بِسْم اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
در زندگی مادی گرای امروز، همه ارزشها عالی انسان بتدریج کنار نهاده شده و بی اعتبار شد.
و همه چیز، حتی ارزشهای اخلاقی، تنها در حدود ملاحضات مادی اعتبار و ارزش پیدا کرده است.
هر قدر پیشرفت تمدن مادی بیشتر شده.
نیازمندیهای مصرفی انسان نیز رو به فزونی گذارده و راههای تأمین این نیازمندیها پیچیدهتر شده است.
تا آنجا که بسیاری ازمردم سلامت زندگی و حتی سلامت جسمی و اخلاقی خود را هم در این راه فدا کرده و میکنند.
مادیگری واقتصاد زندگی چنان در اثر ما ریشه دوانده که او را به صروت یک ماشین تولید و مصرف درآورده، یا در حدّ قوت لایموت یا در طریق دستیابی به زندگی مجهز و لوکس و وسائل تفنّنی هر چه لوکستر و این وضع چنان همهگیر شده است که زندگی بیشتر انسانهای زمان ما از هر نوع محتوای ارزندهی دیگر خالی شده است.
انسانی که یک روز کرامت خود را در آزادی و آزادگی مییافت و در این راه جان فدا میکرد، اینک غلام حلقه بگوش تولید ومصرف شده.
در سوره مبارکه حدید آیه شریفه 20 میفرماید:
اَعْلَمُوا أنَّما الحیوهُ الدّنیا لَعِبُ و لَهْوُ وَ زینَهُ و تَفاخُرَ بَیْنَکُمْ و تَکاثُرُ فی اْلأموالِ وَاْلمأَ ولَدِ و.....
آگاه باشید که زندگی دنیا بازیچهای برای سرگرمی است، خودآرایی و فخرفروشی و افزون طلبی در ثروت و فرزندان این چنین زندگی خشک و بی محتوا همانند بارانی است که ببارد و گیاه فراوانی برویاند، بدانگونه که کشاورزان حیرت زده شوند، اما بزرودی این صحرا سرسبز پژمرده شود و به مشتی خس و خاشاک تبدیل میگردد.
ولی همانطور که تجربه ثابت کرده و همچنین مشاهده گردیده،
آگاه باشید که زندگی دنیا بازیچهای برای سرگرمی است، خودآرایی و فخرفروشی و افزون طلبی در ثروت و فرزندان این چنین زندگی خشک و بی محتوا همانند بارانی است که ببارد و گیاه فراوانی برویاند، بدانگونه که کشاورزان حیرت زده شوند، اما بزرودی این صحرا سرسبز پژمرده شود و به مشتی خس و خاشاک تبدیل میگردد.
ولی همانطور که تجربه ثابت کرده و همچنین مشاهده گردیده، به عقیده خودم باید گفت: همیشه یک عده باید نابود گردند، یک عده باید نادیده گرفته شوند، یک عده باید از بین بروند، تا عده ای دیگر بتوانند در عالم راحتی سربلند کنند و به قیمت آن نابودی راحتی پیدا کنند، و در مقابل آن جزع و فزع، ایجاد فرح نمایند، که در طول تاریخ این چنین بوده و هست و....
و ضمناً در سوره مبارکه نور، آیات شریفه 35 الی 40 قرآن کریم این نوید دهنده دلها، این آرامش قلب و آرامش دلها چنین میفرماید: تلاش انسانهای بیخدا همچون سرابی است در بیابان که انسان لب تشنه بدنبال آب میگردد و همین که پیش میرود چیزی نمییابد وتنها خدا را مییابد که تمام و کمال به حسابش میرسد، یا ظلماتی در دریای ژرف که امواج متراکم پوشیده و برفراز ان ابری تیره برآمده همه جا تاریک، تاریکی بالای تاریکی، بدون امکان دید، حتی اگر دست خویش به گریبان درآورد آنرا نتواند دید، آری کسیکه خدا بر سر راهش پرتوی بیفکند، هیچ پرتو و روشنگری فرا راه خویش ندارد.
و همچنین در آیات شریفه 15 الی 16 سوره مبارک هود میفرماید: هر کس تنها زندگی دنیا و تجمّل و زیور آن را بجوید آن را کمو بیش بدین آروزها خواهیم رساند و در این حوزه زندگی به بازده کار خود بدون هیچ کمبودی خواهند رسید.
