    دیدگاه سیاسی اسلام در این گونه موارد عبارت است از: صلح در صورتی که طرف مقابل آماده و موافق با صلح باشد و جنگ در صورتی که طرف می خواد بجنگد و ما در تاریخ حیات سیاسی رسول خدا(ص) هر دو صحنه را مشاهده می کنیم با این وضع در دوران حیات رسول الّله و رد مجموع جنگ‌هیای ده ساله اسلام، تلفات هر دو طرف به هزار و پانصد نفر نیز نمی رسد.

    تاریخ نویسان در بیان تعداد غزوه و سریّه غّلو کرده و هر حرکت نظامی رسول خدا را با عنوان غزوه وسریّه، جنگ نامیده و تعداد آنها را بیشتر نشان داده اند، در صورتی که خیلی از این جنگ ‌ها، عملیات شناسایی یا مانور بوده است.

    هیچ کس را آنچنانکه رسول خدا از جنگ گریزان و بیشتر طرفدار صلح و گذشت و اغماض بوده است می توان یافت؛ به طوری که با اهل مکّه (در حدیبیه) پیمان صلح بست، و در همین راستا بود که در مبانی تفکر سیاسی قرآن، شاخص‌هایی همچون: صلح گرایی، حل مسالمت آمیز اختلاف‌ها، پاسداری از امنیت، قبول پناهندگی و احترام به روابط قراردادی را به کرّات مشاهده می کنیم.

    آمار مقتولین در جنگ‌های زمان پیامبر اسلام(ص) طبق مدارک بررسی جنگ‌های مهم پیامبر(ص) با مشرکان مکّه جنگ بدر کاروان قریش به ریاست ابوسفیان با کالاهای خود از شام برمی گشت.

    این کاروان بالغ بر یک صد هزار سکه، ارزش داشت.

    با توجه به شرایط اقتصادی آن روزگار، قدرت خرید طلا، دست کم معادل یک میلیون سکه روزگار ما بوده است.

    پیامبر با سپاهیان خود که حدود 313 نفر بودند، به مقصد آنان بیرون آمدند و در منطقه بدر- که دارای چاه هایی بود ود نزدیکی مدینه (سر راه مکّه- شام) قرار داشت- به کمین ایستادند.

    ابوسفیان- این گرگ پیر وباران دیده- خیلی زود متوجه خطر شد و راه خود را منحرک کرد.

    از طرفی ازمکَه کمک خواست.

    جمعیتی از مکّه آمدند.

    این جمعیت حدود نهصد نفر بودند و ابوجهل آنها را فرماندهی می کرد.

    آنان در منطقه بدر با مسلمانان رو به رو شدند.

    چون کاروان از خطر گذشته بود، ابوسفیان به قریش پیغام فرستاده که بدون جنگ و خونریزی از جنگ برگردند، لیکن ابوجهل نفرات خود را به جنگ تشویق کرد.

    ودر جمع آنان چنین گفت: به خدا سوگند برنمی گردیم تا وارد بدر شویم.

    باید به آنجا برسیم و سه روز اقامت کنیم.

    پرواری ها را بکشیم و اطعام کنیم و شراب بیاشامیم و نوازندگان برای ما بنوازند و آواز بخوانند تا آنکه عرب همواره از ما بترسند.

    در این هنگام پیامبر(ص) با سران اصحاب در مورد بازگشت به مدینه و یا جنگ با قریش مشورت کرد و پس از رایزنی با آنان تصمیم به جنگ گرفت.

    طرفین صف آرایی کردند و جنگ شروع شد.

    چیزی نگذشت که مشرکین شکست خوردند.

    هفتاد نفر از سران قریش مردند و هفتاد تن دیگر اسیر شدند و بقیه فرار کردند.

    کشتگان دشمن را در چاهی انداختند.

    پیامبر بر سر چاه ایستاد و خطاب به مردگان گفت:«چه بستگان بدی برای پیامبر بودید.

    مرا منگر شدید و دیگران مرا تصدیق کردند.

    مرا از زادگاهم بیرون کردید و مردم دیگر، مرا جا دادند.

    با من به جنگ برخاستید و دیگران مرا کمک کردند.

    آیا آنچه را که پروردگار وعده کرده بود حق و پا برجا یافتید؟» ابوجهل نیز جزو کشتگان بود.

    ابولهب در مکّه در همان روزی که خبر جنگ بدر به آنجا رسید، در گذشت.

    در این جنگ از مسلمانان 14 نفر (6 نفر از مهاجران و 8 نفر ازانصار) به شهادت رسیدند.