اما برای این مردم در پایان جز آتش رنج و حسرت چیزی نیست، سرانجام کاخ عظیمی که ساختهاند فرو میریزد و همه اعمالشان بر باد میرود.
الهی آفریدی رایگان، روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان، که تو خدائی نه بازرگان الهی به عزت و جلالت، به رحمان و رحیمت، به کرم و کریمت، به جنّات نعیمت، و به رزوان عظیمت، ترک معصیت، صفات انسانیت، و حالت بندگی عطا فرما.
آمین یا رب العالمین تربیت در اسلام: تربیت چیست؟
چگونه است؟
و چه آثاری دارد؟
تربیت یعنی ایجاد تغییرات روحی، تغییرات فکری، تغییرات اعمال، تغییر حالت، ایجاد حالت در زمینههای مختلف، ایجاد زمینه در سایه استعدادها، زمینهسازی، پرورش دادن و پروراندن قوای جسمی و روحی برای رسیدن به کمال و گرایش، فراهم کردن زمینه رشد استعدادی که در انسان است، شکوفا ساختن استعدادها، ووو ......
حال برای چه کاری؟
و چه چیزی؟
و یا اینکه چه نوع تربیت و از کدام نوع تغییرات که باشد؟
تربیت غلط؟
تربیت ناصحیح وانحرافی؟
تربیت آنی و مصلحتی؟
تربیت بردگی؟
تربیت مصنوعی ؟
تربیت خاموشی و حفاظتی؟
و....
پس کدام تربیت و چه نوع تربیت؟
تربیت جانی هم یک نوع تربیت است، و تربیت در غیر انسان هم صورت میگیرد که یک نوع آموزش نیز گفته میشود.
یعنی اینکه به حیوانات هم میشود آموزش داد که این کار به قولی تربیت هم گفته میشود، مثلاً، گوسفند را هم پرورش میدهند، از رمه جدا میکنند، تنهاش میکنند، درتنهایی نگهداری میکنند، یونجه و علف میدهند، چاق و فربهاش میکنند، تا در زمان وقتش، زمانی که نیاز دارند سر ببرند و از آن استفاده کنند.
و سگ را هم میتوان تربیت کرد یا آموزش داد تا فقط با صاحبش رفتار خوبی داشته باشد، بدرد صاحبش بخورد و یا بکار صاحبش آید، و این نوع تربیت بنام تربیت ایجاد رابطه، که در همه موجودات حتی در انسان هم فراوان یافت میشود.
بله، این هم یک نوع تربیت است، تربیت ایجاد رابطه، وووو......
یا برای نگهداری گله از خطر گرگ و خطرات دیگر تا در مقابل آنها مواظبت و مراقبت انجام دهد، این خود یک تربیت است، آموزش است، آموزش مراقبت و یا حفاظت ویا اینکه بسیاری از آموزشها وتربیتها که در دیگر حیوانات انجام میگیرد.
ولی منظور ما انسان است و تربیت او، تربیت انسان، تربیت صحیح انسان، تربیت صحیح اسلامی، نه هر نوع تربیت دیگر، نه هر نوع آموزش، تربیت صحیح و اسلامی انسان، یعنی آشنایی با اصول تعلیم و تربیت اسلامی، آشنا کردن و فهماندن قوانین و احکام اسلام و قرآن، پرورادندن قوای جسمی و روحی انسان برای رسیدن به کمال انسانی و گرایش رهبری، نه هر نوع کمال، کمالی که انسان را به اکمل انسانیت میرساند، ونه هر نوع گرایشی که موجود است، گرایش انسان به رهبریت، رهبریت صحیح اسلامی، رشد انسانی، رشد معنوی، مسئولیت اجتماعی کردن افراد، تربیت برای سازندگی انسان و هدایت و رشد انسانها، که از زمان ابوالبشر یعنی حضرت آدم صلوات اله علیه و حضرت خاتم صلّ الله علیه و اله و سلّم چنین مسئلهای رواج داشته و تا وجود انسانها بر روی زمین باقی است.
ولی مهم اینجاست که چه کسی یا کسانی این مسئولیت خطیر و ارزشمند را بعهده گیرند تا بتوانند یک حرکت تکان دهندهای ایجاد نمایند.