    در این جنگ، غنائم زیادی نصیب مسلمانان شد که بر سر تقسیم آن اختلاف افتاد، پس این آیه نازل شد: وحی: از تو درباره غنائم می پرسند بگو: غنائم متعلق به خدا و پیغمبر اوست.

    از خدا بترسید و میان خود را اصلاح کنید و اگر ایمان دارید فرمانبردار خدا و رسول باشید.«سوره انفال آیه 1» نزول این آیه تکلیف غنائم را روشن ساخت.

    پیغمبر (ص) آنها را به دست«عبدالّله بن کعب» سپرد و همین که به نزدیک مدینه رسیدند، غنائم را میان سربازان به طور مساوی تقسیم کرد.

    یک روز بعد، اسیران را با هلهله و شادی وارد شهر کردند.

    در تحلیل پیروزی مسلمانان و جدای از کارشناسی نظامی، عواملی مطرح می شود که دارای حساسیت چشمگیری هستند و مهم ترین آنها، ایمان قوی مسلمانان و فرماندهی شایسته پیامبر(ص) است.

    گذشته از اینها، رشادت علی(ع) نیز در این پیروزی سهمی بسزا داشته، به طوری که از جمع کشته شدگان دشمن، 22 نفر از آنها را علی(ع)کشته و یا در قتل آنها شرکت داشته است.

    و ازکمک هیا غیبی نیز روایت هاییی شده است.

    جنگ بدر، نخستن فتح اسلام بود.

    عده ای از سران قریش- که دشمنان جدی پیغمبر و پیشوایان با نفوذ مکّه بودند- به هلاکت رسیدند.

    روحّیه مسلمانان تقویت شد و ایمان به کمک‌های آسمانی در وجود آنها جان گرفت.

    مسلمانان از بابت پیروزی در این جنگ به خود می بالیدند.

    این پیکار را «فرقان» نامیدند.

    فرقان یعنی فرق گذاشتن؛ زیرا در این نبرد خداوند با پیروزی مسلمانان و شکست مشرکان، میان حق و باطل فرق گذاشته بود.

    جهادگران این جنگ، تا مدتها به نام «بدر» شهرت داشتند.

    آنها همچون ستاره ای در آسمان پیروزی می درخشیدند و مایه افتخار و سرافرازی بودند.

    دو دستور سیاسی مردم قریش به سبب شکست خوردن از مسلمانان، فراری و سرشکسته شدند و تصمیم گرفتند بار دیگر با مسلمانان بجنگند و ننگ این شکست را از دامان خود بشویند.

    در ضمن بزرگان قریش دستور دادند تا: اولاَ- اهل مکّه برکشته های خویش اشک نریزند و از این راه خود را به شماتت مسلمانان گرفتار نسازند و ثانیاَ – در باز خرید اسیران خود، شتاب نورزند تا مبادا مسلمانان در بهای آنان سختگیری کنند.

    سرانجام اسیران بدر به دستور پیامبر دو نفر از اسیران را در میان راه گردن زدند.

    این دو تن عبارت بودند از نضربن حرث و عفبه‌بن‌ابی‌معیط که سابقه دشمنی دیرینه با پیغمبر اسلام و دین خدا، داشتند.

    پس از تبادل نظر در مورد رفتار با اسرا، تصمیم گرفتند که اسیران باسواد را در صورت تعلیم دادن خواندن و نوشتن به ده نفر از اطفال مسلمانان آزاد کنند.دیگران را نیز با پرداخت مبلغی از هزار درهم تا چهارهزار درهم آزاد می کردند و افراد فقیر و نیازمند، بدون پرداخته فدیه آزاد می شدند.

    درگیری با یهودیان بنی قینقاع چنانکه نوشتیم چند ماهی از توقف پیغمبر(ص) در یثرب نگذشته بود که یهودیان بهانه‌گیری و مخالفت را آغاز کردند و کار بدانجا کشید که قرآن به آنها اعلام کرد که : اساس دین اسلام، دین ابراهیم است و ابراهیم نه یهودی بود و نه ترسا.

    بلکه مسلمانی حنیف بود و اسلام دین حنیف است.

    با تغییر قبله از بیت المقدس به مکّه، پیوند مسلمانان با یهودیان بریده شد و آنان از این جهت خشمگین و نگران شدند و خود را آماده آزردن مسلمانان کردند تا اینکه نخستین درگیری با یهودیان، چند هفته پس از جنگ بدر و پیروزی بزرگ مسلمانان رخ داد.

    یهودیان بنی قینقاع بیرون شهر مدینه در قلعه ای منزل داشتند و به کار زرگری و آهنگری می پرداختند.

    نوشته اند: روزی زنی از عرب به بازار رفت و کالای خود را در بازار بنی قینقاع فروخت و بر در دکان زرگری نشست.

    یکی از یهودیان دامن جامه او را به پشت وی گره زد.

    چون زن از جا برخاست جامه اش به یک سو رفت و یهودیان بدو خندیدند.

    زن فریاد برآورد و مسلمانان را به یاری خود خواند.

    مسلمانی، به یاری زن، مرد یهودی را کشت.

    یهودیان برآشفتند و آن مسلمان را کشتند و فتنه بالا گرفت.

    پس از این حادثه، پیغمبر (ص) یهودیان را از پایان کار قریش ترساند و به آنها گفت که اگر بخواهند اینجا بمانند باید تسلیم شوند.

    بنی قینقاع گفتند: شکست مردم مکه تو را فریفته نسازد، آنان مرد جنگ نبودند.

    اگر ما با تو جنگ کنیم، به تو نشان خواهیم داد چه کاره هستیم.

    پیامبر ناچار آنان را محاصره کرد و محاصره آنان پانزده روز طول کشید و چون تسلیم شدند، پیامبر (ص) به شفاعت عبدا… بن ابی هم پیمان یهود از کشتن آنان در گذشت و آنان را به شام تبعید کرد.

    محاصره این دسته از یهودیان مربوط به ماه شوال سال دوم هجرت بود.

    جنگ احد جنگ احد، محل آزمایش بود.

    در این غزوه انسان های ثابت قدم از سست ایمانان مشخص شدند.

    عمل افراد مؤمن آشکار و چهره نفاق ظاهر شد.

    درّه و کوهی که به نام احد شهرت دارد، در یک فرسنگی شمال مدینه است که اکنون به خاطر گسترش شهر، ساختمان ها قسمت فراوانی از این فاصله را پر کرده اند.

    احد از جایگاه های تاریخی است که برای مسلمانان حزن انگیز است.

    در این جا بود که دومین جنگ میان مسلمانان و مشرکان مکه در سال سوم هجرت در گرفت.

    هنگامی که به رسول خدا خبر دادند، ابوسفیان با سپاهیانش به مدینه روی نهاده اند، حضرتش شورای جنگی تشکیل داد تا معلوم شود شهر باید صورت دفاع به خود بگیرد، یا سپاهیان بیرون روند و آماده کارزار شوند؟

    نظر سالخوردگان این بود که شهر حالت دفاعی داشته باشد، ولی جوانان که گرمی بیشتری داشتند، گفتند به بیرون شهر می رویم و بر دشمنان حمله می بریم.

    چون اینان در اکثریت بودند رسول خدا (ص) رأی آنان را پذیرفت.

    سلاح پوشید، و آماده رفتن شد، اما جوانان پشیمان شدند که چرا رأی خود را بر رسول خدا (ص) تحمیل کردند؟

    پس نزد حضرتش آمدند و گفتند: ما از رأی خود بازگشتیم.

    رسول خدا که می دانست قاطعیت در تصمیم، شرط رهبری است و فرمانده نباید هر لحظه رأی خود را دگرگون کند، فرمود: «برای پیغمبر سزاوار نیست، هنگامی که لباس رزم پوشید، آن را از تن درآودر، مگر آنگاه که جنگ کند.» سپاهیان مکه خود را به ذوالحلیفه رساندند و از آنجا به شمال یثرب رفتند و در کنار احد توقف کردند.

    شمار سپاهیان اسلام یک هزار تن بود.

    پیش از شروع جنگ عبدالله بن ابیّ که سر دسته منافقان بود، به عنوان اعتراض با سیصدتن از مردم خود برگشت و گفت: محمد از بچه ها پیروی کرد و رأی مرا نادیده گرفت!

    مشهور است که آیه 167 سوره آل عمران درباره او نازل شد.

    با جدا شدن عبدالله و پیروان او از پیغمبر، تنها هفتصدر تن باقی ماندند.

    رسول خدا(ص) عبدالله پسر جیبر (سر دسته تیراندازان) را فرمود مواظب باش، دشمن از پشت سر به ما حمله نکند.

    جنگ به سود یا به زبان ما باشد، تو نباید جای خود را ترک کنی.

    با نخستین حمله مسلمانان، سپاه مکّه عقب نشست و سربازان اسلام به گردآوری غنیمت پرداختند.

    دسته تیرانداز هم برای آنکه از به دست آوردن غنیمت عقب نماند، موضع خود را رها کرد و هر چند عبدالله کوشید مانع آنان شود نپذیرفتند.

    همین که آنان مدخل دره را رها کردند، سوار نظام دشمن به سرکردگی خالد- پسر ولید- ناگهان بر سپاه اسلام حمله برد.