حرکتی که متحرک باشد، حرکتی که متحرک سازد، حرکتی که متحیّر سازد، حرکتی که متغیّیر و متمیّز سازد.
«تربیت غلط یا ناصحیح» حال چه بسا کسانی که در تعیین افراد و انتخاب فرد برای انجام تکالیف در امر تربیت اهمیت نداده و یا به ارزش و جایگاه آن اصلاً هیچ فکری و یا هیچ توجهی نکرده و افرادی هم آن را نادیده گرفته و یا اینکه آن را ناچیز دانسته و بعلت عمل ناصحیح و توجه نداشتن، نتیجه آن برای جامعه و بشریت فاجعهای بیش نبوده است.
بله، فاجعه بزرگ، خرابی، تخریب، و و و ....
ایجاد نابسامانیهای شدید و گوناگون، ایجاد تخریب و خرابیهایی که تمام حقایق و انسانیت، عدالت، برابری، مساوات، احساسات، عواطف و تمام اخلاقیات و صفات پسندیده و همه و همه را در حلقوم خود خفه خواهد کرد.
پس عمل ناصحیح در تربیت، نتیجه آن تربیت ناصحیح بوده و ناشی از عوارض خطرناک، از جمله انحرافی، تربیت غلط، شکوفا شدن بعد حیوانی، یا پا روی گناه گذاشتن و راه رفتن با نفس عماره میباشد.
تربیتی که عوارض خطرناکی را بدنبال داشته و ناشی جوامع بشریت خواهد شد.
زیرا، یکی از امتیازات مهم انسان با سایر موجودات جهان و دیگر حیوانات در این است، که انسان یک موجود دو بعدی خلق شده است، دارای دو بعد و دو جهت میباشد، یک بعد معنوی، و یک بعد حیوانی، که این بعد حیوانی، را تمایلات یا غرایز و یا جهت حیوانی هم میگویند.
فلذا اگر چنانچه بعد معنوی انسان مغلوب گردد و بعد حیوانی او غالب، در چنین مواقعی انسان نه تنها با حیوان فرقی ندارد بلکه پستتر هم میگردد، پستتر، بیارزشتر، بیمقدارتر و و و .....
و حیوان بر او ارجعیت پیدا کرده و پرارزش و بالاتر خواهد بود.
پس اگر چنانچه انسان یک لحظه از خدا غافل گردد کاری میکند که حیوان از آن کار اجتناب میورزد و دوری میکند.
یعنی انسان زمانی ارزش پیدا میکند، و زمانی به قرب و منزلت میرسد، که بتواند نفس و بعد حیوانی خود را کنترل کند و بعد معنوی او بر بعد حیوانی او غالب و پیروز گردد، بر هوی و هوس خود مسلط شود، کارش رنگ خدایی داشته باشد، اعمالش، رفتارش و کردارش خدائی باشد.
اَشْجَعُ النّاس مَنْ غَلَبَ هَواء شجاعترین مردم کسی است که بتواند بر هوی و هوس و بر آن بعد حیوانی و بر آن بعد شیطانی غلبه پیدا کند.
اگر انسان بر بعد حیوانی بنگرد، تابع بعد حیوانیاش میگردد، اسیر هوی و هوس میشود، از خدا و اعمال خدا غافل میشود، تمام همّ و غمّش شکمش میشود، تمام همّ و غمّش خوب زندگی کردن، خوش گذراندن، در رفاه و آسایش بسر بردنش میباشد.
در عیش و نوش بودن، فقط خوردن و خوابیدن و همین و بس، یعنی آن وقت ارزشش فقط در اینگونه مسائل میباشد، ارزشش فقط در لذتهای آنی دنیوی بوده و جز این هیچگونه ارزش دیگری ندارد.
تن آدمی شریف است بجان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمین.
مثال معرفی است: میگویند روزی تیمور لنگ به حمام رفته بود، دلاک حمام آمده تا او را کیسه بکشد، تیمور پس از کیسه کشیدن به دلاک گفته بود، من چقدر میارزم، دلاک هم به حساب خودش قیمت بالائی گفته باشد، گفت: قربان صد تومان، تیمور گفت: احمق این لنگی که بمن بسته شد صد تومان ارزش دارد، دلاک گفت: قربان من هم با آن لنگ حساب کردم.