    به دنبال آن مسلمانان شکست خوردند، و حمزه عموی رسول خدا(ص) و نزدیک به هفتاد تن از مسلمانان شهید شدند.

    مزار حمزه سیدالشهداء و بعضی از شهیدان در دامنه کوه قرار دارد.

    جنگ احد گذشته از تلفات جانی، مشکلات اجتماعی بسیاری نیز برای مسلمانان فراهم آورد، زیرا گروهی از زنان بی شوهر و اطفال بی سرپرست بر جای ماندند.

    در آغاز سوره«نساء» می بینیم که به مسلمانان اجازه داده می شود تا چهار زن عقدی داشته باشند و خداوند به آنان توصیه می کند که از یتیمان بی سرپرست نگهداری کرده، اموال آنان را حفظ کنند.

    حادثه رجیع در صفر سال چهارم هجری، پیغمبر 6 تن از صحابه را برای تعلیم دین به قبیله «عضلو قاره» فرستاد.

    آنها در نزدیکی مکّه در محلی به نام رجیع، مورد حمله «لحیان ها» قرار گرفتند.

    لحیان‌ها چهار تن از آنها را کشتند و دو تن دیگر را به قریش فروختند.

    قریش نیز آنها را به قصاص کشتگان بدر به شهادت رسانیدند.

    حادثه بئرمعونه در همین ماه حادثه سهمگین تری اتفاق افتاد.

    پیغمبر برای ارشاد قبیله بنی عامر حدود چهل نفر را اعزام کرد.

    در محلی به نام« بئرمعونه» عامربن طفیل با کمک عده ای از بنی سلیم بر سر آنها ریختند و همگی را (غیر از یک نفر) به شهادت رساندند.

    تنها بازمانده این حادثه، در راه برگشت به مدینه دو نفر از بنی عامر را دید.

    او، آنها را کشت و به مدینه بازگشت.

    خبر این فاجعه جانسوز، مسلمانان را سخت اندوهگین کرد، به طوری که پیامبر خاطره تلخ آن را فراموش نمی کرد و مدت یک ماه در قنوت نماز صبح بر عاملین این واقعه نفرین می فرستاد.

    مسلمانی که در بالا ذکر کردیم با کشتن دو نفر از قبیله بنی عامر، برای پیامبر مشکل بزرگی را ایجاد کرد، زیرا آنها خونبهای کشتگان خود را پیغمبر می خواستند.

    درگیری با یهودیان بنی نضیر پیغمبر برای مذاکره درباره خونبهای دو نفر کشته شده به قلعه یهود بنی نضیر رفت، زیرا آنها با قبیله بنی عامر هم پیمان بودند.

    پیغمبر به همراه چند نفر از صحابی، پای دیوار خانه ای نشسته بود.

    از طریق وحی خبردار شد که قصد جانش را دارند.

    پیامبر به یهود بنی نضیر پیغام فرستاد ک باید دیار پیغمبر را ترک گوین.

    یهودی ها اول راضی نشدند.

    حضرت دستور محاصره قلعه را داد.

    پانزده روز طول کشید تا بنی نضیر تسلیم شدند.

    آنها هر چه اسلحه داشتند، تحویل پیغمبر دادند و رهسپار فدک و خیبر شدند( ربیع الاول سال چهارم هجری).

    اخراج بنی نضیر با توجه به قدرت آنان برای امنیت مدینه حائز اهمیت بود.

    اخراج آنان از مدینه برای قریش نیز که دورادو، امید به یهودیان بسته بودند، ضربه ای سخت به شمار می آمد؛ شرح این مورد نسبتاَ به طور مفصل در قرآن آمده و بخش عمده سوره «حشر» به این واقعه اختصاص یافته است.

    گفته اند در همین سال مصرف شراب بر مسلمانان حرام شد.

    غزوه خندق (احزاب) «السلمان منّا اهل البیت» در روز کندن خندق اگر مسلمانان از کسی سستی می دیدند.

    بر او می خندیدند و در همان روز بود که مسلمانان در مورد سلمان فارسی با یکدیگر بگو مگو کردند؛ زیرا سلمان مردی نیرومند بود، به حفر خندق آشنایی داشت و توان کاری‌اش بیشتر از دیگران بود.

    مهاجران می گفتند: «سلمان از ماست».

    انصار می گفتند: «او از ماست و ما به او سزاوارتریم».

    چون پیامبر (ص) گفتار آنان را شنید: فرمود: «سلمان از ماست».

    شروع جنگ خندق در شوال سال پنجم هجرت اتفاق افتاد.

    عده ای از یهودیان تبعید شده بنی نضیر – که در خیبر سکونت داشتند – نزد قریش و طایفه غطفان رفتند و آنها را تشویق کردند که با پیغمبر بجنگند، سپس اینها از هم پیمانان خود خواستند تا آنان را یاری کنند.

    جمعیتی در حدود ده هزار نفر به فرماندهی ابوسفیان آماده حمله به مدینه شدند.

    پیغمبر که از قصد آنان خبردار شده بود، پس از مشورت در شورای جنگی، به راهنمایی سلمان فارسی مشغول کندن خندقی شدند تا دشمن نتواند وارد شهر شود.

    سلمان معروف به فارسی، یکی از فرزندان ایران زمین است که در تاریخ پر افتخار اسلام درخشش ویژه ای دارد.

    ایشان از سال ها پیش، در مدینه اقامت داشت و از همان سال اول هجرت، افتخار مسلمانی را پیدا کرده بود و شاید پیش از آن در مکه به حضور پیامبر رسیده و مسلمان شده بود.

    مدینه از سه طرف با خانه ها و نخلستان ها محصور شده بود.

    و دشمن فقط از یک طرف می توانست وارد شهر شود که طرح خندق در همان محل اجرا شد.

    مسلمانان برای کندن خندق وسایل کافی نداشتند، به طوری که بیل و کلنگ را از یهودیان «بنی قریظه» گرفتند و با شتاب تمام مشغول کندن شدند.

    معروف است که یک روز هنگام برخورد کلنگ با یک سنگ، جرقه ای ایجاد شد و پیغمبر آن را بر غلبه مسلمانان علیه دو ابرقدرت وقت (ایران و روم) تعبیر کرد.

    عمق خندق به اندازه قامت یک انسان و عرض آن به اندازه ای بود که (احتمالا به طور متوسط چهار متر) عبور از آن نه تنها برای پیادگان بلکه برای سواران به جز در موارد استثنایی (آن هم در نواحی نسبتا باریک) ممکن نبوده است).

    قریشیان همین که به مدینه نزدیک شدند، از دیدن خندق – که در بین عرب معمول نبود – تعجب کردند.

    پیغمبر سپاه خود را در این سوی خندق، در داخل شهر مستقر کرده بود (حدود سه هزار نفر).

    دو لشکر رو به روی هم قرار گرفتند و به همدیگر سنگ و تیر پرتاب کردند.

    سواران نمی توانستند از خندق بجهند و چون پیش می آمدند تیراندازان به آنها مجال نمی داند.

    عمروبن عبدودّ به اتفاق چند نفر از خندق عبور کردند.

    عمرو که شجاعی نامدار بود به دست علی (ع) کشته شد.

    جنگ خندق در ظاهر برای مدینه زیان آور می نمود.

    سپاه اندک مسلمانان در مقابل آن لشکر انبوه چه می توانست بکند؟

    پیغمبر نخست خواست قبیله غطفان را از جمع لشکریان جدا کند.

    بدانها پیام داد یک سوم محصول مدینه از آن شما، به شرط آنکه با قریش همکاری نکنید.

    انصار مدینه از پیغمبر پرسیدند: این مصالحه وحی آسمانی است؟

    گفت: نه.

    گفتند: در این صورت ما تن به چنین شکستی نمی دهیم.

    آن روزها که خدا ما را به دین اسلام هدایت نکرده بود به خواری تن در نمی دادیم.

    امروز که خدا به سبب تو ما را رستگار ساخته، چگونه ممکن است خود را زبون سازیم؟

    در نتیجه، آن مصالحه انجام نشد.

    اما یکی دو تن از مسلمانان که اسلام خود را آشکار نمی کردند، از یک سو با بنی قریظه و از سوی دیگر با غطفان مربوط شدند، و آن دو را نسبت به هم بدبین کردند.

    قضای آسمانی هم یاری کرد.

    باد و سرما در گرفت و کار بر سپاه مکّه دشوار شد.

    ابوسفیان دستور بازگشت داد و مدینه، پس از پانزده روز محاصره از خطر جست.

    پایان جنگ احزاب آن گونه که برای مسلمانان امیدبخش بود، برای مکه مصیبت های فراوانی به بار آورد.

    مسلم شد که بازرگانان قریش بازار مدینه را برای همیشه از دست داده اند به علاوه قدرت مدینه، راه بازرگانی مکه به سوریه را به خطر انداخت و بازرگانان قریش دیگر نمی توانستند آسوده به کار خود مشغول باشند.

    موقعیت فرماندهی ابوسفیان در نظر قریش متزلزل شد.

    حشمت قریش در دیده دیگر قبیله ها در هم شکست.