یا مثال دیگر از یک مهندس آلمانی، یک مهندس آلمانی که خیلی حسابگر دقیقی هم بوده است.
میخواست روی انسان قیمت بگذارد، که آدم چقدر قیمت دارد، حساب کرد گفته بود: بیست مارک، (80 هشتاد تومان) یعنی به نرخ پول آن روز، پرسیدند چرا؟
گفته بود: این انسان چهار کیلو آهک دارد، از نظر فیزیک و شیمی حساب کرده بود و همچنین پنج کیلو آهن، دو کیلو قند و .
.
گفته بود بنابراین یک انسان هشتاد تومان قیمت دارد، پس انسان زمانی ارزش پیدا میکند، زمانی برای خود و جامعه مفید است که تربیت صحیح و اسلامی داشته باشد، بنابراین ایجاد تربیت غلط، تربیت ناصحیح همراه با انحرافات اخلاقی، منجر به نابودی میگردد، که نمونه آن را بطور خلاصه یادآور میشویم، یک نمونه قضیه کربلا و عمرسعد، عمرسعد آدم فهمیدهای بود امّا تربیتش طوری بود که غرایز و جنبه حیوانی بر ملکوتیش غالب شد و نتوانست بر آن غریزه حیوانی پیروز گردد و سالم بماند، یعنی تربیت در مقابل غریزه حیوانی و انحرافی نداشت، سلامت نفس نداشت، و هرگز نتوانست نفس شیطانی خود را از بین ببرد.
عمرسعد وقتی مأموریت کشتن امام حسین علیه السلام را گرفته بود بین دو راهی مردد شد یعنی عقل میگفت نه ولی غریزه حیوانی میگفت آری، تا اینکه برای رسیدن به پول و مقام و عمل کردن به جنبه حیوانی و تابع احساسات شدن، در نتیجه «خسر الدنیا و الاخره» شد، بیچاره دنیا و آخرت، نمونه دیگر، جنگ جهانی در جنگ جهانی اول و دوم، انسانها بدون در نظر گرفتن حقوق بشر به تربیت غلطشان بجان هم افتاده و خون و خونریزی براه انداختند و خون یکدیگر را بر زمین جاری ساختند، که سالهای سال اثر منفی آن بجای مانده و فدائیان زیادی را بخود داشته است.
و با اینکه در جنگهای متعدد و مسائل، و و و .
بله آنها هم تربیت شدهاند، تربیت جنگی، یاد گرفتن فنون جنگی جهت پیروزی، یاد گرفتن و یا آموزش برای مغلوب کردن در مقابل آن کشتن و خونریزیها و .
تربیت شدهاند ولی نه تربیت صحیح، نه تربیت اسلامی، پس آیا این نوع تربیتها منابع هم دارند؟
اگر دارند منابعشان از کجاست؟
عوامل تربیتشان چه بوده است؟
پس فقدان تربیت صحیح همیشه برای جوامع بشری فاجعهای بیش نبوده است.
«تربیت صحیح اسلامی» فلسفه تربیت صحیح چیست؟
و انجام آن چگونه است؟
و آیا تربیت صحیح و اسلامی از هر کسی مؤثر بوده و نتیجه مثمرثمری خواهد داشت، فردی یا مربیای که برای تربیت صحیح اسلامی گام برمیدارد خود چگونه باید باشد؟
و آیا هر کسی را به این کار قادر بوده و میتواند اثر مثبتی را برای جامعه باقی بگذرد؟
به قول معروف: دانشمندی که عمل به علم خود نکند موعظه او در قلب مردم مانند باران است در سنگ که میلغزد و مؤثر نمیشود.
پس در تربیت صحیح اسلامی قبل از همه، چیزی یا مسائلی که منشأ تمام کارهاست و چیزی که قبل از عمل، مربی باید به آن توجه کرده باشد، شرط در چگونه بودن و یا صالح بودن مربی است، و مربی باید در صلاحیت مربیگیری قرار گرفته باشد، لذا انجام چنین مسئولیت و انجام چنین مقاصد بدون داشتن مقدورات و بدون آگاهی از راه و رسم، تربیت امکانپذیر نیست، یعنی مربی بدون آگاهی و نداشتن راه و روش صحیح چگونه میتواند افراد زیردست را جهت دهد، و آنها را با مقررات و قوانین صحیح اسلامی آشنا سازد، چگونه میتواند به احیای فطری فراموش شده بپردازد خود ناگرفته پند مده دیگران پیکان به تیرجا کند آنگاه به نشان آموزش تربیت صحیح یک تعهد و یک وظیفه الهی است که برای مربی و یا مربیان باید این سؤال پیش آید، که میخواهیم چه چیزی را یاد دهیم و چگونه؟
به چه طریقی و چگونه انجام دهیم تا برای فرد و یا افراد اثربخش بوده و برای جامعه مثمرثمر واقع گردد: و آنچه حائز اهمیت برای جامعه است چیست، آنچه باید در جامعه برقرار گردد چه چیزی است.