    پدید آمدن حوادث غیر منتظره که سپاهی بدان بزرگی را از دروازه های شهر ناکام برگرداند، بعضی عرب های بدوی را نسبت به اسلام متمایل ساخت و یقین کردند نیروی خارق العاده ای مسلمانان را یاری می کند و پس از این جنگ بود که شرایط به نفع مسلمانان تغییر کرد.

    در حدیث است که رسول خدا (ص) پس از جنگ خندق مژده داد و گفت: «پس از این، قریش به جنگ ما نخواهد آمد و شما به جنگ آنان خواهید رفت.

    » و همین طور هم شد.

    مسلمانان چند بار به جنگ قریش رفتند تا اینکه خداوند مکه را برای ایشان فتح کرد.

    درگیری با یهود بنی قریظه پس از پایان نبرد احزاب، توجه پیغمبر معطوف یهود بنی قریظه شد.

    چنانکه نوشتیم، این یهودیان به موجب پیمان مدینه، مادام که علیه مسلمانان قیام نمی کردند، در امان بودند، اما آنان در جنگ احزاب با دشمنان اسلام متحد شدند.

    معلوم بود که باید خطر این دسته نیز آسان گرفته نشود.

    پیغمبر نزد ایشان رفت و آنان را محاصره کرد.

    سرانجام پس از بیست و پنج شب، تسلیم شدند.

    قبیله اوس که با بنی قریظه پیمان داشتند، به پیغمبر گفتند: بنی قریظه هم پیمان های ما هستند و از کاری که کرده اند پشیمان شده اند؛ با هم پیمان های ما هم مانند هم پیمانان خزرج (بنی قینقاع) رفتار کن، چنانکه دیدیم پیغمبر آن دسته از اسیران یهود را به عبدا… بن ابی که هم پیمان آنان بود بخشید.

    پیغمبر داوری اسیران بنی قریظه را به سعدبن معاذ، رئیس قبیله اوس، واگذار کرد.

    بنی قریظه نیز رضا دادند.

    پیامبر داوری او را پذیرفت.

    سعد گفت: حکم من آن است که مردانشان کشته شوند و اموالشان قسمت شود فرزندان و زنانشان اسیر شوند.

    به روایت ابن اسحق و دیگران: رسول خدا گفت: «راستی درباره ایشان به حکم خدا از بالای هفت آسمان حکم کردی».

    طبق داوری سعد خندق ها کندند و مردان بنی قریظه را کنار آن خندق ها گردن زدند!

    فتح آشکار یا صلح حدیبیّه ما فتح کردیم برای تو فتحی آشکار، تا بیامرزد خدا از گناه امت تو آنچه پیش از این بوده و آنچه پس از این خواهد بود… (سوره فتح) در اواخر سال ششم هجرت، مسلمانان به خاطر پیروزی در بیشتر عملیات از جمله: جنگ خندق و سلطه به یهود بنی قریظه و مطیع شدن بعضی از قبایل، شادمان بودند.

    تنها مکه بود که در برابر اسلام مقاومت نشان می داد.

    پیغمبر بی‌علاقه نبود که از نزدیک جاه و جلال اسلام را به آنان بشناساند.

    در ذیقعده همین سال، آن حضرت به قصد حج «عمره» با جمعی عازم مکه شد.

    در این سفر پیامبر (ص) را هزار و چهارصد و به قولی پانصد تن همراهی می کردند.

    قریش هنگامی که از نیت مسلمانان آگاه شدند، عده ای سوار را به فرماندهی خالدبن ولید برای جلوگیری از ورود آنان به شهر، اعزام کردند.

    چون پیغمبر قصد جنگ نداشت، راه را به طرف پایین مکه کج کرد و در محلی به نام «حدیبیه» اردو زد و به نماینده مکه اعلام فرمود: «ما به زیارت آمده ایم و قصد جنگ نداریم.

    امروز قریش هر پیشنهادی به من بکنند که دال بر مراعات خویشاوندی باشد، آن را خواهیم پذیرفت».

    نماینده قریش پس از شنیدن پیام حضرت، آن را به اطلاع مردم مکه رسانید.

    برای ادامه مذاکره چند سفیر را پیاپی فرستادند و سفیران قریش را از حشمت و ابهت لشکر اسلام آگاه کردند، ولی عامه به امر صلح تن در نمی دادند و عاقبت دو دستگی پیدا شد.

    پیغمبر، عثمان را به مناسبت جایگاهی که نزد قریش داشت، به نمایندگی فرستاد.

    برگشت عثمان طولانی شد و خبر آمد که او کشته شده است.

    پیامبر (ص) به دنبال این شایعه فرمود: «باز نگردیم تا کار قریشیان را یکسره کنیم.» سپس اصحاب را جمع کرد و از آنها بیعت گرفت که بنام «بیعت شجره یا پیمان رضوان» معروف است.

    به موجب این پیمان، آنها متعهد شدند که فرار نکنند و در راه دفاع از پیغمبر جان بدهند.

    درباره این پیمان آیه نازل شد.

    ترجمه: خدا از مؤمنان راضی شد، هنگامی که زیر درخت با تو پیمان بستند و آنچه را در دلشان بود، بدانست و آرامش خویش را بر آنها نازل ساخت و پیروزی نزدیک را به آنها بخشید.

    پیمان رضوان، مانند پیمان عقبه در تاریخ اسلام اهمیت و عظمت دارد، زیرا به کمک این پیمان معلوم شد که رابطه پیامبر با یارانش تا چه حد استوار است و مسلمانان برای جانبازی و فداکاری حاضرند و از مرگ نمی هراسند.

    وقتی پیمان مسلمانان به پایان رسید، پیغمبر یک دست خود را به دست دیگر زد و بدین طریق از جانب عثمان نیز پیمان گرفت، چنانکه گویی عثمان در مراسم پیمان حضور داشت.

    پس از این پیمان، مسلمانان در انتظار جنگی بودند که آنها را به پیروزی یا به شهادت برساند.

    چیزی نگذشت که عثمان بیامد و «سهیل بن عمرو» نیز از طرف قریش برای عقد صلح نزد پیامبر آمد.

    قریشیان مصلحت را در این دیدند که با پیغمبر از در صلح در آیند.

    مصالحه ای به شرح زیر مابین آنها صورت گرفت: 1- ده سال جنگ متوقف شود و مردم در امنیت باشند و هیچگونه سرقت پنهانی و یا خیانتی صورت نگیرد.

    2- هر طایفه ای که بخواهد، می تواند با محمد (ص) یا با قریش هم پیمان شود.

    3- اگر کسی از اصحاب محمد (ص) به سوی قریش باز گردد، به سوی محمد بازگردانده نمی شود، اما اگر کسی بدون اجازه ولی خود نزد محمد (ص) رفت، باید به مکه بازگردانده شود.

    4- محمد (ص) و اصحابش آن سال به مدینه بازگردند، ولی در سال آینده برای سه روز در مکه بمانند و جز سلاح مسافر، سلاح دیگری همراه نداشته باشند و آن سلاح شمشیر غلاف شده است.

    پس از عقد صلحنامه، پیغمبر به رسم اعتمار، مردم را به قربانی کردن و تراشیدن سر امر فرمود: کسانی که موقع خروج از مدینه، فتح مکه را در نظر داشتند، از این مصالحه اعلام نارضایتی کردند و آن را به باد انتقاد گرفتند.

    در صورتی که اهمیت این صلح آنچنان با ارزش بود که به محض رسیدن پیامبر (ص) به مدینه، سوره فتح نازل شد.

    «انا فتحنا لک فتحا مبینا» یعنی: «یا پیغمبر!

    ما تو را به فتح آشکاری پیروز می سازیم.» و این همان فتح مکه است.

    بر اثر این ماجرا، مردم به هم نزدیک شدند و دعوت اسلام را بدون مانع شنیدند.

    از طرف دیگر، قریشیان با عقد این قرارداد مسلمانان را به حساب آوردند و آنها را به رسمیت شناختند.

    بعد از این، روز به روز بر تعداد مسلمانان اضافه شد، به طوری که تعداد آنها در فتح مکه (که دو سال بعد رخ داد) به ده هزار نفر رسید، بنابراین صلح حدیبیه یکی از بزرگترین فتوحات اسلام به شمار می آید.

    پس از بازگشت پیغمبر به مدینه، مسلمانی به نام «ابوبصیر» (که در مکه زندانی و اسیر قریش بود) از زندان گریخت و به مدینه آمد.

    قریش او را به موجب پیمان حدیبیه خواستار شدند.

    این شخص را برگرداندند، ولی او در راه، فرستادگان قریش را کشت و دوباره به مدینه برگشت و از آنجا به ساحل دریا رفت.

    در این زمان عده ای از مسلمانان مکه به او پیوستند و بر کاروان های قریش تاختند، به طوری که قریشیان به تنگ آمدند و از پیغمبر خواستند که ابوبصیر را نزد خود فراخواند.

    بدین ترتیب شرط استرداد فراریان لغو شد.

    در این سال مردم به خشکسالی دچار شدند و پیغمبر خدا، در ماه رمضان دعای باران خواند.