زیرا موضوع کار ما انسان و تربیت اوست.
انسانی که با سرمایهها و زمینههای گوناگون و متفاوت با دیگر موجودات پای به عرصه این جهان میگذارد خواستههایی بنام غرائز دارد که باید تعدیل گردد.
لذا چه بسا ذخایر و یا زمینههای فطری که در افراد وجود دارند ولی در طول مدت زندگی همچنان بکر و دستنخورده باقی میمانند، یعنی افراد با منابعی از ذخایر گوناگون بدنیا میآیند و سالهای سال در این سرا زندگی میکنند و سرانجام میمیرند، پس در این صورت موقعیت حساس جامعه که نسلها رو به خطر و نابودی است امر تربیت صحیح یک وظیفه شرعی و تعهد الهی میباشد، و این وظیفه و تعهد بر مجموعهای از آرمان و اهداف مبتنی است و نیل به این آرمانها و اهداف متعالی هم از پیوند سه عنصر (خانواده ـ مدرسه ـ جامعه) تحقق مییابد.
نقش خانواده در تربیت پس اوّلین مبدأ و یا شروع یادگیری مفاهیم اسلامی، مفاهیم درست، کسب مسائلی که دین مقدس اسلام به آن توجه کرده است و بکار بستن آن در روند خاص زندگی خانواده است، و در کل مبدأ و شروع یادگیری یعنی تربیت صحیح یا ناصحیح خانواده میباشد، پس مسائل مهمی که در تربیت اولیه دارای نقش و اهمیت فوقالعاده است مسأله الگوهای خانوادگی است.
کودک همه حرکات و رفتار و عملکردها را در خانه میبیند و بتدریج آنها را فراگرفته و تحت تأثیرش قرار میگیرد.
والدین نخستین الگوی کودک میباشند که تمام خصایص از جمله، شجاعت یا ترس ـ درستکاری یا خیانت ـ صداقت یا دروغ و .
را به فرزندان منتقل میکنند.
پس با این حساب والدین میتوانند سرمشقهای خوب و الگوی شایستهای و یا سرمشقهای بد برای فرزندان باشند، بالاخص مادر، یعنی هیچ الگویی همانند الگوی مادر نیست و نخواهد بود.
نقش مادر در تربیت در خانواده مهمترین و بالاترین منشأ اخذ تربیت و یادگیری بوسیله مادر صورت میگیرد و مادر میتواند به هر طریق ممکن و به هر طریق مختلف و گوناگون نسبت به شکلگیری تربیت فرزند اقدام کند، حال تربیت غلط و یا تربیت صحیح، مادر است که از همان ابتداء امر میتواند فرزند را به اسلام و تربیت اسلامی آشنا سازد، پس نقش مادر مهمترین و بالاترین نقش است که الگوی اصلی خانوادگی برای کودک است، مادر است که میتواند بچهها را به بالاترین مرتبه برساند.
مادر است که میتواند کاری کند بچه به بهترین جایگاه انسانیت و پرارزشترین مقام و منصب دنیوی و اُخروی برسد و تجربه نیز ثابت کرده که در خانواده هیچ کس شایستگی نقش مادر را نداشته و هیچ کس نمیتواند در حد نقش مادر برای تربیت و شکوفا شدن استعدادهای فرزند گام بردارد، پس مادر است که میتواند انسانهای خوب و یا بد ـ انسانهای ـ والا مقام و با شخصیت یا انسانهای پست و فرومایه بسازد، یاد مادر هر کس افتد بلرزد قامتش چونکه بهر شد کودک آن قدر مادر خمید من فدای ادری گردم که با یک پیراهن پوش تن بنمود اما آبروی خود را خرید مادری را من ستایش میکنم در زندگی بهر فرزندش ره علم و ادب را برگزید پس مادر با ساختن و تربیت فرزند، جامعه را میسازد و جامعه را تربیتم میکند یعنی میتواند انسانهای الگو و عظیمالشأن که در فردوس برین سکونت میگزینند بسازد و یا اینکه با کمکاری و سهلانگاری خود و با بیتوجهی و ندانمکاریهای خود، انسانهای مفسد و انسانهای مفلوک، انسانهای سربار جامعه و انسانهای مضّر تحویل دهد.
انسانهایی که در افسلالسافلین جای میگیرند، همان اهالی و ساکنین افسلالسافلین که در دنیای امروزی و یا در زندگی دنیوی در پُست و مقام هم قرار گرفته و یا اینکه شاید در بالاترین پُست و مقام، با بهترین امکانات رفاهی و در بهترین عیش و نوش زندگی، همان مقامهای دنیوی که حضرت علی علیهالسلام آن را پستترین و بیارزشترین چیز دانسته و حتّی پستتر و منفورتر از آب چرکین بینی بز تشبیه کرده است، بله، همان انسانهایی که فقط جایگاه دنیوی داشته و چیزی از عدل و عدالت، حق و حقیقت، منش و انسانیت و در کل دین و دیانت ندانسته و بنا به فرموده قرآن مانند چهارپایان در غفلت و گمراهی بسر میبرند، و از هرگونه تربیت بیخبر بوده چه برسد به تربیت صحیح اسلامی، یعنی همه چیز یاد گرفته، همه چیز را دانسته و در هر فن و فنونی مهارت داشته به جز تربیت، به جز تربیت صحیح اسلامی، بجز انسان بودن و انسانیت داشتن، و آدمنماهایی که ماسک آدم بخود گرفتهاند.
من به عقیده خودم میگویم، برای همین است که مادران را ارزش و بهاء بسزایی دادهاند.
برای همین است که مادران را مدح بسیار شده است، برای همین است که گفتهاند، بهشت زیرپای مادران است، یعنی آن دسته از مادرانی گفتهاند که فرزندان بهشتی تحویل دادهاند، فرزندان دینی، فرزندان مذهبی، فرزندان مکتبی، و فرزندان مثمرثمر برای خود و جامعه خود، اینگونه مادران نه تنها بهشت زیر پایشان است بلکه خود بهشت سازند، بلکه خود بالاتر از بهشتند، و .
یعنی اصلاً نمیتوان آنها را مدح کرده و کسی را قادر به وصف آن مادران نمیباشد پس تربیت صحیح از کسانی مشعت گرفته که خود لیاقت شایستگی آن را داشتهاند، از جمله بزرگان دین.
نمونه تربیت صحیح اسلامی و الگوی آن منشأ تربیت صحیح از بزرگان دین سرچشمه گرفته و بما رسیده است، بزرگانی که خود فهم و لیاقت شایستگی آن را داشته و در هر زمینهای به آن توجه کاملی داشتهاند، و چنان آن را مهم دانسته که در هر کاری قبل از هر چیز جایگاه آن را محترم دانسته و با بکار بستن و بکار بردن آن در زمینههای گوناگون و مختلف زندگی نتایج صحیح آن را عملاً به ما رساندهاند تا برای نسلهای بعد و یا برای همه نسلها الگو و سرمشق خوبی شده باشد، نمونه آن در جنگ خبیر.
در جنگ خیبر چون مسلمانها در روزهای اول و دوم و سوم شکست خوردند بدین جهت وضع فوقالعاده حساس شده بود، یعنی یک حالت شکستی در میان مسلمانان پیدا شده و همچنین روحیهها بسیار ضعیف شده بود، ولی برعکس روحیه دشمن بسیار قوی گردیده و اسلام در مخاطره عجیبی قرار گرفته بود، در این هنگام پیامبر گرامی صلّ اللهُ عَلیهِ وَ الهِ وَ سلّم برای پیروزی اسلام و مسلمین از چنگال متجاوزان، لازم دانستهاند که اوّل روحیه مسلمانان را تغییر دهند، قوت قلبی دهند، دلها را آرام کنند تا مسلمانان بتواند با روحیه بهتری و با دلهای قویتری در مقابل دشمنان قرار گیرند و پیروزی حاصل نمایند، ولی چیزی که بسیار مهم و حائز اهمیت میباشد، پیامبر گرامی صلوات الله علیه چگونه و به چه طریقی بفکر آرامش قلبها افتاد، ایشان با یاد خدا روحیه ضعیف و شکستخورده را تغییر داد، یعنی اینکه پیامبر گرامی صل الله علیه و آله و سلّم در آن وضع بسیار حساس تربیت را سرمنشأ قرار داد و ارزش و جایگاه آن را از هر چیز حتی از جنگ بالاتر و مهمتر دانستهاند.
و فرمودند: فردا علم را بدست کسی میدهم که خدا او را دوست داشته و من او را دوست داشته باشم و او نیز من و خدا را دوست داشته باشد، نگفت کس که جنگجو باشد، نگفت کسی فن و فنون جنگ را دانستهباشد، جمله پرمحتوا و بسیار مهم که همه خوبیها در آن گنجانده شده است، و با بیان یک مطلب تمام حقایق کارش، تمام آرمان و هدفش و تمام هستی وجودش را بازگو فرمودند، یعنی ای انسان مبدأ و منشأ ما خداست، یعنی ای انسان سرانجام و پایان کار ما خداست، یعنی ای انسان در هر چیزی و در هر کاری هدف ما خداست، یعنی ای انسان باید برای خدا بجنگیم، و در تمام لحظات بخدا بنگریم، تمام کارهای ما رنگ خدایی داشته باشد، رفتار ما، کردار ما، اعمال ما، گفتار ما خدایی باشد و تمام هدف ما خدا و رضایت او باشد، و .
صبح فردا چشمان مبارک امیرالمؤمنان علی علیهااسلام درد میکرد و پیامبر اکرم صل الله علیه و اله و سلّم با معجزه خود چشمان مبارکش را خوب کردند، یعنی آب دهان به چشمان مبارکش مالید تا چشمان مبارکش خوب شد، پیامبر اکرم صلوات الله علیه علم را بدست حضرت علی علیهالسلام دادند، وضع بسیار حساس است و موقعیت، موقعیت بسیار مهم و حساس، مهمتر از همه این است که در این وضع فوقالعاده حساس و مهم اگر کسی که رهبر و رئیس مذهب است بخواهدن برای کسی که بعداً رئیس مذهب و یا رهبر میشود چیزی بگوید و یا برای جانشین خود جملهای بگوید باید بسیار مهم و فوقالعاده حساس باشد، فلذا پیامبر اکرم صل الله علیه و اله و سلم در مقابل آن جنگ و خونریزی دشمن و با آن لشکریان جنگجوی دشمن و با آن ازدیاد جمعیت و نیرو که تمامشان جز جنگ و خونریزی، جز کشتن و غارت کردن، و جز کشتن و از بین بردن به چیز دیگر فکر نمیکردند، ولی پیامبر اکرم صلوات الله علیه در آن موقع فوقالعاده حساس و مهم جایگاه تربیت را فوق همه آنها دانستهاند، یعنی وقتی علم را بدست حضرت علی علیهالسلام میدهند مسئله تربیت را بیان میفرمایند.
یعنی حقیقت وجود انسان، و رضایت خدا و سرمنشأ انسانیت را بازگو فرمود، و آن را از جنگ و پیروزی بالاتر و باارزشتر دانسته و مقدم میدانند.
و فرمودند: یا عَلُّی اِلا اَنْ یَهدیِ الله بِکَ رَجُلاً خَیْرَ لَکَ مِنَ الدّنیا و ما فیها.
چه جمله شیرین و جذاب و چه سخن گوهر باری.
پس آیا چگونه میتوانیم به وجود او بنگریم که او کیست؟
آیا قادر به شناخت آن میباشیم که او چگونه فردی بوده است؟
و چه رابطه محکمی با خدا برقرار کرده که در همه حال فقط خدا را میبیند، و در همه حال سر و کارش فقط با خداست، چه حالی را خدا به او داده و چه حالی دارد؟
چه صفات و چه خصوصیاتی را خداوند به او مرحمت فرموده؟
وفا، عهد، صمیمیت، ایثار، گذشت، اخلاص، انس و دوستی با خدا تا چقدر و چه اندازه، که همه چیز را فقط برای خدا میخواهد، و در هر کجا و در تمام اوقات فقط خدا را میبیند و آخرت او را، فقط بدنیای اصلی مینگرد که همان آخرت است نه این دنیا.
کسی که در حین جنگ و در حین روبرویی با دشمنان هر کاری برای خدا میکند و هر جملهای برای خدا میگوید، در جمله وی که فرمودند: پند و نصیحت و دلگرمی و آرامش دلها برای لشکریان خود یعنی کسی که فقط خدا و رضایت او را در هر کاری مقدم بداند خدا هم با اوست.
و در جمله دیگر، به رهبر بعد از خود که میفرماید: یا عَلُّی اِلا اَنْ یَهدیِ الله بِکَ رَجُلاً خَیْرَ لَکَ مِنَ الدّنیا و ما فیها.
یعنی یا علی، اگر خداوند بوسیله تو شخصی را هدایت کند برای تو از دنیا و آنچه در دنیاست بهتر است.
و فرمودند: یا علی کاری که اکنون میخواهی انجام دهی خیلی مهم است، معلوم است که میخواهی اسلام را زنده کنی، امّا باید بتو بگویم که از این مهمتر هم هست، یعنی اگر بتوانی کسی را هدایت کنی و یا کسی را براه راست بیاوری و یا اینکه اگر بتوانی یک آدم بسازی اگر بتوانی یک بچه مسلمان تحویل جامعه بدهی، نه فقط از این جنگ بالاتر و ثوابش از این جنگ بیشتر است، بلکه (خَیْرَ لَکَ مِنَ الدّنیا و ما فیها) یعنی ثوابش از دنیا و آنچه در دنیاست بیشتر است.
و همچنین قرآن کریم در سوره مائده آیه 32 میفرماید، مَنْ احیاها فَکَاَنّما احیا النّاس کسی که یک نفر را زنده گرداند پس مثل این است که همه مردم را زنده کرده باشد.
یعنی اگر بتوانی بچهای را از نظر روح زنده کنی، اگر بتوانی کسی را به راه مستقیم هدایت کنی و خلاصه اگر بتوانی یک آدم بسازی، تنها ثوابش این نیست که یک نفر را زنده کرده باشی بلکه مثل این است که دنیا را زنده کردهای.
حال با این حساب و پی بردن به موضوع و همچنین نظر به آیات شریفه متعدد قرآن کریم باید بدانیم که تربیت چیست و چقدر زیباست، و تربیت صحیح اسلامی چه ارزش و منزلت بالائی و چه ثواب والائی دارد، و جایگاه آن تا کجاست.
چگونه انسان این موجود ناشناخته به بالاترین مرتبه انسانیت و پرارزشترین مقام آدمیت میرسد، تا جائی که فقط تشنه عشق خدا میشود، تا جائی که فقط خدا را میبیند و بس.
تشنه عشق خدا شو نه خریدار بهشت یار را در طلب سدره طوبا مفروش بله قرآن میفرماید که این انسان چه پاداش بزرگی و چه اجر عظیمی دارد، خدا میفرماید: که این انسان بالاترین و بهترین جایگاه را دارد، هم در دنیا و هم در آخرت، رسد آدمی بجائی که بجز خدا نبیند ببین چقدر زیباست نشان آدمیت پس نتیجه تربیت صحیح اینگونه است و اینگونه انسان را به درجه بالا و باارزش میرساند.
به بالاترین و پرارزشترین جا به جائی که جز خدا نبیند الهی ترا به عزت و جلالت، انسانیت، کمال، معرفت، و حالت بندگی، حالت طاعت، عبادت، عبادت خالص بما عنایت فرما.
الهی، دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم.
«آمین یا ربالعالمین» منابع 1- قرآن کریم 2- جهاد با نفس ـ آیتاله حسین مظاهری 3- تعلیم و تربیت در اسلام ـ شهید مطهری فهرست مطالب عنوان صفحه مقدمه 1 پیشگفتار 3 تربیت در اسلام 6 تربیت غلط 8 تربیت صحیح اسلامی 11 نقش خانواده در تربیت 13 نقش مادر در خانواده 13 نمونه تربیت صحیح اسلامی و الگوی آن 15 لحظهای در خود فنا شو تا بغا پیدا کنی از منیتها جدا شو تا منا پیدا کنی موضوع: تهیهکننده: عباس رشیدی دبیر دینی و عربی مقطع: راهنمایی