کلمات کلیدی: اسلام - تاریخ اسلام

طرح برنامه هاي اسلام به صورت مسلکي اجتماع و با اصولي منسجم و هماهنگ و ناظر به زندگي فردي و اجتماعي انسان ها از ضرورت هاي امروز است. دراين راه ، قرآن کامل ترين و موثق ترين سندي است که مي توان به آن اتکا کرد. با تدبر در آيات قرآن ،که خود هدف عالي قرائ

سرزمين ايران داراي تاريخي کهن و مردماني با فرهنگ چندهزار ساله است . پدران و گذشتگان اين مرز و بوم ميراث فرهنگي خود را با خلق آثار و شاهکارهايي بديع به نسلهاي آينده سپرده اند . ورود اسلام به ايران با اينکه جنگ و خرابي به همراه داشت اما پيوند فرهنگ جد

مقدمه : تحقيقي که در دست داريد ، خلاصه و برگزيده اي است از تاريخ پيامبر اسلام (ص) که از منابع و مأخذ مهم و معتبر از جمله «تاريخ پيامبر اسلام» تأليف استاد مرحوم «دکتر محمد ابراهيمي آيتي» جمع آوري شده است . در بعضي موارد نيز از راهنمايي اساتيد محترم

طرح‌ تحقیق‌ 1 طرح‌ موضوع‌ یکی‌ از دوران‌های‌ حساس‌ تاریخ‌ جهان‌، عصر بعثت‌ و نبوت‌ آخرین‌ پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله (ص) است. مردی که‌ توانست‌ انسان‌ هایی‌ را پرورش‌ داده‌، بر روند تاریخ‌ تأثیر گذارد و مسیر آن‌ راتغییر دهد. در راستا بررسی‌ زندگانی‌ برخی‌ از این‌ کارگزاران‌ و همراهان خواندنی‌ و قابل‌ بررسی‌است‌ که‌‌ از میان آن‌ها سعد ابی‌ وقّاص‌، فرزندش‌ عمربن سعد و پسر ...

تاریخ : الف ) ریشه و معنای لغوی تاریخ : لفظ تاریخ معرب " ماه و روز " فارسی است و به معنای وقت شناسی یا شناسایی وقت است . واژه تاریخ از زبان عربی " ارِّخ ، یأرِّخ ، تأریخاً " که متضمن ذکر وقایع و حوادث است . واژه تاریخ ( History ) از زبان یونانی گرفته شده و به معنای مطالعه یا بررسی روزگاران گذشته است . ب ) تعریف اصطلاحی : تاریخ دانشی است سرچشمه گرفته از حکمت و بیانگر سرگذشت ملت ...

اگر بخواهيم تاريخ ايران پيش از اسلام را بررسي ‌‌کنيم بايد از مردماني که در دوران نوسنگي در فلات ايران زندگي مي‌‌کردند نام ببريم. پيش از مهاجرت آريائيان به فلات ايران، اقوامي با تمدن‌هاي متفاوت در ايران مي‌زيستند که آثار زيادي از آنها در نقاط مختلف ف

ترکيب قوم آريايي با اقوام کهني که پيش از آنها در منطقه فلات ايران ساکن بودند ، ملتي را پديد آورد که در طول هزار سال ، سلسه اي از تمدن ها و امپراطوري هاي بزرگ را در جهان کهن به وجود آورد . اين ملت با بهره گيري از ميراث تمدن هاي کهن تر از خود نظير باب

دوره ساسانیان را می‎توان، عصر تکوین امپراطوری ایران قبل از اسلام دانست. این امپراطوری که در عهد هخامنشیان بنیان گذاری شده و نیمی از سرزمینهای جهان باستان را از آن خود کرده بود، در عهد ساسانیان به اوج خود رسید و عنوان یکی از دو امپراطوری بزرگ جهان را به خود اختصاص داد. در هر امپراتوری لازم تحصیل منابع مادی، به منظور تأمین مقاصد توسعه طلبانه – چه داخلی و چه خارجی-سیاست تجاوز است، ...

پيشينه دين اسلام در سده هفتم ميلادي در شبه جزيره عربستان ظهور يافت. در خلال يک سده پس از پيداييش آن، اين دين موفق به ايجاد يک قلمروي اسلامي شد که از اقيانوس اطلس در شرق تا آسياي ميانه در غرب امتداد يافته بود. يکپارچگي امپراتوري اسلامي ديري نپائيد و

اگر بخواهيم تاريخ ايران پيش از اسلام را بررسي ‌‌کنيم بايد از مردماني که در دوران نوسنگي در فلات ايران زندگي مي‌‌کردند نام ببريم. پيش از مهاجرت آريائيان به فلات ايران، اقوامي با تمدن‌هاي متفاوت در ايران مي‌زيستند که آثار زيادي از آنها در نقاط مختلف ف

ستايش برازنده خدايي است که? فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْکُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْ

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول